• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تمثیل‌

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تمثیل اصطلاحی در علم بیان می‌باشد.



در لغت به معنای «تشبیه کردن» و «مَثَل آوردن»
[۱] علی اکبر نفیسی، فرهنگ نفیسی، ذیل تمثیل،تهران ۱۳۵۵ ش.
، و نیز به معنای «نگاشتن پیکر و نمودن صورت چیزی»
[۲] محمدپادشاه بن غلام محیی الدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی، ذیل واژه، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ ش.
است.




تمثیل، به عنوان اصطلاحی ادبی ـ بلاغی (بیانی)، از دو دیدگاه موضوعی و تاریخی قابل بحث و بررسی است.تمثیل به عنوان موضوعی ادبی یا اصطلاحی بیانی، دارای دو معنای عام و خاص است :

۲.۱ - معنای عام

تمثیل در معنای عام، معادل و مرادف تشبیه است و در معنای تشبیه به کار می‌رود، زیرا «مثل»، که ریشه واژه تمثیل است، معنای «شِبه» می دهد.
[۳] محمد بن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، ذیل «مثل»، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۱.
[۴] فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، ج۵، ص۴۷۱، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ ش.
زمخشری ،
[۵] محمود بن عمر زمخشری، اساس البلاغة، ذیل «مثل»، مصر ۱۹۷۲ـ۱۹۷۳.
تمثیل را مترادف تشبیه دانسته و تهانَوی
[۶] محمداعلی بن علی تهانوی، کتاب کشاف اصطلاحات الفنون، ج۲، ص۱۳۴۴، چاپ محمد وجیه و دیگران، کلکته ۱۸۶۲، چاپ افست تهران ۱۹۶۷.
ضمن طبقه بندی تمثیل بدین معنا اشاره کرده است. همچنین ابوالبقاء (متوفی ۱۰۹۵)،
[۷] ایوب بن موسی ابوالبقاء، الکلیات: معجم فی المصطلحات و الفروق اللغویة، ج۲، ص۷۴، چاپ عدنان درویش و محمد مصری، دمشق ۱۳۹۴ـ۱۳۹۷/ ۱۹۷۴ـ۱۹۷۶.
کتب تفسیر، بویژه تفسیر کشّاف را آکنده از نمونه‌های تمثیل در معنای تشبیه معرفی می‌کند و بر این‌که تمثیل، به طور مطلق، بر تشبیه اطلاق می‌شود تأکید می‌ورزد. گزارش طُرَیحی
[۸] فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، ج۵، ص۴۷۱ به بعد، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ ش.
نیز در خور توجه است. به تعبیر اهل منطق ، میان تمثیل، در معنای عام، و تشبیه نسبتِ تساوی بر قرار است، یعنی «هر تمثیلی تشبیه است» و «هر تشبیهی نیز تمثیل به شمار می‌آید». بنیادِ این نظریه، نقش مشابهت در صدور حکم، در استدلال تمثیلی است. بدین معنا که، به قول خواجه نصیرالدین طوسی : «تمثیل، حکم است بر چیزی، مانند آن‌که بر شبیه اش کرده باشند به سبب مشابهت»
[۹] محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، کتاب اساس الاقتباس، ج۱، ص۳۳۳، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۶۷ ش.
و به تعبیر حکیم حاج ملاهادی سبزواری تمثیل شرکت دادن دو جزئی است در یک حکم به سبب وجه شَبَه یا قدر جامع بین آن دو،
[۱۰] هادی بن مهدی سبزواری، شرح المنظومة، ج۱، ص۳۱۲، چاپ حسن حسن زاده آملی، تهران ۱۴۱۶ـ۱۴۲۲.
مثل شرکت دادن شراب خرما و خمر در حرام بودن به سبب مستی آوری. در تشبیه نیز دو پدیده جزئی را به سبب شباهتشان، که البته بیش‌تر خیالی است، در یک حکم شرکت می‌دهیم، چنانکه مثلاً «چشم» و «نرگس» را به سبب شباهتشان در مستی و خماری، مست و مخمور می‌شماریم و به سبب همانندی چشم با نرگس، به صدور حکم مستی در باب آن، اقدام می‌کنیم و چنین است که اگر از تمثیل، در معنای عام، به تشبیه تعبیر شود، می توان از تشبیه نیز به تمثیل تعبیر کرد و تمثیل را به صفت شعری یا هنری موصوف ساخت؛ به این ترتیب، تشبیه «ایام گل» (مشبّه) به «عمر» (مشبّهٌبه) با وجه شَبَه «شتاب در گذشتن (رفتن)» در بیت زیر
[۱۱] شمس الدین محمد حافظ، دیوان،بیت ۳، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۷ ش.
را می‌توان تمثیل شعری یا هنری به شمار آورد: «ایام گل، چو عمر، به رفتن شتاب کرد/ ساقی، به دور باده گلگون شتاب کن».

۲.۱.۱ - معنای خاص

تمثیل در معنای خاص گونه ای تشبیه است و به تعبیر اهل منطق، نسبت تشبیه و تمثیل، عموم و خصوص مطلق است، یعنی «هر تمثیلی تشبیه است» اما «بعضی از گونه‌های تشبیه، تمثیل به شمار می‌آید». جرجانی در اسرارالبلاغه
[۱۲] عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرار البلاغة، ج۱، ص۸۴، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
این معنا را تصریح می‌کند و تشبیه را عام و تمثیل را نسبت بدان اخص (خاص) می شمارد و تأکید می‌ورزد که هر تمثیلی به ناگزیر تشبیه است، اما هر تشبیهی الزاماً تمثیل نخواهد بود.


از آن‌جا که استعاره ، تشبیهی است که یک سوی آن در سخن ذکر می‌شود، بزرگان و پیشروان دانش بلاغت مثل جرجانی در اسرارالبلاغه
[۱۳] عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرار البلاغة، ج۱، ص۸۴، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
[۱۴] عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرار البلاغة، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
سکّاکی در مفتاح العلوم
[۱۵] یوسف بن ابی بکر سکّاکی، کتاب مفتاح العلوم، ج۱، ص۱۴۸ـ ۱۴۹، (قاهره) ۱۳۴۸، چاپ افست قم (بی تا).
خطیب قزوینی در الایضاح
[۱۶] محمد بن عبدالرحمان خطیب قزوینی، الایضاح فی علوم البلاغة: المعانی و البیان و البدیع، ج۱، ص۳۱۲، بیروت: دارالکتب العلمیه، (بی تا).
[۱۷] محمد بن عبدالرحمان خطیب قزوینی، الایضاح فی علوم البلاغة: المعانی و البیان و البدیع، ج۱، ص۳۱۵، بیروت: دارالکتب العلمیه، (بی تا).
و در التّلخیص
[۱۸] محمد بن عبدالرحمان خطیب قزوینی، التلخیص فی علوم البلاغة، ج۱، ص۲۷۴، چاپ عبدالرحمان برقوقی، (قاهره ۱۳۵۰/ ۱۹۳۲).
[۱۹] محمد بن عبدالرحمان خطیب قزوینی، ص۳۲۲-۳۲۴،التلخیص فی علوم البلاغة، چاپ عبدالرحمان برقوقی، (قاهره ۱۳۵۰/ ۱۹۳۲).
و تفتازانی در مطوّل
[۲۰] مسعود بن عمر تفتازانی، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، ج۱، ص۳۳۹، (استانبول) ۱۳۳۰، چاپ افست قم ۱۴۰۷.
[۲۱] مسعود بن عمر تفتازانی، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، ج۱، ص۳۸۰ـ۳۸۱، (استانبول) ۱۳۳۰، چاپ افست قم ۱۴۰۷.
و شرح المختصر
[۲۲] مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المختصر، ج۲، ص۴۵، چاپ عبدالمتعال صعیدی، مصر (بی تا)، چاپ افست قم (بی تا).
[۲۳] مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المختصر، ج۲، ص۹۵ـ۹۷، چاپ عبدالمتعال صعیدی، مصر (بی تا)، چاپ افست قم (بی تا).
از دو گونه تمثیل سخن گفته اند: تشبیه تمثیل، و استعاره تمثیلیه یا تمثیل بر سبیل استعاره. تهانوی
[۲۴] مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المختصر، ج۲، ص۹۵ـ۹۷، چاپ عبدالمتعال صعیدی، مصر (بی تا)، چاپ افست قم (بی تا).
تمثیل در معنای خاص را شامل تشبیه تمثیل و استعاره تمثیلیه دانسته و ابوالبقاء نیز به همین صورت از اقسام تمثیل سخن گفته است.
[۲۵] ایوب بن موسی ابوالبقاء، الکلیات: معجم فی المصطلحات و الفروق اللغویة، ج۱، ص۷۴ـ ۷۵، چاپ عدنان درویش و محمد مصری، دمشق ۱۳۹۴ـ۱۳۹۷/ ۱۹۷۴ـ۱۹۷۶.

با آن‌که علمای بلاغت جز از تشبیه تمثیل و استعاره تمثیلیه سخن نگفته اند، بی گمان، تمثیل در آثار قدما معنایی دیگر نیز دارد که می‌توان آن را گونه سوم تمثیل به شمار آورد و نام «داستان تمثیلی» بر آن نهاد. علمای بیان ، به هر جهت، از اینگونه تمثیل غفلت ورزیده‌اند و از آن سخن نگفته اند. برخی از متون ادبی مثل کلیله ودمنه و مرزبان نامه و بویژه بسیاری از آثار عرفانی قدما آکنده از داستان‌های تمثیلی است؛ چنانکه داستان‌های منطق الطیر یا مقامات الطیور سروده شیخ فریدالدین عطارنیشابوری ، نه فقط با عنوان حکایت، که غالباً با عنوان الحکایة و التّمثیل طرح شده اند.
[۲۶] محمد بن ابراهیم عطار، منطق الطیر: مقامات الطیور، ج۱، ص۲۲، چاپ صادق گوهرین، تهران ۱۳۴۸ ش.
[۲۷] محمد بن ابراهیم عطار، منطق الطیر: مقامات الطیور، ج۱، ص۲۹ـ۳۰، چاپ صادق گوهرین، تهران ۱۳۴۸ ش.
[۲۸] محمد بن ابراهیم عطار، منطق الطیر: مقامات الطیور، ج۱، ص۳۲، چاپ صادق گوهرین، تهران ۱۳۴۸ ش.
بدین ترتیب، تمثیل در معنای خاص دارای سه معنی است: تشبیه تمثیل؛ استعاره تمثیلیه و داستان تمثیلی.


تشبیه تمثیل، تشبیهی است که وجه شبه آن از مجموع یا از امور متعدد انتزاع شده است،
[۲۹] عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرار البلاغة، ج۱، ص۲۲۰، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
بدین معنا که وجه شبه آن مرکّب
[۳۰] ایوب بن موسی ابوالبقاء، الکلیات: معجم فی المصطلحات و الفروق اللغویة، ج۲، ص۷۴، چاپ عدنان درویش و محمد مصری، دمشق ۱۳۹۴ـ۱۳۹۷/ ۱۹۷۴ـ۱۹۷۶.
و عقلی است.
[۳۱] عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرار البلاغة، ج۱، ص۲۲۳، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
سکّاکی
[۳۲] یوسف بن ابی بکر سکّاکی،ص۱۴۸، کتاب مفتاح العلوم، (قاهره) ۱۳۴۸، چاپ افست قم (بی تا)
«قید غیرحقیقی» را به تعریف جرجانی می‌افزاید و تشبیه تمثیل را تشبیهی می‌شمارد که وجه شبه آن وصفی است غیرحقیقی که از امور متعدد منتَزع می‌شود. خطیب قزوینی
[۳۳] محمد بن عبدالرحمان خطیب قزوینی، التلخیص فی علوم البلاغة، ج۱، ص۲۷۴، چاپ عبدالرحمان برقوقی، (قاهره ۱۳۵۰/ ۱۹۳۲).
تصریح می‌کند که قید غیرحقیقی افزوده سکّاکی است. تفتازانی در مطوّل
[۳۴] مسعود بن عمر تفتازانی، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، ج۱، ص۳۷۹، (استانبول) ۱۳۳۰، چاپ افست قم ۱۴۰۷.
و نیز در شرح المختصر،
[۳۵] مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المختصر، ج۲، ص۹۵، چاپ عبدالمتعال صعیدی، مصر (بی تا)، چاپ افست قم (بی تا).
به پیروی از جرجانی تشبیه تمثیل را تشبیهی معرفی کرده که وجه شبه آن از امور متعدد منتزع شود. از جمله مثال‌های تشبیه تمثیل در کتب بیان این آیه قرآن است : «مَثَلُالَذّینَ حُمِّلُوا التَّوریةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الحِم'ارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً...».


ارکان تشبیه در این آیه چنین است : «الذّینَ حُمِّلوا التَّوریهَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها» (آنانکه تورات را با خود دارند و معنای آن را در نمی‌یابند) مشبّه، «الحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً» (خری که بار کتاب می‌کشد) مشبّهٌبه و رنج بیهوده بردن و نفهمیدن و بهره مند نشدن وجه شبه است که از امور متعدد مذکور در آیه انتزاع و دریافت شده است.
[۳۷] یوسف بن ابی بکر سکّاکی، کتاب مفتاح العلوم، ج۱، ص۱۴۹، (قاهره) ۱۳۴۸، چاپ افست قم (بی تا).
مثال دیگری که در غالب منابع پیشین ذکر شده، تشبیه « خورشید بر پهنه آسمان » (مشبّه) به «آیینه ای در دست لرزان» (مشبّهٌبه) است : «(تشبیهُ) الشَّمسِ بالمِرآةِ فی کَفِّ الاَشَل»
[۳۸] مسعود بن عمر تفتازانی،ص۳۳۹، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، (استانبول) ۱۳۳۰، چاپ افست قم ۱۴۰۷
[۳۹] مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المختصر، ج۲، ص۴۵، چاپ عبدالمتعال صعیدی، مصر (بی تا)، چاپ افست قم (بی تا).
وجه شبه در این تشبیه، که عبارت است از درخشش نقطه ای نورانی بر پهنه ای تاریک و لرزان، از امور متعدد (خورشید در پهنه آسمان، دست لرزان) منتزع شده است. دو بیت از مسعودسعد
[۴۰] مسعودسعد سلمان، دیوان، ج۱، ص۵۹۵، چاپ رشید یاسمی، تهران ۱۳۱۸ ش.
شاهد گویایی است از تشبیه تمثیل : «آگاه نیست آدمی از گشتِ روزگار/ شادان همی‌نشیند و غافل همی‌رود// مانَد بر آن‌که باشد بر کشتیی روان/ پندارد اوست ساکن و ساحل همی‌رود». می توان چنین نتیجه گرفت که اولاً، در تشبیه تمثیل، مشبّهٌبه جنبه مَثَل یا حکایت دارد؛ ثانیاً، مشبّه امری مرکّب و معقول است و مشبّهٌبه، که برای تقریر و اثبات مشبّه مورد استفاده قرار می‌گیرد، مرکّب و محسوس است؛ ثالثاً، ادات تشبیه به تعبیر «به این می‌ماند» یا «بدان ماند» تأویل می‌شود، مثل ابیات مسعودسعد و نیز مانند این‌که بگوییم : «خیانت در امانت بدان ماند که...» و آنگاه حکایتی یا نکته ای حکایت‌گونه ذکر کنیم.
[۴۱] سیروس شمیسا، بیان، ج۱، ص۱۰۴ـ ۱۰۵، تهران ۱۳۷۰ ش.



استعاره تمثیلیه (تمثیل)، گونه ای استعاره مصرحه است که با ذکر مشبّهٌبه (مستعارٌمنه) و حذف مشبّه (مستعارٌله) شکل می‌گیرد، زیرا اگر از منظر تشبیه به استعاره بنگریم و استعاره را مبتنی بر تشبیه بدانیم
[۴۲] مسعود بن عمر تفتازانی،ص۳۰۹، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، (استانبول) ۱۳۳۰، چاپ افست قم ۱۴۰۷
[۴۳] مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المختصر، ج۲، ص۸، چاپ عبدالمتعال صعیدی، مصر (بی تا)، چاپ افست قم (بی تا).
در پی ذکر یکی از دو طرف تشبیه و ارادة طرف دیگر، استعاره پدید می‌آید و در جریان حذف یکی از طرفین تشبیه و ذکر دیگری، همواره ادعا آن است که مشبّه (مثلاً چشم) از جنس مشبّهٌبه (مثلاً نرگس) و در شمار افراد و مصادیق آن است.
[۴۴] یوسف بن ابی بکر سکّاکی، کتاب مفتاح العلوم، ج۱، ص۱۵۶، (قاهره) ۱۳۴۸، چاپ افست قم (بی تا).
[۴۵] محمد بن عبدالرحمان خطیب قزوینی، التلخیص فی علوم البلاغة، ج۱، ص۳۳۰، چاپ عبدالرحمان برقوقی، (قاهره ۱۳۵۰/ ۱۹۳۲).
[۴۶] محمد بن عبدالرحمان خطیب قزوینی، الایضاح فی علوم البلاغة: المعانی و البیان و البدیع، ج۱، ص۳۲۱، بیروت: دارالکتب العلمیه، (بی تا).
استعاره تمثیلیه با حذف مشبّه در تشبیه تمثیل پدید می‌آید و از آنجاکه مشبّه در تشبیه تمثیل، مرکّب (یک جمله ) است، می توان چنین نتیجه گرفت که استعاره تمثیلیه ــ که از آن به مجاز مرکّب بالاستعاره نیز تعبیر می‌شود ــ جمله ای است استعاری و به اصطلاح، استعاره مرکّب به شمار می‌آید. بدین معنا که جمله ای است که به علاقه مشابهت در غیر معنای اصلی خود یا در غیر ماوُضِعَله به کار رفته و وجه شبهِ آن صورتی است ذهنی که از امور متعدد انتزاع شده است. در استعاره تمثیلیه نیز همانند سایرِ استعاره‌های مصرحه، مشبّهٌبه (مستعارٌمنه) ذکر می‌شود و مشبّه (مستعارٌله) اراده می‌گردد. از مثال‌های معروف استعاره تمثیلیه به عربی این مثال است : «اِنّی اَراکَ تُقَدِّمُ رِجْلاً وَ تُؤَخِّرُ اُخْری » (می بینم که پایی به پیش می‌نهی و پایی به پس)؛ مشبّهٌبه یا مستعارٌمنه، یعنی «تو را دو دل و متردد می‌بینم»، در حکم مشبّه یا مستعارٌله است.
[۴۷] مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المختصر، ج۲، ص۹۵ـ۹۶، چاپ عبدالمتعال صعیدی، مصر (بی تا)، چاپ افست قم (بی تا).
[۴۸] مسعود بن عمر تفتازانی، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، ج۱، ص۳۷۹ـ۳۸۰، (استانبول) ۱۳۳۰، چاپ افست قم ۱۴۰۷.
پیداست که مشبّهٌ‌به (اِنّی اَراکَ...) ذکر شده و مشبّه (دودلی و تردید) اراده گردیده است. در کتب بلاغی فارسی نیز از تمثیل به استعاره تمثیلیه تعبیر شده است. چنانکه در کتاب المعجم
[۴۹] محمد بن قیس شمس قیس، کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم، ج۱، ص۳۶۹، تصحیح محمدبن عبدالوهاب قزوینی، چاپ مدرس رضوی، تهران (۱۳۳۸ ش).
آمده است که تمثیل «استعارت به طریق مثال» است، بدین ترتیب که الفاظی می‌آورند که بر معنایی دیگر (معنای ظاهری) دلالت دارد و این الفاظ را مثالِ معنی مقصود قرار می‌دهند. در کتاب دُرّة نجفی ذکر شده است که: تمثیل، ادای معنی مقصود است با الفاظی که، به ظاهر، معنایی دیگر دارند.
[۵۰] نجفقلی معزی، درّة نجفی، ج۱، ص۱۸۸، چاپ سنگی بمبئی (۱۳۳۳).


۶.۱ - مثال

برخی از مثال‌های رایج استعاره تمثیلیه در زبان و ادب فارسی ، عبارت‌اند از: «تکیه بر آب کردن (= مشبّهٌبه)»، یعنی «کار عَبَث و بیهوده کردن (= مشبّه)؛ «خورشید به گِل اندودن (= مشبّهٌبه)»، یعنی «کار ناممکن و بیهوده کردن که عبارت است از نهان داشتن حقیقت (= مشبّه)»؛ و تعبیر «گره به باد زدن (= مشبّهٌبه)» در سخن حافظ (غزل ۸۸، بیت ۷) نیز به معنای «کار بی بنیاد و ناممکن و بیهوده کردن» است: گره به باد مزن گرچه بر مراد رود/ که این سخن به مَثَل باد با سلیمان گفت.


مَثَل، یا ضرب المثل ، یا مَثَلِ سایر که مصداق «لفظِ اندک و معنیِ بسیار»
[۵۱] شمس الدین محمد حافظ، دیوان،بیت ۸، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۷ ش.
است و امثالِ سایر، نمونه‌های ایجاز و مصادیق بارز «خَیْرُالکلامِ م'اقَلَّ وَ دَلَّ» به شمار می‌آیند و خود، تعبیراتی استعاری، یا استعاره‌های تمثیلیه هستند.
[۵۲] یوسف بن ابی بکر سکّاکی، کتاب مفتاح العلوم، ج۱، ص۱۴۹، (قاهره) ۱۳۴۸، چاپ افست قم (بی تا).
عکس این معنا نیز صادق است. یعنی اگر تمثیل (= استعاره تمثیلیه) انتشار یابد و رایج شود و بر زبان‌ها رود، و به تعبیر مردم بر سر زبان‌ها افتد، مَثَل (= ضرب المثل) نام می‌گیرد،
[۵۳] یوسف بن ابی بکر سکّاکی، کتاب مفتاح العلوم، ج۱، ص۱۴۹، (قاهره) ۱۳۴۸، چاپ افست قم (بی تا).
[۵۴] محمد بن عبدالرحمان خطیب قزوینی، التلخیص فی علوم البلاغة، ج۱، ص۳۲۴، چاپ عبدالرحمان برقوقی، (قاهره ۱۳۵۰/ ۱۹۳۲).
[۵۵] محمد بن عبدالرحمان خطیب قزوینی، الایضاح فی علوم البلاغة: المعانی و البیان و البدیع، ج۱، ص۳۱۵، بیروت: دارالکتب العلمیه، (بی تا).
[۵۶] مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المختصر، ج۲، ص۹۶، چاپ عبدالمتعال صعیدی، مصر (بی تا)، چاپ افست قم (بی تا).
[۵۷] مسعود بن عمر تفتازانی، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، ج۱، ص۳۸۰، (استانبول) ۱۳۳۰، چاپ افست قم ۱۴۰۷.
چنانکه «خورشید به گِل اندودن» و «تکیه بر آب کردن» استعاره‌های تمثیلیه ای هستند که به مَثَل تبدیل شده اند. ارسال المثل‌ها نیز مشمول همین حکم اند؛ چرا که آن‌ها نیز دوگونه اند: یا ضرب المثل‌هایی هستند که شاعر آن‌ها را به کار می‌گیرد و به دلیل ضرب المثل بودن، استعاره تمثیلیه اند؛ یا شاعر ، چنان هنرمندانه جمله استعاری (= استعاره تمثیلیه) می آفریند که شیوع می‌یابد و بر سر زبان‌ها می‌افتد و به مَثَل (= ضرب المثل) تبدیل می‌گردد.
[۵۸] یوسف بن ابی بکر سکّاکی، کتاب مفتاح العلوم، ج۱، ص۱۴۹، (قاهره) ۱۳۴۸، چاپ افست قم (بی تا).
[۵۹] محمد بن عبدالرحمان خطیب قزوینی، التلخیص فی علوم البلاغة، ج۱، ص۳۲۴، چاپ عبدالرحمان برقوقی، (قاهره ۱۳۵۰/ ۱۹۳۲).
[۶۰] محمد بن عبدالرحمان خطیب قزوینی، الایضاح فی علوم البلاغة: المعانی و البیان و البدیع، ج۱، ص۳۱۵، بیروت: دارالکتب العلمیه، (بی تا).
[۶۱] مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المختصر، ج۲، ص۹۶، چاپ عبدالمتعال صعیدی، مصر (بی تا)، چاپ افست قم (بی تا).
[۶۲] مسعود بن عمر تفتازانی، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، ج۱، ص۳۸۰، (استانبول) ۱۳۳۰، چاپ افست قم ۱۴۰۷.



استعاره مرکّبه را استعاره تمثیلیه خوانده‌اند و گاه از آن به مطلق تمثیل تعبیر کرده اند،
[۶۳] مسعود بن عمر تفتازانی، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، ج۱، ص۳۸۰، (استانبول) ۱۳۳۰، چاپ افست قم ۱۴۰۷.
[۶۴] مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المختصر، ج۲، ص۹۶، چاپ عبدالمتعال صعیدی، مصر (بی تا)، چاپ افست قم (بی تا).
یعنی نسبت آن دو را نسبت تساوی دانسته اند. تأمل در شواهد گوناگون اینگونه استعاره و نیز تأمل در سخنان علمای بیان در این زمینه، روشن می‌سازد که نسبت میان استعاره مرکّبه و استعاره تمثیلیه، نسبت عام و خاص، یا نسبت عموم و خصوص مطلق است. بدین معنا که هر استعاره تمثیلیه، از آنرو که جمله ای است استعاری، به ناگزیر استعاره مرکّبه نیز هست، اما تنها برخی از استعاره‌های مرکّبه استعاره تمثیلیه به شمار می‌آیند و آن گونه ای است که شایع شده و بر سر زبان‌ها افتاده و به مَثَل تبدیل شده است. در بیتِ
[۶۵] شمس الدین محمد حافظ، دیوان،بیت ۱، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۷ ش.
: دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم/ وندرین کار دل خویش به دریا فکنم؛ سه استعاره یا سه جمله استعاری هست: ۱) «دیده دریا کردن (= بسیار گریستن)»؛ ۲) «صبر به صحرا افکندن (= ناشکیبی و بی صبری کردن)»؛ ۳) «دل به دریا افکندن (= بی باکی کردن و تهوّر نشان دادن)». استعاره‌های ۱ و ۲ شایع نشده‌اند و ضرب المثل نیستند و باید آن‌ها را استعاره مرکّبه نامید، اما استعاره ۳ ضرب المثلی است شایع که بر زبان‌ها می‌رود و شایسته است که آن را استعاره تمثیلیه یا مرکّبه تمثیلیه خواند. بنابراین جمله‌های استعاری یا مجازهای مرکّب بالاستعاره دو گونه اند: استعاره‌های مرکّب، یعنی جمله‌های استعاری که ضرب المثل به شمار نمی‌آیند؛ استعاره‌های مرکّبه تمثیلیه، یعنی جمله‌های استعاری که ضرب المثل هم محسوب می‌شوند.
[۶۶] سیروس شمیسا، بیان، ج۱، ص۱۷۶ـ۱۷۷، تهران ۱۳۷۰ ش.



تمثیل در معنای داستان تمثیلی، معادل الِگوری است و مراد از آن، بیان داستانی است از زبان انسان یا حیوانات ، که گذشته از معنای ظاهری، دارای معنایی باطنی و کلی نیز هست: معنایی که آن سوی واژه‌های نمادین و رمزآمیز (= سمبلیک) نهان است. داستان‌های تمثیلی را بر اساس شخصیت‌های داستان به دو قسم تقسیم کرده اند:

۹.۱ - قهرمان، شخصیت انسانی است

الف. داستان‌هایی که قهرمانان آن‌ها شخصیت‌های انسانی هستند. این داستان‌ها، هدفی اخلاقی و دینی دارند و می‌کوشند تا خواننده و شنونده را متنبه سازند و از خواب غفلت بیدار کنند و بدینسان به اصلاح بپردازند. فرنگیان از اینگونه داستان‌ها به پارابل تعبیر کرده‌اند و اندرزهایی را که از حضرت عیسی علیه‌السلام، در قالب داستان‌هایی کوتاه یا به صورت مَثَلها، در انجیل‌های چهارگانه نقل شده است، نمونه‌های برجسته پارابل به شمار آورده اند،
[۶۷] محمد تقوی، حکایتهای حیوانات در ادب فارسی، ج۱، ص۹۴ـ ۹۵، تهران ۱۳۷۶ ش.
مانند داستان گوسفند گم شده که نماد گمراهان است و تلاش برای یافتن آن، که بیانی است از کوشش در جهت ارشاد گمراهان.
[۶۸] انجیل لوقا، باب ۱۵
داستان‌های مذهبی که با هدف تنبیه غافلان نوشته شده‌اند در شمار پارابلها یا گونه ای از پارابلها هستند
[۶۹] محمد تقوی، حکایتهای حیوانات در ادب فارسی، ج۱، ص۹۴ـ ۹۵، تهران ۱۳۷۶ ش.


۹.۲ - قهرمان، شخصیت حیوانی است

داستان‌هایی که غالب شخصیت‌های آن‌ها حیوانات اند. از این داستان‌ها به فابل تعبیر می‌شود و در آن‌ها دو هدف موردنظر است: یکی، تعلیم اصلی اخلاقی و اگر داستان عرفانی باشد تعلیم اصلی عرفانی ـ اخلاقی؛ دوم، نقد سیاسی و اجتماعی
[۷۰] محمد تقوی، حکایتهای حیوانات در ادب فارسی، ج۱، ص۹۲ـ۹۳، تهران ۱۳۷۶ ش.
مثل داستان‌های کلیله ودمنه و مرزبان نامه، در این داستان‌ها، گاه گوینده، خود رمزها را کشف می‌کند و معنای باطنی را آشکار می‌سازد، چنانکه در برخی از داستان‌های کلیله ودمنه این رمزگشایی به دنبال ذکر تعبیر «این مَثَل بدان آوردم» صورت می‌گیرد. چنین است آن‌جا که مولوی در پی ذکر سخن پیامبر صلی اللّه علیه وآله وسلم مبنی بر اینکه «نباید از سرمای بهار تن بپوشید، اما از سردی خزان بباید گریخت»
[۷۱] جلال الدین محمدبن محمد مولوی، مثنوی معنوی،ج۱، دفتر اول، ابیات ۲۰۴۶ـ ۲۰۴۸، تصحیح رینولد آلن نیکلسون، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۳ ش.
به تأویل «خزان» و « بهار » می پردازد و می‌گوید: «آن خزان نزد خدا نَفْس و هواست»
[۷۲] جلال الدین محمدبن محمد مولوی، ج۱، دفتر اول، بیت ۲۰۵۱،مثنوی معنوی، تصحیح رینولد آلن نیکلسون، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۳ ش.
و می‌افزاید: «پس به تأویل این بُوَد کانفاس پاک/ چون بهارست و حیات برگ و تاک».
[۷۳] جلال الدین محمدبن محمد مولوی،ج۱، دفتر اول، بیت ۲۰۵۴، مثنوی معنوی، تصحیح رینولد آلن نیکلسون، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۳ ش.
در برابر این رمزگشایی و این تأویل از سوی گوینده، گاه شنونده باید خود به کشف رمزها بپردازد و معانی باطنی را دریابد. چنانکه ــ فی المثل ــ عطار، در منطق الطیر رمزهای داستان تمثیلی «بوتیمار» را نمی‌گشاید و خواننده، خود بر اساس قرینه‌های معنوی درمی یابد که بوتیمار، نماد و رمز «مردم دون همتّی» است که به اندک خرسندند، چنانکه بوتیمار به اندکی چون «لب دریا» دلخوش و خرسند بود و لاجرم راهی به دریای حقیقت نداشت؛ چه «آنک او را قطره ای آب است اصل/ کی تواند یافت از سیمرغ وصل».
[۷۴] محمد بن ابراهیم عطار، منطق الطیر: مقامات الطیور، ج۱، ص۵۵، چاپ صادق گوهرین، تهران ۱۳۴۸ ش.
یا مانند داستان روباهی که طبلی می‌بیند که به هنگام وزش باد، آوازی سهمناک از آن به گوش می‌رسد و می‌پندارد که گوشتی پرچرب است و تلاش می‌کند که آن را بدرد ولی پوستی بیش نمی‌یابد.
[۷۵] کلیله ودمنه، ترجمة کلیله ودمنه، ج۱، ص۷۰ـ۷۱، انشای ابوالمعالی نصراللّه منشی، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۴۳ ش.
در این داستان، روباه نماد کسانی است که فریب ظاهر را می‌خورند، طبل نماد چیزی یا کسی است که ظاهری فریبنده دارد و تلاش روباه در دریدن طبل، تعبیری کنایی از تلاشی بیهوده است و نتیجه داستان، که در ضرب المثل «فلان، طبل میان تهی است» خلاصه شده، توصیه به این امر است که بر بنیاد ظاهر حکم نباید کرد.


سیر تاریخی تمثیل و تحول آن، از یک سو از سیر تاریخی دانش بیان و از سوی دیگر از سیر تاریخی تشبیه جدا نیست. می توان بررسی تاریخی تمثیل را بر اساس کتب عربی و فارسی، که در فن بیان نوشته شده، دنبال کرد و نخست بدین موضوع بسیار مهم توجه کرد که در این آثار از داستان تمثیلی نشانی نیست، در حالی که آثار ادبی و عرفانی آکنده از داستان‌های تمثیلی است. براستی جای شگفتی و پرسش است که چرا هیچ‌یک از علمای بلاغت ، چه در زبان فارسی و چه در زبان عربی، هیچ اشاره ای به اینگونه تمثیل که در عمل آن همه مورد توجه بوده است، نکرده‌اند و سخنی در باب آن نگفته‌اند و در آثار خود فصلی و بابی بدان اختصاص نداده اند. البته این بی توجهی در مورد برخی دیگر از صنایع، مثل صنعت نماد و رمز، نیز در خور تأمل است. از آن‌جا که تمثیل و داستان تمثیلی و زبان تمثیل امری است که بیش‌تر در جریان ارتباط با عامه مردم کاربرد داشته و مورد استفاده بوده است، شاید علما آن را مسئله ای علمایی نمی‌دیده‌اند و به همین سبب هم بدان نپرداخته اند. اما سرگذشت تمثیل در دو معنای دیگر، یعنی در معنای تشبیه تمثیل و استعاره تمثیلیه را می‌توان بر اساس کتب معتبر عربی و فارسیِ بازمانده در علوم بلاغی دنبال کرد.

۱۰.۱ - بررسی بر اساس کتب عربی

در میان کتب بلاغی به زبان عربی شش کتاب اهمیتی خاص دارند: اسرارالبلاغة جرجانی که در آن برخی از دانش‌های بلاغی استقلال می‌یابند؛ مفتاح العلوم سکّاکی که در آن تنظیم و طبقه بندی صورت می گیرد؛
التّلخیص و الایضاح خطیب قزوینی که در آن‌ها مفتاح العلوم تلخیص و با توجه به آرای جرجانی تکمیل می شود و سرانجام مطوّل و شرح المختصر تفتازانی ، که شروح مفصّل و مختصر التّلخیص است و در آن‌ها آرای بلاغیِ تثبیت و تکمیل شده در التّلخیص ، شرح و گسترش می یابد. تأمل در این آثار ما را به این نتیجه می رساند که حکایت تمثیل در معنای تشبیه تمثیل و استعاره تمثیلیه ، نخست اطنابی مفید بوده است و سپس به ایجازی مُخلّ بدل شده است : اطناب مفید، گزارش جرجانی از تمثیل در اسرارالبلاغه است . جرجانی در مواضع مختلف اسرارالبلاغه از تمثیل سخن گفته و حدود ثلث کتاب خود را، به طور مستقیم یا غیرمستقیم به مباحث مربوط به تمثیل اختصاص داده است . جرجانی از دیدگاهی فلسفی و از منظری تحلیلی به موضوع می پردازد و ضمن تجزیه و تحلیل شواهد مختلف ، مطالبی دقیق و سودمند به دست می دهد. می پرسد: «تمثیل چیست و برای چیست ؟» و در تبیین چیستی تمثیل آن را با تشبیه می سنجد
[۷۶] عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرار البلاغة، ج۱، ص۸۰، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
[۷۷] عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرار البلاغة، ج۱، ص۸۴ ـ ۸۸، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
[۷۸] عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرار البلاغة، ج۱، ص۲۱۸ـ۲۱۹، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
از تمثیل و تعقید
[۷۹] عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرار البلاغة، ج۱، ص۱۲۷ـ۱۳۱، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
و از جمع بین تشبیه و تمثیل سخن به میان می‌آورد.
[۸۰] عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرار البلاغة، ج۱، ص۹۲ـ۱۰۱، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
در پاسخ به پرسش «برای چیست ؟»، از کاربردهای هنری تمثیل
[۸۱] عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرار البلاغة، ج۱، ص۱۰۱ـ ۱۰۲، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
از تأثیر تمثیل در روح و جان شنونده و نیز از فلسفه تمثیل بحث و گفتگو می‌کند و در بحث از فلسفه تمثیل از رمز و راز تأثیر این هنر سخن در میان می‌آورد.
[۸۲] عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرار البلاغة، ج۱، ص۱۰۲ـ۱۱۶، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
جرجانی در تمام این مباحث به طرح و تحلیل شواهد گوناگون می‌پردازد و جمله این معانی است که بی گمان اطنابی سودمند به شمار می‌آید.
ایجاز مخلّ، گزارشی است از تمثیل که با سکّاکی آغاز می‌شود و با خطیب قزوینی و سرانجام با تفتازانی ادامه می‌یابد. در این گزارش تمام معانی و مطالب مورد بحث جرجانی فراموش می‌شود و تنها نسبت عام و خاص بین تشبیه و تمثیل
[۸۳] عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، ج۱، ص۸۴، ۲۲۱،کتاب اسرار البلاغة، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
و انتزاع وجه شبه از طریق تأویل
[۸۴] عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرار البلاغة، ج۱، ص۸۲ ـ۸۳، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
یا انتزاع وجه شبه از امور متعدد،
[۸۵] مسعود بن عمر تفتازانی، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، ج۱، ص۳۳۹، (استانبول) ۱۳۳۰، چاپ افست قم ۱۴۰۷.
و به تعبیر جرجانی
[۸۶] مسعود بن عمر تفتازانی، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، ج۱، ص۲۱۷ـ ۲۱۸، (استانبول) ۱۳۳۰، چاپ افست قم ۱۴۰۷.
گرفتن وجه شبه از حال یک کلمه و غیر آن، موردتوجه قرار می‌گیرد. سکّاکی با افزودن قید «غیرحقیقی» و به تعبیر دقیقتر قید غیرحقیقی حسی، وجه شبه تشبیه تمثیل را عقلی یا اعتباری دانسته و برخلاف جمهور، تشبیه‌های تمثیلیِ دارای وجه شبه حسی منتزع از امور متعدد را تشبیه تمثیل به شمار نیاورده است
[۸۷] یوسف بن ابی بکر سکّاکی، کتاب مفتاح العلوم، ج۱، ص۱۴۸ـ۱۴۹، (قاهره) ۱۳۴۸، چاپ افست قم (بی تا).
[۸۸] مسعود بن عمر تفتازانی،ص۳۳۹، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، (استانبول) ۱۳۳۰، چاپ افست قم ۱۴۰۷
[۸۹] مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المختصر، ج۲، ص۴۵ـ ۴۶، چاپ عبدالمتعال صعیدی، مصر (بی تا)، چاپ افست قم (بی تا).
[۹۰] محمدهادی بن محمدصالح مازندرانی، انوارالبلاغة: در فنون معانی، ج۱، ص۲۶۲، بیان و بدیع، چاپ محمدعلی غلامی نژاد، تهران ۱۳۷۶ ش.
خطیب قزوینی در جریان تنقیح و تلخیص مفتاح العلوم، در این باب جانب جرجانی را گرفت و سپس تفتازانی و دیگران از وی تبعیت کردند و تعریف تشبیه تمثیل با عبارتِ «تشبیهی که وجه شبه آن از امور متعدد منتزع شود»، به عنوان نظر جمهور
[۹۱] کتاب اسرار البلاغة، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
پذیرفته شد و «اصطلاح اَنْسَب»
[۹۲] محمدهادی بن محمدصالح مازندرانی، انوارالبلاغة: در فنون معانی، ج۱، ص۲۶۲، بیان و بدیع، چاپ محمدعلی غلامی نژاد، تهران ۱۳۷۶ ش.
به شمار آمد.

۱۰.۲ - بر اساس کتب فارسی

کتب فارسی بلاغت دوگونه است: نخست کتبی که بر اساس مطوّل و مختصر تفتازانی، در نیم قرن اخیر در ایران و پیش از آن در شبه قاره هند و در ایران عصر صفوی فراهم آمده است؛ دوم کتبی که فضلای ایران از آغاز تاکنون تألیف کرده اند. آنچه در کتب گروه اول می‌یابیم همان است که در مطوّل و بویژه در شرح المختصر آمده است.
[۹۳] میرشمس الدین فقیر دهلوی، حدائق البلاغة، ج۱، ص۲۴ـ۲۵، چاپ سنگی پتیاله ۱۲۹۰/ ۱۸۷۳.
[۹۴] نصراللّه تقوی، هنجار گفتار: در فن معانی و بیان بدیع فارسی، ج۱، ص۱۹۱ـ۱۹۴، اصفهان ۱۳۶۳ ش.
در آثار تألیفی قدما یا سخنی در باب تمثیل در میان نیست، یا گزارش‌هایی کوتاه هست
[۹۵] نجفقلی معزی، درّة نجفی، ج۱، ص۱۸۸ـ ۱۸۹، چاپ سنگی بمبئی (۱۳۳۳).
که در برخی از آن‌ها از تمثیل در معنای استعاره تمثیلیه بحث شده است.
[۹۶] محمد بن قیس شمس قیس، کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم، ج۱، ص۳۶۹، تصحیح محمدبن عبدالوهاب قزوینی، چاپ مدرس رضوی، تهران (۱۳۳۸ ش).

در میان معاصران دو تن با نگاهی نو از تمثیل بحث کرده اند: نخست، سیروس شمیسا در کتاب بیان که با رویکردی تازه به بحث از تشبیه تمثیل و استعاره تمثیلیه پرداخته و نیز داستان تمثیلی را با تفصیلی نسبی توضیح داده است
[۹۷] سیروس شمیسا، بیان، ج۱، ص۱۰۴ـ ۱۰۷، تهران ۱۳۷۰ ش.
[۹۸] سیروس شمیسا، بیان، ج۱، ص۱۷۶ـ۱۷۷، تهران ۱۳۷۰ ش.
[۹۹] سیروس شمیسا، بیان، ج۱، ص۲۰۵ـ۲۱۳، تهران ۱۳۷۰ ش.
دوم، محمد تقوی که در کتاب حکایت‌های حیوانات ، از داستان‌های تمثیلی، با عنوان الِگوری
[۱۰۰] محمد تقوی، حکایت‌های حیوانات در ادب فارسی، ج۱، ص۹۰ـ۹۷، تهران ۱۳۷۶ ش.
بحث کرده است.


(۱) قرآن.
(۲) انجیل عهد جدید.
(۳) ایوب بن موسی ابوالبقاء، الکلیات: معجم فی المصطلحات و الفروق اللغویة، چاپ عدنان درویش و محمد مصری، دمشق ۱۳۹۴ـ۱۳۹۷/ ۱۹۷۴ـ۱۹۷۶.
(۴) مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المختصر، چاپ عبدالمتعال صعیدی، مصر (بی تا)، چاپ افست قم (بی تا).
(۵) مسعود بن عمر تفتازانی، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، (استانبول) ۱۳۳۰، چاپ افست قم ۱۴۰۷.
(۶) محمد تقوی، حکایتهای حیوانات در ادب فارسی، تهران ۱۳۷۶ ش.
(۷) نصراللّه تقوی، هنجار گفتار: در فن معانی و بیان بدیع فارسی، اصفهان ۱۳۶۳ ش.
(۸) محمداعلی بن علی تهانوی، کتاب کشاف اصطلاحات الفنون، چاپ محمد وجیه و دیگران، کلکته ۱۸۶۲، چاپ افست تهران ۱۹۶۷.
(۹) عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرار البلاغة، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
(۱۰) شمس الدین محمد حافظ، دیوان، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۷ ش.
(۱۱) محمد بن عبدالرحمان خطیب قزوینی، الایضاح فی علوم البلاغة: المعانی و البیان و البدیع، بیروت: دارالکتب العلمیه، (بی تا).
(۱۲) محمد بن عبدالرحمان خطیب قزوینی، التلخیص فی علوم البلاغة، چاپ عبدالرحمان برقوقی، (قاهره ۱۳۵۰/ ۱۹۳۲).
(۱۳) محمود بن عمر زمخشری، اساس البلاغة، مصر ۱۹۷۲ـ۱۹۷۳.
(۱۴) هادی بن مهدی سبزواری، شرح المنظومة، چاپ حسن حسن زاده آملی، تهران ۱۴۱۶ـ۱۴۲۲.
(۱۵) یوسف بن ابی بکر سکّاکی، کتاب مفتاح العلوم، (قاهره) ۱۳۴۸، چاپ افست قم (بی تا).
(۱۶) محمدپادشاه بن غلام محیی الدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۱۷) محمد بن قیس شمس قیس، کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم، تصحیح محمدبن عبدالوهاب قزوینی، چاپ مدرس رضوی، تهران (۱۳۳۸ ش).
(۱۸) سیروس شمیسا، بیان، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۱۹) فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۲۰) محمد بن ابراهیم عطار، منطق الطیر: مقامات الطیور، چاپ صادق گوهرین، تهران ۱۳۴۸ ش.
(۲۱) میرشمس الدین فقیر دهلوی، حدائق البلاغة، چاپ سنگی پتیاله ۱۲۹۰/ ۱۸۷۳.
(۲۲) محمد بن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۱.
(۲۳) کلیله ودمنه، ترجمة کلیله ودمنه، انشای ابوالمعالی نصراللّه منشی، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۴۳ ش.
(۲۴) محمدهادی بن محمدصالح مازندرانی، انوارالبلاغة: در فنون معانی، بیان و بدیع، چاپ محمدعلی غلامی نژاد، تهران ۱۳۷۶ ش.
(۲۵) مسعودسعد سلمان، دیوان، چاپ رشید یاسمی، تهران ۱۳۱۸ ش.
(۲۶) نجفقلی معزی، درّة نجفی، چاپ سنگی بمبئی (۱۳۳۳).
(۲۷) جلال الدین محمدبن محمد مولوی، مثنوی معنوی، تصحیح رینولد آلن نیکلسون، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۲۸) محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، کتاب اساس الاقتباس، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۶۷ ش.
(۲۹) علی اکبر نفیسی، فرهنگ نفیسی، تهران ۱۳۵۵ ش.


۱. علی اکبر نفیسی، فرهنگ نفیسی، ذیل تمثیل،تهران ۱۳۵۵ ش.
۲. محمدپادشاه بن غلام محیی الدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی، ذیل واژه، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ ش.
۳. محمد بن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، ذیل «مثل»، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۱.
۴. فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، ج۵، ص۴۷۱، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ ش.
۵. محمود بن عمر زمخشری، اساس البلاغة، ذیل «مثل»، مصر ۱۹۷۲ـ۱۹۷۳.
۶. محمداعلی بن علی تهانوی، کتاب کشاف اصطلاحات الفنون، ج۲، ص۱۳۴۴، چاپ محمد وجیه و دیگران، کلکته ۱۸۶۲، چاپ افست تهران ۱۹۶۷.
۷. ایوب بن موسی ابوالبقاء، الکلیات: معجم فی المصطلحات و الفروق اللغویة، ج۲، ص۷۴، چاپ عدنان درویش و محمد مصری، دمشق ۱۳۹۴ـ۱۳۹۷/ ۱۹۷۴ـ۱۹۷۶.
۸. فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، ج۵، ص۴۷۱ به بعد، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ ش.
۹. محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، کتاب اساس الاقتباس، ج۱، ص۳۳۳، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۶۷ ش.
۱۰. هادی بن مهدی سبزواری، شرح المنظومة، ج۱، ص۳۱۲، چاپ حسن حسن زاده آملی، تهران ۱۴۱۶ـ۱۴۲۲.
۱۱. شمس الدین محمد حافظ، دیوان،بیت ۳، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۷ ش.
۱۲. عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرار البلاغة، ج۱، ص۸۴، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
۱۳. عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرار البلاغة، ج۱، ص۸۴، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
۱۴. عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرار البلاغة، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
۱۵. یوسف بن ابی بکر سکّاکی، کتاب مفتاح العلوم، ج۱، ص۱۴۸ـ ۱۴۹، (قاهره) ۱۳۴۸، چاپ افست قم (بی تا).
۱۶. محمد بن عبدالرحمان خطیب قزوینی، الایضاح فی علوم البلاغة: المعانی و البیان و البدیع، ج۱، ص۳۱۲، بیروت: دارالکتب العلمیه، (بی تا).
۱۷. محمد بن عبدالرحمان خطیب قزوینی، الایضاح فی علوم البلاغة: المعانی و البیان و البدیع، ج۱، ص۳۱۵، بیروت: دارالکتب العلمیه، (بی تا).
۱۸. محمد بن عبدالرحمان خطیب قزوینی، التلخیص فی علوم البلاغة، ج۱، ص۲۷۴، چاپ عبدالرحمان برقوقی، (قاهره ۱۳۵۰/ ۱۹۳۲).
۱۹. محمد بن عبدالرحمان خطیب قزوینی، ص۳۲۲-۳۲۴،التلخیص فی علوم البلاغة، چاپ عبدالرحمان برقوقی، (قاهره ۱۳۵۰/ ۱۹۳۲).
۲۰. مسعود بن عمر تفتازانی، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، ج۱، ص۳۳۹، (استانبول) ۱۳۳۰، چاپ افست قم ۱۴۰۷.
۲۱. مسعود بن عمر تفتازانی، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، ج۱، ص۳۸۰ـ۳۸۱، (استانبول) ۱۳۳۰، چاپ افست قم ۱۴۰۷.
۲۲. مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المختصر، ج۲، ص۴۵، چاپ عبدالمتعال صعیدی، مصر (بی تا)، چاپ افست قم (بی تا).
۲۳. مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المختصر، ج۲، ص۹۵ـ۹۷، چاپ عبدالمتعال صعیدی، مصر (بی تا)، چاپ افست قم (بی تا).
۲۴. مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المختصر، ج۲، ص۹۵ـ۹۷، چاپ عبدالمتعال صعیدی، مصر (بی تا)، چاپ افست قم (بی تا).
۲۵. ایوب بن موسی ابوالبقاء، الکلیات: معجم فی المصطلحات و الفروق اللغویة، ج۱، ص۷۴ـ ۷۵، چاپ عدنان درویش و محمد مصری، دمشق ۱۳۹۴ـ۱۳۹۷/ ۱۹۷۴ـ۱۹۷۶.
۲۶. محمد بن ابراهیم عطار، منطق الطیر: مقامات الطیور، ج۱، ص۲۲، چاپ صادق گوهرین، تهران ۱۳۴۸ ش.
۲۷. محمد بن ابراهیم عطار، منطق الطیر: مقامات الطیور، ج۱، ص۲۹ـ۳۰، چاپ صادق گوهرین، تهران ۱۳۴۸ ش.
۲۸. محمد بن ابراهیم عطار، منطق الطیر: مقامات الطیور، ج۱، ص۳۲، چاپ صادق گوهرین، تهران ۱۳۴۸ ش.
۲۹. عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرار البلاغة، ج۱، ص۲۲۰، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
۳۰. ایوب بن موسی ابوالبقاء، الکلیات: معجم فی المصطلحات و الفروق اللغویة، ج۲، ص۷۴، چاپ عدنان درویش و محمد مصری، دمشق ۱۳۹۴ـ۱۳۹۷/ ۱۹۷۴ـ۱۹۷۶.
۳۱. عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرار البلاغة، ج۱، ص۲۲۳، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
۳۲. یوسف بن ابی بکر سکّاکی،ص۱۴۸، کتاب مفتاح العلوم، (قاهره) ۱۳۴۸، چاپ افست قم (بی تا)
۳۳. محمد بن عبدالرحمان خطیب قزوینی، التلخیص فی علوم البلاغة، ج۱، ص۲۷۴، چاپ عبدالرحمان برقوقی، (قاهره ۱۳۵۰/ ۱۹۳۲).
۳۴. مسعود بن عمر تفتازانی، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، ج۱، ص۳۷۹، (استانبول) ۱۳۳۰، چاپ افست قم ۱۴۰۷.
۳۵. مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المختصر، ج۲، ص۹۵، چاپ عبدالمتعال صعیدی، مصر (بی تا)، چاپ افست قم (بی تا).
۳۶. جمعه/سوره۶۲، آیه۵.    
۳۷. یوسف بن ابی بکر سکّاکی، کتاب مفتاح العلوم، ج۱، ص۱۴۹، (قاهره) ۱۳۴۸، چاپ افست قم (بی تا).
۳۸. مسعود بن عمر تفتازانی،ص۳۳۹، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، (استانبول) ۱۳۳۰، چاپ افست قم ۱۴۰۷
۳۹. مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المختصر، ج۲، ص۴۵، چاپ عبدالمتعال صعیدی، مصر (بی تا)، چاپ افست قم (بی تا).
۴۰. مسعودسعد سلمان، دیوان، ج۱، ص۵۹۵، چاپ رشید یاسمی، تهران ۱۳۱۸ ش.
۴۱. سیروس شمیسا، بیان، ج۱، ص۱۰۴ـ ۱۰۵، تهران ۱۳۷۰ ش.
۴۲. مسعود بن عمر تفتازانی،ص۳۰۹، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، (استانبول) ۱۳۳۰، چاپ افست قم ۱۴۰۷
۴۳. مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المختصر، ج۲، ص۸، چاپ عبدالمتعال صعیدی، مصر (بی تا)، چاپ افست قم (بی تا).
۴۴. یوسف بن ابی بکر سکّاکی، کتاب مفتاح العلوم، ج۱، ص۱۵۶، (قاهره) ۱۳۴۸، چاپ افست قم (بی تا).
۴۵. محمد بن عبدالرحمان خطیب قزوینی، التلخیص فی علوم البلاغة، ج۱، ص۳۳۰، چاپ عبدالرحمان برقوقی، (قاهره ۱۳۵۰/ ۱۹۳۲).
۴۶. محمد بن عبدالرحمان خطیب قزوینی، الایضاح فی علوم البلاغة: المعانی و البیان و البدیع، ج۱، ص۳۲۱، بیروت: دارالکتب العلمیه، (بی تا).
۴۷. مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المختصر، ج۲، ص۹۵ـ۹۶، چاپ عبدالمتعال صعیدی، مصر (بی تا)، چاپ افست قم (بی تا).
۴۸. مسعود بن عمر تفتازانی، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، ج۱، ص۳۷۹ـ۳۸۰، (استانبول) ۱۳۳۰، چاپ افست قم ۱۴۰۷.
۴۹. محمد بن قیس شمس قیس، کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم، ج۱، ص۳۶۹، تصحیح محمدبن عبدالوهاب قزوینی، چاپ مدرس رضوی، تهران (۱۳۳۸ ش).
۵۰. نجفقلی معزی، درّة نجفی، ج۱، ص۱۸۸، چاپ سنگی بمبئی (۱۳۳۳).
۵۱. شمس الدین محمد حافظ، دیوان،بیت ۸، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۷ ش.
۵۲. یوسف بن ابی بکر سکّاکی، کتاب مفتاح العلوم، ج۱، ص۱۴۹، (قاهره) ۱۳۴۸، چاپ افست قم (بی تا).
۵۳. یوسف بن ابی بکر سکّاکی، کتاب مفتاح العلوم، ج۱، ص۱۴۹، (قاهره) ۱۳۴۸، چاپ افست قم (بی تا).
۵۴. محمد بن عبدالرحمان خطیب قزوینی، التلخیص فی علوم البلاغة، ج۱، ص۳۲۴، چاپ عبدالرحمان برقوقی، (قاهره ۱۳۵۰/ ۱۹۳۲).
۵۵. محمد بن عبدالرحمان خطیب قزوینی، الایضاح فی علوم البلاغة: المعانی و البیان و البدیع، ج۱، ص۳۱۵، بیروت: دارالکتب العلمیه، (بی تا).
۵۶. مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المختصر، ج۲، ص۹۶، چاپ عبدالمتعال صعیدی، مصر (بی تا)، چاپ افست قم (بی تا).
۵۷. مسعود بن عمر تفتازانی، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، ج۱، ص۳۸۰، (استانبول) ۱۳۳۰، چاپ افست قم ۱۴۰۷.
۵۸. یوسف بن ابی بکر سکّاکی، کتاب مفتاح العلوم، ج۱، ص۱۴۹، (قاهره) ۱۳۴۸، چاپ افست قم (بی تا).
۵۹. محمد بن عبدالرحمان خطیب قزوینی، التلخیص فی علوم البلاغة، ج۱، ص۳۲۴، چاپ عبدالرحمان برقوقی، (قاهره ۱۳۵۰/ ۱۹۳۲).
۶۰. محمد بن عبدالرحمان خطیب قزوینی، الایضاح فی علوم البلاغة: المعانی و البیان و البدیع، ج۱، ص۳۱۵، بیروت: دارالکتب العلمیه، (بی تا).
۶۱. مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المختصر، ج۲، ص۹۶، چاپ عبدالمتعال صعیدی، مصر (بی تا)، چاپ افست قم (بی تا).
۶۲. مسعود بن عمر تفتازانی، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، ج۱، ص۳۸۰، (استانبول) ۱۳۳۰، چاپ افست قم ۱۴۰۷.
۶۳. مسعود بن عمر تفتازانی، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، ج۱، ص۳۸۰، (استانبول) ۱۳۳۰، چاپ افست قم ۱۴۰۷.
۶۴. مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المختصر، ج۲، ص۹۶، چاپ عبدالمتعال صعیدی، مصر (بی تا)، چاپ افست قم (بی تا).
۶۵. شمس الدین محمد حافظ، دیوان،بیت ۱، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۷ ش.
۶۶. سیروس شمیسا، بیان، ج۱، ص۱۷۶ـ۱۷۷، تهران ۱۳۷۰ ش.
۶۷. محمد تقوی، حکایتهای حیوانات در ادب فارسی، ج۱، ص۹۴ـ ۹۵، تهران ۱۳۷۶ ش.
۶۸. انجیل لوقا، باب ۱۵
۶۹. محمد تقوی، حکایتهای حیوانات در ادب فارسی، ج۱، ص۹۴ـ ۹۵، تهران ۱۳۷۶ ش.
۷۰. محمد تقوی، حکایتهای حیوانات در ادب فارسی، ج۱، ص۹۲ـ۹۳، تهران ۱۳۷۶ ش.
۷۱. جلال الدین محمدبن محمد مولوی، مثنوی معنوی،ج۱، دفتر اول، ابیات ۲۰۴۶ـ ۲۰۴۸، تصحیح رینولد آلن نیکلسون، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۳ ش.
۷۲. جلال الدین محمدبن محمد مولوی، ج۱، دفتر اول، بیت ۲۰۵۱،مثنوی معنوی، تصحیح رینولد آلن نیکلسون، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۳ ش.
۷۳. جلال الدین محمدبن محمد مولوی،ج۱، دفتر اول، بیت ۲۰۵۴، مثنوی معنوی، تصحیح رینولد آلن نیکلسون، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۳ ش.
۷۴. محمد بن ابراهیم عطار، منطق الطیر: مقامات الطیور، ج۱، ص۵۵، چاپ صادق گوهرین، تهران ۱۳۴۸ ش.
۷۵. کلیله ودمنه، ترجمة کلیله ودمنه، ج۱، ص۷۰ـ۷۱، انشای ابوالمعالی نصراللّه منشی، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۴۳ ش.
۷۶. عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرار البلاغة، ج۱، ص۸۰، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
۷۷. عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرار البلاغة، ج۱، ص۸۴ ـ ۸۸، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
۷۸. عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرار البلاغة، ج۱، ص۲۱۸ـ۲۱۹، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
۷۹. عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرار البلاغة، ج۱، ص۱۲۷ـ۱۳۱، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
۸۰. عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرار البلاغة، ج۱، ص۹۲ـ۱۰۱، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
۸۱. عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرار البلاغة، ج۱، ص۱۰۱ـ ۱۰۲، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
۸۲. عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرار البلاغة، ج۱، ص۱۰۲ـ۱۱۶، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
۸۳. عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، ج۱، ص۸۴، ۲۲۱،کتاب اسرار البلاغة، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
۸۴. عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرار البلاغة، ج۱، ص۸۲ ـ۸۳، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
۸۵. مسعود بن عمر تفتازانی، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، ج۱، ص۳۳۹، (استانبول) ۱۳۳۰، چاپ افست قم ۱۴۰۷.
۸۶. مسعود بن عمر تفتازانی، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، ج۱، ص۲۱۷ـ ۲۱۸، (استانبول) ۱۳۳۰، چاپ افست قم ۱۴۰۷.
۸۷. یوسف بن ابی بکر سکّاکی، کتاب مفتاح العلوم، ج۱، ص۱۴۸ـ۱۴۹، (قاهره) ۱۳۴۸، چاپ افست قم (بی تا).
۸۸. مسعود بن عمر تفتازانی،ص۳۳۹، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، (استانبول) ۱۳۳۰، چاپ افست قم ۱۴۰۷
۸۹. مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المختصر، ج۲، ص۴۵ـ ۴۶، چاپ عبدالمتعال صعیدی، مصر (بی تا)، چاپ افست قم (بی تا).
۹۰. محمدهادی بن محمدصالح مازندرانی، انوارالبلاغة: در فنون معانی، ج۱، ص۲۶۲، بیان و بدیع، چاپ محمدعلی غلامی نژاد، تهران ۱۳۷۶ ش.
۹۱. کتاب اسرار البلاغة، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
۹۲. محمدهادی بن محمدصالح مازندرانی، انوارالبلاغة: در فنون معانی، ج۱، ص۲۶۲، بیان و بدیع، چاپ محمدعلی غلامی نژاد، تهران ۱۳۷۶ ش.
۹۳. میرشمس الدین فقیر دهلوی، حدائق البلاغة، ج۱، ص۲۴ـ۲۵، چاپ سنگی پتیاله ۱۲۹۰/ ۱۸۷۳.
۹۴. نصراللّه تقوی، هنجار گفتار: در فن معانی و بیان بدیع فارسی، ج۱، ص۱۹۱ـ۱۹۴، اصفهان ۱۳۶۳ ش.
۹۵. نجفقلی معزی، درّة نجفی، ج۱، ص۱۸۸ـ ۱۸۹، چاپ سنگی بمبئی (۱۳۳۳).
۹۶. محمد بن قیس شمس قیس، کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم، ج۱، ص۳۶۹، تصحیح محمدبن عبدالوهاب قزوینی، چاپ مدرس رضوی، تهران (۱۳۳۸ ش).
۹۷. سیروس شمیسا، بیان، ج۱، ص۱۰۴ـ ۱۰۷، تهران ۱۳۷۰ ش.
۹۸. سیروس شمیسا، بیان، ج۱، ص۱۷۶ـ۱۷۷، تهران ۱۳۷۰ ش.
۹۹. سیروس شمیسا، بیان، ج۱، ص۲۰۵ـ۲۱۳، تهران ۱۳۷۰ ش.
۱۰۰. محمد تقوی، حکایت‌های حیوانات در ادب فارسی، ج۱، ص۹۰ـ۹۷، تهران ۱۳۷۶ ش.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تمثیل»، شماره۳۸۶۴.    



جعبه ابزار