• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تاویل در قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تاویل قرآن درلسان آیات کریمه و روایات شریفه عبارت است از: معانی و مصادیقی از آیات کریمه که برای غیر راسخان در علم (نبی اکرم - صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم - و ائمه اطهار - علیهم‌السّلام -) ظاهر نمی‌باشد و فهمیدن آن طبق اصول محاوره میسر نیست.



لفظ تاویل، درضمن هفت سوره از سور قرآن کریم هفده بار استعمال شده است که پنج بار آن (دو بار به طور یقین و به اتفاق مفسرین و سه بار به حسب ظاهر و به نظر مشهور). در مورد قرآن یعنی در حال اضافه به ضمیری که به کل یا بخشی از قرآن برمی گردد، به کار رفته است. و در روایات نیز کلمه تاویل در مورد قرآن، بسیار استعمال شده است، ولی در هیچ آیه و روایتی تاویل قرآن، تعریف و تفسیر نشده و حقیقت آن تبیین نگشته است، جز این که دربعضی از روایات بطن قرآن با تاویل، تطبیق شده است. لذا برای فهم حقیقت تاویل قرآن و مراد از آن، باید مواردی را که تاویل در مورد قرآن به کار رفته است، مورد مطالعه و دقت قرار داد و با توجه به معنای لغوی و مستعمل فیه کلمه تاویل و قرآین موجود در کلام، معنای مراد از آن را درهر مورد تشخیص دهیم و بانظر به همه موارد، به حقیقت آن پی ببریم. البته توجه به کلمات لغت شناسان و مفسرین و ملاحظه سایر موارد استعمال تاویل (یعنی مواردی که در مورد غیر قرآن به کار رفته) نیزلازم است، زیرا ما را با معانی مستعمل فیه کلمه تاویل و معناهایی که ممکن است تاویل در آن استعمال شود، آشنا می‌کند و ما را در استظهار و فهم مراد از آن در مواردی که درمورد قرآن به کار رفته است، یاری خواهدکرد.


بعد از ملاحظه کلمات لغت شناسان و مفسرین و تتبع درمعانی مستعمل فیه تاویل در استعمالات قرآن و روایات، به مطالعه ودقت در مواردی که تاویل درمورد قرآن کریم به کار رفته است، پرداختیم و به این نتیجه رسیدیم که تاویل قرآن درلسان آیات کریمه و روایات شریفه عبارت است از:
معانی و مصادیقی از آیات کریمه که برای غیر راسخان در علم (نبی اکرم - صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم - و ائمه اطهار - علیهم‌السّلام -) ظاهر نمی‌باشد و فهمیدن آن طبق اصول محاوره میسر نیست و آن معانی و مقاصد مزبور چند قسم است:
الف - معنای حقیقی و مراد واقعی آیات متشابه.
ب - معنا و معارف باطنی آیات کریمه، اعم از آیات محکم و متشابه.
ج - مصداق خارجی و تجسم عینی وعده و وعیدهای قرآن کریم درمورد آخرت و سایر پیشگویی‌های آن.
د - مصادیق برجسته‌ای از مفاهیم آیات کریمه که از دید عرف و افراد عادی، پنهان است.
در ذیل، هریک از اقسام مذکور را با شواهدی از آیات و روایات ذکر می‌نماییم:

۲.۱ - معنای حقیقی و منظور واقعی آیات متشابه

آیات متشابه آیاتی است که معنای حقیقی و مراد واقعی آن ظاهر نیست، درقبال آیات محکمات که معنای آن طبق اصول محاوره، ظاهر است و تشابه نامیده شده‌اند چون معنای حقیقی و مقصود از آنها بین چند معنی مردد است و معنای حقیقی آن به معنای غیرحقیقی مشتبه شده است. البته متشابهات، بردوگونه است:
۱- متشابهات بدوی؛ که در بدو نظر، معنای آن ظاهر نیست ولی باملاحظه قراین داخلی و خارجی و تدبر درآن، تشابه از آن برطرف می‌شود.
۲- متشابهات مستقر؛ که تشابه آن مستقر است و با ملاحظه قراین و تدبر در آن نیز، رفع نمی‌شود و برای فهم معنای آن باید به راسخان درعلم یعنی نبی اکرم - صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم - و جانشینان برحقش مراجعه نمود. دربرخی از آیات و روایات، کلمه تاویل در مورد این دسته از آیات یعنی متشابهات مستقر، استعمال گردیده و از معناومقصوداین بخش از آیات به عنوان تاویل یاد شده است هو الذی انزل علیک الکتاب منه آیات محکمات هن‌ام الکتاب واخرمتشابهات فاماالذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ماتشابه منه ابتغاء الفتنة و ابتغاء تاویله وما یعلم تاویله الاالله والراسخون فی العلم "
این آیه کریمه، با لحن نکوهش، خبر داده که افرادی که در دلهای آنان کژی و انحراف هست، آیات متشابه قرآن را دنبال می‌کنند برای طلب فتنه و طلب تاویل آن، و حال آنکه هیچ کس جز خدا و راسخان در علم، تاویل آن را نمی‌داند.
هر چند تاویل نزد اهل لغت و تفسیر، هم به معنای مصدری به کار می‌رود و هم به معنای وصفی، ولی ظاهرا دراین آیه، تاویل به معنای وصفی بوده و اضافه نیز معنوی است. (زیرا اولا ابتغاء که مصدراست به آن اضافه شده است و اضافه مصدر به مصدر متدوال نیست و ثانیا تاویل دراین آیه کریمه متعلق علم قرار گرفته و تعلق علم بمعنای وصفی اظهراست و ثالثا اگر تاویل مصدر باشد اضافه آن به ضمیر قرآن اضافه مصدر به مضمون و اضافه لفظیه است که به تعبیر ابن عقیل غیر محضه و در نیت انفصال است ولی اگر به معنای وصفی باشد وصف غیر عامل است و اضافه محضه و انفصال خلاف اصل است، عبدالله بن عقیل العقیلی می‌نویسد: ان الاضافة علی قسمین: محضة و غیرمحضة. فالمحضة، هی غیر اضافة الوصف المشابه للفعل المضارع الی معموله و غیرالمحضة، هی اضافة الوصف المذکور، فان کان المضاف غیروصف او وصفا غیر عامل فالاضافة محضة... و سمیت محضة، لانهاخالصة من نیته الانفصال بخلاف غیرالمحضة فانها علی تقدیرالانفصال. ")
[۲۰] شرح ا بن عقیل، (سیدالشهداء، قم، ۱۴۱۱، ه)، ص۲۴۹.

در مرجع ضمیر تاویله درکلمه وابتغاء تاویله "دو احتمال است: الکتاب "و ماتشابه ". ولی اظهر، رجوع آن به ماتشابه "است؛ یکی به لحاظ اقربیت آن و دیگر به تناسب مغیی (اتباع متشابه) و غایت (طلب تاویل). زیرا مناسبت اتباع آیات متشابه با طلب تاویل متشابه، بیشتر است از طلب تاویل مطلق کتاب و این تناسب با توجه به اینکه هرآیه‌ای تاویل مخصوص به خود را دارد نه اینکه مجموع قرآن دارای یک تاویل باشد، واضح است و نیاز به بیان ندارد، چون طبیعی است که اتباع از هرآیه برای طلب تاویل همان آیه است نه تاویل آیه دیگر، و وجود تاویل، برای هرآیه، علاوه براین که ظاهر و متبادر به ذهن است، روایات فراوانی نظیر معتبره فضیل "و غیر آن بر آن دلالت دارد، که ذکر آن خواهدآمد. توهم نشود که اقربیت در اینجا بامحور بودن بحث از کل قرآن معارض است زیرا دراین آیه کریمه، بعد از تقسیم کتاب به آیات محکم و متشابه، محور کلام، آیات متشابه و بحث از آن است و لذا دیگر سخنی از آیات محکمات به میان نیامده است و آن تقسیم، مقدمه‌ای است برای ورود به بحث از آیات متشابه و موضع افراد منحرف و راسخان در علم نسبت به آن و به قرینه مناسبت مضاف (تاویل) و مضاف الیه (ه ماتشابه) قهرا مراد از تاویل متشابه، همان معنی و مقصود از آیات متشابه است که جز برای خدا و راسخان درعلم، معلوم نیست و طلب کردن آن جز از طریق رجوع به کلام خدا و راسخان درعلم (نبی اکرم و جانشینان گرانقدرش - صلوات الله علیه و علیهم -) مذموم و ممنوع است، زیرا طلب کردن شی ء است از غیر راه خودش.
و روایت معتبری (حدثنا محمد بن الحسن بن الولید - رحمه الله - قال حدثنا محمد بن الحسن الصفار، عن ابراهیم بن هاشم، عن الحسن بن محبوب، عن علی بن رئاب، عن محمد بن قیس قال سمعت اباجعفر - علیه‌السّلام - یحدث ان حییا وابایاسر ابنی اخطب و نفرا من یهود اهل نجران اتوارسول الله - صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم - فقالو له: الیس فیماتذکر فیماانزل الله علیک الم "قال بلی قالوا: اتاک بهاجبرئیل من عندالله تعالی؟ قال: نعم قالوا: لقدبعثت انبیاء قبلک ومانعلم نبیا منهم اخبر نامدة ملکه وما اجل امته غیرک قال: فاقبل حیی ا بن اخطب علی اصحابه فقال لهم: الالف واحد واللام ثلثون، والمیم اربعون فهذه احدی و سبعون سنة فعجب ممن یدخل فی دنیا مدة ملکه واجل امته احدی و سبعون سنة قال: ثم اقبل علی رسول الله - صلی الله علی وآله - فقال له: یامحمد هل مع هذا غیره؟ قال: نعم قال: هاته قال: المص قال هذه اثقل و اطول الالف واحد واللام ثلثون والمیم اربعون والصاد تسعون فهذه ماة و احدی و ستون سنة ثم قال لرسول الله - صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم - فهل مع هذا غیره قال: نعم... الخ فذکر ابوجعفر - علیه‌السّلام - ان هذه الایات انزلت فیهم منه آیات محکمات هن‌ام الکتاب و اخر متشابهات. قال و هی تجری فی وجه آخر علی غیرتاویل حیی وابی یاسر واصحابها.)
[۲۱] (شیخ صدوق، معانی الاخبار، انتشارات صدوق، تهران، ۱۳۷۹، ص۲۳).
هم که در شان نزول این آیه کریمه رسیده است، همین استظهار را تائید بلکه تثبیت می‌کند، زیرا گویای آن است که حیی "و ابو یاسر"فرزندان اخطب "و جمعی دیگر از یهود، به زعم باطل خود، طبق حساب حروف ابجد، از حروف مقطعه قرآن، مدت ملک حضرت محمد - صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم - و اجل امت آن حضرت را پیش بینی می‌کردند و مقصود از حروف مقطعه را تعیین مدت ملک و اجل امت آن حضرت قرار می‌دادند که این آیه در مذمت آنان نازل شد. از نزول آیه در مذمت آنان و تطبیق آیه کریمه با کارآنان به دست می‌آید که حروف مقطعه، از آیات متشابه است و معنی و مقصود از آن تاویل می‌باشد و مقصود از آن را تعیین مدت ملک نبی اکرم - صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم - و اجل امت آن حضرت قرار دادن، از مصادیق ابتغاء تاویل مذموم است. پس تاویل در این آیه عبارت است از معنی و مقصود و نه چیز دیگر و شاهد دیگر براینکه معنی و مقصود از آیات متشابه تاویل نامیده شده است، روایت اسماعیل ا بن جابر است:
عن الصادق - علیه‌السّلام - (حینما سالوه - علیه‌السّلام - عن تفسیر المحکم من کتاب الله) فقال: اما المحکم الذی لم ینسخه شیی ء فقوله عزّوجلّ هوالذی انزل علیک الکتاب منه آیات محکمات هن‌ام الکتاب و اخر متشابهات الایة "وانماهلک الناس فی المتشابه لانهم لم یقفواعلی معناه و لم یعرفوا حقیقته فوضعواله تاویلا من عند انفسهم بآرائهم و استغنوا بذالک عن مسئلة الاوصیا.
[۲۲] شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه (مکتبه الاسلامیه، تهران، ۱۳۴۱هق) ج۱۸، ص۱۴۸، حدیث ۶۲.

مراد از حقیقت "دراین روایت، به قرینه این که در ردیف معنی قرار گرفته و متعلق معرفت - که معمولا در شناخت شخصی به کار می‌رود - واقع شده، ظاهرا مصداق است. لذا از این روایت استفاده می‌شود که متشابه تاویلی دارد و آن همان معنی و حقیقت و مصداق مقصود از آن است و برای آگاهی از آن باید به اوصیاء - علیهم‌السّلام - مراجعه نمود و از آنان سئوال کرد، ولی مردم - آنان که اوصیاء را نشناختند و یا در برابر آنان استکبار ورزیدند - با آراء خود تاویلی برای آن وضع نموده و خود را از پرسش اوصیاء - علیهم‌السّلام - بی نیاز دانستند و درنتیجه هلاک شدند.
تبصره
ومایعلم تاویله الاالله والراسخون فی العلم... "
هرچند ظهور سیاقی کلام، اقتضاء می‌کند که مرجع ضمیر تاویله "دراین فراز از آیه کریمه هم خصوص ماتشابه "باشد و مراد از تاویل در این جمله نیز همان معنایی باشد که در جمله قبل، از تاویل اراده شده است؛ اما از روایات فراوانی - که تعدادی از نظر سند هم معتبر هستند - استفاده می‌شود که در این فراز، مرجع ضمیر تاویله "خود قرآن است، نه بخش متشابه آن و مراد از تاویل هم، خصوص معنای مقصود از آیات متشابه نمی‌باشد بلکه اعم از آن است. زیرا در این روایات، تاویل با غیر معنای مقصود از آیات متشابه نیز تطبیق شده است. بن ابراین می‌توان گفت: این جمله از آیه کریمه، کبرای کلی‌ای است که تاویل در جمله اول، صغرای آن است. برخی از این روایات، مانند: معتبره فضیل "و معتبره برید"در ذیل معانی باطنی ذکر می‌شوند و برخی دیگر مانند: معتبره محمد بن مسلم"درذیل مصداق مستور آورده می‌شود و در مورد بقیه روایات، مانند: معتبره ابوعبیده "، روایت سلیم ا بن قیس "، روایت اسماعیل ا بن جابر"جهت اختصار به ذکر آدرس اکتفا می‌نمایم. (روایت اسماعیل بن جابر را از تفسیرنعمانی نقل نموده است و سیدهاشم بحرانی - ره - درتفسیرالبرهان،
[۲۳] سیدهاشم بحرانی - ره -تفسیرالبرهان، اسماعیلیان، قم، بی تا ص۲۷۰.
روایت سلیم بن قیس را درذیل آیه ۷ سوره آل عمران آورده است. و محمد بن یعقوب کلینی - ره - در روضه کافی
[۲۴] محمد بن یعقوب کلینی - ره - روضه کافی، چاپخانه حیدری، تهران، ۱۳۶۲ ق، ج۸، ص۲۶۹.
و علی بن ابراهیم القمی در تفسیرالقمی،
[۲۵] علی بن ابراهیم القمی، تفسیرالقمی، نجف، ۱۳۸۷ ق، ج۲، ص۱۵۲.
روایت ابوعبیده راذکرنموده‌اند که سندآن درتفسیرالقمی صحیح است. )
[۲۶] مجلسی، بحارالانوار، ج۹۳، ص۵۵.


۲.۲ - معانی باطنی آیات کریمه

از روایات فراوانی استفاده می‌شود که آیات کریمه - اعم از محکم و متشابه - علاوه برمعنای ظاهری که طبق اصول محاوره برای عموم، قابل فهم بوده و درموارد ابهام نیز قابل تفسیر است، از معانی و مقاصد و معارف عمیق دیگری برخورداراست که همگان را یارای فهم آن نمی‌باشد و علم آن ویژه راسخان در علم "است که با عالم غیب در ارتباط و از زبان ویژه وحی آگاهند و برای درک آن معارف عمیق باید به آن سروران مراجعه نمود. البته همه افراد - حتی پس از آن که راسخان درعلم، بیان کنند - تحمل آن را نخواهند داشت و لذا ائمه اطهار - علیهم‌السّلام - آن را برای همه کس بیان نمی‌فرمودند که گواه براین ادعا، صحیح عبدالله بن سنان"است:
عبدالله بن سنان می‌گوید از ذریح "شنیدم: که من به امام صادق - علیه‌السّلام - عرض کردم: خدا درکتابش مرابه چیزی فرمان داده است که دوست دارم به آن عمل کنم. فرمود: آن چیست؟ عرض کردم: قول خدای عز وجل: ثم لیقضوا تفثهم ولیوفوانذورهم ". فرمودند: لیقضواتفثهم "لقاء امام است و ولیوفوا نذورهم "همان مناسک حج است. عبدالله بن سنان گوید: بعد خود خدمت امام صادق - علیه‌السّلام - آمدم و عرض کردم: فدایت شوم معنای قول خدای عزوجل درآیه ثم لیقضوا تفثهم ولیوفوانذورهم "چیست؟ فرمودند: گرفتن شارب و چیدن ناخنها و چیزی شبیه آن است. عرض کردم: ذریح محاربی "از شما نقل نمود که فرموده‌اید: ثم لیقضوا تفثهم "لقاء امام است ولیوفوانذورهم "همان مناسک است. فرمود: ذریح "راست گفته است و من هم درست گفتم، زیرا برای قرآن ظاهری است و باطنی! و چه کسی تحمل (باور) می‌کند آنچه را که ذریح تحمل (باور) می‌کند. (مخفی نباشد که سند این روایت در کافی و معانی الاخبار مشتمل بر سهل بن زیاد است ولی درفقیه صحیح است. زیرا به سند شیخ صدوق به عبدالله بن سنان است که صحیح اعلایی است.)
[۲۷] الشیخ الصدوق، من لایحضره الفقیه (دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۴۱۰ ق) ج۲، ص۲۹۰، باب قضاءالتفث، حدیث ۸.

البته در حقیقت باطن قرآن و این که آیا از معانی مستعمل فیه آیات کریمه است که در عرض معانی ظاهری اراده شده است و یا از مراتب طولیه معانی ظاهری یا از لوازم خفی آن و یا از مصادیق مستور و پنهان آن است؟ دیدگاه محققین در این زمینه متفاوت است و نیاز به بحث عمیقی دارد که در این مقال مجال آن نیست؛ ولی، اصل وجود باطن برای قرآن، مورد اتفاق خاصه و عامه است و روایات کثیره بلکه متواتره برآن دلالت دارد.
در برخی از روایات مانند معتبره فضیل "، از روایات خاصه و روایت ابن عباس از روایات عامه، ضمن پذیرفته شدن این که قرآن کریم دارای بطن و بطون (معانی باطنی) است، بطن آن تاویل "نامیده شده است.
فضیل از امام باقر - علیه‌السّلام - نقل می‌کند که: سئلت اباجعفر علیه‌السّلام - عن هذه الروایة مامن القرآن آیه الا ولهاظهر وبطن، فقال ظهره تنزیله و بطنه تاولیه... "
[۲۸] مجلسی، پیشین، ج۲، ص۹۷ حدیث ۶۴.
[۲۹] مجلسی، پیشین، ج۲، ص۹۴ حدیث ۴۷.
[۳۰] مجلسی، پیشین، ج۲۳ ص۱۹۷ حدیث ۲۷.
[۳۱] محمد بن الحسن الصفارالقمی، بصائرالدرجارت (مکتبة آیه الله مرعشی نجفی، قم، ۱۴۰۴ ق) ص۱۹۶
[۳۲] محمد بن الحسن الصفارالقمی، بصائرالدرجارت (مکتبة آیه الله مرعشی نجفی، قم، ۱۴۰۴ ق) ص۲۰۳.
روایت ابن عباس نیز چنین است: ان القرآن ذوشجون و فنون و ظهور وبطون... فظهره التنزیل وبطنه التاویل. "
[۳۳] جلال الدین السیوطی، الدرالمنثور، (دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۳ ق) ج۲، ص۱۵۰ ذیل آیه ۷، سوره آل عمران.
و در روایت ابی عبدالرحمن السلمی "هم به نظر می‌رسد
که مراد از تاویل، همان معنای باطنی است. که می‌فرماید: ان علیا - علیه‌السّلام - مر بقاض فقال هل تعرف الناسخ من المنسوخ؟ فقال لا فقال هلکت و اهلکت. تاویل کل حرف من القران علی وجوه "
[۳۴] مجلسی، پیشین، ج۹۲، ص۹۵ حدیث ۴۵.
[۳۵] شیخ حرعاملی، پیشین، ج۱۸، حدیث ۶۵.

از استناد به آیه کریمه و مایعلم تاویله الاالله والراسخون فی العلم "در ذیل معتبره فضیل "استفاده می‌شود که: تاویل به معنای بطن از مصادیق تاویل درآیه کریمه است. و در معتبره برید"نیز تاویل در قبال تنزیل که به دلالت روایت فضیل و ا بن عباس، همان معانی باطنی قرآن کریم است. در ذیل سئوال از آیه کریمه ومایعلم تاویله الاالله والراسخون فی العلم "ودر رابطه باآن ذکر شده که از آن استفاده می‌شود، تاویل در آیه شریفه، شامل تاویل به معنای مزبور (معانی باطنی قرآن) هم هست. پس دیگرنمی توان گفت تاویل در اصطلاح این روایت، غیر از تاویلی است که در قرآن ذکر شده است.
معتبره برید: قلت لابی جعفر - علیه‌السّلام - قول الله و مایعلم تاویله الا الله والراسخون فی العلم "قال: یعنی تاویل القران کله الاالله والراسخون فی العلم، فرسول الله افضل الراسخین قد علمه الله جمیع ماانزل علیه من التنزیل والتاویل وما کان الله منزلا علیه شیئا لم یعلمه تاویله "(علامه مجلسی معتبره برید راباد وسند ازبصائرالدرجات نقل نموده که یکی ازآن سندها همان سند اصول کافی است که ضعیف است ولی سند دیگر معتبر وصحیح می‌باشد.)
[۳۶] محمد ابن یعقوب کلینی، اصول کافی (چ حیدری، تهران، ۱۳۶۳ ق) کتاب الحجة، ص۱۳.
[۳۷] مجلسی، پیشین، ج۲۳ ص۱۹۹.


۲.۳ - مصداق خارجی وعد و وعیدهای قرآن

یعنی مصداق خارجی وتجسم عینی وعد و وعیدهای قرآن کریم در مورد آخرت و سایر پیشگویی‌های آن: در قرآن کریم پیشگویی‌ها و وعد و وعیدهای فراوانی در مورد جهان آخرت ابراز شده است که حقیقت عینی ومصداق خارجی آن وعد و وعیدها، در این جهان برای انسان، نامعلوم می‌باشد. و دربعضی از آیات کریمه که کلمه تاویل به حسب نظرمشهور، در مورد قرآن به کار رفته ظاهرا مراد از آن همان مصداق عینی وعد و وعیدهای قرآن کریم و اخبارهای آن از جهان آخرت است. مانند:
الذین اتخذوا دینهم لهوا ولعبا و غرتهم الحیوة الدنیا فالیوم ننسهم کمانسوا لقاء یومهم هذا وماکانوا بآیاتنا یجحدون ولقد جئناهم بکتاب فصلناه علی علم هدی و رحمة لقوم یؤمنون هل ینظرون الاتاویله یوم یاتی تاویله یقول الذین نسوه من قبل قدجاءت رسل ربنا بالحق فهل لنا من شفعاء... ".
دراین آیه کریمه در مرجع ضمیر تاویله "اختلاف است. برخی (الامایؤل الیه امره من تبین صدقه بظهور مانطق به من الوعد و الوعید")
[۴۱] البیضاوی، پیشین، ج۱، ص۳۴۱:
[۴۲] محمود آلالوسی، روح المعانی (داراحیاءالتراث العربی، بیروت، ۱۴۰۵ ق) ج۸، ص۱۲۸.
[۴۳] محمودابن عمرالزمخشری، الکشاف، (دارالمعرفة، بیروت، بی تا) ج۲، ص۶۵.
[۴۴] السید عبدالله الشبر، تفسیر شبر، (داراحیاءالتراث العربی، بیروت، ۱۴۰۷ ق) ص۱۷۵.
آن رابه کتاب ارجاع داده‌اند و برخی (یوم یاتی تاویله "یوم یاتی عاقبة ما وعدوابه و...)
[۴۵] الفضل بن الحسن الطبرسی، مجمع البیان، (مکتبه آیة الله المرعشی نجفی، قم، ۱۴۰۳ ق)؛ ج۲، ص۴۲۶.
مرجع آن راماوعدوا به فی القرآن "یعنی وعده‌هایی که درآیات قبل، درمورد آخرت داده شده، دانسته‌اند و چه بسا ملاحظه سیاق، همین قول دوم راتقویت نماید. زیرا آیات قبل و بعد جز آیه ۵۲، همه درمورد قیامت و وعده‌های مربوط به آن است و از ملاحظه این آیات به ذهن می‌آید که محور کلام دراین آیات، آخرت و وعده‌های مربوط به آن می‌باشد و ذکر آیه ۵۲ نیز ظاهرا (والله هوالعالم) برای بیان این نکته باشد که: کافرانی که فریفته زندگی دنیا شده‌اند و دینشان را به بازیچه گرفته‌اند و آخرت را فراموش کرده‌اند، بر آنان حجت تمام و مطالب مربوط به دین و آخرت برایشان بیان شده و راه هرگونه عذر وبهانه‌ای برای آنان مسدود است، زیرا برای آنان کتابی که بر پایه علم ودانش و هدایت و رحمت برای مومنین است، آورده‌ایم. باتوجه به نکته مزبور، بعید نیست که ارجاع ضمیر به کتاب هم به لحاظ اشتمالش بر وعد و وعیدهای آخرتی باشد، کما اینکه ظاهر اکثر و صریح بعضی از کسانی که مرجع ضمیر را کتاب دانسته‌اند، همین است.
[۴۶] بیضاوی و زمخشری وآلوسی و شبر، پیشین (مذکور در شماره ۲۸).
[۴۷] محمدالقرطبی، الجامع الاحکام القرآن، (دارالکتب، بیروت، ۱۳۸۰ هق) ج۷، ص۲۱۷.
[۴۸] ابوالفتوح رازی، تفسیر ابوالفتوح، (چاپ قدیم مظفرالدین شاه، تهران، ۱۳۲۳ هق)، ج۲، ص۴۰۰؛

بلی در تفسیر المیزان"
[۴۹] طباطبایی، پیشین، ج۳، ص۲۲.
آمده است که: این معنی خلاف ظاهر است، زیرا ظاهر اضافه تاویل به کتاب، آن است که تمام کتاب، تاویل دارد و لکن تمام نیست چون ظهور مزبور، ظهور اطلاقی است و نزد عرف و عقلا در صورتی برای کلام ظهور اطلاقی منعقد می‌شود که صارفی یا چیزی که صلاحیت برای صرف کلام از ظهور اطلاقی دارد، در اطراف کلام نباشد و در این آیه شریفه اگر سیاق، مانع ظهور اطلاقی وموجب ظهور دریکی از دو احتمال مزبور نباشد که هست، لااقل باوجود آن، شرط انعقاد ظهوراطلاقی، که خالی بودن کلام است از چیزی که صلاحیت برای قرینه بودن را دارد محقق نیست؛ پس چنین ظهوری وجود ندارد ولذا عده کثیری از مفسرین، بااینکه ضمیر را به کتاب ارجاع داده‌اند، تاویل را، عاقبت، معنا کرده‌اند ومراد از آن را آشکار شدن صدق آن به واسطه ظهور و تحقق وعد و وعیدهای آن دانسته‌اند. به هرحال، اظهر، آن است که مراد از تاویل قرآن در این آیه کریمه، همان مصداق خارجی و تجسم عینی خبرها و وعد و وعیدهایی است که قران کریم در زمینه آخرت بیان داشته است و ماهیت آنها دراین جهان برای انسان پنهان است؛ چه مرجع ضمیر، به قرینه سیاق و اینکه محور کلام قیامت و خبرهای مربوط به آن است، ما وعدبه فی القرآن "باشد و چه مرجع، کتاب "باشد به لحاظ اشتمالش برآن وعد و وعیدها؛ و:
بل کذبوا بما لم یحیطوا بعلمه و لما یاتهم تاویله کذلک کذب الذین من قبلهم فانظر کیف کان عاقبة الظالمین " در این آیه اکثریت قریب به اتفاق مفسرین ضمیر تاویله "را به مالم یحیطوا"ارجاع داده اندولی قرطبی "ضمیر را به تکذیب که مصدر کذبوا"می‌باشدبرگردانده است، زیرا در تفسیر ولمایاتهم تاویله "می‌نویسد: ‌ای ولمایاتهم حقیقة عاقبة التکذیب من نزول العذاب بهم "در این عبارت، تاویل به حقیقت خارجی عاقبت "، معنی شده و ضمیر به تکذیب "ارجاع داده شده است؛ بدیهی است طبق تفسیر مذکور، این آیه از زمره آیاتی که تاویل در آنها درمورد قرآن کریم به کار رفته است، خارج خواهد شد. هرچند باتوجه به سیاق کذالک کذب الذین من قبلهم فانظر کیف کان عاقبة الظالمین "و باتوجه به اینکه تاویل در لغت و درکلمات مفسرین به معنی عاقبت "، نیز آمده است، این تفسیر خیلی دور از واقعیت نمی‌باشد، ولی اظهر، ارجاع ضمیر به مالم یحیطوا"است و لذا جمهور مفسرین نیز چنین فهمیده‌اند. در تفسیر مالم یحیطوا"هم دیدگاههای مفسرین گوناگون است. بعضی آن را به وعد و وعیدها و اخبار قرآن از آخرت، بهشت و جهنم و برخی به آیات متشابه تفسیر نموده‌اند. پاره‌ای نیز گفته‌اند: مراد از آن، مطلق آیاتی است که آنها احاطه به علمش ندارند ودر کلمات عده‌ای نیزبه قرآن "معنی شده است که بعید نیست مراد آنان هم از قرآن، آن دسته‌ای از آیات باشد که معنی و حقیقت آن برای انکار کنندگان نامعلوم است. به هرحال به نظر می‌رسد هرچند مالم یحیطوا"به خودی خود، ظاهر درمعنای سوم - مطلق آیاتی که احاطه به علمش ندارد - است ولی باتوجه به لمایاتهم تاویله "، اظهر، تفسیر اول است. و در نتیجه، معنای تاویل در این آیه کریمه نیز همان معنایی است که در آیه گذشته بیان شد. یعنی مراد از آن، مصداق خارجی و حقیقت عینی وعد و وعیدهای قرآن واخبارهای غیبی آن نسبت به عالم آخرت است. زیرا کلمه اتیان تاویل "مناسب با چنین معنایی است. بلی باصرف نظرازاین جمله، می‌توان مالم یحیطوا"رابه مطلق آن چه از قرآن که برای آنان مجهول است چه از حیث معنا، مانند آیات متشابه وچه ازحیث مصداق، نظیراخبارهای غیبی وعد و وعیدهای آن، تعمیم داد. و حتی بعید نیست اطلاقش شامل معنای باطنی قرآن کریم هم بشود و در نتیجه در این آیه، کسانی را نیز که به خاطر جهلشان معانی باطنی قرآن را انکار می‌کنند، نکوهش و تهدید فرا بگیرد و این تعمیم باتفسیری که ضمیر به تکذیب برگردد نیز مناسب است (والله هوالعالم). دربرخی از روایات (روایت ابوبصیرقال ابوعبدالله - علیه‌السّلام - فی قوله عزوجل: هوالذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق... "فقال والله مانزل تاویلها بعد ولاینزل تاویلها حتی یخرج القائم - علیه‌السّلام - فاذا خرج القائم لم یبق کافربالله العظیم ولامشرک بالامام الاکره خروجه ")
[۵۱] العروسی الحویزی، عبدالعلی (الشیخ عبدعلی العروسی الحویزی، ۸ نورالثقلین، (علمیه، قم، ۱۳۸۳ ه ق)، ص۲۱۱، حدیث ۱۲۹.
[۵۲] العروسی الحویزی، عبدالعلی (الشیخ عبدعلی العروسی الحویزی، ۸ نورالثقلین، (علمیه، قم، ۱۳۸۳ ه ق)، ص۱۵۴، حدیث ۹۵.
[۵۳] کلینی، پیشین، ج۸، ص۲۰۱.
نیز مصداق خارجی و تجسم عینی وعدها و پیشگویی‌هایی از قرآن کریم که ظرف وقوعشان درهیمن دنیاست، تاویل نامیده شده و درموردآن، لفظ تاویل "به کار رفته است.

۲.۴ - مصداق مهم و برجسته‌ از مفاهیم آیات

درپاره‌ای از روایات، مصادیق برجسته‌ای از مفاهیم آیات کریمه که انطباق آیات برآنها در نزد عرف آشکار نیست و مصداق بودن آنها برای آیات، نزد عامه مردم، ناشناخته است و احتیاج به تبیین دارد، تاویل نامیده می‌شود. خفاء انطباق آیات برآن مصادیق، گاه ازآن جهت است که این مصادیق در آینده به وقوع می‌پیوندندو چون تاکنون واقع نشده‌اند، درنظر عرف ناشناخته‌اند و گاه از آن جهت است که مصداق بودن آن مبتنی است بر توسعه درمفهوم آیه و تعمیم آن به مراتب معنوی و فوق عرفی آن و گاهی نیز از نقطه نظر حذف متعلق در آیات کریمه بوده و درمواردی بدان جهت است که: درزمان گذشته واقع شده است و برای افراد این زمان نامعلوم است. دراینجا به لحاظ اختصار به ذکر بخشی از آن روایات اکتفا می‌نماییم.
صحیح فضیل: قلت لابی جعفر علیه‌السّلام - قول الله عزوجل فی کتابه: ومن احیاهافکانما احیاالناس جمیعا"قال: من حرق او غرق. قلت: من اخرجها من ضلال الی هدی؟ قال: ذلک تاویلهاالاعظم "
[۵۴] العروسی الحویزی، پیشین، ج۱، ص۶۱۹، حدیث ۱۵۴.
[۵۵] العروسی الحویزی، پیشین، ج۱، ص۶۲۰، ح ۱۵۵؛

صحیح حمران: قلت لابی عبدالله - علیه‌السّلام - اخبرنی عن قول الله عزوجل ومن احیاها فکانما احیی الناس جمیعا"قال: من حرق او غرق ثم سکت ثم قال: تاویلها الاعظم ان دعاها فاستجابت له "
[۵۶] العروسی الحویزی، پیشین، ج۱، ص۶۱۹، حدیث ۱۵۴.
[۵۷] العروسی الحویزی، پیشین، ج۱، ص۶۲۰، ح ۱۵۵.
در این دو روایت، هدایت و دعوت به حق که از مصادیق احیای نفس است ولی انطباق مفهوم آیه کریمه (احیای نفس) برآن در نزد عرف پوشیده است، تاویل اعظم آیه کریمه نامیده شده است. و سبب خفاء، آن است که انطباق آیه کریمه برآن، مبتنی است برتوسعه مفهوم عرفی احیاو تعمیم آن به احیای معنوی که محتاج به بیان است.
معتبره اسحق بن عمار: سمعت اباعبدالله - علیه‌السّلام - یقول ان للقرآن تاویلا فمنه ما قدجاء و منه مالم یجی فاذا وقع التاویل فی زمان امام من الائمة - علیه‌السّلام - عرفه امام ذلک الزمان ".
[۵۸] مجلسی، پیشین، ج۹۲، ص۹۷، حدیث ۶۲.
[۵۹] مجلسی، پیشین، ج۲، ص۲۰۲، ح ۲۸؛
در این روایت، تاویل قرآن به چیزی توصیف شده که بعضی ازآن، روی داده و بعضی از آن در آینده واقع خواهد شد. وهرگاه که واقع شود امام آن زمان، آن را می‌شناسد و یا آن رامعرفی خواهدنمود، و چنین چیزی، یا مصادیق خبرهای غیبی و پیشگویی‌های قرآن کریم است که در خارج و درطول زمان به تدریج تحقق می‌یا بن د ویامطلق مصادیقی ازآیات کریمه است که درآینده واقع خواهندشد.
معتبره محمد بن مسلم: سمعت اباعبدالله - علیه‌السّلام - یقول: ان لقیام القائم - علیه‌السّلام - علامات تکون من الله عزوجل للمومنین. قلت: وماهی جعلنی الله فداک قال ذالک قوله عزوجل ولنبلونکم "یعنی المؤمنین قبل خروج القائم- علیه السلام- بشیی ء من الخوف والجوع ونقص من الاموال والانفس والثمرات و بشر الصابرین "قال نبلونکم بشیی ء من الخوف من ملوک بن ی فلان فی آخر سلطانهم والجوع "بغلاءاسعارهم ونقص من الاموال قال کساد التجارات وقلة الفضل ونقص من الانفس قال موت ذریع و نقص من الثمرات لقلة ربع مایزرع و بشرالصابرین عندذلک بتعجیل الفرج یا محمد هذاتاویله ان الله عزوجل یقول ومایعلم تاویله الاالله والراسخون فی العلم ".
[۶۰] مجلسی، پیشین، ج۹۲، ص۹۷، حدیث ۶۲.
[۶۱] مجلسی، پیشین، ج۲، ص۲۰۲، ح ۲۸.

بیان: ضمیر تاویله ظاهرا به قوله عزوجل در صدر روایت برمی گردد ولی درمشارالیه هذا"احتمالاتی وجود دارد:
۱- مشارالیه آن، همان مشارالیه ذلک "درصدر روایت باشد که عبارت است از: کون علامات من الله للمؤمنین لقیام القائم - علیه‌السّلام "؛ ۲- مشارالیه آن، همان مشارالیه ذلک "باشد ولی مشارالیه ذلک "همان علامات است.
۳- مشارالیه آن، تبیین معنی و تعیین مصداقی باشد که توسط حضرت انجام گرفت.
۴- مشارالیه آن مصادیقی باشد که در ذیل فرازهای آیه شریفه بیان شده است و مفرد بودن آن هم به این لحاظ باشد که مجموع آن مصادیق، مدلول آیه شریفه است.
بن ابراحتمال اول، مراد از تاویل، معنا و مفهوم باطنی خواهد بود، زیرا خبراز وجود علامات برای قیام حضرت مهدی - علیه‌السّلام - از سنخ معنا و مفهومی است که دلالت آیه برآن، ظاهر نمی‌باشد. و بن ابراحتمال سوم هم، تاویل به معنای مصدری است ولی بن ابراحتمال دوم و چهارم، تاویل به معنای وصفی است و براموری حمل شده که از مصادیق آینده مفهوم آیه کریمه است و انطباق آیه به خودی خود برای افراد عادی آشکار نیست و نیاز به بیان دارد واظهر احتمالات، همین احتمال چهارم است.
روایت برید کناسی: سالت اباجعفر - علیه‌السّلام - عن قول الله عزوجل: یوم یجمع الله الرسل فیقول ماذا اجبتم قالوا لاعلم لنا"فقال: ان لهذا تاویلا یقول ماذا اجبتم فی اوصیائکم الذین خلفتموهم علی اممکم؟ فیقولون لاعلم لنا بمافعلوا من بعدنا"
[۶۲] نورالثقلین، پیشین، ج۱، ص۶۸۸، حدیث ۴۲۷.
دراین روایت شریف، کلمه تاویل درمورد اوصیای پیامبران و این که خدا در قیامت از پیامبران سئوال می‌کند که درباره آنها چه جواب داده شدید، به کار رفته است که مصداقی است از آنچه که پیامبران ابلاغ نموده‌اند و باتوجه به معتبره محمد بن مسلم که درآن، تاویل به معنای مزبور با تاویل درآیه کریمه ومایعلم تاویله الاالله والراسخون فی العلم "تطبیق شده است، معلوم می‌شود که یکی دیگر از صغریات تاویل، در آن آیه کریمه، همین مصداق مستور و پنهان است و دیگر نمی‌توان گفت چه بسا تاویل در لسان این روایات غیر از تاویلی باشد که درقرآن بیان شده است.


تااینجا بااستظهار ازآیات کریمه و قسمتی از روایات شریفه، علاوه برنتیجه‌ای که درابتدای سخن بیان شد امور ذیل نیز روشن شد:
۱- درقرآن کریم، کلمه تاویل پنج بار در مورد قرآن به کار رفته است: یک بار به معنای مقصود از آیات متشابه "و سه باربه معنای مصداق خارجی و تجسم عینی وعد و وعیدها و خبرهای قرآن در زمینه آخرت "و یک بار هم در معنایی اعم از معنای واقعی آیات متشابه و معارف باطنی ومصادیق مستور آیات کریمه - چه محکم و چه متشابه - به کار رفته است ".
۲- تاویل، اختصاص به آیات متشابه ندارد و همه آیات کریمه را شامل می‌شود.
۳- علم به تاویل قرآن، ویژه خداوند و راسخان درعلم " (نبی اکرم وائمه اطهار - علیهم‌السّلام -) است که با مبداء وحی، در ارتباط بوده و با زبان ویژه قرآن کریم آشنایند و برای دیگران جز از طریق مراجعه به ایشان و استفاده از کلمات درربار آنان برای فهم تاویل قرآن راهی وجود ندارد و غیر آنان حق ندارند بدون دلیل و بیان، از کلام خداوند و روایات نبی اکرم و ائمه هدی - علیهم‌السّلام - معنایی را بارای و استحسان، برای آیات متشابه قرآن برگزینند ویا مطلبی را که طبق اصول محاوره، آیات برآن دلالت ندارد به عنوان معنای باطنی آیات کریمه عرضه بدارند و ی اآیات کریمه را با مصادیقی که انطباق آیات برآنها آشکارنیست، تطبیق دهند. زیرااین همان تاویل طلبی ناحق و انحرافی است که درآیه کریمه قرآن و در روایت اسماعیل بن جابر"و روایات دیگر، از آن ذمت شده است.


۱. یوسف/سوره۱۲، آیه۶.    
۲. یوسف/سوره۱۲، آیه۲۱.    
۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۳۶.    
۴. یوسف/سوره۱۲، آیه۳۷.    
۵. یوسف/سوره۱۲، آیه۴۴.    
۶. یوسف/سوره۱۲، آیه۴۵.    
۷. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۰.    
۸. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۱.    
۹. کهف/سوره۱۸، آیه۷۸.    
۱۰. کهف/سوره۱۸، آیه۸۲.    
۱۱. نساء/سوره۴، آیه۵۹.    
۱۲. اسراء/سوره۱۷، آیه۳۵.    
۱۳. اعراف/سوره۷، آیه۵۳.    
۱۴. یونس/سوره۱۰، آیه۳۹.    
۱۵. آل عمران/سوره۳، آیه۷.    
۱۶. آل عمران/سوره۳، آیه۷.    
۱۷. آل عمران/سوره۳، آیه۵۳.    
۱۸. یونس/سوره۱۰، آیه۳۹.    
۱۹. آل عمران/سوره۳، آیه۷.    
۲۰. شرح ا بن عقیل، (سیدالشهداء، قم، ۱۴۱۱، ه)، ص۲۴۹.
۲۱. (شیخ صدوق، معانی الاخبار، انتشارات صدوق، تهران، ۱۳۷۹، ص۲۳).
۲۲. شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه (مکتبه الاسلامیه، تهران، ۱۳۴۱هق) ج۱۸، ص۱۴۸، حدیث ۶۲.
۲۳. سیدهاشم بحرانی - ره -تفسیرالبرهان، اسماعیلیان، قم، بی تا ص۲۷۰.
۲۴. محمد بن یعقوب کلینی - ره - روضه کافی، چاپخانه حیدری، تهران، ۱۳۶۲ ق، ج۸، ص۲۶۹.
۲۵. علی بن ابراهیم القمی، تفسیرالقمی، نجف، ۱۳۸۷ ق، ج۲، ص۱۵۲.
۲۶. مجلسی، بحارالانوار، ج۹۳، ص۵۵.
۲۷. الشیخ الصدوق، من لایحضره الفقیه (دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۴۱۰ ق) ج۲، ص۲۹۰، باب قضاءالتفث، حدیث ۸.
۲۸. مجلسی، پیشین، ج۲، ص۹۷ حدیث ۶۴.
۲۹. مجلسی، پیشین، ج۲، ص۹۴ حدیث ۴۷.
۳۰. مجلسی، پیشین، ج۲۳ ص۱۹۷ حدیث ۲۷.
۳۱. محمد بن الحسن الصفارالقمی، بصائرالدرجارت (مکتبة آیه الله مرعشی نجفی، قم، ۱۴۰۴ ق) ص۱۹۶
۳۲. محمد بن الحسن الصفارالقمی، بصائرالدرجارت (مکتبة آیه الله مرعشی نجفی، قم، ۱۴۰۴ ق) ص۲۰۳.
۳۳. جلال الدین السیوطی، الدرالمنثور، (دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۳ ق) ج۲، ص۱۵۰ ذیل آیه ۷، سوره آل عمران.
۳۴. مجلسی، پیشین، ج۹۲، ص۹۵ حدیث ۴۵.
۳۵. شیخ حرعاملی، پیشین، ج۱۸، حدیث ۶۵.
۳۶. محمد ابن یعقوب کلینی، اصول کافی (چ حیدری، تهران، ۱۳۶۳ ق) کتاب الحجة، ص۱۳.
۳۷. مجلسی، پیشین، ج۲۳ ص۱۹۹.
۳۸. اعراف/سوره۷، آیه۵۱.    
۳۹. اعراف/سوره۷، آیه۵۲.    
۴۰. اعراف/سوره۷، آیه۵۳.    
۴۱. البیضاوی، پیشین، ج۱، ص۳۴۱:
۴۲. محمود آلالوسی، روح المعانی (داراحیاءالتراث العربی، بیروت، ۱۴۰۵ ق) ج۸، ص۱۲۸.
۴۳. محمودابن عمرالزمخشری، الکشاف، (دارالمعرفة، بیروت، بی تا) ج۲، ص۶۵.
۴۴. السید عبدالله الشبر، تفسیر شبر، (داراحیاءالتراث العربی، بیروت، ۱۴۰۷ ق) ص۱۷۵.
۴۵. الفضل بن الحسن الطبرسی، مجمع البیان، (مکتبه آیة الله المرعشی نجفی، قم، ۱۴۰۳ ق)؛ ج۲، ص۴۲۶.
۴۶. بیضاوی و زمخشری وآلوسی و شبر، پیشین (مذکور در شماره ۲۸).
۴۷. محمدالقرطبی، الجامع الاحکام القرآن، (دارالکتب، بیروت، ۱۳۸۰ هق) ج۷، ص۲۱۷.
۴۸. ابوالفتوح رازی، تفسیر ابوالفتوح، (چاپ قدیم مظفرالدین شاه، تهران، ۱۳۲۳ هق)، ج۲، ص۴۰۰؛
۴۹. طباطبایی، پیشین، ج۳، ص۲۲.
۵۰. یونس/سوره۱۰، آیه۳۹.    
۵۱. العروسی الحویزی، عبدالعلی (الشیخ عبدعلی العروسی الحویزی، ۸ نورالثقلین، (علمیه، قم، ۱۳۸۳ ه ق)، ص۲۱۱، حدیث ۱۲۹.
۵۲. العروسی الحویزی، عبدالعلی (الشیخ عبدعلی العروسی الحویزی، ۸ نورالثقلین، (علمیه، قم، ۱۳۸۳ ه ق)، ص۱۵۴، حدیث ۹۵.
۵۳. کلینی، پیشین، ج۸، ص۲۰۱.
۵۴. العروسی الحویزی، پیشین، ج۱، ص۶۱۹، حدیث ۱۵۴.
۵۵. العروسی الحویزی، پیشین، ج۱، ص۶۲۰، ح ۱۵۵؛
۵۶. العروسی الحویزی، پیشین، ج۱، ص۶۱۹، حدیث ۱۵۴.
۵۷. العروسی الحویزی، پیشین، ج۱، ص۶۲۰، ح ۱۵۵.
۵۸. مجلسی، پیشین، ج۹۲، ص۹۷، حدیث ۶۲.
۵۹. مجلسی، پیشین، ج۲، ص۲۰۲، ح ۲۸؛
۶۰. مجلسی، پیشین، ج۹۲، ص۹۷، حدیث ۶۲.
۶۱. مجلسی، پیشین، ج۲، ص۲۰۲، ح ۲۸.
۶۲. نورالثقلین، پیشین، ج۱، ص۶۸۸، حدیث ۴۲۷.



سایت بلاغ، معرفت؛ شماره ۲۶، برگرفته از مقاله«تاویل در قرآن»



جعبه ابزار