• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ابومحمد بربهاری

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بَرْبَهاری، ابومحمّدحسن بن علی بن خَلَف، محدث، فقیه، واعظ و شیخ حنبلیان در بغداد در نیمه دوم قرن سوم و آغاز قرن چهارم است.



بربهار نام داروهایی گیاهی بود که از هند به بصره می‌آوردند و در آن‌جا تاجرِ آنها را بربهاری می‌گفتند.


تاریخ ولادت بربهاری را فقط زرکلی و عمررضا کحّاله نوشته و آن را ۲۳۳ ذکر کرده‌اند که به نظر می‌رسد استنتاجی از گزارش تاریخ وفات و مدت عمرش بوده است که در آن اختلاف نظر وجود دارد.
وی در ناحیه غربی بغداد، در باب مُحَوَّلْ اقامت داشت و بیش‌تر عمر خود را در این شهر به کسب دانش سپری کرد و مدتی را در مصاحبت ابوبکر احمد مَرّوذی (متوفی ۲۷۵) از شاگردان و نزدیکان احمدبن حنبل، گذرانید و بیش‌تر دانش خود را در حدیث و فقه از او فرا گرفت.
علوم دینی را چنان آموخت که بعدها به ریاست حنبلیان در بغداد نایل شد.
به مشایخ صوفیه گرایش داشت و به کلام کسانی چون فُضیل بن عیاض و سفیان ثوری استشهاد می‌کرد.
مدتی در ملازمت سَهْل تُستَری به سر برد و عمری به زهد و قناعت گذراند؛ و نوشته‌اند که از تمام میراث پدرش، که بیش از هفتاد هزار درهم بود، چشم پوشید.


ابومحمد حسن بن علی بن خلف (متوفی ۳۲۹ هـ ق) پیشوای متعصب حنبلیان بغداد در زمان خود و برپا کننده چندین شورش مذهبی در این شهر است.
[۱۱] قاضی ابن ابی یعلی، محمد، طبقات الحنابلة، تحقیق: عبدالرحمن العثیمین، ریاض، الامانة العامة للاحتفال بمرور ماة عام علی تاسیس مملکة العربیة، ۱۴۱۹ق. ج۳، ص۳۶.
از سالزاد او اطلاعی در دست نیست، ولی با توجه به اینکه دو روایت متفاوت ۹۶ و ۷۷ سال، درباره مدت عمر بربهاری در دست است، وی باید در سال ۲۳۳ یا ۲۵۲ هـ ق به دنیا آمده باشد. از دوران تحصیل وی تنها همین اندازه می‌دانیم که در خدمت استادانی چون ابوبکر مروزی ( متوفی ۲۷۵ هـ ق)، نزدیک‌ترین شاگرد و مونس احمدبن حنبل، و سهل بن عبدالله تستری (متوفی ۲۸۳ هـ ق)، صوفی بلندآوازه، به شاگردی پرداخته است. از میان شاگردانش می‌توان از ابوبکر محمد بن محمد مغربی، ابن بطه، ابوالحسین ابن سمعون و ابوعلی نجاد یاد کرد. «بربهار» ادویه‌ای از خانواده‌ی گیاهان دارویی است که از هند می‌آمد و تاجران دریانورد و اهل بصره به آن بربهار و به واردکننده آن بربهاری می‌گفتند. گویا خانواده بربهاری در بصره، واردکننده این ادویه بودند و او بدین جهت بربهاری خوانده شده است. اگرچه زادگاه بربهاری به درستی معلوم نیست، اما آنگونه که از زندگی سهل تستری، استاد بربهاری، بدست می‌آید بربهاری در بصره زاده شده و تا ۲۸۳ هـ ق، یعنی سال وفات سهل، بصره محل اصلی زندگی او بوده است و از آن به بعد در بغداد ساکن شده.
[۱۶] بوروینگ، گرهارد، سهل تستری، سایت دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، مدخلها و مقاله‌ها پیش از چاپ، حرف س، شماره ۲۵، http://www. encyclopaediaislamica. com/index. php.
اما پیش از آن سفرهایی به بغداد داشته که در خلال این سفرها شاگردی ابوبکر مروزی (ساکن و درگذشته در بغداد)
[۱۷] ابن ابی یعلی، محمد، طبقات الحنابلة، ج۱، ص۱۴۸.
را کرده است. عده‌ای نیز برای بالا بردن مقام بربهاری پاره‌ای کرامات و امور غیبی را در جریان وفات او و پس از آن ذکر کرده‌اند که بیشتر با مذاق صوفیان می‌سازد و نه وهابیت و سلفیه که امروز در ضدیت آشکار با چنین مرام صوفیانه‌ای، خود را وامدار و وارث امثال بربهاری و پیرو آنان می‌دانند. گذشته از آنکه این کرامات را ما تنها در آثار کسانی چون ابن جوزی و ابن عماد می‌بینیم، یعنی حنبلیانی که جانبدارانه به تاریخ نگریسته و آن را می‌نویسند و در کنار ذکر این کرامات هیچ اشاره‌ای به فتنه گری‌های بربهاری نکرده‌اند.
[۱۹] ابن الجوزی، ابو الفرج عبد الرحمن بن علی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، تحقیق: محمد عبد القادر عطا و مصطفی عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۲/۱۹۹۲، اول، ج۱۳، ص۳۴۸-۳۵۰.



بربهاری در عهد خود خطیب نافذالکلمه‌ای بود و خصوصاً به خاطر دفاع سرسختانه از مذهب احمدبن حنبل، مقابله با اموری که کژدینی و بدعت می‌دانست و نیز اهتمام به امر به معروف و نهی از منکر نزد حنبلیان بغداد، از عامّه و خاصّه، محترم بود.
از ابن بَطّة عُکْبَری روایت شده که اگر بربهاری از مردم برای کاری دینی درخواست کمک مالی می‌کرد، خواسته‌اش را بر می‌آوردند.
ابن ابی یعلی گزارش دیگری از کثرت پیروان او ـ که گاه از آن‌ها با عنوان بربهاریّه یاد می‌شود ـ در ۳۲۳ آورده که خلیفه عباسی، راضی باللّه را بیمناک کرد و در پی برخی رویدادهای خشونت‌بار که طرفداران بربهاری موجب آن بودند
[۲۴] ابن مسکویه، احمد بن محمد، تجارب الامم، ج۱، ص۳۲۲، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۲/۱۹۱۴، چاپ افست بغداد (بی تا).
از رئیس شرطه بغداد، بدر خَرشَنی، خواست که گرد آمدن پیروان بربهاری، حتی دو نفر را ممنوع اعلام کند.
بربهاری از متکلمان به شدت انتقاد می‌کرد، کلام را بدعت می‌شمرد و آن را منشأ همه بدعتها، و گمراهیها می‌دانست؛ پرداختن به مطالعات رایج کلامی از نظر او ناروا و زیانبار بود و حتی نشستن در حلقه‌های علمی اهل کلام را منع می‌کرد.
این مخالفت، گذشته از دیدگاه وی درباره بدعت بودن کلام، به روش متکلمان نیز باز می‌گشت.
از فقرات برجای مانده کتابش به نام شرح کتاب السّنه بخوبی معلوم است که کاربرد رأی و قیاس را در امور دینی نمی‌پسندید و با هرگونه کوشش عقلی برای فهم آموزه‌های دینی و یا تفسیر و تأویل آن‌ها مخالف بود، اساس دین را «تقلید» از رسول اللّه (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و اصحاب می‌دانست و آن را «دین عتیق» می نامید.
هنگامیکه ابوالحسن اشعری بعد از جدا شدن از مکتب اعتزال و اعلان رسمی پیروی از احمدبن حنبل
[۳۷] اشعری، علی بن اسماعیل، الابانة عن اصول الدیانة، ج۱، ص۱۷، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
نزد وی آمد و گزارش ردّیّه نویسی خود را بر پیروان فرق و ادیان باز گفت، بربهاری نپذیرفت و گفت فقط آنچه را که احمدبن حنبل گفته است می‌شناسد، و این سخن گویا تعریضی بود بر روش کلامی اشعری.
نوشته‌اند که اشعری به دنبال این مواجهه، کتاب الابانه را، که بیان اصول دیانت بر پایه آرای احمدبن حنبل بود، نگاشت؛ ولی بربهاری همچنان نسبت به وی بی مهر ماند.


شهرت بربهاری بیش‌تر به خاطر دفاع سرسختانه از مذهب حنبلی، تأکید بر پشتیبانی از آرای سلف و مخالفت با هرگونه افزایش یا دگرگونی در آن و بر آشفتن از نقد رفتار صحابیان بود.
این دیدگاه در قرن چهارم در میان حنبلیان رواج یافته بود و علاوه بر بربهاری، استادش مَرّوذی نیز با جدّیت از این دیدگاه حمایت می‌کرد.
گذشته از آن، بربهاری در امربه معروف و نهی از منکر بسیار می‌کوشید و در فعالیتهای خود، پیش از آن‌که به تألیف رساله و کتاب بپردازد، روش خطابه و برانگیختن مردم را برگزیده بود.
به همین سبب چندین حادثه خشونت آمیز اجتماعی و سیاسی و فرقه‌ای در سالهای حضورِ آشکار و فعّال وی در بغداد روی داد که یا مستقیماً آنها را هدایت می‌کرد و یا بازتابی از جلسات وعظ و خطابه‌اش بود.
ابوعلی تنّوخی (متوفی ۳۸۴) از پدرش قاضی ابوالقاسم تنّوخی و دیگران روایت کرده است که در روزگار اقتدار حنبلیان در بغداد، برپا کردن مجالس نوحه سرایی امام حسین (علیه‌السلام) و نیز رفتن به زیارت حائر حسینی بسیار دشوار بود و زایران با آزار حنبلیان روبرو می‌شدند و حتی بربهاری دستور داد زنی از مردم بغداد، به نام خِلْب را که در مجالس عزاداری، پنهانی نوحه می‌خواند، بیابند و بکشند، در حالی که شعر او کمترین تعریضی به سلَف نداشت.
[۴۰] تنّوخی، محسن بن علی، نشوار المحاضرة و اخبار المذاکرة، ج۲، ص۴۴، چاپ عبود شالجی، بیروت ۱۳۹۱ـ ۱۳۹۳/ ۱۹۷۱ـ۱۹۷۳.

نزاع حنبلیان با گروهی از عامّه را درباره معنای مراد از «مقام محمود» در آیه ۷۹ از سوره اسراء، که در سال ۳۱۷ روی داد، مستقیماً به بربهاری نسبت نداده‌اند اما با توجه به این‌که آن‌ها را پیروان مرّوذی دانسته‌اند و بربهاری نیز از شاگردان و پیروان جدّی او بود، و نیز به نوشته ابن ابی یعلی
[۴۳] ابن ابی یَعلی، ، محمد، طبقات الحنابلة، ج۲، ص۴۳، بیروت (بی تا).
در تمام مجالس خود به مضمون این آیه از دیدگاه حنبلی اشاره داشت، به ظنّ قوی وی بیش از دیگران در این «فتنه» سهم داشته است.
در ۳۲۳ هنگامی که محمّدبن احمدبن ایوب، معروف به ابن شَنبوذ ، مُقری بغدادی به قرائتهای شاذّ روی آورد و با مخالفت معاصرانش روبرو شد، حنبلیان در برانگیختن مردم و دستگاه خلافت بر ضدّ او نقش داشتند تا جایی که خلیفه او را احضار کرد و وی توبه نمود؛ ولی به فرمان خلیفه حبس و تبعید شد.


بربهاری در روزگاری در بغداد سربرآورد که آکنده از حوادث گوناگون بود و توطئه‌های رنگارنگ، خلافت را به ضعف عباسی گاه در دست سپهسالاران، گاه در چنگ وزراء و زمانی دستخوش هوسبازیهای حرم و حاشیه دارالخلافه قرار می‌داد؛ به گونه‌ای که اقتدار و یکپارچگی خلافت را متزلزل ساخته بود. ضعف اقتدار امریست که کار را به شورشهای فکری و سیاسی و بحرانهای حاد اقتصادی می‌کشانید. در این میان، بربهاری بر آن بود تا با ایجاد یک جنبش مذهبی بر پایه عقاید حنبلی، اوضاع را به سمت اقتدار و تسلط حنابله سوق دهد. از این‌رو، هم با گروههای شیعی (از جمله قرامطه) و هم با سیاست تساهل دینی دستگاه خلافت مقتدربالله عباسی (حک ۲۹۵-۳۲۰ هـ ق) به ستیز برخاست. مشی فکری بربهاری بر این نظر مبتنی بود که هیچ‌گونه تسامح و تساهلی، حتی در مورد کوچک‌ترین بدعتها، نباید نشان داد و گرنه این بدعتها قوت می‌گیرند و به سنت تبدیل می‌گردند. بربهاری در ۳۱۲ هـ ق به هنگام بروز بحرانهایی که قرامطه به وجود آورده بودند و به کاروان حاجیان حمله می‌بردند برای کمک مالی به حاجیان پیش قدم شد و اظهار کرد که در صورت خواست خلیفه می‌تواند مردم بغداد را به پرداخت کمکهای مالی هنگفت تشویق کند. این مطلب نفوذ و اقتدار چشمگیر بربهاری را نشان می‌دهد. وی با هر گونه برگذاری مراسم عزاداری برای امام حسین (علیه‌السّلام) مخالف بود و با آن به سختی برخورد می‌کرد. شیعیان از بیم آزار حنابله، یا در خانه رؤسا و یا مخفیانه، به سوگواری می‌پرداختند. به هر روی در این دوره، نقش پنهان و آشکار بربهاری را می‌توان در همه شورشهایی که حنبلیان در بغداد به راه انداختند، پی گیری کرد.
[۴۷] ابن الجوزی، ابو الفرج عبد الرحمن بن علی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، تحقیق: محمد عبد القادر عطا و مصطفی عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۲/۱۹۹۲، اول، ج۱۳، ص۳۴۸-۳۵۰.

رابطه بربهاری با دستگاه خلافت ثبات چندانی نداشت. او گاهی از مقربان و زمانی نیز مغضوب بود. یکبار در ۳۲۱ هـ ق مورد غضب خلیفه القاهر قرار گرفت، خود او متواری و یارانش به بصره تبعید شدند. پس از آن با روی کار آمدن خلیفه الراضی بار دیگر او از مقربان خلیفه گردید. اما در ۳۲۳ هـ ق بار دیگر مورد قهر الراضی قرار گرفت و تا پایان عمر در اختفا به سر برد و در همان حال درگذشت.
[۵۱] ابن اثیر، ابو الحسن علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ترجمه: ابو القاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱ش، ج۲۰، ص۹۸.
شاید علت اصلی این رابطه متزلزل، گذشته از کشمکش‌های شیعه و سنی در بغداد آن روز، همان شیوه افراط گرایانه بربهاری و پیروانش در اجرای امر به معروف و نهی از منکر بوده که در مواردی از حد معمول تجاوز کرده و منجر به سلب آسایش و امنیت عمومی شده است. مثلا ابن اثیر درباره آخرین مورد از آنها که در ۳۲۳ هـ ق سبب متواری شدن بربهاری برای همیشه شد، می‌نویسد: «در آن سال حنبلیان نیروی عظیمی پیدا کردند، به حدی که بر خانه سالاران و فرماندهان و سایر مردم هجوم می‌بردند که اگر باده یا آلت طرب باشد آنها را می‌ریختند و می‌شکستند و تاراج می‌کردند. اگر هم مردی با زن یا بچه راه می‌رفت وضع او را تحقیق می‌کردند که با آن زن یا بچه چه نحو انتسابی دارند، اگر جواب صحیح بود او را رها می‌کردند و گرنه او را می‌زدند و سخت آزار می‌دادند و نزد رئیس شرطه (پلیس) می‌بردند و شهادت می‌دادند که مرتکب کارهای زشت و فسق و فجور شده. پیروان بربهاری، بغداد را با این کارهای سختگیرانه مضطرب کردند. بدرخرشنی که رئیس شرطه بود دستور داد در دو طرف بغداد جار بزنند که اتباع بربهاری حنبلی نباید دو نفر با هم باشند و حق ندارند درباره مذهب و عقیده خود بحث و مناظره کنند. یک پیشنماز حنبلی هم حق ندارد پیشوای نماز جماعت شود، مگر اینکه بسم الله الرحمن الرحیم را علنا و بلند بخواند، چه در نماز صبح و چه در نماز عشا، این ندا و تهدید سودی نبخشید، بلکه بر شر و فتنه افزود. آنها کوران را وادار کردند که هر شافعی مذهب که وارد مسجد شود او را با عصا بزنند و آنها چنان می‌زدند که کشته می‌شد.
راضی (خلیفه وقت) دستوری نوشت که برای حنبلیها خوانده شود. کار آنها را تقبیح کرد و ایشان را بد عقیده خواند و در آن رقعه چنین آمده: گاهی شما (حنبلیان) صورت زشت و پلید خود را مثال روی خداوند می‌دانید و خود را شبیه یزدان می‌خوانید و برای خدا دست و پا و انگشت و کفش زرین قائل می‌شوید و حتی بوی خدا را وصف می‌کنید و گاهی شیعیان آل محمد (علیه‌السّلام) را کافر و گمراه می‌دانید. شما مسلمین را به دین باطل و بدعت و مذهب فاسدی دعوت می‌کنید که قرآن منکر آن است. شما زوار قبر امامان را انکار می‌کنید و زائران را گمراه می‌دانید؛ با وجود این انکار، خود به زیارت قبر یکی از عوام (منظور احمد بن حنبل است) که شرف و نسب ندارد، می‌روید و در مقبره او برای تبرک و زیارت تجمع می‌کنید. او شرف نسبت پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را ندارد و شما به عوام امر می‌کنید که قبر او را زیارت کنند و برای او قائل به معجزه پیغمبران می‌شوید و می‌گویید که صاحب کرامات و مقامات است. خداوند شیطان را لعنت کند که این کارهای زشت را در نظر شما خوب نموده و شما را فریب داده و گمراه کرده. امیرالمؤمنین (مقصود خلیفه راضی) سوگند یاد می‌کند و به سوگند خود وفا و عمل خواهد کرد که اگر از مذهب زشت و راه کج منصرف نشوید، شما را سخت خواهد زد و تبعید خواهد کرد و بالاخره خواهد کشت و پراکنده و نابود خواهد نمود و با شمشیر گردن شما را خواهد زد و خانه شما را با آتش خواهد سوخت».
[۵۲] ابن اثیر، ابو الحسن علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ترجمه: ابو القاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱ش، ج۲۰، ص۳۲ و ۳۳.



قصد تعرّض حنبلیان در ۳۲۷ به کسانی که می‌خواستند مراسم نیمه شعبان را برگزار کنند، در پی تهدید و اعتراض شدید رئیس شرطه بغداد تحقق نیافت.
در پی این حادثه و نیز به خاطر برخورد قهرآمیز آنان با برخی صاحبان مشاغل تجاری رئیس شرطه بغداد تصمیم به دستگیری بربهاری گرفت؛ اما او را نیافت و بر یکی از نزدیکترین مصاحبانش، دلاّ ء که در ۳۲۶ دستگیر و زندانی شده و سپس گریخته بود، دست یافت و او را به قتل رساند.
این حادثه که در دوران زندگی پنهانی بربهاری روی داد، از نفوذ معنوی وی و احتمالاً ارتباط او با طرفدارانش و هدایت آنان خبر می‌دهد، از آنرو که زمامداران وقت برای فرونشاندن آشوب و نزاع، تنها راه را دستگیری بربهاری می‌دانستند.
به گفته صفدی
[۵۵] صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، ج۱۲، ص۱۴۶، چاپ رمضان عبدالتواب، ویسبادن ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
چون درگیریها و آشوبهای میان گروههای مختلف به او باز می گشت، خلیفه دستور داد تا او را دستگیر کنند.
دستور تخریب مسجد بَراثا و دفن مردگان در آن را نیز بربهاری صادر کرده بود که بَجْکم به نوسازی آن مسجد اقدام کرد و به همین دلیل وقتی بجکم در ۳۲۹ به دست گروهی از راهزنان کشته شد، حنبلیان شادی کردند و برای تخریب مجدّد مسجد بپاخاستند که به خاطر اطّلاعیه صریح خلیفه عباسی، متّقی باللّه و دستگیری شماری از حنبلیان این کار صورت نگرفت و برای نگاهبانی از مسجد نیز کسی را گماشتند.
بیشترین اقدامات بربهاری و پر رونقترین روزگار وی در آغاز خلافت راضی باللّه در ۳۲۳ بود.


ابوبکر صولی (متوفی ۳۳۵) که در آن روزگار می‌زیسته و گزارشهای آن دوره را ثبت کرده، گفته است که در آن زمان، حنبلیان به پیشوایی بربهاری قدرت یافتند و به درهم شکستن دکانها و فسادانگیزی قیام کردند.
مسکویه
[۶۰] ابن مسکویه، احمد بن محمد، تجارب الامم، ج۱، ص۳۲۲، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۲/۱۹۱۴، چاپ افست بغداد (بی تا).
رفتار آنان را با مردم رفتاری خشن و فتنه جویانه وصف کرده است (کثرة تَشَرُّطِهِمْ عَلَی الناسِ و ایقاعِهِم و الفِتَنَ المتَّصِلَةَ).
ابن اثیر نیز درباره بربهاری نوشته که فتنه می‌انگیخت (کانَ یُثیرُالْفِتَنَ) و صفدی نیز به نقش او در روی دادن فتنه‌های فرقه‌ای اشاره کرده است.
[۶۲] صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، ج۱۲، ص۱۴۶، چاپ رمضان عبدالتواب، ویسبادن ۱۳۹۹/۱۹۷۹.

نوشته‌اند که حنبلیها به انگیزه اجرای قوانین شرع، بی اجازه خانه‌های مردم را تفتیش می‌کردند، به مداخله در امر کسب می‌پرداختند و مردم را با کمترین گمان دستگیر کرده به مقامات شرطه معرفی می‌کردند و به گناهکاری آنان شهادت می‌دادند.
بر اثر این رفتارها اوضاع بغداد آشفته شد و سرانجام بدرخرشنی از سوی خلیفه اعلان کرد که هیچ‌یک از پیروان بربهاری حق گرد آمدن با یکدیگر را ندارند.
اما این اعلان چندان سود نبخشید و اطّلاعیه رسمی خلیفه خطاب به حنبلیان و طرفداران بربهاری صادر شد.
[۶۳] ابن مسکویه، احمد بن محمد، تجارب الامم، ج۱، ص۳۲۲، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۲/۱۹۱۴، چاپ افست بغداد (بی تا).

در اطلاعیه خلیفه به برخی رفتارهای بربهاری و یارانش اشاره شده است، از جمله: تعرّض به پیروان مذهب شافعی، کافر و گمراه نامیدن شیعیان، انتساب مسلمانان به بدعتگذاری، مخالفت با رفتن به زیارت قبور، و آزار رساندنِ زایران.
[۶۶] حموی، یاقوت، معجم الادباء، ج۱۸، ص۵۷ـ ۵۸، بیروت (بی تا).



بربهاری با شروع سختگیریهای رسمی خلیفه تحت تعقیب قرار گرفت و زندگی پنهانی را آغاز کرد؛ چندتن از یارانش دستگیر و به بصره تبعید شدند و سرانجام در ۳۲۹ خواهر توزون، امیرالاُمرای متّقی باللّه، او را در خانه خود مخفی کرد و بربهاری اندکی بعد بر اثر بیماری درگذشت و همان‌جا به خاک سپرده شد.
صفدی
[۷۰] صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، ج۱۲، ص۱۴۶ـ۱۴۷، چاپ رمضان عبدالتواب، ویسبادن ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
برای او دو دوره زندگی مخفی ذکر کرده که اولی در ۳۲۳ و دومی در ۳۲۹ بوده است.
برخی از شرح حال نویسان او عمرش را ۹۶ سال نوشته‌اند و برخی عمر وی را ۷۶ ثبت کرده‌اند که احتمالاً ناشی از تشابه دو کلمه «سبعین» و «تسعین» از نظر کتابت و خطای در قرائت بوده است.
ذهبی عمر او را ۷۷ سال نوشته است.
بر اساس گزارش ابن ابی یعلی و دیگران، بربهاری نزد دانشمندان و فقهای حنبلی معاصر خود محترم بوده و البته کسانی از او به خاطر آرا و روش تندروانه‌اش انتقاد کرده‌اند.
کسی که بیش از دیگران از او تأثیر گرفت، ابن بطّهُ عکبری بود که همان روش و دیدگاه را ادامه داد، هرچند نقش فعّال اجتماعی نیافت.


بربهاری چند اثر علمی نگاشته بود، از جمله شرح کتاب السُنّة که ابن ابی یعلی بخشهایی از آن را در شرح حال وی آورده و ابن عماد حنبلی نیز بخش اندکی از آن را از ابن ابی یعلی نقل کرده است.
از دیگر تألیفات بربهاری نام برده نشده است.
[۷۷] فواد سزگین، تاریخ التراث العربی، ج۱، ص۲۳۴ـ۲۳۵، نقله الی العربیة محمود فهمی حجازی، ج ۱، جزء ۳، ریاض ۱۴۰۳/۱۹۸۳.



گفته شده؛ بربهاری بیش از سیصد کتاب نوشتهکه به نظر می‌رسد مبالغه آمیز و نادرست باشد؛ چراکه ابن ابی یعلی در طبقات الحنابلة بدون ذکر عدد یا نامی، تنها به داشتن تالیفاتی از او اشاره می‌کند و از یک کتاب بنام «شرح کتاب السنة» یاد می‌کند و سپس به نقل مطالب آن می‌پردازد. این کتاب تنها اثریست که امروزه از بربهاری برجای مانده و معجونی از آراء اعتقادی و فقهی اوست. برخی از آن آراء اینگونه است:
۱- اسلام فقط سنت است و از لوازم سنت همراه جماعت بودن است. پایه اصلی جماعت نیز اصحاب محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هستند و همین اصحاب، اهل سنت و جماعتند، پس هر کس به آنها تمسک نکند گمراه و بدعتگزار است و هر بدعتی گمراهیست و گمراهان اهل دوزخند. نیاز قرآن به سنت نیز بیش از نیاز سنت به قرآن است.
[۸۰] بربهاری، ابومحمد حسن بن علی، شرح السنة، تحقیق: ابی یاسر الردادی، مدینه منوره، مکتبة الغرباء الاثریة، ۱۴۱۴ق، اول، ص۶۷.

۲- ایمان به اینکه خداوند در روز قیامت با چشم سر دیده می‌شود و خود خداوند بی پرده و بدونه واسطه از بندگانش حسابرسی می‌کند اما اگر کسی گمان کند خداوند در این دنیا دیده می‌شود کافر است. اولین کسانی که خداوند را در بهشت با چشم سر می‌بینند، نابینایان، سپس مردان و بعد زنان‌اند. در روز قیامت نیز ترازویی برای وزن کردن خیر و شر وجود دارد که دو کفه و یک زبانه دارد (یعنی همانند ترازوهای این دنیا).
۳- ایمان به شفاعت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از گنهکاران، که این شفاعت سه گونه است: برخی در آغاز روز قیامت مشمول آن می‌شوند. عده‌ای در همان روز اما به هنگام عبور از صراط و گروهی پس از ورود به جهنم و تحمل مقداری عذاب. همچنین همه انبیا، صدیقین، شهدا و صالحان می‌توانند از گناهکاران شفاعت کنند.
۴- مرده در قبرش می‌نشیند و خداوند روحش را به سویش می‌فرستد تا پاسخ نکیر و منکر را که از دین و ایمانش می‌پرسند، بدهد و سپس روح بدون هیچ دردی جدا می‌شود. مرده از کسی که به زیارتش برود آگاهی می‌یابد و مومن در قبرش پاداش داده می‌شود و فاجر عذاب.
[۸۵] بربهاری، ابومحمد حسن بن علی، شرح السنة، تحقیق: ابی یاسر الردادی، مدینه منوره، مکتبة الغرباء الاثریة، ۱۴۱۴ق، اول، ص۹۳.

۵- زندقه، کفر، شک، بدعت، گمراهی و حیرت در دین همه زاییده علم کلام و متکلمین‌اند.
[۸۶] بربهاری، ابومحمد حسن بن علی، شرح السنة، تحقیق: ابی یاسر الردادی، مدینه منوره، مکتبة الغرباء الاثریة، ۱۴۱۴ق، اول، ص۹۴.

۶- از وفات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تا قتل عثمان «دین عتیق» بود و قتل عثمان اولین تفرقه و اختلاف را در امت به وجود آورد. باید درباره علی (علیه‌السّلام) و معاویه و عایشه و طلحه و زبیر و کسانی که با آنها بودند، سکوت کرد و امر آنها به خدا واگذار شود.
[۸۸] بربهاری، ابومحمد حسن بن علی، شرح السنة، تحقیق: ابی یاسر الردادی، مدینه منوره، مکتبة الغرباء الاثریة، ۱۴۱۴ق، اول، ص۱۱۱.

۷- سنی کسی است که: برخلاف شیعیان؛ ابوبکر، عمر، عثمان و علی را بر همه صحابه مقدم کرده (البته در موضعی دیگر تنها ابوبکر، عمر و عثمان را بر همه صحابه مقدم ساخته و علی (علیه‌السّلام) را در کنار امثال طلحه و زبیر در مقامی پایین‌تر از آن سه و برتر از دیگر صحابه قرار داده است)
[۸۹] بربهاری، ابومحمد حسن بن علی، شرح السنة، تحقیق: ابی یاسر الردادی، مدینه منوره، مکتبة الغرباء الاثریة، ۱۴۱۴ق، اول، ص۷۵.
[۹۰] بربهاری، ابومحمد حسن بن علی، شرح السنة، تحقیق: ابی یاسر الردادی، مدینه منوره، مکتبة الغرباء الاثریة، ۱۴۱۴ق، اول، ص۷۶.
و از باقی صحابه تنها به نیکی یاد می‌کند.
۸- برخلاف مرجئه ایمان را مرکب از قول و عمل می‌داند که زیاده و نقصان پذیر هست.
۹- برخلاف برخی دیگر از فرق، نماز را به امامت هر صالح و فاجری صحیح می‌داند و در کنار هر حاکمی به جهاد برخاسته، بر او خروج نکند و برایش دعای خیر نماید.
۱۰-وی بخلاف قدریه، همه امور اعم از خیر و شر را از خدا می‌دانست و اینکه خداوند هرکس را بخواهد هدایت یا گمراه می‌کند.
[۹۱] بربهاری، ابومحمد حسن بن علی، شرح السنة، تحقیق: ابی یاسر الردادی، مدینه منوره، مکتبة الغرباء الاثریة، ۱۴۱۴ق، اول، ص۱۳۲ و ۱۳۳.



ما در اینجا تنها یک فقره از کتاب بربهاری را که خود او در توصیف کتابش آورده ذکر می‌کنیم و قضاوت را به وجدانهای بیدار واگذار می‌کنیم: «هر کس به آنچه در این کتاب آمده اقرار کند و به آن ایمان بیاورد و آنرا امام خود قرار دهد و حتی در یک حرف آن شک نکند و یک حرف از آن را تکذیب نکند، او تمام و کمال پیرو سنت و جماعت است و هر کس یک حرف از آنچه در این کتاب آمده را انکار کند یا در یک حرف از آن شک نماید یا حتی توقف کند او منحرف است.»
[۹۲] بربهاری، ابومحمد حسن بن علی، شرح السنة، تحقیق: ابی یاسر الردادی، مدینه منوره، مکتبة الغرباء الاثریة، ۱۴۱۴ق، اول، ص۱۳۵.



(۱) ابن ابی یَعلی، طبقات الحنابلة، بیروت (بی تا).
(۲) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲/۱۹۷۹ـ۱۹۸۲.
(۳) ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک والامم، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۴) ابن عماد، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
(۵) ابن کثیر، البدایة والنهایة فی التاریخ، بیروت (بی تا).
(۶) علی بن اسماعیل اشعری، الابانة عن اصول الدیانة، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۷) محسن بن علی تنّوخی، نشوار المحاضرة و اخبار المذاکرة، چاپ عبود شالجی، بیروت ۱۳۹۱ـ ۱۳۹۳/ ۱۹۷۱ـ۱۹۷۳.
(۸) محمد بن احمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج ۱۵، چاپ شعیب ارنووط و ابراهیم زیبق، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
(۹) خیرالدین زرکلی، الاعلام، بیروت ۱۹۸۹.
(۱۰) فواد سزگین، تاریخ التراث العربی، نقله الی العربیة محمود فهمی حجازی، ج ۱، جزء ۳، ریاض ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۱۱) عبدالکریم بن محمد سمعانی، الانساب، ج ۲، چاپ عبدالرحمن بن یحیی معلمی یمانی، حیدرآباد دکن ۱۳۸۳/۱۹۶۳.
(۱۲) خلیل بن ایبک صفدی، کتاب الوافی بالوفیات، ج ۱۲، چاپ رمضان عبدالتواب، ویسبادن ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
(۱۳) محمد بن یحیی صولی، اخبار الراضی بالله والمتقی للّه، چاپ هیورث دن، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
(۱۴) عمررضا کحّاله، معجم المرجوع کنید به لفین، بیروت (تاریخ مقدمه ۱۳۷۶).
(۱۵) احمد بن محمد مسکویه، کتاب تجارب الامم، ج ۱، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۲/۱۹۱۴، چاپ افست بغداد (بی تا).
(۱۶) یاقوت حموی، معجم الادباء، بیروت (بی تا).


۱. سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، ج۲، ص۱۳۳، چاپ عبدالرحمن بن یحیی معلمی یمانی، حیدرآباد دکن ۱۳۸۳/۱۹۶۳.    
۲. خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج۲، ص۲۰۱، بیروت ۱۹۸۹.    
۳. عمررضا کحّاله، معجم المؤلفین، ج۳، ص۲۵۳، بیروت (تاریخ مقدمه ۱۳۷۶).    
۴. تنّوخی، محسن بن علی، نشوار المحاضرة و اخبار المذاکرة، ج۲، ص۲۹۵، چاپ عبود شالجی، بیروت ۱۳۹۱ ۱۳۹۳/ ۱۹۷۱۱۹۷۳.    
۵. ابن ابی یَعلی، محمد، طبقات الحنابلة، ج۲، ص۱۸، بیروت (بی تا).    
۶. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة فی التاریخ، ج۱۱، ص۲۰۱، بیروت (بی تا).    
۷. ابن عماد، عبد الحی بن أحمد، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، ج۴، ص۱۵۸.    
۸. ابن ابی یَعلی، محمد، طبقات الحنابلة، ج۲، ص۱۸، بیروت (بی تا).    
۹. ابن ابی یَعلی، محمد، طبقات الحنابلة، ج۲، ص۴۲۴۳، بیروت (بی تا).    
۱۰. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة فی التاریخ، ج۱۱، ص۲۰۱، بیروت (بی تا).    
۱۱. قاضی ابن ابی یعلی، محمد، طبقات الحنابلة، تحقیق: عبدالرحمن العثیمین، ریاض، الامانة العامة للاحتفال بمرور ماة عام علی تاسیس مملکة العربیة، ۱۴۱۹ق. ج۳، ص۳۶.
۱۲. گذشته، ناصر، مدخل بربهاری، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، بنیاد دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۱. مقاله شماره ۴۷۰۹.    
۱۳. قاضی ابن ابی یعلی، محمد، طبقات الحنابلة، ج۲، ص۱۸.    
۱۴. گذشته، ناصر، مدخل بربهاری، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، بنیاد دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۱. مقاله شماره ۴۷۰۹.    
۱۵. سمعانی، ابوسعید، الانساب، تحقیق:عبدالرحمن المعلمی، حیدر آباد، مجلس دائرة المعارف العثمانی، ۱۳۸۲ق، اول، ج۲، ص۱۳۳.    
۱۶. بوروینگ، گرهارد، سهل تستری، سایت دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، مدخلها و مقاله‌ها پیش از چاپ، حرف س، شماره ۲۵، http://www. encyclopaediaislamica. com/index. php.
۱۷. ابن ابی یعلی، محمد، طبقات الحنابلة، ج۱، ص۱۴۸.
۱۸. ابن الجوزی، ابو الفرج عبد الرحمن بن علی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، تحقیق:محمد عبد القادر عطا و مصطفی عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۲/۱۹۹۲، اول، ج۱۴، ص۱۴و۱۵.    
۱۹. ابن الجوزی، ابو الفرج عبد الرحمن بن علی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، تحقیق: محمد عبد القادر عطا و مصطفی عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۲/۱۹۹۲، اول، ج۱۳، ص۳۴۸-۳۵۰.
۲۰. ابن العماد، عبد الحی بن أحمد، شذرات الذهب، تحقیق:الارناؤوط، دمشق - بیروت، دار ابن کثیر، ۱۴۰۶/۱۹۸۶، اول، ج۴، ص۱۲۱.    
۲۱. ابن العماد، عبد الحی بن أحمد، شذرات الذهب، تحقیق:الارناؤوط، دمشق - بیروت، دار ابن کثیر، ۱۴۰۶/۱۹۸۶، اول، ج۴، ص۱۵۸- ۱۶۴.    
۲۲. ابن ابی یَعلی،، محمد، طبقات الحنابلة، ج۲، ص۴۳، بیروت (بی تا).    
۲۳. ابن ابی یَعلی،، محمد، طبقات الحنابلة، ج۲، ص۴۴، بیروت (بی تا).    
۲۴. ابن مسکویه، احمد بن محمد، تجارب الامم، ج۱، ص۳۲۲، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۲/۱۹۱۴، چاپ افست بغداد (بی تا).
۲۵. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة فی التاریخ، ج۱۱، ص۲۰۱، بیروت (بی تا).    
۲۶. ابن اثیر، ابو الحسن علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۸، ص۳۰۷ ۳۰۸، بیروت ۱۳۹۹۱۴۰۲/۱۹۷۹۱۹۸۲.    
۲۷. ابن ابی یَعلی،، محمد، طبقات الحنابلة، ج۲، ص۱۹، بیروت (بی تا).    
۲۸. ابن ابی یَعلی،، محمد، طبقات الحنابلة، ج۲، ص۲۷، بیروت (بی تا).    
۲۹. ابن ابی یَعلی،، محمد، طبقات الحنابلة، ج۲، ص۳۴، بیروت (بی تا).    
۳۰. ابن ابی یَعلی،، محمد، طبقات الحنابلة، ج۲، ص۳۷، بیروت (بی تا).    
۳۱. ابن ابی یَعلی،، محمد، طبقات الحنابلة، ج۲، ص۳۱، بیروت (بی تا).    
۳۲. ابن ابی یَعلی،، محمد، طبقات الحنابلة، ج۲، ص۱۹، بیروت (بی تا).    
۳۳. ابن ابی یَعلی،، محمد، طبقات الحنابلة، ج۲، ص۲۳، بیروت (بی تا).    
۳۴. ابن ابی یَعلی،، محمد، طبقات الحنابلة، ج۲، ص۲۹، بیروت (بی تا).    
۳۵. ابن ابی یَعلی،، محمد، طبقات الحنابلة، ج۲، ص۳۹، بیروت (بی تا).    
۳۶. ابن ابی یَعلی،، محمد، طبقات الحنابلة، ج۲، ص۳۲۳۳، بیروت (بی تا).    
۳۷. اشعری، علی بن اسماعیل، الابانة عن اصول الدیانة، ج۱، ص۱۷، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
۳۸. ابن ابی یَعلی،، محمد، طبقات الحنابلة، ج۲، ص۱۸، بیروت (بی تا).    
۳۹. صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، ج۱۲، ص۹۱.    
۴۰. تنّوخی، محسن بن علی، نشوار المحاضرة و اخبار المذاکرة، ج۲، ص۴۴، چاپ عبود شالجی، بیروت ۱۳۹۱ـ ۱۳۹۳/ ۱۹۷۱ـ۱۹۷۳.
۴۱. تنّوخی، محسن بن علی، نشوار المحاضرة و اخبار المذاکرة، ج۲، ص۲۳۱ ۲۳۳، چاپ عبود شالجی، بیروت ۱۳۹۱ ۱۳۹۳/ ۱۹۷۱۱۹۷۳.    
۴۲. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة فی التاریخ، ج۱۱، ص۱۶۲، بیروت (بی تا).    
۴۳. ابن ابی یَعلی، ، محمد، طبقات الحنابلة، ج۲، ص۴۳، بیروت (بی تا).
۴۴. صولی، محمد بن یحیی، اخبار الراضی بالله والمتقی للّه، ج۱، ص۶۲۶۳، چاپ هیورث دن، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.    
۴۵. صولی، محمد بن یحیی، اخبار الراضی بالله والمتقی للّه، ج۱، ص۸۵، چاپ هیورث دن، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.    
۴۶. ابن الجوزی، ابو الفرج عبد الرحمن بن علی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، تحقیق:محمد عبد القادر عطا و مصطفی عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۲/۱۹۹۲، اول، ج۱۴، ص۱۴و۱۵.    
۴۷. ابن الجوزی، ابو الفرج عبد الرحمن بن علی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، تحقیق: محمد عبد القادر عطا و مصطفی عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۲/۱۹۹۲، اول، ج۱۳، ص۳۴۸-۳۵۰.
۴۸. ابن العماد، عبد الحی بن أحمد، شذرات الذهب، تحقیق:الارناؤوط، دمشق - بیروت، دار ابن کثیر، ۱۴۰۶/۱۹۸۶، اول، ج۴، ص۱۲۱.    
۴۹. ابن العماد، عبد الحی بن أحمد، شذرات الذهب، تحقیق:الارناؤوط، دمشق - بیروت، دار ابن کثیر، ۱۴۰۶/۱۹۸۶، اول، ج۴، ص۱۵۸- ۱۶۴.    
۵۰. الزرکلی، خیر الدین، الاعلام، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۸۹م، هشتم، ج۲، ص۲۰۱.    
۵۱. ابن اثیر، ابو الحسن علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ترجمه: ابو القاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱ش، ج۲۰، ص۹۸.
۵۲. ابن اثیر، ابو الحسن علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ترجمه: ابو القاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱ش، ج۲۰، ص۳۲ و ۳۳.
۵۳. صولی، محمد بن یحیی، اخبار الراضی بالله والمتقی للّه، ج۱، ص۱۰۴، چاپ هیورث دن، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.    
۵۴. صولی، محمد بن یحیی، اخبار الراضی بالله والمتقی للّه، ج۱، ص۱۳۵۱۳۶، چاپ هیورث دن، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.    
۵۵. صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، ج۱۲، ص۱۴۶، چاپ رمضان عبدالتواب، ویسبادن ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
۵۶. صولی، محمد بن یحیی، اخبار الراضی بالله والمتقی للّه، ج۱، ص۱۳۶، چاپ هیورث دن، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.    
۵۷. صولی، محمد بن یحیی، اخبار الراضی بالله والمتقی للّه، ج۱، ص۱۹۸، چاپ هیورث دن، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.    
۵۸. ابن ابی یَعلی،، محمد، طبقات الحنابلة، ج۲، ص۴۴، بیروت (بی تا).    
۵۹. صولی، محمد بن یحیی، اخبار الراضی بالله والمتقی للّه، ج۱، ص۶۵، چاپ هیورث دن، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.    
۶۰. ابن مسکویه، احمد بن محمد، تجارب الامم، ج۱، ص۳۲۲، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۲/۱۹۱۴، چاپ افست بغداد (بی تا).
۶۱. ابن اثیر، ابو الحسن علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۸، ص۲۷۳، بیروت ۱۳۹۹۱۴۰۲/۱۹۷۹۱۹۸۲.    
۶۲. صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، ج۱۲، ص۱۴۶، چاپ رمضان عبدالتواب، ویسبادن ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
۶۳. ابن مسکویه، احمد بن محمد، تجارب الامم، ج۱، ص۳۲۲، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۲/۱۹۱۴، چاپ افست بغداد (بی تا).
۶۴. ابن اثیر، ابو الحسن علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۸، ص۳۰۷ ۳۰۸، بیروت ۱۳۹۹۱۴۰۲/۱۹۷۹۱۹۸۲.    
۶۵. ابن اثیر، ابو الحسن علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۸، ص۲۷۳، بیروت ۱۳۹۹۱۴۰۲/۱۹۷۹۱۹۸۲.    
۶۶. حموی، یاقوت، معجم الادباء، ج۱۸، ص۵۷ـ ۵۸، بیروت (بی تا).
۶۷. ابن ابی یَعلی،، محمد، طبقات الحنابلة، ج۲، ص۴۵، بیروت (بی تا).    
۶۸. ابن اثیر، ابو الحسن علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۸، ص۳۷۸، بیروت ۱۳۹۹۱۴۰۲/۱۹۷۹۱۹۸۲.    
۶۹. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة فی التاریخ، ج۱۱، ص۲۰۱، بیروت (بی تا).    
۷۰. صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، ج۱۲، ص۱۴۶ـ۱۴۷، چاپ رمضان عبدالتواب، ویسبادن ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
۷۱. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة فی التاریخ، ج۱۱، ص۲۰۱، بیروت (بی تا).    
۷۲. ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الملوک والامم، ج۱۴، ص۱۵، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.    
۷۳. ابن اثیر، ابو الحسن علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۸، ص۲۷۳، بیروت ۱۳۹۹۱۴۰۲/۱۹۷۹۱۹۸۲.    
۷۴. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۱۵، ص۹۳، چاپ شعیب ارنووط و ابراهیم زیبق، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.    
۷۵. ابن ابی یَعلی،، محمد، طبقات الحنابلة، ج۲، ص۱۸۴۴، بیروت (بی تا).    
۷۶. ابن عماد، عبد الحی بن أحمد، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، ج۴، ص۱۵۹.    
۷۷. فواد سزگین، تاریخ التراث العربی، ج۱، ص۲۳۴ـ۲۳۵، نقله الی العربیة محمود فهمی حجازی، ج ۱، جزء ۳، ریاض ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۷۸. الزرکلی، خیر الدین، الاعلام، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۸۹م، هشتم، ج۲، ص۲۰۱.    
۷۹. ابن ابی یعلی، محمد، طبقات الحنابلة، ج۲، ص۱۸.    
۸۰. بربهاری، ابومحمد حسن بن علی، شرح السنة، تحقیق: ابی یاسر الردادی، مدینه منوره، مکتبة الغرباء الاثریة، ۱۴۱۴ق، اول، ص۶۷.
۸۱. بربهاری، ابومحمد حسن بن علی، شرح السنة، تحقیق:ابی یاسر الردادی، مدینه منوره، مکتبة الغرباء الاثریة، ۱۴۱۴ق، اول، ص۸۹.    
۸۲. بربهاری، ابومحمد حسن بن علی، شرح السنة، تحقیق:ابی یاسر الردادی، مدینه منوره، مکتبة الغرباء الاثریة، ۱۴۱۴ق، اول، ص۷۲.    
۸۳. بربهاری، ابومحمد حسن بن علی، شرح السنة، تحقیق:ابی یاسر الردادی، مدینه منوره، مکتبة الغرباء الاثریة، ۱۴۱۴ق، اول، ص۸۴.    
۸۴. بربهاری، ابومحمد حسن بن علی، شرح السنة، تحقیق:ابی یاسر الردادی، مدینه منوره، مکتبة الغرباء الاثریة، ۱۴۱۴ق، اول، ص۹۴.    
۸۵. بربهاری، ابومحمد حسن بن علی، شرح السنة، تحقیق: ابی یاسر الردادی، مدینه منوره، مکتبة الغرباء الاثریة، ۱۴۱۴ق، اول، ص۹۳.
۸۶. بربهاری، ابومحمد حسن بن علی، شرح السنة، تحقیق: ابی یاسر الردادی، مدینه منوره، مکتبة الغرباء الاثریة، ۱۴۱۴ق، اول، ص۹۴.
۸۷. بربهاری، ابومحمد حسن بن علی، شرح السنة، تحقیق:ابی یاسر الردادی، مدینه منوره، مکتبة الغرباء الاثریة، ۱۴۱۴ق، اول، ص۱۰۶.    
۸۸. بربهاری، ابومحمد حسن بن علی، شرح السنة، تحقیق: ابی یاسر الردادی، مدینه منوره، مکتبة الغرباء الاثریة، ۱۴۱۴ق، اول، ص۱۱۱.
۸۹. بربهاری، ابومحمد حسن بن علی، شرح السنة، تحقیق: ابی یاسر الردادی، مدینه منوره، مکتبة الغرباء الاثریة، ۱۴۱۴ق، اول، ص۷۵.
۹۰. بربهاری، ابومحمد حسن بن علی، شرح السنة، تحقیق: ابی یاسر الردادی، مدینه منوره، مکتبة الغرباء الاثریة، ۱۴۱۴ق، اول، ص۷۶.
۹۱. بربهاری، ابومحمد حسن بن علی، شرح السنة، تحقیق: ابی یاسر الردادی، مدینه منوره، مکتبة الغرباء الاثریة، ۱۴۱۴ق، اول، ص۱۳۲ و ۱۳۳.
۹۲. بربهاری، ابومحمد حسن بن علی، شرح السنة، تحقیق: ابی یاسر الردادی، مدینه منوره، مکتبة الغرباء الاثریة، ۱۴۱۴ق، اول، ص۱۳۵.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بربهاری»، شماره۸۹۹.    
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «بربهاری» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۱/۲۲.    



جعبه ابزار