• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

استعاذه در قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اِستعاذه به معنای پناه بردن به خدا می‌باشد.




استعاذه مصدر باب استفعال و از ریشه «ع‌و‌ذ» به معنای پناه بردن، درخواست کمک و چنگ زدن (اعتصام) آمده است. «عُوذه» از همین ریشه، به چیزی گفته می‌شود که به وسیله آن از چیزی پناه برده شود.


مفسّران، بر حسب کاربرد این واژه و مشتقاتش، تعابیر چندی را در توضیح آن ذکر کرده‌اند؛ مانند: اعتصام به خدا برای درخواست نجات، خضوع و خاکساری برای خدا جهت کسب توفیق و رها نشدن به حال خود، اتصال به حضرت حق برای حفظ از شرّ هر اهل شرّی، پناه بردن به خدا و توجه به او،
[۶] تفسیر المنار، ج‌۹، ص‌۵۴۱.
درخواست دفع شرّ به وسیله شخص پایین‌تر از بالاتر با خضوع و فروتنی،
[۷] مجمع‌البیان، ج‌۶، ص‌۵۹۳.
حرز گرفتن
[۸] روح المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۹۹.
و خود را در حیازت چیزی برای حفظ از بدی قرار دادن.
[۹] تفسیر قرطبی، ج‌۱، ص‌۶۴.
برخی نیز استعاذه را لطفی دانسته‌اند که جلو تأثیر وسوسه‌های شیطان را می‌گیرد.
[۱۰] التفسیر الکبیر، ج‌۱۵، ص‌۹۸.



استعاذه در اصطلاح قاریان به زبان آوردن عبارتهایی مانند «أعوذُ باللّهِ من الشّیطنِ الرَّجیم» است.
[۱۱] الموسوعة الذهبیه، ج‌۴، ص‌۲۶۴.
در آیه‌ای، به استعاذه هنگام تلاوت قرآن امر شده است: «فَاِذا قَرَأتَ القُرءانَ فَاستَعِذ بِاللّه» درباره وجوب یا استحباب استعاذه
[۱۴] الموسوعة الذهبیه، ج‌۴، ص‌۲۶۳.
[۱۵] تفسیر قرطبی، ج‌۱، ص‌۶۲.
و وقت آن‌که پیش از تلاوت است یا پس از تلاوت
[۱۶] احکام القرآن، ج‌۳، ص‌۲۸۲.
نیز در بلند یا آهسته گفتن استعاذه، بین مفسران اختلاف است.


فقها نیز استعاذه را در رکعت اول نماز، قبل از خواندن حمد، مستحب دانسته‌اند. گفته شده: قاری قرآن، هنگام اشتغال به تلاوت، باید حالت استعاذه داشته باشد
[۲۲] الفرقان، ج‌۱۴، ص‌۴۷۸.
[۲۳] مجمع‌البیان، ج۶، ص۵۹۳.
و گفتن الفاظی خاص سبب ایجاد این حالت در نفس قاری می‌شود؛ نه این‌که خود آن استعاذه باشد، مگر مجازاً به آن استعاذه گفته شود.


مشتقات استعاذه و واژه‌ها یا عبارتهای مرتبط با آن در قرآن به سه شکل آمده‌ است:

۵.۱ - پناه بردن به خدا

مانند: «أعوذ» «استعذ»، «أعیذ»، «عذت»، «معاذ»، «تذکّر»، «ملجأ»، «ملتحد»، «موئل» و «توکّل».

۵.۲ - پناه بردن ممدوح به غیر خدا

مانند: «أوی» و «فأووا».

۵.۳ - پناه بردن مذموم به غیر خدا

مانند: «ملجأ»، «یعوذون»، «ءاوی». این‌گونه پناه بردن به غیر خدا که به فرمان او نبوده، بلکه در مقابل پناه بردن به خداوند است، ازنظر قرآن مذموم است و برای چنین افرادی پناه حقیقی وجود ندارد، چنان‌که پسر نوح (علیه‌السلام) هنگام آمدن عذاب، به پدرش گفت: به کوهی پناه می‌برم تا مرا از غرق شدن برهاند: «قالَ‌سَاوی اِلی جَبَل یَعصِمُنی مِنَ الماءِ» و نوح (علیه‌السلام) پاسخ داد: کسی را که رحمت الهی نجاتش ندهد در این روز هیچ پناهی ندارد: «قالَ لا عاصِمَ الیَومَ مِن اَمرِ اللّهِ اِلاّ مَن رَحِم» گروهی از انسانها در مسافرت چون به درّه‌ای وارد می‌شدند
[۵۲] جامع البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۹، ص‌۱۳۴.
یا در سفرهای شبانه
[۵۳] مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۵۵.
، برای حفظ خویش به جنیان پناه‌ می‌بردند. قرآن نتیجه این پناه بردن را افزایش رَهَق (گناه، ترس، شرّ، ذلّت و ضعف)
[۵۴] مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۵۵.
دانسته‌ است: «واَنَّهُ کانَ رِجالٌ مِنَ الاِنسِ یَعوذونَ بِرِجال مِنَ‌الجِنِّ فَزادوهُم رَهَقا» این‌گونه استعاذه‌ها از بحث خارج است و فقط به مباحث مربوط به قسم اول و دوم پرداخته می‌شود.
در معنای هر یک از واژه‌های مربوط به پناه‌بردن، خصوصیتی وجود دارد که آن‌ها را از واژه استعاذه متمایز می‌سازد؛ مثلا با توجّه به موارد کاربرد قرآنی، شاید بتوان چنین استنباط کرد که غالباً «مأوا» در مورد پناه بردن به چیز مادّی به‌کار‌می‌رود و «ملجأ» پناه بردن از مصیبتِ واقع شده است و «موئل» پناه بردن همراه با رهایی است و «التحاد» در جایی به‌کار می‌رود که انسان از کسی که میل به او داشته، رویگردان شود و به دیگری پناه‌برد.


قرآن، دشمن انسان را به روشنی به وی معرفی کرده، ضمن تبیین خطرات پنهان و آشکار وی برای انسان به او می‌آموزد که جهت مصون ماندن از این خطرات، باید به خداوند پناه برد. البته اصل پناه بردن به قدرتی برتر هنگام مواجهه با خطر، امری فطری و غریزی بوده و در سرشت آدمی ریشه دارد.
سفارش به استعاذه در موقعیتهای حساس، چون تلاوت قرآن و برای رهایی از خطرات جانی و اخلاقی و توجه به پناهجویی انبیاء و اولیای الهی و نقل آنها، حاکی از اهمیت و تأثیر استعاذه است. تعابیری چون «أعوذ باللّه»، «أستعیذ باللّه» و «معاذ اللّه» افزون بر دعا، ذکر نیز هست و بنده را متوجه خدا می‌کند و توجه به خدا وسوسه شیطان را بی‌اثر یا کم‌اثر می‌کند، زیرا شیطان بر مؤمنانی که به خداوند پناه برده و بر او توکل می‌کنند سلطه‌ای ندارد: «فَاستَعِذ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطنِ الرَّجیم • اِنَّهُ لَیسَ لَهُ سُلطنٌ عَلَی الَّذینَ ءامَنوا وعَلی رَبِّهِم یَتَوَکَّلون» برخی از مفسران آیه دوم را به منزله تعلیل برای امر «فَاستَعِذ» در آیه نخست دانسته و نتیجه گرفته‌اند که استعاذه نوعی توکّل است. زمخشری به دلیل عطف آیه «فَاِذا قَرَاتَ القُرءَانَ‌...» با فاء به «عمل صالح» در آیه قبل، استعاذه را از مصادیق عمل صالح دانسته است.
[۶۰] الکشاف، ج‌۲، ص‌۶۳۲.
جمله شرطیه «و اِمّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ‌الشَّیطنِ نَزغٌ فَاستَعِذ بِاللّهِ» در آیه ۲۰۰ اعراف بر جلوگیری استعاذه از تأثیر وسوسه شیطان صحّه می‌گذارد. آیه «اِنَّ الَّذینَ اتَّقَوا اِذا مَسَّهُم طئِفٌ مِنَ الشَّیطن» به منزله تعلیل برای امر «فَاستَعِذ» بوده و نشان می‌دهد که پناه بردن به خدا هنگام وسوسه شیطان، راه پارسایان است و خدا آنان را کفایت و کید شیطان را از ایشان دفع می‌کند. از آیه «من شرّ الوسواس الخنّاس» برمی‌آید که خداوند از استعاذه کننده مراقبت و او را از شرّ شیطانها کفایت می‌کند، زیرا اگر چنین نبود، خداوند وی را به استعاذه فرا‌نمی‌خواند.
[۶۵] مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۴۹۸.



از دیگر آثار استعاذه مصون ماندن از خطر متکبران، دور ماندن از درخواستهای نابجا، نجات از آلوده شدن دامن به گناه، پرهیز از ظلم، مصون ماندن از شرّ موجودات شرور و خطرات دیگر است.
خویشتن‌داری یوسف (علیه‌السلام) از گناه در حساس‌ترین موقعیت لغزش، با ذکر «معاذ اللّه» حاکی از تأثیر استعاذه است: «قالَ معاذَ اللّهِ‌...» استعاذه موسی (علیه‌السلام) به‌صورت جمله خبری و با صیغه ماضی: «و إنّی عذتُ بربّی و ربّکم»، نشان می‌دهد که تأثیر استعاذه نزد حضرت قطعی بود و آن به امنیتی اشاره دارد که خداوند پیش از آمدن موسی به سوی فرعونیان برای او ایجاد کرده است.


نزول دو سوره «ناس» و «فلق» درباره استعاذه که به «معوّذَتَیْن» شهرت یافته‌اند و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) درباره آن‌ها فرموده است «مثل آن دو را ندیده‌ام»
[۷۷] السنن الکبری، ج‌۳، ص‌۳۷۸.
مؤیّدی بر جایگاه مهم و تأثیر استعاذه است. اثر‌بخشی استعاذه، افزون بر این‌که از آثار دینی استفاده می‌شود امری تجربه شده نیز هست.
[۷۸] تفسیر المنار، ج‌۹، ص‌۵۴۱.



۱. مفردات، ص۳۵۲، «عوذ».    
۲. لسان‌العرب، ج‌۹، ص‌۴۶۴، «عوذ».    
۳. مفردات، ص۳۵۲، «عوذ».    
۴. مجمع‌البیان، ج‌۵، ص‌۲۸۶.    
۵. تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۱، ص‌۱۶.    
۶. تفسیر المنار، ج‌۹، ص‌۵۴۱.
۷. مجمع‌البیان، ج‌۶، ص‌۵۹۳.
۸. روح المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۹۹.
۹. تفسیر قرطبی، ج‌۱، ص‌۶۴.
۱۰. التفسیر الکبیر، ج‌۱۵، ص‌۹۸.
۱۱. الموسوعة الذهبیه، ج‌۴، ص‌۲۶۴.
۱۲. نحل/سوره۱۶، آیه۹۸.    
۱۳. الدرالمنثور، ج‌۵، ص‌۱۶۵.    
۱۴. الموسوعة الذهبیه، ج‌۴، ص‌۲۶۳.
۱۵. تفسیر قرطبی، ج‌۱، ص‌۶۲.
۱۶. احکام القرآن، ج‌۳، ص‌۲۸۲.
۱۷. تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۱، ص‌۱۴.    
۱۸. تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۱، ص‌۱۴‌-۱۶.    
۱۹. مستمسک العروه، ج‌۶، ص‌۲۷۱.    
۲۰. الخلاف، ج‌۱، ص‌۳۲۴.    
۲۱. المیزان، ج۱۲، ص۳۴۴.    
۲۲. الفرقان، ج‌۱۴، ص‌۴۷۸.
۲۳. مجمع‌البیان، ج۶، ص۵۹۳.
۲۴. المیزان، ج‌۱۲، ص‌۳۴۴.    
۲۵. بقره/سوره۲، آیه۶۷.    
۲۶. هود/سوره۱۱، آیه۴۷.    
۲۷. مریم/سوره۱۹، آیه۱۸.    
۲۸. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۹۷.    
۲۹. فلق/سوره۱۱۳، آیه۱.    
۳۰. ناس/سوره۱۱۴، آیه۱.    
۳۱. اعراف/سوره۷، آیه۲۰۰.    
۳۲. نحل /سوره۱۶، آیه۹۸.    
۳۳. غافر/سوره۴۰، آیه۵۶.    
۳۴. فصلت/سوره۴۱، آیه۳۶.    
۳۵. آل‌عمران/سوره۳، آیه۳۶.    
۳۶. غافر/سوره۴۰، آیه۲۷.    
۳۷. دخان/سوره۴۴، آیه۲۰.    
۳۸. یوسف/سوره۱۲، آیه۲۳.    
۳۹. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۹.    
۴۰. اعراف/سوره۷، آیه۲۰۱.    
۴۱. توبه/سوره۹، آیه۱۱۸.    
۴۲. کهف/سوره۱۸، آیه۲۷.    
۴۳. کهف/سوره۱۸، آیه۵۸.    
۴۴. نحل/سوره۱۶، آیه۹۹.    
۴۵. کهف/سوره۱۸، آیه۱۰.    
۴۶. کهف/سوره۱۸، آیه۱۶.    
۴۷. توبه/سوره۹، آیه۵۷.    
۴۸. جن/سوره۷۲، آیه۶.    
۴۹. هود/سوره۱۱، آیه۴۳.    
۵۰. هود/سوره۱۱، آیه۴۳.    
۵۱. هود/سوره۱۱، آیه۴۳.    
۵۲. جامع البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۹، ص‌۱۳۴.
۵۳. مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۵۵.
۵۴. مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۵۵.
۵۵. جن/سوره۷۲، آیه۶.    
۵۶. نحل/سوره۱۶، آیه۹۸‌-۹۹.    
۵۷. التحریر والتنویر، ج‌۱۴، ص‌۲۷۸.    
۵۸. المیزان، ج‌۸، ص‌۳۸۱.    
۵۹. المیزان، ج‌۱۲، ص‌۳۴۴.    
۶۰. الکشاف، ج‌۲، ص‌۶۳۲.
۶۱. اعراف/سوره۷، آیه۲۰۰.    
۶۲. اعراف/سوره۷، آیه۲۰۱.    
۶۳. المیزان، ج‌۸، ص‌۳۸۵.    
۶۴. ناس/سوره۱۱۴، آیه۴.    
۶۵. مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۴۹۸.
۶۶. غافر/سوره۴۰، آیه۲۷.    
۶۷. هود/سوره۱۱، آیه۴۷.    
۶۸. بقره/سوره۲، آیه۶۷.    
۶۹. یوسف/سوره۱۲، آیه۲۳.    
۷۰. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۹.    
۷۱. فلق/سوره۱۱۳، آیه۲‌۵.    
۷۲. دخان/سوره۴۴، آیه۲۰.    
۷۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۲۳.    
۷۴. دخان/سوره۴۴، آیه۲۰.    
۷۵. المیزان، ج‌۱۸، ص‌۱۳۹.    
۷۶. مجمع‌البحرین، ج‌۳، ص‌۲۷۵، «عوذ».    
۷۷. السنن الکبری، ج‌۳، ص‌۳۷۸.
۷۸. تفسیر المنار، ج‌۹، ص‌۵۴۱.



دائرةالمعارف قرآن کریم برگرفته از مقاله    



جعبه ابزار