• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بنیامین در قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بنیامین، کوچک‌ترین پسر یعقوب علیه‌السّلام و یگانه برادر تنی یوسف علیه‌السّلام بود.



بنیامین را واژه‌ای عبری
[۱] لغت نامه، ج۳، ص۴۳۸۱.
[۲] دانشنامه جهان اسلام، ج۴، ص۴۵۳.
و به معنای «پسرِ دست راست»
[۳] دائرة المعارف بستانی، ج۵، ص۶۳۱.
[۴] لغت نامه، ج۳، ص۴۳۸۱؛
یا «پسرِ برکت»
[۵] قاموس الکتاب المقدس، ص۱۹۲.
دانسته‌اند. برخی دیگر، معنای آن را «پسر جنوب» گفته‌اند، زیرا وی تنها پسر یعقوب علیه‌السّلام بود که در جنوب یعنی سرزمین کنعان به دنیا آمد.
[۶] دانشنامه جهان اسلام، ج۴، ص۴۵۳؛
گاه و به سبب تولد بنیامین در دوران پیری یعقوب، از او با نام «بن یمیم» به معنای پسر روزگاران نیز یاد شده است.
[۷] دائرة المعارف بستانی، ج۵، ص۶۳۱.
[۸] دانشنامه جهان اسلام، ج۴، ص۴۵۳.
ضبط «ابن یامین»
[۹] مجمع البیان، ج۵، ص۳۷۸.
[۱۰] روض الجنان، ج۱۱، ص۱۱۵.
و «ابن یامیل» نیز در برخی منابع آمده که گویا به سبب خلاف شهرت، مورد توجه قرار نگرفته است.
[۱۴] لغت نامه، ج۳، ص۴۳۸۱.
بر اساس گزارش تورات ، مادر بنیامین به نام «راحیل»؛ او را هنگام بازگشت از «فَدّان اِرام» به کنعان و در «بیت لحم» به دنیا آورد. او که پس از تولد بنیامین از دنیا رفت، پیش از مرگ ، نام او را «بِنْ اوْنی» به معنای «پسرِ درد و رنج من» نامید؛ اما یعقوب علیه‌السّلام آن را که مفهوم نامیمونی داشت، از سر تفال به خیر و برکت، به بنیامین تغییر داد.
[۱۷] کتاب مقدس، تکوین: ۳۵، ۱۶-۱۹، ۲۴.
[۱۸] قاموس کتاب مقدس، ص۱۹۰.



کتاب مقدس ، بنیامین را پسری لطیف، مطیع و محبوب یعقوب می‌خواند که به ویژه پس از فقدان یوسف علیه‌السّلام شدیداً به وی دلبسته بوده است
[۱۹] کتاب مقدس، تکوین ۴۲_ ۳۸.
[۲۰] قاموس کتاب مقدس، ص۱۹۰.
[۲۱] دانشنامه جهان اسلام، ج۴، ص۴۵۳.
؛ همچنین علاقه آن دو برادر به یکدیگر وصف ناپذیر بوده است.
[۲۲] کتاب مقدس، تکوین، ۴۲-۴۶.
[۲۳] قاموس کتاب مقدس، ص۱۹۰.
کتاب مقدس در جایی برای بنیامین سه فرزند
[۲۴] کتاب مقدس، اول تواریخ، ۷: ۶
و در جای دیگر ۱۰ فرزند با ذکر نامهایشان یاد می‌کند
[۲۵] کتاب مقدس، تکوین، ۴۶: ۲۱.
که گویا مربوط به دو دوره از زندگی اوست. محل دفن بنیامین در روستای «ظَهْر حِمار» میان نابلس و بیسان قرار دارد.
نسل و نوادگان بنیامین یکی از اسباط دوازده گانه بنی اسرائیل به نام بنیامینیان را تشکیل می‌دادند.
[۲۷] دایرة المعارف بستانی، ج۵، ص۶۳۲.
سبط بنیامین را شجاع ، جنگجو، دارای مهارت به کارگیری سلاح به ویژه فلاخن خوانده‌اند.
[۲۸] دایرة المعارف بستانی، ج۵، ص۶۳۲.
[۲۹] دانشنامه جهان اسلام، ج۴، ص۴۵۳.
پس از پیروزی آشوریان بر اسباط ده گانه شمالی و انقراض آنان، سبط بنیامین با سبط یهودا درآمیخت و یهودیان امروز، خود را متعلق به آن دو طایفه می‌دانند.


بنیامین از نامهای غیر مصرّح قرآن است که فقط در سوره یوسف و مجموعاً ۲۲ بار از او یاد شده است: ۱۱ بار با واژه «اخ»، ۱۰ مرتبه با ضمیر غایب و یک بار نیز با عنوان «ابن». قرآن نگاه مستقلی به بنیامین ندارد و فقط به عنوان یکی از شخصیتهای دخیل در داستان حضرت یوسف علیه‌السّلام از او یاد می‌کند. وی در آغاز داستان، حضور کم رنگی دارد؛ اما در بخشهای بعدی و پس از دیدار نخست یوسف با برادران در مصر ، نقش وی برجسته شده، تا پایان حکایت، حضور پر رنگ او حفظ می‌شود.
از گزارش قرآن هم برمی آید که بنیامین نیز مانند یوسف که هر دو از یک مادر بودند، بیش از برادران دیگر، مورد علاقه یعقوب علیه‌السّلام بوده است: «اِذ قالوا لَیوسُفُ واَخوهُ اَحَبُّ اِلی اَبینا...». این پیوند عاطفی، حسادت برادران را برانگیخته، زمینه ساز آزار و اذیت بنیامین از سوی آنان می‌شد؛ اما بنیامین همه ناملایمات و نیز رنج سالها دوری از برادر را با صبر و بردباری تحمل کرد و پاداش نیک آن را با دیدار یوسف که در اوج عزت و اقتدار بود، دریافت کرد.


هنگام قحطی و خشکسالی در سرزمین کنعان و روانه شدن پسران ده گانه یعقوب علیه‌السّلام به مصر برای تهیه آذوقه
[۴۷] جامع البیان، مج ۸، ج۱۳، ص۱۰.
[۴۸] مجمع البیان، ج۵، ص۳۷۴.
[۴۹] کتاب مقدس، پیدایش، ۴۲ : ۱-۳.
آن حضرت به سبب دلبستگی شدید به بنیامین و ترس از دچار آمدن او به سرنوشت یوسف، وی را نزد خود نگه می‌دارد.
[۵۰] کتاب مقدس، تکوین ۴۲: ۴.
[۵۱] جامع البیان، مج ۸، ج۱۳، ص۱۰.
یوسف با دیدن برادران، آنها را می‌شناسد؛ اما خود را معرفی نمی‌کند. از سیاق آیات برمی آید که یوسف، به بهانه‌ای درباره اصل و نسب و خاندان آنها پرسشهایی کرده، پس از اطلاع از زنده بودن پدر و بنیامین، زمینه درخواست برای آوردن بنیامین به نزد خویش را فراهم می‌آورد. قرآن در این باره به جزئیات اشاره نمی‌کند؛ اما براساس گزارش تورات
[۵۴] کتاب مقدس، پیدایش، ۴۲: ۸-۲۴.
و تفاسیر متاثر از آن،
[۵۵] جامع البیان، مج ۸، ج۱۳، ص۱۰.
[۵۶] کشف الاسرار، ج۵، ص۹۹.
[۵۷] مجمع البیان، ج۵، ص۳۷۴.
یوسف برای اینکه شک و تردید برادرانش را برنینگیزد، آنان را به اتهام جاسوسی ، سه روز زندانی می‌کند. آنان در مقام دفاع ، به معرفی خود، پدر پیر و برادر دیگرشان می‌پردازند که نزد پدر مانده است و اینکه به قصد خرید غلّه به مصر آمده‌اند. پس از آماده شدن بارها و هنگام حرکت، یوسف از آنان می‌خواهد که به عنوان گواه صدق خویش، در سفر دوم، برادر دیگرشان را هم بیاورند: «و لَمّا جَهَّزَهُم بِجَهازِهِم قالَ ائتونی بِاَخ لَکُم مِن اَبیکُم اَلا تَرَونَ اَنّی اَوفِی الکَیلَ واَنا خَیرُ المُنزِلین» ؛ اما جزئیات یاد شده مستند معتبری ندارد و با بخش پایانی آیه نیز سازگار نیست. ظاهر این بخش نشان می‌دهد که آنان به شایستگی مورد احترام و پذیرایی یوسف قرار گرفته و آذوقه کاملی دریافت کرده‌اند و این با اتهام جاسوسی و زندانی شدن آنها چندان سازگاری نیست.
نگرفتن بهای آذوقه و قرار دادن پنهانی آن در میان بار برادران برای ترغیب آنها به بازگشت دوباره، یادآوری احترام و مهمان نوازی خویش و مشروط کردن جواز ورود آنان به مصر و تهیه دوباره آذوقه، به همراه آوردن بنیامین، همه در ارتباط با زمینه سازی برای آمدن دوباره آنها و همراه آوردن بنیامین، قابل ارزیابی است: «فَاِن لَم تَاتونی بِهِ فَلا کَیلَ لَکُم عِندی و لا تَقرَبون». برادران قول مؤکد می‌دهند که ضمن گفت و گو با پدر و راضی کردن او، بنیامین را نزد یوسف علیه‌السّلام بیاورند: «قالوا سَنُروِدُ عَنهُ اَباهُ و اِنّا لَفـعِلون».


برادران در تلاش برای جلب رضایت پدر و همراه بردن بنیامین، ابتدا، شرط یوسف علیه‌السّلام مبنی بر آوردن بنیامین به عنوان جواز ورود دوباره به مصر و تهیه آذوقه را یادآوری می‌کنند، تا با توجه به قحطی و خشکسالی و نیاز شدید خانواده به آذوقه، رضایت پدر را به دست آورند: «فَلَمّا رَجَعوا اِلی اَبیهِم قالوا یـاَبانا مُنِعَ مِنَّا الکَیلُ فَاَرسِل مَعَنا اَخانا نَکتَل واِنّا لَهُ لَحـفِظون». اشاره به اندک بودن آذوقه‌ای که گرفته‌اند و آوردن یک بارِ اضافی گندم نیز در این زمینه قابل ارزیابی است: «... و نَزدادُ کَیلَ بَعیر ذلِکَ کَیلٌ یَسیر». از ظاهر آیه برمی آید که در هر بار، بیش از یک بارِ شتر به هر نفر آذوقه نمی‌داده‌اند.

۵.۱ - دلیل مخالفت یعقوب با فرستادن بنیامین

علاقه فراوان یعقوب به بنیامین و نگرانی او نسبت به جان وی، به ویژه با توجه به سابقه برخورد برادران بایوسف و نیز احتمال وجود خطر برای او از جانب عزیز مصر نیز مانع از آن می‌شد که پدر با رفتن وی موافقت کند.
[۶۶] جامع البیان، مج ۸، ج۱۳، ص۱۴.
[۶۷] مجمع البیان، ج۵، ص۳۷۸.
[۶۸] کتاب مقدس، تکوین ۴۲: ۳۸-۲۹.
برادران در تلاش برای رفع این نگرانیها از یک سو به بازگرداندن بهای آذوقه اشاره می‌کردند که می‌تواند نشانه لطف، مهربانی و خیرخواهی عزیز مصر نسبت به آنان باشد
[۶۹] جامع البیان، مج ۸، ج۱۳، ص۱۴-۱۵.
[۷۰] روض الجنان، ج۱۱، ص۱۱۲.
و از سوی دیگر بر حفظ و حراست از بنیامین به ویژه با استفاده از تعبیر محبت آمیز «برادر»؛ تاکید می‌کردند: «قالوا یـاَبانا ما نَبغی هـذِهِ بِضـعَتُنا رُدَّت اِلَینا ونَمیرُ اَهلَنا و نَحفَظُ اَخانا».

۵.۲ - یادآوری سرنوشت یوسف

حضرت یعقوب علیه‌السّلام در برابر این درخواست به قول پسرانش مبنی بر حفاظت از جان یوسف و اعتماد وی به آنان اشاره و با یادآوری سرنوشت یوسف، بی اعتمادی خویش را به آنها ابراز می‌کند، آنگاه با وصف کردن خداوند به عنوان مهربان‌ترین و بهترین نگهدارنده، این معنا را گوشزد می‌کند که اگر قرار باشد روی مهربانی و نگهداری کسی نسبت به بنیامین، تکیه کند، او کسی جز خداوند نیست: «قالَ هَل ءامَنُکُم عَلَیهِ اِلاّ کَما اَمِنتُکُم عَلی اَخیهِ مِن قَبلُ فَاللّهُ خَیرٌ حـفِظـًا وهُوَ اَرحَمُ الرّاحِمین». یعقوب علیه‌السّلام با این سخن، نه همه گفته‌های پسرانش بلکه ابراز محبت دروغین و نیز توان آنان نسبت به حفظ جان بنیامین را رد می‌کند.

۵.۳ - موافقت یعقوب با رفتن بنیامین

بازگشت بهای آذوقه در میان بارها از یک سو و نیاز شدید خانواده به غذا از سوی دیگر، یعقوب علیه‌السّلام را برآن می‌دارد که با رفتن بنیامین موافقت کند، با این شرط که برادران سوگند یاد کنند و پیمان اکیدی ببندند که او را حفظ کرده، دوباره نزد پدر بیاورند، مگر اینکه در شرایطی چون مرگ یا گرفتاری همگانی توان این کار را نداشته باشند:
[۷۷] جامع البیان، مج ۸، ج۱۳، ص۱۶.
[۷۸] کشف الاسرار، ج۵، ص۱۰۳-۱۰۲.
[۷۹] مجمع البیان، ج۵، ص۳۷۹.
«قالَ لَن اُرسِلَهُ مَعَکُم حَتّی تُؤتونِ مَوثِقـًا مِنَ اللّهِ لَتَاتُنَّنی بِهِ اِلاّ اَن یُحاطَ بِکُم فَلَمّا ءاتَوهُ مَوثِقَهُم قالَ اللّهُ عَلی ما نَقولُ وکیل». پس از پیمان برادران، یعقوب، خدا را بر آن شاهد و ناظر گرفته و با رفتن بنیامین موافقت می‌کند. بر اساس پاره‌ای از گزارشها، بنیامین در طول مسیر، از احترام و خدمت شایان توجه برادران برخوردار می‌شود.
[۸۱] کشف الاسرار، ج۵، ص۱۰۹.


۵.۴ - بنیامین در آغوش یوسف

هنگامی که آنان نزد یوسف علیه‌السّلام راه می‌یابند، وی بنیامین را در آغوش گرفته، ضمن معرفی خویش، از او به سبب بدرفتاری گذشته برادران دلجویی می‌کند: «ولَمّا دَخَلوا عَلی یوسُفَ ءاوی اِلَیهِ اَخاهُ قالَ اِنّی اَنَا اَخوکَ فَلا تَبتـَئِس بِما کانوا یَعمَلون». قرآن درباره جزئیات این دیدار و گفت و گوی یوسف با برادران و بنیامین و اینکه آیا یوسف در همان آغاز خود را به بنیامین معرفی کرد یا در فرصت مناسب دیگری، چیزی گزارش نکرده است؛ اما مفسران در این باره مطالب مختلفی گفته‌اند؛ کناره گیری بنیامین از برادران در حضور یوسف،
[۸۳] تفسیر قمی، ج۱، ص۳۷۷.
[۸۴] البرهان، ج۴، ص۲۰۲.
معرفی وی ازسوی برادران به عنوان برادری که وعده همراه آوردنش را داده بودند و تکریم آنان از سوی یوسف و وعده پاداش به سبب این کار،
[۸۵] روض الجنان، ج۱۱، ص۱۱۴.
پرسش یوسف از بنیامین درباره علت کناره گیری از برادرانش و اشاره بنیامین به داستان یوسف در پاسخ به آن و تصمیم وی پس از آن حادثه بر مشارکت نکردن با برادران در هیچ کاری از این قبیل است؛ همچنین پرسش یوسف از نام بنیامین و زن و فرزندان او،
[۸۶] تفسیر قمی، ج۱، ص۳۷۷.
[۸۷] کشف الاسرار، ج۵، ص۱۰۹.
[۸۸] مجمع البیان، ج۵، ص۳۸۴.
دستور یوسف مبنی بر نشستن هر دو برادرِ تنی بر سر یک سفره غذا، تنها ماندن بنیامین و پرسش یوسف در این باره و در نتیجه نشاندن وی بر سر سفره خویش و مطالب دیگری از این دست، جزئیاتی است که به عنوان زمینه سازی یوسف برای معرفی خویش به بنیامین گفته شده است.
[۸۹] جامع البیان، مج ۸، ج۱۳، ص۲۰.
[۹۰] کشف الاسرار، ج۵، ص۱۱۰-۱۱۱.
[۹۱] البرهان، ج۴، ص۲۰۲.
این گزارشها، افزون بر اختلاف فراوانی که در منابع گوناگون با یکدیگر دارند،
[۹۲] تفسیر قمی، ج۱، ص۳۷۷.
[۹۳] جامع البیان، مج ۸، ج۱۳، ص۲۰.
[۹۴] مجمع البیان، ج۵، ص۳۸۴.
فاقد شواهد و مستندات معتبر تاریخی‌اند. آنچه از گزارش قرآن برمی آید این است که در آغوش گرفتن بنیامین و معرفی خود به وی دور از چشم برادران بوده است یا دست کم آنان سخنان آن دو را نشنیده‌اند، زیرا که برادران تا زمان سفر و دیدار سوم یوسف را نمی‌شناختند.


یوسف بر اساس قوانین پادشاهی مصر و بدون رضایت برادران نمی‌توانست، بنیامین را نزد خود نگهدارد، از این رو با هدایت و الهام خداوند نقشه‌ای کشید که آنان ناگزیر و بر اساس قانون پذیرفته شده خویش، بنیامین را به وی تحویل دهند: «... کَذلِکَ کِدنا لِیوسُفَ ما کانَ لِیَاخُذَ اَخاهُ فی دینِ المَلِکِ اِلاّ اَن یَشَـاءَ اللّه...». آگاهی بنیامین از این نقشه هرچند مورد اختلاف مفسران است
[۹۷] تفسیر قمی، ج۱، ص۳۷۷.
[۹۸] روض الجنان، ج۱۱، ص۱۱۶.
؛ اما آگاهی وی از نسبت برادری خود با یوسف و گزارش نشدن هیچ واکنش دفاعی از او هنگام پیدا شدن پیمانه در میان بارها و اتهام دزدی به وی می‌تواند مؤید آگاه بودنش از نقشه باشد.

۶.۱ - یافتن پیمانه پادشاه را میان بارهای بنیامین

هنگامی که بارها بسته می‌شود، یوسف، پیمانه پادشاه را میان بارهای بنیامین پنهان می‌کند، آنگاه آنان متهم به دزدی می‌شوند: «فَلَمّا جَهَّزَهُم بِجَهازِهِم جَعَلَ السِّقایَةَ فی رَحلِ اَخیهِ ثُمَّ اَذَّنَ مُؤَذِّنٌ اَیَّتُهَا العیرُ اِنَّکُم لَسـرِقون...». برادران در مقام دفاع ، سوگند یاد می‌کنند که برای فسادانگیزی در مصر نیامده‌اند و سابقه دزدی ندارند: «قالوا و اَقبَلوا عَلَیهِم ماذا تَفقِدون• قالوا نَفقِدُ صواعَ المَلِکِ... قالوا تاللّهِ لَقَد عَلِمتُم ما جِئنا لِنُفسِدَ فِی الاَرضِ و ما کُنّا سـرِقین»، آنگاه در پاسخ اینکه اگر دروغگو باشند و دزدی کار آنان باشد، سارق چگونه مجازات شود، از کیفر بردگی و به خدمت گرفته شدن دزد بر اساس قوانین خویش خبر می‌دهند: «قالوا فَما جَزؤُهُ اِن کُنتُم کـذِبین• قالوا جَزؤُهُ مَن وُجِدَ فی رَحلِهِ فَهُوَ جَزؤُهُ کَذلِکَ نَجزِی الظّــلِمین». بعد از این اعتراف ، بار شتران را یکی یکی جست و جو می‌کنند و برای اینکه شک و تردید برادران برانگیخته نشود،
[۱۰۴] کشف الاسرار، ج۵، ص۱۱۳.
[۱۰۵] مجمع البیان، ج۵، ص۳۸۶.
ابتدا بارهای آنان و در آخر محموله بنیامین بازرسی و پیمانه در میان آن پیدا می‌شود: «فَبَدَاَ بِاَوعِیَتِهِم قَبلَ وِعاءِ اَخیهِ ثُمَّ استَخرَجَها مِن وِعاءِ اَخیهِ...».

۶.۲ - استناد بازرسی بارها به یوسف

گروهی از مفسران با استناد به ظاهر آیه ، قرار دادن پیمانه در میان بارها و بازرسی آن را به خود یوسف
[۱۰۸] جامع البیان، مج ۸، ج۱۳، ص۳۰.
[۱۰۹] مجمع البیان، ج۵، ص۳۸۶.
و برخی دیگر به ماموران وی نسبت می‌دهند
[۱۱۱] کشف الاسرار، ج۵، ص۱۱۳.
[۱۱۲] روض الجنان، ج۱۱، ص۱۲۳.
؛ اما با توجه به اینکه در صورت قوی تر بودن آمر از مباشر، فعل به آمر نسبت داده می‌شود، دیدگاه دوم می‌تواند با ظاهر آیه سازگار باشد. برخی مفسران معتقدند برای اینکه برادران پی به نقشه یوسف نبرند، در آغاز و با این سخن که بنیامین به دلیل کوچک بودن، نمی‌تواند دزدی کرده باشد، از جست و جوی محموله وی خودداری می‌شود؛ اما برادران برای اثبات بی گناهی خویش بر انجام بازرسی اصرار میورزند.
[۱۱۳] جامع البیان، مج ۸، ج۱۳، ص۳۰.
[۱۱۴] روض الجنان، ج۱۱، ص۱۲۳.
با پیدا شدن پیمانه، برادران، بنیامین را همانند برادرش یوسف، دزد می‌خوانند: «قالوا اِن یَسرِق فَقَد سَرَقَ اَخٌ لَهُ مِن قَبلُ فَاَسَرَّها یوسُفُ فی نَفسِهِ و لَم یُبدِها لَهُم...». یوسف با شنیدن این اتهام ناراحت شده؛ اما چیزی را بروز نمی‌دهد. آنها در واقع با این سخن، افزون بر ابراز دوباره کینه و حسد خویش، از دزدی بنیامین، بیزاری جسته، خود را از وی و برادرش جدا می‌کنند.
[۱۱۶] التفسیر الکبیر، ج۱۸، ص۱۸۳.
بر اساس پاره‌ای از گزارشهای تفسیری، برادران با سرزنش بنیامین، او و برادرش را مایه دردسر همیشگی خود می‌خوانند. بنیامین نیز در مقام دفاع و با اشاره به داستان یوسف علیه‌السّلام؛ آنان را مایه مصیبت خود و برادرش نامیده، در رد اتهام دزدی، قرار دادن پیمانه دربار خویش را به همان کسی نسبت می‌دهد که بهای آذوقه را در میان بار برادران نهاده بود.
[۱۱۸] جامع البیان، مج ۸، ج۱۳، ص۴۱.
[۱۱۹] مجمع البیان، ج۵، ص۳۸۶.



با تعیین مجازات بردگی برای بنیامین، برادران می‌کوشند با یادآوری پدر پیر او و نیکوکار خواندن عزیز مصر (یوسف)؛ عواطف وی را تحریک و با پیشنهاد نگهداری یکی از آنها به جای بنیامین، او را آزاد کنند: «قالوا یـاَیُّهَا العَزیزُ اِنَّ لَهُ اَبـًا شَیخـًا کَبیرًا فَخُذ اَحَدَنا مَکانَهُ اِنّا نَرکَ مِنَ المُحسِنین» ؛ اما یوسف با ظالمانه خواندن این پیشنهاد، آن را نمی‌پذیرد: «قالَ مَعاذَ اللّهِ اَن نَاخُذَ اِلاّ مَن وجَدنا مَتـعَنا عِندَهُ اِنّا اِذًا لَظــلِمون».
برادران پس از ناامید شدن از یوسف علیه‌السّلام؛ به کناری رفته، دور از دیگران به چاره جویی می‌پردازند. برادر بزرگ تر با یادآوری سوگند و پیمان اکیدشان و نیز کوتاهی گذشته درباره یوسف، از عدم بازگشت خویش به کنعان و ماندگار شدن در مصر جز با اجازه و رضایت پدر خبر می‌دهد: «فَلَمَّا استَیـَسوا مِنهُ خَلَصوا نَجیـًّا قالَ کَبیرُهُم اَلَم تَعلَموا اَنَّ اَباکُم قَد اَخَذَ عَلَیکُم مَوثِقـًا مِنَ اللّهِ ومِن قَبلُ ما فَرَّطتُم فی یوسُفَ فَلَن اَبرَحَ الاَرضَ حَتّی یَاذَنَ لی اَبی...» ، آنگاه از آنان می‌خواهد به کنعان بازگشته، ضمن آگاه کردن پدر از دزدی بنیامین، در پاسخ این پرسش وی که مصریان از کجا مجازات بردگی سارق را دانستند، بگویند که ما بدون آگاهی از سرقت بنیامین، فقط به کیفر سرقت بر اساس قوانین جزایی خویش گواهی دادیم و اگر سخنان ما را باور نمی‌کنی، از مردمان مصر (که شماری از آنان در آن نواحی ساکن بودند) و کاروانیان همراه بپرس تا درستی گفتار ما روشن گردد: «ارجِعوا اِلی اَبیکُم فَقولوا یـاَبانا اِنَّ ابنَکَ سَرَقَ و ما شَهِدنا اِلاّ بِما عَلِمنا وما کُنّا لِلغَیبِ حـفِظین• و سـَلِ القَریَةَ الَّتی کُنّا فیها والعیرَ الَّتی اَقبَلنا فیها و اِنّا لَصـدِقون».

۷.۱ - بازگشت برادران به کنعان

برادران در بازگشت، سخنان یاد شده را بازگو می‌کنند و یعقوب علیه‌السّلام تاثیر وسوسه‌های نفسانی آنان را در این حادثه بازگو می‌کند: «قالَ بَل سَوَّلَت لَکُم اَنفُسُکُم اَمرًا...». برخی این سخن یعقوب علیه‌السّلام را تکذیب گفتار پسرانش می‌دانند
[۱۲۵] مجمع البیان، ج۵، ص۳۹۴.
و برخی دیگر با توجه به قراین موجود مانند امکان بررسی صحت و سقم خبر، تکذیب آنان را بعید می‌شمارند، با این توضیح که این حادثه نیز به نوعی ادامه داستان یوسف بود و آنها چندان هم از آن ناخشنود نبودند. یعقوب در برابر این پیش آمد نیز مانند گم شدن یوسف، بدون هیچ شکوه و ناسپاسی، بردباری کرده، درد دل خویش را به خداوند واگویه می‌کند، با این امید که هر سه فرزند او را به وی بازگرداند: «... فَصَبرٌ جَمیلٌ عَسَی اللّهُ اَن یَاتِیَنی بِهِم جَمیعـًا اِنَّهُ هُوَ العَلیمُ الحَکیم» ؛ گویا یعقوب علیه‌السّلام با توجه به مجموع برخوردهای عزیز مصر، به ویژه رفتار وی با بنیامین و حوادث پیش آمده، حدس می‌زند که وی نباید کسی جز یوسف باشد،
[۱۲۸] کشف الاسرار، ج۵، ص۱۲۴.
[۱۲۹] التفسیر الکبیر، ج۱۸، ص۱۹۸.
بر این اساس از پسرانش می‌خواهد با امید به رحمت خدا به جست و جوی یوسف و برادرش بروند: «یـبَنیَّ اذهَبوا فَتَحَسَّسوا مِن یوسُفَ و اَخیهِ و لاتایـَسوا مِن رَوحِ اللّه...». الهام خداوند و نیز در خواب دیدن عزرائیل و خبر وی مبنی بر قبض نکردن روح یوسف را نیز در این زمینه دخیل دانسته‌اند.
[۱۳۱] مجمع البیان، ج۵، ص۳۹۵.
[۱۳۲] روض الجنان، ج۱۱، ص۱۳۹.
[۱۳۳] التفسیر الکبیر، ج۱۸، ص۱۹۸.


۷.۲ - اظهار شرمساری از دزدی بنیامین

برادران روانه مصر می‌شوند و در دیدار با یوسف، به سبب شرمساری از دزدی بنیامین و نیاز به آذوقه، با خضوع و خاکساری، از سختیها و گرفتار شدن خود و خانواده و متاع اندکشان برای خرید آذوقه خبر می‌دهند و با یادآوری پاداش خداوند به بخشایشگران، خواستار دریافت آذوقه و آزادی بنیامین می‌شوند: «فَلَمّا دَخَلوا عَلَیهِ قالوا یـاَیُّهَا العَزیزُ مَسَّنا واَهلَنَا الضُّرُّ وجِئنا بِبِضـعَة مُزجـة فَاَوفِ لَنَا الکَیلَ وتَصَدَّق عَلَینا اِنَّ اللّهَ یَجزِی المُتَصَدِّقین». شماری از مفسران مراد از تصدق را درخواست آزادی بنیامین
[۱۳۵] جامع البیان، مج ۸، ج۱۳، ص۷۲.
[۱۳۶] مجمع البیان، ج۵، ص۳۹۹.
و گروهی دیگر اشاره به پرداخت غلّه بیشتر در مقابل متاع اندک آنان دانسته‌اند.
[۱۳۸] جامع البیان، مج ۸، ج۱۳، ص۷۱.
[۱۳۹] کشف الاسرار، ج۵، ص۱۲۵.
[۱۴۰] مجمع البیان، ج۵، ص۳۹۹.
یوسف در برخوردی جوانمردانه، با یادآوری رفتار گذشته برادران با وی و بنیامین و مربوط خواندن آن به زمان نادانی آنها، زمینه معرفی خویش را فراهم می‌کند، آنگاه در پاسخ برادرانش که آیا وی یوسف است، آن را تایید کرده، با معرفی بنیامین به عنوان برادر خویش از منت خدا بر آن دو و پاداش پرهیزگاری و بردباریشان در جریان حوادث پیش آمده خبر می‌دهد: «قالَ هَل عَلِمتُم ما فَعَلتُم بِیوسُفَ واَخیهِ اِذ اَنتُم جـهِلون• قالوا اَءِنَّکَ لاََنتَ یوسُفُ قالَ اَنا یوسُفُ و هـذا اَخی قَد مَنَّ اللّهُ عَلَینا اِنَّهُ مَن یَتَّقِ و یَصبِر فَاِنَّ اللّهَ لا یُضیعُ اَجرَ المُحسِنین».


بحارالانوار؛ البرهان فی تفسیرالقرآن؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ تفسیرالقمی؛ التفسیرالکبیر؛ تفسیرنورالثقلین؛ جامع البیان عن تاویل آی القرآن؛ دانشنامه جهان اسلام؛ دائرة المعارف بستانی؛ روض الجنان و روح الجنان؛ قاموس الکتاب المقدس؛ کتاب مقدس؛ کشف الاسرار و عدة الابرار؛ لغت نامه؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ معجم البلدان؛ المیزان فی تفسیرالقرآن.


۱. لغت نامه، ج۳، ص۴۳۸۱.
۲. دانشنامه جهان اسلام، ج۴، ص۴۵۳.
۳. دائرة المعارف بستانی، ج۵، ص۶۳۱.
۴. لغت نامه، ج۳، ص۴۳۸۱؛
۵. قاموس الکتاب المقدس، ص۱۹۲.
۶. دانشنامه جهان اسلام، ج۴، ص۴۵۳؛
۷. دائرة المعارف بستانی، ج۵، ص۶۳۱.
۸. دانشنامه جهان اسلام، ج۴، ص۴۵۳.
۹. مجمع البیان، ج۵، ص۳۷۸.
۱۰. روض الجنان، ج۱۱، ص۱۱۵.
۱۱. نورالثقلین، ج۲، ص۴۴۲.    
۱۲. نورالثقلین، ج۲، ص۴۳۹.    
۱۳. بحارالانوار، ج۱۲، ص۳۰۶.    
۱۴. لغت نامه، ج۳، ص۴۳۸۱.
۱۵. بحارالانوار، ج۱۲، ص۲۸۷.    
۱۶. بحارالانوار، ج۱۲، ص۳۰۶.    
۱۷. کتاب مقدس، تکوین: ۳۵، ۱۶-۱۹، ۲۴.
۱۸. قاموس کتاب مقدس، ص۱۹۰.
۱۹. کتاب مقدس، تکوین ۴۲_ ۳۸.
۲۰. قاموس کتاب مقدس، ص۱۹۰.
۲۱. دانشنامه جهان اسلام، ج۴، ص۴۵۳.
۲۲. کتاب مقدس، تکوین، ۴۲-۴۶.
۲۳. قاموس کتاب مقدس، ص۱۹۰.
۲۴. کتاب مقدس، اول تواریخ، ۷: ۶
۲۵. کتاب مقدس، تکوین، ۴۶: ۲۱.
۲۶. معجم البلدان، ج۴، ص۶۳.    
۲۷. دایرة المعارف بستانی، ج۵، ص۶۳۲.
۲۸. دایرة المعارف بستانی، ج۵، ص۶۳۲.
۲۹. دانشنامه جهان اسلام، ج۴، ص۴۵۳.
۳۰. یوسف/سوره۱۲، آیه۸.    
۳۱. یوسف/سوره۱۲، آیه۵۹.    
۳۲. یوسف/سوره۱۲، آیه۶۳.    
۳۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۶۵.    
۳۴. یوسف/سوره۱۲، آیه۶۹-۷۰.    
۳۵. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۶.    
۳۶. یوسف/سوره۱۲، آیه۸۹-۹۰.    
۳۷. یوسف/سوره۱۲، آیه۶۰-۶۱.    
۳۸. یوسف/سوره۱۲، آیه۶۳-۶۴.    
۳۹. یوسف/سوره۱۲، آیه۶۶.    
۴۰. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۷-۷۸.    
۴۱. یوسف/سوره۱۲، آیه۸۱.    
۴۲. یوسف/سوره۱۲، آیه۸.    
۴۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۸.    
۴۴. یوسف/سوره۱۲، آیه۶۹.    
۴۵. یوسف/سوره۱۲، آیه۸۹.    
۴۶. یوسف/سوره۱۲، آیه۹۰.    
۴۷. جامع البیان، مج ۸، ج۱۳، ص۱۰.
۴۸. مجمع البیان، ج۵، ص۳۷۴.
۴۹. کتاب مقدس، پیدایش، ۴۲ : ۱-۳.
۵۰. کتاب مقدس، تکوین ۴۲: ۴.
۵۱. جامع البیان، مج ۸، ج۱۳، ص۱۰.
۵۲. یوسف/سوره۱۲، آیه۵۸.    
۵۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۵۹ - ۶۱.    
۵۴. کتاب مقدس، پیدایش، ۴۲: ۸-۲۴.
۵۵. جامع البیان، مج ۸، ج۱۳، ص۱۰.
۵۶. کشف الاسرار، ج۵، ص۹۹.
۵۷. مجمع البیان، ج۵، ص۳۷۴.
۵۸. یوسف/سوره۱۲، آیه۵۹.    
۵۹. المیزان، ج۱۱، ص۲۰۹.    
۶۰. یوسف/سوره۱۲، آیه۶۲.    
۶۱. یوسف/سوره۱۲، آیه۵۹.    
۶۲. یوسف/سوره۱۲، آیه۶۰.    
۶۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۶۱.    
۶۴. یوسف/سوره۱۲، آیه۶۳.    
۶۵. یوسف/سوره۱۲، آیه۶۵.    
۶۶. جامع البیان، مج ۸، ج۱۳، ص۱۴.
۶۷. مجمع البیان، ج۵، ص۳۷۸.
۶۸. کتاب مقدس، تکوین ۴۲: ۳۸-۲۹.
۶۹. جامع البیان، مج ۸، ج۱۳، ص۱۴-۱۵.
۷۰. روض الجنان، ج۱۱، ص۱۱۲.
۷۱. المیزان، ج۱۱، ص۲۱۳.    
۷۲. یوسف/سوره۱۲، آیه۶۵.    
۷۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۶۳.    
۷۴. یوسف/سوره۱۲، آیه۶۴.    
۷۵. v المیزان، ج۱۱، ص۲۱۴.    
۷۶. یوسف/سوره۱۲، آیه۶۵.    
۷۷. جامع البیان، مج ۸، ج۱۳، ص۱۶.
۷۸. کشف الاسرار، ج۵، ص۱۰۳-۱۰۲.
۷۹. مجمع البیان، ج۵، ص۳۷۹.
۸۰. یوسف/سوره۱۲، آیه۶۶.    
۸۱. کشف الاسرار، ج۵، ص۱۰۹.
۸۲. یوسف/سوره۱۲، آیه۶۹.    
۸۳. تفسیر قمی، ج۱، ص۳۷۷.
۸۴. البرهان، ج۴، ص۲۰۲.
۸۵. روض الجنان، ج۱۱، ص۱۱۴.
۸۶. تفسیر قمی، ج۱، ص۳۷۷.
۸۷. کشف الاسرار، ج۵، ص۱۰۹.
۸۸. مجمع البیان، ج۵، ص۳۸۴.
۸۹. جامع البیان، مج ۸، ج۱۳، ص۲۰.
۹۰. کشف الاسرار، ج۵، ص۱۱۰-۱۱۱.
۹۱. البرهان، ج۴، ص۲۰۲.
۹۲. تفسیر قمی، ج۱، ص۳۷۷.
۹۳. جامع البیان، مج ۸، ج۱۳، ص۲۰.
۹۴. مجمع البیان، ج۵، ص۳۸۴.
۹۵. یوسف/سوره۱۲، آیه۹۰.    
۹۶. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۶.    
۹۷. تفسیر قمی، ج۱، ص۳۷۷.
۹۸. روض الجنان، ج۱۱، ص۱۱۶.
۹۹. المیزان، ج۱۱، ص۲۲۲.    
۱۰۰. المیزان، ج۱۱، ص۲۲۲.    
۱۰۱. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۰.    
۱۰۲. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۱-۷۳.    
۱۰۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۴-۷۵.    
۱۰۴. کشف الاسرار، ج۵، ص۱۱۳.
۱۰۵. مجمع البیان، ج۵، ص۳۸۶.
۱۰۶. المیزان، ج۱۱، ص۲۲۵.    
۱۰۷. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۶.    
۱۰۸. جامع البیان، مج ۸، ج۱۳، ص۳۰.
۱۰۹. مجمع البیان، ج۵، ص۳۸۶.
۱۱۰. التبیان، ج۶، ص۱۷۴.    
۱۱۱. کشف الاسرار، ج۵، ص۱۱۳.
۱۱۲. روض الجنان، ج۱۱، ص۱۲۳.
۱۱۳. جامع البیان، مج ۸، ج۱۳، ص۳۰.
۱۱۴. روض الجنان، ج۱۱، ص۱۲۳.
۱۱۵. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۷.    
۱۱۶. التفسیر الکبیر، ج۱۸، ص۱۸۳.
۱۱۷. المیزان، ج۱۱، ص۲۲۶.    
۱۱۸. جامع البیان، مج ۸، ج۱۳، ص۴۱.
۱۱۹. مجمع البیان، ج۵، ص۳۸۶.
۱۲۰. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۸.    
۱۲۱. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۹.    
۱۲۲. یوسف/سوره۱۲، آیه۸۰.    
۱۲۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۸۱-۸۲.    
۱۲۴. یوسف/سوره۱۲، آیه۸۳.    
۱۲۵. مجمع البیان، ج۵، ص۳۹۴.
۱۲۶. المیزان، ج۱۱، ص۲۳۱.    
۱۲۷. یوسف/سوره۱۲، آیه۸۳.    
۱۲۸. کشف الاسرار، ج۵، ص۱۲۴.
۱۲۹. التفسیر الکبیر، ج۱۸، ص۱۹۸.
۱۳۰. یوسف/سوره۱۲، آیه۸۷.    
۱۳۱. مجمع البیان، ج۵، ص۳۹۵.
۱۳۲. روض الجنان، ج۱۱، ص۱۳۹.
۱۳۳. التفسیر الکبیر، ج۱۸، ص۱۹۸.
۱۳۴. یوسف/سوره۱۲، آیه۸۸.    
۱۳۵. جامع البیان، مج ۸، ج۱۳، ص۷۲.
۱۳۶. مجمع البیان، ج۵، ص۳۹۹.
۱۳۷. المیزان، ج۱۱، ص۲۳۵.    
۱۳۸. جامع البیان، مج ۸، ج۱۳، ص۷۱.
۱۳۹. کشف الاسرار، ج۵، ص۱۲۵.
۱۴۰. مجمع البیان، ج۵، ص۳۹۹.
۱۴۱. یوسف/سوره۱۲، آیه۸۹-۹۰.    



دائرةالمعارف قرآن کریم، جلد ششم، برگرفته از مقاله«بنیامین».    



جعبه ابزار