انفاق در سیره نبوی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به عنوان بخشندهترین مردم و گشادهدستترین افراد
بشر، الگویی بیبدیل، در
انفاق مال در راه
خدا بود. میفرمود: «من
تربیت شده خدایم. خدایم امر کرده به
سخاوت و نیکی و
نهی کرده مرا از
بخل و
ستم؛ آنچه مبغوض خداست بخل است.»
انفاق در کتب
لغت به دو معنا به کار رفته است، در یک معنا، بر انقطاع از شیء و بریدن از آن دلالت دارد و در معنای دیگر، بر پوشاندن و چشم پوشی از چیزی، حکایت دارد.
جود و
بخشش و بذل مال به دیگران، از صفات بسیار پسندیدهای است که در همه
ادیان آسمانی و
مکاتب اخلاقی، مورد ستایش قرار گرفته و از آن با تجلیل فراوان، یاد شده است. این صفت حمیده، نمایانگر حس همدردی با مستمندان و محرومان
جامعه بوده، حاکی از احساس مسئولیتی است که شخص در مقابل
خدا و مردم، دارد و نوعی سپاسگزاری از الطاف الهی است که وی را از نعمتهای خود، برخوردار کرده است؛ بخشش و انفاق علاوه بر اینکه فضیلتی اخلاقی، محسوب میشود باعث
تعادل اجتماع و پرکردن شکاف طبقاتی نیز هست.
پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به عنوان بخشندهترین مردم و گشادهدستترین افراد
بشر، الگویی بیبدیل، در انفاق مال در راه خدا بود. ایشان، سخیترین و بخشندهترین مردم، بودند،
میفرمود: «من
تربیت شده خدایم. خدایم امر کرده به
سخاوت و نیکی و
نهی کرده مرا از
بخل و
ستم؛ آنچه مبغوض خداست بخل است.»
هرگز شبی نمیگذشت که
درهم و دیناری نزد او بماند و اگر چیزی زیاد میآمد و تا
شب کسی را نمییافت که به او ببخشد، به
خانه نمیرفت تا آن را به مستحقش برساند؛ از آنچه خدا روزیش کرده بود، بیش از آذوقه همان سال، بر نمیداشت، آن هم از میسورترین چیزی که مییافت از
خرما و
جو و بقیه را در راه خدا انفاق میکرد، هر چه از او میخواستند، عطا میکرد، آنگاه سراغ آذوقه سال خود میرفت و از آن هم
ایثار میکرد چه بسا پیش از تمام شدن سال، اگر چیزی به دستش نمیرسید، خود، نیازمند آذوقه میشد.
ملک و املاکی ذخیره نداشت و آنچه را که از سهم
غنائم به او میرسید به همراه آنچه که از غذایش اضافه میآمد، ملک و
املاک میخرید و
صدقه میداد.
او باغهایی خرید و
صدقه داد که تا به امروز، معروفند.
عطا و دهش او به گونهای بود که هرگز از تنگدستی، نمیهراسید و آن چنان به نیازمندان کمک میکرد که سابقه نداشت.
ابنعباس میگوید: «پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) از همه کس بخشندهتر بود و در ماه
رمضان، از نسیم وزان هم بخشندهتر میشد.»
همچون
باد تند و سریع، هر چه که داشت، انفاق میکرد تا اینکه ماه تمام میشد.
هرگز در جواب کسی که از او چیزی میخواست، نه نمیگفت؛
هر که با او همنشین میشد، خواستهای نداشت؛ مگر اینکه برآورده میشد و در خواستی نداشت مگر اینکه انجام میشد.
انس بن مالک (خادم حضرت) میگفت: «حضرت (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) چیزی از اموال را ذخیره نمیکرد و همه را به دیگران انفاق میکرد.»
بذل و بخششهایش را پایانی نبود،
مسلمان و غیر
مسلمان، همه از مرحمتهایش بهرهمند بودند؛
حماد بن سلمه از انس بن مالک (خادم حضرت)
نقل کرد که مردی از حضرت، گوسفندانش را
طلب کرد، حضرت هم، همه آنها را به او بخشید، پس او میان قومش رفت و گفت: «ای مردم
اسلام بیاورید، بخدا که محمد (صلیالله
علیهوآله
وسلّم)، عطا میکند به حدی که از
فقر نمیترسد.»
نقل شده زنی بدست خود
لباس یا عبایی دوخته بود و بر آن حاشیهزده تزیین کرده بود و آن را تقدیم حضرت کرده بود، حضرت
عبا را گرفت در حالی که برای پوشش خود به شدت بدان نیاز داشت، در این هنگام مردی از
اصحاب جلو آمد و گفت: «چه لباس زیبایی؛ آن را به من میدهید تا بپوشم؟ رسولخدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) فرمودند: بله؛ حضرت لباس را تا کرده، مرتب کردند و آن را به آن مرد بخشیدند.»
ابن شهاب نیز نقل کرده که حضرت بعد
فتح از
مکه، به همراه تازه
مسلمان شدگان مکه، برای
جنگ، به حنین رفتند. در این جنگ، قوای
اسلام پیروز شد؛ پس حضرت به
صفوان بن امیه،
دشمن سرسخت و به ظاهر
مسلمان خود، صد راس
دام بخشید، سپس صد تای دیگر هم، به او عطا کرد؛
ابن شهاب از
سعید بن مسیب و او از صفوان نقل کرد که میگفت: «به خدا، پیامبرخدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) به من عطا کرد در حالی که او منفورترین مردم نزدم بود، پس آن قدر به من عطا کرد تا اینکه او محبوبترین مردم نزدم شد.»
از
امام صادق (علیهالسّلام) درباره انفاق حضرت سئوال شد فرمودند: «نزد حضرت یک اوقیه (= هفت مثقال)
طلا بود. حضرت دوست نداشتند که آن، در نزدش بماند پس شبانه همه آنها را
صدقه دادند و چون
صبح شد چیزی نداشت تا به سائلی که نزدش آمد، بدهد.»
در روایت دیگری از
امام صادق (
علیه
السّلام) آمده که «سائلی نزد رسولخدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) نمیآمد؛ مگر اینکه چیزی به او میبخشید.»
پس، زنی پسرش را نزد حضرت فرستاد و گفت: نزد رسولخدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) برو و از او درخواست کمک کن، اگر گفت چیزی نزدم نیست بگو پیراهن تنت را به من بده،
پسر آمد و چنین کرد؛ پس حضرت، لباس از تن در درآورد و به او داد و چون لباس نداشتند، نتوانستند برای
نماز به
مسجد بروند، پس
آیه نازل شدکه
«ولا تجعل یدک مغلولةً الی عنقک و لا تبسطها کلّ البسط فتقعد ملوماً مّحسوراً؛
نه هرگز
دست خود محکم بسته دار نه بسیار باز و گشادهدار که به نکوهش و حسرتخواهی نشست.»
حضرت هرآنچه داشت، میبخشید و اگر چیزی نداشت، به
سائل میگفت: «خدا به تو برساند.»
ایشان، تنها در
غزوه هوازن، از عطایا، چیزی در حدود پنج میلیون، بخشید؛ غنائمی که ۶ هزار
اسیر، ۲۴ هزار راس
شتر، ۴۰۰ هزار راس
گوسفند، ۴ هزار اوقیه
نقره، از جمله آن بود که جمیع آن ر ا بخشید.
سپس فرمودند: «آنقدر شتر و گوسفند به شما دادم که چیزی از آن برای من نماند آیا چیزی از من خواستید و من بخل ورزیدم؟ به خدا قسم من بخیل و ترسو و
کذاب نیستم.»
ایشان
بخشنده و بزرگ هر قوم و طایفهای را بزرگ میشمردند و دیگران را نیز بدین کار سفارش میکردند،
میفرمودند: «اکرموا کریم قوم» همچنین فرمودند: «اذا اتاکم کریم فاکرموه و ان خالفکم؛
هر گاه بخشندهای نزدتان آمد احترامش کنید اگرچه مخالفتان باشد.»
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «انفاق در سیره نبوی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۵/۱۹.