تفاوت ها زن و مرد
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
این مقاله درصدد است تا ضمن بررسی جایگاه و نیز
ضرورت بحث از تفاوتهای زن و مرد، ابتدا به این سؤال پاسخ دهد که آیا تفاوتهای
جسمی و
روانی قابل توجه، میان زن و مرد وجود دارد؟
پس از روشن شدن این مطلب، به بررسی این مسأله پرداخته میشود که آیا در برنامهریزیها
جعل قوانین، تعیین
الگو های فردی و اجماعی و ... میبایست به این تفاوتها توجه نمود و آنها را دخیل کرد؟
بدین منظور، تلاش شده است تا به دیدگاههای موجود در خصوص بحث تفاوتها، محدوده تفاوتها در جسم و روان زن و مرد، ادله اثبات تفاوتها، حکمت
جعل تفاوتها و نیز بایستههایی که میبایست بر پایه پذیرش تفاوتها، در سیاست گذاریها، برنامهریزیها و
اجرای قوانین لحاظ شود، به صورت
اجمالی پرداخته شود.
با نگاهي به
طبيعت و ويژگيهاي تكويني زن و مرد، با اندكي تأمل ميتوان به اشتراكات فراوان، در كنار برخي تفاوتهاي موجود ميان آنان پي برد. چرا كه زن و مرد به عنوان دو
صنف از يك
نوع، به واسطۀ
برابري در انسانيت و
خلقت مشترك، در تمام ويژگيهايي كه
مقوم انسانيت انسان است، كاملاً با يكديگر مساوي و يكسان ميباشند.
نظر به
آموزههاي ديني و احكام تشريعي نيز حاكي از آن است كه
احكام شرعي مشترك ميان زن و مرد، بسيار بيشتر از
احكام متفاوت آنان ميباشد. حتي در اغلب موارد اختلاف در احكام، هر يك از زن و مرد در اصل
حكم با يكديگر برابرند و تمايز صرفاً در جزئيات مربوط به آن احكام است.
از مجموع ويژگيهاي
تكويني و
تشريعي زن و مرد ميتوان دريافت كه آنان در
انسانيت همسان بوده و بر اساس يك هدف مشترك آفريده شدهاند و صرفاً در مقومات
جنسيت – يعني زنانگي و مردانگي- و احكام مربوط به آن، ميان اين دو صنف، تفاوت ميباشد. لذا
تكليف الهي به هر دو تعلق گرفته و اما
نوع تكليف ممكن است به واسطۀ جنبههاي متفاوت آنان، متمايز از يكديگر باشد.
اين نوشتار تلاش ميكند تا ضمن بررسي ضرورت شناخت تفاوتهاي موجود ميان زن و مرد، طبيعي و يا برساختۀ
اجتماع بودن اين تفاوتها را
تنقيح نموده، انواع و محدودۀ تفاوتها را مورد كنكاش قرار دهد.همچنين ضمن بررسي تأثير تفاوتها در ساختهاي گوناگون
حيات آدمي، نسبت به آثار بي تفاوتي نسبت به اين تدبير حكيمانۀ خالق هستي هشدار دهد و در پايان، بايستههاي استفادۀ مناسب از تفاوتها در مسير
كمال و
قرب الهي را مورد توجه قرار دهد.
اين نكته شايان ذكر است كه تلاش شده تا رويكرد غالب در بخشهاي گوناگون، ارائه مباحث كاربردي و مؤثر در شئون روزمرۀ زندگي باشد و حتي المقدور از
استدلالات نظري و مباحث فاقد كاربرد
علمي پرهيز شود.
آنچنان كه در بحث ديدگاههاي مربوط به تفاوتها خواهد آمد، كمتر موضوعي همچون بحث از تفاوتها و آثار آن، كانون توجه شاخههاي متعدد علمي قرار گرفته و اين چنين مورد نقض و ابرام و نيز منشأ تحولات در دهههاي اخير گشته است. پيوند مستحكم
موضوع تفاوتها با دو مبحث اساسي «نقشها» و
«حقوق»، مستمسكي براي كساني بود كه ميخواستند از طريق نفي تفاوتها، به نفي هرگونه تمايز نقش و تفاوت حقوقي ميان زن و مرد بپردازند.
بي شك يكي از مباني مهم و اصلي جريان
تشابه محور و به تعبیر دیگر،
فمينيستها در
ادوار مختلف تاريخ خصومت اين جريان با طبيعت و آموزههاي ديني، مسألۀ تفاوتها بوده است. ميزان القائات آنان به حدي بوده است كه افکار عمومي حتي در متن
جوامع اسلامي، يكساني كامل زن و مرد در تمام حوزهها را تا حدود زيادي پذيرفتهاند و به جز معدود تفاوتهاي جسمي، اين دو صنف را كاملاً همسان انگشاتهاند. چنين شده است كه تعاريف زنان از زن بودن
و مردان از مرد بودن خويش، دچار تغيير جدي گشته و تفكيك نقش
و وظايف ميان آن دو در خانه و اجتماع،
تمسخر آميز جلوه نموده و احكام متفاوت ميان زن و مرد، مربوط به عصر و شرايط خاص دانسته شده و اكنون همۀ آنها قابل تغيير ميباشد.
حال چنانچه فراتر از جنبههاي شعاري و لقلقههاي زباني، براي خالق عالم هستي حقيقتاً از اعماق جان،
حكمت،
تدبير و قدرت قائل باشيم و نظام حاكم بر جهان را ناشي از برنامۀ از پيش طرح ريزي شده و و بر اساس نظام احسن بدانيم كه همه چيز در آن، حكيمانه و در جايگاه مناسب خويش است، آثار و نتايج نفي و اثبات تفاوتهاي طبيعي و تشريعي روشنتر ميگردد. اگر
تدبير خلقت، ويژگيهاي هر يك از زن و مرد و تناسب آن با ساير
سنتها و ويژگيهاي
حاكم بر عالم هستي را در
قدر و اندازۀ دقيق و مشخص تنظيم كرده باشد واز كنار هم قرار دادن قطعات اين پازل، قرار باشد
«انسان كامل» تصوير شود، وضعيت اسفبار كنوني بشر انسان محور و بريدۀ از آسمان، به خوبي نمايشگر تفاوت تدبير او با تدبير و تقدير قادر متعال ميشود. اگر انسان غربي، به بهانۀ رفع تفاوتها، تلاش مينمود تفاوتهاي ميان دو صنف زن و مرد را بردارد، به گواهي گزارشات خود آنان، آنچه اكنون حاصل شده است، حركت به سمت برداشته شدن تفاوت در مرزهاي انساني و حيواني است.
اهميت اين مسأله آنجا دانسته ميشود كه بدانيم امروزه، اكثريت قريب به
اتفاق برنامه ريزيها، الگوها و تحولات در جهان
معاصر، بر مبناي نفي تفاوتهاي زن و مرد و نيز عدم دخالت تفاوتها در
شئون مختلف طرح ريزي شده است. لذا به جرأت ميتوان گفت كه چنانچه خالق هستي و آموزههاي ديني او به گونهاي تصوير شده باشد كه تفاوتهاي زن و مرد، از بازيگران اصلي اين سيستم باشند، تنها با تحليل درست از ديدگاه تفاوت محوري و بررسي آثار و كاركردهاي آن، خواهيم توانست از هضم شدن در برنامهاي مغاير با
اغراض الهي، جلوگيري نمائيم.
بي شك اختلاف دو ديدگاه «تفاوت محور» و «تشابه محور»
در تصوير انسان و
جامعه آرماني، آن چنان زياد و جدي است كه تعريف و انتظاري كه هر فرد از خود و جامعۀ انساني از افراد آن جامعه در
تفكر تشابه محوري دارد، با تعريف و
انتظار ديدگاه تفاوت محور، كاملاً متفاوت است.
در زن و مرد، شاهد دو دسته تفاوت ميباشيم. برخي خاستگاهي محيطي داشته و حاصل
تربيت اجتماعي و مربوط به ويژگيهاي فرهنگي بوده و لذا در
اعصار گوناگون، تفاوت كرده است.
دسته دوم، تفاوتهايي هستند كه خاستگاه طبيعي داشته و تفاوتهايي
ذاتي و نه
عرضي ميباشند. بدين جهت، گذشت زمان خللي در آن ايجاد نميكند. البته اين بدان معنا نيست كه چنانچه طبيعي بودن يك تفاوت ميان زن و مرد اثبات شد، نتوان هيچ مورد استثنايي براي آن پيدا كرد.
ضمن آنكه تفاوتهاي تكويني گرچه ناشي از خاستگاهي طبيعياند ولي در برخي از آنها، اين امكان وجود دارد كه
عوامل تربيتي و محيطي، آن ويژگيها را
تضعيف يا
تشديد كنند.
همانگونه كه شهيد مطهري در كتاب «نظام حقوق زن در اسلام»،
به خوبي تنقيح نمودند، در برخورد با مباحث زنان و تفاوتهاي آنان با مردان، دو ديدگاه اساسي وجود دارد. عدهاي خصوصاً در دنياي غرب، تلاش ميكنند ميان زن و مرد از لحاظ قوانين، مقررات، حقوق و وظايف،
وضع واحد و مشابهي بوجود آورندو تفاوتهاي طبيعي و
غريزي زن و مرد را ناديده بگيرند. از اين تفكر، به ديدگاه «تشابه محوري» تعبير شده است. برخي ديگر خصوصاً با عنايت به آموزههاي اسلام، معتقدند كه زن و مرد در جهات متعددي با يكديگر تفاوت دارند و خلقت و طبيعت، آنها را يكنواخت نخواسته است و لذا از لحاظ بسياري از حقوق،
تكاليف و
مجازات ها، وضع مشابهي ندارند. اين ديدگاه به «
تفاوت محوري» ناميده ميشود.
اختلافات گوناگون ميان
اديان مختلف،
نهضتها و جنبشهاي اجتماعي و نظريه پردازان علوم اجتماعي و
فلاسفه، در نگاه به تفاوتها و محدودۀ آن را ميتوان در شدت و ضعف اعتقاد نسبت به اين دو ديدگاه اساسي تحليل نمود. بررسي تفصيلي اين اختلافات از حوصلۀ اين مقال بيرون است وليكن به اختصار، به برخي از آنها اشاره ميگردد:
بطور نمونه، در ميان انديشههاي
يهوديت و
مسيحيت، كه ديدگاه كم و بيش مشابهي در خصوص خلقت و ويژگيهاي زن و مرد دارند، ميتوان تفاوتهاي آشكاري در ويژگيهاي طبيعي،
احكام ديني و جايگاه زن و مرد يافت.
در ميان انديشمندان نامدار غربي نيز، «
بقراط حكيم»، طبيعت زنان را مرطوب، اسفنجي و سرد و مرد را داراي طبعي خشك و گرم ميدانست.
افلاطون، وضع مقررات سهل گيرانهتر را براي زنان، با توجه به ضعف نسبي آنان ميپذيرد.
ارسطو نيز معتقد است كه: طبيعت، استعدادهاي مختلفي به زن و مرد ارزاني داشته، نقشها و جايگاههاي مختلفي براي آنان رقم زده و حقوق متفاوتي نيز مقرر ساخته است. فضايل اخلاقي زن و مرد نيز در بسياري موارد مختلفاند، چنانكه يك ويژگي براي مرد
فضيلت اخلاقي به شمار ميآيد، اما براي زن چنين نيست.
بطور خلاصه مي توان
تاريخ انديشۀ غرب را چنين تصوير كرد كه تا قرن هفدهم، تقريباً تمامي انديشمندان غربي، به وجود تفاوتهاي طبيعي ميان زن و مرد اذعان داشتند، اما كم كم در قرن هفدهم، اين تمايزها مورد ترديد قرار گرفت. اين روند تا اواخر قرن هجدهم ادامه يافت و از اوايل قرن نوزدهم، مجدداً اين تفاوتها برجسته شد. پس از آن ، با روي كار آمدن موجهاي سه گانه فمينيستي
تفاوتهايي در نوع نگاه به تفاوتها بوجود آمد.
در قرن نوزدهم، فمينيستهاي موج اول، قد علم كردند كه بر تفاوتهاي زن و مرد صحه ميگذاشتند ولي منشأ بسياري از مشكلات از جمله خشونتها و جنگها را همان روحيات مردانه دانسته و بر ضرورت حضور ويژگيهاي زنانه از جمله
صلح دوستي و عاطفه ورزي در اجتماع، تاكيد ميگردند. فمينيستهاي موج دوم كه اغلب آنان، مدافع برابري زن و مرد بودند، تلاش ميكردند تفاوتهاي زن و مرد را صرفاً در برخي تفاوتهاي جسمي دانسته و بقيه تفاوتها را بر ساختة اجتماع و نظام مرد سالار بدانند. پس از آنكه يافتههاي علوم تجربي، طبيعي بودن بسياري از تفاوتها را اثبات كرد و موجب نقض ديدگاه فمينيستهاي موج دوم گشت، فمينيستهاي موج سوم ظهور كردند كه بر تفاوتهای بيشتري مهر تأييد ميزدند.
در علوم مختلف نيز ميتوان ردپاي بحث تفاوتهاي تكويني زن و مرد را يافت. از جمله شاخههاي علوم كه اين بحث را كانون توجه قرار داده ميتوان به زيست شناسي اجتماعي،
روانشناسي،
علوم سياسي،
فلسفه حقوق،
علوم تربیتی،
علم اخلاق،
جرم شناسی،
جامعه شناسی، اقتصاد و ... اشاره کرد. بطور نمونه زیست شناسان عوامل زيستي و ژنتيكي، روان شناسان علاوه بر عوامل زيستي، عوامل روان شناختي همچون گرايشها و تمايلات و جامعه شناسان،
فرهنگ و
سنن اجتماعي را مهمترين عامل و منشأ ايجاد تفاوتها ميدانند. پس از پذيرش تأثير اين عوامل، هر يك قائل به آثار خاص، اعتبار و نيز قابليت تغيير آنها يا عدم تغيير آنها ميشوند.
در يافتههاي علوم اجتماعي و در ميان انديشمندان و نيز در آموزههاي ديني، اختلافات فراواني در
حدود و ثغور تفاوتها به چشم ميخورد. گذشته از بحث تفاوتهاي جسمي كه اصل تفاوت، غيرقابل انكار ميباشد، در مبحث تفاوتهاي روحي و رواني، برخي معتقدند كه اصلاً تفاوتي وجود ندارد. برخي ديگر از وجود تفاوتهاي روحي و رواني
حكايت كرده ولي دامنۀ آنرا خيلي عميق و تاثير گذار نميدانند. برخي ديگر تفاوتها را بسيار عميق و موثر در شئون مختلف ميدانند.
تفاوت در ساختمان بدني و متوسط قد و وزن و حجم مغز، تفاوت در خلقيات، خلاقيتهاي هنري، ميزان تحمل پذيري، آستانۀ تحريك پذيري، نوع خردورزي، جنبههاي زيبايي شناختي و ....همگي در دايرۀ تفاوتهاي زن و مرد جاي ميگيرند. لذا صرف نظر از تفاوتهايي كه اصولاً خاستگاه اجتماعي دارند، تفاوتهاي طبيعي در جسميت، ذهنيت، احساسات و رفتارها نيز موجب تمايز زن و مرد از يكديگر ميشود.
در يك تقسيم بندي، ميتوان تفاوتها را به تكويني و تشريعي تقسيم كرد. از آنجا كه تفاوتهاي تشريعي، چندان قابليت نقض و ابرام ندارد و مورد اتفاق
علما ي ديني است، تلاش ميكنيم تا محدودۀ تفاوتهاي تكويني را مورد بررسي قرار دهيم.
برخي تفاوتهاي تكويني دايرۀ اثر محدودي داشته و برخي ديگر، چنان تأثير گذار است كه عرصههاي مختلف حيات را تحت تأثير قرار ميدهد. تفاوتهاي تكويني را ميتوان به تفاوتهاي جسمي و رواني تقسيم نمود كه در اين بخش، تنها فهرستي از اين تفاوتها كه در علوم اجتماعي
اثبات گرديده، ارائه ميشود.
علوم تجربي از جمله زيست شناسي، تفاوتهاي جسمي فراواني ميان زن و مرد را به اثبات رساندهاند كه به برخي از آنها اشاره ميشود:
در دنياي رحم، اختلاف اساسي زن و مرد آغاز ميشود. سلول جنسي ماده، همواره داراي كروموزوم x است اما سلولهاي جنسي نر، گاه كروموزوم x و گاه كروموزوم y دارند. بطوريكه پس از انعقاد نطفه تنها از طريق كروموزومها ميشود تشخيص داد كه جنين دختر است يا پسر.
در مردان، كار اصلي بيضه، ساخت اسپرم و توليد هورمونهاي جنسي مردانه است. در دوران
بلوغ ترشح هورمونهاي جنسي از بيضهها افزايش مييابد و سبب رشد سريع اندامهاي مختلف بدن و تكامل دستگاه توليد مثل مرد و رويش موي صورت، بم شدن صدا و ... ميشود.
در زنان، دستگاه تناسلي از تخمدانها، لولههاي رحم، و مهبل تشكيل شده است و تخمكگذاري حدوداً دو سال پس از نخستين قاعدگي انجام ميشود.
وجود
قاعدگي،
حاملگي، زايمان و
يائسگي از تفاوتهاي دستگاه تناسلي زنان با مردان است. همچنين تفاوتهاي موجود ميان اسپرم (سلولهاي جنسي نر) و تخمك (سلول جنسي ماده) از لحاظ شكل، اندازه، تعداد، تحرك و عمر، از ديگر تفاوتهاي ميان دستگاه تناسلي زن و مرد است.
تفاوت در ميزان توليد هورمون تستوسترون از تفاوتهاي ديگر ميان دو جنس است. بطوريكه افزايش تستوسترون و دفع استروژن موجب ايجاد صفات مردانه و كاهش تستوسترون، موجب ايجاد صفات زنانه است.
توليد پروتئين در اثر ترشح تستوسترون، موجب ايجاد ماهيچهها و عضلات قويتر و استحكام استخوان در مردان است.
بر خلاف استروژن كه آرامش بخش است، افزايش تستوسترون، حالات تهاجمي و پرخاشگري را برميانگيزاند.
هورمون استروژن موجب زيبايي اندام و لطافت، نرمي پوست و تنظيم انحناهاي خاص اندام زنان و تنظيم تغييرات دورهاي رحم ميشود.
همچنين عامل كوتاهي قد و انعطاف و نرمي مفاصل زنان نسبت به مردان است.
همچنين هورمون پروژسترون كه هورموني زنانه است، در آرامش بخشي و پيدايش احساس صلح و آرامش زنان در زمان بارداري و هورمون پرولاكتين در ترشح شير و ايجاد رفتار مادرانه، موثر است.
پسران در فعاليتهايي كه نياز به مهارتهاي حركتي دارد، برتر از دختران هستند. در برابر، رشد جسمي دختران زودتر از پسرهاست و در برابر بيماريها مقاومترند و كمتر از پسران آسيب ميبينند.
چشمان مردان بزرگتر از زنان است و براي ديدي تونل مانند و دور طراحي شده است، اما دايره ديد زنان وسيعتر از مردان بوده و در يك لحظه ميتوانند چيزهاي بيشتري را در ميدان ديد قرار دهند.
حس شنوايي در زنان قويتر است و صدای آنان نازكتر از مردان است.
دختران زودتر از پسران سخن گفتن را شروع ميكنند اما پسرها زودتر از دخترها راه ميافتند.
گر چه دامنه تفاوتهاي رواني زن و مرد بسيار وسيع است، اما از باب نمونه، به برخي از آنها اشاره ميشود:
پسران در پردازش اطلاعات فضايي و رياضيات، بويژه در هندسۀ
تجسمي موفقتر از دختران هستند و دختران در فراگيري زبانهاي خارجي و امور ظريف و هنري، توانمندتر از پسران ميباشند.
مردان در دريافت و شناخت مفاهيم ا
نتزاعي و كلمات
مجرد برتري دارند.
گسترۀ منطقهاي از مغز كه در هنگام درگيري زنان با خاطرات غم انگيز فعال ميشود، هشت برابر مردان است و مغز مردان به گونهاي طراحي شده كه اطلاعات را منظمتر و مرتبتر دستهبندي ميكند.
مغز پسران براي واكنش به اشياء و اشكال و مغز دختران براي حساسيت در برابر انسانها و چهرهها طراحي شده است.
رنج و عزا در جنس زن، بيشتر با گريه و افسردگي ظاهر ميشود و براي آنان، موضوعات جزئي به اندازه موضوعات بزرگ، مهم است. عاطفه و هيجان در زن و پرخاشگري و
استقلال طلبي در مرد بيشتر است.
شكلگيري هويت دختران، تنها براي استقلال شخصيت نيست، بلكه براي همكاري و صميميت و مراقبت از ديگران نيز هست. در حالي كه هويت پسران از اساس براي استقلال و رقابت و فرديت شكل ميگيرد.
گفت و گو و تبادل نظر براي پسران، وسيلهاي براي
انتقال پيام است اما براي دختران، بيشتر ابزاري براي ارتباط عاطفي و همدلي است.
زن دوست دارد شنونده داشته باشد و زماني كه ناراحت،خسته و نااميد است، نيازمند نوازش و احساس دوستي است.
از دورۀ كودكي، خودنمايي در جنس زن بيشتر به چشم ميخورد و با آرايش
ظاهر و پوشيدن لباس زيبا به لذتي وصف ناپذير دست مييابد.
در بازيهاي گروهي، دختران كمتر از پسران به وضع قوانين تمايل دارد و بيش از آنان رعايت مقررات را براي همدلي با اعضاي گروه ناديده ميگيرند.
مادران به طور طبيعي با بچههاي خود زيادتر صحبت ميكنند؛ به صداي بچهها حساسترند و با شنيدن صداي نوزادانشان غدد شيري آنان تراوش ميكند. آنچه را پدران، در رابطه با فرزندانشان بايد بياموزند، مادران به طور طبيعي دارا هستند.
جنس مذكر عصبانيت خود را غالباً به صورت خشونتهاي فيزيكي اعمال ميكند و به رقابت ميل بيشتري دارد، اما زنان عصبانيت خود را بيشتر به شكل غيرمستقيم، يعني مقاومت منفي كه گاه به شكل قهر، كينه توزي، سكوت يا شايعه پراكني است، ظاهر ميسازند.
مساله تفاوتهای زن و مرد یکی از مهم ترین مسائل در تنظیم روابط اجتماعی و به ویژه خانواده است که اندیشمندان فراوانی بر ضرورت توجه به این تفاوتها تأکید کردهاند. در بررسی موارد تفاوتهای زن و مرد به تفاوتهای فراوان جسمی، روحی و روانی میان زن و مرد دست مییابیم - که به برخی از آنها اشاره گردید- و همه این موارد میبایست در قانونگذاری و برنامهریزی مورد توجه قرار گیرد.
سایت پژوهه