تفسیر مجمع البیان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تفسیر شریف مجمع البیان از مهمترین تفاسیر
قرآن کریم نوشته
فضل بن حسن طبرسی (متوفای ۵۴۸ ق)
عالم دینی و مفسر شیعیاست. این تفسیر را دانشمندان
شیعه و
سنی ستوده و از آن به عنوان یکی از منابع قدیم تفسیری یاد کردهاند. مجمع البیان از تفاسیر ادبی قرآن است و پژوهشگران، اهمیت این اثر را در جامعیت، اتقان و استحکام مطالب، ترتیب دقیق، تفسیر روشن و سودمند و انصاف در نقد و بررسی آرا میدانند.
برخی از مباحث این تفسیر عبارتاند از:
قرائت،
اعراب، لغات، بیان مشکلات، ذکر موارد معانی و بیان،
شأن نزول، اخبار وارده در آیات و شرح و تبیین قصص و حکایات و تناسب آیات. طبرسی از نادر مفسران شیعی است که به علم مناسبات توجه کرده است.
تفسیر مجمع البیان اثر امینالاسلام، ابوعلی، فضل
بن حسن
بن فضل طبرسی منسوب به طَبْرَس بر وزن جعفر معرب
تفرش است که شهری آباد نزدیک
ساوه است؛ و در رد نظر کسانی که او را منسوب به
طبرستان میدانند باید گفت: وصف منتسب به طبرستان (مازندران)، طبری است و نه طبرسی.
او از بزرگان شاخص
امامیه و علامهای فاضل، ادیبی جامع و مفسری
فقیه بود که در محضر بزرگترین علمای زمان از جمله
شیخ ابوعلی فرزند
شیخ الطائفه طوسی،
شیخ ابوالوفای رازی،
سیدابوطالب جرجانی،
سیدابوالحمد مهدی بن نزار حسینی قاینی،
ابوالقاسم عبیدالله بن عبدالله حسکانی و دیگران تربیت یافت و در سال ۵۴۸ (در حدود نود سالگی) درگذشت.
تفسیر وی سرشار از نکات و مسائل مربوط به
ادب و
لغت و قرائات و نیز دلایل و حجتهاست و به سبب احاطه بر آرای مفسران گذشته ممتاز است. مولف،
تفسیر تبیان را مبنای کار خود قرار داده و مسائل و فروعی را بر آن افزوده است. وی در اینباره میگوید: در گذشته و حال علما و دانشمندان به
علم تفسیر روی آوردهاند و در بیان و اظهار مکنونات و نهفتههای آن کوشیده و کتابهای فراوانی در اینباره تالیف کرهاند و در بسیاری از آنها به اعماق و ژرفای آن فرو رفته و در توضیح حجتها و استدلالات آن موشکافی کردهاند و در تهذیب ابواب آن تحقیق نموده و در فروع و شعب آن گام نهادهاند؛ اما دانشمندان امامیه جز نوشتههایی مختصر، اثری در تفسیر قرآن تالیف نکردهاند و در آنها هم فقط به ذکر اخبار و احادیث رسیده بسنده کردهاند و درباره فهم و گسترش معانی و کشف اسرار نهانی آن شرح و بسط ندادهاند.
البته جز شیخ بزرگوار ابوجعفر طوسی در تفسیر تبیان؛ زیرا تفسیر وی کتابی است که انوار حقیقت از آن برمیگیرند و آثار صدق و درستی از آن هویداست و متضمن معانی و مفاهیم و اسرار بدیع
قرآن است و در شرح و بسط الفاظ و لغات بسیار مفصل است؛ چنانکه تنها به جمعآوری و آرایش و تنظیم آنها بسنده نکرده، و به تحقیق و تبیین آنها نیز پرداخته است و تفسیر وی نمونه و سرمشق والایی است.
طبرسی در تفسیر خود هفت مقدمه آورده و در آنها، تعداد آیات قرآن، اسامی قاریان مشهور، بیان و معرفی تفسیر و
تأویل،
اسامی قرآن،
علوم قرآنی،
فضیلت قرائت و کیفیت تلاوت آیات را بیان کرده است و محفوظ ماندن قرآن را از
تحریف و زیادت و نقصان اثبات نموده و
اجماع علمای امامیه را در این مورد یادآور شده است.
شیخ طبرسی تفسیر خود را در مدت هفت سال و با اقتباس از تفسیر التبیان اثر شیخ طوسی، تدوین كرد و هر یک از فنون مختلف قرآنی را به صورت جدا از هم و در قالبی منظم و مرتب بیان نمود. این نظم خاص سبب گردید كه دانشمندان
شیعه و
سنی، آن تفسیر را بر بسیاری از تفاسیر دیگر برتری داده، آن را مورد ستایش قرار دهند.
نویسنده در این كتاب صفحاتی را به مقایسه این دو تفسیر اختصاص داده است.
مـجمع البیان تفسیری است به
زبان عربی در ده مجلد و حجم آن تقریبا کمیبیش از تبیان شیخ طوسی است.
علامه طبرسی می گوید: «آستین همت بالا زدم و نهایت جدّ و جهد را به كار بستم و دیدار بیدار داشتم و اندیشه به زحمت افكندم و بسیار تفكر كردم و تفاسیر گوناگون را در پیش رو نهادم و از
خداوند سبحان توفیق و تیسیر طلبیدم و نگارش كتابی را آغاز كردم كه در نهایت فشردگی و پیراستگی و حسن نظم و ترتیب است و حاوی انواع و اقسام دانش تفسیر است و درّ و گوهرهایی اعم از
علم قرائت،
اعراب و لغت، پیچیدگی و مشكلات، معانی و جوانب،
نزول و اخبار، قصص و آثار، حدود و
احکام و
حلال و
حرام در بردارد و از خدشههایی كه مبطلان آن مطرح كردهاند سخن گفته و سخنی را آوردهام كه تنها اصحاب ما (رضیاللهعنهم) متعرض آن شدهاند و استدلالات بسیاری را در صحت اعتقادات خود اعم از
اصول و
فروع و معقول و منقول بهگونهای معتدل و مختصر و بالاتر از ایجاز و پایینتر از تفصیل در بردارد؛ زیرا اندیشههای عصر حاضر تاب تحمل سنگینی فراوان ندارد و از تلاش در میادین مسابقات بزرگ ناتوان است زیرا از علما تنها نامی مانده و از علوم تنها رمقی مانند باقیمانده
روح در جسم حیوانی ذبح شده».
گرایش روحی بر نوشتن تفسیر با ابتكار و سبكی منحصر به فرد كه از روزگار جوانی در او جولان داشت و همچنین تشویق یار و دوست نزدیكش، محمد
بن یحیی (از
سادات آل زباره و از شخصیتهای برجسته
سبزوار) دو عامل و انگیزهای است كه مؤلف محترم خود در مقدمه بدان اشاره كرده است. برخی از مورخان با بیان داستانی از طبرسی، انگیزه دیگری را در باب علت نوشتن تفسیر دخیل میدانند. آن حكایت از این قرار است:
زمانی سكتهای بر علامه عارض میشود و خاندانش به این گمان كه او به رحمت ایزدی پیوسته است وی را به خاک میسپارند. او پس از مدتی به هوش آمده، خود را درون
قبر میبیند و هیچ راهی را برای خارج شدن و رهایی از آن نمییابد. در آن حال
نذر میكند كه اگر خداوند او را از درون قبر نجات دهد كتابی را در
تفسیر قرآن بنویسد. در همان شب قبرش به دست فردی كفن دزد
نبش میشود و آن گوركن پس از شكافتن قبر شروع به باز كردن كفنهای او میكند.
در آن هنگام علامه دست او را میگیرد! كفن دزد از ترس، تمام بدنش به لرزه میافتد، علامه با او سخن میگوید، لیكن ترس و وحشت آن مرد بیشتر میشود. علامه طبرسی به منظور آرام ساختن او، ماجرای خود را شرح میدهد و پس از آن میایستد.كفن دزد نیز آرام شده، با درخواست علامه كه قادر به حركت نبود، او را بر پشت خود مینهد و به منزلش میرساند. طبرسی نیز به پاس زحمات آن گوركن، كفنهای خود را به همراه مقدار بسیاری پول به او هدیه میكند. آن مرد نیز با مشاهده این صحنهها و با یاری و كمك علامه
توبه كرده، از كردار گذشتهاش از درگاه خداوند طلب آمرزش میكند. طبرسی نیز پس از آن به نذر خود
وفا كرده، كتاب مجمع البیان را مینویسد.
در ضمن نمونه همین ماجرا به
ملافتحالله کاشانی نویسنده
تفسیر منهج الصادقین (متوفی ۹۸۸ ق.) نیز نسبت داده شده است.
او در تفسیر روشی منظم دارد؛ ابتدا به ذکر قرائتهای مختلف در مورد آیه میپردازد و استدلالهایی را که هر قرائت بدان استناد کرده میآورد و پس از آن به توضیح لغات و بیان اعراب میپردازد و در پایان معانی و مفاهیم آنها را بیان میکند و اسباب نزول و داستانهایی را که مرتبط به آیات است نقل میکند. بدین ترتیب، تفسیر وی حقیقتا از بهترین نظم و ترتیب ممکن برخوردار است. او در مورد تفسیرش میگوید:
وی همچنین میگوید: در آغاز هر سوره، مکی و مدنی بودن آن را یادآور شدم. سپس اختلاف تعداد آیات و فضیلت تلاوت آنها و اختلاف قرائات و علل و استدلالهای مربوط به آن را بیان کردم و پس از آن به لغات، اعراب و موارد مشکله، اسباب نزول، معانی و احکام و تاویلات، داستانها و ابعاد آن و انتظام و ترتیب آیات پرداختم. سپس همه دلایل آشکار و حجتهای واضح و اقوال استوار را در خصوص اصالت عربیت و درستی اعراب و نیز درباره معانی و مشکلات آن آوردم. این کتاب، بحمدالله ستونی استوار برای ادیبان، پشتوانهای سرشار برای نحویان، مایه بصیرت و بینایی برای خوانندگان، ذخیرهای مناسب برای متعبدان، دلیلی محکم برای متکلمان، محدثان و فقیهان و وسیلهای کارساز برای واعظان است.
سـبـک و شـیـوه تـدویـن و تـبویب این تفسیر در میان همه تفسیرهای فریقین و فارسی و عربی بـیسـابـقـه و بـینـظـیـر اسـت و با نظمی متین و مرتب و با روش علمی و ساده که بین تمامیتفسیرهای موجود از منزلت خاصی برخوردار است.
هـمچنین مسائل ادبی از نحو و لغت و اشتقاق و
تصریف و مسائل نحوی را مشروح و مبسوط مورد بحث و بررسی قرار داده است که جنبه نحو و لغت در آن قویتر است. در این تفسیر تبویب و تنظیم مطالب به نحوی است که به مراجعه کننده امکان میدهد تا خواسته خود را ذیل یکی از ابواب و فصول به سرعت بازیابد.
مفسر نخست از نظر قرائت و اختلاف قراءآت تحت عنوان الحجة، بعد از نظر لغت و مشکلات لغوی و از نظر اعراب کلمات سپس از نظر اسباب النزول و معنی
آیه را مورد بحث قرار داده و بعد احکام آیـه و قـصص را به میان میآورد و گاهی به اشعار نیز استشهاد کرده است و در پایان تحت عنوان نـظـم، ربـط و پیوند معنائی آیات را به یکدیگر و ربط هر آیه از آیات را به آیات قبل و بعد از آنها و همچنین ارتباط سورههای قرآن مجید را با هم بازگو نموده است.
مجمع البیان در ده جلد تدوین و در پنج مجلد چاپ شده است. این كتاب با مقدمهای مفید آغاز شده و موضوعاتی در هفت فن به قرار ذیل در آن مطرح شده است: تعداد آیات قرآن و ثمره آشنایی با آن، ذكر اسامی قراء مشهور قرآن و نظرات آنان، تعریف تفسیر، تأویل و معنی، نامهای قرآن و معانی آن، یادی از علوم قرآن و مسائل مربوط به آن و كتابهایی كه در مورد آن تألیف شده است، احادیث مشهور پیرامون فضیلت قرآن و اهل آن و بیان آنچه كه برای قاری قرآن نیكوست (چون زیبا خواندن
الفاظ قرآن).
بعد از مقدمه و بیان هفت فن سپس به تفسیر
سوره حمد پرداخته است و پایان مجلد اول لغایت آیه ۱۸۲
سوره بقره «فمن خاف مـن مـوص جـنـفا او»
که فراغت از تالیف آن
شعبان ۵۳۰ ق و پایان تالیف جلد ده این تفسیر نیمه
ذی القعده ۵۳۶ ق میباشد.
تالیف این تفسیر گران سنگ حدود ۷۵ ماه به درازا کشیده است. مـفـسـر از مـنـابـع گوناگون سنی و شیعه بدون
تعصب بهره گرفته است و خود در مقدمه آن تـصریح نموده که از تفسیر التبیان شیخ طوسی سود جسته و هنگام تفسیر خود آن را مقتدای کار خویش قرار داده است.
سـپـس اسـتـدراک کـرده و میگوید نظم تفسیر التبیان پریشان است و نیز غث و سمین دارد و تفسیر خود را مکمل و رفع تمام نواقص آن دانسته است.
او در پایهای از موارد به دنبال معنی آیات و به منظور توضیح بیشتر، به مطلبی اشاره و آن موضوع را با عنوان «فصل» مشخص میكند. عناوینی چون
تقوا، خصوصیت
هدایت و
هدی،
توبه و شرایط آن،
اخلاص، نام
محمد (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) و بالاخره چكیدهای از پندها و حكمتهای
لقمان حکیم نمونههایی از این فصلها میباشد. همچنین احادیث و روایات بسیاری در این تفسیر وجود دارد كه تعداد آن بیش از هزار و سیصد حدیث است.
ذهبی در مورد این تفسیر میگوید: تفسیر طبرسی (صرفنظر از گرایشهای مذهبی و آرای اعتزالی مؤلف آن) بحق در نوع خود نوشتار عظیمی است که بر تبحر و مهارت مولف آن در علوم و فنون مختلف دلالت دارد و همچنان است که مولف آن توضیح داده است؛ نظمی کامل و ترتیبی زیبا دارد و هر مبحثی را که در خصوص آن سخن گفته، به نیکویی بیان کرده است. مثلا آنگاه که از قرائات و وجوه آن سخن گفته و هنگامی که به معانی مفردات پرداخته و زمانی که وجوه مختلف اعراب را بیان کرده و یا هنگامی که معانی اجمالی آیات را توضیح داده یا از اسباب نزول و شرح قصص سخن به میان آورده است، در همه موارد، حق سخن را تمام و کمال ادا نموده است.
وقتی در مورد احکام سخن میگوید آرا و مذاهب مختلف فقها را بررسی میکند و سپس مذهب و نظر خویش را اظهار میدارد و اگر (نظر) مخالفی در برابر او باشد به دفاع از
مذهب خویش میپردازد؛ هنگامی که به ارتباط بین آیات میپردازد، انسجام بین جملات، نیکویی سبک، زیبایی نظم و هماهنگی آنها را مشخص میکند و وقتی مشکلات قرآن را از نظر مفاهیم و اعراب بررسی میکند، بخوبی از عهده آنها بر میآید و اقوال و آرای مفسرین گذشته را نقل مینماید و طبق نظر خویش، قولی را بر میگزیند و آن را بر سایر اقوال ترجیح میدهد.
ذهبی سپس درباره او میگوید: البته اگر بخواهیم بر وی اشکالی بگیریم، همان
تشیع وی و تحمیل عقیده خود بر
کتاب خدا و انطباق
آیات الاحکام بر اجتهادات و استنباطات خود و علمایی نظیر خود و نقل بسیاری از روایات جعلی است. در عینحال، حق این است که در تشیع و عقیده خود افراطی نیست؛ بدان گونه که بسیاری از علمای امامیه بودهاند.
ذهبی، سپس نمونههایی آورده که به گمان خود جای اشکال بر مفسر جلیل القدر ماست و پنداشته است که او در حقانیت و کمک به مذهب خویش تعصب ورزیده است؛ به رغم آنکه بر خلاف مفسران افراطی، حق کلام را ادا کرده و از
افراط پرهیز نموده است. مثلا درباره بخشش انگشتر در تفسیر آیه شریفه «انما ولیکم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون؛
میبینیم که در مورد
شان نزول آن بسط و تفصیل میدهد و با بیانی بلیغ، دلایل و شواهدی میآورد و بر دلالت صریح آیه در مورد امامت
امیرمؤمنان (علیهالسلام) تاکید میورزد.
اما استاد ذهبی بر این نظریه ایراد میگیرد و میگوید: بدون شک، کوششی بیحاصل است؛ زیرا این حدیث که علی (علیهالسلام) در نماز انگشتر خود را
صدقه داده (که محور سخن اوست) جعلی و بدون سند است و
ابنتیمیه در کتاب
منهاج السنه آن را رد کرده است.
سوال این است که مگر ابن تیمیه در عداوت نسبت به علی (علیهالسلام) و
خاندان پیامبر و انکار بزرگترین فضیلت آنان تعصب نورزیده است؟ با آنکه، این فضیلت سبب نزول آیه است و دانشمندان محقق در
علم حدیث و تفسیر، به صحت آن اذعان نمودهاند.
این حدیث (اگر
متواتر نباشد) سندهای متعدد و متقنی دارد؛ چنانکه بسیاری از محدثان آن را نقل کردهاند و حتی
حاکم نیشابوری آن را از احادیثی بر شمرده که مردم، شهر به شهر، آن را نقل نمودهاند؛ رازیّون (راویان
شهر ری) آن را از کوفیان روایت کردهاند؛ و از طرق گوناگون و با سندهای متعدد، دست به دست، نقل شده است.
ابنحجر عسقلانی میگوید: اگر راهها و سندهای نقل حدیثی متنوع و متعدد باشد دلالت بر اصالت آن دارد.
چطور ممکن است این حدیث صحیح نباشد؛ در حالی که بزرگان علم حدیث آن را با اسانید متنوع که بعضا صحیح است روایت کردهاند.
ابوبکر بن مردویه اصفهانی محدث مشهور، در این خصوص میگوید: اسناد این حدیث صحیح و رجال
سلسله سند آن هم
ثقه هستند؛ چنانکه
ابنابیحاتم رازی نیز بر همین عقیده است.
جلالالدین سیوطی این حدیث را در
لباب النقول به طرق مختلف آورده و شواهدی بر آن ذکر کرده، سپس گفته است: اینها شواهدی است که هر کدام دیگری را تقویت میکند.
علامه امینی موارد ذکر حدیث را بهدقت مورد تحقیق و کنکاش قرار داده و ۶۶ منبع از کتابهای مهم حدیث و مناقب و تفسیر و کلام برای آن ذکر کرده است.
این حدیث از احادیثی است که دیار به دیار گشته و شاعران درباره آن شعرها
سرودهاند؛ از جمله
حسان بن ثابت، شاعر پیامبر، درباره آن چنین
سروده است:
ابا حسن افدیک نفسی و مهجتی •••• وکل بطی ء فی
الهدی و مسارع
ایذهب مدحی ذا المحبر ضائعا •••• و ما المدح فی ذات الاله بضائع
فانت الذی اعطیت اذ کنت راکعا •••• فدتک نفوس القوم یا خیر راکع
بخاتمک المیمون یا خیر سید •••• و یا خیر شار ثم یا خیر بائع
فانزل فیک الله خیر ولایة •••• وبینها فی محکمات الشرائع
ای ابوالحسن، جان و روان همه رهروان
هدایت (اعم از کندرو و تندرو) فدای تو باد. آیا ستایش آراسته من درباره تو بیهوده است. حال آنکه ستایشی که برای خدا باشد بیهوده نخواهد بود؟ تو بودی که در حال
رکوع بخشیدی. فدای تو باد جان همهکس، ای بهترین رکوع کنندگان. انگشتر مبارک خویش را، ای بهترین سرور و ای بهترین خریدار و بهترین فروشنده. پس خداوند درباره تو آیه ولایت نازل کرد.
همه اینها دلیل گسترش دامنه نقل و رواج این حدیث است و امکان انکار آن را غیر ممکن ساخته است؛ مگر از کسانی ماند ذهبی و (پیش از او) ابنتیمیه.
فقها نیز این حدیث را از مسلمات شمرده و آن را دلیل بر جواز عمل اندک در
نماز گرفتهاند؛ که خود بیانگر اتفاق آنان بر صحت حدیث است.
جصاص هم این آیه را به عنوان دلیل بر جواز انجام عمل اندک در نماز آورده و به نقل از
مجاهد و
سدی و ابوجعفر و
عتبة بن ابیحکیم شان نزول آیه را در مورد حضرت علی (علیهالسلام) دانسته است.
علاوه بر این،
حاکم حسکانی در این خصوص شرح و بسط کافی داده و آن را از قول گروهی از
صحابه همچون
عمار یاسر (صحابی)،
مقداد بن اسود،
جابر بن عبدالله،
عبدالله بن عباس،
انس بن مالک،
ابوذر غفاری و عدهای از
تابعان روایت کرده است.
ذهبی مسائلی را در اصول و فروع شیعه مانند
رجعت،
مهدی،
تقیه،
مسح بر پاها و غیره مورد تعرض قرار داده است؛ با اینکه
آیات قرآن بر آنها صراحت دارند و یا روایات متواتر موافق با
ظاهر آیات در صحت آنها نقل شده است. شیخ طبرسی بر اساس قواعد مذهب به این مسائل پرداخته و از آن دفاع کرده است.
ذهبی در پایان میگوید: طبرسی در تشیع خود میانهرو و از افراط به دور است. ما تفسیر وی را مطالعه کردیم و در آن تعصب شدید یا
لعن و
طعن و
تکفیر نسبت به اصحاب ندیدیم. در مورد شأن
حضرت علی (علیهالسلام) نیز مبالغه نکرده و او را در مرتبه
الوهیت و یا برابری با
انبیا قرار نداده است؛ هر چند او را
معصوم میداند. تنها تعصبی که در وی دیدیم این است که با تمام توان از اصل مذهب خویش و عقاید علمای شیعه دفاع کرده است. همچنین هنگامی که اقوال مفسران را در مورد آیات بیان میکند، قول مفسران شیعه را بر میگزیند و تایید میکند و دلیل خود را در تایید آنها اظهار میدارد.
به نظر میرسد این نظر ذهبی که میگوید گروهی از شیعیان، علی (علیهالسلام) را در مرتبه الوهیت و خدایی میدانند، نوعی تعمد ناپسند باشد که آن را کتمان کرده است؛ زیرا ما کسی را سراغ نداریم که در بین شیعیان؛ چنین اعتقادی داشته باشد؛ مگر افراد غالی که آن هم خارج از دین هستند و شیعه، آنان را
کافر و
ملحد میداند. اما اینکه حضرت علی (علیهالسلام) از قدر و منزلت با انبیا برابری میکند به این معناست که وی بدون اینکه
مقام نبوت داشته باشد از نظر فضایل و مکارم با انبیا همشأن است؛ که البته سخن معقولی است؛
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز علمای امت را همشأن انبیا قرار داده چنانکه فرموده است: «علماء امتی کانبیاء بنیاسرائیل؛
علمای امت من همانند
انبیای بنی اسرائیل هستند.» و در جایی دیگر فرموده است: «علما وارثان انبیا هستند.»
در شأن حضرت علی (علیهالسلام) نیز فرموده است: «نسبت تو به من مانند نسبت
هارون به
موسی است؛ با این تفاوت که بعد از من پیامبری وجود ندارد.» این
حدیث متواتر و
مستفیض است و صاحبان کتب صحاح و مسانید آن را نقل کردهاند.
مسائلی هم که ذهبی نسبت به آنها اعتراض نموده و مورد تایید مفسران شیعه میباشد، شاید از حوزه تخصص اشخاصی مانند او خارج باشد؛ چون این اختلافات مربوط به
اصول و
فروع مذهب است و هر مفسری در این خصوص، از نظر خویش دفاع کرده و مطابق برداشت و فهم خود از
قرآن و
سنت و
عقل سخن گفته است. البته اگر نظر خویش را بر آیات تحمیل نکرده باشد؛ که البته امثال طبرسی در مجمع البیان و
شیخ طوسی در
تبیان از آن پرهیز نمودهاند.
به این نکته باید توجه شود که در میان شیعیان گروهی به نام
اخباریه هستند که از نظر اندیشه، افرادی جمودگرایند؛ مانند
حشویه در میان
اهلسنت؛ و نباید نظر و اعتقاد یک گروه خاص و اندک را به حساب کل پیروان یک مذهب گذاشت. تفاسیر علمای شیعه، مانند تبیان شیخ طوسی و
روح الجنان ابوالفتوح رازی و مجمع البیان طبرسی، همگی به یک سبک و روش هستند؛ تفاسیری که بر پایه و اساس معقول و به دور از
افراط و
تفریط و تعصبگرایی مبتنی است.
اما گرایش به
اعتزال که امثال ذهبی به این مفسران نسبت میدهند، نسبت غلطی است؛ زیرا
شیعه امامیه اصولی اعتقادی دارند که در برخی مسائل، با مذهب اعتزال مشترک است؛ مانند مساله
عدل در افعال، تجرید ذات از مبادی صفات، حکم
عقل در
معرفت حسن و قبح اعمال و جز آن. این بدینمعنا نیست؟ شیعه این عقاید را از معتزله گرفته یا آنان از شیعه اقتباس کردهاند؛ بلکه نشان دهنده اتفاقنظر این دو مذهب در مسائل کلامی است؛ همانطور که کل امت اسلامی در بسیاری از اصول عقاید و فروع احکام با هم متفقاند.
اما در مورد مساله
هدایت و
ضلالت، که ذهبی گمان کرده است این مفسر بزرگوار با معتزله هم عقیده بوده و از آنان دفاع کرده و عقاید خلاف آن را رد نموده است،
باید گفت در این مورد، شیعه بهطور اتفاقی با معتزله هم عقیده است و شاید اصل و منشأ این عقیده، نزد شیعه باشد؛ زیرا شیعه به احتمال زیاد، آن را از
اهلبیت (علیهمالسّلام) گرفتهاند و علم و معرفت، از سوی آنان در مناطق مختلف اسلامی گسترش یافته است.
همچنین در مساله رؤیت و انکار تاثیر
سحر در صورتی که اذن خداوند نباشد، و مساله
شفاعت و شناخت حقیقت
ایمان و جز آن، میبینیم که ذهبی آنها را دلیل بر تقلید شیعیان از معتزلیان دانسته است؛ در حالی که شاید بتوان گفت حقیقت، عکس ایننظر است؛ یعنی ممکن است معتزله آنها را از شیعه گرفته باشند.
از این تفسیر امروزه نسخههای کهن و نفیس خطی در کتابخانههای عمومی و خصوصی در دست است و بیش از پانزده نسخه از این تفسیر در
کتابخانه آیتاللّه مرعشی قم موجود میباشد.
ایـن تـفسیر نخست در
تهران از سالهای ۱۲۶۲ تا ۱۲۶۸ ق لغایت ۱۳۱۲ تا ۱۳۱۳ ق در دو مجلد پنج مـرتـبـه چـاپ سنگی شده و بارها در
ایران و
مصر و
لبنان به طبع رسیده است و نیز در تهران به تـحـقیق
آیتاللّه ابوالحسن شعرانی در ۱۳۷۳ ق با برابری صفحات با چاپ صیدا توسط کتابفروش اسلامیه تجدید چاپ گردیده است.
یـکـی از بـهترین چاپهای آن به تحقیق
حاج سیدهاشم رسولی محلاتی در ۱۳۷۹ ق انجام گرفته است سپس مکررا از سوی انتشارات داراحیاء الثراث العربی تجدید طبع شده است.
و نـیـز دو دهـه پـیـش به کوشش عدهای از فضلاء از جمله آقایان
احمد بهشتی و
محمد مفتح به
فارسی ترجمه شده و منتشر گردیده است.
هـمچنین جمعی از مفسران و علما مجمع البیان را تلخیص نمودهاند مشهورترین آنها به کوشش شیخ بیاض و نام آن
زبدة البیان است همچنین
کفعمی آن را با نام
قراضة النضیر فی تلخیص مجمع البیان ملخص کرده است.
شیخ طبرسی به تدوین یک تفسیر اکتفا نکرده و از او دو تفسیر دیگر نام بردهاند:
۱)
الکافی الشافی، ایـن تـفـسـیـر در یک جلد و به
زبان عربی و به شیوه ادبی است که پس از فراغت از تفسیر کبیر (المجمع البیان) به
تفسیر الکشاف جاراللّه زمخشری برخورد کرد.
و تفسیر الکافی را بر مبنای تفسیر زمخشری بین سالهای ۵۳۵ یا ۵۳۷ تا ۵۴۱ ق تدوین نموده و آراء مخالف خود را با زمخشری توضیح داده است. ایـن تـفسیر مورد اعجاب و قبول علما قرار گرفته و در محافل علمی از شهرت بسزائی برخوردار است. نسخههای خطی آن بر خلاف دو تفسیر دیگر طبرسی کمیاب است.
۲)
جوامع الجامع، طبرسی آن را پس از دو تفسیر دیگر خود نگاشته و برای تنظیم آن از آنها بهره بسیار برده است. و آن در چهار مجلد بزرگ به زبان عربی میباشد. در مقدمه علت اقدام به تالیف این تفسیر را اصرار بسیار زیاد ابونصرالحسن فرزند خود نوشته است که سن مفسر در این هنگام بیش از ۷۰ سال بوده است. آقای ابوالقاسم گرجی امتیاز این تفسیر را به الکشاف در چهار مورد ذکر کرده است :
۱) اختصار و حذف زوائد و مطالب غیر ضروری.
۲) نـقـل روایـاتی از طرق شیعه که گاهی با تفسیر کشاف موافق، و در بسیاری از مواضع مخالف است.
۳) نقل پارهای از مطالب از زمخشری.
۴) در مـواقـع اختلافنظر با آراء
معتزله یا نظرات زمخشری آنچه را خود حق میدانسته انتخاب کرده است. ایـن تـفسیر از نظر
بلاغت و اختصار سرشار از نکات علمی و فواید بسیار و کشاف مبهمات است و یکی از بهترین تفسیرهای مؤخر شیعی بهشمار میآید.
طول تدوین این تفسیر را شیخ طبرسی از
صفر ۵۴۲ تا
محرم ۵۴۳ ق طی دوازده ماه (به عدد
ائمه معصومین (علیهالسّلام)) تصریح نموده است.
نسخههای متعددی از آنها موجود است که کهنترین آن به تاریخ دوشنبه ۱۴
ذی القعده ۷۶۳ ق را دارد و در مجلس شورای اسلامی وجود دارد.
چـاپ سـنـگـی در ۱۳۰۲ ق و بعد در ۱۳۲۱ ق در تهران انجام یافته و چاپ آخر آن توسط انتشارات دانشگاه با مقدمه و تعلیقات آقای گرجی در ۱۳۴۷ ش در تهران صورت گرفته است. مـجمع البیان فی تفسیرالقرآن. فهرست نسخههای خطی کتابخانه مرعشی قم، تحت عناوین فوق.
معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، ج۲، ص۲۵۳-۲۶۰. سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «تفاسیر قرن ششم»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۱/۲۹. سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «علامه امینالله طبرسی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۱/۲۹. سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «مجمع البیان فی تفسیر القرآن»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۱/۲۹.