• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خلیل‌ بن احمد فراهیدی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



‌خلیل بن احمد فراهیدی، عالم نحو و فقه اللغة عرب و واضع علم عروض عربی است. علوم نحو و قرائت و حدیث را در بصره نزد اساتید خود آموخت و لغت را در میان قبائل بدوی یاد گرفت. آشنایی زیادی با علم موسیقی داشت و این آشنایی او منجر به اختراع و وضع قواعد برای علم عروض توسط او شد.



خليل بن احمد بن عمر بن تميم، ابو عبدالرحمن، ابو الصفاى فراهيدى يحمدى عتكى أزدى باهلى بصرى نحوى عروضى، در سال ۱۰۰ هجرى در شهر بصره به دنيا آمد.
پدرش بنا بر نقل«شذرات» اولين كسى است كه بعد از پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نام او را احمد گذارده‌اند.
او از کودکی به علم و دانش علاقه داشت و پدرش نيز، كه خود از اهل علم بود، نخستين معلم او بود.


خليل يكى از چهره‌هاى درخشان علم لغت است، ولى متاسفانه بسيارى از دانش پژوهان با گسترۀ شخصيت علمى او آشنا نيستند و او را فقط به عنوان يكى از علماى بزرگ علم نحو مى‌شناسند.
برخى نيز او را فقط استاد سیبویه مى‌دانند كه جايگاه مهمى را در «الکتاب» سيبوبه به خود اختصاص داده است و شگفت‌انگيز اين كه شخصيت علمى خليل با وجود آنكه بسيارى از معاصران و علماى متاخر از علم و دانش او بهره‌هاى فراوان برده‌اند، هنوز ناشناخته است.
او علاوه بر تخصص در علومى مانند عَروض و ادبیات و شعر و موسيقى، در علم لغت نيز استاد فن بوده است.
او اولين معجم عربی را نگاشته و بنابر اعتراف بسيارى از علما، مبتكر اين علم بوده است.
خليل بن احمد فراهيدى از علماى بزرگ شهر بصره و مورد احترام مردم و علما بود.
او ظاهرى ساده داشت و مانند مردم زندگی مى‌كرد. شاگردان فراوانى نزد او درس خوانده و به مقامات دنيوى رسيده بودند، اما او زندگى ساده خود را حفظ كرده بود.
حكام و پادشاهان از او دعوت به عمل مى‌آوردند، اما او نمى‌پذيرفت و با نشان دادن قطعه نانى خشك به آنان، بى‌نيازى خود را اعلام مى‌كرد.
روزى او قصد سفر به خراسان كرد. بيش از سه هزار نفر از مردم بصره به مشايعت او رفتند كه در ميان آنان علماى فراوانى نيز حاضر بودند.


بسيارى از علما مذهب او را شیعه دانسته‌اند مانند: علامۀ حلی، ابن ادریس، شیخ بهایی، علامۀ مجلسی و علامه میرزا عبد الله افندی صاحب ریاض العلما.
در كتاب‌هاى روايى شيعه نيز از او روايت نقل مى‌شود. شیخ صدوق در كتاب «الأمالی» و«علل الشرایع» روايتى از او آورده است. او مى‌گويد: روزى سعید بن اوس انصاری از خلیل بن احمد عروضی مى‌پرسد: چرا مردم از دور حضرت علی (علیه‌السلام) پراكنده شدند، با وجود آنكه همه مقام و منزلت آن حضرت را در اسلام و نزد رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله) مى‌دانستند؟
خليل پاسخ مى‌دهد: به خدا سوگند نورانيت حضرت على (عليه‌السلام) همه را مبهوت ساخته بود و آن حضرت از همه برگزيدگان مردم بالاتر بود، ولى مردم به كسانى مايل‌ترند كه به آنها شبيه‌تر باشد.


در كتاب‌هاى روايى روايات فراوانى از او نقل شده كه عموما روايات اخلاقى است.
از جمله او مى‌گويد: زيباترين کلام در فراگيرى علم و دانش سخن حضرت على (عليه‌السلام) است كه مى‌فرمايد:« قيمة كل امرى‌ء ما يحسن»، يعنى ارزش هر انسان به اندازۀ چيزهايى است كه به او زیبایی و نيكويى بخشيده است (از صفات و گفتار و کردار).
و در روايتى از حضرت رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌و‌آله) مى‌گويد:« أفضل العبادة الفقه و أفضل الدين الورع»، يعنى بهترين عبادت انديشيدن پيرامون دین و فهم و فراگيرى دين و بهترين ديانت و ديندارى پرهیزگاری و خويشتن‌دارى است.


سخنان حكمت‌آميزى از خليل نقل شده است كه اينك به برخى از آنها اشاره مى‌شود:
۱- او در شأن حضرت على (عليه‌السلام) گفته است: «بى‌نيازى او از همه و نياز همه به او، دليل بر اين است كه او امام همه است.»
۲- همچنین در فضیلت حضرت على (عليه‌السلام) سوال شد؛ که جواب داد: «چه می‌توان گفت در حق کسی که دوستان و دشمنان فضائل وی را مخفی کردند؟ دوستان از ترس و دشمنان از حسادت. و با همه اين ها فضائل و مناقبش شرق و غرب عالم را فرا گرفته است.»
۳- يونس بن حبيب مي گويد:
از خليل بن احمد سوال کردم: چرا اصحاب پيامبر (صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم) گويا همگی فرزند يک مادر هستند و علی (عليه‌السلام) فرزند مادری ديگر؟ خليل پاسخ داد: زيرا آن حضرت را تقدّم در اسلام و برتری در عمل و شرف و علاقه به جهاد، از سايرين ممتاز ساخته است.
۴- ابوزيد نحوی انصاری می‌گويد:
از ابن احمد سوال کردم که چرا مردم علی را رها کردند در حالی که آن حضرت در پيشگاه پيامبر (صلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم) و مسلمانان جايگاهی بلند داشت و خدماتش به اسلام بسيار زياد بود؟
خليل (در پاسخ گفت): زيرا خداوند او را از ديگران جدا کرده و مردم به اشباه و نظاير خود، متمايل هستند. آيا اين شعر را شنيده‌ای:
هر گروهی به مانند و شبيه خود متمايل است؛ آيا نديدی فيل را که با فيل الفت و تمايل دارد.
۵- با كسى كه با تو مساوى نيست، راه نرو و با كسى كه او را دوست ندارى، همنشين نشو و درباره چيزى كه فايده‌اى براى تو ندارد، سخن نگو.
۶- علم، بخشى از خود را به تو نخواهد داد، مگر آنكه تو تمام وجودت را به او بدهى.
۷- باصفاترين لحظۀ ذهن انسان، وقت سحر است.
۸- كاملترين لحظه عمر انسان از نظر عقل و ذهن، چهل سالگى است و اين سنى است كه پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله) در آن به پيامبرى رسيد.
۹- انسان مال را براى سه نفر دشمن جمع مى‌كند، شوهر آینده همسر، شوهر دختر و زنِ فرزند و انسان عاقل، زادى براى آخرت خود جمع مى‌كند نه براى اينها.
۱۰- پاسخ گو، قبل از پاسخ فكر مى‌كند، نه بعد از آن.


۱- سفيان بن ثوری اظهار می‌دارد:
کسی که دوست دارد نگاه کند به مردی که از طلا و مشک آفريده شده، به خليل بن احمد نظر کند.
۲- ابو طيب لغوی (متوفای ۳۵۱ هـ . ق) بيان داشته است:
مانند خليل، يافت نشد؛ نه قبل از او و نه بعد از او.
[۹] اللغوي الحلبي، عبد الواحد بن علي، مراتب النحويين، ص ۲۷.

۳- جلال الدين سيوطی (متوفای ۹۱۱ هـ . ق) اديب نامی جهان عرب و اسلام می‌گويد:
خليل بن احمد ضرب المثل تقوا در زمان خود بود؛ چرا که همه مردم بر اين باور بودند که بعد از صحابه رسول خدا (صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) با تقواتر از وی وجود ندارد. او خيرخواه، متواضع و با عفت بود.
۴- نضر بن شمیل می‌گوید:
با آن که خليل بصری می‌توانست اموال زيادی گردآوری نمايد در بعضی مواقع حتی يک فلس (پول رايج آن زمان) در بساط نداشت. او با تمام مشقت در نيستان‌های بصره روزگار می‌گذراند و اين در حالی بود که شاگردانش به وسيله علومی که از وی آموخته بودند توانستند ثروت زيادی جمع‌آوری نمايند. خليل بن احمد، در فراسوی تعلیم و تعلم به مبارزه با خصم درون و برون نيز اشتغال داشت به گونه ای که يک سال به حج مشرف می‌شد و سال در جهاد شرکت می‌کرد.
۵- توجی (از اديبان عرب) می‌گويد:
اديبان تمام نواحی، در مکه گرد آمده بوديم و در مورد دانشمندان جهان عرب سخن می‌رانديم و هر کس در برتری ادیب شهر خود بر سايرين تکلم می‌کرد؛ تا آن که ذکر خليل به ميان آمد. آن‌گاه ملاحظه کرديم تمام اديبان و دانشمندان حاضر در مجلس، او را با تقواترين مردم و کليد دانش‌ها و به وجود آورنده تحول و دگرگونی در علوم دانستند.
[۱۲] مراتب النحويين، ص ۲۹
.
۶- ابن معتز (متوفای ۳۱۸ هـ . ق) می‌گويد:
خليل ابن احمد، داناترين مردم در نحو و ديگر علوم و دقتش از همگان بيشتر است. وی استاد همه مردم زمان خود و بدون رقيب محسوب می‌گردد.
۷- سیرافی، بزرگ اديب عرب (متوفای ۳۶۸ ه. ق) بيان می‌دارد:
تخصص خليل در نحو و استخراج مسائل آن به نهايت رسيده بود.
۸- حمزة بن حسن اصفهانی (متوفای ۴۶۰ هـ . ق) می‌گويد:
احمد بن طیب که فیلسوف زمان خود بود خليل بن احمد را جزء فلاسفه اسلام می‌شمرد.
[۱۵] اصفهانی، حمزة بن حسن، التنبيه علي حدوث التصحيف، ص ۱۹۵.



۱- خليل مناظراتى نيز با علما داشته است. آورده‌اند روزى خليل و عبد الله بن مقفع با هم گفتگو مى‌كردند. پس از آن ديدار، از خليل پرسيدند ابن مقفع را چگونه يافتى؟ او پاسخ داد علم او را بيش از عقلش يافتم. از ابن مقفع پرسيدند تو خليل را چگونه يافتى؟ او پاسخ داد عقلش را بيش از علمش يافتم.
۲- نضر بن شميل مي گويد: نزد يونس (از اديبان عرب) نشسته بوديم که يکی از شاگردانش نزد وی آمد و مسأله‌ای طرح کرد. وقتی او رفت ما در حالی که از سوالش تعجب کرده بوديم بر وی ايراد علمی گرفتيم. خليل که در مجلس حاضر و تا آن زمان ساکت بود ما را مخاطب قرار داد و گفت: اگر او اين ايراد را بر شما می‌گرفت چه می‌گفتيد؟ گفتيم: چنين پاسخ می‌داديم. و دوباره خليل چنين گفت: اگر او چنين جواب می‌داد چه می‌گفتيد؟ گفتيم: چنان پاسخ می‌داديم. پيوسته خليل بر ما اشکال گرفت تا از جواب عاجز مانديم و همه محکوم شديم. پس در فکر فرو رفتيم.
آن گاه خليل گفت: برای پاسخ دهنده سزاوار نيست که بعد از پاسخ شروع به فکر کردن نمايد و سپس اظهار داشت:
من هرگز پاسخ ندادم مگر بعد از آن که تمام جوانب و ايرادات و اعتراضاتی را که ممکن است تصور شود نيز ملاحظه کردم.
۳- وقتی خليل وارد بصره شد تصميم گرفت با ابوعمرو بن علا (اديب بصره) مناظره نمايد؛ ولی بعد از ورود در مجلس درس او، سکوت کرد و سپس از آن جا خارج شد. از وی سوال شد: چه چيز تو را از مناظره منع کرد؟
پاسخ داد: نگاه کردم و ديدم ابوعمرو مدت پنجاه سال است که ریاست حوزه درسی بصره را عهده‌دار است. ترسيدم او از پاسخ گفتن به من عاجز شود و آبروی چندين ساله‌اش در اين شهر از بين برود، بدين جهت سکوت کردم.
۴- خليل بن احمد از کنار گروهی رد شد و شنيد در مذمت وی سخن می‌گويند؛ اما بدون آن که کدورتی از آنان در دل گيرد اشعاری را زير لب سرود که مضمون آنها اين است:
نفس خود را وادار می‌نمايم تا از خطای ديگران بگذرد هر چند خطايشان زياد باشد؛ چرا که تمام مردم يکی از سه گروه هستند: گروه برتر از من، که در اين صورت رعايت حق آنان و ادب بر من لازم است. گروه مساوی با من، پس بخشش لغزش آنان موجب برتری من خواهد شد. گروه پايين‌تر از من که بخشيدن جرم آنان و خودداری از پاسخ، موجب حفظ آبروی من خواهد گرديد، هر چند سرزنش کنندگان ملامتم نمايند.
[۱۹] مرزبانی، یوسف بن احمد، نورالقبس، ص ۵۷

۵- ایوب بن متوکل (استاد خليل) اظهار می‌دارد:
هرگاه خليل، مطلبی را به کسی تعليم می‌نمود هرگز چنين وانمود نمی‌کرد؛ ولی اگر از کسی چيزی می‌آموخت، می‌نماياند که از او استفاده کرده است.


خليل از دانشمندان بزرگ دوران خود به شمار مى‌آيد و اختراع برخى از علوم را به وى نسبت داده‌اند، مانند:

۸.۱ - علم لغت‌

وى با نگارش كتاب «العین» در علم لغت، اولين كتاب را در اين علم نگاشته است. وى با جمع آورى حدود دو هزار ریشه لغت، يكى از ارزشمندترين و معتبرترين كتاب‌هاى لغت را نگاشته است كه پيوسته مورد استفاده و استناد علماى اسلام قرار داشته و دارد.

۸.۲ - علم عروض‌

اولين كسى كه اين علم را به صورت منظم مطرح نموده و قواعدى براى آن تنظيم كرده، خليل بن احمد است. گفته شده، او مقدمات اين علم را از يكى از ياران امام باقر (علیه‌السلام) فرا گرفته است.
وى علم عروض را به پنج دائره كه از آنها پانزده بحر به دست مى‌آيد تقسيم كرده است.
اخفش از شاگردان او در اين علم به شمار مى‌آيد.

۸.۳ - موسيقى‌

از ديگر ابتكارات خليل، وضع قوانينى براى علم موسيقى است.
وى اگر چه شخصيتى زاهد، عابد و پرهيزگار بود و اهل لهو و لعب و خوشگذرانى نبود، ولى كتابى در اين علم نگاشته است كه در آن به دسته‌بندى صداها و اقسام آن پرداخته است.
اسحاق بن ابراهیم موصلی كه از اساتيد اين فن است بسيارى از دانسته‌هاى خود را همانگونه كه خود گفته از ايشان گرفته است.
علاوه بر آن، تخصص ايشان در علم موسيقى عامل مهمى در موفقيت ايشان در علم عروض و لغت نيز بوده است.

۸.۴ - علائم حروف‌

از ديگر ابتكارات او اختراع حركاتى است كه ما هم اكنون براى خواندن قرآن از آنها استفاده مى‌كنيم مانند فتحه، ضمه، کسره، تنوین، تشدید و ديگر حركات.
قبل از زمان خليل، حركات حروف توسط نقطه‌ها مشخص مى‌شد كه ابتكار ابو الاسود دوئلی (درگذشت ۶۹ هجرى)، از ياران حضرت على (عليه‌السلام) بوده است.
زمانى كه نصر بن عاصم و یحیی بن یعمر به دستور حجاج، حروف را نقطه‌گذارى كردند، تشخيص حركات حروف مشكل شد و خليل در اينجا حركات جديد حروف را مطرح ساخت. اين حركات با دقت و هماهنگى خاص انتخاب شده بود و به همين جهت مورد پذيرش همگان قرار گرفت.

۸.۵ - قواعد رياضى‌

خليل بن احمد فراهيدى در علم ریاضیات نيز صاحب نظر بود و از اين علم بهره‌هاى فراوان برده بود.
برخى از قواعد رياضى نيز از ابتكارات اوست.

۸.۶ - قواعد صرف و نحو‌

خليل از اساتيد بزرگ علم ادبيات به شمار مى‌آيد. او در قواعد صرف و نحو استادى چيره دست و صاحب نظر است.
شاگردان بزرگى نزد او به درس مشغول بودند كه هر يك از چهره‌هاى درخشان اين علم مى‌باشند مانند سيبويه، مبرد، يونس و زمخشری.
راوى روايت مشهور امير مؤمنان حضرت على (عليه‌السلام) نيز خليل بن احمد فراهيدى است. همان روايتى كه مى‌فرمايد:« الكلام ثلاثة أشياء، اسم و فعل و حرف جاء لمعنى، فالاسم ما أنبأ عن المسمى و الفعل ما أنبأ عن حركة المسمى و الحرف ما أوجد معنى في غيره»، يعنى كلام سه بخش است، اسم و فعل و حرف كه براى معنايى آمده باشد. اسم از چيزى خبر مى‌دهد كه نام اوست و فعل از حركت آن چيز خبر مى‌دهد و حرف معنايى در غير خود ايجاد مى‌كند.


خليل داراى فرزندى بود به نام ابراهيم كه در كتاب« لسان المیزان » به نقل از ابو الحسن بن بابویه قمی پدر شیخ صدوق، او را شيعه دانسته است.
همچنين در كتاب رياض العلما آمده كه از ذريۀ او آقا اشرف حکیم مجد السلطان اصفهانی است.


خليل از اساتيد فراوانى بهره برده است مانند:
۱- محمد بن معاذ‌
۲- ابو العباس محمد بن اسحاق سراج‌
۳- عیسی بن عمرو ثقفی‌
۴- ابن منیع‌
۵- ابن صاعد‌
۶- محمد بن ابراهیم دبیلی‌
۷- ابو القاسم بغوی‌
۸- مخلدی‌
۹- حسین بن حمدان‌
۱۰- ابن خزیمه‌
۱۱- عمر بن حفص‌
۱۲- ابو عمرو بن علاء‌
۱۳- أیوب سختیانی‌
۱۴- عاصم احول‌
۱۵- عثمان بن حاضر‌
۱۶- عوام بن حوشب‌
۱۷- غالب قطان‌


وى شاگردان فراوانى نيز داشته است مانند:
۱- یونس نحوی لغوی‌
۲- مبرّد‌
۳- سيبويه‌
۴- سعید بن اوس انصاری‌
۵- هارون بن موسی نحوی‌
۶- اخفش‌
۷- عیینة بن عبد الرحمان مهلبی‌
۸- نضر بن شميل‌
۹- ابوفید مورخ سدوسی‌
۱۰- اصمعی‌
۱۱- علی بن نصر جهضمی‌
۱۲- حماد بن زید‌
۱۳- ایوب بن متوکل‌
۱۴- وهب بن جریر بن حازم‌
۱۵- هذاب بن محبر‌


او داراى تأليفات ارزشمندى نيز مى‌باشد، از جمله:
۱- زبدة العروض‌
۲- العین‌
اين مجموعه که در مورد لغت تأليف شده دارای دو ويژگی است و به همين سبب از ساير کتابهايش ممتاز گرديده:
نخست آن که اين تصنیف مشهورترين اثر خليل است و دوم آن که اين مجموعه از آفات محفوظ ماند و اينک در زمان ما هم موجود است و مانند ساير آثارش از بين نرفت. هنگامی که او تصميم گرفت براي اولين بار کتابی در لغت بر طبق حروف الفبا بنويسد، ملاحظه نمود که «الف»، حرف علیه (اصطلاحی خاص نزد اهل صرف) و شروع از «باء» هم بدون دليل است. آن‌گاه بدين مطلب توجه نمود که تمام حروف از حلق ادا می‌گردند. بنابراين معیار خود را بر اين قرار داد که ارتباط کدام يک از حروف با حلق شديدتر است و در اين ميان حرف «عين» را دارای اين ويژگی دانست و لغاتی را که با حرف عين شروع می‌شوند نخست مورد بحث قرار داد و کتاب خود را به همين نام (العين) ناميد؛ چرا که اين‌گونه نامگذاری روش بعضی از اديبان در زمان گذشته بوده است مانند کتاب «جیم» هروی.
بر اين اساس، خليل در کتاب لغت خود بدين ترتيب از الفاظ عرب بحث می‌کند؛
ع، ح، ه، خ، غ، ق، ک، ج، ش، ض، ص، س، ز، ط، د، ت، ظ، ذ، ث، ر، ل، ن، ف، ب، م، و، ا، ي.
جلال‌الدین سیوطی می‌گويد:
مجموع لغات به کار برده شده در کتاب العين، اعم از مهمل و مستعمل دوازده ميليون و سيصد و پانزده هزار و چهار صد و دوازده عدد بوده است.
و اما در مورد اعتبار و صحت انتساب این کتاب به خلیل بن احمد، علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی سخنی جامع بیان داشته است:
این کتاب قابل اعتماد و نزد اهل فن مورد قبول است. و بدین جهت روش استادان و بزرگان بر این واقع شده (که از میان کتب لغت) تنها از این مجموعه لغوی روایت کنند و برای روایت و ذکر سند اجازه دریافت نمایند.
از جمله این بزرگان، ابوالفرج محمد بن اسحاق الندیم است که سند خود را در فهرستش ذکر نموده و همچنین دانشوران دیگر شیعه و سنی تصریح می‌کند که این کتاب (العین) از آن خلیل بن احمد فراهیدی است. و از جمله کسانی که تصریح به این مطلب کرده ابن درید در خطبه و مقدمه کتاب «الجمهره» و جلال‌الدین سیوطی در «المزهر» است. پس بعد از این همه، مجالی نیست برای توجه نمودن به احتمال بعضی که عقیده دارند این کتاب مربوط به لیث بن مظفر است و فخر رازی آن را در کتاب «المحصول» ذکر نموده یا احتمال این خصوص حرف عین از خلیل است و بقیه از لیث و غیر این احتمالات به ادعای این که غلط‌هایی در این کتاب هست ـ که از مثل خلیل به دور است؛ زیرا این ادعا از اصل مردود است. ما می‌بینیم عبدالواحد بن علی لغوی در کتاب «مراتب النحویین» می‌گوید: بیشتر ایراداتی که ابوطالب مفضل بر این کتاب گرفته وارد نیست و ابوبکر زبیدی که مجموعه‌ای را در رد بر «العین» تصنیف کرده، تصریح نموده است که اشتباهات موجود در العین در بیشتر موارد ناشی از اشتقاق است (نه اصل لغت)؛ مثل آن که کلمه سه حرفی در ضمن الفاظ چهار حرفی ذکر شده یا به عکس. و این نیز گاه مربوط به نسخه بردار است نه مؤلف. بر فرض که این گونه خلاف ترتیب‌ها از خود مؤلف سرزده باشد نیز بعید نیست؛ زیرا کسی که برای اولین بار به ابتکار خود، دست به چنین ترتیب‌بندی می‌زند، بدون آن که احدی در این امر بر وی سبقت گرفته باشد ممکن است در مواردی دچار خطا بشود چرا که بشر، هر چند به مقام والایی برسد باز محصولات فکری او بی‌نیاز از بازنگری و نقد و نظر نیست.
[۲۳] آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذريعة الي تصانيف الشيعه، ج۱۵، ص ۳۶۵.

بعضی از مورخان، در عدم انتساب کتاب العین به خلیل بن احمد این داستان را ثبت کرده‌اند:
روزی خلیل نزد لیث بن رافع (از ادبیان عرب که در پیشگاه برامکه جایگاهی خاص داشت) رفت و لیث پس از آشنایی با مقام علمی و ادبی خلیل، هدایای زیادی به وی عنایت کرد و او را بی‌نیاز نمود. خلیل در بازگشت از این ملاقات به فکر تحفه‌ای لایق برآمد و کتاب العین را با خط و جلدی زیبا نزد لیث فرستاد. لیث با مطالعه این کتاب، شیفته آن گردید و صدهزار درهم جایزه برای خلیل فرستاد و شب و روزه خود را صرف مطالعه آن نمود تا آن که نیمی از این مجموعه را حفظ کرد.
در همین میان، لیث دور از چشم همسرش (که از اشراف بود) کنیزی خریداری نمود؛ ولی پس از مدتی این ماجرا افشا شد و همسر لیث برای انتقام گرفتن از او کتاب «العین» را سوزانید. لیث پس از آگاهی از این امر در حالی که سراسر وجودش را غم فراگرفته بود، نصف این کتاب را که حفظ کرده بود نوشت و دستور داد نصف دیگر آن را عالمان و ادیبان عرب بنویسند. ولی آنان هرگز نتوانستند مانند آن کتاب را تصنیف نمایند. از این رو نیمه اول و آخر این مجموعه تمایزی آشکار دارد.
[۲۴] حسینی‌شوشتری، سیدنورالله، مجالس المومنین، ج۱، ص۵۵۲.

علامه سید حسن صدر (۱۳۵۴-۱۲۷۲ هـ. ق) در مورد این داستان چنین اظهار می‌دارد:
هیچ تردیدی ندارم که این، افسانه‌ای مجعول است و سازنده آن کسی جز ابن معتز نیست و سپس سخن چند تن از دانشوران و ادیبان عرب را در تایید این که تمام کتاب العین و حتی ترتیب بندی آن از خلیل بن احمد است ذکر می‌نماید.
[۲۵] صدر، سید حسن، تأسيس الشيعة لعلوم الاسلام، ص ۱۵۳.

۳- فائة العین‌
۴- کتاب فی الإمامة‌
۵- الإیقاع‌
۶- النغم‌
۷- الجمل‌
۸- الشواهد‌
۹- النقط و الشکل‌
۱۰- کتاب فی معانی اسماء الحروف‌
۱۱- تفسیر حروف الهجاء‌
۱۲- الفرش و المثال‌


آن دانشمند بزرگ، سرانجام پس از عمرى خدمت به جهان علم و دانش در سال ۱۷۵ هجرى در سن ۷۵ سالگى، در حالی که عمیقا در فکر علم حساب بود با مرکبی برخورد کرد و همین سبب فوتش گردید.


۱. بحار الانوار، محلسی، محمد باقر،ج۷۴،ص۴۰۵    
۲. بحار الانوار، مجلسی، محمد باقر،ج۱،ص۱۶۷.    
۳. موسوی خوانساری، سیدمحمدباقر، روضات الجنات، ج ۳، ص ۳۰۰    
۴. قمی، عباس، سفینة‌البحار، ج ۲، ص ۷۲۱.    
۵. موسوی خوانساری، سیدمحمدباقر، روضات الجنات، ج۳، ص ۳۰۰    
۶. محدث الاربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج ۱، ص ۳۹۳، الرضی.    
۷. صدوق، محمد ابن علی، امالی، ج ۱، ص ۳۰۰.    
۸. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج ۳، ص ۱۲۷۰.    
۹. اللغوي الحلبي، عبد الواحد بن علي، مراتب النحويين، ص ۲۷.
۱۰. سیوطی، جلال‌الدین، بغیة الوعاه، ج ۱، ص ۵۵۸.    
۱۱. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج ۳، ص ۱۲۷۱.    
۱۲. مراتب النحويين، ص ۲۹
۱۳. ابن المعتز، عبدالله بن محمد، طبقات الشعراء، ج ۱، ص ۹۵    .
۱۴. سیرافی، قاضی ابوسعید حسن بن عبدالله، اخبار النحویین و البصریین، ص ۳۱.    
۱۵. اصفهانی، حمزة بن حسن، التنبيه علي حدوث التصحيف، ص ۱۹۵.
۱۶. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج ۳، ص ۱۲۶۸    
۱۷. عبدالله بن أسعد، مرآة الجنان وعبرة الیقظان فی معرفة ما یعتبر من حوادث الزمان، ج ۱، ص ۲۸۳    
۱۸. عبدالله بن أسعد، مرآة الجنان وعبرة الیقظان فی معرفة ما یعتبر من حوادث الزمان، ج ۱، ص ۲۸۴    
۱۹. مرزبانی، یوسف بن احمد، نورالقبس، ص ۵۷
۲۰. شمس‌الدین، ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج ۷، ص ۴۳۰    
۲۱. حسینی اشکوری و بقیه، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج ۲، ص ۲۵۴.    
۲۲. سیوطی، جلال‌الدین، بغیة الوعاة فی طبقات اللغویین والنحاة، ج ۱، ص ۵۵۹.    
۲۳. آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذريعة الي تصانيف الشيعه، ج۱۵، ص ۳۶۵.
۲۴. حسینی‌شوشتری، سیدنورالله، مجالس المومنین، ج۱، ص۵۵۲.
۲۵. صدر، سید حسن، تأسيس الشيعة لعلوم الاسلام، ص ۱۵۳.
۲۶. سیوطی، جلال‌الدین، بغیة الوعاة فی طبقات اللغویین والنحاة، ج ۱، ص ۵۶۰    .



نرم افزار جامع الفقه ۲، مرکز تحقیقیات کامپیوتری علوم اسلامی
برگرفته از سایت اندیشه قم، مقاله «خلیل فراهیدی»، تاریخ ۹۶/۴/۱۲    



جعبه ابزار