گرچه اصطلاح تطایرکتب در قرآن ذکر نشده، اما مفسران با استناد به احادیثی از پیامبر اکرم و امامان علیهمالسلام، این اصطلاح را بر گرفته از آیه سیزدهم و چهاردهم سورهاسراء
دانستهاند.
که طبق آن، کردارنیک و بد هر انسانی را همچون طوقی به گردنش میآویزند (اَلْزَمْن'اهُ طائِرَهُ فی عُنُقِهِ) و در روز قیامت برای او نامهای گشاده بیرون میآورند تا در آن بنگرد.
وجه اول آنکه، طائر از طیر مشتق شده است؛ مردمعرب برای شناخت نیک و بد اعمالی که قصد انجام دادن آنها را داشتند، از پراندن طیر (پرنده ) الهام میگرفتند و کثرت تکرار این عمل سبب شد که خودِ نیک و بد، از باب تسمیه شی ء به اسم لازم آن، طائر نامیده شود.
وجه دوم، قول ابوعُبَیده است که طبق آن مرادِ اَعراب از طائر، نصیب «حَظ » است که در فارسی به آن «بَخت » گویند. در ادامه این آیه خداوندخبر میدهد که در قیامت همین طائر، نامه اعمال بندگان را، که در دنیا آن را ندیدهاند، بیرون میآورد و در مقابل آنها میگشاید.
در حدیثی که عایشه از پیامبر نقل کرده، آمده است که آدمی در سه موقف از مواقف قیامت هیچکس را نمیشناسد و به یاد نمیآورد: میزان، تطایر صحف / تطایرکتب، و صراط.
[۷]یوم الفزع الاکبر: مشاهد یوم القیامة و اهوالها، ص۱۸۲.
از امام باقر علیهالسلام نیز در توضیح این آیه روایت شده که طایر به معنای خیر و شری است که همیشه همراه انسان است تا روز قیامت که نامه اعمالش را به دستش دهند.
بنابراین، می توان گفت که مأموران الاهی کردارهای آدمیان را، از نیک و از بد، در دنیا ثبت و ضبط می کنند.
و در قیامت، در موقف تطایرکتب، این مطالب همچون نامه یا کتابی در مقابلشان گشوده میشود و به بهیتشان میرسد.
متکلمان و فقیهان تصدیق اجمالی تطایرکتب را به عنوان موقفی از مواقف قیامت، به سبب امکان عقلی آن، و نیز خبردادن قرآن از آن، واجب شمردهاند.
به همین سبب فقها اقرار به حق بودن آن را در شمار مطالبی آورده اند که در قبر به میتتلقین می شود.