• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اهل حدیث1

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اهل حدیث: فرقه‌ای از اهل سنت با‌ اندیشه ظاهرگرایی و اکتفا به حدیث در فهم و استنباط شریعت، در برابر اصحاب رأی می‌باشد. اصحاب یا اهل حدیث کسانی هستند که در گردآوری حدیث می‌کوشند و در استنباط احکام از نصوص بیرون نمی‌شوند و از قیاس می‌پرهیزند. این تعبیر بر محدثان حجاز، یاران مالک بن انس، یاران شافعی، سفیان ثوری، احمد حنبل و داود اصفهانی اطلاق می‌گردد.



تعبیر اصحاب یا اهل حدیث را با سه کاربرد می‌توان یافت:

۱.۱ - تدوین‌گران حدیث نبوی

اصحاب حدیث نخستین تدوین‌گران حدیث نبوی هستند. در پی آزاد شدن ‌گزارش و تدوین حدیث در روزگار عمر بن عبدالعزیز (حک: ۹۹-۱۰۱ق.) وی به کار‌گزارانش در مدینه دستور داد کسانی به گردآوری و تدوین حدیث نبوی پردازند.
[۱] الاعلان بالتوبیخ، ص۴۳.
این افراد که در عرصه حدیث و شناخت آن کوشیدند، به تدریج به دلیل همین اهتمام، به اصحاب حدیث
[۲] الملل و النحل، شهرستانی، ج۱، ص۲۰۶.
یا اهل حدیث و آثار
[۳] الانتصار لاصحاب الحدیث، ص۴۴.
شناخته شدند. البته این تعبیر بر گروهی ویژه اطلاق نمی‌گشت.
[۴] اعتقاد اهل السنه، ص۹.
با توجه به تدوین حدیث، در مباحث نظری، نزدیکی معنایی اصطلاحات محدث، حافظ و اصحاب حدیث بررسی می‌شد.
[۵] تدریب الراوی، ج۱، ص۲۹-۳۱.

گزارش و ضبط حدیث که فضیلتی پر ارج تلقی می‌گشت، اهل حدیث را وامی‌داشت تا در پاسداری از حدیث توصیه‌هایی بنمایند.
[۶] مفتاح الجنه، ج۱، ص۸-۱۲.
اهل حدیث برای سامان‌دهی اصول و مبانی اسناد حدیثی به عباراتی چون «الاسناد من الدین»، «الاسناد سلاح المؤمن»
[۷] اثر علل الحدیث، ج۱، ص۵۰-۵۱.
و «اِنَّمَا الدِّینُ بِالْآثَارِ لَیْسَ بِالرَّاْی»
[۸] شرف اصحاب الحدیث، ص۶.
متوسل می‌شدند و شناخت اسناد را تنها راه دستیابی به احکام شرعی تلقی می‌نمودند.
[۹] شرف اصحاب الحدیث، ص۹۲.
این تعابیر ویژه ‌گزارش حدیث نبود؛ بلکه شامل بررسی‌های رجالی و شناخت راوی ثقه از مجهول و ضعیف نیز می‌شد.
[۱۰] نک: الجرح و التعدیل، ج۲، ص۲۷.

اصحاب حدیث، افزون بر تدوین حدیث، به تطبیق حدیث بر قرآن (عَرض) و پژوهش در علل، معانی، اختلاف و مشکلات احادیث و سنجش معیارهای محدثان نیز توجه داشتند.
[۱۱] نک: الاتجاهات الفقهیه، ص۱۹۰-۲۵۰.
آنان خود را حافظان حدیث و سنت نبوی و پاسداران شریعت می‌دانستند.
[۱۲] شرف اصحاب الحدیث، ج۱، ص۱۰.
حتی برخی به صراحت نوشتند در میان فرقه‌های اسلامی، به پشتوانه حدیث افتراق امت، اهل حدیث مصداق فرقه ناجیه‌اند.
[۱۳] شرف اصحاب الحدیث، ص۴۵-۴۶؛ اعتقاد ائمة الحدیث، ص۷۹؛ اعتقاد اهل السنه، ص۹-۱۰.
در برابر، مخالفان درباره اصحاب حدیث عنوان حشویه، مجبره و مجسمه به کار برده‌اند.
[۱۴] فرق الشیعه، ص۷؛ اعتقاد اهل السنه، ص۱۳.


۱.۱.۱ - تدوین حدیث در زمان صحابه

از روزگار صحابه، در مسجدالنبی حلقه‌های درس و بحث فقه و حدیث برقرار بود و کسانی چون ابی بن کعب، ابوهریره، ابن عمر (م. ۷۳ق.) و سعد بن مالک هسته نخستین مباحث حدیثی در مدینه را تشکیل می‌دادند.
در مکه نیز مجلس ضبط و روایت و تدوین حدیث، به ابوهریره، ابن عباس (م. ۶۸ق.)، ابن عمر، ابوسعید خدری (م. ۷۴ق.) جابر بن عبدالله (م. ۷۸ق.) و عایشه (م. ۵۷ق.) تعلق داشت.
[۱۵] نک: المدرسة الحدیثیه، ج۱، ص۵۳-۳۲۲.
در روزگار تابعین، این فعالیت علمی حدیثی تداوم یافت و این سنت‌های تدریسی، حلقات درس و مجالس حدیث به مثابه میراث خانوادگی به شاگردان نوجوان منتقل ‌شد.
[۱۶] المدرسة الحدیثیه، ج۱، ص۲۹، ۳۳-۳۵.

کسانی چون مَسروق بن اَجدع همدانی (م. ۶۴ق.)، علقمه نخعی (م. ۶۲ق.)، اَسوَد بن یزید (م. ۷۵ق.)، سعید بن جُبیر (م. ۹۴ق.) و عامر شَعبی (م. ۱۰۲ق.) از مشهورترین تابعان و پایه‌گذاران مکتب حدیث عراق بودند و خود را به بهره‌وری از دانش صحابه حجاز پایبند می‌دانستند.
[۱۷] الاحکام، ج۲، ص۱۱۴؛ الاتجاهات الفقهیه، ص۳۹.

در مراحل بعد، کسانی مانند عبدالملک جُرَیح (م. ۱۵۰ق.)، ابن اسحق (م. ۱۵۱ق.)، مَعمَر راشد (م. ۱۵۳ق.)، اوزاعی (م. ۱۵۷ق)، سُفیان ثوری (م. ۱۶۱ق.)، عبدالله مبارک (م. ۱۸۱ق.)، وَکیع جراح (م. ۱۹۷ق.) و سفیان عُیینه (م. ۱۹۷ق.) در گزارش حدیث اهتمام داشته و از اصحاب حدیث نام گرفته‌اند.
[۱۸] نک: دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۶۴.
نتیجه این روند، شکل گرفتن مجامع روایی مهم چون المصنف ابن ابی شیبه، موطّا مالک، مسند شافعی و کتاب‌های حدیثی اهل عراق بود. مردمان شهرهای دور دست، برای فراگیری حدیث به حجاز می‌آمدند و از سفیان عیینه در مکه و مالک بن انس در مدینه بهره حدیثی می‌بردند. به این ترتیب، تدوین حدیث مراحل گوناگون را پشت سر نهاد تا در دوران احمد بن حنبل (م. ۲۴۱ق.) به تکامل رسید.
[۱۹] ابن حنبل حیاته و عصره، ص۸۸-۹۰.


۱.۲ - اکتفاکنندگان به ظاهر حدیث

اصحاب حدیث به کسانی اطلاق می‌گردد که به ظاهر احادیث اکتفا می‌کنند
[۲۰] الازمة العقیدیه، ص۱۴۰.
و در برابر اهل رای که از ظاهر الفاظ بیرون شده، به تاویل رو می‌آورند، قرار دارند. اهل حدیث، ارزش پرهیز از تاویل را به آیه ۷ سوره آل عمران مستند کرده، از مشرب خود دفاع می‌کنند.
[۲۱] الملل و النحل، شهرستانی، ج۱، ص۱۰۴.
آن‌ها با ‌نگارش آثار گوناگون به رد تاویل پرداخته، باورداران تاویل را نقد کردند.
[۲۲] الازمة العقیدیه، ج۱، ص۱۶۲-۱۶۸.

به باور اهل حدیث، این روش از حدیث‌گرایی با اجتهاد منافاتی ندارد؛ به این معنا که اصحاب حدیث هم اجتهاد می‌نمودند و هم از ظاهر نصوص بیرون نمی‌شدند.
[۲۳] نک: الاتجاهات الفقهیه، ص۳۳۵-۳۳۷.
مدافعان اهل حدیث ضمن اشاره به ضرورت اجتهاد، معتقدند که حدیث‌گرایان در حد میانه افراط اهل رای و تفریط اهل ظاهر قرار دارند.
[۲۴] اعتقاد اهل السنه، ص۹-۱۰.


۱.۳ - اهل ظاهر

سومین کاربرد این اصطلاح که اهل حدیث بیشتر با آن شناخته می‌شوند، این است که اصحاب حدیث در استنباط احکام شرعی منابع خود را به کتاب و سنت منحصر کرده، به نقش عقل در استنباط شریعت اعتنایی نداشتند.
[۲۵] نک: الانتصار لاصحاب الحدیث، ص۴-۵، ۷۵-۸۲.
به همین سبب، اصحاب حدیث را «اهل ظاهر» خوانده‌اند.
[۲۶] اعتقاد ائمة السلف، ج۱، ص۲۲۰-۲۲۱.
بر پایه همین کاربرد، ابوحاتم رازی، منکران قیاس و رای و پیروان حدیث نبوی و روایات صحابه و تابعین را اصحاب حدیث خوانده است.
[۲۷] الجرح و التعدیل، ج۱، ص۴، ۱۳.

در برابر اصحاب حدیث، رای‌گرایان دریافت‌های عقلی خود را در استنباط احکام دخالت می‌دهند و از این رو به اهل قیاس نام‌بردارند.
[۲۸] معجم الفاظ الفقه، ص۷۵.
در توصیفی دیگر، اصحاب قیاس چون در تبیین مشکلات حدیث یا موضوعاتی که حدیثی درباره آن نیامده، به رای خود رجوع می‌کنند، به اصحاب رای نام‌بردار شدند.
[۲۹] شرح اصول کافی، ج۱۱، ص۲۵۷؛ ج۱۲، ص۳۳۴.
از لحاظ مفهومی، رای در این کاربرد شامل نظر مخالف نص، گمان‌پردازی در دین، سخنان اهل بدعت، و تمسک جستن به قیاس و استحسان است.
[۳۰] الانتصار لاهل الحدیث، ج۱، ص۱۱.
شاید برای مخالفت مطلق با رای است که گاه در اصطلاح، اهل حدیث را در تقابل با اهل بدعت تعریف می‌کنند.
[۳۱] اعتقاد ائمة السلف، ج۱، ص۲۲۰.
مخالفت اصحاب حدیث با دانش کلام، در جهت بی‌اعتنایی آن‌ها به عقل ارزیابی شده است.
[۳۲] کشف المراد، ص۲۴، «پاورقی.

برای دوری از رای و قیاس، گاه اصطلاح سلف را به حدیث‌گرایانی چون مالک انس (م. ۱۷۹ق.)، سفیان ثوری (م. ۱۶۱ق.)، احمد حنبل (م. ۲۴۱ق.)، و داود بن علی اصفهانی (م. ۲۷۰ق.) اطلاق کرده‌اند؛ با این توجیه که اینان بر طریق متقدمان رفته و تابع آن‌ها بوده‌اند.
[۳۳] نک: الملل و النحل، ص۱۰۳.



در باره پراکندگی جغرافیایی اهل حدیث، ‌ گزارش‌های گوناگون در دست است. گویند عراقیان به رای؛ و اهل حجاز به حدیث گرایش داشتند.
[۳۴] اضواء علی السنة المحمدیه، ص۳۹۶، «پاورقی.
[۳۵] معجم لغة الفقهاء، ص۷۱.
حنبلیان با این‌که بیشتر اهل حدیث را تشکیل می‌دادند، در عمل کمتر توانستند غلبه سیاسی مذهبی بیابند.
[۳۶] احسن التقاسیم، ص۳۷۹.
در ‌گزارشی دیگر به رؤسای اصحاب حدیث در مناطق مهم اشاره کرده و گفته‌اند که حُمَیدی در حجاز و احمد حنبل در عراق و اسحق راهویه در خراسان، سه ضلع اصلی مدافعان حدیث و سنت بودند و کسی توان غلبه بر آن‌ها را نداشت.
[۳۷] طبقات الشافعیة الکبری، ج۲، ص۱۴۱.



ایراد بیشتر حدیثگرایان بر اهل رای این است که اصحاب رای افزون بر به کارگیری قیاس، در آرای خود سخت اختلاف دارند و در هر مسئله، بر مذهبی ویژه هستند و نظر دیگر متکلمان را نفی می‌کنند.
[۳۸] تاویل مختلف الحدیث، ص۲۱.
نقد دیگر این است که اختلاف‌های اصحاب رای تنها در فروع و سنن و آداب نیست؛ بلکه در توحید و صفات و آخرت و دیگر معارف دینی نیز دچار تشتت و اختلاف هستند.
[۳۹] تاویل مختلف الحدیث، ص۲۱-۲۲.
همچنین اهل حدیث برای نقد نگرش رای‌گرایان به حدیث لقاح نخل که به مفهوم ظن و گمان به کار رفته، استناد کرده‌اند و بر آنند که نباید آن را در معارف و مسائل شرعی به کار برد.
[۴۰] الاعتبار فی الناسخ و المنسوخ، ج۱، ص۱۶۷؛ الانتصار لاهل الحدیث، ص۷.

اهل حدیث در مخالفت با رای‌گرایی و دانش کلام، حتی بر ضد اشاعره که شریعت‌گرا و مدافع سنتی معارف دینی‌اند، کوتاهی نکرده و مکتب کلامی اشاعره را قدح و رد نموده‌اند؛ زیرا اشاعره همانند دیگر مدافعان تعقل و نظرورزی، پای از سنت و حدیث بیرون کشیده و به انحراف افتاده‌اند. اشاعره نیز موضع خصومت‌آمیزی بر ضد اهل حدیث دارند.
[۴۱] نک: الازمة العقیدیه، ج۱، ص۱۰۵، ۱۲۹، ۱۴۵، ۱۵۰، ۱۷۳.



ابن ندیم (م. ۳۸۵ق.) فقیهانی هم‌چون سفیان ثوری، ابن ابی ذئب (م. ۱۵۹ق.)، ابن ابی الزناد (م. ۱۷۴یا۱۸۰ق.)، سفیان بن عیینه، محمد بن فضیل ضُبی (م. ۱۹۵ق.) ‌نگارنده المناسک، فضل بن دُکَین ‌نگارنده المناسک، حماد بن سلمه دارای کتابی در مناسک، و ابوعبدالله فَریابی کبیر ‌نگارنده المناسک را با عنوان «فقیهان اصحاب الحدیث» معرفی کرده و به تاریخ و تحولات و نام‌آوران حدیث‌گرایی در حوزه فقه پرداخته است.
[۴۲] الفهرست، ص۲۸۱-۲۸۷.
این ‌گزارش نشان می‌دهد که فقه اصحاب حدیث در سده سوم ق. شکل ویژه خود را یافته و صاحب جایگاهی در تاریخ این دانش شده بود.

۴.۱ - پدیده ارایت

در سده اول ق. تابعان نخستین در فهم شریعت خود را با نسل جوانی از شاگردانشان رویارو دیدند که به فقه فرضی و تقدیری رو آورده، از چارچوب سنت و حدیث بیرون می‌شدند. در نسل دوم تابعان در مکه، گرایش به پدیده ارایت (طرح مسائل فرضی و تقدیری و احتمالی در فقه) بیشتر بود؛ اما در مدینه هنوز بر تقدیرستیزی اصرار می‌ورزیدند.
پیدایش پدیده اَرَاَیت در بصره با حجاز پیوندی تاریخی داشت.
[۴۳] دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۹، ص۱۱۳-۱۱۴.
در نیمه دوم سده دوم ق. فقه نظام‌گرا به فقه تدوینی تبدیل شد،
[۴۴] دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۹، ص۱۱۳-۱۱۴.
در حالی که مکتب فقهی مدینه در استنباط مسائل فقهی بر حدیث تکیه داشت و فراوانی احادیث، آن‌ها را از مراجعه به رای بازداشت و کمتر مسئله‌ای پیش می‌آمد که در کتاب و سنت یا آثار صحابه، مستندی نداشته باشد. اما کوفیان به دلیل کمبود حدیث بر اثر بازدارندگی خلفا از تدوین و کتابت حدیث، به رای رو آوردند و مسائل فرضی در فقه طرح کردند و فقه مبتنی بر نظر و رای را شکل دادند.
[۴۵] الاصابه، ج۱، ص۵۹.

البته در میان حدیث‌گرایان کسانی مانند عطاء بن ابی رباح، مفتی مکه، که در پاره‌ای از نظریاتش به فقه رایی و اجتهاد گرایش داشت، یافت می‌شدند. سفیان بن عیینه به اصحاب حدیث آموزش می‌داد که در فقه حدیث بکوشند تا مغلوب اصحاب رای نشوند؛ زیرا به گفته او، در سخن ابوحنیفه چیزی نبود که درباره آن یک یا چند حدیث نباشد.
[۴۶] معرفة علوم الحدیث، ص۲۵، ۶۶.
نعمان بن ثابت ابوحنیفه (م. ۱۵۰ق.) جریان رای‌گرا را در فقه به اوج رساند. او معتقد بود دین جز رای نیکو نیست.
[۴۷] تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۸۷-۳۹۰.

در منابع اهل سنت، گاه ابوحنیفه را در زمره سلف و بر راه اهل حدیث معرفی کرده‌اند.
[۴۸] نک: اعتقاد ائمة السلف، ج۱، ص۱۰.
ابراهیم بن یزید نخعی (م. ۹۶ق.) سرکرده اهل رای و قیاس و شیخ حماد بن ابوسلیمان، شیخِ ابوحنیفه، بود که در یافتن علل و حکمت‌های احکام کوشا بود و به آرای عقلی خود رجوع می‌کرد.
[۴۹] الفهرست، ص۲۸۵؛ جامع المقاصد، ج۱، ص۱۶.
زُفَر بن هذیل (م. ۱۵۸ق.) شاگرد ابوحنیفه نیز در بصره به رای گرایش داشت.
[۵۰] الفهرست، ص۲۵۶.
اوزاعی
[۵۱] نک: دائرة المعارف الاسلامیه، ج۵، ص۱۴۰۶-۱۴۰۸.
در نقد رای‌گرایی ابوحنیفه، او را نه از باب رای‌گرایی بلکه از باب رد حدیث نبوی نقد می‌نماید. برخی از اهل حدیث، ابوحنیفه را از این باب که خبر واحد صحیح را رد می‌کند، نکوهش و نقد می‌نمایند.
[۵۲] اضواء علی السنة النبویه، ج۱، ص۳۶۹.
حُمَیدی که بیشترین تاثیر را از سفیان بن عیینه و شافعی پذیرفته،
[۵۳] نک: طبقات الشافعیة الکبری، ج۲، ص۱۴۰.
از منتقدان ابوحنیفه بود و در حلقه درس خود در مسجدالحرام به وی بد می‌گفت.
[۵۴] تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۶، ۴۰۸؛ دانشنامه جهان اسلام، ج۱۴، ص۲۳۵.


۴.۲ - شیخ فقیهان اهل حدیث

در منابع شیعی، مالک بن انس به شیخ فقیهان و اصحاب الحدیث نام‌بردار است.
[۵۵] الانتصار، ص۴۲۰.
دیدگاه‌های تابعانی چون سعید بن مسیب، ابن شهاب زهری (م. ۱۲۴ق.) و عروة بن زبیر در شکل‌گیری فقه نظری مالک بن انس (م. ۱۷۹ق.) نقش داشته است. در سراسر الموطّا افزون بر آرای صحابه، فتاوی و سیره تابعان مدنی گنجانیده شده است.
مالک بر فقیهان اثرگرای پیش از خود تاثیر نهاد و از این جهت با اخلاف اصحاب حدیث پیوند دارد. او در شیوه فقاهت از استادان اهل رای خود نیز تاثیر آشکار پذیرفته و در چارچوبی محدود، به قیاس و شیوه رای‌گرایانه رجوع کرده است.
[۵۶] دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۹، ص۱۱۶-۱۱۷.
مالک بیش از هر چیز به اجماع و عمل مدنیان شکل مدوّن فقهی داد. سنت مدنیان که به اجماع اهل مدینه نیز تعبیر می‌شد، آن قدر مهم بود که موضوع نظرورزی و تامل شافعی در برساختن بنیادهای مباحث اصولی در الرساله قرار گرفت.
[۵۷] نک: الرساله، ص۵۳۳-۵۳۶، «پاورقی.

فقه دانشوران و محدثانی چون مسلم بن خالد زنجی و سفیان عیینه در میراث فقهی شافعی نمودار است.
[۵۸] دائرة المعارف بزرگ اسلامی ج۹، ص۱۱۵.
فقه محمد بن ادریس شافعی مکی (م. ۲۰۴ق.) در کلیت و ساختار با اصحاب حدیث منطبق بود و تاثیری روشن بر اهل حدیث گذاشت.
[۵۹] نک: الاتجاهات الفقهیه، ص۲۶۱.
از نظر او، حجیت قیاس محدود به موارد ضروری و فقدان نص است. نظر و عمل شافعی در موضوع قیاس آن قدر ابهام و تعارض داشت که برخی را واداشت تا به طرح این نکته پردازند که شهرت شافعی در عمل به قیاس، به‌اندازه شهرت ابوحنیفه در عمل به رای بود. شافعی نقطه تحولی مهم در فقه اصحاب حدیث بود و شرایط مساعدی را فراهم آورد تا احمد حنبل و اسحق راهُویه طرحی نو در فقه اصحاب حدیث دراندازند.
[۶۰] دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۹، ص۱۱۷-۱۱۸.
شافعی دانش را به دو نوع تقسیم کرد: علمی که از نص قرآنی یا حدیث عام نبوی می‌آید و در ‌گزارش و فهم آن اختلاف نظر وجود ندارد؛ و دیگری علمی که از خبر خاص نشات می‌گیرد.
[۶۱] الرساله، ص۳۵۷-۳۵۹.
وی بر اساس این تقسیم‌بندی، به بررسی مبانی فهم خبر خاص پرداخته و سپس معنی اجماع، قیاس، اجتهاد، استحسان و اختلاف را تبیین کرده است. این مباحث او، بیانی نظری از خاستگاه اختلاف میان روش اهل حدیث با اهل رای در مراجعه به منابع استنباط است.

۴.۳ - امام اهل حدیث

احمد حنبل (م. ۲۴۱ق.) را که حدیث‌گرایی در روزگار او به کمال رسید، امام اهل حدیث خوانده‌اند.
[۶۲] الانتقاء، ص۱۰۷.
او در هر مسئله چنانچه از حدیث و سنت صحابه مدرکی نمی‌یافت، از اجتهاد پرهیز می‌کرد و در پرداختن به مسائل فقهی بر شیوه پیشینیان بود.
[۶۳] ابن حنبل حیاته و عصره، ص۷۳.
همچنین اسحق بن راهویه که از بزرگان اصحاب حدیث و تابع احمد حنبل بود و در حدیث به شناخت معانی الحدیث توجه داشت، همین روش را دنبال می‌کرد.
[۶۴] الانتقاء، ص۱۰۹.
در سده‌های متاخر، ابن قیم جوزیه، ابن تیمیه (م. ۷۲۸ق.) و بعدها محمد عبدالوهاب (م. ۱۲۰۶ق.) به عنوان جریان سلفی و تندرو در حدیث‌گرایی تابع مشرب احمد حنبل بوده‌اند. ابن تیمیه خود را مجتهد می‌دانست و از کسی تقلید نمی‌کرد.
[۶۵] دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۳، ص۱۷۲، «ابن تیمیه.



اهل حدیث در تفسیر پیشتاز بودند. تفسیر ضحاک بن مزاحم
[۶۶] الفهرست، ص۳۶.
در گردآوری روایات تفسیری پیشگام است. نقش اسماعیل بن علیه (م. ۱۹۳ق.) از دانشوران حدیث‌گرا، در ‌گزارش روایات قصص انبیا، سرگذشت صحابه و تابعین، رویدادهای آغاز اسلام، و مقتل عثمان قابل توجه است.
[۶۷] نک: انساب الاشراف، ج۵، ص۷۳؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۲۹۱.
ابوعبید قاسم بن سلام در مقاتل‌نگاری نقشی مؤثر داشت و اثری با عنوان مقتل الحسین
[۶۸] الانساب، ج۱، ص۱۷۸.
نگاشت. طبری (م. ۳۱۰ق.) با ‌نگارش تاریخ الرسل و الملوک، دانش تاریخ از دیدگاه اهل حدیث را کمال بخشید.


در ماجرای خلق قرآن (۲۱۸ق.)
[۶۹] تاریخ طبری، ج۷، ص۱۹۷-۲۰۳.
گروهی از اصحاب حدیث از بیم جان و با فشار حکومت عباسی مدافع اعتزال، به مخلوق بودن قرآن تن دادند. احمد حنبل زیر بار اجبار حکومت نرفت؛ اما در منابع، سخنان گوناگون در باب ماهیت قرآن از او ‌گزارش کرده‌اند. احمد بیش از هر چیز تعمق و خوض در این مسئله را نمی‌پسندید.
[۷۰] نک: ابن حنبل حیاته و عصره، ص۱۰۸-۱۱۵.
از کسانی چون اسماعیل بن علیه دانشور بصره
[۷۱] تاریخ بغداد، ج۶، ص۲۲۷-۲۳۷.
و هشام بن عمار (۲۴۵ق.) دانشور شام
[۷۲] میزان الاعتدال، ج۴، ص۳۰۲-۳۰۳.
از باورداران نظریه خلق قرآن نام برده‌اند. در موضوع خلق قرآن، آن چه همواره مورد تاکید اصحاب حدیث و سلف بود، کلام الله بودن قرآن است. از این رو، آن‌ها بیشتر از این باره قرآن نمی‌گفتند و اجازه گفتن نیز نمی‌دادند.
[۷۳] نک: السنه، ج۱، ص۱۳۶، ۱۳۹، ۱۵۱-۱۵۵.



جریان غالب در محافل اهل حدیث کوفه، برتر شمردن حضرت علی بر عثمان بود. حتی گاه از برتری علی بر شیخین سخن به میان می‌آمد.
[۷۴] دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۹، ص۱۲۰.
تفضیل شیخین به عنوان نظریه عمومی اصحاب حدیث یاد شده
[۷۵] اعتقاد ائمة السلف، ج۱، ص۲۳؛ نک: ابکار الافکار، ج۵، ص۳۱۷.
و ‌گزارش مخالف آن نیز از اهل حدیث در دست است.
[۷۶] میزان الاعتدال، ج۲، ص۲۴۸.
آنان در مسئله امامت به نظریه اختیار اعتقاد دارند و قائل به نص نیستند.
[۷۷] غایة المرام، ص۳۷۶.
در عین حال، اعتقاد به وجود نص بر امامت ابوبکر را به برخی از ایشان نسبت داده‌اند.
[۷۸] ابکار الافکار، ج۵، ص۱۴۰.
آن‌ها خوارج و معاویه را که در برابر امام علی ایستادند، گمراه می‌دانند.
[۷۹] الجمل و النصره، ص۶۸.

بعد از ظهور احمد حنبل، این‌ اندیشه در محافل اهل حدیث غلبه یافت که اطاعت از امامان مسلمین لازمه پیروی از سنت است.
[۸۰] طبقات الحنابله، ج۱، ص۲۴۳-۲۴۴؛ اسلام پژوهشی تاریخی و فرهنگی، ص۳۳۷.
ابوحنیفه در تعلیل دشمنی اصحاب حدیث با اصحاب رای می‌گفت: ما خلافت علی را ثابت می‌کنیم و آن‌ها نمی‌کنند.
[۸۱] وضوء النبی، ج۱، ص۳۷۵.
گویند احمد حنبل به ترتیب چهارگانه خلفا باور داشت و فضیلت آنان را به ترتیب تاریخی می‌پذیرفت
[۸۲] دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۹، ص۱۲۱، «اصحاب حدیث.
و در قولی حتی پس از تفضیل ترتیبی خلفای سه‌گانه، درباره بعدی‌ها سکوت می‌کرد.
[۸۳] طبقات الحنابله، ج۱، ص۲۴۱-۲۴۶.



اصحاب حدیث در طرح مسائل به شیوه جدلی و نه برهانی، به بحث رو آورده، عباراتی همسان به کار برده‌اند. آن‌ها بر این باورند که حدیث ما را از دیگر منابع معرفتی که خاستگاهشان به باور و رای انسانی بازمی‌گردد، بی‌نیاز ساخته و همه مسائل و موضوعات و عقاید را در بر گرفته است. از این رو، نقصانی در حدیث نیست تا به رای رجوع کنیم.
[۸۴] نک: شرف اصحاب الحدیث، ص۹.

همچنین در بیان سعی دارند بر «الفاظ آثار» بمانند و از ارائه تحلیل و دیدگاه نو بپرهیزند. آنان در مخالفت با نظر مرجئه، ایمان را قول و عمل می‌دانند. از نظر آن‌ها، ایمان تصدیق قلبی و اقرار زبانی و عمل جوارحی است.
[۸۵] قواعد العقائد، ص۱۴۸.
بحث درباره این‌که اسمای الهی غیر یا عین ذات او است، بدعتی ساخته متکلمان است و تنها می‌توان گفت که اسماء الله نام‌های نیکوی خدایند.
[۸۶] اعتقاد اهل السنه، ص۱۱۱.
مالک بن انس در مسئله صفات به ویژه درباره اِستوا بر عرش، اصل صفت را ثابت نموده و بر ظاهر تطبیق ‌داده و کیفیت آن را مجهول دانسته است.
[۸۷] اعتقاد اهل السنه، ص۲۳؛ الازمة العقیدیه، ج۱، ص۴.
احمد حنبل در بررسی احادیث صفات، نگرش عقلی در فهم این احادیث را نمی‌پذیرفت.
[۸۸] طبقات الحنابله، ج۱، ص۲۴۱.
از نظر اهل حدیث، خداوند با دستانش آدم را آفرید و دستان خدا در انفاق به هر که خواهد، باز است؛ اما کیفیت آن معلوم نیست.
[۸۹] اعتقاد ائمة الحدیث، ص۵۱.
اهل حدیث با این‌که به صفات الهی باور دارند، از تشبیه می‌گریزند.
[۹۰] اعتقاد اهل السنه، ص۱۵.
بحث کیفیت مجهول صفات الهی
[۹۱] اعتقاد ائمة الحدیث، ص۵۰.
در مباحث دانشورانی چون عبدالعزیز ماجشون (م. ۱۶۶ق.) و مالک بن انس که در مسائل عقیدتی تنها به نص اکتفا می‌نمودند و عدول از آن را باور نداشتند، بازتاب یافته است.
[۹۲] نک: مقالات الاسلامیین، ص۵۸۶؛ اعتقاد ائمة السلف، ج۱، ص۲۲۹.


۸.۱ - دیدگاه اهل حدیث درباره قرآن

از دیدگاه اهل حدیث، قرآن کلام خدا و غیر مخلوق است.
[۹۳] اعتقاد ائمة الحدیث، ص۵۷.
اصحاب حدیث باور دارند که افعال مردمان آفریده خدا است.
[۹۴] اعتقاد ائمة الحدیث، ص۵۷، «پاورقی.
از نظر احمد حنبل، سنت منحصر در تمسک به سیره صحابه و ترک بدعت است و از این سنت، می‌توان معارف قرآن را فهمید و تفسیر کرد.
[۹۵] طبقات الحنابله، ج۱، ص۲۴۱.
احمد کتاب الرد علی الجهمیه را نوشت.
[۹۶] الفهرست، ص۲۸۵.
او سخت با جدل و مناظره و کلام مخالف بود و پیروانش را از نظرورزی در مسائل کلامی همچون خلق قرآن پرهیز می‌داد و به رؤیت خدا در قیامت و شفاعت پیامبر ایمان داشت. آن چه تعالیم احمد حنبل را از حدیث‌گرایان پیشین متمایز می‌ساخت، بیشتر مربوط به برخورد با نصوص اعتقادی بوده است. اعتقاد او به حقانیت نصوص ماثوری که مفهوم آن‌ها به اجمال دانسته می‌شود، از پرهیز سخت او از هر گونه تاویل عقلی نشات می‌گیرد.
[۹۷] اسلام پژوهشی تاریخی و فرهنگی، ص۳۳۸.
در اعتقادنامه سفیان ثوری نیز بر پاره‌ای از این مسائل تاکید شده است. او به عدم خلق قرآن، قول و عمل بودن ایمان، بحث صفات و ذات الهی و بلا کیف بودن نزول الهی باور دارد.
[۹۸] اعتقاد ائمة السلف، ج۱، ص۲۳.



در منابع، با نام اعتقادنامه به عقیده ویژه هریک از دانشوران حدیث‌گرا پرداخته شده است. از جمله به عقاید مالک بن انس، اوزاعی، عبدالله مبارک، سفیان عیینه، امام شافعی، عبدالله حمیدی، ابوعبید قاسم بن سلام (م. ۲۲۴ق.)، اسماعیل بخاری (م. ۲۵۶ق.)، محمد بن یحیی ذهلی (م. ۲۵۸ق.)، محمد بن جریر طبری (م. ۳۱۰ق.)، ابوعثمان صابونی (م. ۴۴۹ق.)، خطیب بغدادی (م. ۴۶۳ق.)، نصر مقدسی (م. ۴۹۰ق.)، محفوظ کلوذانی حنبلی (م. ۵۱۰ق.)، احمد سلفی (م. ۵۷۶ق.) و دیگر اصحاب حدیث پیرامون صفات و ذات الهی، قَدَر و اختیار، ایمان، خلق قرآن، رؤیت خدا، ارتکاب کبیره، شفاعت نبوی، صحابه و پرهیز از کلام و جدل اشاره کرده‌اند.
[۹۹] اعتقاد ائمة السلف، ج۱، ص۲۰-۱۳۵.

بسیاری از اینان درباره عقاید و مبانی اهل حدیث کتاب نوشته‌اند.
[۱۰۰] اعتقاد ائمة السلف، ج۱، ص۲۱۷؛ اعتقاد اهل السنه، ص۵-۶.
البته درباره اتفاق اصحاب حدیث در تمامی این مسائل نباید اغراق کرد؛ زیرا از اوایل سده دوم ق. همواره اختلاف روش و نظر میان جناح‌های گوناگون اصحاب حدیث در برخورد با مسائل عقیدتی وجود داشته است.
[۱۰۱] میزان الاعتدال، ج۲، ص۱۲۷؛ اسلام پژوهشی تاریخی و فرهنگی، ص۳۳۸.
اهل حدیث در شناخت معارف دینی به رغم تفاوت‌ها و گاه تعارض‌ها، نقاط عقیدتی مشترک دارند. به گفته ابن قتیبه، عقیده به جبر و نامخلوق بودن قرآن و رؤیت خداوند در قیامت از باورهای مشترک اهل حدیث است.
[۱۰۲] تاویل مختلف الحدیث، ص۲۲.

در زمانی که توجه به حدیث و تدوین آن شکل گرفت، حدیث‌گرایی و ارزشمند شدن هر حدیث موجب شد تا بسیاری از احادیث ضعیف و اسرائیلیات وارد دستگاه فکری اصحاب حدیث اهل سنت شود.


یکی از نقدهای مخالفان به نیاز مبرم و افراطی اصحاب حدیث به حدیث در مشروعیت دادن به عقاید خود بازمی‌گردد. حدیث‌گرایان به سبب اتکا بر ظاهر احادیث، دچار جزمیت و خطا شدند و تحجر‌گرایی را به اوج رساندند. اصحاب حدیث حتی تا آن‌جا پیش رفتند که معتقد شدند سنت می‌تواند قرآن را نسخ کند و اعتقاد به عَرْض حدیث به قرآن را به زنادقه نسبت دادند. خاستگاه این معضل از آن‌جا بود که احادیث نبوی با جعلیات فرقه‌های غیر مسلمان آمیخته بود.
[۱۰۳] الملل و النحل، سبحانی، ج۱، ص۱۲۹-۱۳۰.

نقد دیگر مخالفان درباره اهل حدیث و حَشویه که گروهی از همین اصحاب حدیث هستند،
[۱۰۴] نک: دانشنامه جهان اسلام، ج۱۳، ص۴۹۱-۴۹۵، «حشویه.
مربوط به سخن آن‌ها در امکان ارتکاب گناه، به استثنای دروغ، از جانب پیامبران است. سید مرتضی پس از اشاره به این دیدگاه، یادآوری می‌کند که برای پاسخ به این نظر نادرست اهل حدیث و حشویه، کتاب تنزیه الانبیاء را نوشته است.
[۱۰۵] الذخیره، ص۳۳۸.

در ‌گزارش کتاب‌های فرقه‌شناسی، در بحث صفات الهی، تشبیه و تجسیم‌گرایی، بیشتر از دیگر فرقه‌ها به اهل حدیث و اصحاب مالک و شافعی و احمد حنبل نسبت داده شده است.
[۱۰۶] تبصرة العوام، ص۷۶.
شهرستانی در ‌گزارشی تا حدودی متعارض از این موضوع، زمینه شکل‌گیری اهل حدیث را در پرهیز آن‌ها از تشبیه و تکیه بر نصوص کتاب و سنت دانسته است.
در عین حال، همو به گروهی از اهل حدیث یعنی حشویه، تشبیه در صفات را نسبت می‌دهد.
[۱۰۷] الملل و النحل، شهرستانی، ج۱، ص۱۰۵-۱۰۶.
افزون بر این نقدها، مخالفان اصحاب حدیث، گروهی از حشویه حدیث‌گرا را قائل به تحریف قرآن دانسته، باور به پیدایش نقصان در قرآن را به آن‌ها نسبت می‌دهند. در توضیح این عقیده، اصحاب حدیث درباره قرآن گفته‌اند: وجود پاره‌ای احادیث و ‌گزارش‌های ضعیف و جعلی و التزام و تعصب حدیث‌گرایان به این ‌گزارش‌ها، خاستگاه چنین نگرشی شده است.
[۱۰۸] الذخیره، ص۳۶۲-۳۶۳.

نقد دیگر بر اهل حدیث، ناتوانی آن‌ها در تبیین مسائل و مباحث عقلی است. آن‌ها بر این باورند که بحث از این‌که صفات عین ذات یا غیر ذات هستند و نیز اصطلاحات کلامی و فلسفی در سخنان سلف به کار نرفته‌اند. از این رو، این مفاهیم را در تبیین معارف اسلامی به کار نمی‌برند و این اصطلاحات را کلماتی توخالی و تهی از معنی می‌دانند.
[۱۰۹] کشف المراد، ص۴۳۱.



۱. الاعلان بالتوبیخ، ص۴۳.
۲. الملل و النحل، شهرستانی، ج۱، ص۲۰۶.
۳. الانتصار لاصحاب الحدیث، ص۴۴.
۴. اعتقاد اهل السنه، ص۹.
۵. تدریب الراوی، ج۱، ص۲۹-۳۱.
۶. مفتاح الجنه، ج۱، ص۸-۱۲.
۷. اثر علل الحدیث، ج۱، ص۵۰-۵۱.
۸. شرف اصحاب الحدیث، ص۶.
۹. شرف اصحاب الحدیث، ص۹۲.
۱۰. نک: الجرح و التعدیل، ج۲، ص۲۷.
۱۱. نک: الاتجاهات الفقهیه، ص۱۹۰-۲۵۰.
۱۲. شرف اصحاب الحدیث، ج۱، ص۱۰.
۱۳. شرف اصحاب الحدیث، ص۴۵-۴۶؛ اعتقاد ائمة الحدیث، ص۷۹؛ اعتقاد اهل السنه، ص۹-۱۰.
۱۴. فرق الشیعه، ص۷؛ اعتقاد اهل السنه، ص۱۳.
۱۵. نک: المدرسة الحدیثیه، ج۱، ص۵۳-۳۲۲.
۱۶. المدرسة الحدیثیه، ج۱، ص۲۹، ۳۳-۳۵.
۱۷. الاحکام، ج۲، ص۱۱۴؛ الاتجاهات الفقهیه، ص۳۹.
۱۸. نک: دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۶۴.
۱۹. ابن حنبل حیاته و عصره، ص۸۸-۹۰.
۲۰. الازمة العقیدیه، ص۱۴۰.
۲۱. الملل و النحل، شهرستانی، ج۱، ص۱۰۴.
۲۲. الازمة العقیدیه، ج۱، ص۱۶۲-۱۶۸.
۲۳. نک: الاتجاهات الفقهیه، ص۳۳۵-۳۳۷.
۲۴. اعتقاد اهل السنه، ص۹-۱۰.
۲۵. نک: الانتصار لاصحاب الحدیث، ص۴-۵، ۷۵-۸۲.
۲۶. اعتقاد ائمة السلف، ج۱، ص۲۲۰-۲۲۱.
۲۷. الجرح و التعدیل، ج۱، ص۴، ۱۳.
۲۸. معجم الفاظ الفقه، ص۷۵.
۲۹. شرح اصول کافی، ج۱۱، ص۲۵۷؛ ج۱۲، ص۳۳۴.
۳۰. الانتصار لاهل الحدیث، ج۱، ص۱۱.
۳۱. اعتقاد ائمة السلف، ج۱، ص۲۲۰.
۳۲. کشف المراد، ص۲۴، «پاورقی.
۳۳. نک: الملل و النحل، ص۱۰۳.
۳۴. اضواء علی السنة المحمدیه، ص۳۹۶، «پاورقی.
۳۵. معجم لغة الفقهاء، ص۷۱.
۳۶. احسن التقاسیم، ص۳۷۹.
۳۷. طبقات الشافعیة الکبری، ج۲، ص۱۴۱.
۳۸. تاویل مختلف الحدیث، ص۲۱.
۳۹. تاویل مختلف الحدیث، ص۲۱-۲۲.
۴۰. الاعتبار فی الناسخ و المنسوخ، ج۱، ص۱۶۷؛ الانتصار لاهل الحدیث، ص۷.
۴۱. نک: الازمة العقیدیه، ج۱، ص۱۰۵، ۱۲۹، ۱۴۵، ۱۵۰، ۱۷۳.
۴۲. الفهرست، ص۲۸۱-۲۸۷.
۴۳. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۹، ص۱۱۳-۱۱۴.
۴۴. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۹، ص۱۱۳-۱۱۴.
۴۵. الاصابه، ج۱، ص۵۹.
۴۶. معرفة علوم الحدیث، ص۲۵، ۶۶.
۴۷. تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۸۷-۳۹۰.
۴۸. نک: اعتقاد ائمة السلف، ج۱، ص۱۰.
۴۹. الفهرست، ص۲۸۵؛ جامع المقاصد، ج۱، ص۱۶.
۵۰. الفهرست، ص۲۵۶.
۵۱. نک: دائرة المعارف الاسلامیه، ج۵، ص۱۴۰۶-۱۴۰۸.
۵۲. اضواء علی السنة النبویه، ج۱، ص۳۶۹.
۵۳. نک: طبقات الشافعیة الکبری، ج۲، ص۱۴۰.
۵۴. تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۶، ۴۰۸؛ دانشنامه جهان اسلام، ج۱۴، ص۲۳۵.
۵۵. الانتصار، ص۴۲۰.
۵۶. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۹، ص۱۱۶-۱۱۷.
۵۷. نک: الرساله، ص۵۳۳-۵۳۶، «پاورقی.
۵۸. دائرة المعارف بزرگ اسلامی ج۹، ص۱۱۵.
۵۹. نک: الاتجاهات الفقهیه، ص۲۶۱.
۶۰. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۹، ص۱۱۷-۱۱۸.
۶۱. الرساله، ص۳۵۷-۳۵۹.
۶۲. الانتقاء، ص۱۰۷.
۶۳. ابن حنبل حیاته و عصره، ص۷۳.
۶۴. الانتقاء، ص۱۰۹.
۶۵. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۳، ص۱۷۲، «ابن تیمیه.
۶۶. الفهرست، ص۳۶.
۶۷. نک: انساب الاشراف، ج۵، ص۷۳؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۲۹۱.
۶۸. الانساب، ج۱، ص۱۷۸.
۶۹. تاریخ طبری، ج۷، ص۱۹۷-۲۰۳.
۷۰. نک: ابن حنبل حیاته و عصره، ص۱۰۸-۱۱۵.
۷۱. تاریخ بغداد، ج۶، ص۲۲۷-۲۳۷.
۷۲. میزان الاعتدال، ج۴، ص۳۰۲-۳۰۳.
۷۳. نک: السنه، ج۱، ص۱۳۶، ۱۳۹، ۱۵۱-۱۵۵.
۷۴. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۹، ص۱۲۰.
۷۵. اعتقاد ائمة السلف، ج۱، ص۲۳؛ نک: ابکار الافکار، ج۵، ص۳۱۷.
۷۶. میزان الاعتدال، ج۲، ص۲۴۸.
۷۷. غایة المرام، ص۳۷۶.
۷۸. ابکار الافکار، ج۵، ص۱۴۰.
۷۹. الجمل و النصره، ص۶۸.
۸۰. طبقات الحنابله، ج۱، ص۲۴۳-۲۴۴؛ اسلام پژوهشی تاریخی و فرهنگی، ص۳۳۷.
۸۱. وضوء النبی، ج۱، ص۳۷۵.
۸۲. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۹، ص۱۲۱، «اصحاب حدیث.
۸۳. طبقات الحنابله، ج۱، ص۲۴۱-۲۴۶.
۸۴. نک: شرف اصحاب الحدیث، ص۹.
۸۵. قواعد العقائد، ص۱۴۸.
۸۶. اعتقاد اهل السنه، ص۱۱۱.
۸۷. اعتقاد اهل السنه، ص۲۳؛ الازمة العقیدیه، ج۱، ص۴.
۸۸. طبقات الحنابله، ج۱، ص۲۴۱.
۸۹. اعتقاد ائمة الحدیث، ص۵۱.
۹۰. اعتقاد اهل السنه، ص۱۵.
۹۱. اعتقاد ائمة الحدیث، ص۵۰.
۹۲. نک: مقالات الاسلامیین، ص۵۸۶؛ اعتقاد ائمة السلف، ج۱، ص۲۲۹.
۹۳. اعتقاد ائمة الحدیث، ص۵۷.
۹۴. اعتقاد ائمة الحدیث، ص۵۷، «پاورقی.
۹۵. طبقات الحنابله، ج۱، ص۲۴۱.
۹۶. الفهرست، ص۲۸۵.
۹۷. اسلام پژوهشی تاریخی و فرهنگی، ص۳۳۸.
۹۸. اعتقاد ائمة السلف، ج۱، ص۲۳.
۹۹. اعتقاد ائمة السلف، ج۱، ص۲۰-۱۳۵.
۱۰۰. اعتقاد ائمة السلف، ج۱، ص۲۱۷؛ اعتقاد اهل السنه، ص۵-۶.
۱۰۱. میزان الاعتدال، ج۲، ص۱۲۷؛ اسلام پژوهشی تاریخی و فرهنگی، ص۳۳۸.
۱۰۲. تاویل مختلف الحدیث، ص۲۲.
۱۰۳. الملل و النحل، سبحانی، ج۱، ص۱۲۹-۱۳۰.
۱۰۴. نک: دانشنامه جهان اسلام، ج۱۳، ص۴۹۱-۴۹۵، «حشویه.
۱۰۵. الذخیره، ص۳۳۸.
۱۰۶. تبصرة العوام، ص۷۶.
۱۰۷. الملل و النحل، شهرستانی، ج۱، ص۱۰۵-۱۰۶.
۱۰۸. الذخیره، ص۳۶۲-۳۶۳.
۱۰۹. کشف المراد، ص۴۳۱.



منبع: منابع()

{{دانشنامه
| آدرس = http://phz.hajj.ir/۴۲۲/۸۱۰۵
| عنوان = اهل حدیث
| نویسنده = علي احمدي ميرآقا
}}
ابکار الافکار: علی الآمدی (م. ۶۳۱ق.)، به کوشش احمد محمد، قاهره، دار الکتب، ۱۴۲۳ق
ابن حنبل حیاته و عصره: ابوزهره، قاهره، دار الفکر العربی، ۱۴۱۸ق
الاتجاهات الفقهیه: عبدالمجید محمود، اردن، دار الفکر، ۱۴۲۸ق
اثر علل الحدیث فی اختلاف الفقهاء: ماهر یاسین الهیتی، عمان، هجر للطباعة و النشر، ۱۴۱۳ق
احسن التقاسیم: المقدسی البشاری (م. ۳۸۰ق.)، به کوشش محمد مخزوم، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق
الاحکام فی اصول الاحکام: ابن حزم الاندلسی (م. ۴۵۶ق.)، به کوشش احمد شاکر، بیروت، دار الآفاق الجدیده، ۱۴۰۰ق
الازمة العقیدیه بین الاشاعرة و اهل الحدیث: خالد کبیر علال، الجزائر، دار الامام مالک، ۱۴۲۶ق
اسلام پژوهشی تاریخی و فرهنگی: آذرتاش آذرنوش، تهران، وزارت فرهنگ، ۱۳۸۴ش
الاصابه: ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ق.)، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق
اضواء علی‌ السنة المحمدیه: محمود ابوریّه (م. ۱۳۸۵ق.)، دار الکتاب الاسلامی
الاعتبار فی الناسخ و المنسوخ: محمد بن موسی الحازمی همدانی (م. ۵۸۴ق.)، حیدرآباد، دائرة المعارف العثمانیه، ۱۳۵۹ق
اعتقاد اهل السنه شرح اصحاب الحدیث: محمد بن عبدالرحمن الخمیس، السعودیه، وزارة الشؤون الاسلامیة و الاوقاف، ۱۴۱۹ق
اعتقاد ائمة الحدیث: احمد بن ابراهیم الاسماعیلی (م. ۳۷۱ق.)، به کوشش الخمیس، ریاض، دار العصامه، ۱۴۱۲ق
اعتقاد ائمة السلف اهل الحدیث: محمد بن عبدالرحمن الخمیس، کویت، دار ایلاف الدولیه، ۱۴۲۰ق
الاعلان بالتوبیخ: شمس الدین السخاوی (م. ۹۰۲ق.)، به کوشش فرانز روز، بیروت، دار الکتب العلمیه
الانتصار لاصحاب الحدیث: منصور السمعانی (م. ۴۸۹ق.)، به کوشش الجیزانی، مدینه، اضواء المنار، ۱۹۹۶م
الانتصار لاهل الحدیث: محمد عمر بازمول، ریاض، دار الهجره، ۱۹۹۷م
الانتصار: السید المرتضی (م. ۴۳۶ق.)، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۱۵ق
الانتقاء: ابن عبدالبر (م. ۴۶۳ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه
انساب الاشراف: البلاذری (م. ۲۷۹ق.)، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق
الانساب: عبدالکریم السمعانی (م. ۵۶۲ق.)، به کوشش عبدالله عمر، بیروت، دار الجنان، ۱۴۰۸ق
الایضاح: الفضل بن شاذان (م. ۲۶۰ق.)، به کوشش الحسینی الارموی، دانشگاه تهران، ۱۳۶۳ش
تاریخ بغداد: الخطیب البغدادی (م. ۴۶۳ق.)، به کوشش عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق
تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک) : الطبری (م. ۳۱۰ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق
تاویل مختلف الحدیث: ابن قتیبه (م. ۲۷۶ق.)، به کوشش اسماعیل اسعردی، بیروت، دار الکتب العلمیه
تبصرة العوام: سید مرتضی بن داغر حسین (م. قرن۶ق.)، به کوشش آشتیانی، تهران، اساطیر، ۱۳۶۴ش
تدریب الراوی: السیوطی (م. ۹۱۱ق.)، به کوشش الفاریابی، دار طیبه
جامع المقاصد: الکرکی (م. ۹۴۰ق.)، قم، آل البیت، ۱۴۱۱ق
الجرح و التعدیل: ابن ابی حاتم الرازی (م. ۳۲۷ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۳۷۲ق
الجمل و النصرة لسید العتره: المفید (م. ۴۱۳ق.)، قم، مکتبة الداوری
دانشنامه جهان اسلام: زیر نظر حداد عادل و دیگران، تهران، بنیاد دائرة ‌المعارف اسلامی، ۱۳۷۸ش
دانشنامه کلام اسلامی: جمعی از محققان، قم، مؤسسه امام صادق۷، ۱۳۸۷ش
دائرة المعارف الاسلامیه: ترجمه شنتاوی و دیگران، بیروت، دار المعرفه، ۱۹۳۳م
دائرة المعارف بزرگ اسلامی: زیر نظر بجنوردی، تهران، مرکز دائرة ‌المعارف بزرگ، ۱۳۷۲ش
الذخیره: السید المرتضی (م. ۴۳۶ق.)، به کوشش حسینی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۱ق
الرساله: الشافعی (م. ۲۰۴ق.)، به کوشش احمد شاکر، بیروت، المکتبة العلمیه
السنه: عبدالله بن احمد، به کوشش القحطانی، الدمام، دار ابن القیم، ۱۴۰۶ق
شرح اصول کافی: محمد صالح مازندرانی (م. ۱۰۸۱ق.)، به کوشش سید علی عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۱ق
شرف اصحاب الحدیث: الخطیب البغدادای (م. ۴۶۳ق.)، به کوشش محمد سعید، دار احیاء السنة النبویه
طبقات الحنابله: محمد بن ابی یعلی (م. ۵۲۱ق.)، بیروت، دار المعرفه
طبقات الشافعیة الکبری: تاج ‌الدین السبکی (م. ۷۷۱ق.)، به کوشش الطناحی و عبدالفتاح، هجر للطباعة و النشر، ۱۴۱۳ق
الطبقات الکبری: ابن‌ سعد (م. ۲۳۰ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق
غایة المرام: علی الآمدی (م. ۶۳۱ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۳ق
فرق الشیعه: النوبختی (م. ۳۱۰ق.)، به کوشش محمد صادق، نجف، المکتبة المرتضویه، ۱۳۵۵ق
الفهرست: ابن الندیم (م. ۴۳۸ق.)، به کوشش تجدد
قواعد العقائد: نصیر الدین طوسی (م. ۶۷۲ق.)، به کوشش سبحانی، قم، مؤسسه امام صادق۷
کتاب السنه: عمر بن ابی عاصم الشیبانی (م. ۲۸۷ق.)، به کوشش محمد البانی، بیروت، المکتب الاسلامی، ۱۴۱۳ق
المدرسة الحدیثیة فی مکة و المدینه: محمد الثانی عمر موسی، ریاض، دار المنهاج، ۱۴۲۸ق
المعارف: ابن قتیبه (م. ۲۷۶ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، الرضی، ۱۳۷۳ش
معجم الفاظ الفقه الجعفری: احمد فتح‌ الله‌، الدمام، ۱۴۱۵ق
معرفة علوم ‌الحدیث: الحاکم النیشابوری (م. ۴۰۵ق.)، به کوشش سید معظم حسین و دیگران، بیروت، دار الآفاق الحدیثه، ۱۴۰۰ق
مفتاح الجنه: السیوطی (م. ۹۱۱ق.)، مدینه، الجامعة الاسلامیه، ۱۴۰۹ق
مقالات الاسلامیین: ابوالحسن الاشعری (م. ۳۲۴ق.)، به کوشش هلموت ریتر، بیروت، دار احیاء التراث العربی
الملل و النحل: السبحانی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۲۰ق
الملل و النحل: الشهرستانی (م. ۵۴۸ق.)، به کوشش سید کیلانی، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۹۵ق
وضوء النبی: سید علی الشهرستانی، قم، ستاره، ۱۴۱۵ق.
منبع: پایان()




جعبه ابزار