• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ابوالفضل بلعمی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ابوالفضل بلعمی از خاندان بلعمی است که به وزارت رسیده و نام و یادش در کتاب‌های ادب و تاریخ فراوان آمده است.



محمد بن عبیدالله بن محمد مشهور به ابوالفضل بلعمی در سال ۲۲۹ هجری متولد شد.
[۱] بغدادی، اسماعیل باشا، هدیه العارفین، ج۲، ص۳۴، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی‌تا.
وی منسوب به شهر «بلعم» از شهرهای دیار روم می‌باشد. جد وی، رجاء بن معبد تمیمی هنگام حمله مسلمه بن عبدالملک به بلاد روم، به همراه وی به آن‌جا رفت و در همان‌جا ساکن شد و نسل او در آن منطقه تداوم یافت.
هم‌چنین آورده‌اند که جد او «بهار» (بهار بن خالد بن مغیث) نام داشته است. بهار از شجاعان قبیله تمیم بوده که در سپاه قتیبة بن مسلم به مرو آمده و در منطقه‌ای به نام «بلعمان» ساکن شده است و به همین جهت به او بلعمی می‌گویند.
در مقدمه تاریخ‌نامه طبری به نقل از سمعانی آمده است: «وی از مردم بخارا است و احفاد او تا امروز (یعنی روزگار سمعانی سال ۵۰۵) به بخارا بر جای مانده‌اند.»
[۷] بلعمی، ابوعلی، تاریخ‌نامه طبری، مقدمه، ص۱۶، تحقیق محمد روشن، تهران، سروش، ۱۳۱۸.



ابوالفضل بلعمی ابتدا به وزارت امیر اسماعیل بن احمد از سلاطین سامانی رسید.
[۸] نرشخی، ابی‌بکر محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ص۳۴۸-۳۴۷، تهران، توس، ۱۳۶۳، دوم.

وی در زمان امارت نصر بن احمد سامانی هم از حدود سال ۳۰۹ تا ۳۲۶ متجاوز از پانزده سال وزارت داشت.
[۱۰] نرشخی، ابی‌بکر محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ص۳۴۸.
او در این مدت در گسترش عدالت و انصاف و تدبیر امور مملکت تلاش نمود.
[۱۱] نرشخی، ابی‌بکر محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ص۳۴۸.



خدمات ابوالفضل بلعمی بدین شرح است:

۳.۱ - دفع شورش مرداویج

ابوالفضل بلعمی در دفع شورشی که بر ضد نصر بن احمد به راه افتاده بود، سهم بسزایی داشت. این شورش از طرف «مرداویج زیاری» (وی اولین حکمران آل زیار است که از سال ۳۱۵ تا سال ۳۲۳ حاکم طبرستان بوده است.) صورت گرفته بود بلعمی با ارسال نامه‌ای مرداویج را که از شهر ری به سوی گرگان لشکر کشیده بود، او را از نبرد با امیر سامانی منصرف ساخت، «من صلاح نمی‌دانم تو با یک پادشاهی که صد هزار مرد نبرد از غلامان خود و بندگان پدر گرد او می‌گردند، نبرد کنی بهتر این است که تو گرگان را ترک کنی و برای حکومت ری با پرداخت مبلغی مالیات موافقت نمایی». مرداویج این پیشنهاد را پذیرفت و با امیر سامانی صلح کرد و برگشت.
در زمان نصر بن احمد سامانی قبل از بلعمی، ابوالفضل بن یعقوب نیشابوری و پس از بلعمی ابوعبدالله جیهانی به وزارت رسیدند.

۳.۲ - ترجمه کلیله و دمنه

وی در زمان وزارتش دستور ترجمه کلیله و دمنه از عربی به فارسی را صادر کرد و به فرمان او بود که رودکی آن را به نظم درآورد.
[۱۵] بلعمی، ابوعلی، تاریخ‌نامه طبری، مقدمه، ص۱۶.
پسر او ابوعلی بلعمی وزیر منصور بن نوح سامانی شد و کتاب تاریخ بلعمی را از عربی به فارسی ترجمه کرد.
[۱۶] بلعمی، ابوعلی، تاریخ‌نامه طبری، مقدمه، ص۱۵.



ابوالفضل بلعمی نه تنها وزیر کاردانی بود، بلکه در جنگ‌های سامانیان با دشمنانشان نیز شخصا شرکت کرد و در سال ۳۰۸ق. در جنگی به سرداری حمویه بن علی با لیلی بن نعمان دیلمی شرکت داشت که این جنگ با پیروزی حمویه و قتل لیلی بن نعمان خاتمه یافت.
[۱۷] گردیزی، عبدالحی بن الضحاک، زین الاخبار، ص۱۹۲، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۶۳، اول، .
[۱۹] نرشخی، ابی‌بکر محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ص۳۴۸.
او در سال ۳۲۶ از وزارت عزل شد.
[۲۰] نرشخی، ابی‌بکر محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ص۳۲۲.
[۲۱] صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۱، ص۶۱۹، تهران، فردوس، ۱۳۷۸، هشتم.
علت عزل وی همانند نحوه مرگش چندان روشن نیست.
[۲۲] حداد عادل، غلامعلی، دانش‌نامه جهان اسلام، ج۴، ص۵۱، تهران، بنیاد دایرة المعارف اسلامی، ۱۳۸۶، دوم.



ابوالفضل بلعمی شاگرد محمد بن عمرو مروزی و محمد بن نصر مروزی بوده است. وی از عالمان ادیب و اهل بلاغت بوده است. بنا به نقل ذهبی ید طولایی در انشا و بلاغت داشت.
وی به علم و علما احترام می‌گذاشت و رأی و تدبیر او بسیار موثر بود.
[۲۶] نیشابوری، حاکم، تاریخ نیشابور، ص۱۴۶، تهران، آگه، ۱۳۷۵، اول.

ناصر خسرو در قصیده‌ای با مطلع
‌ای آدمی به صورت و بی‌هیچ مردمی
چونی به فعل دیو چو فرزند آدمی
آورده است:
نامی نکو گزین که بدان چون بخوانمت
درجانت شادی آید و در دلت خرمی
بوالفضل بلعمی بتوانی شدن به فضل
گرنیستی به نسبت، بوالفضل بلعمی
[۲۷] بلعمی، ابوعلی، تاریخ‌نامه طبری، مقدمه ص۳۷.



۱. کتاب «تلقیح البلاغه» از مهم‌ترین آثار ابوالفضل بلعمی است.
۲. کتاب «المقالات» از دیگر آثار مهم اوست.
۳. از دیگر آثار او می‌توان به الشامل، مفاخر المقاله فی اللغه، ملتقط الفتاوی و نظم الجمان اشاره کرد.
[۳۱] بغدادی، اسماعیل باشا، هدیه العارفین، ج۲، ص۳۴.



طبق قول مشهور وفات وی در سال ۳۲۹ هجری بوده است.
[۳۲] نرشخی، ابی‌بکر محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ص۳۴۹.

سمعانی می‌نویسد: وی در شب دهم ماه صفر ۳۲۹ از دنیا رفت.
برخی به وفات او در سال ۳۲۵ اشاره کرده‌اند.
[۳۵] بغدادی، اسماعیل باشا، هدیه العارفین، ج۲، ص۳۴.

نرشخی می‌نویسد: این که برخی نوشته‌اند وی در زمان امیر نوح بن نصر و به دستور وی به قتل رسید درست نیست؛ چراکه وی در سال ۳۲۹ درگذشته و زمان نوح بن نصر را درنیافته است.
[۳۶] نرشخی، ابی‌بکر محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ص۳۴۹.



۱. بغدادی، اسماعیل باشا، هدیه العارفین، ج۲، ص۳۴، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی‌تا.
۲. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۱، ص۴۸۵، بیروت، دارصادر، ۱۹۹۵، دوم.    
۳. ابن ماکولا، علی بن جعفر، اکمال الکمال، ج۷، ص۲۱۵، داراحیاء التراث العربی، بی‌جا، بی‌تا.    
۴. ذهبی، شمس‌الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۱۵، ص۲۹۰ ۲۹۱، بیروت، موسسه الرسالة، ۱۴۱۳.    
۵. ذهبی، شمس‌الدین، تاریخ الاسلام، ج۲۴، ص۲۷۲، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۷.    
۶. سمعانی، عبدالکریم، الانساب، ج۲، ص۳۱۴، بیروت، دارالجنان، ۱۴۰۸، اول.    
۷. بلعمی، ابوعلی، تاریخ‌نامه طبری، مقدمه، ص۱۶، تحقیق محمد روشن، تهران، سروش، ۱۳۱۸.
۸. نرشخی، ابی‌بکر محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ص۳۴۸-۳۴۷، تهران، توس، ۱۳۶۳، دوم.
۹. ذهبی، شمس‌الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۱۵، ص۲۹۰ ۲۹۱، بیروت، موسسه الرسالة، ۱۴۱۳.    
۱۰. نرشخی، ابی‌بکر محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ص۳۴۸.
۱۱. نرشخی، ابی‌بکر محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ص۳۴۸.
۱۲. ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۸، ص۱۷۶.    
۱۳. ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۸، ص۱۷۶.    
۱۴. مقدسی، ابوعبدلله محمد بن احمد، احسن التقاسیم، ص۳۳۷، قاهره، مکتبة المدبولی، ۱۴۱۱، سوم.    
۱۵. بلعمی، ابوعلی، تاریخ‌نامه طبری، مقدمه، ص۱۶.
۱۶. بلعمی، ابوعلی، تاریخ‌نامه طبری، مقدمه، ص۱۵.
۱۷. گردیزی، عبدالحی بن الضحاک، زین الاخبار، ص۱۹۲، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۶۳، اول، .
۱۸. ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۸، ص۱۲۴ ۱۲۵.    
۱۹. نرشخی، ابی‌بکر محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ص۳۴۸.
۲۰. نرشخی، ابی‌بکر محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ص۳۲۲.
۲۱. صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۱، ص۶۱۹، تهران، فردوس، ۱۳۷۸، هشتم.
۲۲. حداد عادل، غلامعلی، دانش‌نامه جهان اسلام، ج۴، ص۵۱، تهران، بنیاد دایرة المعارف اسلامی، ۱۳۸۶، دوم.
۲۳. ذهبی، شمس‌الدین، تاریخ الاسلام، ج۲۴، ص۲۷۲، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۷.    
۲۴. ذهبی، شمس‌الدین، تاریخ الاسلام، ج۲۴، ص۲۷۲، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۷.    
۲۵. سمعانی، عبدالکریم، الانساب، ج۲، ص۳۱۴، بیروت، دارالجنان، ۱۴۰۸، اول.    
۲۶. نیشابوری، حاکم، تاریخ نیشابور، ص۱۴۶، تهران، آگه، ۱۳۷۵، اول.
۲۷. بلعمی، ابوعلی، تاریخ‌نامه طبری، مقدمه ص۳۷.
۲۸. حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج۱، ص۴۸۰، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی‌تا.    
۲۹. ذهبی، شمس‌الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۱۵، ص۲۹۲، بیروت، موسسه الرسالة، ۱۴۱۳.    
۳۰. کحاله، عمر، معجم المولفین، ج۱۰، ص۲۳۹، بیروت، مکتبة المثنی، بی‌تا.    
۳۱. بغدادی، اسماعیل باشا، هدیه العارفین، ج۲، ص۳۴.
۳۲. نرشخی، ابی‌بکر محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ص۳۴۹.
۳۳. ابن ماکولا، علی بن جعفر، اکمال الکمال، ج۷، ص۲۱۵.    
۳۴. سمعانی، عبدالکریم، الانساب، ج۲، ص۳۱۴، بیروت، دارالجنان، ۱۴۰۸، اول.    
۳۵. بغدادی، اسماعیل باشا، هدیه العارفین، ج۲، ص۳۴.
۳۶. نرشخی، ابی‌بکر محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ص۳۴۹.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «خاندان بلعمی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۴/۲۳.    






جعبه ابزار