توحید در عبادت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نفی هر گونه شریکی در عبادات و پرستش برای
خدا را توحید در عبادت گویند. که همان یگانه پرستی و یکتا پرستی است.
مراتب سه گانه توحید که در جلسات گذشته به آنها اشاره شد از نوع نظری بودند.
اما توحید در عبادت
توحید عملی است که جزء برنامه اصلی تمام پیامبران و سفیران الهی شمرده میشود.
توحید در عبادت لازمه مراتب سه گانه توحید است. چون وقتی واجب الوجود منحصر در او شد و مظهریت تمام در ذات او است و تدبیر این جهان پیوسته در دست با کفایت او قرار دارد راهی جز این نیست که عبادت مخصوص او باشد و شخص دیگر شایسته
عبادت نیست.
توحید در عبادت همان توحیدی است که حضرت
ابراهیم علیهالسّلام گفت:
«انی وجهت وجهی للذی فطر السموات و الارض حنیفاً و ما انا من المشرکین»
«من به سوی کسی رو میکنم که
خالق آسمانها و زمین است و من از
مشرکان نیستم.»
و در جای دیگر میفرماید:
«قل ان صلواتی و نسکی و محیای و مماتی للَّه رب العالمین. لا شریک له و بذالک امرت.»
«
نماز و عبادت، زندگی و
مرگ من همه برای خداوند پروردگار جهانیان است، همتایی برای او نیست و به همین مامور شدهام.»
۱- «و قضی (مراد از «قضی» در
آیه قضای تشریعی است. یعنی: دستور چنین است که عبادت غیر خدا را انجام ندهید.) ربک الا تعبدوا الا ایاه»
«پروردگارت دستور داه که جز او را نپرستید.»
۲- «ان الحکم الا للَّه امر الا تعبدوا الا ایاه ذالک الدین القیم ولکن اکثر الناس لا یعلمون.»
«حکم نمودن تنها از آن خدا است؛ فرمان داده که غیر از او را نپرستید!
دین و
شریعت استوار و پا بر جا همین است ولی بیشتر مردم نمیدانند.»
۳- «و ما امروا الا لیعبدوا اللَّه مخلصین له الدین حنفاء.»
«فرمانی به آنها داده نشده جز این که صرفاً و خالصاً عبادت او را انجام بدهند و دین را پاک نگاه دارند.»
۴- «و لقد بعثنا فی کل امة رسولاً ان اعبدوا اللَّه و اجتنبوا الطاغوت»
«ما برای هر امتی پیامبر و رسولی فرستادیم که خدای یکتا را بپرستید و از
طاغوت دوری کنید.»
۵- «و ما امروا الا لیعبدوا الهاً واحداً لا اله الا هو سبحانه عما یشرکون»
«فرمانی به آنها داده نشد جز این که خدای یکتا را که هیچ معبودی غیر از او نیست بپرستند پاک و منزه است از آنچه
شریک او قرار دهند.»
توحید در سه بُعد گذشته مقدمه برای توحید در عبادت است. چون عبادت سر فصل دعوتهای
انبیاء بوده و رکن اصلی برای توحید میباشد.
به جهت این که عبادت،
خضوع و
تسلیم مطلق در برابر کسی است که کمال مطلق باشد و غیر از خدا کسی به مقام کمال مطلق نرسیده است.
برای عبادت تعریفهای متعددی کردهاند. و از طرفی
افراط و تفریطهایی نیز صورت گرفته است. ما در اینجا به چند تعریف اشاره میکنیم و نقدی هم بر کلام بعضی از بزرگان و نویسندگان معاصر نیز خواهیم داشت.
۱- «عبادت» نهایت خضوع و
تواضع و
تذلل در مقابل معبود است هر چند آمیخته به
اعتقاد ربوبیت و مملوکیت نباشد. این تعریف مشهور محققین میباشد.
۲- «عبادت» خضوع مطلق و بی نهایت با اعتقاد به اولوهیت و ربوبیت در مقابل معبود است.
طرفداران این عقدیه معتقدند که
احترام بی نهایت اگر با عقیده اولوهیت همراه نباشد عبادت محسوب نمیشود و
شرک در عبادت نیست.
پس اگر کسی در مقابل دیگری بی نهایت خضوع و احترام کرد ولی عقیده اولوهیت در برابر آن شخص نداشته باشد عبادت محسوب نمیشود. چون عبادت مفهوم متعارفی دارد که قوامش قصد است.
نویسنده تفسیر «المنار» در تفسیر
سوره حمد در معنای عبادت گفته است:
«عبادت تنها به معنای نهایت خضوع نیست، بلکه باید توام با اعتقاد به
عظمت معبود و اعتقاد به سلطه و احاطه او باشد. سلطه و احاطهای که کنه و ماهیتش قابل درک نیست. لذا ممکن است عاشقی در مقابل معشوقش نهایت حضوع را انجام دهد تا آن
حد که
اراده و خواست او در
اراده معشوق فانی گردد. با این حال آن را
عبادت نمیگویند. و همچنین خضوع بی نهایت بسیاری از مردم در برابر اوامر پادشاهان عبادت نیست گر چه
جایز هم نیست.»
علاّمه طباطبایی نیز در تفسیر
سوره حمد در معنای عبادت میفرماید:
«عبادت تنها
خضوع نیست بلکه،
حقیقت عبادت گویی این است که بنده خود را در مقام مملوکیت پروردگار قرار داده و او را مالک علی الاطلاق میداند»
باز در
تفسیر آیه «و اذ قلنا للملائکة السجدوا لادم»
اضافه میکند و میگوید: «عمل عبادی باید عملی باشد که صلاحیت برای اظهار مولویت مولی و یا عبدیت عبد را داشته باشد، مانند
سجده و رکوع کردن و یا زیر پای مولی برخواستن، و یا دنبال سر او راه رفتن و امثال آن، و هر چه این صلاحیت بیشتر باشد، عبادت بیشتر و متعین تر میشود.»
بنابراین طبق تعریف دومی که برای عبادت کردیم و طبق گفته صاحب تفسیر المنار و المیزان؛ در
عبادت اعتقاد به اولوهیت و
ربوبیت شرط است.
عقیده و نظر نویسنده تفسیر پیام قرآن در معنای عبادت این است که: عبادت خضوع مطلق و نهایت تذلل است هر چند به اعتقاد ربوبیت و مملوکیت نباشد و مخصوص خدا است.
به همین دلیل سجده برای غیر خدا را
جایز نمیشمارد.
در تفسیر
پیام قرآن آمده است:
«آنچه از دقت در موارد استعمال کلمه عبادت در
قرآن و
سنت و استعمالات روزمره و گواهی ارباب
لغت استفاده میشود این است که مفهوم لغوی این واژه همان نهایت خضوع است، نه اعتقاد به ربوبیت و مالکیت معبود، به همین دلیل اگر کسی در برابر
خورشید و
ماه و
آتش سجده کند به خاطر برکاتی که دارند، به این کار خورشید پرستی و ماه پرستی و آتش پرستی گفته میشود، و همچنین اگر کسی در برابر مجسمه نیاکان یا ملوک و سلاطین به عنوان ادای احترام سجده نماید و یا از آن بالاتر اگر در پیشگاه امامان به خاطر مقام والای آنها سجده کند
پرستش و عبودیت خواهد بود و ممنوع است.
به همین دلیل قرآن مجید صریحاً در
آیه سجده
از سجده کردن در مقابل ماه و خورشید
نهی میکند و میفرماید:
«لا تسجدوا للشمس و لا للقمر» و نیز به همین دلیل در
روایات اسلامی کراراً از سجده کردن برای غیر خدا نهی شده است.
از جمله: روایات هفت گانهای است که در کتاب
وسائل الشیعه در ابواب سجود باب ۲۷ وارد شده است.»
در
حقیقت نویسنده محترم تفسیر فوق، بین عبادت و سجده خلط کرده و آن دو را به یک معنا گرفته است.
در صورتی که بین عبادت و سجده عموم و خصوص مطلق است. یعنی: سجده اعم از عبادت است.
اگر کسی به قصد احترام در پیشگاه شخصی به
خاک بیفتد، سجده بر آن صدق نمیکند چون، عبادت یک نوع پرستش است که با عقیده به اولوهیت و ربوبیت و مملوکیت همراه است.
در غیر این صورت باید گفت: کسانی که در مقابل ضریح
امامان معصوم علیهالسّلام به خاک میافتند و سجده میکنند مشرکند چون غیر خدا را پرستش کردهاند. و حال آن که از همه آنهایی که این عمل را در مقابل امامان معصوم علیهالسّلام انجام میدهند سئوال شود میگویند: ما قصد اولوهیت و ربوبیت را نداشتیم بلکه فقط قصد احترام به امام معصوم علیهالسّلام را داشتیم. گر چه ما همین سجده را هم ممنوع و
جایز نمیدانیم. چون در روایات اسلامی اکیداً از سجده کردن در مقابل هر کسی و هر چیزی نهی شده است. ولی این طور نیست که آن را
عبادت قلمداد کنیم.
شاهد مدعای ما این است که خداوند به
ملائکه،
اجازه و
اذن سجده کردن در برابر
آدم علیهالسّلام را میدهد و میفرماید: «و اذ قلنا للملائکة اسجدوا لآدم» اما هرگز اجازه عبادت به کسی جز خدا را در هیچ حالتی نداده است.
بنابراین، عبادت و سجده در مفهوم عموم و خصوص مطلق هستند و هیچ وقت در معنای مساوی هم قرار نمیگیرند.
علاوه، حضرت یعقوب و فرزندانش به خاطر عظمت و بزرگواری حضرت
یوسف سر
تعظیم فرود آوردند و از این طریق به او احترام گذاشتند. ولی چنین عملی از طرف حضرت یعقوب و فرزندانش عبادت محسوب نگردید. و آنها نیز قصد پرستش حضرت یوسف را نداشتند. چنانکه خداوند را در
قرآن میفرماید:
«و رفع ابویه علی العرش و خروا له سجداً.»
«
پدر و
مادر خود را بالای تخت بُرد و همگان پیش او سجده کردند.»
علاّمه طباطبایی رحمةاللهعلیه در تفسیر آیه «و اذ قلنا للملائکة اسجدوا لآدم» در معنای سجده میفرماید:
«از این جمله استفاده میشود که سجده برای غیر خدا
جایز نیست... و اگر کسی گمان کند که سجده عبادتی ذاتی است و به جز عبادت هیچ عنوانی دیگر بر آن منطبق نیست، صحیح نیست، و نباید بدان اعتنا کرد. برای این که چیزی که ذاتی باشد تخلف و
اختلاف نمیپذیرد و حال آن که سجده این طور نیست. زیرا ممکن است کسی همین عمل را به انگیزه دیگری غیر از عبادت بجا آورد مثلاً بخواهد طرف را
مسخره و
استهزاء کند.
و معلوم است که در این صورت همه آن خصوصیات را که سجده عبادتی دارد دارا میباشد مع ذالک
عبادت نیست.»
«ان زندیقاً قال لابی عبداللَّه علیهالسّلام : ایصلح السجود لغیر اللَّه؟ قال: لا، قال: فکیف امر اللَّه الملائکة بالسجود لآدم؟ فقال: ان من سجد بامر اللَّه فقد سجد للَّه، فکان سجوده للَّه اذا کان عن امر اللَّه.»
«
زندیق از
امام صادق علیهالسّلام سؤال کرد: آیا سجده برای
خدا شایسته است؟ حضرت فرمود: نه، زندیق گفت: پس چگونه خداوند به
فرشتگان دستور سجده برای آدم داد؟
امام علیهالسّلام فرمود: هر کس با دستور خدا سجده کند، خدا را سجده کرده است، و چون
ملائکه با دستور خدا سجده کرده لذا سجده برای خداست.»
پس سجدهای که به قصد عبادت مسجود باشد با توحید منافات دارد، چنانچه مشرکین به
بت و امثال آن با قصد عبادت سجده میکردند.
اما سجدهای که برای احترام مسجود باشد و یا به امر الهی واقع شود مثل سجده ملائکه به آدم، هیچ گونه منافاتی با توحید نخواهد داشت.
البته، این معنا قابل
انکار نیست که معنای عبادت در سجده از هر عمل دیگری واضح تر و روشن تر به چشم میخورد و شاید
نهی از سجده به غیر خدا در بعضی از
روایات همین باشد.
در روایتی از
امام حسن عسگری آمده است:
«لا ینبغی لاحد ان یسجد لاحد من دون اللَّه یخضع له کخضوعه للَّه و یعظمه بالسجود له کتعظیمه للَّه.»
«سزاوار نیست که شخصی برای غیر خدا سجده کند و او را بوسیله سجده مورد
تعظیم خود قرار بدهد و در برابرش کرنش نماید، همان گونه که خداوند را از طریق سجده تعظیم میکند و در برابر ساحت قدس او
خضوع و
خشوع مینماید.»
سجده ملائکه بر آدم به دستور خداوند سبحان انجام گرفت دارای دو معنا میتواند باشد که یکی معنای ظاهری و یکی معنای واقعی و معنوی آن است.
معنای واقعی سجده ملائکة این است که: ما به ملائکه گفتیم که کاملاً در
اطاعت و
اختیار آدم باشید چون تمام نیروهای فعال جهان در اختیار انسان قرار گرفتهاند جز
شیطان که بر ضد مصالح انسان حرکت میکند.
لازمه این معنا این نیست که ملائکه حتی سجده ظاهری هم برای آدم نکرده باشند. زیرا ممکن است که همان صحنه در آن
روز واقع شد و ملائکه حالت خضوع و تواضع در پیشگاه آدم به خود گرفتند رمزی باشد برای این خضوع عملی که طول زندگی انسان تا ابد برای خود فرض دانستهاند.
سئوالی که در این میان مطرح میشود این است که: کیفیت سجده ملائکه چگونه بود؟ آیا آنها مثل انسانها سر روی خاک قرار دادند و برای آدم سجده نمودند؟
البته شاید به ذهن ما این خطور کند که سجده ملائکه بر آدم همان پیشانی بر خاک نهادن بود.
اما این با جنس ملائکه که از جنس ماده نیستند مطابقت ندارد. و اگر کسی از سجده ملائکه همان پیشانی بر خاک نهادن را برداشت کند در
حقیقت،
عالم تجرد را به عالم ماده
قیاس کرده است.
مثل این است که اگر گفتیم «قال اللَّه» یعنی
خداوند زبانش را در
دهان خود به حرکت در آورد و مطلبی را گفت.
پس اساساً کیفیت سجده ملائکه برای ما روشن نیست. فقط میتوانیم بگوییم که قطعاً یک حالتی از خودشان نشان دادهاند که آن حالت عنوان سجده نسبت به ملائکه بوده است.
سایت بلاغ، معارفی از قرآن، ص۷۷ - ۶۷، برگرفته از مقاله توحید در عبادت.