• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اهل حدیث

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



عنوان پیروان یکی از دوگرایش فقهی در شیعه (اخباریان) مقابل اصولیان و همچنبن صاحبان یکی از دو گرایش اصلی فقهی‌ در اهل‌سنت، مقابل اصحاب رأی و همچنین عالمان علم حدیث را اهل حدیث می‌گویند.



تعلیمات اسلام دارای سه حوزه می‌باشد:
أ. حوزه عقاید که علم کلام متکفل بیان مسائل آن است.
ب. حوزه اخلاق که علم اخلاق موظف به کنکاش، در این موضع می‌باشد.
ج. حوزه احکام که علم فقه عهده‌دار بیان مسائل آن می‌باشد.
[۱] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۳، ص۵۷ـ۵۸، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴.



مسلمین از نظر فقهی و آنچه مربوط به فروع دین و مسائل عملی است، روش‌های مختلفی پیدا کردند، بدین سبب فرقه‌های: جعفری، زیدی، حنفی، شافعی، مالکی و حنبلی، تقسیم شدند و هر فرقه‌ای، فقهی مخصوص به خود دارد.
[۲] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۶۳ـ۶۴، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴.

از نظر مسائل اعتقادی و چیزهایی که مربوط به ایمان و اعتقاد مسلمانان است نیز به فرقه‌های مختلف تقسیم شدند: و هر فرقه‌ای مبانی و اصول اعتقادی مخصوص به خود دارد.
[۳] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۶۳ـ۶۴، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴.



اهم مذاهب کلامی عبارت است از: شیعه، معتزله، اشاعره، مرجئه.
[۴] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۶۳ـ۶۴، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴.
[۵] عبدالرحمن بَدوی، مذاهب الاسلامیّین، ج۱، ص۳۴، دارالعلم للملایین، چاپ سوم، ۱۹۸۳م.
[۶] مشکور، محمدجواد، تاریخ شیعه، ص۶۴.

از این میان اشاعره را ـ که در اوایل «اهل الحدیث» نامیده می‌شدند ـ، اجمالاً مورد بررسی قرار می‌دهیم. ولی از آنجا که تاریخچه «اهل الحدیث» با «معتزله» در هم گره خورده؛ لذا از هر دو به صورت پیوسته یاد خواهد شد؛ تا به طور کامل «اهل الحدیث» یا «اهل السنه» شناخته شود.


معتزله به فهم اسلام و تبلیغ و ترویج آن و دفاع از آن در مقابل دهرییّن و یهود و...بسیار علاقمند بودند؛ و حتی مبلّغینی تربیت می‌کردند و به اطراف و اکناف می‌فرستادند.
[۷] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۶-۸۷، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴.

در همان حال از داخل حوزه‌ اسلام، به وسیله ظاهرگرایان ـ که خود را «اهل الحدیث» و «اهل السنه» می‌نامیدند ـ تهدید می‌شدند، و بالاخره از پشت خنجر خوردند و ضعیف و ناتوان شده و تدریجاً منقرض گشتند.
[۸] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۶ـ۸۷، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴.
[۹] سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل.

بنابر این در آغاز امر ـ یعنی تا حدود اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم ـ یک مکتب کلامی معارض با معتزله ـ آن‌گونه که بعدها پیدا شد ـ وجود نداشت.
[۱۰] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۶ـ۸۷، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴.

تمام مخالفت‌ها با این نام صورت می‌گرفت که افکار معتزله بر ضد ظواهر حدیث و سنّت است. رؤسای اهل حدیث مانند: مالک بن انس و احمد بن حنبل، اساساً بحث و چون و چرا و استدلال را، در مسائل ایمانی، حرام می‌شمردند. در نتیجه نه تنها «اهل السنه» یک مکتب کلامی در مقابل معتزله نداشتند؛ بلکه منکر کلام و تکلُّم و استدلال بودند.
[۱۱] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۶-۸۷، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴.



در حدود اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری پدیده تازه‌ای رخ داد و آن اینکه؛ شخصیّتی بارز و‌ اندیشمند ـ که سال‌ها در نزد قاضی عبدالجبّار معتزلی مکتب اعتزال را فرا گرفته بود و در آن مجتهد و صاحب نظر شده بود ـ از مکتب اعتزال رو گرداند و به مذهب «اهل الحدیث» گرایید.
[۱۲] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۶ـ۸۷، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴.
[۱۳] مشکور، محمدجواد، تاریخ شیعه، ص۶۹.
و چون از طرفی، از نوعی نبوغ خالی نبود و از طرف دیگر مُجهّز بود به مکتب اعتزال، همه اصول «اهل السنه» را بر پایه‌های استدلالی خاصّی بنا نهاد و آنها را به صورت یک مکتب نسبتاً دقیق فکری در آورد. آن شخصیت بارز «ابوالحسن اشعری» متوفای در حدود ۳۳۰ق است.
[۱۴] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۶ـ۸۷، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴.
[۱۵] عبدالرحمن بَدوی، مذاهب الاسلامیین، ج۱، ص۴۹۲، دارالعلم للملایین، چاپ سوم، ۱۹۸۳م.
[۱۶] مشکور، محمدجواد، تاریخ شیعه، ص۶۹.

ابوالحسن اشعری ـ بر خلاف قدمای اهل حدیث مانند احمد بن حنبل ـ بحث و استدلال و به کار بردن منطق را در اصول دین جایز شمرد، و از قرآن و سنت بر مدعای خود دلیل آورد. او کتابی به نام «رساله فی استحسان الخوض فی علم الکلام» نوشته است.
[۱۷] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۷ـ۸۸، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴.
[۱۸] عبدالرحمن بَدوی، مذاهب الاسلامیین، ج۱، ص۵۰۹، دارالعلم للملایین، چاپ سوم، ۱۹۸۳م.
[۱۹] عبدالرحمن بَدوی، مذاهب الاسلامیین، ج۱، ص۵۱۵، دارالعلم للملایین، چاپ سوم، ۱۹۸۳م.
[۲۰] مشکور، محمدجواد، تاریخ شیعه، ص۶۹.



اینجا بود که «اهل حدیث» دو دسته شدند:
۱. «اشاعره» یعنی؛ پیروان ابوالحسن اشعری که کلام و تکلم را جایز می‌شمارند.
۲. «حنابله» یعنی؛ تابعان احمد بن حنبل که کلام و تکلّم را حرام می‌دانند. و ابن تیمیه حنبلی هم کتابی در تحریم منطق و کلام نوشته است.
[۲۱] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۷ـ۸۸، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴.



بعد از «ابوالحسن اشعری» شخصیت‌های بارز دیگر در این مکتب ظهور کردند و پایه‌های آن را مستحکم نمودند.
[۲۲] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۷_ ۸۸، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴.

از آن جمله: «قاضی ابوبکر باقلانی» معاصر شیخ مفید (رحمت‌الله‌علیه) (شیعه) و متوفای ۴۰۳ق، و «ابواسحاق اسفراینی» که در طبقه بعد از باقلانی، و سید مرتضی (شیعه) به شمار می‌رود و نیز «امام الحرمین جوینی» استاد غزالی و خود «امام محمد غزالی» صاحب «احیاء علوم الدین» متوفای ۵۰۵ق و «امامفخر رازی» را می‌توان نام برد.
[۲۳] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۷_۸۸، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴.

البته مکتب اشعری که ـ انشعابی از «اهل الحدیث» بود ـ تدریجاً تحوّلاتی یافت و مخصوصاً در دست غزالی رنگ کلامی خود را کمی باخت و رنگ عرفانی گرفت و به وسیله فخر رازی به فلسفه نزدیک شد. بعداً که خواجه نصیرالدین طوسی ظهور کرد و کتاب «تجرید الاعتقاد» را نوشت، کلام، بیش از نود درصد رنگ فلسفی به خود گرفت.پس از تجرید همه متکلمین ـ اعم از اشعری و معتزلی ـ از همان راهی رفتند که این فیلسوف و متکلم بزرگ شیعی (خواجه نصیر الدین طوسی) رفت.
[۲۴] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۷_ ۸۸، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴.
در حقیقت باید گفت هر‌ اندازه فاصله زمانی زیادتر شده است اشاعره از پیشوایشان «ابوالحسن اشعری» دور شده و عقاید او را به اعتدال یا فلسفه نزدیک‌تر کرده‌اند.
[۲۵] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۸ـ۸۹، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴.



در زیر فهرست‌وار بعض عقاید «اشعری» را که ـ از اصول «اهل السنه» یا «اهل الحدیث» دفاع کرده و یا به نحوی عقیده «اهل الحدیث» را تأویل و توجیه کرده است ـ ذکر می‌کنیم:
۱. عدم وحدت صفات خدا با ذات او. (بر خلاف نظر معتزله و فلاسفه).
۲. عمومیت اراده و قضا و قدر الهی در همه حوادث. (این نظر برخلاف نظر معتزله ولی بر وفق نظر فلاسفه است).
۳. شرور مانند خیرات از جانب خداست. (این نظر به عقیده «اشعری» لازمه نظر بالاست).
۴. مختار نبودن بشر و مخلوق خدا بودن اعمال او (این نظر نیز به عقیده وی لازمه نظر بالاست).
۵. حسن و قبح افعال ذاتی نیست، بلکه شرعی است. هم‌چنین عدل، شرعی است نه عقلی (برخلاف نظر معتزله).
۶. رعایت لطف و اصلح، بر خدا واجب نیست. (برخلاف نظر معتزله)
[۲۶] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۸_۸۹، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴.

۷. قدر انسان بر فعل. توأم با فعل است نه بر آن. (برخلاف نظر فلاسفه و معتزله).
۸. تنزیه مطلق؛ یعنی: هیچ‌گونه شباهت و مماثلت میان خدا و ماسوای او وجود ندارد. (برخلاف نظر معتزله).
۹. انسان آفریننده عمل خود نیست، اکتساب‌کننده آن است (توجیه نظر اهل السنه در باب خلق اعمال).
۱۰. خداوند، در قیامت با چشم دیده می‌شود. (برخلاف نظر فلاسفه و معتزله).
۱۱. فاسق، مؤمن است. (برخلاف نظر خوارج که ـ مدعی کفر فاسق بودند ـ و برخلاف نظر معتزله که ـ به منزله بین المنزلتین ـ قائل بودند).
۱۲. مغفرت خدا بدون توبه بنده، هیچ اشکالی ندارد؛ هم‌چنان که معذب ساختن مؤمن بلا اشکال است. (برخلاف نظر معتزله).
۱۳. شفاعت، بلا اشکال است. (برخلاف معتزله).
۱۴. کذب و تخلّف وعده بر خدا جایز نیست.
۱۵. عالم، حادث زمانی است (برخلاف نظر فلاسفه).
۱۶. کلام خدا قدیم است؛ اما کلام نفسی نه لفظی. (توجیه کننده اهل السنه).
۱۷. افعال خدا برای غایت و عرضی نیست. (برخلاف نظر فلاسفه و معتزله).
۱۸. تکلیف به چیزی که از عهده ما خارج است، بلامانع است. (بر خلاف نظر فلاسفه و معتزله).
[۲۷] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۸_۸۹، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴.



۱. مجموعه آثار شهید مطهری، انتشارات صدرا، جلد ۱ و ۳.(در این دو جلد در مورد عقاید و تاریخچه فرق مهم کلامی مفصلاً بحث شده است.)
۲. دکتر البیر نصری نادر، مدخل الی الفرق الاسلامیه، ناشر: دارالمشرق، بیروت.
۳. ع.امیر مهنا و علی خریس، جامع الفرق و المذاهب الاسلامیه، مرکز الثقافی العربی.


۱. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۳، ص۵۷ـ۵۸، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴.
۲. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۶۳ـ۶۴، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴.
۳. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۶۳ـ۶۴، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴.
۴. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۶۳ـ۶۴، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴.
۵. عبدالرحمن بَدوی، مذاهب الاسلامیّین، ج۱، ص۳۴، دارالعلم للملایین، چاپ سوم، ۱۹۸۳م.
۶. مشکور، محمدجواد، تاریخ شیعه، ص۶۴.
۷. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۶-۸۷، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴.
۸. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۶ـ۸۷، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴.
۹. سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل.
۱۰. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۶ـ۸۷، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴.
۱۱. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۶-۸۷، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴.
۱۲. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۶ـ۸۷، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴.
۱۳. مشکور، محمدجواد، تاریخ شیعه، ص۶۹.
۱۴. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۶ـ۸۷، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴.
۱۵. عبدالرحمن بَدوی، مذاهب الاسلامیین، ج۱، ص۴۹۲، دارالعلم للملایین، چاپ سوم، ۱۹۸۳م.
۱۶. مشکور، محمدجواد، تاریخ شیعه، ص۶۹.
۱۷. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۷ـ۸۸، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴.
۱۸. عبدالرحمن بَدوی، مذاهب الاسلامیین، ج۱، ص۵۰۹، دارالعلم للملایین، چاپ سوم، ۱۹۸۳م.
۱۹. عبدالرحمن بَدوی، مذاهب الاسلامیین، ج۱، ص۵۱۵، دارالعلم للملایین، چاپ سوم، ۱۹۸۳م.
۲۰. مشکور، محمدجواد، تاریخ شیعه، ص۶۹.
۲۱. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۷ـ۸۸، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴.
۲۲. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۷_ ۸۸، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴.
۲۳. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۷_۸۸، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴.
۲۴. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۷_ ۸۸، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴.
۲۵. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۸ـ۸۹، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴.
۲۶. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۸_۸۹، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴.
۲۷. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۸_۸۹، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴.



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «اصحاب حدیث»، تاریخ بازیابی۱۳۹۵/۱۲/۰۳.    


فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۷۶۳.    



جعبه ابزار