• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تاسوعا

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



نهم محرم را، «تاسوعا» گویند. «تاسوعا» از ریشه «تسع» به معنای نه می‌باشد.
[۱] فیومی ، احمدبن محمد، مصباح المنیر، ج۲، ص۷۵.




چند روز قبل از تاسوعای سال ۶۱ هـ. ق، عمر بن سعد فرمانده لشکر دشمن، نامه‌ای در ارتباط با عدم جنگ و صلح با امام حسین (علیه‌السلام) به عبید الله بن زیاد، ـ فرماندار کوفه ـ نوشته بود؛ اما شمربن ذی الجوشن ـ که در آن زمان در کوفه بود ـ ابن زیاد را از این کار باز داشت. عبید الله نیز حرف او را پذیرفت. ابن زیاد نامه‌ای به ابن سعد نوشت و دستور داد که: اگر حسین بن علی تسلیم نشد، حمله کن و او و یارانش را بکش. به شمر هم گفت: اگر ابن سعد از این دستور سر باز زد، گردن او را بزن و خود فرمانده لشکر باش.
[۲] قمی، شیخ عباس، دمع السجوم (ترجمه کتاب نفس المهموم)، ترجمه ابو الحسن شعرانی، قم، هجرت، اول، ۱۳۸۱ش، ص۱۹۰.

شمر نامه را پیش از ظهر روز پنج شنبه نهم محرم (تاسوعا) به کربلا رساند. ابن سعد که نسبت به صلح با امام حسین خوشبین بود، به یک‌باره در برابر نامه عبیدالله قرار گرفت و راه گریزی برای خود نیافت. از سویی او می‌دانست که امام، تسلیم نمی‌شود و از طرفی دیگر طرح صلح او با شکست مواجه شده بود. عمر بن سعد دو گزینه در جلوی خود داشت:
۱. نبرد با امام حسین (علیه‌السلام).
۲. رها کردن فرماندهی که محروم شدن از رسیدن به حکومت ری و گرگان را به همراه داشت.
پذیرفتن هر یک از این دو راه برای او دشوار بود؛ ولی حب ریاست و هوای نفس، چنان بر وی غلبه یافته بود که دنیا را بر آخرت ترجیح داد و راه نخست را انتخاب کرد و تصمیم گرفت فرمان عبیدالله را اجرا کند و با امام حسین (علیه‌السّلام) به نبرد بپردازد. به همین جهت در روز نهم محرم بعد از نماز عصر سپاهیان خود را آرایش داد و آنان را آماده حمله نمود.


قبل از حرکت سپاه عمر بن سعد آوردن دو امان‌نامه (امان دادن یعنی کسی را در کنف حمایت خود گرفتن. امان‌نامه، نوشته‌ای بود که سبب مصونیت جانی شخص امان یافته می‌شد. عرب‌ها نسبت به امانی که می‌دادند حتی نسبت به دشمن خویش پایبند بودند و نقض آن را ناجوانمردی و نشانه فرومایگی می‌دانستند.)
[۳] محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، قم، نشر معروف، هفتم، ۱۳۸۳ ش، ص۶۱.
برای فرزندان‌ ام البنین گزارش شده است که هر دو ناکام ماند. فرزندان امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) و‌ ام البنین یعنی اباالفضل العباس و جعفر و عبدالله و عثمان هر دو امان‌نامه را رد کردند و این چنین وفاداری خود را به امام حسین (علیه‌السّلام) نشان دادند.
اولین امان‌نامه از جانب عبدالله بن ابی المحل بود. او به خاطر فامیل بودن با‌ ام البنین از عبیدالله بن زیاد برای آنها امان گرفته بود. وقتی امان‌نامه برای این جوانمردان خوانده شد، در جواب گفتند: «ما نیازی به امان‌نامه تو نداریم. امان خدا بهتر از امان عبید الله پسر سمیه است.»
[۴] نظری منفرد، علی، قصه کربلا، قم، سرور، دوازدهم، ۱۳۸۳ش، ص۲۴۰.

دومین امان‌نامه را شمر ـ که او نیز نسبت قوم و خویشی با آنها داشت ـ بازگو کرد و آن وفاداران در جواب گفتند: «خدا، تو و امان تو را لعنت کند. تو ما را امان می‌دهی در حالی که فرزند رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در امان نمی‌باشد.» (البته برخی امان‌نامه را یکی می‌دانند به این صورت که شمر دوست عبدالله بن ابی محل بود و هر دو نسبت فامیلی با‌ ام البنین داشتند. امان‌نامه را هر دو از عبید الله بن زیاد گرفتند؛ پس یک امان‌نامه بیشتر نبوده است.)
[۶] جعفریان، رسول، تاملی در نهضت عاشورا، قم، نشر مورخ، ۱۳۸۶ش، ص۱۰۲.

دستور جنگ در روز نهم از طرف عمربن سعد صادر شد؛ در حالی که یاران امام در مقابل یاران لشکر دشمن بسیار کم بودند و جنگی نا برابر در حال شکل‌گیری بود.


امام صادق (علیه‌السّلام) در حدیثی درباره این روز فرموده‌اند:
«تاسوعا روزی است که امام حسین (علیه‌السّلام) و یارانش در کربلا محاصره شدند و اهل شام در اطراف آنان اجتماع نمودند. ابن مرجانه و ابن سعد از کثرت لشکر خود خوشحال شدند و امام حسین (علیه‌السّلام) و یاران او را در آن روز ضعیف شمردند یقین کردند که برای حسین یاوری نخواهد آمد و اهل عراق آن حضرت را کمک نخواهند کرد.»


سپاه عمر بن سعد، به سوی خیمه‌های امام حسین (علیه‌السّلام) به حرکت در آمدند. امام با مشاهده این صحنه به برادرش عباس بن علی فرمود: «ای عباس، جانم به فدایت؛ سوار اسبت شو و از آنها بپرس مگر چه روی داده و برای چه به اینجا آمده‌اند.»
ایشان به همراه بیست تن از یاران امام به سوی سپاه دشمن رفت، تا دلیل تحرکات آنان را بپرسد. آنها گفتند: فرمان امیر است که یا حکم او را بپذیرید و یا آماده جنگ شوید. قمر بنی هاشم پیام را به امام رساند. امام به ایشان فرمود: «ارجع الیهم فان استطعت ان تؤخرهم الی الغدوة و تدفعهم عنا العشیة لعلنا نصلی لربنا اللیلة و ندعوه و نستغفره فهو یعلم انی قد احب الصلاة له و تلاوة کتابه و الدعاء و الاستغفار»
«به نزدآنها بازگرد و اگر می‌توانی تا فردا از ایشان مهلت بگیر و امشب ایشان را از ما باز گردان تا امشب برای پروردگار خود نماز خوانده دعا کنیم و از او آمرزش خواهی نمائیم؛ زیرا خدا می‌داند من نماز و تلاوت کتابش قرآن و دعای بسیار و استغفار را دوست دارم.»
عباس نزد سپاهیان دشمن بازگشت و از آنها شب عاشورا را برای نماز و عبادت مهلت خواست. عمر بن سعد نمی‌خواست اجازه دهد؛ ولی یکی از یارنش گفت: «سبحان الله اگر اهل دیلم (کنایه از مردم بیگانه) و کفار از تو چنین تقاضائی می‌کردند، سزاوار بود که با آنها موافقت کنی» بالاخره ابن سعد با فشار یارانش، شب عاشورا را به امام و اصحابش مهلت داد.
[۹] نظری منفرد، علی، قصه کربلا، قم، سرور، دوازدهم، ۱۳۸۳ش، ص۲۳۶- ۲۴۳.



در بین عزاداران حسینی، روز نهم محرم با نام قمر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس زینت یافته است.
بعد از شهادت حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها)، امیرالمؤمنین با فاطمه دختر حزام عامریه ازدواج نمود. ایشان از شجاع‌ترین خاندان عرب برگزیده شده بود تا فرزندانی به دنیا بیاورند که شجاعت در وجودشان موروثی باشد.
[۱۰] ابن عنبه، عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، تحقیق محمد حسن آل طالقانی، نجف، مکتبة الحیدریة فی النجف، سوم، ۱۳۸۰ق، ص۳۵۷.
ثمره این ازدواج، چهار پسر شد: عباس، عبدالله، جعفر و عثمان؛ به همین خاطر کنیه «ام البنین» را به فاطمه بنت حزام دادند. چهار پسر‌ام البنین در کربلا در دفاع از امامت و در رکاب امام حسین (علیه‌السّلام) به شهادت رسیدند.


کنیه ایشان، «ابوالفضل» بود و به خاطر جمال ظاهر و باطنی که داشت به «قمر بنی هاشم» (ماه فرزندان هاشم) خوانده می‌شد. درباره اوصاف ایشان امام صادق (علیه‌السّلام) چنین فرموده‌اند: «کان عمنا العباس نافذ البصیرة، صلب الایمان، جاهد مع ابی عبدالله، و ابلی بلاء حسنا، و مضی شهیدا»
«عمویم عباس، انسانی هوشمند و ژرفنگر و آراسته به ایمانی آگاهانه و استوار و عمیق بود؛ به همراه ابا عبدالله به جهاد پرداخت و در آزمون سرفراز و سربلند سر بر آورد و عمرش با شهادت به پایان رسید.»
در زیارت حضرت عباس که از حضرت امام جعفر صادق (علیه‌السّلام) منقول است به نکات برجسته‌ای از وجود قمر بنی هاشم پی می‌بریم. در این زیارت نامه، اوصافی همچون عبد صالح خدا بودن، فرمان‌برداری و اطاعت از خدا و رسولش و ائمه، وفاداری و جان‌نثاری برای امام خود، برای حضرت ابوالفضل ذکر شده است. قسمتی از این زیارت نامه چنین است:
اشهد لک بالتسلیم و التصدیق و الوفاء و النصیحة لخلف النبی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم المرسل... السلام علیک ایها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله و ل امیرالمؤمنین و الحسن و الحسین صلی الله علیهم و سلم السلام علیک و رحمة الله و برکاته و مغفرته و رضوانه و علی روحک و بدنک اشهد و اشهد الله انک مضیت علی ما مضی به البدریون و المجاهدون فی سبیل الله المناصحون له فی جهاد اعدائه المبالغون فی نصرة اولیائه الذابون عن احبائه
شهادت می‌دهم که تو تسلیم حسین فرزند نبی مرسل (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بوده و او را تصدیق داشته و در مقام وفاء و خیر‌خواهی او بودی... درود بر تو‌ای بنده نیکوکار، بنده‌ای که فرمان‌بردار خدا و رسولش و امیرالمؤمنین و حسن و حسین بودی، درود و رحمت و برکات و مغفرت و بهشت خدا برای تو باد و بر جان و جسد تو باشد و خدا را شاهد می‌گیرم که تو همان راهی را رفتی که اصحاب بدر رفتند؛ همان کسانی که در راه خدا جهاد کرده، و در جهاد با دشمنان خدا زبان به پند و نصیحت گشوده، در نصرت دوستان خدا سعی بلیغ نموده و از دوستان و محبین حق‌تعالی دشمنان را دفع کردند.

۶.۱ - علمدار

صبح عاشورا امام، یاران اندک خود را به سه جناح چپ و راست و قلب تقسیم کرد و برای هر یک فرماندهی برگزید و پرچم و علم را به دست پرتوان برادرش اباالفضل سپرد.
[۱۳] محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، قم، نشر معروف، هفتم، ۱۳۸۳ ش، ص۳۴۷.
علمداری در میدان‌های نبرد قدیم، نقشی حساس داشت. پرچمداران جنگ را از با صلابت‌ترین و مقاوم‌ترین نیروهای مؤمن انتخاب می‌کردند. علمداران اهتمام شدید داشتند که همیشه علم را بلند و در فراز نگه دارند؛ چرا که آن سبب برپائی نیروهای رزمنده بود و لشکر از هم نمی‌گسست مگر به قتل صاحب رایت و سقوط پرچم. عباس مایه آرامش خاطر حسین بن علی بود و تا زنده بود دودمان امامت، آسایش و امنیت داشتند.
[۱۴] موسوی المقرم، سید عبد‌الرزاق، سردار کربلا حضرت ابو الفضل العباس (ترجمه کتاب العباس) ترجمه ناصر پاک پرور، بی‌جا، مؤسسه الغدیر، اول، ۱۴۱۱ق، ص۲۷۵.


۶.۲ - سقا

در کربلا به حضرت عباس لقب «سقا» (آب آور) داده بودند؛ چرا که تا روز عاشورا چند بار، صف دشمن را شکافته و برای اطفال آب مهیا کرده بود. روز عاشورا پس از شهادت همه یاران، مامور شد برای اهل بیت (علیهم‌السلام) امام آب بیاورد؛ در حالی که مسیر آب توسط دشمن بسته شده بود. سقا تنها به دشمن حمله کرد و آنان را کنار زد. خود را به آب رساند. تشنه بود. آب موج می‌زد.
عقل گفتش تشنه کامی، نوش کن عشق گفتش بحر غیرت جوش کن

آب گفتش بر صفای من نگر قلب گفتش در وفای من نگر

عافیت گفتش کف آبی بنوش عاطفت گفتش که چشم از وی بپوش

تشنگی گفتش تو را سازم هلاک رستگی گفتش که از مردن چه باک؟
به یاد تشنگی امام و خاندان و اهل بیتش افتاد. هرگز، این رسم وفا‌داری نیست. به خود خطاب کرد: یا نفس من بعد الحسین هونی وبعده لا کنت ان تکونی
هذا الحسین وارد المنون وتشربین بارد المعین
«ای نفس، پس از حسین زنده نباشی! این حسین است که در آستانه مرگ و شهادت است و تو آب سرد می‌نوشی؟! به خدا سوگند، این هرگز رسم دینداری من نیست.»
و آب را بر آب ریخت. آب ننوشید. مشک را پر از آب کرد؛ اما آب به خیمه‌ها نرسید و عباس در بین راه شهید شد. در حالی که تمام همش آبرسانی به اهل بیت و اطفال امام بود. عباس شهید شد در حالی که تشنه بود و چنین عباس تا ابد معلم عشق و وفا لقب گرفت.

۶.۳ - دو بال برای پرواز

شیخ صدوق نقل کرده است: روزی امام سجاد (علیه‌السّلام) به عبید الله فرزند قمر بنی هاشم نگاهی کرد. اشک چشمش را گرفت و فرمود: «روزی به رسول خدا سخت‌تر از روز احد نگذشت که عمویش حمزه در آن کشته شد و بعد از آن موته است که عموزاده‌اش جعفر‌بن‌ابی‌طالب کشته شد. (سپس امام فرمود:) و هیچ روزی همچون روز حسین نبود. سی هزار مرد که گمان می‌کردند از این امتند دور او را گرفتند و هر کدام به کشتن او به خدا تقرب می‌جست و حسین، خدا را به آنها یادآوری می‌کرد، ولی آنها پند نمی‌گرفتند تا او را به ستم و ظلم و عدوان کشتند. (سپس فرمود:) خداوند، عباس را رحمت کند که ایثار و فداکاری نمود تا آنجا که هر دو دستش بریده شد. خداوند ـ عزّوجلّ ـ به عوض آنها دو بال به او عطا نمود که با فرشتگان در بهشت پرواز می‌کند؛ چنانچه با جعفر‌بن‌ابی‌طالب نیز چنین کرده بود و عباس را نزد خدای تبارک و تعالی درجه و منزلتی است که تمام شهیدان روز قیامت به آن غبطه می‌خورند.»


روز تاسوعا؛ عباس بن علی؛ عباس بن علی بن ابی‌طالب.


۱. فیومی ، احمدبن محمد، مصباح المنیر، ج۲، ص۷۵.
۲. قمی، شیخ عباس، دمع السجوم (ترجمه کتاب نفس المهموم)، ترجمه ابو الحسن شعرانی، قم، هجرت، اول، ۱۳۸۱ش، ص۱۹۰.
۳. محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، قم، نشر معروف، هفتم، ۱۳۸۳ ش، ص۶۱.
۴. نظری منفرد، علی، قصه کربلا، قم، سرور، دوازدهم، ۱۳۸۳ش، ص۲۴۰.
۵. شیخ مفید، محمدبن محمدبن نعمان، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید، اول، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۸۹.    
۶. جعفریان، رسول، تاملی در نهضت عاشورا، قم، نشر مورخ، ۱۳۸۶ش، ص۱۰۲.
۷. کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، تهران، اسلامیه، دوم، ۱۳۶۲ش، ج۴، ص۱۴۷.    
۸. شیخ مفید، محمدبن محمدبن نعمان، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید، اول، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۹۱-۹۳.    
۹. نظری منفرد، علی، قصه کربلا، قم، سرور، دوازدهم، ۱۳۸۳ش، ص۲۳۶- ۲۴۳.
۱۰. ابن عنبه، عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، تحقیق محمد حسن آل طالقانی، نجف، مکتبة الحیدریة فی النجف، سوم، ۱۳۸۰ق، ص۳۵۷.
۱۱. ابو مخنف ازدی، مقتل الحسین، تحقیق حسن غفاری، قم، انتشارات علمیه، ۱۳۹۸ق، ص۱۷۶.    
۱۲. ابن قولویه القمی، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص۷۸۵.    
۱۳. محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، قم، نشر معروف، هفتم، ۱۳۸۳ ش، ص۳۴۷.
۱۴. موسوی المقرم، سید عبد‌الرزاق، سردار کربلا حضرت ابو الفضل العباس (ترجمه کتاب العباس) ترجمه ناصر پاک پرور، بی‌جا، مؤسسه الغدیر، اول، ۱۴۱۱ق، ص۲۷۵.
۱۵. ابو مخنف ازدی، مقتل الحسین، تحقیق حسن غفاری، قم، انتشارات علمیه، ۱۳۹۸ق، ص۱۷۹.    
۱۶. ابن‌بابویه قمی، محمد‌بن‌علی‌بن‌حسین، امالی الصدوق، بیروت، اعلمی، پنجم، ۱۴۰۰ق، ص۵۴۷-۵۴۸.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «تاسوعا».    



جعبه ابزار