• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

استعانت از بنی اسرائیل (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حضرت عيسى (عليه‌السلام)، در جهت حركت به سوى خدا، از بنى‌اسرائيل درخواست کمک کرد. حواريون عيسى (عليه‌السلام) به كمک‌خواهى ایشان پاسخ مثبت دادند.

فهرست مندرجات

۱ - کمک خواستن عيسى از بنى‌اسرائيل
       ۱.۱ - تفسیر آیه
              ۱.۱.۱ - و رسولا الی بنی...
              ۱.۱.۲ - معنای انی قد جئتکم...
              ۱.۱.۳ - اولین معجزه
              ۱.۱.۴ - دومین معجزه
              ۱.۱.۵ - سومین معجزه
              ۱.۱.۶ - چهارمین معجزه
       ۱.۲ - تفسیر آیه
              ۱.۲.۱ - دعوت حضرت عیسی
              ۱.۲.۲ - پاسخ حواریون
              ۱.۲.۳ - نکته
       ۱.۳ - تفسیر آیه
              ۱.۳.۱ - مراد از یاری خدا
       ۱.۴ - مراد از فامنت طائفه...
۲ - پاسخ حواريون به كمک‌خواهى عیسی
       ۲.۱ - بیان آیه
              ۲.۱.۱ - مراد از فَلَمَّا أَحَسَّ...
              ۲.۱.۲ - هدف عیسی از طرح نقشه مذکور
              ۲.۱.۳ - علت آمدن قید الی الله در جمله
              ۲.۱.۴ - مراد از حرف الی
              ۲.۱.۵ - مراد از حواری
              ۲.۱.۶ - مراد از آمنا باللّه
              ۲.۱.۷ - طرح یک پرسش
              ۲.۱.۸ - مراد از ایمان
       ۲.۲ - بیان آیه
۳ - پانویس
۴ - منبع


حضرت عيسى (عليه‌السلام)، در جهت حركت به سوى خدا، از بنى‌اسرائيل درخواست کمک کرد:

• «وَرَسُولاً إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُم بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللّهِ وَأُبْرِىءُ الأكْمَهَ والأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللّهِ وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ؛ و (او را به عنوان) رسول و فرستاده به سوى بنى‌اسرائيل (قرار داده، که به آنها مى‌گويد:) من نشانه‌اى از طرف پروردگار شما، برايتان آورده‌ام؛ من از گِل، چيزى به شکل پرنده مى‌سازم؛ سپس در آن مى‌دمم و به فرمان خدا، پرنده‌اى مى‌گردد. و به اذن خدا، کورِ مادرزاد و مبتلايان به برص (= پيسى‌) را بهبودى مى‌بخشم؛ و مردگان را به اذن خدا زنده مى‌کنم؛ و از آنچه مى‌خوريد، و در خانه‌هاى خود ذخيره مى‌کنيد، به شما خبر مى‌دهم؛ مسلماً در اينها، نشانه‌اى براى شماست، اگر ايمان داشته باشيد!».

۱.۱ - تفسیر آیه

در آیات ۴۸ و ۴۹ به این دو معنی اشاره شده است، در آیه اول سخن از علم و دانش و کتاب آسمانی حضرت مسیح (علیه‌السلام) بود، و در آیه دوم اشاره به معجزات متعدد اوست.

۱.۱.۱ - و رسولا الی بنی...

می‌فرماید: و (خداوند) او را رسول و فرستاده‌ای به‌سوی بنی‌اسرائیل قرار می‌دهد (و رسولا الی بنی‌اسرائیل).
ممکن است از این جمله در ابتدا چنین به نظر آید که مأموریت حضرت مسیح (علیه‌السلام) تنها دعوت بنی‌اسرائیل بوده است، همان‌ها که در آن زمان گرفتار انواع خرافات و آلودگی‌های اخلاقی و عقیدتی و اختلافات شدید شده بودند و این با اولوا العزم بودن حضرت مسیح (علیه‌السلام) منافات ندارد؛ زیرا پیامبر اولوا العزم کسی است که دارای آیین جدید باشد خواه مأموریت او جهانی باشد یا نباشد (در تفسیر نور الثقلین نیز روایتی درباره منحصر بودن مأموریت حضرت مسیح (علیه‌السلام) به بنی‌اسرائیل نقل شده است).

ولی بعضی از مفسران گفته‌اند که دعوت حضرت مسیح (علیه‌السلام) جهانی بوده نه منحصر به بنی‌اسرائیل، هرچند بنی‌اسرائیل در صف اول کسانی که او مأموریت هدایت آنها را داشت، قرار گرفته بودند، مرحوم علامه مجلسی در بحار الانوار، اخباری در تفسیر اولوا العزم نقل می‌کند که مفهوم آنها جهانی بودن دعوت این پیامبران است.

۱.۱.۲ - معنای انی قد جئتکم...

سپس می‌افزاید: او مأمور بود به آنها بگوید: من نشانه‌ای از سوی پروردگارتان برای شما آورده‌ام (انی قد جئتکم بایة من ربکم).
نه یک نشانه بلکه نشانه‌های متعدد (بنابراین تنوین در اینجا برای بیان عظمت این نشانه است نه بیان وحدت).

۱.۱.۳ - اولین معجزه

من از گل چیزی به شکل پرنده می‌سازم، سپس در آن می‌دمم و به فرمان خدا پرنده‌ای می‌گردد (انی اخلق لکم من الطین کهیئة الطیر فانفخ فیه فیکون طیرا باذن الله).
از آنجا که دعوت انبیا در حقیقت به سوی حیات و زندگی حقیقی است، در آیه فوق هنگام شرح معجزات حضرت مسیح (علیه‌السلام) نخست اشاره به ایجاد حیات و زندگی در موجودات بی‌جان به فرمان خدا می‌کند.
مسئله ایجاد حیات در موجودات جهان، هر گاه به صورت تدریجی باشد، چیز عجیبی نیست؛ زیرا می‌دانیم همه موجودات زنده کنونی از همین آب و خاک به وجود آمده‌اند، معجزه آن است که خداوند همان عوامل را که طی هزاران یا میلیون‌ها سال رخ داده یک‌جا جمع کند و به سرعت، مجسمه کوچکی به شکل
پرنده، مبدل به موجود زنده‌ای شود، و این می‌تواند نشانه‌ای از صدق دعوی آورنده آن در مورد ارتباط با جهان ماورای طبیعت و قدرت بی‌پایان پروردگار باشد.

۱.۱.۴ - دومین معجزه

سپس به بیان دومین معجزه یعنی درمان بیماریهای صعب العلاج یا غیر قابل علاج از طرق عادی پرداخته، می‌گوید: من کور مادرزاد و مبتلا به برص (پیسی) را بهبودی می‌بخشم (و ابری الاکمه و الابرص).
شک نیست که این موضوعات مخصوصا برای پزشکان و دانشمندان آن زمان معجزات غیر قابل انکاری بوده است.

۱.۱.۵ - سومین معجزه

در سومین مرحله، اشاره به معجزه دیگری می‌کند و آن اینکه: من مردگان را به فرمان خدا زنده می‌کنم (و احی الموتی باذن الله).
چیزی که در هر عصر و زمانی جزء معجزات و کارهای خارق العاده است.

۱.۱.۶ - چهارمین معجزه

و در مرحله چهارم موضوع خبر دادن از اسرار نهانی مردم را مطرح می‌کند؛ زیرا هر کس معمولا در زندگی فردی و شخصی خود، اسراری دارد که دیگران از آن آگاه نیستند، اگر کسی بدون هیچ سابقه‌ای مثلا از غذاهایی که اشخاص خورده‌اند یا آنچه را که ذخیره کرده‌اند دقیقا خبر دهد، دلیل بر این است که از یک منبع غیبی الهام گرفته است مسیح می‌گوید: من شما را از آنچه می‌خورید و در خانه‌ها ذخیره می‌کنید خبر می‌دهم (و انبئکم بما تاکلون و ما تدخرون فی بیوتکم ).
و در پایان به تمام این چهار معجزه اشاره کرده، می‌گوید: مسلما در اینها نشانه‌ای است برای شما اگر ایمان داشته باشید و در جست‌وجوی حقیقت باشید (ان فی ذلک لایة لکم ان کنتم مؤمنین).

• «فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسَى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قَالَ مَنْ أَنصَارِي إِلَى اللّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللّهِ آمَنَّا بِاللّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ؛ هنگامى که عيسى از آنان احساس کفر (و مخالفت) کرد، گفت: «کيست که ياور من به سوى خدا (براى تبليغ آيين او) گردد؟» حواريان (= شاگردانِ مخصوصِ او) گفتند: «ما ياوران خداييم؛ به خدا ايمان آورديم؛ و تو (نيز) گواه باش که ما اسلام آورده‌ايم».

۱.۱ - تفسیر آیه

مطابق پیش‌گویی و بشارت موسی (علیه‌السلام)، جمعیت یهود قبل از آمدن عیسی (علیه‌السلام) منتظر ظهور او بودند؛ اما هنگامی که ظاهر گشت و منافع نامشروع جمعی از منحرفان بنی‌اسرائیل به خطر افتاد، تنها گروه محدودی گرد مسیح (علیه‌السلام) را گرفتند، و کسانی که احتمال می‌دادند پی‌روی از آیین او موقعیت و مقام و منافع آنها را به خطر می‌اندازند، از پذیرفتن آن سرپیچی کردند.

۱.۲.۱ - دعوت حضرت عیسی

آیه نخست ناظر به همین معنی است، می‌گوید: هنگامی که عیسی (علیه‌السلام) احساس کفر (و مخالفت) از آنها کرد، گفت: چه کسانی یاور من به سوی خدا (برای تبلیغ آیین او) خواهند بود؟ (فلما احس عیسی منهم الکفر قال من انصاری الی الله).

۱.۲.۲ - پاسخ حواریون

در اینجا تنها گروه اندکی به این دعوت پاسخ مثبت دادند، اینها همان افراد پاکی بودند که قرآن از آنان به عنوان حواریون نام برده است، حواریون (شاگردان ویژه مسیح) گفتند: ما یاوران (آیین) خدا هستیم، به او ایمان آوردیم و تو گواه باش که ما اسلام آورده و تسلیم آیین حق شده‌ایم (قال الحواریون نحن انصار الله آمنا بالله و اشهد بانا مسلمون).

۱.۲.۳ - نکته

قابل توجه اینکه حواریون در پاسخ عیسی (علیه‌السلام) نگفتند ما یاور توایم؛ بلکه برای اینکه نهایت توحید و اخلاص خود را اثبات کنند و سخن آنان هیچ‌گونه بوی شرک ندهد گفتند: ما یاوران خداییم و آیین او را یاری می‌کنیم و تو را بر این حقیقت گواه می‌گیریم، گویا آنها نیز احساس می‌کردند که در آینده افراد منحرفی ادعای الوهیت مسیح (علیه‌السلام) خواهند کرد و باید به آنها دست‌آویزی نداد.
ضمنا تعبیر به اسلام در آیه فوق دلیل بر این است که اسلام آیین تمام انبیا بوده است.
و در اینجا بود که حضرت مسیح (علیه‌السلام) صف دوستان خالص خود را از دشمنان و منافقان جدا ساخت، تا برنامه‌ریزی او دقیق و منسجم باشد، همان کاری که پیامبر اسلام در بیعت عقبه انجام داد.

• «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا كُونوا أَنصَارَ اللَّهِ كَمَا قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوَارِيِّينَ مَنْ أَنصَارِي إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ فَآَمَنَت طَّائِفَةٌ مِّن بَنِي إِسْرَائِيلَ وَكَفَرَت طَّائِفَةٌ فَأَيَّدْنَا الَّذِينَ آَمَنُوا عَلَى عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِينَ؛ اى کسانى که ايمان آورده‌ايد! ياوران خدا باشيد؛ همان‌گونه که عيسى بن مريم به حواريون گفت: «چه کسانى در راه خدا ياوران من هستند؟!» حواريون گفتند: «ما ياوران خدایيم» در اين هنگام گروهى از بنى‌اسرائيل ايمان آوردند و گروهى کافر شدند؛ ما کسانى را که ايمان آورده بودند در برابر دشمنانشان تأييد کرديم و سرانجام بر آنان پيروز شدند!».

۱.۱ - تفسیر آیه

یعنی آن‌قدر دین خدا را یاری کنید که به این علامت شناخته شوید. بنابراین آیه شریفه جنبه ترقی نسبت به آیه قبلی دارد که می‌فرمود: (هل ادلکم...)، در نتیجه برگشت معنای هر دو آیه به این می‌شود: با جان و مال خود تجارت کنید، و خدا را با ایمان و جهاد در راه او یاری نمایید، و بر یاری خود دوام و ثبات داشته باشید.

۱.۳.۱ - مراد از یاری خدا

و منظور از یاری کردن خدا یاری پیامبر خدا در پیش گرفتن راهی است که آدمی را با بصیرت به سوی خدا می‌کشاند؛ هم‌چنان‌که در جای دیگر فرموده: (قل هذه سبیلی ادعوا الی اللّه علی بصیره انا و من اتبعنی).
دلیل بر اینکه منظور از یاری خدا، یاری دین خدا و پیامبر خداست، است که جمله (کونوا انصار اللّه) را تشبیه می‌کند به گفتار عیسی (علیه‌السلام)، می‌فرماید: (کما قال عیسی بن مریم للحواریین من انصاری الی اللّه قال الحواریون نحن انصار اللّه - همان‌طور که عیسی بن مریم به حواریین گفت: چه کسی یاور من به سوی خدا) است؟ حواریین گفتند ماییم انصار خدا پس انصار خدا بودن حواریین معنایش ‌ این بود که انصار عیسی بن مریم باشند در پیمودن راه خدا، و توجه به آن درگاه؛ و راه خدا همان توحید و اخلاص عبادت برای خدای سبحان است. پس، از جمله (نحن انصار اللّه) محاذی و مقابل جمله (من انصاری الی اللّه) قرار گرفته، و مطابق آن واقع شده، معلوم می‌شود که معنای هر دو جمله یکی است؛ یعنی معنای جمله (نحن انصار اللّه) هم (من انصاری الی اللّه) است. پس اینکه مخاطبین در جمله (یا ایها الذین امنوا کونوا انصار اللّه) انصار خدا باشند،
معنایش این است که انصار رسول خدا (صلي‌الله‌عليه‌وآله) در نشر دعوت و اعلای کلمه حق باشند، و در این راه جهاد کنند، و این همان ایمان آوردن به رسول خدا (صلي‌الله‌عليه‌وآله)، و اطاعت قاطع و صادق او در اوامر و نواهی او است، همچ نان که از سیاق آیات سوره هم همین معنا استفاده می‌شود.

۱.۴ - مراد از فامنت طائفه...

(فامنت طائفه من بنی‌اسرائیل و کفرت طائفه فایدنا الذین امنوا علی عدوهم فاصبحوا ظاهرین) - این قسمت از آیه شریفه به ماجرا و سرانجام پیشنهاد عیسی (علیه‌السلام) اشاره نموده، بیان می‌کند که بنی‌اسرائیل دو طایفه شدند، یکی حواریین بودند که به وی ایمان آوردند، و طائفه‌ای دیگر که کفر ورزیدند، و خدای تعالی مؤ‌منین را بر کفار که دشمن ایشان بودند غلبه داد، و بعد از آنکه روزگاری دراز تو سری خور آنان بودند، سرور ایشان شدند.
در این قسمت از آیه اشاره است به اینکه امت پیامبر اسلام هم عین این سرنوشت را دارند، آنها نیز مانند امت عیسی دو طائفه می‌شوند یکی مؤمن، و دیگری کافر؛ و اگر مؤمنین، خدای تعالی را که در مقام نصرت‌خواهی از آنان برآمده اجابت کردند، و پاس حرمت دستورات او را نگه داشتند، خدای تعالی هم ایشان را علیه [دشمنی [|دشمنان]] شأن نصرت داده، و همان‌طور که مؤمنین به عیسی بعد از روزگاری مذلت به آقایی رسیدند، ایشان را نیز بر دشمنان خود سروری می‌بخشد.
خدای تعالی در آخر داستان‌های عیسی در سوره آل عمران، به این داستان اشاره نموده، می‌فرماید: (فلما احس عیسی منهم الکفر قال من انصاری الی اللّه قال الحواریون نحن انصار اللّه) و این قصه در شش ‌ آیه از آن سوره آمده که دقت در آنها معنای آیه مورد بحث را روشن می‌سازد.


حواريون عيسى (عليه‌السلام) به كمک‌خواهى ایشان پاسخ مثبت دادند:

• «فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسَى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قَالَ مَنْ أَنصَارِي إِلَى اللّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللّهِ آمَنَّا بِاللّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ؛ هنگامى که عيسى از آنان احساس کفر (و مخالفت) کرد، گفت: «کيست که ياور من به سوى خدا (براى تبليغ آيين او) گردد؟» حواريان (= شاگردانِ مخصوصِ او) گفتند: «ما ياوران خداييم؛ به خدا ايمان آورديم؛ و تو (نيز) گواه باش که ما اسلام آورده‌ايم».

۲.۱ - بیان آیه



۲.۱.۱ - مراد از فَلَمَّا أَحَسَّ...

در آیه مورد بحث، احساس را در مورد کفر استعمال نموده با اینکه کفر یک امر قلبی است و قابل احساس نیست و این برای اشاره به این معنا بود که کفر باطنی مردم به قدری قوی بوده که آثارش در ظاهر رفتار و گفتارشان نمودار شده و ممکن هم هست منظور از احساس کفر، اعلام صریح آنان و در صدد ایذا و کشتن برآمدنشان باشد، پس اینکه فرمود: (فلما احس...) یعنی همین که عیسی از بنی اسرائیل (که در این آیات در مسئله بشارت مورد بحث بودند) احساس کفر نمود، فرمود: کیست که مرا در راهی که به سوی خدا منتهی می‌شود یاری کند؟ و منظورش از این پرسش این بود که بفهمد از میان مردم چند نفر طرف‌دار حق‌اند، تا روی همانان حساب کند و خلاصه بفهمد چه‌قدر عده و عده دارد، نیرویش در آنان متمرکز گشته، دعوتش از ناحیه آنان منتشر شود و این خصیصه هر نیروی طبیعی و اجتماعی او (فیزیکی و مکانیکی) و امثال آن است که وقتی می‌خواهد دست به کار گشته و هر جزء از آن یک ناحیه را اداره و در آن عمل کند، باید نخست مرکزی و کانونی داشته باشد تا همه نیروهای جزئیش در آن محل متمرکز شود و آن مرکز تکیه‌گاه نیروهای جزئی و کمک‌رسان به آن باشد؛ و گرنه صدها نیروی جزئی و پراکنده کاری از پیش نمی‌برند و بلکه همه هدر می‌روند.

نظیر این عمل که عیسی (علیه‌السلام) انجام داد، چند نوبت در دعوت اسلام پیش آمد، یکی بیعت عقبه بود که قبل از هجرت رسول خدا (صلي‌الله‌عليه‌وآله) مردم مدینه در عقبه منا جمع شدند و با آن جناب بیعت کردند، و یکی هم بیعت شجره و یا بگو بیعت رضوان بود که در جریان صلح حدیبیه اتفاق افتاد، رسول خدا (صلي‌الله‌عليه‌وآله) نیروهای متفرق را یک جا جمع کرد تا بتواند دعوت خود را به نتیجه برساند.

۲.۱.۲ - هدف عیسی از طرح نقشه مذکور

عیسی (علیه‌السلام) بعد از آنکه یقین کرد که دعوتش در بین بنی‌اسرائیل - یا همه و یا حداقل اکثریت آنان - پیشرفتی ندارد و به نتیجه نمی‌رسد و فهمید که بنی‌اسرائیل به هیچ وجه از کفر خود دست برنمی‌دارند و از سوی دیگر، اگر میدان را به دست آنها بدهد، دعوتش به‌کلی باطل، و گرفتاری‌ها بیشتر می‌شود، برای بقای دعوتش این نقشه را طرح کرد که از آنان یاری بخواهد و به این وسیله دوست را از دشمن جدا کند، حواریون حاضر شدند آن جناب را یاری دهند و به این وسیله مؤمنین از کفار جدا و دوستان از دشمنان متمایز شدند و با انتشار دعوت و اقامه حجت، ایمان بر کفر غالب گشت؛ هم‌چنان‌که خدای تعالی یاری همین چند نفر حواری را به رخ همه انسان‌ها کشیده می‌فرماید: (یا ایها الذین آمنوا کونوا انصار اللّه، کما قال عیسی ابن مریم للحواریین من انصاری الی اللّه، قال الحواریون نحن انصار اللّه، فامنت طائفه من بنی اسرائیل، و کفرت طائفه، فایدنا الذین آمنوا علی عدوهم، فاصبحوا ظاهرین).

۲.۱.۳ - علت آمدن قید الی الله در جمله

قید (الی اللّه) در آیه به چه جهتی آمده است؟
در آیه مورد بحث انصار را به قید (الی اللّه) مقید کرد و این بدان خاطر بود که بهتر و نافذتر تشویق و تحریک کرده باشد. و غرض اصلی آن جناب هم از این استفهام همین تشویق بوده. و نظیراین قید در قرآن کریم آنجا که مسلمانان را دعوت می‌کند به دادن قرض و انفاق به مستمندان آمده، می‌فرماید: (من ذا الذی یقرض اللّه قرضا حسنا).
کلمه (الی اللّه) که اصطلاحاً ظرف خوانده می‌شود، متعلق است به کلمه (انصاری)، خواهی گفت که اگر ماده (نصرت) به خودی خود متعدی است و در گرفتن مفعول نیازی به حرف (الی) ندارد، پس چرا در اینجا با حرف الی متعدی شده؟ در پاسخ می‌گوییم: درست است، ولیکن نصرت در خصوص این مورد، متضمن معنای سلوک و رفتن و یا پیمودن و امثال آن نیز هست؛ هم‌چنان‌که ابراهیم خلیل آنجا که خواست بگوید: من تنها برای خدا کار کرده و دین او را یاری می‌کنم. بنا به حکایت قرآن فرموده: (انی ذاهب الی ربی سیهدین).
پس یاری خدا، رفتن به سوی خداست و رفتن به سوی او همان یاری دین اوست.

۲.۱.۴ - مراد از حرف الی

و اما اینکه بعضی از مفسرین احتمال داده‌اند که حرف (الی) در اینجا به معنای (مع با) بوده که معنای جمله چنین باشد: (با خدا چه کس دیگر هست که یار من باشد)، سخنی است که هیچ دلیلی بر آن ندارد و ادب قرآن هم با آن مساعدت نمی‌کند، برای اینکه این از ادب قرآن به دور است که خدا را یک فرد عادی و بشری قلمداد کند که ابراهیم (علیه‌السلام) را یاری می‌کند و ابراهیم (علیه‌السلام) به دنبال پیدا کردن یار دوم برای خود باشد، ادب عیسی هم با این تعبیر نمی‌سازد، ادبی که از آیات قرآنی - هر جا که وصف آن جناب را بیان می‌کند - کاملا به چشم می‌خورد، علاوه بر اینکه جواب حواریین هم با این احتمال نمی‌سازد؛ چراکه اگر این احتمال درست بود، آنها هم باید جواب می‌دادند که (نحن انصارک مع اللّه مائیم یاور تو با خدا)، ولی این‌طور نگفتند: بلکه گفتند: (ما یاوران خداییم) (خواننده در اینجا بیشتر دقت کند).

۲.۱.۵ - مراد از حواری

کلمه (حواری) به معنای کسی است که از میان همه مردم به آدمی اختصاص داشته باشد، می‌گویند: اصل آن (حور) است که به معنای سفیدی خیلی زیاد است (و کانه حواری فلان شخص کسی است که مانند اسب پیشانی سفید دارای نشان است و مردم او را به عنوان دوست و یاور وی می‌شناسند).
ولی در قرآن مجید جز در مورد خواص اصحاب عیسی (علیه‌السلام) استعمال نشده است.

۲.۱.۶ - مراد از آمنا باللّه

و جمله: (آمنا باللّه) به منزله تفسیری است برای جمله: (نحن انصار اللّه) و می‌فهماند که منظور از اینکه گفتیم (ما انصار خدا هستیم) این است که به او ایمان آوردیم و این خود گفتار سابق ما را تأیید می‌کند که گفتیم جمله (انصاری الی اللّه) متضمن معنای سلوک و پیمودن طریقی است که به سوی خدا منتهی شود، برای اینکه ایمان خود طریق است و وقتی (ایمان) تفسیر کننده نصرت باشد، قهرا نصرت هم طریق می‌شود، و صحیح می‌شود که بگوییم: نصرت خدا، نصرت به سوی خداست.

۲.۱.۷ - طرح یک پرسش

در اینجا این سؤال پیش می‌آید که آیا مفاد آیه حکایت کننده آن مرتبه اولی است که حواریین به عیسی (علیه‌السلام) ایمان آوردند یا آنکه قبلا ایمان داشته‌اند و در اینجا در اجابت دعوت عیسی (علیه‌السلام) برای چندمین بار گفته‌اند (آمنا)؟، چه‌بسا بعضی‌ها از آیه: (کما قال عیسی ابن مریم للحواریین من انصاری الی اللّه؟ قال الحواریون نحن انصار اللّه فامنت طائفة... استفاده کرده باشند که پاسخ حواریین یعنی جمله: (ایمان آوردیم) ایمان بعد از ایمان باشد و به نظر ما هم این استفاده عیبی ندارد، (برای اینکه روی سخن آن جناب با حواریین است که معنایش گذشت و بعید است که قرآن کریم افراد کافری را که صرفا با آن جناب ارتباطی داشته ‌اند، حواری آن جناب بخواند، پس قطعا ایمان داشته‌اند، چیزی که هست می‌خواهد از این افراد با ایمان کسانی را انتخاب کند که انصار اللّه هم باشند)، و ما در سابق هم توضیح دادیم که ایمان و اسلام دارای مراتبی مختلف‌اند، بعضی از مراتب بالاتر از بعض دیگر است.

بلکه چه‌بسا که آیه زیرهم این معنا دلالت بکند: (و اذ اوحیت الی الحواریین ان آمنوا بی و برسولی، قالوا آمنا و اشهد بانا مسلمون)، برای اینکه حواریین را کسانی دانسته که به آنان وحی می‌شده و فرموده: (به یاد آر که من به حواریین وحی کردم که به من و به رسولم ایمان بیاورید، گفتند: ایمان آوردیم، و خود شاهد باش به اینکه ما مسلمانیم).

۲.۱.۸ - مراد از ایمان

مراد از ایمان در جمله (قال الحواریون نحن انصار اللّه آمنا باللّه...) ایمان بعد از ایمان است.
پس معلوم می‌شود اجابت در این دعوتشان به وحی خدایی بوده؛ یعنی بعد از سال‌ها داشتن ایمان، خدای تعالی به ایشان وحی فرستاده که باید به ایمانی ما فوق آنچه دارید، ارتقا یابید. پس معلوم می‌شود حواریین انبیا بوده‌اند و ایمان پیشنهادی عیسی (علیه‌السلام) ایمانی بعد از ایمان بوده.
جمله: (و اشهد بانا مسلمون، ربنا آمنا بما انزلت و اتبعنا الرسول...) هم بر این معنا دلالت دارد، برای اینکه منظور از اسلام در این جمله تسلیم شدن بدون قید و شرط است برای خدای تعالی؛ به‌طوری‌که هر چه از ایشان خواست انجام دهند و هر کاری از آنان خواست بکنند، چون و چرا نکنند. و چنین اسلامی جز در بین مؤمنین خالص یافت نمی‌شود و چنان نیست که هرکس به زبان شهادت به توحید و نبوت بدهد، به مقام تسلیم هم برسد.

• «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا كُونوا أَنصَارَ اللَّهِ كَمَا قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوَارِيِّينَ مَنْ أَنصَارِي إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ فَآَمَنَت طَّائِفَةٌ مِّن بَنِي إِسْرَائِيلَ وَكَفَرَت طَّائِفَةٌ فَأَيَّدْنَا الَّذِينَ آَمَنُوا عَلَى عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِينَ؛ اى کسانى که ايمان آورده‌ايد! ياوران خدا باشيد؛ همان‌گونه که عيسى بن مريم به حواريون گفت: «چه کسانى در راه خدا ياوران من هستند؟!» حواريون گفتند: «ما ياوران خدایيم» در اين هنگام گروهى از بنى‌اسرائيل ايمان آوردند و گروهى کافر شدند؛ ما کسانى را که ايمان آورده بودند در برابر دشمنانشان تأييد کرديم و سرانجام بر آنان پيروز شدند!».

۲.۱ - بیان آیه


در این آیه که آخرین آیه سوره صف مى‌باشد باز تکیه و تأکید روى امر (جهاد) است که محور اصلى سوره را تشکیل مى‌دهد، منتهى از طریقى دیگر این مسئله را تعقیب مى‌کند، و مطلبى مهم‌تر از عنوان بهشت و نعمت‌هاى بهشتى ارائه داده، مى‌فرماید: (اى کسانى که ایمان آورده اید! یاوران خدا باشید) (یا ایها الذین آمنوا کونوا انصارالله).
آرى یاوران خدا، خدایى که تمام قدرت‌ها از او سرچشمه مى‌گیرد و به او باز مى‌گردد، خداوندى که قدرتش بى‌پایان و شکست‌ناپذیر است، و عجب اینکه در اینجا بندگان را به یارى خود طلبیده است، و این افتخارى است بى‌مانند؛ هرچند معنى و مفهومش همان یارى پیامبر و آیین اوست، ولى لطف و رحمت شگرفى در آن نهفته است.

سپس به یک نمونه تاریخى اشاره مى‌کند تا بدانند این راه بدون رهرو نبوده و نیست، مى‌افزاید: (همان‌گونه که عیسى بن مریم بر حواریین گفت: چه کسانى یاوران من به سوى خدا هستند)؟! (کما قال عیسى بن مریم للحواریین من انصارى الى الله).
و (حواریون) در پاسخ با نهایت افتخار عرض کردند: (ما یاوران خدا هستیم) (قال الحواریون نحن انصارالله).
و در همین مسیر با دشمنان حق به مبارزه برخاستند (گروهى از بنى‌اسرائیل ایمان آوردند (و به حواریین پیوستند) و گروهى کافر شدند) (فامنت طائفة من بنى اسرائیل و کفرت طائفة).
اینجا بود که نصرت و یارى ما به کمک آنها شتافت (ما کسانى را که ایمان آورده بودند در برابر دشمنان تقویت کردیم، و سرانجام بر آنها غالب شدند) (فایدنا الذین آمنوا على عدوهم فاصبحوا ظاهرین).
شما نیز حواریون محمد (صلي‌الله‌عليه‌وآله) هستید، و به این افتخار مفتخرید که یاوران الله مى‌باشید، و همان‌گونه که حواریون بر دشمنان غلبه کردند شما نیز پیروز خواهید شد، و سربلندى و افتخار در این جهان و جهان دیگر از آن شما خواهد بود.


۱. آل‌عمران/سوره۳، آیه۴۹.    
۲. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۲، ص۵۵۴، ذیل آیه.    
۳. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۲، ص۵۵۵، ذیل آیه.    
۴. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۲، ص۵۵۶، ذیل آیه.    
۵. آل‌عمران/سوره۳، آیه۵۲.    
۶. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۲، ص۵۶۲، ذیل آیه.    
۷. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۲، ص۵۶۳، ذیل آیه.    
۸. صف/سوره۶۱، آیه۱۴.    
۹. ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۹، ص۴۳۹ ۴۴۰، ذیل آیه.    
۱۰. ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۹، ص۴۴۰، ذیل آیه.    
۱۱. آل‌عمران/سوره۳، آیه۵۲.    
۱۲. ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۳، ص۳۱۷، ذیل آیه.    
۱۳. ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۳، ص۳۱۸، ذیل آیه.    
۱۴. ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۳، ص۳۱۹، ذیل آیه.    
۱۵. ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۳، ص۳۱۹، ذیل آیه.    
۱۶. ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۳، ص۳۱۹، ذیل آیه.    
۱۷. صف/سوره۶۱، آیه۱۴.    
۱۸. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۲۴، ص۹۴ ۹۵، ذیل آیه.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «استعانت از بنی‌اسرائیل».    



جعبه ابزار