• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تجارت در مکه (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تجارت، خرید و فروش و تصرف در اصل سرمایه برای دستیابی به سود است.آیات قرآن کریم ایام حج را موقع مناسب برای تجارت معرفی می کند.



حضور در مکه هنگام ایام حج، زمینه‌ای مناسب برای تجارت و مبادلات اقتصادی است:
لیشهدوا منافع لهم و یذکروا اسم الله فی ایام معلومت علی ما رزقهم من بهیمة الانعم فکلوا منها و اطعموا البائس الفقیر «تا شاهد منافع خویش باشند و نام خدا را در روزهای معلومی بر دامهای زبان بسته‌ای که روزی آنان کرده است ببرند پس از آنها بخورید و به درمانده مستمند بخورانید.»
منظور از «منافع لهم» می‌تواند تجارت در حج باشد.
[۴] مجمع البیان، ج۷ - ۸، ص۱۲۹.


۱.۱ - منافع دنیوی و اخروی حج

لام بر سر جمله مورد بحث لام تعلیل، و یا لام غایت است. و این جار و مجرور متعلق است به جمله" یاتوک" یعنی اگر اعلام کنی می‌آیند، به سوی تو، برای اینکه منافع خود را مشاهده کنند. و بنا بر اینکه لام غایت باشد معنا این می‌شود که: می‌آیند به سوی تو و منافع خود را مشاهده می‌کنند.
در این جمله" منافع" مطلق ذکر شده، و نفرموده منافع دنیایی، و یا اخروی، چون منافع دو نوع است یکی دنیوی که در همین زندگی اجتماعی دنیا سود بخشیده، و زندگی آدمی را صفا می‌دهد و حوائج گوناگون او را بر آورده، نواقص مختلف آن را بر طرف می‌سازد، مانند تجارت، سیاست، امارت، تدبیر، و اقسام رسوم و آداب و سنن، و عادات، و انواع تعاون و یاریهای اجتماعی، و غیر آن.
و معلوم است که وقتی اقوام و امتهای مختلف از مناطق مختلف زمین با همه تفاوتها که در انساب و رنگ و سنن و آداب آنها هست در یک جا جمع شده، و سپس یکدیگر را شناختند، و معلوم شد که کلمه همه واحده و آن، کلمه حق است، و معبود همه یکی است و او خدای عزّوجلّ است، و وجهه همه یکی است و آن کعبه است، این اتحاد روحی آنها به اتحاد جسمی و آن وحدت کلمه، ایشان را به تشابه در عمل می‌کشاند. این از آن دیگری آنچه می‌پسندد می‌آموزد، و آن دیگری نیز خوبیهای این را می‌گیرد، و این به کمک آن می‌شتابد و در حل مشکلات آن قوم کمر می‌بندد و به اندازه مقدور خود یاریش می‌دهد، در نتیجه جامعه‌های کوچک به صورت یک جامعه بزرگ مبدل می‌شود، آن وقت نیروهای جزئی نیز به نیروی کلی مبدل می‌شود که کوه‌های بلند هم در مقابل آن نمی‌تواند مقاومت کند، و هیچ دشمن نیرومندی حریف آن نمی‌شود.

۱.۱.۱ - خلاصه کلام

و جان کلام اینکه: هیچ راهی به سوی حل مشکلات به مانند تعاضد و تعاون نیست، و هیچ راهی به سوی تعاون چون تفاهم نیست و هیچ راهی به سوی تفاهم مانند تفاهم دینی نیست.
نوع دوم از منافع، منافع اخروی است که همان وجود انواع تقرب‌ها به سوی خدا است. تقرب‌هایی که عبودیت آدمی را مجسم سازد، و اثرش در عمل و گفتار آدمی هویدا گردد. و عمل حج با مناسکی که دارد انواع عبادتها و توجه به خدا را شامل و متضمن است، چون مشتمل است بر ترک تعدادی از لذایذ زندگی، و کارهای دنیایی و کوششها برای دنیا، و تحمل مشقت‌ها، و طواف پیرامون خانه او، و نماز و قربانی، و انفاق و روزه، و غیر آن.
در سابق هم گفتیم که عمل حج با ارکان و اجزایی که دارد یک دوره کامل مسیر ابراهیم خلیل -علیه السلام- در مراحل توحید، و نفی شرک، و اخلاص عبودیت او را مجسم می‌سازد.
به همین بیان روشن می‌شود که چرا فرمود: " در میان مردم حج را اعلام کن تا به سویت بیایند"، چون معنای آمدن مردم به سوی ابراهیم، این است که مردم به سوی خانه‌ای که او بنا کرده بیایند و آن را زیارت کنند. و آمدنشان مستلزم این است که این منافع اخروی و دنیوی را مشاهده کنند، و وقتی مشاهده کردند، علاقمند به آن خانه می‌شوند، چون خلقت انسان به گونه‌ای است که منفعت را دوست دارد.


خداوند مکه را، مرکزی عمده برای تجارت و مبادلات اقتصادی قرار داد:
و قالوا ان نتبع الهدی معک نتخطف من ارضنا ا و لم نمکن لهم حرما ءامنا یجبی الیه ثمرات کل شی ء رزقا من لدنا و لاکن اکثرهم لا یعلمون «و گفتند اگر با تو از (نور) هدایت پیروی کنیم از سرزمین خود ربوده خواهیم شد آیا آنان را در حرمی امن جای ندادیم که محصولات هر چیزی که رزقی از جانب ماست به سوی آن سرازیر می‌شود ولی بیشترشان نمی‌دانند.»

۲.۱ - دیدگاه تفسیر المیزان

این آیات عذر دیگر از بهانه‌های مشرکین مکه را در ایمان نیاوردن به کتاب خدا بیان می‌کند، هم چنان که آیات قبل عذر اولشان را بیان می‌کرد، به این که: چرا آیات و معجزاتی چون معجزات موسی نیاوردی، در این آیات متذکر می‌شود که این عذر را بهانه کرده‌اند که اگر ما به کتاب تو ایمان آوریم، و به دین توحید بگرویم، مشرکین عرب ما را از سرزمینمان بیرون می‌کنند، ما را می‌کشند، و اسیر می‌کنند، و اموالمان را غارت نموده و امنیت و صلح ما را به خطر می‌اندازند.
آن گاه خدای تعالی سخن ایشان را رد می‌کند، به اینکه ما شهر ایشان را برایشان حرم امن کردیم، تمامی عرب، مکه را مقدس و محترم می‌دانند، و میوه هر درختی را بدانجا حمل می‌کنند دیگر موجبی برای ترس ایشان که آنان را از شهر بیرون کنند، نیست.
علاوه بر این برخورداری از اموال و اولاد و کامروایی از عیش و زندگی برای آنان امنیت درست نمی‌کند، تا آن را بر پیروی هدایت ترجیح بدهند، چه بسیار قریه‌هایی که در عیششان خدا هلاکشان نمود، و نسلشان را برانداخت، و سرزمین آنان را به ارث برد، و اینک این مسکنهای آنان است که بعد از ایشان هم چنان خالی است، و جز اندکی از آنها مسکونی نیست. از این هم که بگذریم، آن چیزی که پیروی هدایت را فدای آن می‌کنند و آن را بر می‌گزینند متاع زندگی دنیا است، که زودگذر و ناپایدار است، و انسان عاقل زندگی ناپایدار را بر زندگی جاودانه آخرت و جوار خدای تعالی ترجیح نمی‌دهد.
از این نیز که بگذریم خدایی که خلقت و امر به دست او است، وقتی چیزی را اختیار می‌کند، و به آن امر می‌نماید، دیگر کسی نمی‌تواند به خاطر خواست خودش خواست او را مخالفت کند، و آنچه را که طبع او متمایل به آن است اختیار نماید، خدای تعالی بعد از این چند جواب به داستان قارون اشاره می‌کند، که زمین او را با خانه اش در خود فرو برد.

۲.۲ - بهانه مشرکین برای ایمان نیاوردن

" و قالوا ان نتبع الهدی معک نتخطف من ارضنا... "
کلمه" تخطف" به معنای اختلاس با سرعت، و به زبان ساده به معنای قاپیدن است.
ولی بعضی
[۷] کشاف، ج۳، ص۴۲۳.
[۸] تفسیر منهج الصادقین، ج۷، ص۱۱۶.
گفته‌اند: " خطف" و" تخطف" به معنای این است که: شخصی را از همه طرف و از هر جهت بربایند. و گویا تعبیر به تخطف از سرزمین، استعاره باشد، و منظور کشتن و اسیر کردن و غارت کردن، باشد، گویا خود آنان و آنچه متعلق به ایشان است از اهل و مال همه یک جا قاپیده می‌شوند، به طوری که شهر از ایشان و متعلقاتشان خالی می‌شود، و مقصود از" ارض "، سرزمین مکه و حرم است، به دلیل اینکه دنبالش می‌فرماید: " مگر ما ایشان را در حرم امنی سکنی ندادیم" و گوینده این حرف بعضی از مشرکین مکه بودند.
و منظورشان اعتذار جستن از ایمان به خدا بوده، اعتذار به اینکه اگر ایمان بیاورند عرب ایشان را از سرزمینشان یعنی از مکه بیرون می‌کنند، چون عرب نیز مانند ایشان مشرکند، و حاضر نیستند مردم مکه ایمان بیاورند، و بتهای ایشان را ترک گویند، پس در حقیقت می‌خواهند بگویند ما از ایمان آوردن مانع داریم، و این بهانه، خود اعترافی است ضمنی، به اینکه اصل دعوت آن جناب حق است، کتاب او هم هر چه آورده حق است، چیزی که هست خطر تخطف عرب نمی‌گذارد ما بدان ایمان آوریم، و صریح تر از این اعتراف ضمنی جمله" ان نتبع الهدی معک" است، که در آن اقرار می‌کنند به اینکه آنچه با رسول خدا -صلی الله علیه وآله- است و آنچه او آورده است هدایت است، و گر نه می‌گفتند: " اگر پیروی کنیم کتاب و دین تو را" یا تعبیری دیگر می‌آوردند.
" او لم نمکن لهم حرما آمنا"- بعضی
[۹] روح المعانی، ج۲۰، ص۹۷.
گفته‌اند" تمکین " متضمن معنای جعل و قرارداد است، و معنای جمله این است که مگر ما برای آنان حرم امنی قرار ندادیم، تا در آن جای گیرند بعضی
[۱۰] تفسیر کشاف، ج۳، ص۴۲۲.
دیگر گفته‌اند: کلمه" حرما" منصوب به ظرفیت است، و معنای جمله چنین است: " آیا ما ایشان را در حرمی امن جا ندادیم" و کلمه" آمنا" صفت آن ظرف است، یعنی در حرمی جا دادیم که دارای امنیت است، و اگر حرم را دارای امنیت توصیف کرد، با این که اهل آن امنیت دارند، از باب مجاز در نسبت است، و جمله عطف است بر محذوف، و گر نه در اول آن واو عاطفه نمی‌آمد، بلکه می‌فرمود: " ا لم نمکن" پس تقدیر آن چنین است: " الم نعصمهم، و نجعل لهم حرما آمنا، ممکنین ایاهم- آیا ایشان را مصونیت ندادیم، و حرمی امن در اختیارشان نگذاشتیم، که در آن جای گیرند".

۲.۲.۱ - جواب خدای تعالی

این جمله جواب اول خدای تعالی از گفتار ایشان است، که به عنوان عذر و بهانه گفتند: " اگر با تو هدایت را پیروی کنیم از سرزمین خود ربوده می‌شویم"، و حاصل جواب این است که: ما ایشان را در زمینی مکنت دادیم که آن را حرم و دارای امنیت قرار دادیم به طوری که عرب آن را محترم می‌شمارد، دیگر چرا باید بترسند از اینکه اگر ایمان بیاورند عرب ایشان را از آنجا بربایند.
" یجبی الیه ثمرات کل شی ء"- کلمه" یجبی"، مضارع مجهول از ماده" جبایت " است، که به معنای جمع آوری است، و کلمه" کل" در اینجا به منظور تکثیر آمده، نه اینکه بخواهد عمومیت را برساند، چون قطعا همه میوه‌های دنیا در مکه جمع آوری نمی‌شود و معنای این جمله این است که: " میوه‌های بسیاری از اشیاء به سوی حرم گردآوری می‌شود"، و این جمله، صفت حرم است، بدین منظور آن را آورد، تا از این توهم که ممکن است به و هم کسی آید که ایمان آوردن باعث تضرر ایشان می‌شود، چون دیگر کاروانی به مکه نمی‌آید، جلوگیری کند.
" رزقا من لدنا"- کلمه" رزقا" مفعول مطلق است، و ممکن هم هست حال از کلمه" ثمرات" باشد، و جمله" و لکن اکثرهم لا یعلمون"، استدراک از همه مطالب گذشته است، و معنای آیه این است که: ما ایشان را در محل امنی حفظ کردیم، و از هر ثمره‌ای روزی دادیم، لیکن بیشترشان به این مطلب جاهلند، و گمان می‌کنند آنکه ایشان را از ربودن عرب حفظ می‌کند، شرکشان به خدا و بت پرستی ایشان است.


۱. لسان العرب، ج۴، ص۸۹، «تجر».    
۲. مفردات، ص۱۶۴، «تجر».    
۳. حج/سوره۲۲، آیه۲۸.    
۴. مجمع البیان، ج۷ - ۸، ص۱۲۹.
۵. ترجمه تفسیر المیزان، محمد حسین طباطبائی، ج۱۴، ص۵۲۱.    
۶. قصص/سوره۲۸، آیه۵۷.    
۷. کشاف، ج۳، ص۴۲۳.
۸. تفسیر منهج الصادقین، ج۷، ص۱۱۶.
۹. روح المعانی، ج۲۰، ص۹۷.
۱۰. تفسیر کشاف، ج۳، ص۴۲۲.
۱۱. ترجمه تفسیر المیزان، د محمد حسین طباطبائی، ج۱۶، ص۸۴.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله « تجارت در مکه».    

آمنا



جعبه ابزار