حزن پسندیده (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در برخی آیات
قرآن کریم به اندوه پسندیده برخی افراد اشاره شده است.
در
سوره اعراف به اندوه پسندیده
موسی -علیه السلام-، در پی
گوساله پرستی قومش اشاره شده است:
«و اتخذ قوم موسی من بعده من حلیهم عجلا جسدا له خوار... •
و لما رجع موسی الی قومه غضبـن اسفـا..
و قوم موسی پس از (عزیمت) او از زیورهای خود
مجسمه گوسالهای برای خود ساختند که صدای
گاو داشت آیا ندیدند که آن (
گوساله) با ایشان سخن نمیگوید و راهی بدانها نمینماید آن را (به
پرستش) گرفتند و ستمکار بودند• ... و• چون موسی خشمناک و اندوهگین به سوی
قوم خود بازگشت گفت پس از من چه بد جانشینی برای من بودید آیا بر فرمان پروردگارتان پیشی گرفتید و
الواح را افکند و (موی) سر برادرش را گرفت و او را به طرف خود کشید (
هارون) گفتای فرزند مادرم این قوم مرا ناتوان یافتند و چیزی نمانده بود که مرا بکشند پس مرا دشمن شاد مکن و مرا در شمار گروه ستمکاران قرار مده.»
«اسف» به معنای اندوه توام با
خشم است و گاهی نیز در یکی از دو معنای یاد شده به کار میرود
(«اسف» و جمله «و لما رجع...» در مقام ستایش است.)
در این دو
آیه ماجرای درگیری
موسی علیهالسّلام با
گوساله پرستان به هنگام بازگشت از
میعادگاه، که در آیه گذشته تنها اشارهای به آن شده بود تشریح گردیده، و عکس العمل شدید موسی علیهالسّلام که برای بیدار ساختن این جمعیت انجام داد، منعکس گردیده است.
نخست میگوید: " هنگامی که موسی خشمناک و اندوهگین به سوی قوم خود بازگشت و صحنه زننده و نفرت انگیز گوساله پرستی را مشاهده نمود، به آنها گفت بد جانشینانی برای من بودید و
آئین مرا ضایع کردید". (" اسف" آن چنان که"
راغب " در"
مفردات " میگوید به معنی" اندوه" توام" با
خشم " است، این کلمه گاهی به هر یک از این دو به تنهایی نیز اطلاق میشود و ریشه اصلی آن این است که
انسان شدیدا از چیزی ناراحت شود، طبیعی است اگر این ناراحتی نسبت به افراد زیردست باشد به صورت خشم و نشان دادن عکس العمل خشم آلود ظاهر میشود، و اگر نسبت به افراد بالادست و کسانی که تاب مقاومت در برابر آنها نیست بوده باشد به شکل اندوه آشکار میگردد از
ابن عباس نیز نقل شده که
حزن و
غضب (اندوه و
خشم) یک ریشه دارد اگر چه لفظ آنها مختلف است.
این آیه به خوبی نشان میدهد که موسی علیهالسّلام به هنگام بازگشت از میعادگاه پروردگار و قبل از آنکه با
بنی اسرائیل روبرو بشود، خشمناک و اندوهگین بود، و این به خاطر آن است که خداوند در میعادگاه، جریان را به موسی علیهالسّلام گفته بود که من قوم تو را بعد از تو آزمودم، و سامری آنها را گمراه ساخت (قال فانا قد فتنا قومک من بعدک و اضلهم السامری).
سپس موسی علیهالسّلام به آنها گفت: " آیا در فرمان پروردگار خود،
عجله نمودید" (ا عجلتم امر ربکم).
گرچه مفسران در تفسیر این جمله، سخن بسیار گفتهاند و احتمالات گوناگون دادهاند، ولی ظاهر آیات نشان میدهد که منظور این است که شما در برابر
فرمان خدا به نسبت تمدید مدت سی شب به چهل شب، عجله به خرج دادید و در قضاوت شتاب نمودید، نیامدن مرا دلیل بر
مرگ و یا
خلف وعده گرفتید، در حالی که لازم بود حد اقل کمی تامل کنید تا چند روزی بگذرد و حقیقت امر روشن گردد.
در این هنگام که موسی علیهالسّلام در برابر لحظاتی بحرانی و طوفانی از زندگی بنی اسرائیل قرار گرفته بود، سر تا پایش از شدت خشم برافروخته و اندوه عمیقی بر روح او سنگینی میکرد، و شدیدا نگران آینده
بنی اسرائیل بود، زیرا تخریب و فساد کار آسانی است، و گاه از دست یک نفر خرابیهای بزرگی ساخته است، ولی اصلاح و ترمیم کار مشکلی است.
مخصوصا در میان یک ملت نادان و لجوج و متعصب، اگر نغمه مخالفی سر داده شود، برچیدن آثار شوم آن به این آسانی ممکن نیست.
موسی علیهالسّلام در اینجا باید خشم شدید خود را آشکار سازد و دست به بالاترین عکس العملها بزند آن چنان که افکار تخدیر شده بنی اسرائیل را به هم بریزد و انقلابی در آن جامعه منحرف شده از حق ایجاد کند، در غیر این صورت بازگشت آنها به آسانی ممکن نیست.
قرآن عکس العمل شدید موسی علیهالسّلام را در برابر این صحنه و در این لحظات بحرانی و طوفانی چنین بازگو میکند" موسی بی درنگ الواح
تورات را از دست خود بیفکند و به سراغ برادرش
هارون رفت و سر و
ریش او را گرفت و به سوی خود کشید"! (و القی الالواح و اخذ براس اخیه یجره الیه).
چنان که از آیات دیگر قرآن مخصوصا
سوره طه استفاده میشود علاوه بر اینها شدیدا
هارون را مورد سرزنش و
ملامت قرار داد و بر او بانگ زد که آیا در حفظ عقائد جامعه
بنی اسرائیل کوتاهی کردی و با فرمان من مخالفت نمودی؟
در حقیقت این واکنش از یک سو روشنگر حال درونی موسی علیهالسّلام و التهاب و بیقراری و ناراحتی شدید او در برابر
بت پرستی و انحراف آنها بود، و از سوی دیگر وسیله مؤثری برای تکان دادن مغزهای خفته بنی اسرائیل و توجه دادن آنها به زشتی فوق العاده اعمالشان.
بنا بر این اگر فرضا انداختن
الواح تورات در اینجا زنندگی داشته باشد و حمله به سوی برادر کار صحیحی به نظر نرسد. اما با توجه به این حقیقت که بدون ابزار این واکنش شدید، و عکس العمل پر
هیجان ، هیچگاه بنی اسرائیل به اهمیت و عمق خطای خویش پی نمیبردند و ممکن بود آثار بت پرستی در اعماق ذهنشان باقی بماند، این کار نه تنها نکوهیده نبود بلکه
واجب و لازم محسوب میگردید.
و از اینجا روشن میشود که ما هیچ نیازی به توجیهاتی که بعضی از مفسران برای سازش دادن واکنش
موسی علیهالسّلام با مقام
عصمت انبیاء ذکر کردهاند نمیبینیم.
زیرا میتوان گفت در اینجا موسی علیهالسّلام به قدری ناراحت شد که در هیچ لحظه از تاریخ
بنی اسرائیل چنین ناراحتی و خشم شدیدی برای او رخ نداد، چون خود را در برابر بدترین صحنهها یعنی انحراف از خداپرستی به سوی
گوساله پرستی میدید و تمام آثار را در خطر مشاهده میکرد.
بنا بر این انداختن الواح و
مؤاخذه شدید
برادر در چنین لحظهای کاملا طبیعی بود.
این واکنش شدید و اظهار
خشم اثر تربیتی فوق العادهای در بنی اسرائیل گذارد، و صحنه را به کلی منقلب ساخت، در حالی که اگر موسی علیهالسّلام میخواست با کلمات نرم و ملایم آنها را اندرز دهد شاید کمتر سخنان او را میپذیرفتند.
در
سوره آل عمران آیه ۱۵۳ به اندوه پسندیده مؤمنان، به دلیل نافرمانی از دستور
پیامبر -صلی الله علیه و آله وسلم- و پیروز نشدن بر
مشرکان در
جنگ احد اشاره شده است:
«اذ تصعدون و لا تلوون علی احد و الرسول یدعوکم فی اخرکم فاثـبکم غمـا بغم لکیلا تحزنوا علی ما فاتکم و لا ما اصـبکم... ؛
(یاد کنید) هنگامی را که در حال گریز (از
کوه) بالا میرفتید و به هیچ کس توجه نمیکردید و
پیامبر شما را از پشت سرتان فرا میخواند پس (
خداوند) به سزای (این بی انضباطی) غمی بر غمتان (افزود) تا سرانجام بر آنچه از کف دادهاید و برای آنچه به شما رسیده است اندوهگین نشوید و خداوند از آنچه میکنید آگاه است.»
(تعبیر به «اثابکم» که بیانگر
ثواب و
جزا بودن غم دوم از سوی
خداوند در مقابل
غم اول است، نشانه پسندیده بودن آن است.)
اندوه شایسته مؤمنان
تهیدست بر عدم شرکت در
جهاد، به علت نداشتن امکانات رزمی در
سوره توبه آمده است:
«و لا علی الذین اذا ما اتوک لتحملهم قلت لا اجد ما احملکم علیه تولوا واعینهم تفیض من الدمع حزنـا الا یجدوا ما ینفقون؛
و (نیز) گناهی نیست بر کسانی که چون پیش تو آمدند تا سوارشان کنی (و) گفتی چیزی پیدا نمیکنم تا بر آن سوارتان کنم برگشتند و در اثر اندوه از چشمانشان اشک فرو میریخت که (چرا) چیزی نمییابند تا (در راه جهاد) خرج کنند.»
(با توجه به این نکته که آیه در مقام مدح مؤمنان تهیدست است که به علت نداشتن امکانات نتوانستند در جهاد شرکت کنند.)
" تفیض" از ماده" فیضان" به معنی ریزش بر اثر پر شدن است، هنگامی که
انسان ناراحت میشود اگر ناراحتی زیاد شدید نباشد، چشمها پر از
اشک میشود بی آنکه جریان یابد، اما هنگامی که ناراحتی به مرحله شدید رسید اشکها جاری میشود.
این نشان میدهد که این گروه از یاران پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم بقدری شیفته و دلباخته و عاشق
جهاد بودند، که نه تنها از معاف شدن خوشحال نشدند، بلکه همچون کسی که بهترین عزیزانش را از دست داده است، در غم این محرومیت اشک میریختند.
در
آیه ۷۵
سوره هود به حزن پسندیده
ابراهیم - علیه السلام-، در مورد مردم اشاره شده است:
«فلما ذهب عن ابرهیم الروع و جاءته البشری یجـدلنا فی قوم لوط•
ان ابرهیم لحلیم اوه منیب؛
پس وقتی
ترس ابراهیم زایل شد و مژده (فرزنددار شدن) به او رسید در باره قوم
لوط با ما (به
قصد شفاعت) چون و چرا میکرد؛ زیرا ابراهیم بردبار و نرمدل و بازگشت کننده (به سوی
خدا) بود.»
هنگامی که
وحشت ابراهیم از آنها زائل شد، و از طرفی
بشارت فرزند و جانشین برومندی به او دادند، فورا به فکر
قوم لوط که آن رسولان مامور نابودی آنها بودند افتاد و شروع به
مجادله و گفتگو در این باره با آنها کرد (فلما ذهب عن ابراهیم الروع و جاءته البشری یجادلنا فی قوم لوط) ("
روع " (بر وزن نوع) به معنی
ترس و
وحشت است، و" روع" (بر وزن نوح) به معنی
روح یا بخشی از روح که مرکز نزول ترس و وحشت است میباشد
در اینجا ممکن است این سؤال پیش آید که چرا ابراهیم در باره یک قوم آلوده گنهکار به گفتگو برخاسته و با رسولان پروردگار که ماموریت آنها به فرمان خدا است به
مجادله پرداخته است (و به همین دلیل تعبیر به" یجادلنا" شده، یعنی با ما مجادله میکرد) در حالی که این کار از شان یک
پیامبر، آن هم پیامبری به عظمت ابراهیم دور است.
لذا
قرآن بلافاصله در آیه بعد میگوید: " ابراهیم
بردبار، بسیار
مهربان، و
متوکل بر
خدا و بازگشت کننده به سوی او بود" (ان ابراهیم لحلیم اواه منیب) ("
حلیم " از حلم به معنی بردباری در راه رسیدن به یک هدف مقدس است و" اواه" در اصل به معنی کسی است که فراوان آه میکشد، خواه به خاطر ترس از مسئولیتهای خود باشد و یا مشکلات و مصائبی که دامن مردم را گرفته است، و" منیب" از ماده"
انابه " به معنی رجوع و بازگشت است.)
در واقع با این سه جمله پاسخ سر بسته و کوتاهی به این سؤال داده شده است.
ذکر این صفات برای ابراهیم به خوبی نشان میدهد که مجادله او مجادله ممدوحی بوده است، و این به خاطر آنست که برای
ابراهیم روشن نبود که فرمان
عذاب به طور قطع از ناحیه خداوند صادر شده، بلکه این احتمال را میداد که هنوز روزنه امیدی برای نجات این قوم باقی است، و احتمال بیدار شدن در باره آنها میرود، و به همین دلیل هنوز جایی برای
شفاعت وجود دارد، لذا خواستار تاخیر این
مجازات و
کیفر بود، چرا که او حلیم و بردبار بود، و نیز بسیار مهربان بود و نیز در همه جا به
خدا رجوع میکرد.
بنا بر این اینکه بعضی گفتهاند اگر مجادله ابراهیم با
خدا بود که معنی ندارد و اگر با فرستادگان او بود آنها نیز از پیش خود نمیتوانستند کاری انجام دهند، پس در هر صورت این مجادله نمیتوانست صحیح باشد؟
پاسخ این است که در برابر یک حکم قطعی نمیتوان گفتگو کرد، اما فرمانهای غیر قطعی را با تغییر شرائط و اوضاع میتوان تغییر داد چرا که راه بازگشت در آن بسته نیست و به تعبیر دیگر فرمانهایی است
مشروط نه
مطلق.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حزن پسندیده».