اسماعیل بن عبدالرحمان صابونی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اسماعیلبن عبدالرحمن صابونی، کنیهاش ابوعثمان،
عالم و
محدّث شافعی قرن پنجم میباشد.
مهمترین شرح حال زندگی او را عبدالغافر فارسی
آورده است و مطالب دیگر منابع عمدتاً مبتنی بر آناند.
صابونی در ۳۷۳ به
دنیا آمد.
نسب او از طرف
مادرش، زین البیت، به ابوسعد یحییبن منصوربن حسنویه سلمی،
مشهور به زاهد اکبر (متوفی ۲۸۷)، میرسد
میرسد.
نسب پدری وی نیز مشهور بوده است. خود صابونی
ابوحامد احمدبن اسماعیل را نیای پدریاش و ابوعبدالله محمدبن عدیبن حمدویه صابونی را پدربزرگِ پدرش معرفی کرده و در جایی دیگر،
عدیبن حَمْدُویه (
جدّ چهارمش) و دو
فرزند او (ابوعبدالله و ابوعبدالرحمن) را در زمرۀ بزرگان
اهل حدیث خوانده است. پدر صابونی، ابونصر عبدالرحمنبن احمد واعظ، از عالمان شافعی و واعظان مشهور ساکن
نیشابور بوده است. او را به سبب
تعصبات مذهبیاش، فردی به احتمال بسیار حنفی در
سال ۳۸۲ به
قتل رساند.
از این رو، صابونی
از پدرش با تعبیر «والدی الشهید» یاد کرده است. بولیت
احتمال داده که وی همان ابونصر واعظی است که سبکی
از تغییر مذهب وی از
حنفی به
شافعی خبر داده است. این احتمال با توجه به کشته شدن ابونصر به سبب گرایش دینیاش معقول مینماید.
ابوطیب سهلبن محمد صعلوکی تربیت صابونی را پس از مرگ پدرش برعهده گرفت. صابونی از خردسالی به جای پدر به
منبر وعظ میرفت و صعلوکی نیز در این کار او را بسیار تشویق مینمود و خود در آن مجالس حضور مییافت.
شهرت مجالس موعظۀ او تا بدان
حد بود که عالمان شافعی برجستۀ نیشابور، چون ابواسحاق اسفراینی و ابنفورک، نیز در آن مجالس حضور مییافتند. وی دراین مجالس به
فارسی و
عربی وعظ میکرد.
وصف فارسی
دربارۀ جلسات وعظ صابونی، تبحر او را در وعظ و سبب شهرتش را به واعظ نشان میدهد.
برخی اشارات دربارۀ مجالس وعظ او در نیشابور و هرات و برخی شهرهای دیگر در منابع آمده است.
صابونی در بخشی از مجالس موعظهاش داستانهای عبرتآمیز نیز نقل میکرده است که نمونههایی از آن در رونق المجالس
تألیف شده در قرن پنجم احتمالاً در نیشابور، نقل شده است. به نوشتۀ ابوالفضل بیهقی،
سلطان مسعود غزنوی در سال ۴۲۶ منصب خطابت نیشابور را رسماً به صابونی
تفویض کرد که موجب آزردگی قاضی صاعد، بزرگ حنفیان نیشابور، شد. صابونی
شعر نیز میگفته و برخی از اشعار عربی او در منابع نقل شده است.
صابونی نزد مشایخ شافعی
خراسان (خاصه نیشابور)، همچون ابوبکربن مهران مقری، ابوالحسین خفاف، حاکم نیشابوری، محمدبن عبدالله جوزقی و شیخ شافعیان سرخس (زاهربن احمد سرخسی) و دیگر افراد هم طبقۀ آنان، به سماع
حدیث و فراگیری مذهب شافعی پرداخت، هر چند از لحاظ نگرش کلامی بیشتر به اهل حدیث گرایش داشت.
از دیگر استادان وی، ابوطاهر محمدبن فضلبن خزیمه بود که صابونی نزد او کتاب التوحید جدّش، ابنخزیمه، را خواند.
او از محدّثان
شام و
حجاز نیز حدیث شنید.
دیدار او از سرخس و
روایت حدیث از زاهربن طاهر سرخسی زمانی بود که ابوسعید ابوالخیر میهنی نیز در آنجا حضور داشت و نزد سرخسی شاگردی میکرد.
به گفتۀ عبدالغافر فارسی،
صابونی در خراسان و
هند و
طبرستان و شام و
بیتالمقدس و حجاز به تحدیث پرداخت. فارسی
و سمعانی
گفتهاند که مردم از صابونی بسیار سماع حدیث کردهاند. ابنعدیم
فهرست کردن نام ناقلان از صابونی را به
دلیل کثرتشان موجب تطویل سخن دانسته است. از جملۀ آنان، ابوبکر اسماعیلبن احمد بیهقی (متوفی ۵۰۷) بوده است
برای نام دیگر کسانی که از صابونی سماع حدیث کرده اند. رجوع کنید به سمعانی،
سمعانی بسیاری از این اشخاص را ملاقات کرده و گاه به اثری اشاره نموده که آن را به روایت از صابونی در طریق خود داشته است.
آخرین کسی که از صابونی سماع حدیث نموده، ابوعبدالله فُراوی بوده
که ابنعساکر
به واسطۀ او از صابونی روایت نقل کرده است.
صابونی در میان شافعیان نیشابور جایگاه بسیار برجستهای داشته است و آنان به او لقب «
شیخالاسلام»
«امام المسلمین»
و «سیف السنة» داده بودند.
وی در
مناظره بسیار متبحر بوده و در
دفاع از
مذهب شافعی نقش مهمی داشته است.
صابونی در
دانش تفسیر نیز تبحر داشته و با عنوان «المفسر» شناخته میشده است.
ادنهوی،
بدون ذکر نام کتاب وی، نوشته که وی در تفسیر صاحب تألیف بوده است.
صابونی با وجود سفرهای فراوانش، بیشتر ایام زندگی خود را در
نیشابور گذرانده است.
وی در ۴۰۲ در مسیر
حج، به حلب
و در ۴۳۲ به
دمشق رفت.
البته احتمال دارد که تاریخ ورود وی به حلب تصحیف شده و او در همان سال ورودش به دمشق، به حلب هم رفته باشد. ابنعساکر
از حدیث گفتن صابونی در دمشق و برگزاری مجالس موعظۀ او سخن گفته و از برخی محدّثان دمشقی، که از وی حدیث سماع کردهاند، نام برده است. صابونی با برخی محدّثان همعصر خود نیز مکاتبه داشته که مضمون خلاصهای از یکی از مکاتبات او را ابنعساکر
گزارش کرده است.
او با ابوسعید ابوالخیر نیز مراوداتی داشته
و محمدبن منور میهنی
برخی مطالب راجع به ابوسعید را از وی نقل کرده است.
صابونی
حدود هفتاد
سال به وعظ و
خطابه اشتغال داشت و بیست سال خطیب
مسجد جامع نیشابور بود.
شاید شهرت یافتن او به
شیخالاسلام نیز با این منصب وی ارتباط داشته است.
او به عنوان فرستادۀ سلطان محمود غزنوی به
هند،
سفر کرد.
وی یکی از کسانی بود که در فتنۀ مشهور نیشابور، در تأیید فتوای ابوالقاسم قُشیری که در سال ۴۳۶ صادر کرده بود، مطلبی نوشت.
عبدالغافر فارسی دربارۀ
علت مرگ صابونی به نامهای از اهالی بخارا مبنی بر شیوع
وبا در آن منطقه اشاره کرده است که مردم برای رفع این مشکل از او درخواست
دعا کرده بودند. وی در مجلس
وعظ خود در خصوص این واقعه و دوری از
معصیت مبالغۀ بسیار کرد، به گونهای که حال خودش نیز دگرگون شد و درد شدید شکم گرفت و در حالی که از درد فریاد میزد مجبور به ترک
منبر شد. در
روز هفتم بیماریش، سکرات موت بر او ظاهر شد. صابونی با فرزندان خود
وداع، و وصایای خود را بیان کرد. سپس مقری مخصوص خود را فرا خواند. مقری به خواندن
قرآن مشغول بود و زمانی که
سوره یس را میخواند، حال صابونی دگرگون شد. در آن حالت صابونی حدیث مشهور نبوی را میخواند، با این مضمون که هر کس آخرین کلامش تهلیل باشد، به
بهشت میرود. سرانجام، وی در عصر همان روز در ۴۴۹ درگذشت. سپس جنازۀ او در محلۀ حرب، که مدفن خاندان صابونی در آنجا بود، به
خاک سپرده شد
که تاریخ وفات او را ۴۴۷ گزارش کرده است،
به نقل از ابوعلی حنبلی، که سال درگذشت وی را ۴۵۰ذکر کرده است.
فارسی برخی گزارشهایی را که دربارۀ خوابهایی است که پس از مرگ او دیده شده و اشعار در رثای او را آورده است.
ابوالقاسم قشیری، که در هنگام درگذشت صابونی در
طوس بود، نامهای در
تعزیت او به نیشابور فرستاد که بخشی از آن را فارسی نقل کرده است.
قبر صابونی تا مدتها بعد وجود داشته و ابوسعد سمعانی از
زیارت فراوان قبر او و
اجابت دعا در کنار قبرش سخن گفته است.
نام برخی از فرزندان صابونی دانسته است: بزرگترین
فرزند او ابونصر عبدالله بود
که در راه
سفر حج، در
آذربایجان درگذشت و جنازهاش به نیشابور بازگردانده شد
بولیت که
علت سفر وی را مأموریتی از سوی طغرلبیگ دانسته است. ابوبکر عبدالرحمن
ابوسعد سعید
زهرا که به فاطمه
شهرت داشت و با عالمی به نام ابوالحسن علی زهری (متوفی ۴۶۴)
ازدواج کرد
و به نوشتۀ فارسی
وی دیدگان زنی عالم و محدّث بود؛ خدیجه (متولد۴۰۴ و متوفی ۴۸۸) که با عالمی به نام ابوبکر محمدبن محمودبن سوره تمیمی (متوفی ۴۷۷) ازدواج کرد
و زنی عالم بود که فارسی
به برخی از سماعیات او اشاره کرده است؛ مبارکه، معروف به ستیک (متولد ۴۱۵ و متوفی ۴۹۰)، که با ابواسحاق ابراهیم جیلی (متوفی ۴۵۱) ازدواج کرد
به
زهد و
تصوف شهرت داشت
برای بحثی دربارۀ اعقاب و فرزندان صابونی،
از میان اعقاب صابونی، نوادهاش ابوعثمان اسماعیلبن عبدالرحمنبن اسماعیلبن عبدالرحمن فردی
مشهور بوده که در ۵۱۷، در کهنسالی، در
ری درگذشت و جنازهاش را به نیشابور منتقل کردند و به احتمال بسیار در
قبرستان خانوادگی خاندان صابونی به
خاک سپردند.
صابونی
برادری به نام ابوعلی اسحاق داشت که به سجزی نیز مشهور بود. هرگاه صابونی نمیتوانست در مجلس موعظۀ خود حضور یابد، او به جایش به
منبر میرفت. ابوعلی اسحاق در ۴۵۵ درگذشت و در مقبرۀ خانوادگی خاندان صابونی در محلۀ حرب به خاک سپرده شد. ابوعلی گرایشهای صوفیانه داشت.
اثر بسیار مشهور صابونی، کتابی است در بیان
اعتقادات با عنوان الرسالة فی إعتقاد أهل السنة و أصحاب الحدیث و الأئمة یا عقیدة السلف و أصحاب الحدیث. چون صابونی خود هیچ نامی برای کتابش عنوان نکرده،
احتمالاً اسامی مذکور، بویژه نام اخیر، بعدها به عنوان اسم کتاب مطرح شدهاند.
شاید نام اصلی کتاب، الفصول فی الأصول بوده که ابنحجر عسقلانی
طریق خود را در
روایت آن ذکر کرده است. در ابتدای یکی از نسخههای خطی کتاب نیز عنوان الفصول فی بیان الأصول نوشته شده است.
صابونی دراین کتاب فشردهای کلامی از
عقاید اهل سنت بر مشرب
اهل حدیث را به شکلی که در
زمان خود متداول بوده مطرح کرده است. برای نگاهی تحلیلی به محتوای کتاب
ظاهراً در برخی مسائل، اهل حدیث قرون بعدی عقایدی متفاوت با آنچه صابونی آورده است داشتهاند. از جمله، صابونی در آغاز رسالۀ خود از
نیت سفر حج و زیارت قبر
پیامبر سخن گفته که مصحح سلفی بر آن خرده گرفته است.
به گفتۀ صابونی،
او این
کتاب را در هنگام
سفر حج خود و عبور از شهر آمل
طبرستان و
گیلان و به خواهش اهل حدیث آنجا نوشته است. این کتاب از آثار مورد توجه عالمان اهل حدیث شام بوده و ابنقیم جوزیه
نقلی از آن را آورده، کمااینکه بر اساس سلسله سند آغازین
نسخه نیز میتوان تداول متن در میان اهل حدیث
دمشق را دریافت.
ظاهراً متن مذکور در میان شافعیان نیشابور نیز بسیار مورد توجه بوده است.
صابونی در تألیف این اثر از برخی متون کهنتراستفاده کرده است، از جمله از رسالۀ الإعتقاد ابوالحسن علیبن مهدی مامطیری
رسالهای از ابوبکر اسماعیلی جرجانی
رسالۀ صریحالسنة محمدبن جریر طبری، که صابونی
از آن با عنوان الإعتقاد یاد کرده است؛ و کتاب التوحید ابنخزیمه.
متن مذکور چندین بار منتشر شده است، از جمله ناصربن عبدالرحمنبن محمد جدیع در رسالۀ دانشگاهی خود چاپی تحقیقی از این
اثر عرضه کرده است (ریاض ۱۴۱۹/۱۹۹۸). ابوالیمین منصوری (قاهره ۱۴۲۳/۲۰۰۳) نیز متن
کتاب را، بر اساس چند نسخه خطی، تصحیح و چاپ کرده است. عبدالرحمنبن عبدالمجید شمیری نیز آن را چاپ کرده (قاهره ۱۴۲۸/۲۰۰۷) که بر اساس دو چاپ کهنتر کتاب بوده و به نسخههای خطی کتاب دسترسی نداشته است. ظاهراً میان این چاپها تفاوتهایی وجود دارد.
سبکی
از متن مشابه دیگری به عنوان
وصیتنامه صابونی سخن گفته که احتمالاً این متن را از کتاب بغیةالطلب ابنعدیم نقل کرده است. ابنعدیم
متن وصیت نامه را از حافظ ابوطاهر سلفی، که آن را به طریق متصل به صابونی روایت کرده، نقل نموده است. صابونی این متن را احتمالاً زمانی که در ۴۳۲ در
سفر حج بوده با خود به همراه داشته و آن را در
دمشق عرضه کرده است.
از دیگر کتابهای غیر موجود صابونی، کتاب المائتین است، مشتمل بر یکصد حدیث و یکصد حکایت و یکصد شعر، که برخی مطالب آن در منابع بعدی نقل شده است. ابنحجر عسقلانی
نسخهای از آن را در
اختیار داشته و بخشهایی از آن را نزد مشایخ خود سماع کرده و مطالبی را از آن در آثارش نقل کرده است.
ظاهراً ابوعثمان صابونی داوریهایی دربارۀ احادیث منقول در این کتاب و راویان آنها نیز داشته است.
کتاب الدعوات اثر دیگر صابونی است که بیهقی نقلی از آن را در کتاب الأسماء و الصفات
خود آورده است.
اثر دیگر وی کتاب الانتصار است که صابونی
در عقیدةالسلف به آن اشاره کرده و از گردآوری احادیث راجع به صفات در آن سخن گفته و آن را اثری مفصّل و مسند معرفی کرده است. در عصر صابونی، احادیث راجع به صفات، به
دلیل تشبیهی دانستن معتزلیان، مورد بحث بوده و پیش از صابونی، ابنفورک کتابی دربارۀ این احادیث نوشته بوده است. متن اخیر، فشردهای کوتاه در عقاید
اهل سنت و با مشربی نزدیک به
اهل حدیث است و همانند عقیدةالسلف صابونی است. هرچند وی فقیهی شافعی بوده، گرایش اهل حدیثی او احتمالاً تحت تأثیر داییاش، ابوالفضل عمر هروی متوفی ۴۲۵،
از عالمان حنبلی هرات، بوده است. با این همه، گرایش کلامی اهل حدیث در میان شافعیان غیر متداول نبوده است (اهل حدیث).
صابونی در
نیشابور مدرسهای داشته
که در آن نسخههای نفیسی نگهداری میشده است. از جمله، نسخهای از تفسیری مفصّل در صد جلد که امیر سامانی، خلفبن احمد، دستور فراهم آوردن آن را داده بوده و تا
زمان فتنۀ غُزها در ۵۴۵، در مدرسه نگهداری میشده و ظاهراً در سال مذکور به
اصفهان منتقل شده است.
صابونی در مدرسهاش گاه مجلس املا نیز، برای محدثانی که به نیشابور میآمدهاند، برگزار میکرده است.
(۱) ابنحجر عسقلانی، فتح الباری، چاپ عبدالقادر شیبه الحمد، ریاض ۱۴۲۱/۲۰۰۱.
(۲) ابنحجر عسقلانی، لسان المیزان، چاپ عبدالفتاح ابو غدّة، بیروت ۱۴۲۳/۲۰۰۲.
(۳) ابنحجر عسقلانی، المعجم المفهرس أو تجرید اسانید الکتب المشهورة و الاجزاء المنثورة، چاپ محمد شکور محمود حاجی امریر میادینی، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۸.
(۴) ابنعدیم، بغیة الطلب فی تاریخ حلب، چاپ سهیل زکار، بیروت.
(۵) ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۵ـ۱۴۲۱/۱۹۹۵ـ۲۰۰۰.
(۶) ابنقیم الجوزیه، اجتماع الجیوش الاسلامیة علی غزو المعطلة و الجهمیة، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۷) ادنهوی، احمدبن محمد، طبقات المفسرین، چاپ سلیمانبن صالح خزی، مدینه ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
(۸) ابوالفضل محمدبن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، چاپ علیاکبر فیاض، مشهد ۱۳۵۰ش.
(۹) احمدبن حسین بیهقی، کتاب الاسماء و الصفات، چاپ عمادالدین احمد حیدر، بیروت ۱۴۲۳/۲۰۰۲.
(۱۰) محمدبن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ بشار عواد معروف، بیروت ۱۴۲۴/۲۰۰۳.
(۱۱) عبدالوهاببن علی سبکی، طبقات الشافعیة الکبری، چاپ محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره ۱۳۸۴/۱۹۶۵.
(۱۲) عبدالکریمبن محمد سمعانی، التحبیر فی المعجم الکبیر، چاپ منیره ناجی سالم، بغداد ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
(۱۳) اسماعیلبن عبدالرحمن صابونی، عقیدةالسلف و اصحاب الحدیث او الرسالة فی اعتقاد اهل السنة و اصحاب الحدیث و الائمة، چاپ ابوالیمین منصوری، قاهره ۱۴۲۳/۲۰۰۳.
(۱۴) اسماعیلبن عبدالرحمن صابونی، عقیدةالسلف و اصحاب الحدیث او الرسالة فی اعتقاد اهل السنة و اصحاب الحدیث و الائمة، چاپ ناصربن عبدالرحمنبن محمد الجدیع، ریاض ۱۴۱۹/۱۹۹۸.
(۱۵) اسماعیلبن عبدالرحمن صابونی، عقیدةالسلف و اصحاب الحدیث، چاپ عبدالرحمنبن عبدالمجید الشمیری، قاهره ۱۴۲۸/۲۰۰۷.
(۱۶) صالحی شامی، محمدبن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، چاپ عادل احمد عبدالموجود، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
(۱۷) محمدبن عبدالجبار عتبی، ترجمه تاریخ یمنی، ترجمه ناصح جرفادقانی، چاپ جعفر شعار، تهران ۱۳۷۳.
(۱۸) عبدالغافر بن اسماعیل فارسی، المنتخب من السیاق، تلخیصابراهیمبن محمد صریفینی، چاپ محمد کاظم محمودی، قم ۱۴۰۳/۱۳۶۲ش.
(۱۹) مجهولالمؤلف، منتخب رونق المجالس و بستان العارفین و تحفة المریدین، چاپ احمد علی رجائی، تهران ۱۳۵۴ش.
(۲۰) محمدبن منور میهنی، اسرار التوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید، چاپ محمد رضا شفیعی کدکنی، تهران۱۳۶۶ش.
(۲۱) Richard W Bulliet, The Patricians of Nishapur: A Study in Medieval Islamic Social History, Massachusetts, ۱۹۷۲.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «اسماعیل بن عبدالرحمان صابونی»، شماره۷۲۹۹.