احترام والدین (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آیاتی از قرآن
احترام به والدین را
واجب میداند.
وقضی ربک الا تعبدوا الا ایاه وبالولدین احسـنـا اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلاتقل لهما اف ولا تنهرهما وقل لهما قولا کریمـا
و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید! و به پدر و مادر نیکی کنید! هر گاه یکی از آن دو، یا هر دوی آنها، نزد تو به سن پیری رسند، کمترین اهانتی به آنها روا مدار! و بر آنها فریاد مزن! و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو
واخفض لهما جناح الذل من الرحمة وقل رب ارحمهما کما ربیانی صغیرا. .
و بالهای
تواضع خویش را از
محبت و
لطف ، در برابر آنان فرود آر! و بگو: «پروردگارا! همان گونه که آنها مرا در کوچکی تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده! »
" قضاء"
مفهوم مؤکدتری از" امر" دارد، و
امر و فرمان قطعی و محکم را میرساند.
"
راغب " در کتاب مفردات میگوید: " اف" در اصل به معنی هر چیز کثیف و آلوده است، و به عنوان توهین نیز گفته میشود، این کلمه تنها معنی اسمی ندارد، بلکه
فعل از او نیز ساخته میشود، مثلا میگویند: اففت بکذا یعنی من فلان چیز را آلوده شمردم، و از آن
اظهار نفرت کردم".
بعضی از مفسران مانند" قرطبی" در تفسیر و" طبرسی" در"
مجمع البیان " گفتهاند: " اف" و" تف" در اصل به معنی چرکی است که زیر ناخن جمع میشود، هم آلوده است و هم ناچیز، حتی بعضی میان" اف" و" تف" تفاوت گذاشتهاند، اولی را چرک گوشت و دومی را چرک ناخن دانستهاند، سپس مفهوم آن توسعه یافته و به هر چیزی که مایه ناراحتی است گفته شده.
معانی دیگر نیز برای اف گفتهاند، از جمله چیز کم، ناراحتی و
ملامت بوی بد.
بعضی دیگر گفتهاند اصل این کلمه از اینجا گرفته شده است که هر گاه خاک یا خاکستر مختصری روی بدن یا لباس انسان میریزد،
انسان با فوت کردن آن را از خود دور میکند، صدایی که از دهان انسان در این موقع بیرون میآید چیزی است شبیه" اوف" یا" اف" و بعدا در معنی اظهار ناراحتی و تنفر مخصوصا از چیزهای کوچک به کار رفته است.
از جمع بندی آنچه در بالا ذکر شد و قرائن دیگر چنین استفاده میشود که این کلمه در اصل"
اسم صوت" بوده است، (صدایی که انسان به هنگام اظهار نفرت یا ابراز تالم و درد جزئی و یا فوت کردن چیز آلودهای از دهانش خارج میشود).
سپس این" اسم صوت" به صورت کلمهای درآمده و حتی افعالی از آن
مشتق شده است، و در ناراحتیهای جزئی و یا اظهار تنفر به خاطر مسائل کوچکی، به کار رفته، معانی مختلفی که در بالا ذکر شد به نظر میرسد از مصداقهای همین معنی جامع و کلی بوده باشد.
به هر حال، آیه فوق میخواهد در یک عبارت کوتاه و در نهایت
فصاحت و
بلاغت این معنی را برساند که احترام پدر و مادر چندان زیاد است که حتی نباید در برابر آنها کمترین سخنی که دلیل بر ناراحتی از آنها و یا بی میلی و تنفر بوده باشد بر زبان جاری ساخت،
.
" اواب" از ماده" اوب" (بر وزن قوم) بازگشت توام با
اراده میگویند، در حالی که رجوع هم به بازگشت با اراده گفته میشود و هم بی اراده، به همین دلیل به"
توبه"" اوبه" گفته میشود، چون
حقیقت توبه بازگشت توام با اراده به سوی خداست.
و از آنجا که" اواب"
صیغه مبالغه است به کسی گفته میشود که هر لحظه از او خطایی سر زند به سوی پروردگار بازمی گردد.
این احتمال نیز وجود دارد که ذکر صیغه مبالغه اشاره به تعدد عوامل بازگشت و رجوع به خدا باشد، زیرا
ایمان به پروردگار از یک سو، توجه به دادگاه عالم
قیامت از سوی دیگر، و جدان بیدار از سوی سوم، و توجه به عواقب و آثار
گناه از سوی چهارم دست به دست هم میدهند و انسان را مؤکدا از مسیر انحرافی به سوی خدا میبرند..
در حقیقت دراین دو آیه، قسمتی از ریزه کاریهای برخورد مؤدبانه و فوق العاده احترام آمیز فرزندان را نسبت به پدران و مادران بازگو میکند:
از یک سو انگشت روی حالات پیری آنها که در آن موقع از همیشه نیازمندتر به حمایت و
محبت و احترامند گذارده، میگوید: کمترین سخن
اهانت آمیز را به آنها مگو!.
آنها ممکن است بر اثر کهولت به جایی برسند که نتوانند بدون کمک دیگری حرکت کنند، و از جا برخیزند و حتی ممکن است قادر به دفع آلودگی از خود نباشند، در این موقع
آزمایش بزرگ فرزندان شروع میشود.
آیا وجود چنین پدر و مادری را مایه
رحمت میدانند، و یا بلا و
مصیبت و
عذاب آیا
صبر و حوصله کافی برای نگهداری احترام آمیز از چنین پدر و مادری را دارند و یا هر زمان با نیش زبان، با کلمات سبک و اهانت آمیز و حتی گاه با تقاضای مرگ او از خدا قلبش را میفشارند و آزار میدهند؟.
از سوی دیگر قرآن میگوید: در این هنگام به آنها اف مگو، یعنی اظهار ناراحتی و ابراز تنفر مکن، و باز اضافه میکند با صدای بلند و اهانت آمیز و داد و فریاد با آنها سخن مگو، و باز تاکید میکند که با قول کریم و گفتار بزرگوارانه با آنها سخن بگو که همه آنها نهایت
ادب در سخن را میرساند که زبان کلید قلب است.
از سوی دیگر دستور به
تواضع و فروتنی میدهد، تواضعی که نشان دهنده
محبت و علاقه باشد و نه چیز دیگر.
سرانجام میگوید: حتی موقعی که رو به سوی درگاه خدا میآوری پدر و مادر را (چه در حیات و چه در ممات) فراموش مکن و تقاضای
رحمت پروردگار برای آنها بنما.
مخصوصا این تقاضایت را با این دلیل همراه ساز و بگو" خداوندا همانگونه که آنها در کودکی مرا
تربیت کردند تو مشمول رحمتشان فرما"؟
نکته مهمی که از این تعبیر علاوه بر آنچه گفته شد استفاده میشود این است که اگر پدر و مادر آن چنان مسن و ناتوان شوند که به تنهایی قادر بر حرکت و دفع آلودگیها از خود نباشند، فراموش نکن که تو هم در کودکی چنین بودی و آنها از هر گونه حمایت و
محبت از تو دریغ نداشتند محبت آنها را جبران نما.
و از آنجا که گاهی در رابطه با حفظ حقوق پدر و مادر و احترام آنها و تواضعی که بر فرزند لازم است ممکن است لغزشهایی پیش بیاید که انسان آگاهانه یا ناآگاه به سوی آن کشیده شود در آخرین آیه مورد بحث میگوید: " پروردگار شما به آنچه در دل و جان شما است از شما آگاهتر است" (ربکم اعلم بما فی نفوسکم) چرا که
علم او در همه زمینهها حضوری و ثابت و ازلی و ابدی و خالی از هر گونه اشتباه است در حالی که علوم شما واجد این صفات نیست.
بنا بر این اگر بدون قصد
طغیان و سرکشی در برابر فرمان خدا لغزشی در زمینه احترام و نیکی به پدر و مادر از شما سر زند و بلافاصله پشیمان شدید و در مقام جبران برآئید مسلما مشمول
عفو خدا خواهید شد: " اگر شما صالح باشید و
توبه کار خداوند توبه کاران را میآمرزد" (ان تکونوا صالحین فانه کان للاوابین غفورا). .
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «احترام والدین (قرآن)».