تقوا و درخواست بیجا (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تقوا انسان را باز میدارد از اینکه درخواست بیجا از دیگران کند.
آراسته شدن به تقوای الهی، عامل پرهیز از درخواستهای بیجا از خداوند است:
اذ قال الحواریون یـعیسی ابن مریم هل یستطیع ربک ان ینزل علینا مائدة من السماء قال اتقوا الله ان کنتم مؤمنین.
در آن هنگام که
حواریون گفتند: «ای
عیسی بن مریم! آیا پروردگارت میتواند مائدهای از
آسمان بر ما نازل کند؟» او (در پاسخ) گفت: «از خدا بپرهیزید اگر با
ایمان هستید!»
قال اتقوا الله ان کنتم مؤمنین: بترسید که از خداوند چیزی مسالت کنید که پیش از شما کسی مسالت نکرده است. ابوعلی فارسی گوید: مقصود راهنمای آنها بسوی
تقوا است و به تقوی خاص نظر ندارد. مثل «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله»
زجاج گوید: عیسی به آنها امر کرد که از خداوند
آیات و معجزات نخواهند و در این
راه بر
خدا و رسولش سبقت نگیرند، زیرا به اندازه کافی، آیات و معجزات (به وسیله زنده شدن مردگان و... که خیلی اهمیت آنها بیشتر از آنچه آنها مسالت میکردند، بود) در دسترس آنها قرار گرفته است.
اذ قال الحواریون یا عیسی ابن مریم هل یستطیع ربک ان ینزل علینا مائدة من السماء، کلمه اذ ظرفی است متعلق به مقدر و
تقدیر آن چنین است: اذکر اذ قال، به یاد آر روزی را که حواریون گفتند، و یا کلمه دیگری نظیر آن. بعضی از مفسرین برآنند که کلمه اذ، متعلق است به قالوا آمنا...، که در آیه قبلی است و معنای آن این است: حواریون گفتند
ایمان آوردیم به خدا و تو
گواه باش که ما مسلمانیم، وقتی این را گفتند و اظهار ایمان کردند که به عیسی گفتند آیا پروردگار تو میتواند مائدهای از
آسمان به سوی ما نازل کند؟
و به زعم این مفسرین مراد از این آیه این است که حواریون نه در دعوی ایمان راستگو بودند و نه در اینکه عیسی علیهالسّلام را که بر
اسلام و ایمان خود گواهی میگرفتند جدی بودند، و این
تفسیر صحیح نیست، و نمیتوان گفت متعلق اذ جمله قالوا آمنا، در آیه قبلی است، زیرا با ظاهر
سیاق آیه قبلی نمیسازد چون از آن آیه استفاده میشود که ایمان حواریون خالص بوده و خداوند به آنان
الهام کرد که به من و به رسولم ایمان بیاورید و به همین موهبت به عیسی
منت نهاده، با این حال چطور میتوان گفت ایمان شان خالص نبوده؟! علاوه بر این، اگر آیه مورد بحث نشانه بی ایمانی شان بود جا نداشت حواریون این حرف را بزنند و بی ایمانی خود را اظهار کنند تا آنکه خداوند رسوایشان سازد.
و متن سؤالی که خداوند در این آیه از حواریون حکایت نموده، یعنی جمله: آیا پروردگار تو میتواند مائدهای از آسمان بر ما نازل کند، معنی ظاهریش معنایی است که بسیار بعید به نظر میرسد که از مثل حواریین صدور یابد و حال آنکه آنان اصحاب
مسیح و شاگردان و خواص و ملازمین او بودند و از انوار
علم و معارف او اقتباس مینمودند، از آداب و آثارش پیروی میکردند و پستترین مراتب ایمان در آدمی این مقدار اثر را دارد که بفهمد
خدا بر هر چیز قادر است و عجز و زبونی در ساحت او
راه ندارد. با این حال چطور ممکن است حواریون با داشتن مراتب عالیه ایمان این معنا را نفهمند و از
پیغمبر خود بپرسند که آیا پروردگارش میتواند مائدهای از آسمان نازل کند؟!، از همین جهت بوده که کسایی (که یکی از قاریان هفتگانه است) آیه شریفه را اینطور
قرائت کرده: هل تستطیع ربک، یعنی کلمه تستطیع، را با تاء که یکی از علائم
فعل مضارع است خوانده و کلمه ربک را هم به فتح باء قرائت کرده تا
مفعول باشد برای
فعل مقدر و تقدیر آیه (بنابراین قرائت) چنین است: هل تستطیع ان تسال ربک، آیا میتوانی از پروردگارت خواهش کنی که...، و چون معنا معلوم بوده، کلمه تسال حذف شده و تستطیع به جای آن باقیمانده است. اکثر مفسرین نیز بنای شان بر این است که آیه را توجیه کنند چون فهمیدهاند که مراد از آیه غیر آن چیزی است که از ظاهر آن استفاده میشود، زیرا ساحت حواریین از چنین
جهالت سخیف و رسوایی منزه است. بهترین توجیهی که در این باب شده است این است که استطاعت
کنایه است از اقتضای
مصلحت و وقوع
اذن و رخصت، چنان که امکان و قوة و قدرت هم کنایه آورده میشود برای وجود مصلحت و گفته میشود: پادشاه
قدرت ندارد به حرف یک یک ارباب حوائج
گوش دهد. و مراد این است مصلحت ملک مانع است از اینکه شاه اینقدر افتادگی کند. نه اینکه گوش دادن به حرف اشخاص از قدرت او خارج است، و نیز گفته میشود: مرد توانگر
استطاعت ندارد که به هر سائلی
پول بدهد، و مراد این است که مصلحت حفظ
مال مانع است از بذل و
بخشش او، نه اینکه برایش مقدور نیست، و نیز گفته میشود: ممکن نیست دانشمندان آنچه را که میدانند انتشار دهند، و مراد این است که مصلحت
دین و مصلحت مردم و نظامی که در میان شان دائر است
اجازه نمیدهد که چنین کنند، خود ما هم به یکدیگر میگوییم: آیا استطاعت داری با من بیایی؟، اینگونه پرسشها
سؤال از اصل استطاعت و توانایی نیست، بلکه از استطاعت بر حسب مصلحت و
حکمت است.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «اجتناب از درخواست بيجا».