• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

برهان امکان فقری

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



فیلسوفان و دانشمندان مسلمان از برهان امکان و وجوب برای اثبات وجود خداوند استفاده کرده­ اند.
[۱] شرح و توضیح این برهان در مدخلی مجزا بیان شده است.
لکن برهان مذکور با مبانی اصالت ماهیت سازگار است. در برهان امکان و وجوب از اینکه ماهیت شیء ممکن، نسبت به وجود و عدم حالت تساوی دارد نتیجه گرفته می­شود که امر ممکن برای موجود شدن نیازمند مرجّح است و این مرجّح یا خود باید واجب بالذات باشد یا به دلیل محال بودن دور و تسلسل باید موجود به موجود واجب بالذات منتهی شود. بنابراین در استدلال مذکور ملاک احتیاج به علت، این است که ماهیت نسبت به وجود و عدم حالت تساوی دارد و برای موجود شدن نیازمند علتی خارج از خود است. اما با پذیرش اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت دیگر نمی­توان ماهیت اشیاء و امکان ماهوی آنها را ملاک احتیاج به علت دانست. از این رو ملاصدرا برهان دیگری بر اساس اصالت وجود اقامه کرده است که به برهان امکان فقری مشهور است.





برهان امکان فقری مبتنی بر برخی مبانی فلسفی حکمت متعالیه است و بدون پذیرش آنها برهان مذکور نیز ناتمام خواهد ماند.
۱. اصالت وجود: طبق نظر ملاصدرا آنچه حقیقتاً در خارج موجود است، وجود اشیاء است نه ماهیت آنها. ماهیت تصویری است که از این موجودات محدود انتزاع می­شود. به عبارت دقیق­تر جهان خارج را ماهیاتی چون درخت، میز، انسان و کوه و ... پر نکرده­ اند بلکه وجود درخت، وجود میز، وجود انسان، وجود کوه و ... جهان پیرامون ما را پر کرده­ اند. لکن از آنجا که ماهیت یا همان تصویر وجودهای مختلف با وجودهای مذکور شباهت بسیار دارد ذهن انسان تسامحاً حکم می­کند در خارج انسان موجود است در حالی که انسان تصویری از وجودی خاص در خارج است. حقیقتاً انسان در خارج موجود نیست بلکه وجود او موجود است.
[۲] عبودیت، عبدالرسول، درآمدی بر نظام حکمت صدرایی، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۵، صص ۸۷-۹۲.


۲. وجود اشیاء ملاک نیاز به علت: چنان که گذشت حکما ی مشاء ماهیت را محتاج به علت و سبب احتیاج ماهیت به علت را «امکان» آن دانسته ­اند. اما این مطلب با اعتباری دانستن ماهیت سازگاری ندارد. اگر ماهیت حقیقتاً در خارج موجود نیست و امری کاملاً ذهنی است پس نمی­تواند سبب احتیاج به علت باشد. ماهیتی مانند انسان در ذات خود تنها «حیوان ناطق» است و هیچیک از اوصاف دیگر درون آن راه ندارد. ماهیت نه واحد است و نه کثیر، نه موجود است و نه معدوم و نه نیازمند علت است و نه بی­ نیاز از علت. ماهیت تنها به برکت وجود است که به اوصافی مانند فقر و احتیاج متصف می­شود. بنابراین باید گفت فقر و احتیاج مربوط به وجودی است که ماهیت از آن انتزاع می­شود.
[۳] جوادی آملی، عبدالله، تبیین براهین اثبات خدا، قم، نشر اسراء، چاپ اول، ص ۱۷۹.

به عبارت دیگر از سویی می­ دانیم که رابطه علیت بین وجود معلول و وجود علت است نه بین ماهیت آنها؛ از سوی دیگر آنچه در خارج است واقعیت و وجود اشیاء است نه ماهیت آنها و وجود نیز همواره مساوی ضرورت است یعنی مانند ماهیت نیست که حالت امکانی داشته باشد؛ با کنار هم گذاشتن این نکات نتیجه می­گیریم حقیقتاً ماهیت ملاک احتیاج به علت نیست بلکه باید ملاک احتیاج به علت را در وجود اشیاء خارجی جستجو نمود.
[۴] عبودیت، عبدالرسول، همان، صص ۱۰۶-۱۰۷.

ملاصدرا با عبارات شیوایی نشان می­دهد ملاک احتیاج به علت را نباید در ماهیت یافت. وی می­گوید: موجود یا به شکلی وابسته به موجود دیگری است یا هیچ­گونه وابستگی ندارد. وابستگی موجودی که به موجودی دیگر وابسته است یا به دلیل حدوث آن است(فرض اول) یا به دلیل امکان آن (فرض دوم) یا به دلیل اینکه دارای ماهیت است.(فرض سوم). لکن تمام این فروض باطل هستند و دلیل وابستگی را باید در امر دیگری جستجو نمود.
بطلان فرض اول: با تحلیل مفهوم حدوث (وجود بعد از عدم ) سه امر حاصل می­شود: عدم پیشین، وجود، تحقق وجود بعد از آن عدم. عدم به خودی خود چیزی نیست که بخواهد صلاحیت وابستگی به چیز دیگر داشته باشد. وجود پس از عدم نیز از لوازم ضروری و ذاتی چنین امری و غیرقابل جعل است و تنها فرض ممکن این است که وجود وابسته به چیز دیگر باشد.
بطلان فرض دوم: امکان ماهوی امری اعتباری و سلبی است ، زیرا امکان ماهوی به معنای سلب ضرورت وجود و عدم از ماهیت است. امر سلبی و اعتباری نمی­تواند دلیل نیاز به علت و ملاک وابستگی چیزی به چیز دیگر باشد.
بطلان فرض سوم: ماهیت نیز سبب احتیاج به علت نیست. ­زیرا ماهیت امری اعتباری است و امر اعتباری و غیرواقعی نمی­تواند دلیل احتیاج به علت باشد.
ملاصدرا پس از ابطال این سه فرض نتیجه می­گیرد تنها فرض خالی از اشکال این است که ملاک نیاز به علت را در امری غیر از امور ماهوی بیابیم لذا باید بگوییم آنچه سبب وابستگی و نیاز به علت می­شود وجود شی است نه ماهیت و نه امکان و نه حدوث.
[۵] ملاصدرا، الشواهد الربوبیه ، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۰، الشاهد الثالث، صص ۳۵-۳۶.

۳. تقسیم موجودات به فقیر و غنی: پس از آن که معلوم شد موجودات جهان خارج حقیقتاً موجودند و وجود نیز به معنا ی ضرورت تحقق است این نکته روشن می­ شود که تقسیم موجودات به واجب و ممکن تقسیم دقیقی نیست . چراکه امکان یا همان حالت تساوی نسبت به وجود و عدم تنها در ماهیت صادق است و ماهیت نیز در خارج محقق نیست.آنچه در خارج است وجود اشیاء است و وجود همواره مساوی با ضرور­ت است. لذا باید از معیار دیگری برای تقسیم موجودات بهره گرفت: حقایق وجودی دوگونه­اند یا به خودی خود و ذاتاً وابسته به واقعیت دیگری هستند یا اینکه به خودی خود و ذاتاً بی­ نیاز از غیر هستند. به عبارت دیگر موجودات یا وابسته و فقیرند یا غیروابسته و غنی.
[۶] عبدالرسول عبودیت، همان، ص ۱۰۷.




با روشن شدن این مطلب که حقیقت موجودات معلول عین وابستگی و تعلق به موجودی دیگر است و یادآوری این نکته که هر وابسته­ ای باید به یک طرف دیگر تکیه کند می­توان گفت هر موجودی یا وابسته به غیر است یا غیروابسته. اگر غیر وابسته باشد غنی و بی­ نیاز از غیر خواهد بود و مطلوب ما ثابت می­شود . اگر وابسته به غیر باشد یا آن غیر نیز وابسته به امر دیگری است یا خود غیروابسته(اثبات مطلوب). به دلیل آنکه دور و تسلسل باطل است این سلسله وابستگی باید به موجودی که خود غیروابسته است ختم شود.
[۷] ملاصدرا، همان.
و به عبارت خلاصه­ تر می­توان گفت موجود یا غنی و مستقل است یا فقیر و وابسته. اگر غنی و مستقل باشد مطلوب ما ثابت است . اگر فقیر است برای اینکه مشکل دور و تسلسل پیش نیاید باید به غنی و مستقل منتهی گردد.همانطور که خداوند در قرآن فرموده است: «یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید
[۸] فاطر:۱۵.
»
[۹] حسین زاده، محمد، فلسفه دین، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۸، ص ۲۸۹.

گاهی این برهان با توجه به ویژگی عین الربط بودن معلول تبیین می­شود . توضیح آنکه براساس دست آوردهای حکمت متعالیه نیاز معلول امری زائد برذات آن و جدای از حقیقت آن نیست. یعنی چنین نیست که معلول ذاتی باشد که نیازمند علت و وابسته به شی دیگر باشد بلکه حقیقت معلول چیزی جز احتیاج و وابستگی به علت نیست.لذا گفته می­شود معلول عین ارتباط و وابستگی به طرف دیگر است. بر این اساس، موجودی که عین ربط و تعلق به غیر است بدون موجود دیگری که طرف دیگر این ربط و پیوند باشد تحقق پذیر نیست. آن موجود دیگر که به موجودات فقیر هستی می ­دهد خود نباید موجودی فقیر باشد جون هر موجود فقیری از خود جز فقر چیزی ندارد تا بخواهد به دیگری بدهد. لذا فرض موجودات فقیر و وابسته مستلزم فرض موجودی غیروابسته و غنی است.
[۱۰] جوادی آملی، عبدالله، تبیین براهین اثبات خدا، ص ۱۸۸.

روشن است که این تقریر از برهان امکان فقری که در آن بر حیثیت ربطی وجود رابط تکیه شده است نیازمند بطلان دور و تسلسل نیست.




برهان امکان فقری بسیاری از نواقص براهین دیگر را ندارد. زیرا بر خلاف برهان حرکت و حدوث تنها مربوط به موجودات مادی نمی­شود. همچنین به­ جای اثبات محرّک، ناظم و محدث مستقیماً وجود واجب اثبات می­شود. برهان امکان فقری بر برهان مشهور امکان ماهوی نیز ترجیح دارد زیرا اولا از آفت اصالت ماهیت مبرّاست و ثانیاً طبق برخی تقریرهای پیش­ گفته حتی نیازی به ابطال دور و تسلسل نیز ندارد.جوادی آملی، عبدالله، تبیین براهین اثبات خدا، ص ۱۸۴.




 
۱. شرح و توضیح این برهان در مدخلی مجزا بیان شده است.
۲. عبودیت، عبدالرسول، درآمدی بر نظام حکمت صدرایی، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۵، صص ۸۷-۹۲.
۳. جوادی آملی، عبدالله، تبیین براهین اثبات خدا، قم، نشر اسراء، چاپ اول، ص ۱۷۹.
۴. عبودیت، عبدالرسول، همان، صص ۱۰۶-۱۰۷.
۵. ملاصدرا، الشواهد الربوبیه ، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۰، الشاهد الثالث، صص ۳۵-۳۶.
۶. عبدالرسول عبودیت، همان، ص ۱۰۷.
۷. ملاصدرا، همان.
۸. فاطر:۱۵.
۹. حسین زاده، محمد، فلسفه دین، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۸، ص ۲۸۹.
۱۰. جوادی آملی، عبدالله، تبیین براهین اثبات خدا، ص ۱۸۸.




پژوهه     عبدالله محمدی



جعبه ابزار