• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حلیمه سعدیه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



سیره‌نویسان در کتب خود، حلیمه سعدیه را جزء مادران رضاعی پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و در شمار بانوانی قرار داده‌اند که به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شیر داده است.



متأسفانه از او و چندوچون زندگی‌اش، خبر چندانی در دست نداریم؛ بیش‌ترین اطلاعاتی که از او در تاریخ ثبت و ضبط شده است، متوجه ایام طفولیت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است که البته برخی از موارد آن با اوهام و افسانه‌های عجیبی نیز توام گردیده است.
حلیمه دختر عبدالله بن حارث معروف به ابوذؤیب بوده، سلسله نسبش به قیس بن عیلان بن مضر می‌رسید. بدین ترتیب نسب او، با نسب رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در «مضر» که جد هفدهم پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز به شمار می‌رود، مشترک می‌گردد. سلسله نسب کامل او به این شرح است:
حلیمه بنت ابی‌ذؤیب عبدالله بن حارث بن شجنة بن ناصرة بن فصیة بن سعد بن بکر بن هوازن بن منصور بن عکرمة بن خصفة بن عیلان بن مضر. پدر حلیمه، ابوذُؤَیْب عبدالله‌ بن حارث‌ بن شِجْنَه سَعدی، از قبیله سعد بن بکر بن هَوازِن بود.


همسر حلیمه، حارث‌ بن عبدالعُزّی بن رفاعه نام داشت و کنیه‌اش ابوکبشه بود. ظاهراً یکی از دلایلی که قریش پیامبر را ابن ابی‌کبشه می‌خواندند، همین بوده است.


عبدالله، انیسه و حذاقه (جذامه ـ حذافه) که به شیما معروف بود، فرزندان حلیمه به شمار می‌آمدند.


افتخار دایگی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کم‌فضیلت نبود و هر زنی را شایسته نیست که افتخار دایگی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را بر عهده گیرد؛ خداوند متعال، حلیمه سعدیه را به رضاع او شرف داد و به تربیتش تخصیص داد. او دارای عقل و فضل بود و خداوند در دنیا و آخرت از برکتش برخوردار کرد.
حلیمه پس از ثُوَیبه، کنیز ابولهب که چند روزی به پیامبر شیر داد، شیر دادن به پیامبر اکرم را بر عهده گرفت. یعقوبی،بلاذری و مسعودی
[۱۹] مسعودی، ابوالحسن، مروج الذهب، ج۳، ص۱۳.
گزارش مختصری درباره سپردن پیامبر به حلیمه به دست داده‌اند، اما ابن اسحاق ابن‌هشام، طبری، ابن‌جوزی، ذهبی و ابن‌اثیر درباره وقایع دوران کودکی پیامبر و چگونگی سپردن او به حلیمه، به‌تفصیل سخن گفته‌اند.

۴.۱ - سخنی از حلیمه

گزارش این واقعه بدون پیرایه از زبان حلیمه چنین نقل شده است:
«به سالی خشک که هیچ چیز نبود به همراه شویَم حارث، روانه شهر مکه شدیم. زنان بنیسعد جلوتر از ما نزد شیرخوارهای‌شان رفته بودند و کودکی را به دایگی پذیرفته بودند. من هم سراغ شیرخواره‌ای را گرفتم. مرا نزد عبدالمطلب راه‌نمایی کردند و گفتند: «او را نوزادی است که نیاز به دایه دارد»، نزد او رفتم.
علت این‌که او را به دایگان دیگر نداده بودند، این بود که نوزاد قریش، پستان هیچ‌یک از زنان شیرده را نمی‌گرفت؛ با آمدن من کودک پستانم را گرفت و مکید؛ در این لحظه خاندان عبدالمطلب غرق در شادی شدند. عبدالمطلب رو به من کرده و گفت: «از کدام قبیله‌ای؟» گفتم: «از بنیسعد» گفت: «اسمت چیست؟» گفتم: «حلیمه» عبدالمطلب از اسم و نام قبیله‌ام بسیار شاد شد و گفت: «آفرین؛ دو خوی پسندیده و دو خصلت شایسته، یکی سعادت و خوش‌بختی و دیگری حلم و بردباری. آن‌گاه او را به صحرا بردم».

۴.۲ - نقلی دیگر

چون مرکب حلیمه از شدت تنگ‌دستی و قحطی ناتوان و لاغر بود، از دیگران عقب افتاد و دیر به مکه رسید. در نتیجه، فقط نوه عبدالمطلب مانده بود که به دلیل یتیم بودنش، کسی حاضر نشده بود به او شیر بدهد، زیرا می‌ترسیدند دستمزد مناسبی دریافت نکنند.


حوادث این دوران، در تمام منابع، از زبان خود حلیمه نقل شده است. چون پیامبر دوران شیرخوارگی و کودکی‌اش را در میان قبیله بنیسعد بن بکر بن هوازن گذرانده بود، خود را فصیح‌ترین مرد عرب می‌دانست
ظاهراً مردم مکه کودکانشان را برای آموختن فصاحت به قبایل بادیه‌نشین می‌سپردند.


حلیمه در سالی که قحطی بزرگی میان قبیله بنیسعد افتاده بود، همراه با نُه تن از زنان قبیله، برای امرار معاش از طریق شیردهی به کودکان قبایل ثروتمند مکه عازم این شهر شد.


حلیمه بلافاصله پس از بر عهده گرفتن شیردهی به پیامبر، آثار خیر و برکت را در زندگی‌اش مشاهده کرد. او که بر اثر تنگ‌دستی شیرش کم شده بود و به‌سختی به پسر خود شیر می‌داد، از آن پس به راحتی حضرت محمد و پسر خویش را سیر می‌کرد. حتی شتر ضعیف و ناتوانش نیز پُرشیر و نیرومند گشت، به گونه‌ای که هنگام بازگشت، از همراهانش سبقت گرفت و همه با حیرت دلیل آن را جویا می‌شدند و حلیمه همه اینها را نتیجه حضور کودک بنی‌هاشم می‌دانست و بارها بدان اشاره می‌کرد.
حلیمه از همان لحظه که آن نوزاد مبارک (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را تحویل گرفت، آثار خیر و برکت از او نمایان گردید و خشک‌سالی از سرزمین بنیسعد رخت بر بست و... .


پس از آنکه حضرت محمد به دو سالگی رسید، حلیمه او را از شیر گرفت و به مکه نزد مادرش، آمنه بنت وهْب، برد. حضور این کودک باعث شده بود که گله گوسفندان حلیمه از دیگر گله‌های قبیله بنیسعد پربارتر شود و او ترجیح می‌داد کودک را بیش‌تر نزد خود نگاه دارد. سرانجام، با اصرار او، به دلیل شیوع وبا در مکه و ترس آمنه از سرایت بیماری به فرزندش، حلیمه بار دیگر کودک شیرخوار را نزد خود نگاه داشت.


رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیوسته روابط عاطفی خود را با حلیمه سعدیه حفظ کرده تا پایان عمر او، پیوسته برایش صله و لباس می‌فرستاد.


پیامبر همیشه از حلیمه تکریم کرده و به وی احترام می‌گذاشت.

۱۰.۱ - هنگام ازدواج پیامبر

زمانی که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با خدیجه (سلام‌الله‌علیها) ازدواج کردند، حلیمه به مکه به حضور آن حضرت آمد و از قحطی و خشک‌سالی و هلاکت گوسفندان و چهارپایان شکایت کرد. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در این مورد با خدیجه (سلام‌الله‌علیها) صحبت کردند که به او کمک کند. خدیجه چهل گوسفند و شتری راهوار که برای سواری زن‌ها در کوچیدن تربیت شده بود، به حلیمه بخشید و او به بادیه برگشت.

۱۰.۲ - پس از رسالت پیامبر

بعد از رسالت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز، حلیمه نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌آمد و مورد احترام و تکریم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قرار می‌گرفت. حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ردای خود را به احترام او پهن می‌کردند و او را بر آن می‌نشاند و حاجتش را برآورده می‌کرد.

۱۰.۲.۱ - روایتی از ابن سعد

ابن سعد با اسنادش از محمد بن منکدر روایت می‌کند که «زنی از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اجازه ورود گرفت. این زن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را شیر داده بود. همین‌ که او را آوردند، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برخاست و مادر مادرگویان ردای خویش را برای او گسترد که روی آن بنشیند».

۱۰.۲.۲ - روایتی از ابی‌طفیل

ابی‌طفیل نیز روایتی را نقل کرده که «رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در جعرانه (محلی در یک منزلی مکه) بودند و بین مردم گوشت تقسیم می‌کردند، من در آن زمان کودک بودم و گوشت شتر حمل می‌کردم؛ پس دیدم زنی به سویش آمد. پس چون نزدیک شد، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ردایش را برای او پهن کرد و آن زن بر آن نشست گفتم: او کیست؟ گفتند: مادر رضاعی‌اش است».

۱۰.۲.۳ - روایاتی دیگر

از عطاء بن یسار و عمر بن سعد نیز روایات مشابهی نقل شده است که حاکی از احترام زائدالوصف رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نسبت به حلیمه سعدیه است.

۱۰.۲.۴ - آزادی اسرای هوازن

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای حلیمه سعدیه احترام زیادی قائل بودند. ایشان حتی بعد از آگاهی از وفات حلیمه، و به احترام او، در سایه علاقه و محبت و قدرشناسی از آن کار نیک، کلیه اسیران متعلق به هوازن که بالغ بر ۶ هزار نفر می‌شدند، آزاد کردند.
پس از جنگ حنین و شکست هوازن، رسول خدا به احترام حلیمه و پیوندی که با آن قبیله داشت و به درخواست خواهر رضاعی‌اش، شیماء، تمام سهم خود و بنی‌هاشم، از اموال و اسرا، را بخشید و اصحاب نیز، به پیروی از او، همین کار را کردند.


گفته شده است دو تا سه ماه بعد واقعه‌ای عجیب برای کودک روی داد، که به شقّ صدر معروف است. فرشتگانی به شکل مردانی با لباس سفید ظاهر شدند، سینه او را شکافتند، لکه سیاهی را از قلب او بیرون آوردند و قلب او را در تشتی زرین شست‌وشو دادند و سپس سینه او را التیام بخشیدند. برادر رضاعی او، که در وادی نزدیک منزل شاهد این ماجرا بود، سراسیمه به حلیمه خبر رساند.
حلیمه به‌شدت نگران شد و کودک را نزد کاهنی برد تا در این‌باره حکم کند. کاهن پس از شنیدن سخنان کودک، هشدار داد که او در آینده دین مردم را تغییر خواهد داد. حلیمه نگران‌تر شد و تصمیم گرفت برای حفظ جان کودک از دست دشمنان، او را به نزد مادرش در مکه بازگرداند.


نویسندگان دلایل بسیاری در رد این داستان _که گفته شده چند نوبت در زندگی پیامبر رخ داد ــ و ساختگی بودن روایات راجع به آن ذکر کرده‌اند.
[۷۶] محمود ابوریّه، اضواء علی‌السنة المحمدیة، او، دفاع عن‌الحدیث ص۱۸۷ـ۱۸۸.
[۷۷] هاشم معروف حسنی، سیرة‌ المصطفی ص۴۶.



پس از دو سال که دوران شیرخوارگی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تمام شد، حلیمه او را به مکه نزد مادرش آمنه آورد؛ ولی تمایل نداشت وی را به خانواده‌اش بسپارد؛ چراکه باعث خیر و برکت در زندگیشان بود. آمنه (سلام‌الله‌علیها) نیز به حلیمه گفت: «من از وبا بر فرزندم بیمناکم، او را دیگر بار به صحرا بازگردان». حضرت محمد پنج سال در قبیله بنیسعد بن بکر بود. آنگاه، حلیمه او را در پنج سالگی نزد مادر و جدش عبدالمطلب بازگرداند. یعقوبی گفته که او به هنگام بازگشت، پنج و به قولی چهار ساله بوده است.


در ایمان آوردن حلیمه به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اختلاف است؛ اما اکثر علما و سیره‌نویسان بر اسلام حلیمه اشاره داشته‌اند.

۱۴.۱ - دیدگاه اول

عده‌ای از سیره‌نویسان هم بر این عقیده‌اند که پس از آن‌که آیین اسلام ظهور کرد، او به همراه همسر (و فرزندانش) به حضور پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمده و قبول اسلام کردند.

۱۴.۲ - دیدگاه دوم

عده‌ای هم پذیرش اسلام حلیمه به همراه شوهر و فرزندانش را مربوط به زمان بعد از فتح مکه ذکر کرده‌اند که این روایات با توجه به اخبار وفات او از زبان خواهر او، بعد از غزوه هوازن، بعید به نظر می‌رسد.


از زمان وفات حلیمه سعدیه اطلاع دقیقی در دست نیست. روایات متعددی از سوی مورخان در خصوص این امر وجود دارد؛ از جمله نقل شده است که:

۱۵.۱ - نقل اول

بنا به روایتی حلیمه قبل از فتح مکه به ‌دست مسلمانان (رمضان سال ۸) وفات یافت.
پس از فتح مکه، وقتی پیامبر با خواهر رضاعی‌اش، شَیْماء، دیدار کرد. (بعد از فتح مکه، خواهر حلیمه سعدیه، از بنیسعد بن بکر بر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که در ابطح به سر می‌بردند، وارد شد و برایش «جربا» (غذایی تهیه‌شده از آرد و شیر و روغن) هدیه آورده بود. سپس او خود را معرفی کرد). احوال حلیمه را پرسید و او خبر مرگ حلیمه را به پیامبر داد. چشمان پیامبر پر از اشک شد و از بازماندگان او پرسید. سپس خواهرش از او درخواست عطیه‌ای کرد و پیامبر نیازش را برآورده ساخت.
اما روایتی دیگر حاکی از این است که حلیمه پس از غزوه حُنین در شوال سال هشتم در جِعِرّانه به حضور پیامبر اکرم رسید و رسول خدا به او احترام کرد.
(که به‌جای حلیمه، نام شیماء خواهر رضاعی رسول خدا را ذکر کرده است.)

۱۵.۲ - نقل دوم

بعضی دیگر از مورخین بر این اعتقادند که خبر وفات حلیمه سعدیه بعد از فتح خیبر، در سال هفتم هجری به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رسید.

۱۵.۳ - نقل سوم

عده‌ای دیگر هم بر این گفته‌اند که او بعد از رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، در زمان ابوبکر و عمر نیز زنده بود و مورد حمایت و احترام آنها بوده است.
بنا بر به روایاتی، حلیمه روزگار خلافت ابوبکر و عمر را درک کرد و آن دو با احترام با وی رفتار می‌کردند.


بعد از وفات، ایشان را در محلی در قبرستان بقیع که امروز به قبرستان شهدای «حرّه» معروف است، به خاک سپردند.


حلیمه راوی اصلی دوران شیرخوارگی و ایام طفولیت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است و عمده روایات او را عبدالله بن جعفر حکایت کرده است.


• ابن‌اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابه، چاپ محمد ابراهیم بنا و محمد احمد عاشور، قاهره، ۱۹۷۰ـ۱۹۷۳.
• ابن‌اثیر، الکامل فی‌التاریخ، بیروت، ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۶، چاپ افست، ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲/ ۱۹۷۹ـ ۱۹۸۲.
• ابن‌اسحاق، سیرة ابن‌اسحاق، چاپ محمد حمیداللّه، قونیه، ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
• ابن‌جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
• ابن‌حبیب، کتاب المحبر|المُحَبَّر، چاپ ایلزه لیثتن اشتتر، حیدرآباد، دکن ۱۳۶۱/۱۹۴۲، چاپ افست، بیروت.
• ابن‌سعد، الطبقات الکیری (بیروت).
• ابن‌قتیبه، المعارف، چاپ ثروت عکاشه، قاهره ۱۹۶۹.
• ابن‌هشام، السیرة‌النبویه، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: داراحیاء التراث العربی.
• محمود ابوریّه، اضواء علی‌السنة المحمدیة، او، دفاع عن‌الحدیث، قاهره: دارالمعارف، چاپ افست، قم.
• احمدبن یحیی بلاذری، انساب‌الاشراف، چاپ محمود فردوس عظم، دمشق، ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰.
• هاشم معروف حسنی، سیرة‌المصطفی، بیروت، ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
• محمدبن احمد ذهبی، تاریخ‌ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، السیرة‌النبویة، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، ۱۴۱۵/۱۹۹۴.
• طبری، تاریخ الطبری.
• جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم)، قم، ۱۳۸۵ش.
مسعودی، تنبیه والاشراف.
مسعودی، مروج، بیروت.
• یعقوبی، تاریخ یعقوبی.


۱. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۱، ص۱۳۲، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۲۷.    
۲. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۱، ص۱۳۲، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۲۷.    
۳. ‌اندلسی، ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۶۵، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۱۸.    
۴. ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۶۰، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۵. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۸۹، تحقیق محمدعبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.    
۶. ابن‌ اسحاق، محمد، سیرة ابن‌ اسحاق، ص۴۹ ۵۰.    
۷. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۱۱۰.    
۸. بغدادی، محمد بن حبیب، المُحَبَّر، ص۱۳۰.    
۹. بلاذری، احمدبن یحیی، انساب‌ الاشراف، ج۱، ص۹۳، تحقیق سهیل زکارو ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.    
۱۰. بغدادی، محمد بن حبیب، المُحَبَّر، ص۱۲۹ ۱۳۰.    
۱۱. بلاذری، احمدبن یحیی، انساب‌ الاشراف، ج۱، ص۹۳، تحقیق سهیل زکارو ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.    
۱۲. ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۶۱، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۱۳. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۸۹، تحقیق محمدعبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.    
۱۴. کراجکی، ابوالفتح، کنزالفؤائد، ج۱، ص۱۶۷، قم، دارالذخائر، ۱۴۱۰.    
۱۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۷۳.    
۱۶. ابن‌جوزی، ابوالفرج، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۲، ص۲۶۰۲۶۱.    
۱۷. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۰، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، ۱۹۸۸.    
۱۸. بلاذری، احمدبن یحیی، انساب‌ الاشراف، ج۱، ص۹۴، تحقیق سهیل زکارو ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.    
۱۹. مسعودی، ابوالحسن، مروج الذهب، ج۳، ص۱۳.
۲۰. ابن‌ اسحاق، محمد، سیرة ابن‌ اسحاق، ص۴۹ ۵۱.    
۲۱. ابن‌هشام، حمیری، عبدالملک، السیرة‌ النبویة، ج۱، ص۱۰۴.    
۲۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۷۲.    
۲۳. ابن‌جوزی، ابوالفرج، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۲، ص۲۶۱۲۷۰.    
۲۴. ذهبی، محمدبن احمد، تاریخ‌ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۱، ص۴۵-۴۸، السیرة‌ النبویة.    
۲۵. ابن‌اثیر، عزالدین علی، الکامل فی‌ التاریخ، ج۱، ص۴۵۹۴۶۲.    
۲۶. ابن شهر آشوب، مناقب، ج۱، ص۳۳، قم، انتشارات علامه، ۱۳۷۹.    
۲۷. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۵، ص۳۸۷ ۳۸۸، تهران، اسلامیه.    
۲۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۵، ص۳۸۸، تهران، اسلامیه.    
۲۹. حلبی شافعی، ابوالفرج، السیرة الجلبیه، ج۱، ص۱۳۱، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۲۷.    
۳۰. ابن‌ اسحاق، محمد، سیرة ابن‌ اسحاق، ص۴۹ ۵۰.    
۳۱. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۱۱۱.    
۳۲. بلاذری، احمدبن یحیی، انساب‌ الاشراف، ج۱، ص۹۳ ۹۴، تحقیق سهیل زکارو ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.    
۳۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱، ص۵۷۳.    
۳۴. ابن‌جوزی، ابوالفرج، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۲، ص۲۶۲.    
۳۵. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۱۱۳.    
۳۶. ابن‌هشام، حمیری، عبدالملک، السیرة‌ النبویة، ج۱، ص۱۰۸.    
۳۷. دینوری، ابن‌قتیبه، المعارف ص۱۳۲، چاپ ثروت عکاشه، قاهره ۱۹۶۹.    
۳۸. ابن‌هشام، حمیری، عبدالملک، السیرة‌ النبویة، ج۱، ص۱۰۶.    
۳۹. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۱۵۱.    
۴۰. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۱۱۱.    
۴۱. بلاذری، احمدبن یحیی، انساب‌ الاشراف، ج۱، ص۹۳ ۹۴، تحقیق سهیل زکارو ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.    
۴۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱، ص۵۷۳-۵۷۴.    
۴۳. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء والتاریخ، ج۴، ص۱۷۳، پورت سعید، مکتبة الثقافه الدینیه، بی‌تا.    
۴۴. ابن‌ اسحاق، محمد، سیرة ابن‌ اسحاق، ص۴۹ ۵۰.    
۴۵. ابن‌جوزی، ابوالفرج، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۲، ص۲۶۲۲۶۱.    
۴۶. ابن‌هشام، حمیری، عبدالملک، السیرة‌ النبویة، ج۱، ص۱۰۶.    
۴۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱، ص۱۰۶-۱۰۷.    
۴۸. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۶، تحقیق سهیل زکارو ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.    
۴۹. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۵، تحقیق سهیل زکارو ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.    
۵۰. صالحی دمشقی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱، ص۳۸۳، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۴.    
۵۱. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۹۲، تحقیق محمدعبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.    
۵۲. ابن‌جوزی، ابوالفرج، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۲، ص۲۷۰.    
۵۳. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۹۲، تحقیق محمدعبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.    
۵۴. ‌اندلسی، قاضی عیاض، الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، ج۲، ص۱۱۵، عمان، دارالضیحاء، چاپ دوم، ۱۴۰۷.    
۵۵. ابن‌جوزی، ابوالفرج، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۲، ص۲۷۰.    
۵۶. ذهبی، محمدبن احمد، تاریخ‌ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۱، ص۴۸، السیرة‌ النبویة.    
۵۷. صالحی دمشقی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱، ص۳۸۲، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۴.    
۵۸. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۹۲، تحقیق محمدعبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.    
۵۹. ابن اثیر، عزالدین علی، اسدالغابه، ج۶، ص۶۹، بیروت، دارالفکر، ۱۹۵۳.    
۶۰. عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۸۸، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵.    
۶۱. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۲، ص۲۷۰، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ هشتم، ۱۹۸۶.    
۶۲. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۵، ص۱۹۹، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۲۷.    
۶۳. عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۸۷، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵.    
۶۴. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۹۲، تحقیق محمدعبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.    
۶۵. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۳، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، ۱۹۸۸.    
۶۶. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۳، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، ۱۹۸۸.    
۶۷. مسعودی، ابوالحسن، التنبیه والاشراف، ص۱۹۶ ۱۹۷.    
۶۸. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۱۱۴۱۱۵.    
۶۹. ابن‌ اسحاق، محمد، سیرة ابن‌ اسحاق، ص۴۹ ۵۰.    
۷۰. ابن‌هشام، حمیری، عبدالملک، السیرة‌ النبویه، ج۱، ص۱۰۷-۱۰۸.    
۷۱. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۱۱۲.    
۷۲. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۰، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، ۱۹۸۸.    
۷۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱، ص۵۷۷.    
۷۴. ابن‌جوزی، ابوالفرج، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۲، ص۲۶۷.    
۷۵. ابن‌اثیر، عزالدین علی، الکامل فی‌ التاریخ، ج۱، ص۴۶۴۴۶۵.    
۷۶. محمود ابوریّه، اضواء علی‌السنة المحمدیة، او، دفاع عن‌الحدیث ص۱۸۷ـ۱۸۸.
۷۷. هاشم معروف حسنی، سیرة‌ المصطفی ص۴۶.
۷۸. عاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی ج۲، ص۱۶۷۱۷۲.    
۷۹. دینوری، ابن‌قتیبه، المعارف ص۱۳۲، چاپ ثروت عکاشه، قاهره ۱۹۶۹.    
۸۰. بلاذری، احمدبن یحیی، انساب‌ الاشراف، ج۱، ص۹۳ ۹۴، تحقیق سهیل زکارو ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.    
۸۱. مسعودی، ابوالحسن، التنبیه والاشراف، ص۱۹۶ ۱۹۷.    
۸۲. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۰، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، ۱۹۸۸.    
۸۳. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۰، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، ۱۹۸۸.    
۸۴. حلبی شافعی، ابوالفرج، السیرة الجلبیه، ج۱، ص۱۳۶ ۱۳۷، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۲۷.    
۸۵. صالحی دمشقی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱، ص۳۸۳، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۴.    
۸۶. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء والتاریخ، ج۵، ص۸، پورت سعید، مکتبة الثقافه الدینیه، بی‌تا.    
۸۷. ابن‌اثیر، عزالدین علی، الکامل فی‌ التاریخ، ج۱، ص۴۶۰.    
۸۸. ابن اثیر، عزالدین علی، اسدالغابه، ج۶، ص۶۹، بیروت، دارالفکر، ۱۹۵۳.    
۸۹. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۳، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، ۱۹۸۸.    
۹۰. دیار بکری، حسین، تاریخ خمیس فی احوال انفس الانفیس، ج۱، ص۲۲۲، بیروت، دار صادر.    
۹۱. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۹۲، تحقیق محمدعبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.    
۹۲. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۱۱۴.    
۹۳. ابن اثیر، عزالدین علی، اسدالغابه، ج۲، ص۶۹، بیروت، دارالفکر، ۱۹۵۳.    
۹۴. عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۸۷، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵.    
۹۵. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۲، ص۲۷۰، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ هشتم، ۱۹۸۶.    



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله حلیمه سعدیه، ص۶۴۸۷.    
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «حلیمه سعدیه»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۵/۲۹.    



جعبه ابزار