ابزار تجارت (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تجارت،
خرید و
فروش و تصرف در اصل
سرمایه برای دستیابی به سود است.
در
قرآن به بعضی اسباب تجارت اشاره شده است.
در
سوره یوسف و
کهف به ابزار بودن
پول در مبادلات تجاری اشاره شده است:
وجآءت سیارة فارسلوا واردهم فادلی دلوه قال یـبشری هـذا غلـم واسروه بضـعة... • وشروه بثمن بخس درهم معدودة.... «و کاروانی آمد پس
آب آور خود را فرستادند و
دلوش را انداخت گفت مژده این یک
پسر است و او را چون کالایی پنهان داشتند و
خدا به آنچه میکردند دانا بود.• و او را به بهای ناچیزی چند
درهم فروختند و در آن بی رغبت بودند.»
در اینجا این سؤال پیش میآید که چرا آنها
یوسف را که حداقل
غلام پر قیمتی محسوب میشد به بهای اندک (پول ناچیز) و به تعبیر
قرآن بثمن بخس فروختند.
ولی این معمول است که همیشه
دزدان و یا کسانی که به
سرمایه مهمی بدون زحمت دست مییابند از
ترس اینکه مبادا مدیران بفهمند آنرا فورا میفروشند، و طبیعی است که با این فوریت نمیتوانند بهای گزافی برای خود فراهم سازند.
(بخس) در اصل به معنی این است که چیزی را با ستمگری کم کنند
و لذا قرآن میگوید: و لا تبخسوا الناس اشیائهم : اشیاء مردم را با ظلم کم نکنید (هود/ ۸۵).
در اینکه یوسف را به چند
درهم فروختند و چگونه میان خود تقسیم کردند، باز در میان مفسران گفتگو است، بعضی ۲۰ درهم و بعضی ۲۲ درهم و بعضی ۴۰ درهم و بعضی ۱۸ درهم نوشتهاند، و با توجه به اینکه عدد فروشندگانرا ده نفر دانستهاند، سهم هر کدام از این مبلغ ناچیز روشن است. .
. فابعثوا احدکم بورقکم هـذه الی المدینة فلینظر ایهآ ازکی طعاما فلیاتکم برزق منه... «و این چنین بیدارشان کردیم تا میان خود از یکدیگر پرسش کنند گویندهای از آنان گفت چقدر ماندهاید گفتند روزی یا پارهای از روز را ماندهایم (سرانجام) گفتند پروردگارتان به آنچه ماندهاید داناتر است اینک یکی از خودتان را با این
پول خود به
شهر بفرستید تا ببیند کدام یک از غذاهای آن پاکیزه تر است و از آن غذایی برایتان بیاورد و باید زیرکی به خرج دهد و هیچ کس را از (حال) شما آگاه نگرداند.»
در جمله (بورقکم هذه) با در نظر گرفتن اضافه
پول به آنان وبه کار رفتن اشاره (هذه) که ورق مشخصی را تعیین میکند اشعار دارد بر اینکه عنایت خاصی داشتهاند بر اینکه بدان اشاره کنند وبگویند (پولتان که اینست) وگرنه سیاق بیش از این استدعا نداشت که چون گرسنهاند شخصی را بفرستند قدری
غذا تهیه کند. واما اسم پول بردن وبدان اشاره کردن بعید نیست برای این بوده که ما بدانیم جهت بیرون افتادن راز آنان همان پول بوده، چون وقتی فرستاده آنان پول را در آورد تا به فروشنده جنس بدهد فروشنده دید سکهای است قدیمی و مربوط به سیصد
سال قبل. ودر آیات این داستان غیر از این پول چیز دیگری باعث کشف این راز معرفی نشده است.
پیمانه، ابزاری معتبر برای سنجش در
تجارت است:
... واوفوا الکیل والمیزان بالقسط....«و به مال
یتیم جز به نحوی (هر چه نیکوتر) نزدیک مشوید تا به حد رشد خود برسد و
پیمانه و
ترازو را به
عدالت تمام بپیمایید هیچ کس را جز به قدر توانش
تکلیف نمیکنیم و چون (به داوری یا
شهادت) سخن گویید دادگری کنید هر چند (در باره) خویشاوند (شما) باشد و به پیمان
خدا وفا کنید اینهاست که (خدا) شما را به آن سفارش کرده است باشد که پند گیرید.»
پس از دعوت به
توحید، به مبارزه با مفاسد اجتماعی و اخلاقی و اقتصادی آنها برخاسته نخست آنان را که آلوده
کم فروشی و
تقلب و
تزویر در
معامله بودند از این کار باز میدارد و میگوید: اکنون که راه
خدا برای شما آشکار شده (حق
پیمانه و
وزن را ادا کنید و از حقوق مردم چیزی کم نگذارید) (فاوفوا الکیل و المیزان و لا تبخسوا الناس اشیائهم).
روشن است که نفوذ هر گونه
خیانت و
تقلب در امر معاملات پایههای اطمینان و اعتماد عمومی را که بزرگترین پشتوانه اقتصادی ملتها است متزلزل و ویران میسازد و ضایعات غیر قابل جبرانی برای
جامعه به بار میآورد، به همین دلیل یکی از موضوعات مهمی که
شعیب روی آن انگشت گذاشت همین موضوع بود. .
. فاوفوا الکیل والمیزان....«و به سوی (مردم) مدین برادرشان شعیب را (فرستادیم) گفتای قوم من خدا را بپرستید که برای شما هیچ معبودی جز او نیست در حقیقت شما را از جانب پروردگارتان برهانی روشن آمده است پس پیمانه و ترازو را تمام نهید و اموال مردم را کم مدهید و در زمین پس از اصلاح آن فساد مکنید این (رهنمودها) اگر مؤمنید برای شما بهتر است.».
. ولاتنقصوا المکیال والمیزان... • ویـقوم اوفوا المکیال والمیزان بالقسط... «و به سوی (اهل) م دی ن برادرشان شعیب را (فرستادیم) گفتای قوم من خدا را بپرستید برای شما جز او معبودی نیست و پیمانه و ترازو را کم مکنید به راستی شما را در نعمت میبینم و (لی) از عذاب روزی فراگیر بر شما بیمناکم • وای قوم من پیمانه و ترازو را به داد تمام دهید و حقوق مردم را کم مدهید و در زمین به فساد سر برمدارید.»
یکی از مفاسد اقتصادی که از روح
شرک و
بت پرستی سرچشمه میگیرد و در آن زمان در میان
اهل مدین سخت رائج بود اشاره کرده و گفت : به هنگام
خرید و فروش پیمانه و
وزن اشیاء را کم نکنید (و لا تنقصوا المکیال و المیزان).
مکیال و
میزان به معنی پیمانه و
ترازو است و کم کردن آنها به معنی
کم فروشی و نپرداختن حقوق مردم است.
رواج این دو کار در میان آنها نشانهای بود از نبودن
نظم و
حساب و میزان و سنجش در کارهایشان، و نمونهای بود از غارتگری و استثمار و
ظلم و
ستم در جامعه ثروتمند آنها.
ولما جهزهم بجهازهم قال ائتونی باخ لکم من ابیکم الاترون انی اوفی الکیل وانا خیر المنزلین• فان لم تاتونی به فلا کیل لکم عندی ولاتقربون. «و چون آنان را به خوار و بارشان مجهز کرد گفت برادر پدری خود را نزد من آورید مگر نمیبینید که من پیمانه را تمام میدهم و من بهترین میزبانانم • پس اگر او را نزد من نیاوردید برای شما نزد من پیمانهای نیست و به من نزدیک نشوید.»
فلما رجعوا الی ابیهم قالوا یـابانا منع منا الکیل فارسل معنآ اخانا نکتل وانا له لحـفظون. «پس چون به سوی پدر خود بازگشتند گفتندای پدر پیمانه از ما منع شد برادرمان را با ما بفرست تا پیمانه بگیریم و ما نگهبان او خواهیم بود.»
فلما دخلوا علیه قالوا یـایها العزیز مسنا واهلنا الضر وجئنا ببضـعة مزجـیة فاوف لنا الکیل وتصدق علینآ ان الله یجزی المتصدقین. «پس چون (برادران) بر او وارد شدند گفتندای عزیز به ما و خانواده ما آسیب رسیده است و سرمایهای ناچیز آوردهایم بنابراین پیمانه ما را تمام بده و بر ما تصدق کن که خدا صدقه دهندگان را پاداش میدهد.»
واوفوا الکیل اذا کلتم وزنوا بالقسطاس المستقیم ذلک خیر واحسن تاویلا. «و چون پیمانه میکنید پیمانه را تمام دهید و با ترازوی درست بسنجید که این بهتر و خوش فرجام تر است.»
اوفوا الکیل ولاتکونوا من المخسرین• و لا تبخسوا الناس اشیاءهم....«پیمانه را تمام دهید و از کم فروشان مباشید • و از ارزش اموال مردم مکاهید و در زمین سر به فساد بر مدارید.».
. اذا اکتالوا علی الناس یستوفون• واذا کالوهم... «که چون از مردم پیمانه ستانند تمام ستانند• و چون برای آنان پیمانه یا وزن کنند به ایشان کم دهند.»
هنگامی که میخواهند برای دیگران
کیل یا
وزن کنند کم میگذارند (و اذا کالوهم او وزنوهم یخسرون).
جمعی از مفسران از آیات فوق چنین استفاده کردهاند که منظور از (
مطفف) کسی است که به هنگام خرید بیش از
حق خود میگیرد، و به هنگام فروش کمتر از حق میدهد، لذا خداوند به خاطر هر دو جهت (ویل) را بر آنها نهاده.
ولی این اشتباه است، زیرا تعبیر (یستوفون) مفهومش این است که حق خود را به طور کامل میگیرند، و چیزی که دلالت بر اضافه بر حق کند در این عبارت نیست، و اینکه میبینیم خداوند آنها را
مذمت کرده در مقایسه این دو حالت با یکدیگر است که به هنگام خرید حق را به طور کامل میگیرند، و به هنگام فروش ناقص میدهند، درست مثل این است که در مقام مذمت کسی میگوییم : (هر گاه طلبی از کسی داشته باشد سر موعد آن را میگیرد، اما اگر
بدهکار باشد ماهها تاخیر میاندازد) با اینکه گرفتن طلب در راس موعد کار بدی نیست، کار بد در مقایسه این دو با یکدیگر است.
در
قرآن ترازو، وسیلهای برای سنجش و میزان در
تجارت معرفی شده است:
ولاتقربوا مال الیتیم الا بالتی هی احسن حتی یبلغ اشده واوفوا الکیل والمیزان.... «و به
مال یتیم جز به نحوی (هر چه نیکوتر) نزدیک مشوید تا به حد رشد خود برسد و
پیمانه و
ترازو را به
عدالت تمام بپیمایید هیچ کس را جز به قدر توانش تکلیف نمیکنیم و چون (به داوری یا
شهادت) سخن گویید دادگری کنید هر چند (در باره) خویشاوند (شما) باشد و به
پیمان خدا وفا کنید اینهاست که (خدا) شما را به آن سفارش کرده است باشد که پند گیرید.».
. فاوفوا الکیل والمیزان....«و به سوی (مردم)
مدین برادرشان
شعیب را (فرستادیم) گفتای قوم من
خدا را بپرستید که برای شما هیچ معبودی جز او نیست در حقیقت شما را از جانب پروردگارتان
برهانی روشن آمده است پس
پیمانه و
ترازو را تمام نهید و
اموال مردم را کم مدهید و در زمین پس از اصلاح آن فساد مکنید این (رهنمودها) اگر مؤمنید برای شما بهتر است.».
. ولاتنقصوا المکیال والمیزان... « (فرستادیم) گفتای قوم من
خدا را بپرستید برای شما جز او معبودی نیست و
پیمانه و
ترازو را کم مکنید به راستی شما را در
نعمت میبینم و (لی) از عذاب روزی فراگیر بر شما بیمناکم.»
ویـقوم اوفوا المکیال والمیزان بالقسط... «وای قوم من پیمانه و ترازو را به داد تمام دهید و حقوق مردم را کم مدهید و در زمین به فساد سر برمدارید.»
واوفوا الکیل اذا کلتم وزنوا بالقسطاس المستقیم... «و چون پیمانه میکنید
پیمانه را تمام دهید و با ترازوی درست بسنجید که این بهتر و خوش فرجام تر است.»
اوفوا الکیل... • وزنوا بالقسطاس المستقیم. «پیمانه را تمام دهید و از
کم فروشان مباشید• و از ارزش
اموال مردم مکاهید و در
زمین سر به
فساد بر مدارید.»
الاتطغوا فی المیزان• واقیموا الوزن بالقسط ولاتخسروا المیزان... «تا مبادا از اندازه درگذرید• و
وزن را به
انصاف برپا دارید و در سنجش مکاهید.»
. واذا کالوهم او وزنوهم... «و چون برای آنان پیمانه یا وزن کنند به ایشان کم دهند• و چون برای آنان پیمانه یا
وزن کنند به ایشان کم دهند.»
دلیل قرار دادن
ترازو برای انسانها از جانب
خدا ، رعایت
عدالت و
انصاف در سنجش است:
والسماء رفعها ووضع المیزان• الاتطغوا فی المیزان• واقیموا الوزن بالقسط ولاتخسروا المیزان. «و آسمان را برافراشت و ترازو را گذاشت• تا مبادا از اندازه درگذرید• و وزن را به انصاف برپا دارید و در سنجش مکاهید.»
برداشت یاد شده بر این اساس است که «میزان» در جمله «و وضع المیزان» به معنای ترازو باشد.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «ابزار تجارت».