• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ابلاغ پیام برائت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



شهر مکه در سال هشتم هجرت به تصرف مسلمانان درآمد و پایگاه شرک در چنین سالی سقوط کرد.



پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در سال نهم هجرت تا کرانه‌های شام رفت و در تبوک با قبائل متعددی پیمان بست. پس از بازگشت به مدینه شرایط ظاهری ایجاب می‌کرد که پیامبر گرامی در سال نهم عازم زیارت خانه خدا شود و از شهری که سال گذشته به تصرف او درآمده است بازدید نماید، ولی مقارن این احوال، حادثه‌ای رخ داد که پیامبر را از شرکت در مراسم حج آن سال، بازداشت. جریان از این قرار بود که، رسم عرب در دوران جاهلیت این بود که اگر کسی که با جامه‌ای، خانه خدا را طواف می‌کرد، پس از پایان طواف، آن جامه را در راه خدا به عنوان صدقه می‌داد، بدین جهت اگر جامۀ دیگری نداشت، لخت و برهنه طواف می‌نمود. در همان سال در ماه‌های حرام زن زیبایی وارد مسجد شد و چون جامۀ اضافی نداشت و جامه عاریت نیز نتوانست تحصیل کند، ناچار شد با وضع زننده و به صورت برهنه که محرک حاضران در کنار خانۀ خدا بود، طواف نماید.
پیامبر اعظم از طواف زن مشرک با آن حرکات زننده آگاه گردید و از این که این مکان که باید مهد تربیت و مرکز فراگیری تعالیم آسمانی باشد، بر اثر آزادی شرک و بت پرستی، مرکز طواف زنان برهنه و چشم‌چرانی جوانان شهوت‌پرست گردیده است متاثر گردید.
[۱] سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۷، ص۱۱۶-۱۱۷، مؤسسۀ امام صادق علیه السلام، قم، ۱۳۷۵، اول.



در اواخر سال نهم هجرت، پیک وحی، آیاتی چند از سوره «توبه» (برائت) را آورد و پیامبر را مامور نمود که شخصی را روانه مکه کند تا در موسم حج، آیات یاد شده را همراه با قطعنامه چهارماده‌ای بخواند. در این آیات، امان از مشرکان برداشته شده و کلیه پیمان‌ها نادیده گرفته شده بود به جز پیمان‌هایی که صاحبان آن‌ها به پیمان خود وفادار بوده و عملا نقض نکرده بودند. به سران شرک و پیروان آن‌ها ابلاغ گردیده که در ظرف چهارماه، تکلیف خود را با حکومت اسلامی – که اساس آن یکتاپرستی است روشن سازند و اگر در ظرف این چهارماه شرک و بت پرستی را ترک نگویید، از آن‌ها سلب مصونیت می‌شود. پیامبر اکرم، ابوبکر را به حضور خود طلبید و آیاتی چند از آغاز سورۀ توبه را به وی تعلیم کرد و دستور داد با چهل تن از مسلمانان راه مکه را در پیش گیرد و این آیات را که متضمن برائت و بیزاری از مشرکان است در روز عید قربان، تلاوت کند. ابوبکر به فرمان حضرت آماده مسافرت گردید و راه مکه را در پیش گرفت. چیزی نگذشت که پیک وحی نازل گردید و پیامی از طرف خدا آورد و مبنی بر اینکه باید موضوع بیزاری از مشرکان را، خود پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یا کسی که از اوست به مردم ابلاغ کند. پیامبر گرامی، حضرت علی (علیه‌السّلام) را به حضور خود خواست و جریان را به او گفت و مرکب مخصوص خویش را در اختیار وی نهاد و دستور داد که هر چه زودتر مدینه را ترک گوید تا ابوبکر را در راه، ملاقات کند و آیات را از او بازگیرد و در روز عید قربان، آیات بیزاری را به ضمیمۀ قطعنامه‌ای در آن اجتماع - که از تمام نقاط عربستان در آن شرکت داشتند – ایراد کند.


مواد قطعنامه عبارت بودند از:
۱) بت‌پرستان حق ندارند داخل خانه خدا شوند.
۲) طواف با بدن برهنه ممنوع است.
۳) بعد از این، هیچ بت‌پرستی در مراسم حج شرکت نخواهد کرد.
۴) کسانی که با پیامبر پیمان عدم تعرض بسته‌اند و در طول مدت به پیمان خود وفادار بوده‌اند، پیمان آنان محترم است و تا انقضای وقت پیمان، جان و مالشان محترم می‌باشد، ولی به مشرکانی که با مسلمانان پیمانی ندارند و یا عملا پیمان‌شکنی کرده‌اند، از این تاریخ (دهم ذی‌حجة)، چهار ماه مهلت داده می‌شود که تکلیف خود را با حکومت اسلامی روشن سازند: یا باید به گروه موحدان و یکتا‌پرستان بپیوندند و هر نوع مظاهر شرکت و دوگانه‌پرستی را درهم کوبند و یا اینکه آماده جنگ و نبرد گردند.


امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) در حالی که مرکب مخصوص پیامبر را در اختیار داشت به همراه گروهی، راه مکه را در پیش گرفت و در «جحفه» با ابوبکر ملاقات نمود و پیام پیامبر را به وی رسانید و او آیات را در اختیار حضرت علی نهاد. محدثان شیعه و جمعی از محدثان سنی نقل می‌کنند که حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمود: پیامبر تو را مخیر نموده که یا همراهی من به مکه بیایی و یا از همین نقطه به سوی مدینه بازگردی. ابوبکر مراجعت را بر ادامه مسافرت ترجیح داد و به مدینه بازگشت و به حضور پیامبر رسید و عرضه داشت: «مرا برای انجام کاری لایق و شایسته شمردی که گردن‌ها به سوی آن کشیده می‌شد و هر کسی افتخار انجام آن را در دل می‌پروراند. وقتی مقداری راه پیمودم مرا عزل نمودی. آیا دربارۀ من وحی الهی نازل گردید؟ پیامبر اکرم فرمود: جبرئیل آمد و پیام الهی را رسانید که برای این کار جز من و یا کسی که از خودم باشد صلاحیت ندارد».


امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) وارد مکه شد و در روز دهم ذی الحجه بالای جمرۀ «عقبه» قرار گرفت و سیزده آیه از آغاز سورۀ برائت را قرائت نمود.
[۲] سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، ج۲، ص۴۱۶-۴۲۱.

و در تفسیر عیاشی و مجمع البیان از امام باقر (علیه‌السّلام)، روایت شده که فرمودند: «علی (علیه‌السّلام) آن روز در حالی که شمشیرش را برهنه کرده بود خطاب به مردم کرده و فرمود: «دیگر به هیچ وجه، هیچ شخص عریانی اطراف خانه خدا نباید طواف کند و هیچ مشرکی به زیارت خانه نباید بیاید و هر کسی عهدی دارد عهدش تا آخر مدتش معتبر است و اگر عهدش بدون ذکر مدت است مدتش چهارماه خواهد بود»
و چون این خطبه در روز قربان بود قهرا چهارماه عبارت از بیست روز از ذی الحجة و تمامی محرم و صفر و ربیع الاول و ده روز از ربیع الاخر است.»


نتیجه این آیات و قطعنامه این شد که هنوز چهارماه سپری نشده بود که مشرکان دسته دسته رو به یگانه‌پرستی آوردند و در اواسط سال دهم هجرت، بت‌پرستی در شبه جزیره ریشه کن گردید.
[۴] سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، ج۲، ص۴۲۲، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، ۱۳۶۳.

داستان نزول سورۀ توبه و سپردن آن به ابوبکر توسط پیامبر و بعد پس گرفتن آن آیات از ابوبکر و سپردن به امام علی (علیه‌السّلام) از مسائلی است که نزد مفسران و ناقلان اخبار اجماعی است و فقط اختلاف آن‌ها در تفضیل داستان است. علامه امینی نام ۷۳ نفر از ناقلان حدیث از علمای اهل سنت را در کتاب «الغدیر» نقل کرده است.


در پایان به ۲ نکته اشاره می‌شود که مربوط به آیات اولیۀ سوره توبه است:

۷.۱ - نکته اول

اسلام برای اهل کتاب این حق را قائل است که در جامعه اسلامی و در کنار امت اسلامی با یکدیگر زندگی کنند، اما برای مشرکین بت‌پرستی چنین حقی را نمی‌پذیرد.
[۸] جعفریان، رسول، سیرۀ رسول خدا، ص۶۵۹، ناشر دلیل ما، قم، ۱۳۸۵.


۷.۲ - نکته دوم

هیچ وثوقی به عهد مشرکین نیست چون اکثر مشرکان فاسق شدند و مراعات حرمت عهد را نکرده و آن را شکستند، به همین جهت خداوند مقابله به مثل یعنی لغو کردن عهد را برای مسلمین نیز تجویز کرد، و لیکن با این که دشمن عهدشکنی کرده خداوند راضی نشد که مسلمانان بدون اعلام لغویت، عهد آنان را بشکنند بلکه دستور داده نقض خود را به آن‌ها اعلام کنند تا ایشان به خاطر بی‌اطلاعی از آن، به دام بیفتند.


خدای تعالی میان کفار عهدشکن و کفار وفادار به عهد فرق گذاشت و آنان را در آیۀ چهار استثناء کرد که تا پایان مدت عهد مصون‌اند. علاوه بر اینکه خدا راضی نشد مسلمانان بدون مهلت، عهد کفار عهدشکن را بشکنند بلکه دستور داد که تا مدتی معین ایشان را مهلت دهند تا در کار خود فکر کنند و تصمیم عجولانه نگیرند.



۱. سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۷، ص۱۱۶-۱۱۷، مؤسسۀ امام صادق علیه السلام، قم، ۱۳۷۵، اول.
۲. سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، ج۲، ص۴۱۶-۴۲۱.
۳. طباطبائی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۹، ص۲۱۷، مترجم سید محمدباقر موسوی، همدانی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ۱۳۷۴، پنجم.    
۴. سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، ج۲، ص۴۲۲، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، ۱۳۶۳.
۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۸، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۶ (ه. ق)، اول.    
۶. امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۶، ص۳۴۲، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیة، قم، ۱۴۱۶ (ه. ق).    
۷. شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۳، ص۴۲۸-۴۳۸.    
۸. جعفریان، رسول، سیرۀ رسول خدا، ص۶۵۹، ناشر دلیل ما، قم، ۱۳۸۵.
۹. طباطبائی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۹ ص۱۹۷، مترجم سید محمدباقر موسوی، همدانی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ۱۳۷۴، پنجم.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ابلاغ پیام برائت»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۱/۱۹.    



جعبه ابزار