انقراض طاهریان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حکومت طاهریان با وضعیتی نامطلوب شکست خورده و به
انقراض و نیستی کشیده شد و جای خود را به دولت صفاریان سپرد، اینان نیز با تمام وجود در محو آثار طاهریان کوشیدند و حتی شادیاخ را خراب کرده و به
باغ تبدیل نمودند. تمامی این تحولات به گونهای سریع اتفاق افتاد که تقریبا
قدرت بغداد فقط نظارهگر صحنه بود و عرصه برای مدد خواستن از حکومت مرکزی و ارسال کمک به وجود نیامد. این نوشتار در پی بررسی علل انقراض این سلسله و حکومت است و به چندین مورد پرداخته خواهد شد.
بدیهی است که طاهریان
مسلمان بودهاند، ولی نکته قابل بحث در مورد
مذهب آنان است.
خلفای عباسی با
علویان بسیار ستیزهجویی میکردند و حتی در این زمینه نسبت به
امویان نیز پیشی گرفته بودند و از کشتار علویان چه به صورت فردی و چه گروهی دریغ نمیورزیدند. اما از سوی دیگر طاهریان خراسانی بودند و بسیاری از مردم
خراسان از هواخواهان و محبین
آل علی (علیهالسّلام) بودند. حال آیا طاهریان نیز از طرفداران
علی (علیهالسّلام) بودهاند یا خیر و اگر بودهاند آیا مذهب خویش را آشکار میکردند یا خیر، موضوعی است که باید مورد تحقیق و بررسی قرار بگیرد. برخی از محققین مانند علامه
سید محسن امین و
ابن اثیر و
ابن خلکان طاهریان را از
شیعیان معرفی نمودهاند.
در تائید همین مطلب ابوالفرج متنی ارائه میدهد که علوی بودن طاهر را میرساند، طبق این نقل هنگامی که ابو السرایا در
عراق عظمت و
شرافت درخشانی یافت، حسن بن سهل که فرماندار
مامون در عراق و مقیم
بغداد بود به این حوادث با
خشم و
اضطراب شدیدی مینگریست. وی دو بار از دست ابو السرایا شکست خورده بود. پس به دبیر خود دستور داد نامهای به طاهر بن حسین «ذو الیمینین» بنویسد و از او چارهای بخواهد. «اما در این هنگام رقعهای بیامضا و مجهول از ناشناسی بدستش رسید که اندیشهی وی را دگرگون ساخت، یعنی
امید او را از کمک طاهر به ناامیدی تبدیل کرد. در این رقعه این شعرها از یک
شاعر گمنام نوشته شده بود.
قناع الشک بکشفه الیقین و افصل کیدک الرای الرصین
دست
یقین پرده از چهرهی مشک باز میکند و تنها رای خردمندانهی تو این گره را میگشاید.
تثبت قبل ینفذ فیک امر بهیج تشرده داء دفین
بر جای بالش پیش از آنکه روزگارت را دردی هلاککننده آشفته سازد.
انتذب طاهرا لقتال قوم بنصرتهم و طاعتهم یدین
تو طاهر ذو الیمینین را بر ضد قوم میخوانی که
دین او کمک و
طاعت آن قوم است.
سیطلقها علیک معلقات تصر و دونها حزب زبون
از دست طاهر بر ضد تو کارهائی انجام خواهد شد و جنگی صلحناپذیر بر پا خواهد خاست.
و دونک ما ترید بعزم رای تدبره و دع ما لا یکون
بیش از این
اندیشه کن و از آن چه شدنی نیست
چشم بپوش حسن بن سهل از تصمیم خود باز گشت و بجای طاهر ذو الیمینین هرثمه بن اعین را برای
دفاع از عراق انتخاب کرد.»
مسعودی نیز داستانی از اسحاق بن ابراهیم بن مصعب نقل میکند که تائیدی دیگری است بر شیعی مذهب بودن این خاندان، خلاصه نقل مسعودی به این شرح است: در زمان
متوکل، یحیی بن هرثمه مامور تهیه گزارشی مربوط به اعمال
امام علی نقی (علیهالسّلام) گردیده بود. اسحاق بن ابراهیم بن مصعب از
ماموریت یحیی مطلع گردیده و چون میدانست که اگر گزارش اندک انحرافی پیدا کند امام صدمه میبیند، خود را به یحیی رسانیده و گفت: ای یحیی! این مرد بزرگوار زاده
پیغمبر خداست، و تو متوکل را خوب میشناسی که تا چه اندازه با خاندان علی (علیهالسّلام) دشمنی میورزد و اگر گزارشی تهیه شود که بر علیه امام
حکایت کند و در اثر گزارش تو امام کشته در این صورت
پیغمبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خصیم تو خواهدشد و راه
نجات نخواهی داشت.
این رفتارها در تثبیت جایگاه و حکومت طاهریان نزد مردم
خراسان سودمند واقع میگشت.
با این حال
تاریخ رفتارهایی را از خاندان طاهری گزارش میکند که در مقابل
قضاوت شیعه بودن آنان است و به طور کلی این نظریه را (شیعه بودن طاهریان) را مطرود مینماید و به مطالبی بر میخوریم که نشان از رفتار ظالمانه طاهریان با علویان دارد. مثلا در مورد شخص طاهر بن حسین در حادثه
شهادت امام رضا (علیهالسّلام) کمترین
اعتراض و شکایتی از وی در تاریخ ثبت نشده است. در این دسته اخبار، طاهریان دست به
قتل،
تبعید و بازداشت و کوچانیدن علویان به سوی
خلفای عباسی زدهاند و با این که
یقین داشتهاند که این
علویان از دست
عباسیان رهایی نمییابند، از این اقدامات شانه خالی نکردند. یا این که پس از کشتن علویان محفل و مجلس و
جشن پیروزی بر پا داشته تا مردم به ایشان
تبریک بگویند.
محمد بن قاسم بن علی یکی از علویون بود که به روزگار معتصم خلیفه عباسی در
طالقان خروج نمود. این
مرد متدین بود و از
علم و
فقه و
تقوی و
ورع بهره فراوان داشت و شعارهای علوی و دینی سر میداد و چون اغلب لباسهای پشمین و سفید به تن میکرد از این رو مردم وی را
لقب صوفی داده بودند. او مردم را به پیروی از امام هشتم
علی بن موسی الرضا (علیهالسّلام) و افکار خداپسندانه و ایدههای عادلانه
دعوت میکرد. میان او و عبدالله بن طاهر وقایعی رخ داده سرانجام عبدالله او را دستگیر کرده و نزد معتصم فرستاد.
یحیی بن عمرو بن حسین بن زید به روزگار
متوکل خلیفه قسی القلب در خراسان خروج کرد و عبدالله بن طاهر او را شکست داد. متوکل به عبدالله دستور داد تا او را به عمر بن فرج رخجی تسلیم نماید. عمر بن فرج یحیی را هجده ضربه
شلاق زده و به
زندان افکند. یحیی از زندان رهایی یافت و به
کوفه رفت در آن جا به دعوت پرداخت و به نام علی بن موسی الرضا (علیهالسّلام)
تبلیغ کرد. خلیفه عباسی محمد بن عبدالله بن طاهر را مامور کرد تا ترتیب کار او را بدهد. او نیز عموزادهاش حسین بن اسماعیل را به
جنگ یحیی فرستاد و یحیی علوی کشته شد. مردم کوفه بر این واقعه
عزاداری کردند و
گریه و
فغان سر دادند.
محمد بن عبدالله بن طاهر که از شکست و کشتن یحیی بسیار مسرور گشته بود برای قبول تهنیت مردم نشست و عدهای به دیدنش آمدند و بر
فتح و ظفرش تبریک و تهنیت کفتند.
محمد بن عبدالله بن طاهر به همین هم اکتفا نکرده و چون اسحاق بن جناج، رئیس شرطه یحیی در زندان وفات یافت، دستور داد تا بدون
غسل و
کفن و
نماز میت او را به
خاک سپارند و از دفن او در گورستان
مسلمانان جلوگیری نمود تا با یهودان دفن شود. موکلین اسحاق نعش وی را در خرابهای بردند و دیواری بر نعش وی افکندند تا زیر آوار مدفون گردد.
محمد بن عبدالله بن طاهر با این کارهای خود دانست که عصر طاهریان مخصوصا در عراق به زودی به پایان خواهد رسید برای همین به حرم خود رفته و
خواهر و
همسر و فرزندان خود را طلبید و گفت: «هر چه زودتر این شهر را ترک گوئید و به سوی
خراسان،
سفر کنید، زیرا سر یحیی بن عمر به این شهر آمده است. تجربه شد که از این خاندان هر سری که به خانهای آورده شود
خداوند،
نعمت و
برکت را از آن
خانه و
خاندان سلب خواهد کرد.»
خاندان طاهر نیز بیدرنگ بغداد را به عزم خراسان ترک گفتند. ابراهیم بن محمد، علوی دیگری که به دست طاهریان به
شهادت رسید.
فرزند دیگر عبدالله بن طاهر به نام طاهر بن عبدالله که پس از پدرش به امارت خراسان رسید، نیز دست خویش را به
خون علوی دیگری آغشته نمود. ابراهیم بن محمد که از اعقاب
علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) و معروف به کوکبی بود با طاهر سر مخالفت نهاد. طاهر به عامل خود در
قزوین دستور داد تا او را مغلوب سازد و در این جنگ کوکبی کشته شد.
جعفر بن محمد بن علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) یکی دیگر از علویانی است که گرفتار
عطش فرمانروایی طاهریان گشت. وی در شهر
ری بر علیه طاهر بن عبدالله خروج نمود که با عامل وی به نام عبدالله بن عزیز جنگیده و کشته شد،
و علویان بسیاری دیگر که توسط طاهریان
شکنجه،
تبعید و یا به
قتل رسیدهاند.
بدینترتیب با جمعبندی گزارشات تاریخی به این نتیجه میرسیم که به احتمال فراوان خاندان طاهری ابتدا دارای گرایشات شیعیگرایانه (البته آن هم به معنای
محبت به
خاندان علوی) بوده، اما با گذشت زمان و احساس
قدرت و
جاه و
مقام و هم چنین لزوم
تبعیت از حکومت مرکزی و
خلفای عباسی در تمایلات مذهبی خویش سست گشته و دست برداشته به تدریج
محبت آل علی در ایشان از بین رفته و در مواردی بسیار دست به
ظلم و تعدی نسبت به شیعیان و علویان زدهاند. از این رو است که میتوان قدرت اولیه این
حکومت را در برخوداری اولیه افراد این خاندان مخصوصا موسس آن یعنی طاهر بن حسین از تمایلات شیعی دانست و از سوی دیگر بازماندگان طاهر رفته رفته به
لهو و لعب پرداخته و از
مذهب فاصله گرفته و به ظلم گرویدند. طاهریان با ظلم و تعدی خود نسبت به
آل علی (علیهالسّلام) که بیشتر به منظور رضای خلیفه و دستگاه خلافت بغداد صورت میگرفت، در وضعی قرار گرفتند که مردمان آرزوی زوال ایشان را مینمودند و میتوان گفت که همکاری خویش را با ایشان سست و شاید قطع کردند.
برای تائید این موضوع شایسته است که به حکایتی که مولف
کتاب تاریخ نیشابور آورده است، اشاره شود: گویند روزی یعقوب لیث صفاری در اطراف بست به ساختمانی که متعلق به صالح بن بست بود وارد شد. بر دیوار این منزل که رو به ویرانی بود، دو بیت شعری یافت که چنین نوشته بود:
صاح الزمان بآل برمک صیحة خروا لصیحتهم علی الاذقان و بآل طاهر سوف یسمع صیحة غضبا یحل بهم من الرحمان
کاتب یعقوب لیث آن دو بیت را برای یعقوب ترجمه کرد که برمیکان یا صیحه زمان دگرگون شدند و چگونه بر
زمین افتادند و با صیحه دیگری نیز از جانب
خداوند غضبش به طاهریان خواهد رسید. یعقوب چون این معنی را شنید، گفت: خداوند ما را به این
خرابه کشانید تا بر ظلم طاهریان آگاه شویم و ما را بر ایشان مسلط میگرداند تا مسلمانان را از
شر ایشان رهایی بخشیم.
اوضاع اجتماعی دوره طاهریان.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «انقراض طاهریان»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۱/۲۲.