تفسیر ملاصدرا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تفسیر ملاصدرا، مجموعهای از
تفاسیر برخی سورههای
قرآن از
ملاصدرا (متوفی ۱۰۵۰) میباشد. و در چند جلد به
زبان عربی و شیوه فلسفی و کلامی و سبک اشراقی میباشد. مـلاصدرا نخست بعضی از
آیات قرآن و سورههای مناسب را که امکان خوض در مباحث فلسفی و عرفانی داشته انتخاب نموده سپس به
تفسیر آنها میپردازد.
تفسیر مورد بحث در چند جلد به
زبان عربی و شیوه فلسفی و کلامی و سبک اشراقی میباشد.
مـلاصدرا نخست بعضی از
آیات قرآن و سورههای مناسب را که امکان خوض در مباحث فلسفی و عرفانی داشته انتخاب نموده سپس به
تفسیر آنها میپردازد.
لـذا
تـفـسیر او شامل بخشی از قرآن است که آنها عبارتند از
سوره حدید،
سوره اعلی،
آیةالکرسی،
سوره نور،
سوره سجده،
سوره واقعه،
سوره زلزال و
سوره جمعه.
بـعـد از سـال ۱۰۴۱ ق
مـفسر تصمیم به
تفسیر تمامی قرآن میگیرد و از آغاز قرآن
سوره حمد شـروع نموده لغایت
آیه ۶۵
سوره بقره (و لقد علمتم الذین اعتدوا منکم
فی السبت)
دیگر اجل به او مهلت نداده و در راه
حج در شهر
بصره وفات یافت و در همان سامان به خاک سپرده شد.
نسخهای از آن از مخطوطات کتابخانه کاتب
ابن سطور در
قزوین و نسخههای متعدد در کتابخانه مرکزی
آستان قدس رضوی و کتابخانه مرعشیه
قم موجود است.
این
تفسیر نخستین بار
سوره الواقعه و
تفسیر آیه نور در سال ۱۳۱۳ ق و بعد بارها با بقیه سورهها و مجموع
تفسیر در تهران چاپ سنگی شده است.
سـپـس آقـای سید عبداللّه فاطمی از سوره الحمد لغایت آیه (یا ایها الناس اعبدوا ربکم)
در ۴۵۶ صـفـحـه بـقـطـع وزیـری بدون تاریخ طبع نموده و مجدد در سالهای ۱۳۵۲ - ۱۳۶۷ ش توسط انتشارات بیدار قم در هفت مجلد طبع گردیده است. وی این
تفاسیر را به صورت رسالههای پراکنده و در مدتی کمتر از بیست سال نوشت.
تفاسیر ملاصدرا به ترتیب سورههای قرآن تنظیم و در یک جلد، به کوشش شیخ احمد شیرازی به نام
تفسیر ملاصدرا چاپ سنگی شد. ( تهران ۱۳۲۲)
سه بار نیز این رسالهها در هفت مجلد به نام
التفسیرالکبیر و
تفسیر القرآن الکریم به چاپ رسیده است (چاپ اول: قم ۱۳۶۱ـ ۱۳۶۴ش، چاپ دوم: قم ۱۴۱۱/ ۱۳۶۶ش، چاپ سوم: قم ۱۳۷۹ـ ۱۳۸۰ش).
ملاصدرا قصد داشت
تفسیری کامل و جامع بنویسد، ولی موفق نشد، وی در حدود ۱۰۴۰، کتاب
مفاتیح الغیب لفتح خزائن العلوم المُبْرَأَة عن الشک و الریب را نوشت تا مقدمهای بر
تفسیر جامع او باشد.
رسالههای
تفسیری ملاصدرا، عبارتاند از:
تفسیر آیةالکرسی (تاریخ اتمام آن: ۱۰۳۰، در قم ).
تفسیر سوره نور (تاریخ نگارش: ۱۰۳۰)، نسخه خطی این اثر به خط خود او موجود است.
تفسیر سوره طارق (تاریخ نگارش: ۱۰۳۰)، نسخه خطی این اثر در کتابخانه یکی از نوادگان دختری ملاصدرا، در
کاشان، موجود است، این
تفسیر بهطور جداگانه در تهران چاپ سنگی شده است.
تفسیر سوره اعلی، شامل « هفت تسبیح » (هفت بخش )، که ملاصدرا در آن از
تفسیر فخررازی مطالب بسیاری نقل کرده است، این اثر در ۱۳۰۵ در پایان کتاب
کشف الفوائد علامه حلّی چاپ سنگی شد.
تفسیر سوره زلزال، که در آن به
حرکت ذاتی و
جوهری زمین اشاره کرده است.
تفسیر سوره یس ( تاریخ نگارش : ۱۰۳۰).
تفسیر سوره واقعه، که در آن از حشر و
معاد و معرفت بندگان در
آخرت و مراتب آنان در
سعادت و
شقاوت سخن گفته است، این اثر در ۱۳۲۲ چاپ سنگی شد.
تفسیر سوره حدید، که در بخش|بخشهای متعددی از آن با عنوان « مکاشفه »، نکاتی حِکْمی و عرفانی درباره آیات قرآن آمده است.
تفسیر سوره جمعه، که همچون
تفسیر سوره واقعه مطالب عرفانی و ذوقی بیشتری، نسبت به دیگر آثار او، دارد، نسخه خطی این اثر به خط مؤلف در کتابخانه یکی از نوادگان دختری ملاصدرا، در کاشان، موجود است.
تفسیر سوره سجده ؛
تفسیر سوره فاتحه .
تفسیر سوره بقره تا آیه ۶۶، که نسخه خطی این اثر به خط مؤلف در کتابخانه مسجد اعظم قم موجود است، این اثر همراه با
آیةالکرسی و سوره فاتحه در ۱۳۰۲ چاپ سنگی شد.
برخی از سورههای مجموعه
تفاسیر ملاصدرا به
فارسی ترجمه شده است، از جمله
تفسیر سورههای واقعه و جمعه و «طارق، اعلی و
تفسیر سوره زلزال » و
نور را محمد خواجوی در چهار مجلد چاپ کرده است (تهران ۱۳۶۳ش).
به ملاصدرا چند رساله در
تفسیر سورههای
سوره ضحی،
سوره طلاق و
سوره کافرون نسبت دادهاند.
ملاصدرا درباره
تفسیر قرآن آثار دیگری هم دارد که آنها را پس از
تفاسیر مذکور نوشته است، این آثار بترتیب عبارتاند از:
مفاتیح الغیب، که پس از رسایل
تفسیری، سیزدهمین اثر ملاصدرا در باره
تفسیر قرآن است، وی در این کتاب به شرح اصول و مبانی
تفسیر خود پرداخته و کوشیده است که از
تفسیر قرآن به منزله کلیدی (مفتاح) برای پاسخگویی به مسائل هستی بهره گیرد.
وی در این اثر مباحث فلسفی و عرفانی را همراه با برخی آرا و تعبیرات بزرگانی چون
غزالی و
فخررازی و
ابن عربی آورده است.
نسخه خطی این کتاب، به قلم علم الهدی، فرزند فیض و نوادگان دختری ملاصدرا، که از روی متن دست نویس ملاصدرا کتابت شده، در قم و
نجف موجود است.
این کتاب در ۱۳۶۳ش، به تصحیح محمد خواجوی و همراه با تعلیقات
ملاعلی نوری، در تهران چاپ شد، ترجمه این کتاب در همان سال، با مقدمه مفصّل علی عابدی شاهرودی، به چاپ رسید.
متشابه القرآن، که رسالهای کوچک در شش فصل درباره معنای متشابه است.
نسخه خطی این رساله در تهران در مجموعه سیدمحمد مشکاة و در کتابخانه سیدنصراللّه تقوی اخوی موجود است.
این اثر در مجموعهای با عنوان رسائل فلسفی، به تصحیح سید جلالالدین آشتیانی، انتشار یافته است.
اسرارالایات و انوارالبینات، که منتخبی از آیات قرآن است و سه «طرف» (فصل)، درباره علم ربوبی و خدای تعالی و
معاد، دارد که در ضمن آنها لطایف حکمی و عرفانی را با قرآن تطبیق داده و حدود ۱۲۰۰ بار به آیات قرآن استشهاد کرده است.
نسخه خطی این کتاب به قلم مؤلف در کتابخانه عبدالحسین تهرانی در
کربلا موجود است.
این اثر بارها چاپ شده است، از جمله در ۱۳۱۹ در تهران با تعلیقات آخوند
ملاعلی نوری.
محمد خواجوی این کتاب را ترجمه و چاپ کرده است (تهران ۱۳۶۳ش).
ملاصدرا رسایل
تفسیری خود را در فواصل زمانی گوناگون نوشته است؛ ازینرو، در شیوه کار او اختلافاتی وجود دارد، برخی از آنها مختصرترند و او در آنها از شیوه
مفسران چندان دور نشده است؛ مثلاً، در
تفسیر سوره بقره، به تبعیت از
مجمع البیان، بخش ادبی را از بقیه مطالب، که آنها را « معنی » نامیده، جدا کرده است. برخی دیگر از
تفاسیر او مفصّل و به شیوه
تفاسیر ذوقی عرفانیاند، بخصوص رسالههایی که در اواخر عمرش نوشته است.
ملاصدرا عالم را سهگونه (
دنیا،
آخرت و عالم الاهیت) میدانسته و عقیده داشته است که الفاظ قرآن نیز گاهی بر پدیدارهای آشکار و محسوس (دنیا)، گاهی بر سرّ (حقیقت و باطن آخرت) و گاهی بر سرِّ سرّ (باطنِ باطن یا عالم الاهیت ) دلالت دارند.
به همین علت، او از کسانیکه
تفسیر قرآن را فقط محدود به بحثهای لغوی و ادبی و قرائت و نقلِ
روایت میدانند، انتقاد کرده و آنان را « اهل القول و العباره» یا پرستندگان و بندگان مذاهب و آرا و خواهندگان نفس و هوا خوانده است.
ملاصدرا در
تفسیر خود از دو شیوه استفاده کرده است:
ملاصدرا در
تفسیر ابتدا به سراغ
تفاسیر و عقاید پیروان هریک از فرقهها، حتی آنهایی که با مذاق او سازگار نبودهاند، رفته و به این ترتیب، به شیوه اغلب
مفسران به بحثهای صرفی و نحوی و بلاغی و روایی و اختلاف قرائت و اقوال
صحابه و
تابعین پرداخته و گاه آنها را نقد کرده است.
وی در این موارد، از
تفاسیر مشهور، مانند
تفسیر نیشابوری،
تفسیر بیضاوی،
تفسیر ثعالبی،
تفسیر علی بن ابراهیم قمی و خصوصاً
تفسیر کشاف زمخشری و
مجمع البیان بهره گرفته است.
ملاصدرا در موارد بسیار، برای
تفسیر آیات، از دیگر آیات استفاده کرده؛ مثلاً، در
تفسیر سوره حمد، که مجموعاً هفت آیه دارد، بیش از صد بار به آیات دیگر استناد کرده است.
در مرحله دوم
تفسیر قرآن، ملاصدرا مطالبی از خود یا کسانیکه آنها را « اهل الکشف و الاشاره » یا « اهلاللّه » نامیده، آورده است، این مطالب مشتمل بر لطایف عرفانی و حکمیاند، در این مرحله، او از سخنان
خواجه عبداللّه انصاری،
بایزید بسطامی،
جنید بغدادی،
سهل تستری و خصوصاً از
غزالی، شارحان آثار ابن عربی، مانند
صدرالدین قونیوی و
قیصری، استفاده کرده و آرای آنان را با لحنی ستایشآمیز نقل نموده
و از اشعار عرفانی
مولوی و
عطار و
سنایی، که آنها را از حکیمان شمرده، نیز بهره گرفته است.
ملاصدرا برخی اشعار فارسی خود را نیز در ضمن تفاسیرش آورده است.
او به آرا و آثار فیلسوفان اسلامی و پیش از اسلام نیز توجه کرده و آنان را ستوده است.
وی از رساله نیروزیه
ابوعلی سینا، که او را استاد فیلسوفان
مسلمان خوانده، مطالب فراوانی در
تفسیر حروف مقطعه نقل کرده
و از کتاب
اثولوجیا، منسوب به
ارسطو، مطالبی در باره نشئههای سهگاه انسان نقل نموده و آن را با قرآن تطبیق داده است.
ملاصدرا ارسطو را نیز ستوده چندان که از
پیامبراکرم نقل کرده که در حق او فرمودهاند که او پیامبری از پیامبران بود و قوم وی قدرش را نشناختند.
وی آیه ۱۲۲
سوره انعام را با نظریه فُرفوریوس، که او را پیشوای مشائیان و بزرگترین شاگرد ارسطو معرفی کرده، تطبیق داده است.
به نظر ملاصدرا، حکیمان یونانیِ پیش از
افلاطون مصداق آیه «رِجالٌ صَدَقوُا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَیْهِ»
بودند و با روانهای پاک و دلهای طاهر به
معراج رفتند.
او حکیمان را اهل بیت حکمت دانسته ــ همانگونه که امامان،
اهل بیت نبوت و ولایتاند ــ و بر ایشان درود فرستاده است.
ملاصدرا، در ضمن تفاسیرش، بسیاری از عقاید فلسفی و عرفانی خود را مطرح کرده و، با استناد به آیات قرآن، بر صحت آنها استدلال نموده است.
این عقاید عبارتاند از:
وجود مراتب درشناخت حقیقت مطلق، یعنی هر موجودی متناسب با مرتبه وجودی خود بخشی از حقیقت را میشناسد و حتی بت پرستان نیز گوشههایی از حقیقت را دریافتهاند و بنابراین، از یک نظر خداپرستند، زیرا
بتها را به عنوان خدا میپرستند.
اصالت و
وحدت وجود، بدین معنا که در هستی هیچ چیز جز ذات حق و افعال او، که صورت نامها و مظاهر صفات او هستند، وجود ندارد.
توحید خاصی، بدین معنا که خداوند « بسیط الحقیقه » است و هر
وجود و هر
کمال وجودی برای او حاصل است و از طریق او به ماسوی فیضان مییابد و او باید تمام وجود باشد و تمام او وجود باشد.
حرکت جوهری، بدین معنا که همه جوهرهای مادّی، اعم از آسمانی و زمینی، ذاتاً در سیلاناند و قابلیت دگرگونی در ذات آنهاست و همواره نو میشوند.
غایت و مقصود اصلی از خلقتِ همه آفریدگان، انسان حقیقی است و مبدأ و معاد یا آغاز و انجام انسان خداست.
توجه و عنایت حق نیز، از اول امر تا پایان جهان، به او بوده است.
خدا در عالم صورت هر چه آفریده در عالم معنی نیز همان را آفریده است و در عالم معنی نیز هر چه هست در عالم حق ( غیبالغیوب ) وجود دارد؛ بنابراین، هر چه در این جهان هست، مثال و قالبی است برای آنچه در
جهان آخرت وجود دارد و آنچه در
عالم آخرت وجود دارد، مثالی است برای حقایق و اعیان ثابته که مظاهر اَسمای خداوندند.
نفس «جسمانیة الحدوث و روحانیة البقا» است، پدیدآمدن نفس به سبب استعداد بدن برای تحول به مرتبه روحانی و بقای نفس به سبب ملکات نفسانیِ راسخ در آن است.
همه انسانها با بدن محشور نمیشوند، کسانیکه در دانش به کمال رسیدهاند، هنگام برانگیخته شدن در محضر حق موجوداتی کاملاً غیرجسمانی و جدا از مادّه و در سلک فرشتگاناند.
ملاصدرا دلایل معتقدان به دائمی نبودن
دوزخ، مانند
ابن عربی و صدرالدین قونیوی و دیگرشارحان فصوص، را بتفصیل و به گونهای تأییدکننده نقل نموده و از فتوحات و فصوص و شرح قیصری بر فصوص مطالب بسیاری آورده و حدیثی از رسول اکرم و سخنی از
ابن مسعود در تأیید آن ذکر کرده، ولی پاسخ مخالفانِ آنان را تنها در دو سه سطر نقل نموده است.
البته ملاصدرا در پارهای از آثار خود عقیدهای بر خلاف این نظریه اظهار داشته است.
به نوشته ملاصدرا، کسانی که مغلوب احوال عرفانی میشوند (مجذوبان) تکلیفی ندارند و به مقتضای حال خود عمل میکنند.
ملاصدرا عظمت افراد را ملاک درستی آرای ایشان ندانسته و کسانی را که به عنوان پیشوایان دین، معتقدات خود را بر پایه تقلید از دیگران نهادهاند و کسانی را که عقاید دینی را با استناد به
معجزه و سخنان دیگران ثابت میکنند، نکوهش کرده است.
به عقیده وی، کمال و عبودیت در آزادگی فکری است.
مـلاصـدرا تفسیرهای دیگری نیز دارد بدین قرار:
۱)
اسرار الایات و انوارالبینات، که در یک جلد به
زبان عربی و به شیوه فلسفی شامل بخشی از آیات قرآن و در اسرار و نشانههای عظمت ربانی از انواع مخلوقات و موجودات نوشته شده است. نـسـخـههـای مـتعددی از آن در دست است و در سالهای اخیر به تصحیح محمد خواجوی طبع منقحی یافته است.
۲)
متشابهات قرآن، که در یک جلد به زبان عربی و به سبک عرفانی و فلسفی آیات متشابه را که مـعـنـی آنها روشن نیست با مشرب فلسفی خود از راه مکاشفه و تاویل، بحث و
تفسیر نموده و در شش فصل تدوین کرده است. نـسـخـه هـائی از آن موجود است: شماره ۷۵۷۷ کتابخانه
آیت اللّه مرعشی قم، شماره ۸۷ کتابخانه دانشگاه تهران.
۳) حـاشـیـه و شـرح
تـفـسیر بیضاوی، در یک جلد به زبان عربی و شیوه فلسفی و عرفانی
تفسیر انوار التنزیل قاضی ابوسعید بیضاوی (م ۶۸۵ ق) را مورد بحث و شرح قرار داده است.
نسخهای از آن از مخطوطات کتابخانه خدیویه مصر موجود میباشد. لوامع العارفین، تمامی صفحات.
کتاب
تفسیر قرآن ملاصدرا دو چاپ عمده داشته؛ بعد از چاپ سنگی، ۲ چاپ حروفی متعلق به سالهای اخیر است که نخستین آن در قم توسط آقای «بیدارفر» منتشر شد اما در چند سال اخیر بنیاد حکمت اسلامی صدرا اهتمام کرد و این مجموعه را با تصحیح جدید منتشر کرد اگرچه مجموعه این
تفسیر مهم یکباره چاپ نشد و مجلدات آن در توالی زمانهای مختلف عرضه شد اما رو به اتمام است و اکنون مجموعه مصحح این کتاب شریف را پیش رو داریم. تاکنون ۸ جلد از
تفسیر ملاصدرا در چاپ جدید منتشر شده که جلد اول آن شامل
تفسیر سوره فاتحه، جلد دوم، سوم و چهارم مربوط به سوره بقره،
آیةالکرسی و
آیةالنور هم جلد پنج را تشکیل میدهد و جلد ششم هم مربوط به
سوره حدید و سجده است. جلد هفتم هم
سوره یاسین و جلد هشتم هم شامل سوره واقعه، جمعه و طارق و بخش دوم هم
سوره اعلی و زلزال است.
تفسیر قرآن ملاصدرا فتح بابی برای رویکردهای فلسفی و عرفانی جدید به قرآن کریم است، یعنی رویکردهای فلسفی و عرفانی جدید ملاصدرا به قرآن کریم، فضا و افق بحث را به شکل قابل توجهی باز کرده است. صرف نظر از اهمیتی که ملاصدرا برای ظاهر و صورت الفاظ دارد، اما نگرش او بیشتر به معانی و طریق تاویل و
تفسیر قرآن کریم است، یکی از برجستگیهای مهم
تفسیری او در این مجلدات ـ که شواهدی از آن را بیان خواهم کرد ـ کشف نوعی زبان قرآن کریم است. ملاصدرا براساس اصلی که در مباحث وجود در فلسفه و به طور خاصتر بحث
وحدت وجود و به طور اخص در بحث وحدت شخصی وجود دارد، یک معنای فلسفی را از آنجا در این مجلدات
تفسیر قرآن به کار برده است و آن غلبه زبان گوینده قرآن بر مخاطب است، یعنی به نظر او وقتی ما قرآن را مطالعه میکنیم، زبان گوینده و زبان متن بر ما غلبه دارد و به نحوی است که وقتی ما با گوینده سخن میگوییم، گوینده دارد سخن میگوید.
ملاصدرا به
تفسیر سوره حمد استناد میکند و میگوید وقتی با خواندن سوره حمد نیایش میکنیم، ما با خداوند سخن میگوییم؛ در حالیکه خداوند است که سخن میگوید: ما میگوییم «
[
بار الها
]
تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم.» در صورتیکه او سخن میگوید و این نوع زبانی است که ملاصدرا از متن قرآن متوجه میشود و محور مسائل
تفسیری قرار میدهد و به نحوی متن را ناطق و حاضر میداند.
در اندیشه ملاصدرا، قرآن کریم نوشتار نیست، بلکه متن حاضر است. برای ما که در این دوره زندگی میکنیم و در متنهای ادبی جدید محور بحث بر این اساس است که متن زنده است و متن ادبی جدید متن محور است در واقع این سخنی بوده که مدتها پیش ملاصدرا مطرح کرده و آن را لابهلای
تفسیر قرآن به گونهای مطرح کرده است که در همهجای قرآن مخاطب و گوینده وحدت پیدا میکنند و گویی یک نفر سخن میگوید و این وحدت معنا بین گوینده و خواننده (شنونده) از بین میرود. منظورم این است که مبنای
تفسیر ملاصدرا به زعم استادان و کارشناسان، عرفانی است اما از اصل فلسفی در فلسفه خود وام میگیرد، یعنی آن مبانی را در
تفسیر هم دخالت میدهد که پیوسته گوینده قرآن است که سخن میگوید.
به تعبیر مولانا «ما چو نائیم و نوا در ما ز توست/ ما چو کوهیم و صدا در ما ز توست» به این ترتیب رویکرد ملاصدرا در
تفسیر قرآن اینگونه است که وقتی قرآن را کتاب ناطق و حاضر میداند، در واقع میخواهد به نحوی بگوید که دیگر این یک نوشتار نیست چون در نوشتار حضور نیست. بنده وقتی این کتاب را میخوانم، نویسنده حضور ندارد اما وقتی کتابی ناطق شد و گوینده سخن میگوید، حضور محض است و در آنجا این تطابق صورت میگیرد.
ملاصدرا در مجموع ۲ دوره برای تفسیرنویسی داشته است؛ دوره اول زمانی بود که وی تصمیم گرفت مواردی از آیات را با توجه به هدفی که دارد، انتخاب و
تفسیر کند و بر این اساس، آیات و سورههای متفرق را
تفسیر کرده است. در این دوره ۳ آیه و چند سوره را بدون ترتیب
تفسیر کرده و اولین سورهای که به
تفسیر آن میپردازد،
سوره حدید است. بعدها که به
تفسیر سورههایی پرداخت، تصمیم میگیرد که همه قرآن و باقیمانده سورههای قرآن را هم
تفسیر کند اما این بار از اول قرآن شروع میکند و سوره فاتحه را
تفسیر و به آیه ۶۵ سوره بقره میرسد که عمرش وفا نمیکند.
در دوره دوم چون ایشان تصمیم میگیرد که واقعا و جدا
مفسر قرآن باشد تا حدودی هم روش خود را عوض میکند و منظمتر و منسجمتر در
تفاسیر پیش میرود و به همین دلیل هم است که محتوای
تفسیر سوره حمد ایشان را استخراج کردم که گزارشی ارائه دهم تا مشخص شود ایشان به چه مواردی توجه کرده و البته مهمتر از همه، هدفی است که ایشان در
تفسیر داشته و پیاده کرده که آن را باید در پایان سخنانم ارائه میکنم.
در مجموع
مرحوم مظفر در مقدمه
اسفار میگوید که
تفسیر ملاصدرا ادامه فلسفه اوست. برخی بزرگان مانند
آیتالله معرفت معتقدند که ملاصدرا در طول عمر خود به جز فلسفه، کاری انجام نداده است و به این ترتیب وقتی ایشان وارد
تفسیر میشود، هدف اصلی او در حقیقت این است که گویا آن چیزی را که در فلسفه میخواسته پیدا کند و پیدا نکرده؛ تصمیم میگیرد به گونهای به قرآن پناه ببرد؛ اینها مطالبی است که خود ایشان در آغاز که میخواسته
تفسیر سوره حدید را شروع کند، نوشته است و کاملا به این امر تصریح دارد. به همین دلیل است که ملاحظه میکنیم
تفسیر ایشان تقریبا از ۴۰ سالگی شروع شده است یعنی موقعی که او خواسته
تفاسیر را شروع کند. مقدار زیادی از کتابهایی را که در فلسفه موجود است، را نوشته یا مشغول بوده اما در نیمه دوم عمر که حدود ۳۰ سال طول کشیده، بتدریج این
تفاسیر را نوشته است و میتوان گفت که دوران پختگی فکری او بوده است که در این دوران پختگی به این نتیجه رسیده است که با فلسفه صرف نمیتواند نه خودش به آن هدف لازم برسد و نه دیگرانی که نوشتههای او را میخوانند به حقیقت رهنمون کند.
یکی از مبانی
تفسیری ملاصدرا این است که ایشان هماهنگی میان عقل و نقل را به طور کامل قبول دارد و از
افراط و
تفریط در هر کدام از اینها نهی میکند که مبادا چنین اتفاقی بیفتد و معتقد است که واقعا نمیتوانیم به بعضی مطالب با عقل فلسفی برسیم و مجبور هستیم که در این موارد به قرآن و علوم
اهل بیت (علیهمالسّلام) و احادیث پناه ببریم. خود او مینویسد: «حال سعی کنید که یکی از این دو نفر باشیم یا مومن به ظواهر آنچه در کتاب و حدیث وارد شده بدون هیچ تصرف تاویلی یا عارفی راسخ در تحقیق حقایق معانی که جانب صورت ظاهر را نیز کاملا مراعات میکند.» این قیودی که ایشان آورده، خیلی قابل توجه است.
همچنین ملاصدرا عنایت خاصی به عوام داشته و معتقد بود بسیاری از مردم
قدرت روی آوردن به اصول دین استدلالی را ندارند و بیشتر از این وظیفه ندارند و باید از دیگرانی که به آنها اعتماد دارند،
تقلید کنند یعنی تقلید در اصول دین به این صورت را برای بعضیها لازم میدانسته چون معتقد بود اینها غیر از این، کار دیگری را نمیتوانند انجام دهند. ملاصدرا میگوید جماعتی از مردم اینگونه هستند و اینها موظف هستند که متن قرآن و احادیث را عینا بگیرند و چیزی در تاویل آنها وارد نکنند، اما گروه دوم کسانی هستند که به جایی رسیدهاند که میتوانند به بطن و عمق آیات و روایات هم برسند ولی برای اینها شرط وجود دارد؛ این که به شرطی میتوانند وارد تاویل و بطون آیات شوند که به ظاهر آن لطمهای نزنند یعنی متن ظاهر حتما معنای خود را داشته باشد و بعد با حفظ معنای ظاهر باطن یا بواطنی را از آن بتوان استخراج کرد.
ملاصدرا در ادامه میگوید: «سعی کنید از این دو گروه نباشید و مینویسد و هرگز سومی نباش که شریعت حق و آنچه را که در آن وارد شده است، یکجا انکار کنی و نه چهارمین نفر که انکار آنها نمیکنی، ولیکن با هوشیاری نارسا و بینش لوچ خود، آن الفاظ را به معانی فلسفی و عقلی و مفهومات کلی تعبیر میکند» یعنی کسانیکه خود را متخصص و اهل معنا و باطن میدانند ولی واقعا اینگونه نیستند. ملاصدرا به اینها خیلی حساسیت به خرج میدهد البته هیچ ابایی هم ندارد که بگوید بسیاری از اهل فلسفه را جزو همین گروه بداند.
در مجموع اگر بخواهیم مقایسهای میان فلسفه و
تفسیر ملاصدرا انجام دهیم، در حقیقت میتوان گفت این دو، دو روی یک سکه هستند، در ۹ جلد اسفار در مجموع ملاصدرا ۱۰۳۳ استناد قرآنی دارد، البته نه به این معنا که به ۱۰۳۳ آیه استناد کند، چون به بعضی آیات در جلدهای مختلف استناد شده ولی حداقل ۱۰۳۳ بار در کتاب رسما فلسفی که نوشته استناد قرآنی دارد که در بعضی استنادها تکرار هم هست و در واقع این تعداد غیر از موارد تکراری است. برای یک کتاب فلسفی، این همه استناد قرآنی عجیب است و بیشترین مورد استناد قرآنی در جلد نهم اسفار است که در مورد معاد است و در آنجا ۳۶۴ استناد قرآنی دارد. وقتی کسی در کتاب فلسفی خود، این تعداد استناد قرآنی دارد و در کتاب المبدا و المعاد که این کتاب را در جوانی نوشته، ۱۷۸ بار به آیات قرآنی استناد کرده است، معلوم است که با چه دیدگاهی وارد این حوزه میشود و چه چیزی از
تفسیر قرآن میخواهد.
روش ایشان در
تفسیر بخصوص از
تفسیر بعد از سوره فاتحه که رسما
مفسر قرآن شده و
تفسیر خیلی منظمتری هم هست، این است که اول وارد جهات لفظی، صرفی، نحوی و لغوی میشود ولی در حد متوسط، زیاد وارد این مباحث نمیشود، نه مقداری که مثلادر مجمع البیان میبینیم. بعد مقداری قرائتها را گزارش میکند که این هم در حد متوسط است، در مجموع از جهات ادبی میتوانیم بگوییم که
تفسیر ملاصدرا
تفسیر متوسطی است. خودش هم میخواسته که در این موارد قلم فرسایی نشود. سفارشی که در کتاب
مفاتیح الغیب دارد، این است که
مفسر باید زبده گویی کند و نباید در مسائلی که میتواند زود گذر کند، زیاد معطل بماند؛ لذا خود این توصیه را رعایت میکند. سوم اینکه در
تفسیر آیات سعی میکند به آیات دیگر توجه کند و
تفسیر قرآن به قرآن داشته باشد، منتها در این مورد نمیتوان گفت که بهاندازه
المیزان مایه گذاشته است؛ چون در المیزان مبنای
علامه طباطبایی بر این بوده است که بجز
تفسیر قرآن به قرآن به گونهای دیگر نمیتوان متن قرآن را فهمید. ملاصدرا این تقید را ندارد ولی معمولا آیات مختلف را بیان و با هم جمع میکند و از مجموع آنها نتیجه میگیرد.
ایشان دو کتاب دارد که تقریبا میتوان گفت مقدمه
تفسیر و علوم قرآنی هستند؛ یکی مفاتیح الغیب و دیگری اسرارالآیات است. از آنجا که به آیات مسلط بوده، در
تفسیر معمولا به قرآن یا روایات مراجعه نمیکرده و از ذهن خود مینوشته لذا گاهی وقتها اشتباه هم نوشته است، اینها ناشی از این بوده که تسلط صددرصد نداشته است. از روایات به طور فراوان استفاده کرده است.
در
تفسیر سوره حمد غیر از آیات خود سوره حمد از ۱۲۱ آیه استفاده کرده که در نتیجه
تفسیر سوره حمد او ۱۷۰ صفحه است. از روایات به طور فراوان استفاده کرده و در
تفسیر سوره حمد ۵۶ فقره استناد روایتی دارد، ولی توضیحی که در مورد این روایات وجود دارد، این است که اکثر روایت از منابع
اهل سنت است و معمولاروایت را بدون سند آورده و گاهی هم مصدر روایت را هم نیاورده است و آیتالله معرفت به چند روایت که اصل و سند ندارد؛ اشاره کرده است. استناد ملاصدرا به روایات هم در منابع فلسفی وهم در
تفاسیر خیلی زیاد است. استناد به آرای بزرگان هم فراوان دیده میشود و از جمله در
تفسیر سوره حمد به سخنان غزالی، بیضاوی، فخرالدین عراقی، خواجه عبدالله انصاری،
حسن بصری و... اشاره میکند و حتی مطالبی را بدون ذکر اسم صاحب آن نقل میکند. در
تفسیر سوره حمد ۲۶ مورد آرای بزرگان را نقل میکند.
صدرا در اسفار و همین طور مشاعر و رساله حدوث عالم برای تایید براهین عقلی که در استدلال برای حرکت جوهری آورده از آیات قرآن استفاده کرده از جمله آیه کریمه «کوهها را میبینی
[
و
]
میپنداری که آنها بیحرکتند و حال آن که آنها ابرآسا در حرکتند.»
صدرا قرآن را همچون مائدهای میداند که از آسمان عقول به زمین جانها فرود آمده و خوراکهای گوناگونی در آن است و برای هر گروهی از گروههای خلق، روزی معینی و بهرهای مقسوم در این مائده است.
حکمت و
برهان برای قومی واندرز و خطابه برای گروهی و برای غیر این دو دسته هم خوراکهایی متناسب با مرام و جایگاهشان هست که به لحاظ نرم و درشتی در میانه خوراکهای ۲ گروه پیشین قرار دارد. صدرا بر آن است که بیشتر واژههای وارده در کتاب الهی مثل دیگر الفاظی که برای حقایق کلی وضع شده، مجمل است و گاهی بر پدیدههای آشکار و محسوس اطلاق میشود و گاهی بر سر و حقیقت و باطن آن پدیدهها و گاهی بر سر سر و حقیقت سر و باطن باطن آن و این از آن جهت است که اصول عوالم و نشات سه تاست دنیا و آخرت و عالم الاهیت و همه اینها با همدیگر تطابق دارند و هرچه در یکی از این سه عالم وجود دارد؛ در دو عالم دیگر هم هست اما منتها به گونهای که مناسب هر موجودی برای آنچه در عالم خاص اوست، باشد.
با این مقدمات است که صدرا در مقام گفت و گو از کسانی که به
معارف قرآن میپردازند؛ از دو گروه اهل القول والعبارة و اهل الکشف و الاشارة یاد میکند؛ گروه اول را پرستندگان و بندگان مذهبها و رایها و خواهندگان
نفس و هوا و گروه دوم را اهلالله و اهل قرآن و پرستندگان بندگان حقیقی خداوند
رحمان میخواند و خود بر آن است که مانند گروه دوم به شناخت رازهای قرآن عظیم نائل شود و با راه یافتن به پشت ظواهر کلمات آن بر لطایف حکمی و عرفانی پرتوی بیفکند و در ژرفای دریاهای معانی آن غوطه خورد و از حقیقت رموز و اشارات آن که نسبت به ساختار برونی مانند روح در بدن انسان و لب و مغز در برابر قشر و پوسته است، آگاه شود.
(۱) آقابزرگ طهرانی، الذریعه.
(۲) صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، اسرارالایات، ترجمه و تعلیق محمد خواجوی، تهران ۱۳۶۳ش.
(۳) صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم،
تفسیر القرآن الکریم، چاپ محمد خواجوی، قم ۱۳۷۹ـ۱۳۸۰ش.
(۴) صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم،
تفسیر سوره جمعه، ترجمه و تصحیح و تعلیق محمد خواجوی، تهران ۱۳۶۳ش.
(۵) صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم،
تفسیر سوره واقعه، ترجمه و تعلیق محمد خواجوی، تهران ۱۳۶۳ش.
(۶) صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم،
تفسیر سورههای طارق و اعلی و زلزال، ترجمه و تعلیق محمد خواجوی، تهران ۱۳۶۳ش.
(۷) صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، مفاتیح الغیب، با تعلیقات علی
نوری، چاپ محمد خواجوی، تهران ۱۳۶۳ش.
(۸) صدرالدین طاهری، «گزارشی از
تفاسیر صدرالمتألهین بر قرآن کریم»، خردنامه صدرا، ش۱ (اردیبهشت ۱۳۷۴).
(۹)
تفسیر ملاصدرا، به کوشش شیخ احمد شیرازی، چاپ سنگی، تهران ۱۳۲۲.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تفسیر ملا صدرا»، شماره۳۷۲۲. سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «تفاسیر قرن یازدهم»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۵/۲۶. سایت پژوهه قم، برگرفته از مقاله «فلسفه و تفسیر نزد ملاصدرا دو روی یک سکه اند»، تاریخ بازیابی ۹۵/۱۱/۳۰. نرم افزار جامع التفاسیر، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی (
نور).