• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

استغفار انبیا (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



خداوند متعال در قرآن کریم استغفار برای مشرکان دوزخی را شایسته انبیا ندانسته است.



عدم جواز استغفار پیامبران برای مشرکان دوزخی مطلبی است که این آیه به آن اشاره دارد:
«ما کان للنبی والذین ءامنوا ان یستغفروا للمشرکین ولو کانوا اولی قربی من بعد ما تبین لهم انهم اصحـب الجحیم» برای پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و مؤ منان شایسته نبود که برای مشرکان (از خداوند) طلب آمرزش کنند، هر چند از نزدیکانشان باشند، پس از آنکه بر آنها روشن شد که این گروه اصحاب دوزخ اند . (بیان موضوع استغفار ابراهیم علیه‌السّلام برای پدرش آزر در آیه بعد نشان دهنده این است که هیچ پیامبری حق استغفار برای مشرکان ندارد.)

۱.۱ - دلیل عدم جواز استغفار برای مشرکان

استغفار براى مشرکین از این جهت جائز نیست که لغو است ، و خضوع ایمان مانع است از اینکه بنده خدا با ساحت کبریاى او بازى نموده ، کارى لغو بکند. چون از یکى از دو صورت بیرون نیست ، یا خداوند بخاطر تقصیرى که از بنده اش سرزده با او دشمن و از او خشمگین است ، و یا بنده با خداى تعالى دشمن است ؛ اگر فرضا خدا با بنده اش دشمن باشد ولى بنده اش با او دشمن نباشد و بلکه اظهار تذلل و خوارى کند، در اینصورت جاى این هست که بخاطر سعه رحمت او آدمى براى آن بنده طلب مغفرت کند، و از خداوند بخواهد که به حال آن بنده اش ترحم کند. اما اگر بنده با خدا سر دشمنى داشته باشد مانند مشرکین معاند - و خود را بالاتر از آن بداند که به درگاه خدا سر فرود بیاورد، در چنین صورتى عقل صریح حکم مى کند به اینکه شفاعت و یا استغفار معنا ندارد، مگر بعد از آن که آن بنده عناد را کنار گذاشته ، به سوى خدا توبه و بازگشت کند و به لباس تذلل و مسکنت درآید.
و گر نه چه معنا دارد که انسان براى کسى که اصلا رحمت و مغفرت را قبول ندارد و زیر بار عبودیت او نمى رود، استغفار نموده ، از خدا بخواهد که از او درگذرد. آرى ، این درخواست و شفاعت استهزاء به مقام ربوبیت و بازى کردن با مقام عبودیت است ، که به حکم فطرت عملى است ناپسند و غیر جائز.
این کاری است بیهوده و آرزوئی است نابجا چرا که مشرک بهیچ وجه قابل آمرزش نیست و آنان که راه شرک را پوئیدند راه نجاتی برای آنها تصور نمی‌شود، بعلاوه استغفار و طلب آمرزش یکنوع اظهار محبت و پیوند و علاقه با مشرکان است و این همان چیزی است که بارها در قرآن از آن نهی شده است.


پیامبران و پیروانشان از خداوند در خواست می کنند که لغزش های آنان را بیامرزد:
«وکاین من نبی قـتل معه ربیون کثیر... • وما کان قولهم الا ان قالوا ربنا اغفر لنا ذنوبنا واسرافنا فی امرنا...» چه بسیار پیامبرانی که مردان الهی فراوانی به همراه آنها جنگ کردند ...•سخنشان تنها این بود که: پروردگارا گناهان ما را ببخش! و از تندرویهای ما در کارها صرفنظر کن... .
( برداشت یاد شده بر این پایه است که مرجع ضمیر «قولهم» پیامبران و ربیون باشد. )
کلمه «کاین» کلمه اى است که براى افاده کثرت بکار مى رود، و در فارسى به معناى (چه بسا) است و کلمه «من» در اینجا بیانیه است ، و کلمه «ربیون» جمع کلمه (ربى) است ، که نظیر کلمه (ربانى) به معناى کسى است که مختص براى رب العالمین باشد، یعنى جز به کار خدا به هیچ کار دیگر مشغول نباشد، ولى بعضى گفته اند مراد از این کلمه هزاران و مراد از کلمه (ربى) هزار است ، و کلمه ( استکانت ) که مصدر فعل (استکانوا) است ، به معناى تضرع و زارى است .
و در این آیه موعظتى و اعتبارى آمیخته با عتاب ، و نیز تشویقى براى مؤمنین است ، تا به این ربیون اقتدا کنند، و در نتیجه خداى تعالى هم ثواب دنیا و حسن ثواب آخرت به ایشان بدهد همانطور که به ربیون داد، و ایشان را به خاطر احسانشان دوست بدارد، همانطور که آنان را بدین جهت دوست داشت . و خداى تعالى از فعل و قول آنان چیزهائى را براى مؤمنین حکایت کرد، که مایه عبرت آنان باشد، و آن را شعار خود سازند تا مبتلا به کردار و گفتارى که آنان در جنگ احد بدان مبتلا شدند نشوند، گفتار و کردارى که مرضى خداى تعالى نبود، که تا در نتیجه خدا نیز هم ثواب دنیا را به ایشان بدهد و هم ثواب آخرت را، همانطور که نسبت به آن ربیون جمع کرد میان ثواب دنیا و ثواب آخرت .
آنها به هنگامی که احیانا بر اثر اشتباهات یا سستیها، یا لغزشهائی گرفتار مشکلاتی در برابر دشمن می‌شدند به جای اینکه میدان را به او بسپارند و یا تسلیم شوند و یا فکر ارتداد و بازگشت به کفر در مغز آنها پیدا شود، روی به درگاه خدا می‌آوردند و ضمن تقاضای عفو و بخشش از گناهان خود از پیشگاه خداوند تقاضای صبر و استقامت و پایمردی می‌کردند و می‌گفتند: بار پروردگارا گناهان ما را بیامرز و از تندرویهای ما درگذر، و ما را ثابت قدم بدار و بر کافران پیروز بگردان .


۱. توبه/سوره۹، آیه۱۱۳.    
۲. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۲، ص۳۸۲.    
۳. مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۵، ص ۱۳۲.    
۴. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۹، ص۵۴۰- ۵۴۱.    
۵. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج ۸، ص۱۵۵.    
۶. مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۲، ص۴۱۱.    
۷. آل عمران/سوره۳، آیه۱۴۶.    
۸. آل عمران/سوره۳، آیه۱۴۷.    
۹. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۱، ص۳۹۰.    
۱۰. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۴، ص ۶۲.    
۱۱. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج ۳، ص۱۴۳.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «استغفار انبیا».    



جعبه ابزار