سید ابراهیم حسینی استهباناتی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در سال (۱۲۹۷ هـ . ق) در دیار عالم پرور
استهبانات، در خانواده ای جلیل القدر از
سادات محترم، کودکی دیده به جهان گشود. وی با خنده های کودکانه خود، زندگی را بر پدر و مادر شیرین نمود. او ابراهیم نام گرفت و در آغوش گرم پدر و مادری اهل
تقوا،
ولایت،
زهد و
پاکدامنی پرورش یافت. او که از هوش و ذکاوت بسیاری برخوردار بود، قبل از سپری شدن شش سال از بهار عمرش،
قرآن را نزد پدرش و نیز
مکتب خانه محل زندگی خود، فرا گرفت و پدر به پرورش فرزندش همت گماشت.
سید ابراهیم،
تقوا،
پاکدامنی،
صفا،
صمیمیت،
خلوص نیت، شور معنویت،
آزادگی،
مناعت،
زهد،
قناعت،
پشتکار،
استقامت و سایر
فضائل اخلاقی را از محضر پدر الهام گرفت.
سید ابراهیم پس از اتمام دروس
مکتب خانه، در مدرسه پر رونق
استهبانات، نزد بزرگان آن دیار به آموختن علوم و
معارف دینی همت گماشت و در خرد سالی درخشید و گوی سبقت را از هم درسان ربود.
هم مباحثه ی
سید ابراهیم، مرحوم
شیخ عبدالمولی استهباناتی اخباری (متوفای ۱۳۴۰ هـ . ق) که فاضلی جلیل القدر و دارای تألیفات فراوان، از جمله «
زاد المسافرین» در طب است می گوید:
من در راه بازگشت از مدرسه به خانه،
سید ابراهیم کوچک را بر روی دوشم سوار کردم؛ تا هم زحمت پیاده روی او را نیازرد و هم، درس استاد را در طول راه برایم تقریر نماید وی با تلاش فراوان و خستگی ناپذیر، دروس مقدماتی و سطح را در آن حوزه به پایان رسانید.
و برای ادامه تحصیلات عازم
شیراز شد.
صفات انسانی، که بذر آن ها توسط خانواده و محیط شهر در روح
سید ابراهیم پاشیده شده بود؛ به تدریج ظاهر گردید و با رایحه دلکش خود، نظر صاحبدلان رابه خود جلب نمود. او سالها از محضر دانشوران و استادان بزرگ
شیراز استفاده نمود.
سید ابراهیم که شوق فتح قله های رفیع دانش ها و معارف الاهی را در سر می پروراند،
شیراز را برای جولان، عرصه ای تنگ یافت و در جستجوی سرچشمه دانش ها در سال (۱۳۲۴ هـ . ق) هجرت نمود و در جوار حرم ملکوتی
مولای متقیان رحل اقامت افکند.
او از محضر بزرگان آن حوزه مقدسه استفاده کرد و جان خود را از سرچشمه علوم الاهی سیراب ساخت.
بوستان
فقاهت سید ابراهیم پس از سال ها تلاش بی وقفه به بار نشست و وی به
درجه اجتهاد نائل گردید.
آیة الله مرعشی نجفی می نویسد:
«وی شب و روز با جد و
جهد تمام و تلاش بی وقفه به آموختن علوم مختلف
عقلی و
نقلی مشغول گردید. تا جایی که بر بسیاری از معاصران خویش برتری یافت و به منزلتی عظیم در نزد اساتید خود نایل آمد».
استادان
سید ابراهیم در شیراز عبارتند از:
۱.
شیخ محمد باقر استهباناتی (
شهید رابع)
فلسفه،
فقه و
اصول.
۲.
میرزا ابوالحسن محقق استهباناتی؛ در
فقه و
اصول.
۳. محقق بزرگ
شیخ جعفر محلاتی؛
۴.
شیخ ابوالحسن حدائق استهباناتی وی از نوادگان
شیخ یوسف بحرانی صاحب حدائق است که هم سفر و هم بحث او از
استهبانات به
شیراز بوده است.
سید ابراهیم، در شهر دانش و تقوا یعنی
نجف، از محضر دانشوران بزرگی بهره برد که عبارتند از:
۱.
سید کاظم یزدی، (استاد
فقه ایشان).
۲.
شیخ محمد کاظم خراسانی، (استاد
اصول)
۳.
میرزا محمد تقی شیرازی، (استاد
فقه)
۴.
حکیم شهید آیة الله شیخ محمد باقر استهباناتی (معروف به
شهید رابع و استاد
حکمت اشراق).
اجازه نامه های روایی و
اجتهادی ای که وی از عالمان بزرگ و استادان خویش دریافت نمود عبارتند از:
۱. اجازه نامه
اجتهادی و روایی از
آخوند خراسانی (
صاحب کفایه)،
۲.
اجازه نامه اجتهاد از
آیة الله العظمی میرزا محمد تقی شیرازی، رهبر انقلاب اسلامی
عراق در سال (۱۹۲۰ م)، ترجمه متن این اجازه نامه چنین است:
قابل توجه برادران دینی و دوستان با ایمان استهباناتی و سایر
مسلمانان! مخفی نماند که جناب مستطاب، ملجا مردمان، علامه صاحب فهم و عرفان، تکیه گاه دانشمندان و محققان، برگزیده از میان فقیهان و
مجتهدان، میرزا آقا شیرازی استهباناتی از عالمان و فقیهان صاحب کمال در نجف اشرف هستند، لذا بر برادران دینی، لازم است که جانب احترام و بزرگداشت ایشان را نگه داشته و رعایت نمایند و وجود پر برکت وی را غنیمت شمارند؛ زیرا به امثال اوست که چشمان، روشن می گردد. و از دستورات وی به ویژه در طرد و به خواری کشاندن گروه های ره کرده گمراه کننده و منحرفان از راه راست
شریعت با هر گونه چاره اندیشی و ابزاری که می تواند سرپیچی نکنند. و در این باب ضروری است که به نحو کامل باوی همکاری کنند و تمام کوشش خود را به کار گیرند. برادران ما مجازند که در احتیاط ها و تأمل های ما به ایشان رجوع نمایند. درود ما و رحمت و برکات خدا بر برادران ایمانی مان باد!
بعد از وفات جان سوز عالم ربانی،
مرجع تقلید عالم تشیع،
میرزا محمد تقی شیرازی، جماعتی از اعلام و بزرگان حوزه مقدسه
نجف اشرف، آقا میرزا استهباناتی را به عنوان مرجع
عالم تشیع برگزیدند.
این ردای مقدس، به حق، برقامت رسای مرحوم استهباناتی پوشانده شد و وی، در امر خطیر زعامت عامه، کوشید و مرجعی جهانی گردید. مرحوم
آیة الله مرعشی نجفی نوشته اند: پس از ارتحال
مرجع دینی مرحوم
سید ابوالحسن اصفهانی در سال (۱۳۶۵ هـ . ق)،
مرجعیت دینی شیراز و شهر های اطراف آن و بسیاری دیگر از شهر های
ایران،
هند،
پاکستان، و برخی از کشور های عربی حوزه ی
خلیج فارس، به مرحوم آیة الله آقا میرزا استهباناتی منتهی گردید.
از
آیة الله حسین وحیدی خراسانی (دام عزه) نقل شده است:
عادت میرزا آقا استهباناتی برا ین جاری بود، وقتی وارد
مسجد محل درس می شد،
تحیت مسجد را به جای می آورد، سپس بر منبر تدریس قرار می گرفت، و پس از طرح مسئله مورد بحث، نقل اقوال می فرمود و قواعد و اصول در مورد مسئله و در آخر نظر خود را منعکس می فرمود.
استهباناتی هنگامی که از آموختن فارغ شد و در علم
فقه،
اصول،
کلام و
معارف اسلامی، صاحب نظر گردید، یکسره به کار تعلیم، تدریس و پرورش شاگردان همت گمارد. پس از وفات استادش، مرحوم
آخوند خراسانی اولین کسی بود که در میدان تدریس اصول ظاهر گردید. بنا به نقل
آیة الله مرعشی نجفی ایشان تا قبل از وفات استادش، مرحوم
میرزا محمد تقی شیرازی، مرحله سطح حوزه و کتاب هایی از قبیل:
رسائل،
مکاسب و ... را تدریس می نمود؛ اما پس از وفات آن بزرگوار به کار تدریس در مرحله خارج حوزه مشغول گردید. در حلقات درس ایشان گروهی از طلاب فاضل و دانش پژوهان مبرز، حاضر می شدند و همواره مجالس درس او محل ازدحام گروهی از بهترین طلاب بود که خود بعد ها در نجف و سایر حوزه های علمی از مقام علمی برجسته ای برخوردار بودند.
بعضی از شاگردان آن عالم ربانی عبارتند از:
۱.
سید شهاب الدین مرعشی نجفی.
۲.
شیخ ابراهیم کلباسی اصفهانی.
۳.
شیخ محمد حسین کلباسی اصفهانی.
۴.
شیخ کاظم تبریزی.
۵.
شیخ مسلم ملکوتی تبریزی؛
۶.
شیخ مهدی کنی، (از نوادگان
آیت الله شیخ ملا علی کنی).
۷.
شهید سید عبدالحسین دستغیب شیرازی،
۸.
سید ابوالقاسم ارسنجانی شیرازی،
۹.
شیخ مهدی مهدوی لاهیجانی و برادرش
شیخ محمد مهدی لاهیجانی (صاحب کتاب رجال دو هزار ساله گیلان).
۱۰.
شیخ محمد علی مدرس افغانی.
۱۱.
سید هادی حسینی تبریزی.
۱۲.
شیخ میرزا علی غروی علیاری.
۱۳.
شیخ ذبیح الله محلاتی، (صاحب کتاب اختران تابناک)
۱۴.
سید محمد حسن طالقانی؛ که امروزه از بزرگترین
مراجع تقلید در
نجف هستند.
۱۵.
شیخ ابوالقاسم حجتی رشتی.
بزرگانی که از وی
اجازه اجتهاد و
نقل حدیث دریافت نمودند، فراوان اند از جمله؛
۱.
شیخ محمد حسین آیتی بیرجندی قائنی، (۱۳۱۰ ـ ۱۳۹۲).
۲.
مجتهده علویه أمینه، دختر
سید علی أمین التجار اصفهانی حسینی خاتون آبادی اصفهانی.
(۱۳۰۸ ـ ۱۴۰۳هـ . ق)
۳.
شیخ محمد رضا طبسی، (۱۳۲۲ ـ ۱۴۰۵ هـ . ق)
۴.
سید شهاب الدین مرعشی نجفی.
۵.
شیخ محمد شریف رازی، صاحب کتاب گنیجنه دانشمندان.
۶.
سید محمد حسن طالقانی.
۷.
شیخ محمد علی اردوبادی.
۸.
سید علی رضا بیرجندی.
۹.
سید محمد علی روضاتی.
۱۰.
شیخ جمال الدین نایینی.
مرجعیت به خصایص خدا دادی چون؛ هوش سرشار، سرعت فهم، ذوق سلیم و صفای باطن نیاز دارد. صفات اکتسابی همچون:
شرح صدر، دل کندن از زخارف دنیا، اطاعت از مولی، نگهداری دین،
تقوا و
صیانت نفس، از
شرایط اجتهاد است و پس از همه این ها تلاش پیگیر و کوشش خستگی ناپذیر
در
تبلیغ و اقامه
احکام الاهی ضروری است مرحوم آیت الله استهباناتی جامع این صفات بود و بزرگان دینی ما بدان اعتراف دارند:
«وی بر بسیاری از معاصران خویش پیشی گرفت و نزد استادان خود منزلتی عظیم یافت به ویژه در نزد استادش، مرحوم میرزا
محمد تقی شیرازی، که وی مقلدان خود را، در احتیاطات خویش؛ به ایشان ارجاع می داد. و این خود بر مقام بزرگ علمی و دینی آن مرحوم در نزد استاد دلالت دارد».
۲. مرحوم محدث محلاتی در کتاب اختران تابناک می گوید:
«به جان خودم قسم! در این مدتی که با وی معاشرت داشتم، لغزشی از او ندیدم و نشنیدم. وی مردی
خوش اخلاق،
بخشنده،
خوش بیان،
کثیر العلم، با
ذکاوت،
کشنده نفس،
زاهد و از زخارف دنیوی بیزار بود و به آن چه می گفت عمل می کرد. تغییری در گفتار و کرداش ندیدم.»
۱. حاشیه بر
عروة الوثقی،
۲. حاشیه بر
ذخیرة العباد؛
۳. حایه بر
وسیلة النجاه مرحوم
سید ابوالحسن اصفهانی؛ این کتاب برای مقلدان و کسانی که می خواستند فتوای میرزا آقا را بدانند، مکرراً چاپ گردیده است.
۴. حاشیه بر
صراط النجاة؛
۵. کتاب مناسک حج؛
۱. حاشیه بر
کفایة الاصول؛
۲. حاشیه بر
رسائل شیخ انصاری؛
۳. حاشیه بر
مکاسب شیخ انصاری؛
۴. کتاب الطهارة؛
۵. کتاب الصلاة؛
۶. کتاب الزکاة؛
۷. کتاب الحج؛
۸. کتاب الخمس؛
۹. مسائلی در رابطه با
معاملات؛
استهباناتی در دوران مرجعیت خدمات دینی ارزنده ای انجام داد. وی از
حوزه علمیه نجف اشرف که میراث گرانقدر سلف صالح و
عالمان بزرگ تشیع بود حمایت کرد و عالمان و مدرسان و طلاب را به پاسداری از آن فرا خواند. آن بزرگوار بر حفظ شیوه ها و برنامه های سنتی حوزه و تکامل در شیوه و روش ها با غرض خدا پسندانه و کار ساز تأکید داشت. از فعالیت های دیگر آن بزرگوار، قدم نهادن در میدان مبارزه با گروه های ضد دینی و
بدعت گذار بود، که با افکار زهر آلود خود جو جامعه را مسموم می کردند و با اندیشه های بی ریشه خویش اندیشه مسلمانان را یکی پس از دیگری در غباری گران، خوابی سنگین و غفلتی ننگین فرو می بردند. او در مقابله با دشمن بی باک و هتاک، سختی های بسیاری متحمل شد و این رنج گران را تحمل نمود و تا آخرین نفس از پای ننشست. مرحوم
میرزا محمد تقی شیرازی، به مبارزه پیگیر و خستگی ناپذیر ایشان تأکید بسیاری دارد، آن جا که نوشته است:
«بر برادران دینی ما لازم است، که به ویژه در راندن و به خواری کشاندن گروه های ره گم کرده و گمراه کننده و منحرفان از راه راست شریعت انور؛ با هر چاره اندیشی و ابرزاری که می توانند به نحو کامل با وی همکاری کنند و در این راه تمام توان خود را به کار گیرند».
فقیهان و دانشمندان اسلامی در برخی دوره های تاریخی با عده ای از
صوفیه به مخالفت و ضدیت پرداخته اند. علت این مخالفت این بوده که دانشوران الاهی احساس کردند، افرادی با نام
صوفی گری، اندیشه ها و معارف بیگانه را ـ که به
ممالک اسلامی سرازیر شده بود ـ با علوم و
معارف اسلامی و قرآنی در هم آمیخته و معجونی به نام
تصوف اسلامی می سازند، که در حقیقت با
معارف قرآنی و علوم زلال و صاف
اهل بیت ـ علیهم السلام ـ، در تعارض بوده است و برای توجیه افکار باطل خود،
قرآن و
سنت را به خدمت می گرفته اند. این دسته از افراد با تأویل بعضی از
آیات و
روایات و تفسیر های ناروا از آنها،
قرآن و
سنت را موافق خود، نشان می دادند. مرحوم آیة الله استهباناتی دنبال این احساس خطر، خود را مسئول پاسداری از حریم
قرآن،
سنت و افکار مردم
مسلمان می دانست. وی در برابر چنین جریانی به مخالفت برخاست؛ تا جریان این طرز فکر، آب پاک
معارف قرآن و
اهل بیت ـ علیهم السلام ـ را با خاشاک ناپاک اندیشه های بیگانه نیالایند. استهباناتی در این زمینه عکس العملی بسیار عالی و روشنگرانه از خود نشان داده است.
از جمله خدمات اجتماعی وی، ایجاد مرکزی، برای زنده داشتن محافل دینی و بزرگداشت
شعائر حسینی و گسترش
فرهنگ اسلامی بود. تأسیس دو
حسینیه یکی در
نجف اشرف و دیگری در
شهر خانقین، به دست او موقعیتی حساس یافت و در
خانقین، اسباب الفت و اتحاد بین
مسلمانان فرقه های مختلف را فراهم آورد و آنان نیز با افکار و احساسات متنوع، در اقامه
شعاعر دینی و مجالس
عزاداری حسینی مشارکت می کردند. نقل شده است کودکی از پشت بام
حسینیه به درون دیگی پر از آب (که جهت طبخ غذا در حال جوشیدن بود) می افتد؛ اما هیچ صدمه ای نمی بیند، همین امر سببب شد تا گروه زیادی از
مسلمانان اهل سنت به
مذهب تشیع روی بیاورند.
این مرجع بزرگ،
سیاست را جدا از
دین و
شریعت نمی دانست. او، همانند استادان بزرگش در سیاست، دخالتی محسوس داشت و پرداخت به امور سیاسی را
وظیفه شرعی خود می دانست. این شاگرد مکتب توحید، در کنار استادش، مرحوم
میرزا محمد تقی شیرازی که رهبری انقلاب (۱۹۲۰ م)
عراق را بر عهده داشت، به ایفای نقش پرداخت. وی در زمان زعامت، دخالت در
سیاست را
تکلیف دینی خود دانست، به ویژه که این امر، پیوندی ناگسستنی با وظیفه
امر به معروف و نهی از منکر داشت.
مرحوم آیة الله استهباناتی در این راه، لحظه ای از پا ننشست؛ بلکه تمام کردار و گفتار او از این دو بر می خاست و عرصه های زندگی وی، جلوه های گوناگون این دو وظیفه خطیر بود، حتی خلق او مصداق عینی این دو وظیفه حیات بود. وی با
سید مجتبی نواب صفوی ملاقات و او را به سخنرانی در این راستا تشویق نموده و از وی حمایت می نموده است که نمونه ای از همکاری او با
سید مجتبی بیان می گردد.
در دوران
مرجعیت او، قیام خونین
فداییان اسلام به رهبری
مجاهد شهید (
سید مجتبی نواب صفوی) آغاز گردید. این قیام، زمانی به اوج خود رسید که
شهید نواب صفوی توانست موافقت استهباناتی را جلب نماید و با مهر تأیید وی، پرونده قیام درخشان خود را مزین کند و به درستی کار خود اطمینان یابد. تأیید آن بزرگوار، موجب قوت قلب مرحوم
نواب صفوی در مبارزه با
ظلم و فسادی که در شهر ها ریشه دوانده و سایه شومش را بر سر مردم افکنده بود گردید و باعث دلگرمی وی در مقابله با خلاف گویی های امثال کسروی شد.
به دبنال دستگیری مرحوم
نواب صفوی و گروهی از
فداییان اسلام و صدور حکم
اعدام آنان از ناحیه حکومت وقت، مرحوم آیة الله استهباناتی در صدد رهایی ایشان و گرفتن حکم عفو آنان بر آمد. و در این راه تلاش بسیار نمود؛ اما متأسفانه حکومت جور، جز به قتل آنان راضی نگردید، (رضوان الله تعالی علیهم اجمعین.) باید متذکر شد که این شخصیت برجسته فقهی، تنها دین را منحصر در احکام فردی و عبادی نکرد. و معتقد بود انسان متدین، نباید نسبت به سرنوشت
جامعه اسلامی، بی تفاوت و خاموش باشد و در برابر ظلمی که به دیگران می شود، مهر سکوت بر لب زند. او عقیده داشت انسان بیدار باید با شیوه های گوناگون (سخنرانی آگاهانه، اطلاعیه ها، تذکر، تظاهرات و ...)، سیاست را بر محور دین، تبین و به امت اسلامی معرفی کند.
مرحوم استهباناتی زهد را از مکتب جدش،
امیر المومنین ـ علیه السلام ـ آموخته و همان گونه که مولی در نهج البلاغه
زهد را تعریف نموده است،
زهد آن بزرگوار زهدی تام بود. او دنیا را اسیر خود کرد و اسیر دنیا نشد. کسانی که او را درک کردند و از نزدیک شاهد زندگی او بودند، اعتراف نموده اند که وی
قناعت می کرد و جدا از زخارف دنیا بیزار بود. نه مقام و موقعیت او را مغرور کرد و نه مال او را مسحور. خانه ای بسیار کهنه و محقر داشت و فرش منزلش بسیار ساده بود. مرحوم
آیة الله مرعشی نجفی در این باره می نویسد:
«با آن که به مقام
مرجعیت و زعامت دست یافت و اموال زیادی به وی سپرده شد و مردم در برابر او خاضع گردیده و صبح و شام بر دست وی بوسه می زدند؛ اما تغییری در خوراک و پوشاک و نشست و برخاست و اخلاق و رفتار او حاصل نشد، کرسی ریاست و زعامت، شیوه زندگی او را دگرگون نکرد. او در این دوران چنان نزدیکی می کرد که پیش از آن می زیست. او
فروتن و
متواضع بود. معاشرتش با دیگران نیکو و چهره شان متبسم، در صحبت هایش مزاح های جاذبه دار، توام با حشمت و ادب هویدا بود. نسبت به حضار مجلس تکبر نمی ورزید،
سخاوت و
کرم وی به اندازه بود. افراط در
بیت المال و بذل و بخشش بی جا نداشت، در عین حال از کمک به محرومان دریغ نمی ورزید
حلم و وقار بر طبعش حاکم بود. جز در مقابل مخالفان که به کیان و کرامت شریعت آسیب وارد می آوردند، خشمیگین نمی شد.».
بعد از ارتحال مرحوم
سید ابوالحسن اصفهانی در
نجف اشرف،
ریاست عامه به آیة الله استهباناتی منتقل شد. وی در مصرف
سهم امام خیلی دقت داشت. او با اصرار مقلدان، حاضر به تعمیر منزل کهنه اش نشد. در تقسیم
شهریه، اصل مساوات را رعایت می کرد و فرقی بین طلاب عرب و عجم و فرزندان طلبه اش قائل نبود. اگر فرزندش در مورد عدم کفاف
شهریه به او اعتراض می کرد، در پاسخ می گفت:
«سهم پدرم که نیست،
سهم امام ـ علیه السلام ـ است، من هم مانند شما ...».
یکی از مومنین از ایشان می خواهد که منزلش را به سیستم روشنایی برق مجهز کند، او در پاسخ می گوید:
«وقتی همه طلاب از نعمت برق برخوردار شدند، من هم حرفی ندارم، فعلا وظیفه من اقتضا می کند که با آن ها در یک سطح یا پایین تر زندگی کنم».
زندگی بی معنویت، روز مرّگی و تکرار مکررات است و دلی که از آن ها تهی باشد، نا آرام و بی ثبات.
«الا بذکر الله تطمئن القلوب»
خانه ای که از معنویت خالی است، قبرستانی سرد و خاموش است. معنویت و بزرگی، تنها سرمایه آیة الله استهباناتی در زندگی اش بود.
با آن همه رنج و مرارت در زندگی عادی، و فعالیت در عرصه اجتماعی و فرهنگی، شب هنگام به ذکر و تهجد و نماز شب، دعا و تلاوت قرآن می پرداخت. همیشه بیش از یک ساعت به اذان صبح مانده، غسل زیارت می کرد و سپس به حرم مولی امیر المومنین ـ علیه السلام ـ وارد می شد و روح خود را با ذکر، نماز و ... صفا می بخشید.
عشق به آل الله
وجود میرزا آقا، سرشار از عشق و علاقه به اهل بیت عصمت و طهارت ـ علیه السلام ـ بود. همین دوستی سبب شد که وی اولاً:
نظارت بر موقوفه مرحوم بحرانی در (برمیان فارس) را بپذیرد، زیرا شرط شده بود که این مسئولیت را مرجع اعلم زمان به عهده گیرد. و در راه اطعام مومنان، در ماه های محرم و صفر و رمضان و نیز در جهت زنده نگه داشتن
شعائر حسینی و بر پا کردن مجالس
روضه سید الشهدا ـ علیه السلام ـ مصرف نماید.
ثانیا: خود اقدام به تأسیس دو
حسینیه بسیار با شکوه، در شهر مقدس
نجف اشرف و
خانقین نمود که به صورت دو طبقه ساخته شد و طبقه فوقانی،
حوزه علمیه گردید؛ ولی این کار، نا تمام ماند و عمرش شریفش پایان یافت.
ثالثاً: خود او در مجلس عزای
سرور شهیدان، از ابتدا شرکت می جست و تا آخرین لحظه آن را ترک نمی گفت؛ زیرا معتقد بود؛ ترک کردن آن ممکن است اسائه ادب به ساحت مقدس
حضرت ابا عبدالله الحسین ـ علیه السلام ـ باشد.
بزرگترین آرزوی وی این بود که قلب داغدار خود را با دیدار سیمای درخشان
سرور آزادگان حضرت سید الشهداء ـ علیه السلام ـ در سرای باقی مسرور سازد.
راد مردانی هستند که جهان با همه وسعتش برای آنان زندان تنگ و تاریکی است، بی شک، آنان را با سلسله جنبان هستی، سر و سری است؛ که بیگانگان را از آن خبری نیست و اگر شیطان صفتی بخواهد به خلوت آنان سرکشد، شهاب ثاقب خشم الاهی وی را می راند و دست غیبت بر سینه نامحرمش می کوبد.
آنان همان اولیای خدایند و در زیر لوای او به سر می برند. خداوند گوشه ای از سیمای آنان را می نمایاند و کاری خارق العاده به دستشان آشکار می کند و همین امر را کرامت می گویند.
مرحوم آیة الله آقا میرزا استهباناتی از زمره همین رادمردان فرهیخته بود و کراماتی نیز از وی آشکار گردید، که به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
۱. در یکی از شب ها که در (
نجف اشرف) از شدت فقر و تنگدستی در کنج خانه نشسته و در فکر فرو رفته بود، ناگهان در خانه وی کوبیده شد. و شخصی او را خطاب کرد که: دست خود را فرار گیر و سهم خویش را دریاب. آن بزرگوار دست خود را دراز کرد، سکه هایی سیمین دستش را پر نمود و از آن پس، نسیم گشایش بر جان رنج کشیده وی وزیدن گرفت.
۲. شب پیش از وفات مرجع عالی قدر، مرحوم
سید ابوالحسن اصفهانی من (میرزا آقا) در عالم رؤیا دیدم: در صحن مطهر
امیر المومنین ـ علیه السلام ـ ایستاده ام ناگهان پیکری با شکوه از آسمان فرود آمد و بر زمین نشست. وجود مطهر
امیر المومنین ـ علیه السلام ـ سر او را به دامن گرفت، در این حال متوجه شدم که پیکر نورانی
حضرت ابا عبدالله الحسین ـ علیه السلام ـ است که مرا مورد خطاب قرار داد و فرمود: فرزندم، ابراهیم بر تو فرض است که از دوستان فقیر و نیازمند من دستگیری نمایی! آن مرحوم عرض کرد: من که چیزی ندارم تا از آنان دستگیری نمایم. حضرت در جواب فرمودند: من تو را در این امر مهم یاری خواهم کرد. و حقا که آن حضرت به وعده خود وفا کرد.
سایت اندیشه قم