• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

رشوه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مالي را که به قاضی پرداخت مي‌شود تا حکم را به نفع صاحب مال تغيير دهد رشوه مي‌گويند.از رشوه در باب تجارت و قضاء سخن گفته‏ اند.




رشوه مال بذل شده به قاضى جهت حکم‏ به نفع صاحب مال است.



کلمات لغويان و نيز فقها در معناى رشوه ازچند جهت مختلف و پراکنده است:
۱. آيا رشوه اختصاص به احکام دارد يا گستره آن غير احکام را نيز دربر مى‏گيرد؟ به عبارت ديگر، آيا رشوه عبارت است از مالى که به حاکم شرع بذل مى‏گردد تا به نفع بذل کننده حکم کند يا اعم از حاکم شرعى است و شامل حاکمان عرفی، همچون فرماندار، بلکه تمامى کار گزاران دولتى مى‏شود؟
۲.آيا رشوه اختصاص به مورد حکم به باطل دارد و به مالى رشوه گويند که جهت حکم به باطل يا خوددارى از حکم به حق، به قاضى داده مى‏شود يا اعم از آن است و شامل مالى که جهت حکم به حق نيز به قاضى داده مى‏شود مى‏گردد؟
۳.آيا رشوه اختصاص به مال دارد يا گستره آن اعم از مال است و آنچه را که مقصود از آن توصل جستن به حاکم جهت صدور حکم به نفع توصل جوينده است نيز دربر مى‏گيرد، مانند انجام دادن خدمتى همچون تعمیرخانه براى قاضی يا تمجید و ستایش وى؟
۴.آيا رشوه شامل جعل و اجرت نيز مى‏شود يا ماهيت رشوه با آن دو متفاوت است؟
با توجه به نکات فوق تعاريف فقها از رشوه بيان مى‏ شود:




۳.۱ - قول اول


برخى ادعا کرده‏ اند که نزد فقها رشوه مالى است که به قاضى داده مى‏شود تا وى به نفع دهنده مال حکم کند؛ به حق باشد يا به ناحق.
[۱] مفتاح الکرامة ج۸، ص۱۵۹.


۳.۲ - قول دوم


از برخى نقل شده که رشوه عبارت است از مال بذل شده به قاضى به شرط حکم به باطل يا خوددارى از حکم به حق.

۳.۳ - قول سوم


رشوه عبارت است از چيزى که به قاضى بذل مى‏شود تا وى به نفع بذل کننده به باطل حکم کند يا به نفع او حکم نمايد؛ اعم از آنکه حق باشد يا ناحق يا شيوه جدل با طرف مقابل را به او بياموزد تا بر وى چيره گردد؛ خواه مبذول از سنخ مال باشد يا عمل، از قبيل دوختن لباس قاضى يا گفتار، همچون ستايش قاضى و يا انجام دادن کارى از کارهاى وى، مانند برآوردن نيازى از نيازهاى او.
[۴] العروة الوثقى‏ (تکملة)ج۳، ص۲۲-۲۳.


۳.۴ - قول چهارم


رشوه عبارت است از مالى که کسى به جهت احقاق حق يا پيشبرد باطل يا چاپلوسی يا دستيابى به خواسته خود و يا در ازاى عملى که نزد عرف و عقلا رايگان و بر اساس حسّ تعاون و هميارى انجام مى‏شود، به ديگرى مى‏دهد.
[۵] مصباح الفقاهةج۱، ص۲۶۲-۲۶۳.


۳.۵ - قول پنجم


رشوه مالى است که در ازاى جلب منفعت يا دفع‌ضرر به کسى داده مى‏شود.

۳.۶ - قول ششم


رشوه عبارت است از آنچه که به قاضى، والی يا کارگزار حکومت در ازاى عملى که بر او واجب است داده مى‏شود؛ مال باشد يا غير مال.
[۷] کتاب القضاء (گلپايگانى)ج۱، ص۲۴۰


۳.۷ - قول هفتم


رشوه مالى است که جهت حکم به قاضى داده مى‏شود؛ هرچند به عنوان جُعل يا اجرت باشد.




۴.۱ - تفاوت رشوه با هديه


در رشوه، انگيزه رشوه دهنده جلب نظر قاضى جهت صدور حکم به نفع او است؛ در حالى که در هدیه، قصد هديه دهنده تقرب به خدا يا ابراز محبت و دوستی نسبت به طرف، بدون انگيزه‏اى خاص يا به انگيزه توصل جستن به حاجتى از قبيل دانش او مى‏ باشد.
[۱۱] العروة الوثقى‏ (تکملة)ج۳، ص۲۵.


۴.۲ - تفاوت رشوه با جُعل و اجرت


رشوه در باب قضا و در ازاى حکم قاضى به نفع رشوه دهنده است؛ اما جعل و اجرت در برابر کار قضاوت و فصل‌خصومت به شيوه مقرر مى‏باشد نه در برابر حکم. البته اگر شرط شود که هرکس که حکم به نفع او صادر شود بايد مبلغى به قاضى بپردازد، در اين صورت تفاوت آن با رشوه، مشخص بودن طرفى که حکم به نفع او صادر مى‏شود از ابتدا در رشوه و نامشخص بودن او در جعل است.
[۱۳] مفاتيح الشرائع ج۳، ص۲۵۱.
بنابر تعريف هفتم، اجرت و جعل از مصاديق رشوه به شمار مى‏روند و با آن تفاوتى ندارند. به رشوه دهنده «راشی»، به رشوه گيرنده «مرتشی» و به واسطه در اين امر و کسى که رشوه را کم و زياد مى‏کند «رائش» گويند.

۴.۳ - رشوه در قضاوت



۴.۳.۱ - حرمت گرفتن رشوه


گرفتن رشوه بر قاضى جهت حکم به نفع رشوه دهنده؛ به حق باشد يا به ناحق، حرام است. همچنين دادن رشوه به قاضى حرام است، مگر آنکه رسيدن به حق متوقف بر آن باشد، که در اين صورت جایز است، هرچند گرفتن آن بر قاضى حرام مى‏ باشد.
البته بنابر تعريف دوم براى رشوه، مالى که به قاضى جهت حکم به حق داده مى‏شود مصداق رشوه نخواهد بود. برخى گفته ‏اند: صدق رشوه در فرض بناى حاکم بر حکم به حق و عدم تأثير رشوه در حکم وى، مشکل است.

۴.۳.۲ - جواز پرداخت رشوه


ظاهر کلام برخى، جواز پرداخت رشوه به قاضى جهت رسيدن به حق خود است، هرچند رسيدن به حق منوط بهآن نباشد؛ ليکن گرفتن آن بر قاضى حرام است.
[۱۸] تحرير الأحکام ج۵، ص۱۱۵.


۴.۳.۳ - قبول هديه در قضاوت


بنابر قول برخى، قبول هديه بر قاضى در موردى که هديه دهنده نزد قاضى دعواى مالى دارد حرام است. همچنين قبول هديه از کسى که به قاضى، قبل از عهده دارى سمت قضاوت، هديه‏اى نمى‏داد بنابر قول برخى، حرام مى‏باشد.

۴.۳.۴ - گرفتن جعل در قضاوت


بنابر قول مشهور، گرفتن جعل، همچنين اجرت بر قضاوت نيز بر قاضى حرام است.
[۲۱] إرشاد الطالب ج۱، ص ۱۵۰
برخى آن را جايز دانسته‏ اند
[۲۳] المهذب ج۱، ص۳۴۶.
و برخى، بين صورت تعيّن قضاوت بر قاضى و عدم تعيّن آن تفصيل داده و درفرض‏ نخست جایز ندانسته‏اند.
[۲۴] إرشاد الطالب ج۱، ص۱۵۳.


۴.۳.۵ - واسطه در رشوه


همان گونه که رشوه دادن و گرفتن حرام است، واسطه شدن براى رشوه نيز حرام مى‏باشد.
[۲۵] مصباح الفقاهة ج۱، ص۲۷۴.





۵.۱ - حرمت گرفتن رشوه در غیر قضاوت


بنابر صدق رشوه در غير قضاوت، آيا دادن و گرفتن رشوه در غير قضاوت نيز حرام است؟ بنابر قول برخى، بر حاکمانعرفی از قبيل استاندار، فرماندار و ديگر کارگزاران‌حکومتی که به لحاظ قانون ى موظف به انجام دادن کارهاى محول هستند، گرفتن رشوه حرام است. چنان که دادن رشوه به آنان نيز حرام مى‏باشد.
[۲۶] کتاب القضاء (گلپايگانى)ج۱، ص۲۴۰.
[۲۷] شرح تبصرة المتعلمين (تعليق و تحقيق عن امهات مسائل القضاء) ج۶، ص۴۲۸.
در خصوص حرمت گرفتن رشوه بر عاملِ‌زکات ادعاى اجماع شده است.

۵.۲ - جواز گرفتن رشوه در غیر قضاوت


جواز و حرمت گرفتن رشوه بر ساير افراد که به لحاظ شرعى و قانونى انجام دادن عمل بر آنان واجب و لازم نيست- بنابر صدق رشوه در اين موارد- داير مدار جواز و حرمت عمل است؛ بدين معنا که اگر عمل درخواستى حلال باشد، جايز و اگر حرام باشد، حرام است و چنانچه از اعمال مشترک باشد و شخص، خواستار انجام دادن عمل در هر صورت- اعم از حلال و حرام- باشد، بنابر قول برخى، گرفتن مالى در ازاى آن حرام است؛ البته نه به جهت آنکه مصداق رشوه است، بلکه بدان جهت که مصداق اکل مال به باطل است.
برخى در حرمت آن در فرض آخر اشکال کرده‏اند.
[۳۱] مصباح الفقاهة ج۱، ص۲۷۲-۲۷۳.





۶.۱ - مال يا عدم ماليت رشوه


بنابر قول برخى، رشوه اختصاص به مال ندارد؛ بلکه آنچه که با هدف دستيابى به خواسته خود نزد حاکم يا غير حاکم صورت مى‏گيرد، رشوه به شمار مى‏رود؛ از اين رو، رشوه مى‏تواند دادن مالى، اعم از عين و منفعت به رشوه گيرنده باشد، يا انجام دادن کارى براى او از قبيل دوختن لباس، تعمير خانه يا گفتارى در مدح و ستایش وى.
[۳۳] العروة الوثقى‏ (تکملة) ج۳، ص۲۳.
[۳۴] کتاب القضاء (گلپايگانى)ج۱، ص۲۳۷.
[۳۵] مهذب الأحکام ج۲۷، ص۳۰.
برخى گفته‏اند نوع گفتارى آن، همچون ستايش از طرف، رشوه به شمار نمى‏رود و حرام نيست، مگر آنکه مصداق کمک به ظلم محسوب شود که از اين جهت حرام خواهد بود.
[۳۶] مصباح الفقاهةج۱، ص۲۷۳.


۶.۲ - معامله محاباتي با قاضي


از مصاديق رشوه يا ملحق به آن در حکم، معامله محاباتی است، مانند اينکه‏کالايى را که ارزش آن ده هزار تومان است به هزار تومان به قاضى بفروشد. برخى گفته‏اند: اگر انگيزه فروشنده از اين کار تعظیم قاضى يا اظهار محبت به او يا تقرب به خدا باشد، مصداق هدیه و جایز است.
[۳۸] مصباح الفقاهةج۱، ص۲۷۳
بنابر قول به حرمت معامله‌محاباتی، بطلان آن اختلافى است.
[۴۰] العروة الوثقى‏ (تکملة)ج۳، ص۲۵.
[۴۱] مصباح الفقاهةج۱، ص۲۷۳-۲۷۴.


۶.۳ - حکم رشوه گرفته شده


دريافت کننده رشوه مالک آن نمى‏شود و واجب است آن را به صاحبش برگرداند و چنانچه تلف شود ضامن مثل يا قیمت آن است؛
[۴۳] مصباح الفقاهة ج۱، ص۲۷۴.

ليکن اگر گرفتن رشوه در قالب عقد هبه يا بیع محابات باشد، بنابر قول به صحّت عقد، برگرداندن آن واجب نيست و بنابر قول به بطلان، بازپس دادن آن واجب است. در اينکه در اينفرض نيز با تلف شدن نزد مرتشی وى ضامن است يا نه، مسئله اختلافى است.
[۴۵] العروة الوثقى‏ (تکملة) ج۳، ص۲۵.
[۴۶] مصباح الفقاهة ج۱، ص ۲۷۴- ۲۷۵.
برخى در هر صورت، در ضمان مرتشى اشکال کرده‏اند.
[۴۷] العروة الوثقى‏ (تکملة) ج۳، ص۲۴-۲۵


۶.۴ - حکم داده شده با رشوه


حکم قاضی ِ گيرنده رشوه باطل و غير نافذ است، هرچند به حق باشد.
[۴۸] العروة الوثقى‏ (تکملة) ج۳، ص ۲۵.




 
۱. مفتاح الکرامة ج۸، ص۱۵۹.
۲. مسالک الأفهام ج۱۳، ص۴۲۱.    
۳. مجمع الفائدة ج۱۲، ص۴۹.    
۴. العروة الوثقى‏ (تکملة)ج۳، ص۲۲-۲۳.
۵. مصباح الفقاهةج۱، ص۲۶۲-۲۶۳.
۶. مستند الشیعةج۱۷، ص۷۲.    
۷. کتاب القضاء (گلپايگانى)ج۱، ص۲۴۰
۸. الدروس الشرعیة ج۳، ص۱۷۲.    
۹. جامع المقاصد ج۴، ص۳۶-۳۷.    
۱۰. مسالک الأفهام ج۱۳، ص۴۲۱.    
۱۱. العروة الوثقى‏ (تکملة)ج۳، ص۲۵.
۱۲. مسالک الأفهام ج۱۳، ص۴۲۱-۴۲۲.    
۱۳. مفاتيح الشرائع ج۳، ص۲۵۱.
۱۴. مستند الشیعة ج۱۷، ص۷۱-۷۲.    
۱۵. جواهر الکلام ج۲۲، ص۱۴۵-۱۴۶.    
۱۶. جامع المدارک ج۶، ص۱۸-۱۹.    
۱۷. شرائع الإسلام ج۴، ص۸۶۹.    
۱۸. تحرير الأحکام ج۵، ص۱۱۵.
۱۹. جواهر الکلام ج۲۲، ص۱۴۷.    
۲۰. کتاب المکاسب ج۱، ص۲۴۲-۲۴۳.    
۲۱. إرشاد الطالب ج۱، ص ۱۵۰
۲۲. المقنعة، ص۵۸۸.    
۲۳. المهذب ج۱، ص۳۴۶.
۲۴. إرشاد الطالب ج۱، ص۱۵۳.
۲۵. مصباح الفقاهة ج۱، ص۲۷۴.
۲۶. کتاب القضاء (گلپايگانى)ج۱، ص۲۴۰.
۲۷. شرح تبصرة المتعلمين (تعليق و تحقيق عن امهات مسائل القضاء) ج۶، ص۴۲۸.
۲۸. صراط النجاة ج۱، ص۲۵۷.    
۲۹. مسالک الأفهام ج۱۳، ص۴۱۹.    
۳۰. کتاب المکاسب ج۱، ص۲۴۷-۲۴۸.    
۳۱. مصباح الفقاهة ج۱، ص۲۷۲-۲۷۳.
۳۲. جواهر الکلام ج۲۲، ص۱۴۶-۱۴۷.    
۳۳. العروة الوثقى‏ (تکملة) ج۳، ص۲۳.
۳۴. کتاب القضاء (گلپايگانى)ج۱، ص۲۳۷.
۳۵. مهذب الأحکام ج۲۷، ص۳۰.
۳۶. مصباح الفقاهةج۱، ص۲۷۳.
۳۷. کتاب المکاسب ج۱، ص۲۴۸.    
۳۸. مصباح الفقاهةج۱، ص۲۷۳
۳۹. کتاب المکاسب ج۱، ص۲۴۹.    
۴۰. العروة الوثقى‏ (تکملة)ج۳، ص۲۵.
۴۱. مصباح الفقاهةج۱، ص۲۷۳-۲۷۴.
۴۲. جواهر الکلام ج۲۲، ص۱۴۹.    
۴۳. مصباح الفقاهة ج۱، ص۲۷۴.
۴۴. جواهر الکلام ج۴۰، ص۱۳۱.    
۴۵. العروة الوثقى‏ (تکملة) ج۳، ص۲۵.
۴۶. مصباح الفقاهة ج۱، ص ۲۷۴- ۲۷۵.
۴۷. العروة الوثقى‏ (تکملة) ج۳، ص۲۴-۲۵
۴۸. العروة الوثقى‏ (تکملة) ج۳، ص ۲۵.




فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۴، ص۱۰۱-۱۰۵.    






جعبه ابزار