• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بنی‌ عامر بن صعصعه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



از قبایل بزرگ عدنانی نجد و مهم شبه جزیره بودند.



بنی‌عامر از قبایل بزرگ و مهم شبه جزیره و از فرزندان عامر بن صعصعة بن معاویة بن بکر بن هوازن، از قبایل عدنانی بودند که از شاخه قیس بن عیلان منشعب شدند. منسوبان به آن‌ها را عامری گویند. ریاست در قبایل قیس بن عیلان پس از تیره‌های عَدوان، بنی‌فَزاره و عَبْس، در اختیار بنی‌عامر بود.
[۶] تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب، ج۱، ص۲۲۷.
مُرّه، غالب و ربیعه از دیگر فرزندان صعصعه بودند که در عرض بنی‌عامر، ریشه قبایل و بطونی مهم شدند. از عامر بن صعصعه که در جد نهم خود، عیلان، به جد هفدهم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می‌رسد، چهار پسر به نام هلال، ربیعه، نُمَیر و سُواءه باقی ماند که از آن‌ها تیره‌هایی چون بنی‌کلاب بن ربیعه، بنی‌نمیر بن عامر، بنی‌جعفر بن کلاب، بنی‌سواءة بن عامر، بنی‌قشیر بن کعب، و بنی‌هلال بن عامر شکل گرفتند. در مجموعه‌های منتسب به بنی‌عامر، بیشترین جمعیت از آنِ ربیعة بن عامر است.
از یهودیان بنی‌نضیر ، بنی‌قریظه و همچنین قبایل و تیره‌های بنی‌غنی بن اعصر ، بُجیله
[۱۵] النسب، الهروی، ج۱، ص۲۶۴.
، ثقیفو اِیادبه عنوان متحدان بنی‌عامر یاد شده است. آنان سخنوران و شاعرانی بنام داشتند که از آن‌ها خطابه‌ها و اشعاری ماندگار بر جای مانده است.


گستردگی و پراکندگی بنی‌عامر، تعیین دقیق مناطق مسکونی آن‌ها را دشوار می‌سازد؛ ولی می‌توان عمده حضور آن‌ها را در جنوب نجد و میان سکونت‌گاه‌های قبایل هوازن ، سُلیم و ثقیف دانست. «یَمامه»، «تُربه» نزدیک مکه ، «حَرّه بنی‌هلال» در شرق طائف ، «حِمَی ضریّه» در پیرامون مدینه در جهات مدینه، فدک و غوالی ، از دیگر مناطق مسکونی آن‌ها بوده است. نیز از ذویقن، شرَف، شُریف و بئر معونه همگی در نجد و پیرامون آن، و خرّاء در غرب یمامه به عنوان برخی از مهم‌ترین آب‌های بنی‌عامر نام برده شده است. از کوه‌های آن‌ها نیز می‌توان از «نبکاء» در نجد، «اَخرجان»، «جَبَلّه» و «جشر» در ضریه یاد کرد. «قرماء» از حواشی یمامه، «اُضاح» در یمامه، «اُسن» چسبیده به یمن ، « تربه » نزدیک مکه و « جلذان » در شرق طائف از وادی‌های بنی‌عامر، « ملهم » و « قران » در نجد، و « اکمه » و « صداره » در یمامه از روستاهای بنی‌عامر بوده‌اند.
اینان زمانی در طائف، در ۱۲ فرسخی (۷۰ کیلومتری) مکهسکنا داشتند. آورده‌اند که آن گاه که بنی‌عامر به سبب جمعیت انبوه خود توانستند بر عدوانی‌های هوازنی ساکن در طائف چیره شوند و آن‌ها را از طائف بیرون رانند، این شهر را مسکن تابستانی خود، کنار نجد به عنوان مسکن زمستانی، قرار دادند. سپس پذیرفتند در برابر نیمی از محصولات کشاورزی سالانه طائف، شهر را به ثقیف واگذارند. بدین ترتیب، طائف را از دست دادند و از لشکرکشی بر ثقیف نیز چیزی عایدشان نشد.


درگیری‌ها و نبردهای فراوان و مهم بنی‌عامر تا پیش از ظهور اسلام را که خود بیانگر گستردگی و قدرت آن‌ها است، می‌توان در سه گروه اصلی نبرد با کانون‌های قدرت در شمال، جنوب و همچنین نبردهای داخلی دسته‌بندی کرد.

۳.۱ - گروه اول

گروه اول که شامل نبردهای بنی‌عامر با بنی‌تمیم ، غَطَفان و همچنین نُعمان بن منذر حاکم حیره است، عبارتند از:«یوم شعب جَبَله» (۵۷ سال پیش از اسلام) ، «یوم ذی نَجَب» (یک سال پس از شعب جَبَله) ، «لیلة الوَتِدَه»و«یوم المروت»به عنوان چهار نبرد با بنی‌تمیم، «یوم منعج» در حمایت از بنی‌غنی ابن اعصر قاتلان شأس بن زهیر عَبْسی
[۵۲] ایام العرب، معمر ابوعبید، ج۱، ص۴۵۷.
، «یوم قَرَن»، «یوم ساحوق»،«یوم النباه/النباءه» ، و رویارویی با غطفان و «یوم السُلان» که پس از تجاوز بنی‌عامر به کالای تجاری نعمان بن منذر رخ داد و ابوعبیده از آن با عنوان « یوم القرنتین » یاد کرده است.
[۶۰] ایام العرب، معمر ابوعبید، ص۵۴۹.


۳.۲ - گروه دوم

در گروه دوم می‌توان از این جنگ‌ها یاد کرد:« یوم خزاز »؛ بطون ربیعة بن عامر بن صعصعه و مُضر در انتخاب حاکمی از میان خود اختلاف کردند. پس تصمیم گرفتند که حاکمی از یمن از فرزندان شراحیل بن حارث آکل المرار را انتخاب کنند. ولی هر یک از ایشان یکی از فرزندان مرار را برگزید و پس از مدتی حاکمان خود را کشتند.پس از مرگ این حاکمان، یمنی‌ها به خون‌خواهی آن‌ها سپاهی به سوی مضریان و بنی‌عامر به راه انداختند. این سپاه با تحمل خسارات سنگین به یمن بازگشت.برخی منابع «یوم خزاز» را با شرحی دیگر آورده‌اند.
[۶۳] ایام العرب، معمر ابوعبید، ص۳۷۹-۳۸۴.

نبرد دیگر « یوم سفوان » میان تیره‌های عامری بنی‌جعده و بنی‌قشیر با لخمیان یمن بود.نیز « جنگ فجار » در رویارویی با قریش و بنی‌کنانه روی داد. نبردی نیز با سپاه یمنی اعزامی از سوی ابرهه به فرماندهی بشر بن حصن رهبر بنی‌سعد و ابوجابر رهبر کنده در منطقه «تربه» صورت گرفت. این نبرد در ۵۴۷م. یعنی ۱۶ سال پیش از اعزام سپاه ابرهه برای ویرانی کعبه روی داد. عامریان در این نبرد دچار شکست سنگینی شدند. البته برخی گمان دارند که این نبرد مربوط به سپاه فیل است.

۳.۳ - گروه سوم

در گروه سوم نیز از« یوم الفتاة »روز غلبه بنی‌عامر بر بنی‌خالد بن جعفر بن کلاب، « یوم هرامیث » و « یوم حرابیب »هر دو میان بنی‌ضباب و بنی‌جعفر بن کلاب، و « یوم فیف الریح »روز غلبه بنی‌عامر بر بنی‌حارث بن کعب یاد شده است.


بنی‌عامر نیز مانند بسیاری از قبایل شبه جزیره بت‌پرست بودند. اینان متولی نگهداری بتی به نام « ذواللبا » بوده، همسان قریش، کنانه، خزاعه و ثقیف بر اثر تعصب و اهتمام فراوان به مناسک حج ، به حُمْس اشتهار داشتند.
[۷۵] النسب، الهروی، ج۱، ص۲۵۹.
این قبایل دارای عاداتی ویژه چون ترک وقوف در عرفات بودند و نیز برای دیگران احکامی خاص چون حرمت خوردن غذایی که از بیرون حرم به درون آورند یا وجوب طواف در لباس تهیه شده در حرم ، جعل کرده بودند. حمسی‌ها همچنین باور داشتند که فرد مُحرِم حق ندارد از درِ خانه وارد آن شود، بلکه باید از پشت خیمه یا بالای سقف وارد خانه شود. خداوند با نزول آیه ۱۸۹ سوره بقره همراه رد این سنت جاهلی، از همه مسلمانان می‌خواهد که ضمن رعایت تقوا بر خلاف سنت گذشتگان از درِ خانه وارد شوند:(وَ لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقی وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ). از دیگر باورهای بنی‌عامر و قبایلی چون ثقیف و خزاعه، حرمت خوردن بخشی از محصولات زراعت خود و گوشت برخی از حیوانات بود، مانند بحیره (ناقه‌ای که پس از پنجمین زایمان گوشش را می‌شکافتند و رهایش می‌کردند ) یا سائبه (شتری‌که با نذر آن را رها می‌کردند یا چون ۱۰ بچه ماده زاییده بود، آن را رها می‌نمودند و دیگر نه بر آن سوار می‌شدند و نه از شیر آن می‌خوردند ) یا وصیله (گوسفندی که هفت بار فرزند می‌آورد یا دوقلو می‌زاید) و یا حام (حیوان نری که با تلقیح ۱۰ فرزند می‌آورد و از آن پس بر پشت آن بار نمی‌نهادند). خداوند با نزول آیه ۱۶۸ سوره بقرهبا رد این‌گونه باورها، مردم را به استفاده صحیح و حلال از نعمت‌های خود سفارش می‌کند :(یا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلالاً طَیِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ).


با بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بنی‌عامر نیز مانند بسیاری از قبایل حجاز و شبه جزیره عربستان، واکنش‌های متفاوت نشان دادند. برخی از آنان اسلام آوردند و گروهی عناد ورزیده، به توهین و آزار پیامبر و مسلمانان پرداختند. بسیاری نیز بی‌طرفی برگزیدند و در انتظار روشن شدن ارتباط پیامبر و قریش ماندند. با توجه به گستردگی قبیله بنی‌عامر و حضور آن‌ها در نقاط گوناگون، می‌توان گونه واکنش آن‌ها به ظهور اسلام را با توجه به شرایط زیست‌محیطی و منطقه سکونت آن‌ها بررسی کرد؛ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پس از اعلام آشکار دعوت به اسلام، از موسم حج و حضور قبایل گوناگون در مکه بهره می‌جست و به تبیین و تبلیغ دین خود می‌پرداخت. بنی‌عامر نیز از این دعوت پیامبر بی‌نصیب نماندند. در یکی از این موارد، پیامبر با حضور میان تیره بنی‌کعب بن ربیعه، اصول و باورهای اسلامی را به آگاهی آن‌ها رساند.

۵.۱ - حمایت از پیامبر

این دعوت که نخست با اقبال بنی‌عامر روبه‌رو شده بود، پس از حضور بَیْحرة بن فراس از بنی‌قُشیر و توهین وی به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بی‌نتیجه ماند. برخی منابع با پرداخت جزئی‌تر به این واقعه، آورده‌اند که پس از بی‌ادبی بیحره/بحیره به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم زنی مسلمان از بنی‌عامر به نام ضباعه دختر عامر بن قرط، بنی‌عامر را به حمایت از پیامبر فرا‌خواند. پس سه تن از جوانان عامری به نام غطیف و غطفان بن سهل و عروه/عذرة بن عبدالله بن سلمه به رویارویی با بیحره برخاستند. در آن سو، دو تن از مردان تیره بنی‌قشیر و بنی‌عقیل در حمایت از بیحره با اینان درگیر شدند که به شهادت یاوران پیامبر انجامید. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در این زمینه فرمود:«اللهم بارک علی هؤلاء و العن هؤلاء» . همچنین آورده‌اند که این تیره عامری در بازگشت به سرزمین خود اخبار موسم حج و حضور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را برای پیرمردی از مردم خود گزارش کردند. پیرمرد با شنیدن این سخنان، همراه گواهی بر حقانیت پیامبر به نکوهش کسانی پرداخت که به او بی‌حرمتی کرده بودند.این گزارش‌ها تأییدگر اسلام آوردن برخی از بنی‌عامر تا پیش از هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به مدینه است؛ تاریخ‌نگاران از حضور چندباره مردان و بزرگانی از بنی‌عامر نزد پیامبر و پرسش از دعوت او وحتی درخواست معجزه
[۹۴] تاریخ طبری، الطبری، ج۲، ص۱۶۵.
[۹۵] تاریخ طبری، الطبری، ج۲، ص۴۵۸.
گزارش داده‌اند. آورده‌اند که یکی از بزرگان بنی‌عامر نزد پیامبر آمد و از او درباره ماهیت و حقیقت دینش در مقایسه با دین‌های ابراهیم علیه السلام ، عیسی علیه السلام و موسی علیه السلام پرسید و با شنیدن پاسخ‌های پیامبر، اسلام آورد.
[۹۷] تاریخ طبری، الطبری، ج۱، ص۱۶۰-۱۶۳.


۵.۲ - بنی‌عامر بعد از هجرت

با هجرت پیامبر به مدینه و گسترش و تقویت اسلام، رویکرد بنی‌عامر به پیامبر فراگیرتر شد. به سال چهارم ق. ابوبراء عامر بن مالک بن جعفر ملقب به ملاعب الاسنّه از بزرگان بنی‌عامر و تیره بنی‌کلاب ، با حضور در مدینه و دیدار با رسول خدا، از وی درخواست کرد مسلمانانی را برای تبلیغ اسلام در میان بنی‌عامر مستقر در نجد اعزام کند. وی ضمن پذیرش حمایت از مبلغان، نگرانی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را از احتمال وقوع خطر جانی برای آن‌ها برطرف کرد. این حرکتِ رئیس و بزرگ بنی‌عامر بیانگر پدیداری زمینه گسترش اسلام میان بنی‌عامر در سال چهارم ق. است. از سوی دیگر، برخی از عامریان نیز با آن که اسلام نیاورده بودند، در جوار و حمایت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قرار گرفتند. در این زمینه، می‌توان به داستان دو عامری اشاره کرد که به دست عمرو بن امیه ضمری پس از رخداد بئر معونه کشته شدند و همین موجب شد که پیامبر برای پرداخت دیه آن‌ها از بنی‌نضیر، متحد بنی‌عامر، یاری گیرد.

۵.۳ - مقاومت در برابر اسلام

در برابر این گروه از عامریان مسلمان یا متمایل به اسلام، افراد و تیره‌هایی نیز همه توان خود را در رویارویی با اسلام و مسلمانان صرف کردند. این برخوردها حتی در سال نهم ق. و در رویداد اعزام هیئت نمایندگی به مدینه نیز گزارش شده است. اما گستردگی آن تا اندازه‌ای نبود که بتوان بیشتر بنی‌عامر را معاند اسلام معرفی کرد. اسارت دو تن از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به دست بنی‌عامر که در واکنش به آن، پیامبر نیز مردی از ثقیف، متحد بنی‌عامر، را اسیر کرد؛ تهییج و تحریک بنی‌عامر به دست عامر بن طُفیل، از بزرگان بنی‌عامر و از تیره بنی‌جعفر بن کلاب، برای قتل مبلغان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ؛ و شرکت تیره بنی‌هلال بن عامر در نبرد حنین کنار هوازن به سال هشتم ق.نمونه‌هایی از عنادورزی عامریان با اسلام و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به شمار می‌روند. همچنین برخی از اینان در واکنش به اسلام آوردن قبایلی چون غِفار، اَسْلم و جُهَینه، با انکار خداوند و تکذیب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مدعی شدند که اگر در این دین خیر و سودی بود، خودشان زودتر به آن ایمان می‌آوردند. خداوند با نزول آیه ۱۱ سوره احقاف به این امر اشاره می‌کند
[۱۱۴] مبهمات القرآن، بلنسی، ج۲، ص۴۸۹.
:(قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِلَّذینَ آمَنُوا لَوْ کانَ خَیْراً ما سَبَقُونا إِلَیْهِ وَ إِذْ لَمْ یَهْتَدُوا بِهِ فَسَیَقُولُونَ هذا إِفْکٌ قَدیمٌ). همچنین در منابع از تدارک دو سریه ، یکی به فرماندهی ابوبکر به سوی بنی‌کلاب در ناحیه ضریهو دیگری به فرماندهی ضحاک بن سفیان کلابی به سوی تیره قرطاء از بنی‌کلاب گزارش شده است. از سریه‌های عمر بن خطاب و شجاع بن وهببه تربه و رکبه از زمین‌های بنی‌عامر نیز سخن رفته است. در این گزارش‌ها هیچ اشاره‌ای به بنی‌عامر نشده است. از این رو، احتمال می‌رود که این اعزام‌ها با هدف برخورد با ساکنان غیر عامری این مناطق رخ داده باشد.

۵.۴ - فتح مکه

با فتح مکه به سال هشتم ق. گروهی از بزرگان تازه مسلمان شده بنی‌عامر کنار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در حنین رودررویِ خویشاوندان هوازنی خود قرار گرفتند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با هدف نرم کردن قلب‌های این دسته از عامریان، پس از دستیابی به غنیمت‌های حنین، مقداری از آن را به برخی از بزرگان و سران آنان بخشیدکه به مؤلفة القلوب شهرت یافتند. ابن هشام به بزرگانی از تیره بنی‌ربیعة بن عامر بن صعصعه چون عَلقمة بن علاثه، لبید بن ربیعه و خالد بن هوذه در جمع این افراد اشاره کرده است.

۵.۵ - تسلیم در برابر اسلام

با آغاز سال نهم ق. و ورود هیئت‌های گوناگون قبایل به مدینه و اعلام اسلام و تابعیت از حکومت مدینه، قبیله بنی‌عامر و تیره‌های گوناگون آن نیز جداگانه هیئت‌هایی را اعزام کردند که از آن میان، می‌توان به تیره‌هایی چون بنی‌روأس بن کلاب، بنی‌عقیل بن کعب، بنی‌جَعدة بن کعب، بنی‌بکاء، بنی‌نُمَیر بن عامر، بنی‌قشیر بن کعب و بنی‌کلاب اشاره کرد. پیامبر پس از اعلام اسلام هر گروه، افرادی از آن‌ها را مأمور گردآوری زکات قبیله خود می‌کرد
[۱۲۸] تاریخ خلیفه، خلیفة بن خیاط، ج۱، ص۶۳.
و به برخی از بزرگان آن‌ها هدایایی می‌داد.همچنین به دستور او نامه‌هایی در تأیید اسلام آن‌ها نوشته می‌شد و در اختیار آن‌ها قرار می‌گرفت تا به قبیله خود عرضه کنند.

۵.۶ - عامر بن طفیل

میان هیئت‌های بنی‌عامر، هیئتی که به وفد بنی‌عامر بن صعصعه معروف شده و ریاست آن را عامر بن طفیل و اَرْبد بن قیس و جبّار بن سَلَمی، هر سه از تیره بنی‌جعفر بن کلاب، بر عهده داشتند، قابل توجه است؛ زیرا عامر بن طفیل آن گاه که با درخواست مردم خود درباره اسلام آوردن، روبه‌رو شد، ضمن اعلام عدم تبعیت از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با هدف کشتن او با کمک اربد بن قیس در قالب هیئتی وارد مدینه شد. چون نزد رسول خدا رسید، از پیامبر خواست تا با او در خلوت سخن گوید. او این را به ایمان آوردن عامر مشروط کرد. عامر تقاضای خود را تکرار نمود، به این امید که اربد از فرصت بهره جوید و با شمشیرش پیامبر را بکشد. اما در این توطئه توفیق نیافت.به گفته برخی منابع، عامر خواهان جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و دریافت یک چهارم غنایمی بود که در روزگار جاهلیت « مرباع » خوانده می‌شد. از آن جا که پیامبر برای او هیچ سهمی قائل نشد، وی با این تهدید که مدینه را پر از سواره و پیاده خواهد کرد، از محضر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بیرون شد. سپس پیامبر از خداوند هدایت بنی‌عامر و دفع شر عامر بن طفیل را درخواست نمود. برخی گزارش‌ها از نفرین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به عامر گزارش داده‌اند. به هر روی، عامر در راه بازگشت به سرزمین خود، بر اثر غده‌ای که در گردن او ایجاد شد، در منزل زنی از بنی‌مَسلول مُرد. اربد نیز آن گاه که نزد قوم خود بازگشت، بر اثر صاعقه‌ای هلاک شد.


از زنان معروف بنی‌عامر چند تن را می‌توان یاد کرد؛ از جمله: همسران پیامبر از این قبیله چون زینب دختر خزیمة بن حارث از بنی‌هلال ، معروف به ام المساکین که به سال سوم ق. خود را به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بخشید
[۱۴۳] النسب، الهروی، ج۱، ص۲۶۴.
و خداوند با حلال شمردن وی برای رسول خدا، چنین ازدواج‌هایی را تنها درباره پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم جایز دانست (احزاب/۳۳، ۵۰)؛ میمونه دختر حارث بن حزن که به سال هفتم ق. پس از عمرة القضاء در منطقه سَرِف به ازدواج پیامبر درآمد.
[۱۴۸] النسب، الهروی، ج۱، ص۲۶۳.
وی از جمله زنانی بود که گاه با درخواست‌های خود برای افزوده شدن نفقه ، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را در تنگنا قرار می‌داد. از این رو، خداوند از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خواست زنانی را که تنها خواهان زندگانی دنیوی هستند، به گونه‌ای نیکو رها سازد. همچنین کلابیه به سال هشتم ق. به ازدواج پیامبر درآمد. در همین شمارند شاعه دختر رفاعه از بنی‌کلابو ضباعه دختر عامر بن قُرْط از بنی‌کعب که حمایت او از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در سال‌های حضور در مکه گزارش شده است. از دیگر زنان این قبیله، باید به ام البنین همسر علی بن ابی‌طالب و مادر ابوالفضل العباس علیه السلام ، ام سعید همسر عقیل بن ابی‌طالب، صفیه همسر عبدالمطلب
[۱۶۱] اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۳۲.
، ام الفضل همسر عباس بن عبدالمطلب و لیلی الاخیلیه شاعره عرباشاره کرد.

۶.۱ - مردان عامری

در میان مردان عامری نیز باید از اینان یاد کرد: ابوبراء عامر بن مالک رئیس بنی‌عامر در نبرد فجار با قریش و کنانهو حامی مبلغان اعزامی پیامبر به نجد در رخداد بئر معونه ؛ قُرّة بن هُبیره عامل گردآوری زکات از سوی پیامبر در بنی‌کعب از تیره‌های بنی‌عامرکه پس از رحلت پیامبر از دادن زکات قومش خودداری ورزید؛ عامر بن طفیل از بزرگ‌ترین خطیبان عرب و از دشمنان سرسخت پیامبر و عامل قتل مبلغان پیامبر در رویداد بئر معونه ؛ لبید بن ربیعه از شاعران بزرگ عرب و از مؤلفة القلوب ؛ ابومطرف عبدالله بن شِخِّیر از بزرگان بنی‌عامر و از راویان احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ؛ علقمة بن عُلاثه از اشراف بنی‌ربیعه و از مؤلفة القلوب که پس از بازگشت پیامبر از طائف و بر پایه گزارشی، پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مرتد شد و به شام گریخت و او را از بزرگ‌ترین سخنوران عرب می‌دانند که خطابه‌اش نزد قیصر روم مشهور است؛ ضحاک بن سفیان مأمور تبلیغ اسلام میان تیره بنی‌جعفر بن کلابو عامل گردآوری زکات آنان
[۱۸۲] تاریخ خلیفه، خلیفة بن خیاط، ج۱، ص۶۳.
؛ نابِغه جَعْدی که به سبب نبوغش در شعر به نابغه مشهور شد و وی را پیش از اسلام از حنفاء می‌دانند ؛ وهب بن عبدالله از تیره بنی‌سواءه که پس از مهاجرت به کوفه در شمار یاران علی علیه السلام قرار گرفت و پیامبر او را وهب الخیر نامید.همچنین لیلی و مجنون که داستان عشق آن‌ها در منابع ادبی شهره شد، از بنی‌عامر بودند.
[۱۸۶] النسب، الهروی، ج۱، ص۲۶۱.



پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ارتداد دینی و سیاسی بسیاری از نومسلمانان در شبه جزیره، گروهی از بنی‌عامر پس از تردید بسیار میان باقی ماندن بر اسلام و بازگشت از آن، سرانجام با پیروی از طُلَیْحة بن خُوَیْلَد اسدی، پیامبر دروغینِ سرزمین نجد، از اسلام روی گرداندند و با نالایق شمردن ابوبکراز دادن زکات به حکومت مدینه سر باززدند. گروهی از آن‌ها حتی از کشتن و سوزاندن برخی از کارگزاران پیامبر خودداری نکردند.ابوبکر با شنیدن گزارش ارتداد بنی‌عامر، در نامه‌ای به خالد بن ولید، او را مأمور سرکوب آن‌ها کرد و به وی فرمان قتل عام بنی‌عامر و سوزاندن آن‌ها را داد.خالد در مسیر حرکت خود برای سرکوب بنی‌عامر، نخست با طلیحه روبه‌رو شد. قُرَّة بن هُبَیره، عامل گردآوری زکات بنی‌قشیر بن کعب که از ارسال زکات قوم خود به مدینه خودداری کرده بود و رهبری مرتدان بنی‌کعب را بر عهده داشت، با دیدن سپاه خالد از کرده خود هراسناک شد و از بنی‌عامر نیز خواست تا از ارتداد دست بردارند و در حمایت از طلیحه، جان خود را به خطر نیندازند. ولی عامریان گفته‌های او و قُرّة بن سلمه را نپذیرفتند و همچنان تا روشن شدن وضعیت طلیحه، بنی‌اسد، غَطَفان و فَزاره به کوشش‌های خود ادامه دادند.
[۱۹۳] الرده، ابوبکر الخلال، ج۱، ص۱۳۰-۱۳۱.
با شکست سپاهیان طلیحه و بازگشت پیروان او به اسلام، بنی‌عامر نیز چاره‌ای جز اظهار اسلام ندیدند. پس از تسلیم کردن آن دسته از مرتدان خود که به کشتن و سوزاندن مسلمانان پرداخته بودند، ضمن اعلام اسلام، با حکومت مدینه بیعت کردند. سپاه خالد که به فرماندهی هشام بن عاص به سرزمین بنی‌عامر وارد شده بود، با اسیر کردن قرة بن هبیره و پیرامونیانش به مدینه بازگشت و بدین گونه، شورش و ارتداد بنی‌عامر دفع شد. در این میان، علقمة بن علاثه که رهبری تیره بنی‌کلاب را در رویداد ارتداد بر عهده داشت، گریخت و خانواده او پس از تبری جستن از باورها و کارهای وی، از اسارت مسلمانان آزاد شدند.
بنی‌عامر را می‌توان در بسیاری از رخدادهای دوران پس از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم حاضر دید. از برخی به عنوان کارگزاران و حکمرانان منصوب خلفا نام برده شدهو گروه‌هایی از آن‌ها نیز در فتوحات دوره خلفا و پس از آن حضور داشتند.با آغاز حکومت علی علیه السلام و درگیری پیامبر با معاویه ، در هر دو سو افرادی از بنی‌عامر دیده می‌شوند. در قیام امام حسین علیه السلام نیز حضور بنی‌عامر با فردی چون شمر بن ذی الجوشن از بنی‌ضباب که از تیره‌های بنی‌عامر بود، مشهود است.


(۱) اسد الغابه : ابن اثیر (م.۶۳۰ق.)، بيروت، دار الكتاب العربي.
(۲) الاغانی : ابوالفرج الاصفهانی (م.۳۵۶ق.)، به كوشش علي مهنّا و سمير جابر، بيروت، دار الفكر.
(۳) انساب الاشراف : البلاذری (م.۲۷۹ق.)، به كوشش زكار و زركلي، بیروت ، دار الفكر، ۱۴۱۷ق.
(۴) ایام العرب قبل الاسلام : معمر ابوعبید (م.۲۰۹ق.)، بغداد ، دار الجاحظ، ۱۹۷۶م.
(۵) البدایة و النهایه : ابن کثیر (م.۷۷۴ق.)، بيروت، مكتبة المعارف.
(۶) تاریخ خلیفه : خلیفة بن خیاط (م.۲۴۰ق.)، به كوشش زكار، بيروت، دار الفكر، ۱۴۱۴ق.
(۷) تاریخ طبری (تاريخ الامم و الملوك): الطبری (م.۳۱۰ق.)، به كوشش محمد ابوالفضل، بيروت، دار احياء التراث العربي.
(۸) تاریخ مدینة دمشق : ابن عساکر (م.۵۷۱ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار الفكر، ۱۴۱۵ق.
(۹) تاریخ المدینة المنوره : ابن شبّه (م.۲۶۲ق.)، به كوشش شلتوت، قم ، دار الفكر، ۱۴۱۰ق.
(۱۰) تاریخ الیعقوبی : احمد بن یعقوب (م.۲۹۲ق.)، بيروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
(۱۱) التبیان : الطوسی (م.۴۶۰ق.)، به كوشش العاملي، بيروت، دار احياء التراث العربي.
(۱۲) التنبیه و الاشراف : المسعودی (م.۳۴۵ق.)، بيروت، دار صعب.
(۱۳) الثقات : ابن حبان (م.۳۵۴ق.)، الكتب الثقافيه، ۱۳۹۳ق.
(۱۴) جمهرة انساب العرب : ابن حزم (م.۴۵۶ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، دار الكتب العلميه، ۱۴۱۸ق.
(۱۵)الجوهرة في نسب النبي:محمد التلمساني البري (م. قرن۷ق.)، به كوشش التونجي، الرياض، دار الرفاعي، ۱۴۰۳ق.
(۱۶) المحبّر : ابن حبیب (م.۲۴۵ق.)، به كوشش ايلزه ليختن شتيتر، بيروت، دار الآفاق الجديده.
(۱۷) سبل الهدی : محمد بن یوسف الصالحی (م.۹۴۲ق.)، به كوشش عادل احمد و علي محمد، بيروت، دار الكتب العلميه، ۱۴۱۴ق.
(۱۸) سیر اعلام النبلاء : الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به كوشش گروهي از محققان، بيروت، الرساله، ۱۴۱۳ق.
(۱۹) السیرة النبویه : ابن هشام (م.۲۱۳/۲۱۸ق.)، به كوشش السقاء و ديگران، بيروت، دار المعرفه.
(۲۰) الطبقات الکبری : ابن سعد (م.۲۳۰ق.)، بيروت، دار صادر.
(۲۱) فتوح البلدان :البلاذري (م.۲۷۹ق.)، به كوشش صلاح الدين، قاهره ، النهضة المصريه، ۱۹۵۶م.
(۲۲) الفتوح : ابن اعثم الکوفی (م.۳۱۴ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱ق.
(۲۳) الکامل فی التاریخ : ابن اثير(م.۶۳۰ق.)، بيروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
(۲۴) مبهمات القرآن : بلنسی (م.۷۸۲ق.)، به كوشش القاسمي، بيروت، دار الغرب الاسلامي، ۱۴۱۱ق.
(۲۵) مجمع البیان : الطبرسی (م.۵۴۸ق.)، بيروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
(۲۶) مسند ابی‌یعلی : احمد بن علی بن المثنی (م.۳۰۷ق.)، به كوشش حسين سليم، بيروت، دار المأمون للتراث.
(۲۷) المعارف : ابن قتیبه (م.۲۷۶ق.)، به كوشش ثروت عكاشه، قم، الرضي، ۱۳۷۳ش.
(۲۸) معجم البلدان : یاقوت الحموی (م.۶۲۶ق.)، بيروت، دار صادر، ۱۹۹۵م.
(۲۹) المعجم الکبیر : الطبرانی (م.۳۶۰ق.)، به كوشش حمدي عبدالمجيد، دار احياء التراث العربي، ۱۴۰۵ق.
(۳۰) معجم قبائل العرب : عمر کحّاله ، بيروت، الرساله، ۱۴۰۵ق.
(۳۲) معجم ما استعجم : عبدالله البکری (م.۴۸۷ق.)، به كوشش السقاء، بيروت، عالم الكتب، ۱۴۰۳ق.
(۳۳) المغازی : الواقدی (م.۲۰۷ق.)، به كوشش مارسدن جونس، بيروت، اعلمي، ۱۴۰۹ق.
(۳۴) المفصل : جواد علی ، بيروت، دار العلم للملايين، ۱۹۷۶م.
(۳۵) المنتخب من کتاب ذیل المذیل :الطبري (م.۳۱۰ق.)، بيروت، اعلمي.
(۳۶) المنمق :ابن حبيب (م.۲۴۵ق.)، به‌كوشش احمد فاروق، بيروت، عالم ‌الكتب، ۱۴۰۵ق.
(۳۷) النسب : ابن سلّام الهروی (م.۲۲۴ق.)، به كوشش مريم محمد، بيروت، دار الفكر، ۱۴۱۰ق.
(۳۸) وقعة صفین : ابن مزاحم المنقری (م.۲۱۲ق.)، به كوشش عبدالسلام، قم، مكتبة النجفي، ۱۴۰۴ق.


۱. المعارف، ابن قتیبه، ج۱، ص۸۶.    
۲. جمهرة انساب العرب، ابن حزم، ج۱، ص۲۷۱-۲۷۳.    
۳. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۵۳.    
۴. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۹۳.    
۵. الثقات، ابن حبان، ج۳، ص۳۱۱.    
۶. تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب، ج۱، ص۲۲۷.
۷. انساب الاشراف، البلاذری، ج۱۳، ص۲۸۶.    
۸. جمهرة انساب العرب، ابن حزم، ج۱، ص۲۷۱.    
۹. جمهرة انساب العرب، ابن حزم، ج۱، ص۲۷۳.    
۱۰. الجوهرة فی نسب النبی، محمد التلمسانی البری، ج۱، ص۳۸۲.    
۱۱. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۱۹۰.    
۱۲. المغازی، الواقدی، ج۱، ص۳۶۴.    
۱۳. تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج۳، ص۱۶۶.    
۱۴. المفصل، جواد علی، ج۵، ص۲۱۳.    
۱۵. النسب، الهروی، ج۱، ص۲۶۴.
۱۶. المعجم الکبیر، الطبرانی، ج۱۸، ص۱۹۰.    
۱۷. المفصل، جواد علی، ج۲، ص۱۶۶.    
۱۸. تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج۴۱، ص۱۴۹.    
۱۹. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۲، ص۱۹.    
۲۰. معجم البلدان، یاقوت الحموی، ج۲، ص۲۵۰.    
۲۱. معجم قبائل العرب، عمر کحاله، ج۱، ص۱۹۴.    
۲۲. معجم قبائل العرب، عمر کحاله، ج۱، ص۲۶۷.    
۲۳. معجم قبائل العرب، عمر کحاله، ج۳، ص۹۸۹.    
۲۴. معجم قبائل العرب، عمر کحاله، ج۳، ص۱۱۹۵.    
۲۵. معجم قبائل العرب، عمر کحاله، ج۳، ص۱۲۲۱.    
۲۶. المفصل، جواد علی، ج۶، ص۱۸۸.    
۲۷. المفصل، جواد علی، ج۷، ص۲۵۶.    
۲۸. معجم البلدان، یاقوت الحموی، ج۱، ص۳۰۲.    
۲۹. معجم قبائل العرب، عمر کحاله، ج۱، ص۱۹۴-۱۹۵.    
۳۰. معجم قبائل العرب، عمر کحاله، ج۳، ص۱۱۹۵.    
۳۱. معجم البلدان، یاقوت الحموی، ج۲، ص۱۰۴.    
۳۲. معجم البلدان، یاقوت الحموی، ج۱، ص۱۲۰.    
۳۳. معجم البلدان، یاقوت الحموی، ج۲، ص۱۴۱.    
۳۴. معجم قبائل العرب، عمر کحاله، ج۱، ص۱۹۴.    
۳۵. معجم قبائل العرب، عمر کحاله، ج۲، ص۴۲۳.    
۳۶. معجم قبائل العرب، عمر کحاله، ج۳، ص۱۱۹۵.    
۳۷. معجم البلدان، یاقوت الحموی، ج۱، ص۱۹۰.    
۳۸. معجم قبائل العرب، عمر کحاله، ج۱، ص۱۹۴.    
۳۹. معجم قبائل العرب، عمر کحاله، ج۳، ص۱۱۹۵.    
۴۰. معجم قبائل العرب، عمر کحاله، ج۳، ص۱۲۲۱.    
۴۱. معجم البلدان، یاقوت الحموی، ج۴، ص۹.    
۴۲. الکامل، ابن اثیر، ج۱، ص۶۸۴-۶۸۵.    
۴۳. معجم البلدان، یاقوت الحموی، ج۴، ص۱۱-۱۲.    
۴۴. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۲۰۰.    
۴۵. الکامل، ابن اثیر، ج۱، ص۵۸۳.    
۴۶. معجم البلدان، یاقوت الحموی، ج۲، ص۱۰۴.    
۴۷. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۲۰۱.    
۴۸. الکامل، ابن اثیر، ج۱، ص۵۹۵.    
۴۹. معجم قبائل العرب، عمر کحاله، ج۲، ص۷۰۹.    
۵۰. معجم البلدان، یاقوت الحموی، ج۵، ص۳۶۰.    
۵۱. الکامل، ابن اثیر، ج۱، ص۶۳۱.    
۵۲. ایام العرب، معمر ابوعبید، ج۱، ص۴۵۷.
۵۳. المفصل، جواد علی، ج۵، ص۲۱۳.    
۵۴. معجم البلدان، یاقوت الحموی، ج۴، ص۳۳۱.    
۵۵. معجم ما استعجم، عبدالله البکری، ج۱، ص۲۲۶.    
۵۶. الکامل، ابن اثیر، ج۱، ص۶۴۶.    
۵۷. المفصل، جواد علی، ج۱۸، ص۲۰۱.    
۵۸. الکامل، ابن اثیر، ج۱، ص۶۳۹.    
۵۹. المفصل، جواد علی، ج۸، ص۹۹.    
۶۰. ایام العرب، معمر ابوعبید، ص۵۴۹.
۶۱. معجم البلدان، یاقوت الحموی، ج۲، ص۳۶۵.    
۶۲. معجم البلدان، یاقوت الحموی، ج۲، ص۳۶۵-۳۶۶.    
۶۳. ایام العرب، معمر ابوعبید، ص۳۷۹-۳۸۴.
۶۴. معجم قبائل العرب، عمر کحاله، ج۱، ص۱۹۴.    
۶۵. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۲۶-۱۲۷.    
۶۶. الکامل، ابن اثیر، ج۱، ص۶۱۹.    
۶۷. المفصل، جواد علی، ج۶، ص ۱۸۵.    
۶۸. معجم قبائل العرب، عمر کحاله، ج۱، ص۳۲۸.    
۶۹. معجم قبائل العرب، عمر کحاله، ج۲، ص۶۶۰.    
۷۰. المفصل، جواد علی، ج۸، ص۱۱۳.    
۷۱. معجم قبائل العرب، عمر کحاله، ج۱، ص۱۹۵.    
۷۲. الکامل، ابن اثیر، ج۱، ص۶۳۲.    
۷۳. المفصل، جواد علی، ج۱۱، ص۲۱۴.    
۷۴. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۲۰۰.    
۷۵. النسب، الهروی، ج۱، ص۲۵۹.
۷۶. المنمق، ابن حبیب، ج۱، ص۱۲۸.    
۷۷. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۲۰۲-۲۰۳.    
۷۸. المنمق، ابن حبیب، ج۱، ص۱۲۷-۱۲۸.    
۷۹. مجمع البیان، الطبرسی، ج۲، ص۲۵.    
۸۰. بقره/سوره ۲، آیه ۱۸۹.    
۸۱. جامع البیان، الطبری، ج۹، ص۳۴.    
۸۲. مجمع البیان، الطبرسی، ج۳، ص۴۳۱.    
۸۳. جامع البیان، الطبری، ج۹، ص۳۵.    
۸۴. مجمع البیان، الطبرسی، ج۳، ص۴۳۲.    
۸۵. جامع البیان، الطبری، ج۹، ص۳۶.    
۸۶. مجمع البیان، الطبرسی، ج۳، ص۴۳۲.    
۸۷. مجمع البیان، الطبرسی، ج۱، ص۴۵۹.    
۸۸. زاد المسیر، ابن الجوزی، ج۱، ص۱۳۱.    
۸۹. بقره/سوره ۲، آیه ۱۶۸.    
۹۰. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۴۲۴.    
۹۱. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۳، ص۱۴۱.    
۹۲. سبل الهدی، محمد بن یوسف الصالحی، ج۲، ص۴۵۵.    
۹۳. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۴۲۵.    
۹۴. تاریخ طبری، الطبری، ج۲، ص۱۶۵.
۹۵. تاریخ طبری، الطبری، ج۲، ص۴۵۸.
۹۶. تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج۴، ص۳۶۲-۳۶۳.    
۹۷. تاریخ طبری، الطبری، ج۱، ص۱۶۰-۱۶۳.
۹۸. تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج۳، ص۴۶۹-۴۷۳.    
۹۹. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۱۸۴.    
۱۰۰. الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۵۱.    
۱۰۱. المغازی، الواقدی، ج۱، ص۳۴۶.    
۱۰۲. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۱۸۶.    
۱۰۳. الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۵۱.    
۱۰۴. المغازی، الواقدی، ج۱، ص۳۵۱.    
۱۰۵. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۱۹۰.    
۱۰۶. المغازی، الواقدی، ج۱، ص۳۶۴.    
۱۰۷. المعجم الکبیر، الطبرانی، ج۱۸، ص۱۹۰.    
۱۰۸. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۱۸۵.    
۱۰۹. الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۵۲.    
۱۱۰. المغازی، الواقدی، ج۱، ص۳۴۷.    
۱۱۱. التنبیه و الاشراف، المسعودی، ج۱، ص۲۳۵.    
۱۱۲. التبیان، الطوسی، ج۹، ص۲۷۳.    
۱۱۳. مجمع البیان، الطبرسی، ج۹، ص۱۴۲.    
۱۱۴. مبهمات القرآن، بلنسی، ج۲، ص۴۸۹.
۱۱۵. احقاف/سوره ۴۶، آیه ۱۱.    
۱۱۶. التنبیه و الاشراف، المسعودی، ج۱، ص۲۲۷.    
۱۱۷. الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۱۶۲.    
۱۱۸. تاریخ المدینه، ابن شبه، ج۲، ص۵۹۸.    
۱۱۹. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۶۰۹.    
۱۲۰. التنبیه و الاشراف، المسعودی، ج۱، ص۲۲۷.    
۱۲۱. الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۹۴.    
۱۲۲. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۴۹۵.    
۱۲۳. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۴۹۵.    
۱۲۴. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۳۰۰-۳۰۴.    
۱۲۵. تاریخ المدینه، ابن شبه، ج۲، ص ۵۹۷.    
۱۲۶. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۸۲.    
۱۲۷. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۳۰۰.    
۱۲۸. تاریخ خلیفه، خلیفة بن خیاط، ج۱، ص۶۳.
۱۲۹. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۳۰۲.    
۱۳۰. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۳۰۰-۳۰۳.    
۱۳۱. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۵۶۷-۵۶۸.    
۱۳۲. تاریخ المدینه، ابن شبه، ج۲، ص۵۱۹.    
۱۳۳. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۳۱۰.    
۱۳۴. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۵۶۸.    
۱۳۵. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۳۱۰.    
۱۳۶. تاریخ المدینه، ابن شبه، ج۲، ص۵۱۹.    
۱۳۷. تاریخ المدینه، ابن شبه، ج۲، ص۵۱۹.    
۱۳۸. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۵۶۸.    
۱۳۹. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۳۱۰.    
۱۴۰. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۵۶۹.    
۱۴۱. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۳۱۰- ۳۱۱.    
۱۴۲. تاریخ المدینه، ابن شبه، ج۲، ص۵۱۹.    
۱۴۳. النسب، الهروی، ج۱، ص۲۶۴.
۱۴۴. المحبر، ابن حبیب، ج۱، ص۸۳.    
۱۴۵. المنتخب، الطبری، ج۱، ص۸۸.    
۱۴۶. تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج۳، ص۲۰۶.    
۱۴۷. المحبر، ابن حبیب، ج۱، ص۹۱.    
۱۴۸. النسب، الهروی، ج۱، ص۲۶۳.
۱۴۹. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۶۴۴-۶۴۶.    
۱۵۰. الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۱۳۲.    
۱۵۱. مجمع البیان، الطبرسی، ج۸، ص۱۵۱-۱۵۲.    
۱۵۲. احزاب/سوره ۳۳، آیه ۲۹.    
۱۵۳. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۶۴۸.    
۱۵۴. الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۱۴۱.    
۱۵۵. المنتخب، الطبری، ج۱، ص۱۰۳.    
۱۵۶. تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج۳، ص۱۶۶.    
۱۵۷. تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج۳، ص۲۴۴.    
۱۵۸. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۳، ص۱۴۱.    
۱۵۹. المعارف، ابن قتیبه، ج۱، ص۸۸.    
۱۶۰. الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۴۲.    
۱۶۱. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۳۲.
۱۶۲. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۳۷۲.    
۱۶۳. الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۲۷۸.    
۱۶۴. تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج۷۰، ص۶۰.    
۱۶۵. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۲۷.    
۱۶۶. الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص ۵۱.    
۱۶۷. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۹۳.    
۱۶۸. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۳۰۳.    
۱۶۹. فتوح البلدان، البلاذری، ج۱، ص۱۱۶.    
۱۷۰. المفصل، جواد علی، ج۵، ص۲۷۹.    
۱۷۱. المغازی، الواقدی، ج۱، ص۳۴۸.    
۱۷۲. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۱۸۵.    
۱۷۳. تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج۲۶، ص۱۰۳.    
۱۷۴. الطبقات، ابن سعد، ج۶، ص۱۰۷.    
۱۷۵. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۲۱۴.    
۱۷۶. الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۸۷.    
۱۷۷. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۳۱۱.    
۱۷۸. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۵۸۳.    
۱۷۹. تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج۴۱، ص۱۴۵.    
۱۸۰. تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج۴۱، ص۱۴۸-۱۵۰.    
۱۸۱. تاریخ المدینه، ابن شبه، ج۲، ص۵۹۸.    
۱۸۲. تاریخ خلیفه، خلیفة بن خیاط، ج۱، ص۶۳.
۱۸۳. المنتخب، الطبری، ج۱، ص۶۶.    
۱۸۴. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۵۱۵.    
۱۸۵. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۶۸۴.    
۱۸۶. النسب، الهروی، ج۱، ص۲۶۱.
۱۸۷. الاغانی، ابوالفرج الاصفهانی، ج۲، ص۳۶۲.    
۱۸۸. سیر اعلام النبلاء، الذهبی، ج۴، ص۵.    
۱۸۹. الفتوح، ابن اعثم الکوفی، ج۱، ص۱۲.    
۱۹۰. مسند ابی یعلی، احمد بن علی بن المثنی، ج۱۳، ص۱۴۶.    
۱۹۱. مسند ابی یعلی، احمد بن علی بن المثنی، ج۱۳، ص۱۴۶.    
۱۹۲. الفتوح، ابن اعثم الکوفی، ج۱، ص۱۱.    
۱۹۳. الرده، ابوبکر الخلال، ج۱، ص۱۳۰-۱۳۱.
۱۹۴. الثقات، ابن حبان، ج۲، ص۱۶۸.    
۱۹۵. تاریخ طبری، الطبری، ج۳، ص۲۶۳.    
۱۹۶. فتوح البلدان، البلاذری، ج۱، ص۱۱۶.    
۱۹۷. تاریخ طبری، الطبری، ج۳، ص۲۶۲.    
۱۹۸. تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج۴۱، ص۱۴۱.    
۱۹۹. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص ۵۸۳.    
۲۰۰. وقعة صفین، ابن مزاحم المنقری، ج۱، ص۲۷۷.    
۲۰۱. تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج۱۸، ص۴۴۷.    
۲۰۲. تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج۱۹، ص۳۴.    
۲۰۳. تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج۴۰، ص۲۸۶.    
۲۰۴. الطبقات، ابن سعد، ج۶، ص۱۱۷.    



حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، برگرفته از مقاله«بنی‌ عامر بن صعصعه».    



جعبه ابزار