• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سپاه حر بن یزید ریاحی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



سپاه حر بن یزید ریاحی با هزار سرباز که از سوی عبیدالله بن زیاد توسط حصین بن تمیم عازم قادسیه شده بود تا راه را بر امام حسین (علیه‌السّلام) و یارانش ببندد و به نزد عبیدالله ببرد.



عبیدالله بن زیاد چون از حرکت امام حسین (علیه‌السّلام) به سوی کوفه آگاه شد، حصین بن تمیم تمیمی «رئیس شرطه‌ی خود» را همراه با چهار هزار نفر مرد نظامی به «قادسیّه» اعزام کرد تا حد فاصل بین «قادسیّه» تا «خفّان» و «قُطقُطانیّه» تا «لَعلَع» را دقیقاً زیر نظر بگیرند تا از عبور و مرور کسانی که در این مناطق در تردد بودند مطلع گردند. حر بن یزید ریاحی و سپاه هزار نفری‌اش نیز جزئی از این لشکر چهار هزار نفری بودند که از سوی حصین بن تمیم برای جلوگیری از حرکت کاروان حسینی به منطقه اعزام شده بودند.



ابومخنف از دو مرد اسدی که امام (علیه‌السّلام) را در این سفر همراهی می‌کردند، نقل کرده است که: «چون کاروان امام حسین (علیه‌السّلام) از منزلگاه "شراف" حرکت کرد اول روز را با شتاب راه پیمودند تا این که روز به میانه رسید در این هنگام ناگهان مردی از میان کاروان فریاد زد: "الله اکبر! " امام حسین (علیه‌السّلام) نیز تکبیر گفتند و سپس خطاب به آن مرد فرمودند: "برای چه تکبیر گفتی؟ "
آن مرد گفت: "درخت خرما می‌بینم! "
آن دو مرد اسدی گفتند: "ما هیچ‌گاه در این جا، حتّی یک نخل هم ندیده‌ایم."
امام (علیه‌السّلام) به آن‌ها فرمود: "پس به نظر شما او چه دیده است؟ "
گفتند: "این‌ها طلایه‌داران لشکر دشمن و گردن‌های اسبان آن‌هاست."
امام (علیه‌السّلام) فرمود: "به خدا که نظر من نیز همین است."
پس امام (علیه‌السّلام) فرمود: "آیا در این منطقه پناهگاهی هست که بدان‌جا پناه ببریم و آن را پشت سرِ خویش نهیم و با این قوم، از یک سمت، مقابله کنیم؟ "
گفتند: "آری، در ناحیه‌ی چپ، منزلی است به نام «ذو حُسَم». "
پس امام (علیه‌السّلام) به سرعت در قسمت چپ جاده به طرف «ذو حُسَم» روان شد، سپاه دشمن نیز به طرف این منزل می‌تاخت، ولی امام (علیه‌السّلام) و همراهانش زودتر به این منزل رسیدند.» پس امام (علیه‌السّلام) دستور داد که خیمه‌ها را در این مکان بر پا کردند.
حر بن یزید و سپاهیانش به هنگام ظهر، از گرد راه فرا رسیدند و برابر امام حسین (علیه‌السّلام) و یارانش قرار گرفتند، امام (علیه‌السّلام) به یاران خود دستور دادند که سپاهیان حر و اسبانشان را سیراب کنند!
یاران امام (علیه‌السّلام) اطاعت کردند و لشکریان دشمن حتی اسبان آنان را نیز سیراب کردند!



هنگام نماز ظهر فرا رسید، امام به مؤذن خود «حجّاج بن مسروق جعفی» دستور داد تا اذان بگوید، او اذان گفت، و چون هنگام اقامه‌ی نماز شد، امام حسین (علیه‌السّلام) در حالی که ردائی بر دوش و پیراهنی بر تن داشت از خیمه بیرون آمد و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: «ای مردم! این، عذری است به درگاه خداوند عزوجل و شما. من به سوی شما نیامدم تا این که نامه‌های شما به من رسید و فرستادگان شما نزد من آمدند و از من خواستند که به نزد شما آیم و گفتید که ما امام (علیه‌السّلام) نداریم، باشد که به وسیله‌ی من خدا شما را هدایت کند، پس اگر بر سر عهد و پیمان خود هستید من به شهر شما می‌آیم و اگر آمدنم را ناخوش می‌دارید، من باز گردم.»
حر و سپاهیانش سکوت، اختیار کردند و هیچ نگفتند. پس امام (علیه‌السّلام) به مؤذن دستور داد که اقامه‌ی نماز ظهر را گفت. امام (علیه‌السّلام) به حر خطاب کرده فرمودند: "می‌خواهی با یاران خویش نماز بگزاری؟ "
حر پاسخ داد: "نه، تو نماز می‌گزاری و ما نیز به تو اقتدا می‌کنیم."
پس امام حسین (علیه‌السّلام) نماز ظهر را اقامه کردند و به جایگاه خود بازگشتند. حر بن یزید نیز به خیمه‌ای که برایش به پا کرده بودند وارد شد. جمعی از یارانش، دور او جمع شدند و بقیّه یارانش نیز هر کدام، عنان مَرکب خویش را گرفته، در سایه آن، نشستند. تا این که زمان عصر فرا رسید. امام حسین (علیه‌السّلام) به یارانش فرمود تا برای حرکت، آماده شوند. سپس از خیمه بیرون آمد و به مؤذن خویش دستور فرمودند تا اعلان نماز عصر نماید. پس از اقامه نماز عصر امام (علیه‌السّلام) روی به مردم کردند و پس از حمد و ثنای الهی فرمودند: «ای مردم! اگر تقوای الهی پیشه سازید و حق را برای کسانی که اهلیّت آن را دارند بشناسید، مایه خشنودی خداوند را فراهم می‌سازید، ما اهل بیت (علیهم‌السّلام) نسبت به مدّعیانی که ادّعای حقّی را می‌کنند که مربوط به آن‌ها نیست و رفتارشان با شما بر اساس عدالت نیست و در حقّ شما جفا روا می‌دارند، سزاوارتر به ولایت بر شما هستیم. اگر شما برای ما چنین حقّی را قائل نیستید و تمایلی به اطاعت از ما ندارید و نامه‌های شما با گفتارتان و آراءتان یکی نیست، من از همین جا باز خواهم گشت.»
حر بن یزید گفت: "من از این نامه‌هایی که شما فرمودید، اطلاعی ندارم! "
امام حسین (علیه‌السّلام) به عقبة بن سمعان فرمود: "آن دو خورجین که نامه‌های اهل کوفه در آن است بیاور."
عقبه آن دو خورجین را که پر از نامه بود آورد و نامه‌ها را بیرون آورده و نزد حر گذاشت. حر گفت: "ما جزء نویسندگان این نامه‌ها نبودیم. ما ماموریت داریم به محض روبرو شدن با شما، شما را به نزد عبیدالله بن زیاد ببریم."


امام حسین (علیه‌السّلام) فرمود: "مرگ به تو از این کار، به تو نزدیک‌تر است." سپس به یارانش فرمود: "برخیزید و سوار شوید." پس آن‌ها سوار شدند و اهل بیت (علیهم‌السّلام) نیز سوار گشتند، سپس امام (علیه‌السّلام) به همراهانش فرمود: "باز گردید! " چون خواستند باز گردند حر و همراهانش مانع شدند. امام حسین (علیه‌السّلام) به حر فرمود: "مادرت به عزایت بنشیند! چه می‌خواهی؟ " حر گفت: "اگر جز شما هر یک از اعراب در این حال با من چنین سخنی می‌گفت پاسخش را می‌دادم! اما به خدا قسم که نمی‌توانم نام مادر شما را جز به نیکی ببرم."
امام (علیه‌السّلام) باز فرمود: "چه می‌خواهی؟ "
حر گفت: "شما را باید نزد عبیدالله بن زیاد ببرم! "
امام (علیه‌السّلام) فرمود: "به خدا سوگند به دنبال تو نخواهم آمد."
حر گفت: "به خدا سوگند هرگز شما را رها نخواهم کرد." تا سه مرتبه این سخنان رد و بدل گردید.
سپس حر گفت: "من مامور به جنگ با شما نیستم، ولی مامورم از شما جدا نگردم تا شما را به کوفه ببرم، پس اگر شما از آمدن خودداری می‌کنید راهی را در پیش گیر که تو را نه به کوفه برساند و نه به مدینه، تا من نامه‌ای برای عبیدالله بنویسم، شما هم در صورت تمایل نامه‌ای به یزید بنویسید! تا شاید این امر به عافیت و صلح منتهی گردد و در پیش من این کار بهتر است از آن که به جنگ و ستیز با شما آلوده شوم."



امام حسین (علیه‌السّلام) از ناحیه‌ی چپ راه «عذیب» و «قادسیّه» حرکت کردند، در حالی که فاصله‌ی آن‌ها تا «عذیب» سی و هشت میل بود، و حر هم با آن حضرت (علیه‌السّلام) حرکت می‌کرد.
حر بن یزید ریاحی پیوسته همراه امام حسین (علیه‌السّلام) رکاب می‌زد و هر گاه که مجالی می‌یافت به امام (علیه‌السّلام) عرض می‌کرد: "به خاطر خدا حرمت جان خویش را نگه دار که من یقین دارم که اگر جنگی صورت گیرد، کشته خواهی شد."
امام (علیه‌السّلام) فرمود: "مرا از مرگ می‌ترسانی؟ آیا اگر مرا بکشید، دیگر مرگ گریبان شما را نمی‌گیرد؟ من همان را می‌گویم که آن مرد اوسی هنگامی که می‌خواست رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را یاری کند به پسر عموی خود گفت. سپس اشعاری را بیان فرمودند.
چون حر این اشعار را از امام (علیه‌السّلام) شنید، از ایشان کناره گرفت و با همراهان خود با فاصله‌ی کمی از حضرت (علیه‌السّلام)، مسیر دیگری را انتخاب کرد.»


پس از دمیده شدن سپیده‌ی صبح، امام (علیه‌السّلام) در منزلگاه «البِیضة» «البیضة به کسر باء، آبی است در مکانی بین واقصه و عذیب توقف فرمودند و نماز صبح به جای آوردند و سپس با شتاب سوار بر مرکب شد و با یاران خود حرکت کردند، تا این که نزدیک ظهر به سرزمین «نینوی» رسیدند. در این وقت سواری مسلح پدیدار شد که کمانی بر شانه داشت و از کوفه می‌آمد، همه ایستادند و آن مرد را تماشا می‌کردند، آن مرد همین که رسید بی‌آنکه به امام حسین (علیه‌السّلام) و اصحابش سلام کند، به حر و همراهانش سلام کرد و بعد نامه عبیدالله بن زیاد را به دست حر داد. در این نامه ابن زیاد خطاب به حر نوشته بود که: «چون نامه‌ی من به تو رسید و فرستاده‌ی من نزد تو آمد، بر حسین (علیه‌السّلام) سخت گیر، و او را فرود نیاور، مگر در بیابان بی‌حصار و بدون آب! به فرستاده‌ام دستور داده‌ام از تو جدا نگردد تا خبر انجام دادن فرمان مرا بیاورد، والسلام.»
یکی از یاران امام (علیه‌السّلام) به نام ابوالشعثاء یزید بن زیاد کندی به فرستاده عبیدالله بن زیاد نگریست، به نظرش آشنا آمد پس «به آن مرد که هم‌قبیله‌اش بود» گفت: "تو مالک بن نُسَیر بدّی نیستی؟ " گفت: "آری."
ابوالشعثاء گفت: "مادرت به عزایت بنشیند برای چه آمده‌ای؟ "
گفت: در آن چه آمده‌ام امامم را اطاعت کرده‌ام! و به بیعت خود عمل کرده‌ام! "
ابوالشعثاء گفت: "نافرمانی پروردگارت را نمودی و امام خود را به چیزی که موجب هلاک توست اطاعت کردی و ننگ و آتش را برای خود خریدی، که خدای عزوجل می‌فرماید: "و جعلناهم ائمّةً یدعون الی النّار و یوم القیامة لا ینصرون، و آنان «فرعونیان» را پیشوایانی قرار دادیم که به آتش (دوزخ) دعوت می‌کنند و روز رستاخیز یاری نخواهند شد." البته امام تو چنین است.""»


حر خدمت امام حسین (علیه‌السّلام) آمد و نامه ابن زیاد را برای آن حضرت (علیه‌السّلام) قرائت کرد، امام (علیه‌السّلام) به او فرمود: "بگذار در «نینوی» و یا «غاضریه» فرود آییم."
حر گفت: "ممکن نیست، زیرا عبیدالله این آورنده‌ی نامه را بر من جاسوس گمارده است! "
زهیر گفت: "به خدا سوگند چنان می‌بینم که پس از این، کار بر ما سخت‌تر گردد، یابن رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)! اکنون جنگ با این گروه «حر و یارانش» برای ما آسان‌تر است از جنگ با آنهایی که از پی این گروه می‌آیند، به جان خودم سوگند که در پی اینان کسانی می‌آیند که ما را طاقت مبارزه با آن‌ها نیست."
امام (علیه‌السّلام) فرمود: "درست می‌گویی‌ ای زهیر، ولی من آغازکننده جنگ نخواهم بود."


زهیر گفت: "در این نزدیکی و در کنار فرات آبادی‌ای است که دارای استحکامات طبیعی است به گونه‌ای که فرات از همه طرف به آن احاطه دارد مگر از یک طرف."
امام حسین (علیه‌السّلام) فرمود: "نام این آبادی چیست؟ "
عرض کرد: «عقر». «عَقْر، به معنای زخمی کردن و نیز پِی کردن اسب آمده است و به مواضعی اطلاق می‌شود که از جمله آنها عقر بابل است که نزدیک کربلا است.»
امام (علیه‌السّلام) فرمود: پناه می‌برم به خدا از "عقر! "
آن گاه، حضرت (علیه‌السّلام) متوجه حر شدند و فرمودند: «با ما‌ اندکی بیا. سپس، فرود می‌آییم.» پس با هم حرکت کردند تا به کربلا رسیدند. حُر و یارانش، جلوی «کاروان» امام حسین (علیه‌السّلام) ایستادند و آنان را از ادامه مسیر، باز داشتند. حُر گفت: همین جا فرود بیا که فرات، نزدیک است. امام (علیه‌السّلام) فرمود: «نام این جا چیست؟» گفتند: "کربلا...".


۱. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۶۶، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷.    
۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۰۱، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۳. ابن مسکویه، احمد بن محمد، تجارب الامم، ج۲، ص۶۲، تحقیق ابوالقاسم امامی، تهران، سروش، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.    
۴. ابن‌ اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۴۱، بیروت، دارصادر - داربیروت، ۱۹۶۵.    
۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۰۱، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۶. ابن مسکویه، احمد بن محمد، تجارب الامم، ج۲، ص۶۲، تحقیق ابوالقاسم امامی، تهران، سروش، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.    
۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۰۰، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۸. ابن مسکویه، احمد بن محمد، تجارب الامم، ج۲، ص۶۱، تحقیق ابوالقاسم امامی، تهران، سروش، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.    
۹. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۷۷ – ۷۸، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳.    
۱۰. ابن‌ اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۴۶، بیروت، دارصادر - داربیروت، ۱۹۶۵.    
۱۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۰۰-۴۰۲، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۱۲. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۷۸ – ۷۹، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳.    
۱۳. کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۷۶، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، ۱۹۹۱.    
۱۴. ابن مسکویه، احمد بن محمد، تجارب الامم، ج۲، ص۶۲، تحقیق ابوالقاسم امامی، تهران، سروش، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.    
۱۵. ابن‌ اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۴۷، بیروت، دارصادر - داربیروت، ۱۹۶۵.    
۱۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۰۱، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۱۷. خوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، ج۱، ص۳۳۱، تحقیق و تعلیق محمدالسماوی، قم، مکتبة المفید.    
۱۸. کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۷۸، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، ۱۹۹۱.    
۱۹. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۷۹ – ۸۰، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳.    
۲۰. ابن مسکویه، احمد بن محمد، تجارب الامم، ج۲، ص۶۲-۶۳، تحقیق ابوالقاسم امامی، تهران، سروش، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.    
۲۱. ابن‌ اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۴۷، بیروت، دارصادر - داربیروت، ۱۹۶۵.    
۲۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۰۲-۴۰۳، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۲۳. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۸۰، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳.    
۲۴. ابن مسکویه، احمد بن محمد، تجارب الامم، ج۲، ص۶۴، تحقیق ابوالقاسم امامی، تهران، سروش، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.    
۲۵. ابن‌ اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۴۸، بیروت، دارصادر - داربیروت، ۱۹۶۵.    
۲۶. دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر مراجعه جمالالدین شیال، قم، منشورات رضی، ۱۳۶۸ش، ص۲۵۰.    
۲۷. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۷۱، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷.    
۲۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۰۴، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۲۹. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۷۱، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷.    
۳۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۰۴، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۳۱. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۸۱، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳.    
۳۲. ابن‌ اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۴۸-۴۹، بیروت، دارصادر - داربیروت، ۱۹۶۵.    
۳۳. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۱، ص۵۳۲، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، ۱۹۹۵.    
۳۴. بغدادی، عبدالمؤمن بن عبدالحق، مراصد الاطلاع علی اسماء الامکنة و البقاع، ج۱، ص۲۴۳، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول، ۱۹۵۴.    
۳۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۰۸، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۳۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۰۸، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۳۷. ابن مسکویه، احمد بن محمد، تجارب الامم، ج۲، ص۶۷، تحقیق ابوالقاسم امامی، تهران، سروش، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.    
۳۸. ابن‌ اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۱، بیروت، دارصادر - داربیروت، ۱۹۶۵.    
۳۹. قصص/سوره۲۸، آیه۴۱.    
۴۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۰۸، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۴۱. کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۷۶-۷۷، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، ۱۹۹۱.    
۴۲. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۸۳-۸۴، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳.    
۴۳. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۴، ص۱۸۳، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، ۱۹۹۵.    
۴۴. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۸۴، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳.    
۴۵. ابن مسکویه، احمد بن محمد، تجارب الامم، ج۲، ص۶۸، تحقیق ابوالقاسم امامی، تهران، سروش، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.    
۴۶. ابن‌ اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۲، بیروت، دارصادر - داربیروت، ۱۹۶۵.    
۴۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۰۹، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۴۸. ابن مسکویه، احمد بن محمد، تجارب الامم، ج۲، ص۶۸، تحقیق ابوالقاسم امامی، تهران، سروش، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.    
۴۹. ابن‌ اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۲، بیروت، دارصادر - داربیروت، ۱۹۶۵.    
۵۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۰۹، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۵۱. ابن مسکویه، احمد بن محمد، تجارب الامم، ج۲، ص۶۸، تحقیق ابوالقاسم امامی، تهران، سروش، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.    
۵۲. ابن‌ اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۲، بیروت، دارصادر - داربیروت، ۱۹۶۵.    
۵۳. موسوی المقرم، عبدالرزاق، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، ص۱۹۲، بیروت، دارالکتاب الاسلامیه، چاپ پنجم، ۱۹۷۹.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «سپاه حر بن یزید ریاحی» ۹۵/۰۵/۰۶.    



جعبه ابزار