• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سیدمحمد مجاهد

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



سید محمد مجاهد بن سید علی بن محمد علی بن ابی المعالی حسنی طباطبایی در سال ۱۱۸۰ هجری قمری در کربلای معلی متولد شد.



از نظر نسب خانوادگی، هم پدر و هم مادرش از خاندان علم و تقوا هستند. مادرش آمنه بیگم (۱۱۶۰. ۱۲۴۳ قمری)، دختر آقا محمد باقر بن محمد اکمل، معروف به وحید بهبهانی است. او زنی عالمه و با فضیلت بوده که صاحب مستدرکات اعیان الشیعه درباره او می‌گوید: «من افقه نساء عصره، متکلمه واعظه اصولیه محققه محدثه جلیله»
[۱] امین، حسن، مستدرکات اعیان الشیعه، ج۵، ص۶۲.
این بانوی بزرگوار با پسر عمه اش سید علی طباطبایی (متوفای ۱۲۳۱ قمری) ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دو پسر به نامهای سید محمد و سید مهدی بود.
سید علی صاحب الریاض، از اعاظم فقهای عصر خود است. او استاد بزرگانی همچون صاحب مفتاح الکرامه، جواد بن محمد حسینی عاملی، صاحب مقابیس و صاحب مطالع است.
در اعیان الشیعه درباره او اینطور آمده است: «هو المحقق المؤسس الذی ملاء الدنیا ذکره و عم العالم فضله، تخرج علیه علماء اعلام و فقهاء عظام صاروا من اکابر المراجع فی الاسلام.» سید علی صاحب الریاض از اجلاء شاگردان آقا محمد باقر، وحید بهبهانی است.
سید محمد مجاهد با تنها دختر سید محمد مهدی بحر العلوم (متوفای ۱۲۰۸ یا ۱۲۱۲ قمری) ازدواج کرد و از آن دو، سه فرزند به نامهای سید حسین، سید حسن و سید جعفر باقی ماند. سید حسین بزرگترین فرزند آنان است و در اعیان الشیعه درباره او اینطور آمده است: «کان فاضلا عالما مجتهدا بصیرا بالقواعد الاصولیه» در مورد سید حسن نیز، چنین آمده است: «کان عالما فاضلا مجتهدا بصیرا قاضیا رئیسا فی الحائر علی مشرفه السلام».


خاندان سید محمد مجاهد خاندان علم و فضیلت و تقوا هستند که بعضی از آنان را در اینجا ذکر می‌کنیم:
۱. سید محمد اسماعیل بن محمد باقر وحید بهبهانی، دایی صاحب ترجمه که در اعیان الشیعه به عالم فاضل تعبیر شده و به نقل از نجوم السماء آمده: «العالم الفاضل الکامل النبیل المقدس الزاهد الصالح الجلیل.»
۲. سید ابو القاسم بن سید حسن بن سید محمد (متوفای ۱۳۰۹ قمری): «فقیه اصولی من تلامذه الشیخ الانصاری»
۳. فرزند او سید محمد باقر بن ابو القاسم (متوفای ۱۳۳۱ قمری): «کان عالما فاضلا جلیلا نبیلا»
۴. نوه او، سید محمد صادق بن سید محمد باقر بن ابو القاسم (متوفای ۱۳۳۷ قمری): «قام مقام ابیه بعد وفاته» و دارای تالیفات زیاد است.
۵. سید علی نقی، فرزند دیگر سید حسن بن سید محمد (متوفای ۱۲۸۹ قمری): «کان عالما فاضلا محققا مدققا»
۶. فرزند او سید جعفر بن علی نقی بن سید حسن (متوفای ۱۳۲۱ قمری): «کان عالما فاضلا رئیسا فقیها»
۷. سید زین العابدین بن سید حسن بن سید محمد (متوفای ۱۲۹۲ قمری): «عالم فاضل فقیه متبحر اصولی زاهد عابد ناسک»
۸. سید جواد بن حسین حسینی تبریزی (متوفای ۱۲۷۸ قمری)، داماد سید محمد مجاهد و فرزندان او سید علی، سید اسماعیل، سید علی نقی، سید تقی و سید محمد که همه از علمای اعلام بوده‌اند.
[۱۱] امین، حسن، مستدرکات اعیان الشیعه، ج۳، ص۱۱۷.

۹. سید صالح بن حسن بن یوسف موسوی (متوفای ۱۳۰۳ قمری)، معروف به داماد که پدرش داماد سید علی صاحب ریاض بوده: «عالم فاضل جلیل فقیه محقق»


وجود افراد دانشمند و فرزانه در میان بستگان نزدیکش بر افکار و آرمانهای او تأثیر گذار بود. تعلیم و تربیت او تحت نظر پدرش آغاز شد و تا مراحل عالی ادامه یافت. محمد گرچه توفیق حضور در مجلس درس پدر بزرگش وحید بهبهانی را نیافت، لیکن از محضر شاگردان شاخص و برجسته وی بهره برد.
سید محمد مجاهد نزد پدر بزرگوارش صاحب ریاض و علامه بحر العلوم تلمذ نمود و با تلاش پیگیری که در اصول و فقه داشت، به سرعت به مقامات علمی دست یافت، به حدی که پدرش او را اعلم تشخیص داده و دیگر فتوا نداد و به این علت، سید محمد از کربلا به اصفهان مهاجرت کرد.
وی به افتخار ازدواج با دختر علامه بحر العلوم نائل آمد. امّا توفیق بهره بردن از آن بزرگ دیری نپایید و علامه بحرالعلوم هفت سال پس از وفات وحید بهبهانی دیده از دنیا فرو بست.
[۱۴] دوانی، علی، وحید بهبهانی، ص۱۷۸ به بعد.

سید محمد در نجف اشرف چندی نیز از محضر فقیه توانا شیخ جعفر کاشف الغطا (متوفی ۱۲۲۸ ق.) بهره برد. شیخ جعفر کاشف الغطاء (ره) در استنباط مسائل و فروع فقهی بسیار مسلط و توانا بود. وی فردی بسیار متواضع بود و علاوه بر ریاست دینی، پیشوای شجاع ملی نیز به شمار می‌آمد. درک زمان و نیازهای زمان نیز از خصوصیات شایسته کاشف الغطا بود. تألیف کتابی در ردّ اخباری گری و نیز کتابی در ردّ فرقه وهّابی بر همین اساس بود.
[۱۵] دوانی، علی، وحید بهبهانی، ص۱۹۵.

سید محمد طباطبایی از اساتید خود تنها فقه نیاموخت، احساس مسئولیت در برابر مسائل اجتماع و شهامت را نیز آموخت. پس از آن خود عالمی فاضل گشته بود که دیگر از تحصیل نزد استاد بی‌نیاز می‌نمود. بعد از آن نیز آنچه بود گذشت زمان بود و غنای هر چه بیشتر علمی در رهگذر تحقیق و تدریس و تألیف. این فصل از زندگانی او به طور مشخص در اصفهان آغاز شد. در سال ۱۲۱۶ ق. کربلا مورد هجوم وحشیانه وهّابیها قرار گرفت و بیش از سه هزار نفر از جمله بسیاری از علما کشته شدند. بخش اعظم بارگاه امام حسین (علیه السّلام) و اماکن بسیاری مورد تخریب قرار گرفت و اموال مردم به غارت رفت. آنان پس از قتل و غارت و تخریب، شهر را ترک کردند.
[۱۶] دوانی، علی، وحید بهبهانی، ص۳۴۰.
در کتاب فوائد رضویه، علت مهاجرت ایشان را استیلاء جماعتی از وهابیون بر حائر حسینی و کشتار اهالی آن منطقه دانسته است.
[۱۷] قمی، شیخ عباس، الفوائد الرضویه، ص۵۷۹.

مدت اقامت سید محمد در اصفهان سیزده سال بوده است و در این مدت علمای آن منطقه در مجلس درس او حاضر می‌شدند و ایشان مرجع علمی فقه و اصول بوده است.


زمانی که سید محمد طباطبایی در اصفهان اقامت اختیار کرد حوزه اصفهان همچنان یکی از حوزه‌های معتبر جهان شیعه به شمار می‌آمد و با حضور برخی از علمای تراز اول کربلا و شاگردان برجسته وحید بهبهانی یا تربیت یافتگان شاگردان او از رونق و اعتبار برخوردار بود. بزرگانی چون محمد اصفهانی، تقی اصفهانی، محمد ابراهیم کلباسی، شیخ محمد حسین اصفهانی، سید محمد باقر شفتی معروف به «حجت الاسلام».
سیّد محمد طباطبایی در مدت ده سال اقامت در اصفهان در جوّ مناسب حوزه اصفهان تنها به تدریس و تألیف مشغول بود و از پذیرش دیگر مناصب چشم پوشیده بود. نقل شده است که: یکی از اموری که باعث شهرت سید محمد باقر شفتی از (مراجع بزرگ اصفهان) شد، توصیف آیت الله سیّد محمد طباطبایی از وی بود. می‌گویند از او پرسیده شد آیا سیّد محمد باقر شفتی مجتهد است؟ او درجواب گفت: «شأن او بالاتر از آن است که من او را تأیید کنم، بلکه از او بپرسید که آیا سیّد محمّد مجتهد است یا نه؟».
[۱۸] تنکابنی، محمد بن سلیمان، قصص العلماء، ص۱۴۳.

مجلس درس او بسیار مورد استقبال و توجه دانش پژوهان حوزه اصفهان قرار داشت. آنگاه که تألیف کتاب «المفاتیح فی الاصول» خود را آغاز نمود، قبل از آنکه تألیف کتاب به اتمام رسیده باشد، فصلهای مختلف آن نزد طلاب و فضلا دست به دست می‌گشت و از آن رونویسی می‌کردند.
[۱۹] خوانساری، محمد باقر، روضات الجنات فی احوال العلما و السادات، ج۷، ص۱۴۵.

باید گفت سیزده سال اقامت آیت الله سیّد محمد طباطبایی در اصفهان سالهای تعمیق نظرات علمی و غنای فقهی از رهگذر تحقیق، تألیف و تدریس بود.


او از اساتید برجسته حوزه کربلا و اصفهان به شمار می‌آمد، به گونه‌ای که همه علما در مجلس درس او حاضر می‌شدند. بیانی زیبا و شیوا داشت و مسایل پیچیده و مطالب دقیق را به بهترین شیوه بیان می‌کرد، به طوری که هر کس حتی افراد مبتدی، درس او را می فهمیدند.
[۲۰] موسوی حسنی علوی، محمدشفیع بن علی اکبر، الروضه البهیه فی طرق الشفیعیه، احوال آقا سید محمد، چاپ سنگی.
او دارای شاگردان مشهوری نظیر شیخ اعظم مرتضی انصاری (متوفای ۱۲۸۱ قمری) بوده که مدت چهار سال از محضر پر فیض این عالم ربانی استفاده کرده است.
دیگر شاگردان ایشان عبارتند از:
۱. سید ابراهیم موسوی قزوینی معروف به صاحب کتاب ضوابط (متوفی ۱۲۶۲ ق.).
۲. مولی محمد صالح برغانی (متوفی ۱۲۸۳ ق.).
۳. ملا محمد نوری.
۴. ملا حسن یزدی‌ (متوفی بعد از ۱۲۴۲ ق.).
۵. شیخ احمد کرمانشاهی (متوفی ۱۲۳۵ ق.).
۶. ملا اسدالله بروجردی (متوفی ۱۲۷۱ ق.).
۷. ملا صفر علی لاهیجانی (متوفی قبل از ۱۲۴۶ ق.).
۸. شریف العلما مازندرانی (متوفی ۱۲۶۴ ق.).
۹. سید شفیع بروجردی (متوفی ۱۲۸۰ ق.).
۱۰. میرزا محمد حسن بن محمد معصوم رضوی مشهدی، معروف به حاجی مجتهد (متوفای ۱۲۷۸ ق.).
۱۱. شیخ احمد بن علی مختاری گلپایگانی.
۱۲. شیخ میرزا ضیاء الدین بن شیخ اسد الله بروجردی (متوفای ۱۳۰۰ ق.).
۱۳. میرزا ابو الحسن بن حسین بن تقی تنکابنی، مشهور به گیلانی.
۱۴. شیخ عبد الحسین بن شیخ ملا علی برغانی قزوینی و...


سید محمد پس از ارتحال پدر بزرگوارش در سال ۱۲۳۱ قمری، به کربلا هجرت نموده و مقام افتا و قضاوت و زعامت در دین و دنیای مردم را به عهده می‌گیرد.
پس از چندی به کاظمین شهر امام کاظم (علیه السّلام) و امام جواد (علیه السّلام) مهاجرت کرد و در آن شهر مقدس اقامت کرد. در حالی که مقام مرجعیت جهان تشیع را بر عهده داشت.
او مرجع عرب و عجم در زمان خود بوده و ریاست شیعیان را در این عصر به عهده داشته است تا اینکه به علت حمله وهابیون، به کاظمین مهاجرت می‌کند و این شهر محل امنی برای شیعیان می‌گردد.
از بزرگوارانی که هم دوره ایشان بوده میرزا محمد بن حسین رضوی (متوفای ۱۲۶۶ قمری) است که با ایشان در درس سید علی صاحب الریاض شرکت می‌کرده‌اند و بین آنها مناظراتی در مسائل حجیت شهرت، که سید محمد نوشته و او شرح زده است، وجود داشته، که بر صاحب مناهل اعتراضاتی داشته و در زمان خود، ریاست عامه و مرجعیت عمومی را پیدا کرده است.


۱. السید فوائد الرضویه: «السید الاجل الاعظم الاکرم الافخم البحر الزاخر و السحاب الماطر الفائق علی الاوائل و الاواخر، صاحب التحقیقات الرشیفه و التالیفات الانیفه کالمفاتیح و المناهل و غیرهما، نور الله روضته و اعلی فی الفردوس منزلته».
[۲۱] قمی، شیخ عباس، الفوائد الرضویه، ص۵۷۹
.
۲. تکمله امل الآمل: «علامه العلماء الاعلام و سید الفقهاء العظام و اعلم اهل العلم بالاصول و الکلام».
۳. الروضه البهیه: «کان مفتیا و حاکما و قاضیا و رئیسا فی الدین و الدنیا و مرجعا للعرب و العجم، انتهت الریاسه الامامیه فی عصره».
[۲۳] قمی، شیخ عباس، الفوائد الرضویه، ص۵۸۱.

۴. اعیان الشیعه: «المرجع فی علمی الاصول و الفقه لکل علمائنا و صنف فیها مفاتیح الاصول و غیره حتی توفی والده فرجع الی کربلاء، فکان المرجع العام لکل الامامیه فی اطراف الدنیا»


دو تألیف عمده ایشان در اصول فقه و فقه که اولی «المفاتیح فی الاصول» و دیگری «المناهل فی فقه آل الرسول» می‌باشد.
۱. مفاتیح الاصول.
۲. الوسائل فی الاصول.
۳. مناهل الاحکام.
۴. اصلاح العمل؛ در فقه که به صورت ذکر فتوا و رساله عملیه وی بوده و تلخیصها و ترجمه‌های متعددی به فارسی داشته است.
۵. عمده المقال فی تحقیق احوال الرجال.
۶. رساله حجیه الظن.
۷. المصابیح فی شرح المفاتیح للکاشانی.
۸. جامع العبائر؛ در فقه به منزله دایره المعارفی در زمینه فقه شیعه بوده است.
۹. کتاب فی الاغلاط المشهوره.
۱۰. المصباح الباهر فی رد الیادری و اثبات نبوه نبینا الطاهر.
۱۱. رساله فی الاستصحاب.
۱۲. الجهادیه؛ رساله‌ای در زمینه احکام جهاد و نیز «مشکوه الجهاد فی ترجمه مصابیح الجهاد» در زمینه جهاد و احکام آن.
۱۳. حاشیه بر معالم.
۱۴. رساله فی حجیه الشهره.


در دوران زعامت آیت الله سیّد محمد طباطبایی دوره دوم جنگ ایران و روسیه آغاز گردید و روحانیت به زعامت آن فقیه گرانقدر در آن نقش مؤثر را به عهده داشتند و به همین سبب نیز ایشان به آیت الله مجاهد شهرت یافت.
دوران سلطنت فتحعلی شاه که بخشی از آن معاصر با زندگی آیت الله مجاهد بود، یکی از حساس‌ ترین و بحرانی ‌ترین مراحل تاریخ ایران و جهان محسوب می‌شود. در آن زمان در میان دولتهای قدرتمند جهان رقابت شدیدی در دست یابی به مناطق آسیا و آفریقا شروع شده بود. این سیاست از سوی دول قدرتمند «سیاست مستعمراتی» نام گرفته بود. نقش ایران در آسیا به موجب رابطه با اهمیتی که با هند زرخیز داشت از اهمیت خاصی برخوردار بود و از این رو ایران در آغاز عصر سیاست استعماری در میدان رقابت قدرتهای استعماری قرار داشت.
[۲۷] نفیسی، سعید، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر، ج۱، ص۷۷.


۹.۱ - تالیف رساله جهاد

در مدت اقامت او در اصفهان جنگ اول ایران و روس روی داد. پس ازجنگهای دوره اول ایران و روسیه و شکست ایران درسال ۱۲۲۸ ق. پیمان متارکه جنگ موسوم به عهدنامه گلستان بین ایران و روسیه به امضا رسید و به موجب آن، دربند، باکو، شیروان، قراباغ و قسمتی از خاک ایران جدا و به روسیه ملحق شد ودولت ایران از هر گونه ادعایی نسبت به گرجستان و داغستان و مینگرلی و آبخازی صرف نظر کرد.
[۲۸] هوشنگ، عبدالرضا، تاریخ روابط خارجی ایران، ص ۲۲۳.

اما در اثر تعیین نشدن خط مرزی بین دو کشور، بار دیگر از سوی روسها اختلاف بروز کرد و مساعی عباس میرزا ولیعهد فتحعلی شاه، که از آغاز جنگهای دوره اول در آذربایجان فرماندهی جنگ را به عهده داشت، نیز برای تعیین مرز به جایی نرسید. مذاکرات در این باره بی‌نتیجه بود و قوای روسیه در اثنای جنگ ایران و عثمانی (۱۲۳۶ ـ ۱۲۳۸ ق.) به فرماندهی ژنرال یرمولف از فرصت استفاده کرده، قطعه‌هایی از خاک ایران را در بالغ لو و گو گجای تصرف کردند. اما از آنجا که روسیه به جنگ با فرانسه مشغول بود، تحرکات شدیدی از سوی آن ها صورت نمی‌گرفت و صلح سیزده ساله‌ای (از عهدنامه گلستان تا آغاز جنگهای دوره دوم) بین ایران و روسیه به وجود آمد. در طی این سالها فتحعلی شاه بارها سعی کرده بود از طریق مسالمت آمیز مناطق اشغالی ایران را باز پس بگیرد، اما دولت مقتدر و زورگوی روسیه از این امر خودداری می‌کرد. در سال ۱۲۴۱ اخبار ناگواری تهران را برآشفت. روسها محصولات زراعت کاران اهالی مناطق اشغال شده را به اجبار از آنان می‌گرفتند. روسها مسلمانان را مجبور می‌کردند که کودکان خود را به مدارس مسیحی بفرستند. آنان به مساجد و قرآن اهانت می‌کردند و اهالی مسلمان را از هر جهت در تنگنا قرار داده بودند. اهالی مناطق اشغالی با ارسال نامه‌ای به مرجع دینی زمان، آیت الله سید محمد مجاهد وضع خود را تشریح کرده و از او خواستند که فکری به حال آنها بکند.
[۲۹] موسوی حسنی علوی، محمدشفیع بن علی اکبر، الروضه البهیه فی طرق الشفیعیه، احوال آقا سید محمد، چاپ سنگی.

در ۱۲۸ ق و پس از گذشت ده سال از شروع جنگ، سید محمد همراه با جمع دیگری از مراجع و علمای عتبات و ایران،‌ از جمله سید علی طباطبایی و شیخ جعفر نجفی (کاشف الغطا) هر یک جداگانه رساله ای در باب وجوب جهاد با روس ها انتشار دادند. آقا سیدمحمد در رساله خود شرکت در آن جنگ را مصداق جهاد و مجاهده دانست که برای حفظ اسلام و استقلال کشور و بیرون راندن دشمنان از میهن صورت می گرفت.

۹.۲ - صدور فتوای جهاد

سیدمحمد پس از درگذشت پدرش در ۱۲۳۱ ق به کربلا مهاجرت کرد و بعد از مدتی به کاظمین رفت و تا پایان عمر در آنجا سکونت گزید وی به خاطر علم و فضل و زهد و تقوا و وجاهت خانوادگی، به مقام مرجعیت تام شیعیان رسید.
در ۱۲۴۱ ق نامه های متعددی از مردم و خواننی مسلمان ولایات قفقاز که توسط روس ها اشغال گردیده بود به دست وی و دیگر علمای بزرگ ایران و عتبات می رسید. در این نامه ها،‌ مردم از ظلم و ستم و تجاوز به جان و مال و ناموس خود و توهین به مقدسات اسلامی شکایت کرده و دادخواهی می نمودند. عباس میرزا،‌ ولیعهد نیز که از انعقاد قرارداد گلستان با روسیه ناخشنود بود توسط بخری از نزدیکان خود از سیدمحمد استمداد نمود.
آقا سیدمحمد، نخست نامه ای به فتحعلی شاه نوشت و از او خواست تا جلوی ظلم و تعدی قوای روس را بگیرد و چون به مسامحه و تعلل شاه در جنگ با روسیه پی برد فتوای جهاد علیه روسیه صادر کرد و به همراه گروهی از علمای عتبات ـ که تعداد آنها به پنجاه نفر می رسید ـ عازم تهران شد تا شخصاً مردم را به جهاد علیه روس ها تشویق و پادشاه را به جنگ با آن ها وادار کند. در مسیر راه بسیاری از داوطلبان دعوت او را قبول کرده و به همراه وی عازم تهران شدند. دیگر ولایات نیز چنین بود.
آقا سیدمحمد در اواخر شوال ۱۲۴۱ ق وارد تهران گردید و گروه بزرگی از علما، شاهزادگان و مردم از او استقبال کردند. بسیاری از علمای برجسته کشور به اردگاه لشکر در چمن سلطانیه آمدند تا به همراه سیدمحمد عازم نبرد با روس ها شوند، از آن جمله می توان از ملا محمد جعفر استرآبادی،‌ آقا سید نصرالله استرآبادی،‌ سید محمدتقی برغانی، سید عزیزالله طالش، ملا احمد نراقی،‌ ملا عبدالوهاب قزوینی،‌ نام برد. آنان به اتفاق آرا فتوا دادند که هرکس از جهاد با روس ها سرباز زند در واقع از اطاعت خداوند سرپیچی کرده و متابعت شیطان نموده است. سیدمحمد که به سبب شرکت فعال در جنگ، «مجاهد» لقب گرفته بود به همراه دیگر علما در تبریز اردو زدند و به وعظ و به تشویق و ترغیب مردم و سپاه پرداختند.

۹.۳ - آزادسازی مناطق اشغال شده

سفیر روس که در این زمان در اردوگاه لشکر ایران بود و برای انصراف سپاه ایران از حمله به مناطق اشغالی با دولتمردان مذاکره می کرد وقتی که به نوشته ناسخ التواریخ «از گفت و شنود با کاردان دولت مأیوس شد و خواست تا مجتهدین را دیدار کند بلکه ایشان را از اندیشه جدال فرود آورد و خویشتن بر گردن نهد که دست روسیان را از حدود ایران بازدارد،‌متجهدین در پاسخ گفتند که: «در شریعت،‌با کفار از در مهر و حفاوت سخن کردن گناهی بزرگ باشد. اگر چه روسیان از حدود ایران بیرون شوند، هم جهاد با ایشان را واجب دانیم».
سپاه ایران در عرض چند هفته، بیشتر شهرها و ولایات از دست رفته را باز پس گرفت. مردم برخی از شهرهای اشغالی نیز علیه پادگان های روسی شورش کردند و به سپاه ایران پیوستند. با وجود این پیروزی ها به خاطر فرمان غیر مترقبه عباس میرزا مبنی بر عقب کشاندن شاهزادگان از خط مقدم، فرار یکی از فرماندهان لشکر و کارشکنی برخی از دولتمردان سپاه ایران به لشکر و کارشکنی برخی از دولتمردان، سپاه ایران به فرماندهی عباس میرزا همه نقاط تصرف شده را یکی پس از دیگری از دست داد. فتحعلی شاه نیز که از آغاز مایل به جنگ نبود به تهران بازگشت و عباس میرزا در مقابل روس ها تنها گذارد.
[۳۰] محمد علی، جمالزاده، تاریخ جنگ های ایران و روس، ص۲۵۱.
[۳۱] محمد علی، جمالزاده، تاریخ جنگ های ایران و روس، ص۲۵۰.
[۳۲] محمد علی، جمالزاده، تاریخ جنگ های ایران و روس، ص۲۳۳.
[۳۳] محمد علی، جمالزاده، تاریخ جنگ های ایران و روس، ص۲۳۲.
[۳۴] سپهر کاشانی، محمدتقی، ناسخ التواریخ، سلاطین قاجاریه، ج۲، ص۳۶۵.
[۳۵] جهانگیر میرزا، تاریخ نو، ص ۱۸.



سید محمد مجاهد که از سست رأیی شاه و شکست سپاه ایران بسیار دلتنگ شده بود تبریز را به قصد تهران ترک گفت اما در طول راه در شهر قزوین نیز مظلومانه مورد اسائه ادب جاهلان و آماج توهین و تمسخر نااهلان قرار گرفت. وی پس از مراجعت از جنگ با روس، در حالی که از سخنان و اعمال ناشایست مردم دلی پر درد داشت، بیمار شد و پس از مدتی کوتاه در قزوین وفات یافت. وی در ۱۳ جمادی الثانی ۱۲۴۲ ق. در شهر قزوین در اثر همان بیماری، در اوج مظلومیت و اندوه چشم از جهان فرو بست و پیکر مطهرش به کربلا انتقال داده و در آنجا به خاک سپرده شد و بارگاهی بزرگ بر مزار او بنا گردید که اکنون نیز وجود دارد.


۱. امین، حسن، مستدرکات اعیان الشیعه، ج۵، ص۶۲.
۲. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۱۴.    
۳. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۶، ص۱۵۹.    
۴. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۳، ص۴۰۴.    
۵. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۲، ص۴۰۳.    
۶. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۹، ص۱۸۵.    
۷. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۹، ص۳۶۷.    
۸. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۶۷.    
۹. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۴، ص۱۳۲.    
۱۰. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۷، ص۱۶۵.    
۱۱. امین، حسن، مستدرکات اعیان الشیعه، ج۳، ص۱۱۷.
۱۲. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۷، ص۳۶۹.    
۱۳. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۹، ص۴۴۳.    
۱۴. دوانی، علی، وحید بهبهانی، ص۱۷۸ به بعد.
۱۵. دوانی، علی، وحید بهبهانی، ص۱۹۵.
۱۶. دوانی، علی، وحید بهبهانی، ص۳۴۰.
۱۷. قمی، شیخ عباس، الفوائد الرضویه، ص۵۷۹.
۱۸. تنکابنی، محمد بن سلیمان، قصص العلماء، ص۱۴۳.
۱۹. خوانساری، محمد باقر، روضات الجنات فی احوال العلما و السادات، ج۷، ص۱۴۵.
۲۰. موسوی حسنی علوی، محمدشفیع بن علی اکبر، الروضه البهیه فی طرق الشفیعیه، احوال آقا سید محمد، چاپ سنگی.
۲۱. قمی، شیخ عباس، الفوائد الرضویه، ص۵۷۹
۲۲. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۹، ص۴۴۳.    
۲۳. قمی، شیخ عباس، الفوائد الرضویه، ص۵۸۱.
۲۴. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۹، ص۴۴۳.    
۲۵. آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج۲۰، ص۲۱۲.    
۲۶. آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج۲۲، ص۳۵۲.    
۲۷. نفیسی، سعید، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر، ج۱، ص۷۷.
۲۸. هوشنگ، عبدالرضا، تاریخ روابط خارجی ایران، ص ۲۲۳.
۲۹. موسوی حسنی علوی، محمدشفیع بن علی اکبر، الروضه البهیه فی طرق الشفیعیه، احوال آقا سید محمد، چاپ سنگی.
۳۰. محمد علی، جمالزاده، تاریخ جنگ های ایران و روس، ص۲۵۱.
۳۱. محمد علی، جمالزاده، تاریخ جنگ های ایران و روس، ص۲۵۰.
۳۲. محمد علی، جمالزاده، تاریخ جنگ های ایران و روس، ص۲۳۳.
۳۳. محمد علی، جمالزاده، تاریخ جنگ های ایران و روس، ص۲۳۲.
۳۴. سپهر کاشانی، محمدتقی، ناسخ التواریخ، سلاطین قاجاریه، ج۲، ص۳۶۵.
۳۵. جهانگیر میرزا، تاریخ نو، ص ۱۸.



سایت اندیشه قم    
دانشنامه های انقلاب اسلامی و تاریخ اسلام، فرهنگنامه علمای مجاهد، برگرفته از مقاله «سیدمحمد مجاهد».    
نرم افزار جامع اصول فقه، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.






جعبه ابزار