• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تنزیه و تشبیه در قرآن اصلی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تنزیه و تشبیه اصطلاحی عرفانی به معنای جمع میان تنزیه و تشبیه در معرفت الهی و پرهیز از تنزیه و تشبیه صِرْف است.



تنزیه، مصدر باب تفعیل از ریشه «ن ز ه» و به معنای دور ساختن چیزی، از امور ناپسند و قبیح است. تشبیه نیز مصدر باب تفعیل از ریشه «ش ب ه» و به معنای مانند کردن چیزی به چیزی در اوصاف و کیفیات است.


در اصطلاح متکلمان مراد از تنزیه، دور دانستن خداوند از اوصاف خلق، به ویژه انسان
[۳] التعریفات، ص۹۳.
، و مراد از تشبیه، مانند کردن خدا به خلق، و عمدتا انسان در اوصاف و کیفیات
[۴] الملل و النحل، ج۱، ص۱۰۳ - ۱۰۴.
است.
عارفان برخی مراتب تنزیه خدا را «تسبیح» و برخی مراتب را «تقدیس» نامیده اند.
[۵] شرح فصوص الحکم، ص۳۶۸، ۵۴۱ - ۵۴۲.
[۶] الملل و النحل، ج۱، ص۱۰۳ - ۱۰۴.
[۷] الفتوحات المکیه، ج۳، ص۱۲۵ - ۱۲۶.

تنزیه و تشبیه به صورت ترکیب عطفی، اصطلاحی عرفانی است که بر جمع میان تنزیه و تشبیه در باب معرفت الهی تأکید می‌ورزد و تنزیه صِرف را مانند تشبیه صِرف مردود می‌داند.
[۸] الفتوحات المکیه، ج۳، ص۲۲۲.
[۹] الفتوحات المکیه ج۱۱، ص۲۵۶.
[۱۰] علم الیقین، ج۱، ص۷۱ - ۷۴.
[۱۱] شرح فصوص الحکم، ص۵۱۱ - ۵۱۲.
در این مقاله به تنزیه و تشبیه بر اساس همین اصطلاح توجه می‌شود.


قرآن کریم درباره خداوند از دو واژه تشبیه و تنزیه استفاده نکرده است؛ ولی این اصطلاح برگرفته از قرآن اند، زیرا دسته ای از آیات با تعابیری چون «سُبحانَ» و «تعالی» و «قدّوس»: «سُبحنَهُ وتَعلی عَمّا یَصِفون»، «سُبحنَهُ وتَعلی عَمّا یَقولونَ عُلُوًّا کَبیرا»، «سُبحنَ اللّهِ عَمّا یَصِفون» و نیز ، «هُوَ اللّهُ الَّذی لا اِلهَ اِلاّ هُوَ المَلِکُ القُدّوسُ» و نیز و... خدا را از هر گونه نقص، کمال محدود و اوصافی که مشرکان و دیگر انسان های محجوب و محدود برای او قائل‌اند دور دانسته‌اند و در عین حال دسته ای دیگر از آیات اوصافی را که برای انسان‌ها نیز به کار برده، برای وی اثبات کرده است؛ مانند قدرت :«و هُوَ عَلی کُلِّ شَی ءٍ قَدیر»، علم :«و هُوَ بِکُلِّ شَی ءٍ عَلیم»، اراده :«فَعّالٌ لِما یُرید»، سمع :«لَقَد سَمِعَ اللّهُ»، بصر :«واللّهُ بَصیرٌ بِما یَعمَلون»، تکلّم :«و کَلَّمَ اللّهُ موسی تَکلیما» و حیات :«اللّهُ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الحَیُّ القَیُّومُ».


اهل معرفت به اقتضای ادله عقلی و نقلی که تشبیه را نفی و تنزیه را ثابت می‌کنند بر این باورند که نه خداوند شبیه چیزی است و نه چیزی شبیه خداوند؛ ولی علم به خداوند مقتضی جمع بین تنزیه و تشبیه است و تنزیه صِرف و تشبیه صِرف خداوند، تحدید اوست
[۲۵] الفتوحات المکیه، ج۳، ص۲۲۲.
[۲۶] شرح فصوص الحکم، ص۴۹۸.
[۲۷] علم الیقین، ج۱، ص۷۴.
، زیرا تنزیه یا تنها از نقایص امکانی است یا از نقایصِ امکانی و کمالات انسانی هر دو و هر یک از این دو مستلزم تحدید و تقیید خداست، چون شخص تنزیه کننده، حق را از جمیع موجودات‌ به‌طور مطلق ممتاز دانسته، ظهور وی را در بعضی از مراتب که مقتضی تنزیه اند، مانند عقول و مجردات، پذیرفته و در بعضی دیگر که مقتضی تشبیه اند، مانند حیات، علم، قدرت، سمع و بصر، انکار می‌کند، در حالی که همه موجودات، در ذات و وجود و کمالات، مظاهر حق‌اند و او در آن‌ها ظاهر شده و برایشان تجلّی کرده است. او با همه است هرجا که باشند:«و هُوَ مَعَکُم اَینَ ما کُنتُم»، بنابراین منزِّه صِرف، نسبت به واقع یا جاهل است یا عالم. در صورت نخست، جاهلانه حق را در بعضی از مراتب مقید ساخته و در صورت علمْ آنچه را که خدا و رسولان وی برحسب مقام جمع و تفصیل ثابت کرده اند، نفی کرده است.
البته علم به خداوند، تنها در صورتی مقتضی جمع بین تنزیه و تشبیه است که از ناحیه خود وی باشد (نه از ناحیه عقل و خیال)
[۲۹] الفتوحات المکیه، ج۹، ص۷۲.
و گرنه در موطن عقل، تنزیه و در مقام تنزّل حق به مرتبه خیال، تشبیه صورت می‌گیرد.
[۳۰] الفتوحات المکیه، ج۱۱، ص۲۵۶.


۴.۱ - آیه ۱۱ شوری

در آیه ۱۱ شوری پس از آن‌که با جمله «لیس کمثله شی ء» با فرض زاید بودن «کاف» در «کمثله» خداوند از داشتن مثل تنزیه شده، بدون فاصله با جمله «و هُوَ السَّمیعُ البَصیر»، در داشتن سمع و بصر به خلق تشبیه شده است. البته با فرض غیر زاید بودن «کاف»، جمله نخست تشبیه و جمله بعدی تنزیه است، زیرا در این صورت مفاد عبارت نخست آن است که مانند مِثل خدا چیزی نیست، پس برای خدا مِثلی - که همان انسان کامل و مظهر اتم اسماء و صفات خداست - اثبات و وجود مثل از آن مثل نفی شده است و مفاد عبارت دوم با توجه به مقدّم شدن ضمیر «هُوَ» و همراهیِ خبر آن با الف و لام تعریف که حصر را می‌رساند، آن است که در حقیقت سمع و بصر فقط از آن خداست نه غیر او.
[۳۲] شرح فصوص الحکم، ص۵۱۲.


۴.۲ - آیه ۱۱۵ بقره

تشبیه در آیه «فَاَینَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجهُ اللّه» نیز تجلّی یافته است، زیرا «ثَمّ» ظرف و «وجه الله» ذات و حقیقت خداست. نمونه این تشبیه در سخنان رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم هم آمده است؛ مانند این‌که فرمود: خدا را به گونه ای عبادت کن که گویا او را می‌بینی یا فرمود:خداوند در قبله نمازگزار است.
[۳۴] الفتوحات المکیه، ج۱۱، ص۲۵۶ - ۲۵۸.

البته بحث مذکور بر این مبناست که معانی الفاظ اطلاق شده بر خالق و مخلوقات، تفاوتی ندارند، چون از سوی خداوند و پیامبران آورنده این الفاظ شرحی مخالف با آن به ما نرسیده است و نباید در شرح آن‌ها به حمل الفاظ بر معانی غیر مفهومِ اهل زبان روی آورد، که خود مصداق تحریف کلمات از موضع خود و تحریف کلام حق تعالی پس از فهمیدن آن است.
[۳۷] الفتوحات المکیه، ج۱۱، ص۲۵۶.



برخی با اشاره به آیه ۱۱ شوری و دیگر نصوص گفته اند: خداوند در کتاب و سنت درباره خویش از دو امر متناقض خبر داده و در موضعی تشبیه و در موضعی تنزیه کرده و با این رویّه خواطر اهل تشبیه (صِرف) را متفرّق و ذهنیات اهل تنزیه (صِرف) را متشتّت ساخته است، پس نباید خدا را به گونه ای تنزیه کرد که از تشبیه خارج گردد، چنان که نباید او را به نحوی تشبیه کرد که از تنزیه بیرون رود، بنابراین او نه مطلق است و نه مقیّد، چون او از تقیّد جدا و ممتاز و در عین اطلاقْ مقیّد است. او باتوجه به آنچه از صفات جلال، خویش را بدان مقیّد ساخته مقیّد است و با عنایت به اسمای کمال که خود را به آن‌ها نامبردار کرده مطلق است، چنان که وی در عین ظهور، باطن و در عین بطونْ ظاهر است
[۳۹] شرح الاسماء، ص۹۶.
و به اعتبار اسمای تنزیهیش باطن و به اعتبار اسمای تشبیهیش ظاهر است.
[۴۰] شرح الاسماء، ص۷۲۰.
او واحد، حق، آشکار و پنهان است و خدایی جز او که بلند مرتبه و بزرگ است وجود ندارد.
[۴۱] الفتوحات المکیه، ج۴، ص۳۲۴.

برخی از شارحان اسمای الهی در شرح «سبحانک یا لا إله إلاّ انت»، «سبحانک» را تنزیه ذات الهی و «یا لا إله إلاّ أنت» را تشبیه بعد از تنزیه دانسته اند، چون خداوند از دو حدّ تنزیه (صِرف) و تشبیه (صِرف) خارج و توحیدِ (حقیقی) معرفتِ منزلتِ بین دو منزلت (جمع بین تشبیه و تنزیه) است که از مو باریک تر و از شمشیر برنده تر است و در این گونه معرفت گویا شخص عارف، بین کثرت در عین وحدت و وحدت در عین کثرت جمع کرده است.
[۴۲] شرح الاسماء، ص۹۶.



بیان السعاده، الجنابذی (م. ۱۳۲۷ ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۸ ق؛ التعریفات، علی بن محمد الجرجانی (م. ۸۱۶ ق.)، به کوشش ابراهیم الابیاری، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۵ ق؛ شرح الاسماء اَو شرح دعاء الجوشن الکبیر، هادی السبزواری (م. ۱۲۸۹ ق.)، به کوشش حبیبی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۵ ش؛ شرح فصوص الحکم، قیصری (م. ۷۵۱ ق.)، به کوشش آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۵ ش؛ علم الیقین فی اصول الدین، الفیض کاشانی (م. ۱۰۹۱ ق.)، به کوشش بیدارفر، قم، بیدار، ۱۳۷۷ ش؛ الفتوحات المکیه، محیی الدین بن عربی (م. ۶۳۸ ق.)، بیروت، دار صادر؛ لسان العرب، ابن منظور (م. ۷۱۱ ق.)، قم، ادب الحوزة، ۱۴۰۵ ق؛ الملل والنحل، الشهرستانی (م. ۵۴۸ ق.)، به کوشش سید گیلانی، بیروت، دار المعرفه.


۱. لسان العرب، ج۱۳، ص۵۴۸، «نزه».    
۲. لسان العرب، ج۱۳، ص۵۰۳، «شبه»     .
۳. التعریفات، ص۹۳.
۴. الملل و النحل، ج۱، ص۱۰۳ - ۱۰۴.
۵. شرح فصوص الحکم، ص۳۶۸، ۵۴۱ - ۵۴۲.
۶. الملل و النحل، ج۱، ص۱۰۳ - ۱۰۴.
۷. الفتوحات المکیه، ج۳، ص۱۲۵ - ۱۲۶.
۸. الفتوحات المکیه، ج۳، ص۲۲۲.
۹. الفتوحات المکیه ج۱۱، ص۲۵۶.
۱۰. علم الیقین، ج۱، ص۷۱ - ۷۴.
۱۱. شرح فصوص الحکم، ص۵۱۱ - ۵۱۲.
۱۲. انعام/سوره۶، آیه۱۰۰.    
۱۳. اسراء/سوره۱۷، آیه۴۳.    
۱۴. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۹۱.    
۱۵. صافّات/سوره۳۷، آیه۱۵۹- ۱۸۰.    
۱۶. حشر/سوره۵۹، آیه۲۳.    
۱۷. جمعه/سوره۶۲، آیه۱.    
۱۸. روم/سوره۳۰، آیه۵۰.    
۱۹. حدید/سوره۵۷، آیه۳.    
۲۰. بروج/سوره۸۵، آیه۱۶.    
۲۱. آل عمران/سوره۳، آیه۱۸۱.    
۲۲. بقره/سوره۲، آیه۹۶.    
۲۳. نساء/سوره۴، آیه۱۶۴.    
۲۴. بقره/سوره۲، آیه۲۵۵.    
۲۵. الفتوحات المکیه، ج۳، ص۲۲۲.
۲۶. شرح فصوص الحکم، ص۴۹۸.
۲۷. علم الیقین، ج۱، ص۷۴.
۲۸. حدید/سوره۵۷، آیه۴.    
۲۹. الفتوحات المکیه، ج۹، ص۷۲.
۳۰. الفتوحات المکیه، ج۱۱، ص۲۵۶.
۳۱. شوری/سوره۴۲، آیه۱۱.    
۳۲. شرح فصوص الحکم، ص۵۱۲.
۳۳. بقره/سوره۲، آیه۱۱۵.    
۳۴. الفتوحات المکیه، ج۱۱، ص۲۵۶ - ۲۵۸.
۳۵. مائده/سوره۵، آیه۱۳.    
۳۶. بقره/سوره۲، آیه۷۵.    
۳۷. الفتوحات المکیه، ج۱۱، ص۲۵۶.
۳۸. شوری/سوره۴۲، آیه۱۱.    
۳۹. شرح الاسماء، ص۹۶.
۴۰. شرح الاسماء، ص۷۲۰.
۴۱. الفتوحات المکیه، ج۴، ص۳۲۴.
۴۲. شرح الاسماء، ص۹۶.



دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله تنزیه و تشبیه.    



جعبه ابزار