• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ابوعبدالله مهدی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ابوعبدالله محمد مهدی (نام کامل وی: أبو عبد الله محمد بن عبدالله المنصور بن محمد بن علی المهدی بالله) ملقب به «مهدی» سومین خلیفه از خلفای عباسی بود که بعد از پدرش منصور دوانیقی بین سالهای ۱۵۸ تا ۱۶۹، در بغداد خلافت و فرمانروایی مسلمانان را بر عهده داشت. مدت ده سال و چهل و پنج روز خلافت کرد و سرانجام در چهل و سه سالگی در بیست و سوم محرم سال ۱۶۹ وفات یافت.



"ابوعبدالله محمد" مقلب به «مهدی» در سال ۱۲۶هـ. ق. در «حمیمه» متولد شد، ده ساله بود که پدرش "منصور" به خلافت رسید و از همان زمان او تحت تعلیم و تربیت مخصوص، زیر نظر استادانی چون "مفضل ضبنی" قرار گرفت.
منصور از دوران نوجوانی او را برای پذیرش مسؤولیت‌های بزرگ آماده می‌کرد.
[۱] حضری، سید احمدرضا، تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل‌بویه، تهران، سمت، ۱۳۸۴، ص۳۵.



مهدی در پانزده سالگی فرمانده‌ سپاهی شد که مامور سرکوب شورش‌های خراسان بود، بعدها به مقام‌های اداری متعدد منسوب شد و در ۱۴۷هـ. ق. از جانب منصور به عنوان ولیعهد معرفی شد. وی با "ربطه" دختر "سفاح" ازدواج کرد، در سال ۱۵۳هـ. ق. به نیابت منصور به عنوان «امیرالحاج» رهسپار مکه شد و در ۱۵۸هـ. ق.


پس از مرگ منصور در سن سی و سه سالگی با عنوان خلیفه با او بیعت شد.
در تاریخ یعقویی آمده است که مهدی اموالی را که پدرش مصادره کرده بود به صاحبانش برگرداند و آنان را خشنود ساخت. وی از آزار و قتل فرزندان "ابوطالب" جلوگیری کرد و آنان را از زندان آزاد کرد و برای هر کدام هدایا و مقرری‌هایی تعیین کرد؛ البته وی سپس به روش پدارانش به جنایت و ظلم روی آورد.


دوران او به علت، ایجاد آرامش داخلی ممتاز شد و وی فرصت یافت، طرح‌های اصلاحی خود را اجرا کند. وی راه مکه را آباد و بناها و رباط‌های فراوان با چاه‌های آب در آن ایجاد کرد؛ مسجدالحرام را توسعه داد؛
[۵] حضری، سید احمدرضا، تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل‌بویه، تهران، سمت، ۱۳۸۴، ص۳۶.
میان مکه و یمن دستگاه برید (پست) قرار داد و در دیگر راه‌ها هم ایستگاه‌های نگهبانی دایر کرد
[۶] ابن اثیر، عزالدین، الکامل، بیروت، دارصادر، ج۶، ص۷۸.
؛ برای آب رسانی به کاروان‌های حج حوضچه‌هایی ساخت؛ برای خدامیان و زندانیان مقرری تعیین کرد تا گدایی نکنند؛ شبکه‌ای از راه‌های تجاری درست کرد و بغداد را مرکز تجارت جهانی قرار داد؛ سنت پوشش هر ساله‌ی کعبه را بنیان نهاد.
[۷] طقوش، محمدسهیل، دولت عامیان، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۳، چاپ دوم، ص۷۴.

وی به دادخواهی می‌نشست و به شکایت مردم گوش می‌داد. همچنین افرادی امین را در استان‌ها تعیین می‌کرد تا اخبار استانداران را به او برسانند. به نظر می‌رسد مهدی در خلال اصلاحاتش با ظاهرسازی و عوام‌فریبی قصد داشت،
[۸] طقوش، محمدسهیل، دولت عامیان، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۳، چاپ دوم، ص۷۴.
به ظاهر رضایت علویان و مخالفان حکومتش را جلب کند.
مهدی در سال ۱۶۰هـ. ق. به حج رفت و برای جلب رضایت حجازی‌ها کوشید؛ چون منصور به جهت حمایت حجازی‌ها از حرکت نفس زکیه با آنان به شدت برخورد کرده بود. وی در کسب دوستی اهالی شام نیز کوشید و از دمشق و بیت‌المقدس نیز دیدار کرد و برای رفع اختلافات قبایل مختلف در سرزمین شام اقدام و اموالی را میان آنان توزیع کرد.
[۹] طقوش، محمدسهیل، دولت عامیان، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۳، چاپ دوم، ص۷۳.



با وجود همه‌ی اقدامات اصلاح‌گرانه مهدی، نارضایتی‌ها از بین نرفت؛ وقایع‌های مختلفی با انگیزه‌های متفاوت در دوران او نیز به وقوع پیوست.

۵.۱ - قیام یوسف بن ابراهیم

"یوسف بن ابراهیم" مشهور به "برام" از موالی «قبیله‌ی ثقیف» در سال ۱۶۰هـ. ق. در اعتراض به رفتار خلیفه و به جهت امر به معروف و نهی از منکر قیام کرد و مردم خراسان را به پیروی خود خواند. مهدی سپاهی را به مقابله با او فرستاد، یوسف شکست خورد و سپاهیانش امان داده شدند. یوسف را نزد مهدی عباسی آوردند و او دستور داد دست و پای یوسف را قطع کنند و جسد او را به دار آویزند.

۵.۲ - شورش مقنع

شورش "مقنع" که از جمله یاران "ابومسلم خراسانی" بود، از دیگر قیام‌های دوران مهدی است. وی پس از قتل ابومسلم ادعای پیامبری کرد و در زمان "منصور عباسی" در زندان بود؛ پس از رهایی ادعای خدایی کرد و داعیانی به خراسان و ماوراءالنهر فرستاد. وی با وعده‌ی زنده کردن مردگان گروه‌های بسیاری از موالی روستاهای خراسان و ماوراءالنهر را نزد خود خواند.
طرفداران او در مخالفت با عباسیان جامه‌های سپید بر تن کردند و به قتل و غارت کاروان‌ها و تخریب مساجد و آزار زنان و کودکان پرداختند.
مقنع و یارانش سال‌ها در قلعه‌هایی دور از دسترس ساکن شدند و سرداران مختلفی از سپاه مهدی هیچ کدام موفق به دسترسی به آنان نشدند. سرانجام "سعید حرثی" که امیر هرات و جنگاوری کاردان بود، قلعه را محاصره کرد و شورش مقنع که سال‌ها برای حکومت عباسی ایجاد مشکل کرده بود، سرکوب شد و مقنع قبل از اینکه به چنگ سپاه خلیفه بیفتد، خود را سوزاند.

۵.۳ - مبارزه با زنادقه

از دیگر اقدامات مهدی مبارزه شدید و جدی با «زنادقه» است، زندیق در دوران عباسی به همه منحرفان از دین اطلاق می‌شد. زنادقه معتقد بودند زندگی انسان در همین جهان به پایان می‌رسد؛ لذا لذت‌جویی و بی‌بندوباری را مجاز می‌دانند.
آنان منکر نبوت بودند و پیامبران و رسالت آنان را به تمسخر می‌گرفتند. پدیده‌ی زندیق‌ها از دوران امویان در جامعه انتشار یافته بود و فعالیت آنان در عصر اول عباسی شدت گرفت.
شایان ذکر است که واژه‌ی زندیق گاهی فقط بهانه‌ای در دست خلفای عباسی بود تا تحت عنوان آن مخالفان خود از گروه‌های مختلف از جمله علویان را متهم به اجبار و بی‌دینی کنند و به بند کشند.
به هر حال مهدی اهتمام شدیدی به تعقیب زنادقه داشت و هر زندیقی به دستور او به قتل می‌رسید. او دستور داده بود تا برای زندان کردن آنها محل مخصوص مهیا کنند و نیز سازمان و متصدی خاصی با عنوان «صاحب‌الزنادقه» برای مبارزه با آنان ایجاب کرده بود و این سازمان گروه بسیاری را به این اتهام از بین برد.
[۱۲] طقوش، محمدسهیل، دولت عامیان، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۳، چاپ دوم، صص۷۵ـ ۷۶.


۵.۴ - شورش عبدالله بن مروان

از دیگر حرکت‌های شورش‌گرانه دوران مهدی شورش "عبدالله بن مروان بن محمد اموی" از سرزمین شام و حرکت خوارج به فرماندهی "عبدالسلام بن هشام یشکری" بود که تاثیر چندانی نداشتند و خلیفه بی‌هیچ زحمتی آنان را سرکوب کرد.

۵.۵ - جنگ های خارجی

جنگ‌های خارجی با روم در زمان مهدی با موفقیت پیش رفت. در سال ۱۶۵هـ. ق. "هارون" فرزند مهدی فرماندهی سپاه را به عهده داشت و تا «خلیج قسطنطنیه» پیش رفت؛ «ملکه بیزانس» از او تقاضای صلح کرد و‌ هارون درخواست او را به شرط پرداخت سالانه هفتاد هزار دینار پذیرفت.

۵.۶ - تغییر ولیعهد

"عیسی بن موسی" که از زمان خلافت منصور به ولیعهدی تعیین شده بود؛ اما هنگامی که مهدی به خلافت رسید، در صدد بر آمد که عیسی را از ولیعهدی برکنار کند و فرزند بزرگش موسی معروف به "هادی" را به جای وی بگمارد؛ ولی عیسی بدین کار رضایت نمی‌داد.
مهدی مدتی وی را ارعاب و تهدید کرد و سرانجام ولیعهدی را به ده میلیون درهم از او خرید و چندی بعد برای فرزند دیگرش‌هارون به عنوان ولیعهد دوم بیعت گرفت.
مهدی در اواخر عمر تصمیم گرفت، ‌هارون را به جای‌هادی به عنوان ولیعهد اول انتخاب کند؛ اما‌ هادی که برای جنگ به گرگان رفته بود، نپذیرفت. خلیفه برای امتناع او رهسپار گرگان شد؛ ولی در ناحیه‌ای به نام «ماسبنذان» در محرم سال ۱۶۹هـ. ق. درگذشت. برخی می‌گویند، در اثر برخورد با در متروکه‌ای به هنگام تمرین شکار آهو درگذشت و گروهی دیگر معتقدند یکی از کنیزان مهدی در غذای کنیزی دیگر سم ریخت و مهدی نادانسته از آن خورد و مرد.

۵.۷ - رفتار مهدی با علویان

طرز رفتار مهدی از جهات مختلف با پدرش منصور فرق داشت؛ ولی در سختگیری نسبت به علویان مهدی هم بعد از گذشت زمانِ کوتاهی روش پدرش را پیش گرفت. وی فرزندان علی (علیه‌السّلام) را برای حکومت خود خطرناک می‌دانست و همواره در صدد سرکوب جنبش‌هایی بود که از طرف آنان رهبری می‌شد.
[۱۶] ابن اثیر، عزالدین، الکامل، بیروت، دارصادر، ج۶، ص۷۳.


۵.۸ - رفتار مهدی با امام کاظم

یکی از نمونه‌های مخالفت مهدی با مظاهر تشیع گفتگویی است که بین او و امام کاظم (علیه‌السّلام) در مدینه رخ داد؛ در یکی از سال‌ها مهدی پس از ورود به مدینه با امام کاظم (علیه‌السّلام) ملاقات کرد و برای آن که به گمان خود از نظر علمی آن حضرت را آزمایش کند، بحث حرمت شراب را پیش کشید و پرسید: آیا در قرآن مجید تحریم شده است؟ آنگاه اضافه کرد مردم اغلب می‌دانند که در قرآن از خوردن شراب نهی شده است؛ ولی نمی‌دانند که معنای این نهی حرام بودن آن است. امام فرمودند: بلی، حرمت شراب در قرآن مجید صریحاً بیان شده است. مهدی پرسید: در کجای قرآن؟ امام فرمودند: آنجا که خداوند خطاب به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید: بگو پروردگار من تنها کارهای زشت چه آشکار و چه نهان و نیز اثم و ستم به ناحق را حرام نموده است.
آنگاه امام پس از بیان چند موضوع دیگر که در این آیه تحریم شده، فرمود: مقصود از کلمه اثم در این آیه که خداوند آن را تحریم نموده، همان شراب است؛ زیرا خداوند در آیه دیگری می‌فرماید: از تو از شراب و قمار می‌پرسند، بگو در آن اثم کبیر (گناه بزرگ‌) و سودهایی برای مردم است و گناهش از سودش بیشتر است.
منابع:


۱. حضری، سید احمدرضا، تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل‌بویه، تهران، سمت، ۱۳۸۴، ص۳۵.
۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، بیروت، بی‌تا، ج۸، ص۱۱۴.    
۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، بیروت، بی‌تا، ج۸، ص۱۱۷.    
۴. یعقوبی، احمد بن واضح، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۹۵.    
۵. حضری، سید احمدرضا، تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل‌بویه، تهران، سمت، ۱۳۸۴، ص۳۶.
۶. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، بیروت، دارصادر، ج۶، ص۷۸.
۷. طقوش، محمدسهیل، دولت عامیان، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۳، چاپ دوم، ص۷۴.
۸. طقوش، محمدسهیل، دولت عامیان، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۳، چاپ دوم، ص۷۴.
۹. طقوش، محمدسهیل، دولت عامیان، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۳، چاپ دوم، ص۷۳.
۱۰. یعقوبی، احمد بن واضح، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۹۷.    
۱۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، بیروت، بی‌تا، ج۸، ص۱۳۵.    
۱۲. طقوش، محمدسهیل، دولت عامیان، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۳، چاپ دوم، صص۷۵ـ ۷۶.
۱۳. یعقوبی، احمد بن واضح، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد‌ابراهیم آیتی، تهران، علمی فرهنگی، ج۲، ص۳۹۵.    
۱۴. یعقوبی، احمد بن واضح، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۰۴.    
۱۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، بیروت، بی‌تا، ج۸، ص۱۶۸.    
۱۶. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، بیروت، دارصادر، ج۶، ص۷۳.
۱۷. اعراف/سوره۷، آیه۳۳.    
۱۸. بقره/سوره۲، آیه۲۱۹.    




سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ابوعبدالله مهدی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۸/۱۲    






جعبه ابزار