• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شرایط اجرای قاعده ولایت حاکم بر ممتنع

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



برای اجرای قاعده ولایت حاکم بر ممتنع شرایطی برای آن مشخص شده است.





۱.۱ - احراز امتناع

در این قاعده نیز همانند سایر قواعد فقهی ، اولین شرط اجرای قاعده احراز موضوع و یا به تعبیر فقها « عقد الوضع » قاعده می‌باشد. به بیان دیگر احراز «امتناع» نخستین نکته‌ای است که باید در نظر گرفت و تا حاکم کسی را به واقع «ممتنع» نشناسد نخواهد توانست از باب ولایت بر ممتنع اقدامی نماید. درست به همین دلیل است که در تمام موارد استناد به قاعده، قبل از هر چیز سخن از اجبار و الزام ممتنع به میان آمده است. و باید دانست که اجبار ممتنع توسط حاکم نسبت به انجام وظایف شرعیه خود، نه از باب اعمال ولایت است بلکه از باب امر به معروف و نهی از منکر می‌باشد؛ اعمال ولایت هنگامی است که حاکم مستقیما عمل می‌کند.

۱.۱.۱ - یک مثال

به طور مثال چنان که خواهیم دید حاکم اسلامی پیش از آن که اموال احتکار شده را خود به فروش برساند، به عقیده فقها لازم است محتکر را مجبور به فروش نماید؛ این اقدام (اجبار) اعمال ولایت نیست و تنها در صورت خودداری اوست که حاکم اعمال ولایت می‌نماید و شخصا اموال او را به فروش می‌رساند. ضرورت اجبار و الزام ناشی از چیزی جز احراز امتناع نیست و لذا حتی در مساله طلاق به دلیل عجز شوهر از انفاق نیز، اجبار را پیش از طلاق ولایی لازم دانسته‌اند و این معنایی نخواهد داشت مگر به منظور اثبات عجز و در عین حال امتناع از طلاق.
[۱] حقوق خانواده، صفائی و امامی، ج۱، ص۲۷۶.
[۲] حقوق خانواده، محقق داماد، ص۳۶۴.
مراجعه به بخش پایانی این نوشتار به خوبی بیانگر نکته یاد شده می‌باشد.
توجه به اصل عملی نیز ما را به همین نتیجه رهنمون می‌سازد زیرا بی تردید، اصل اولیه، عدم ولایت هر کس نسبت به دیگران است و ثبوت ولایت نیازمند به دلیل است.
[۳] مکاسب، ص۱۵۳.
از این رو در مواردی که نسبت به وجود ولایت تردید شود، به نفی آن حکم می‌شود. لذا برای اطمینان به ثبوت ولایت و مشروعیت عمل حاکم ، ابتدا بایستی «امتناع» را احراز نمود.

۱.۲ - وجود حاکم

ولایت بر ممتنع تنها برای حاکم یا منصوبین از سوی وی ثابت است؛ زیرا چنان که خواهیم گفت هدف اساسی و مبنای وضع چنین حکمی حفظ نظم اجتماعی و جلوگیری از ظلم و هرج و مرج است و تحقق چنین هدفی جز با واگذاری امر به حکومت ممکن نیست.
با توجه به همین نکته است که برخی از فقها تصریح کرده‌اند که در مواردی نظیر خودداری داین از قبول دین ، مدیون نمی‌تواند راسا اقدام به اجبار ممتنع نماید. اجازه اقدام خودسرانه به افراد نقض غرض و موجب هرج و مرج خواهد بود. در همین جاست که پاسخ به این سؤال نیز روشن می‌شود که آیا در صورت فقدان حاکم یا عدم امکان دستیابی به وی، ولایت بر ممتنع به «عدول مؤمنین» منتقل می‌گردد یا نه؟
فقهایی همانند امام خمینی که این ولایت و به طور کلی ولایت فقیه را بر مبنای فوق پذیرفته و آن را بر اساس عناوینی نظیر «حسبیه» و «معروف»، استوار نساخته‌اند با پاسخ منفی به این پرسش معتقدند این ولایت به عدول مؤمنین منتقل نمی‌گردد. در مقابل، کسانی که ولایت فقیه را بر مبنای حسبه و معروف بودن آن پذیرفته‌اند به ناچار در حالات مذکور، چنین ولایتی را برای عدول مؤمنین نیز ثابت می‌دانند.
[۶] مکاسب، ص۳۰۶.
خلاصه این که به نظر می‌رسد پاسخ به این سؤال بستگی به آن دارد که چه چیزی مستند فقهی قاعده ولایت حاکم بر ممتنع بدانیم.

۱.۳ - تقاضای صاحب حق

به نظر می‌رسد مطالبه و تقاضای صاحب حق را نیز باید یکی دیگر از شروط اعمال ولایت بر ممتنع به شمار آورد. به بیان دیگر مراجعه وی به حاکم است که زمینه دخالت او را به وجود می‌آورد. برای اثبات این شرط می‌توان به هدف از وضع قاعده اشاره کرد. در صورتی که صاحب حق، از مطالبه حق خود چشم پوشی نماید موضوعی برای حفظ نظم عمومی، احقاق حق و جلوگیری از مخاصمه و درگیری پیش نمی‌آید. اصل عملی نیز که پیش از این یاد شد مقتضی عدم ولایت در مواردی است که به علت عدم درخواست صاحب حق، نسبت به ثبوت ولایت تردید می‌نماییم.
فقهای عظیم الشان، گرچه به صراحت این نکته را بیان نکرده و در موارد استناد به قاعده مطرح ننموده‌اند، اما در برخی مسائل نظیر طلاق زوجه غایب مفقود الاثر
[۸] شرح لمعه، ج۲، ص۱۵۸.
و یا طلاق زنی که ظهار شده است
[۹] شرایع الاسلام، ج۳، ص۶۶.
به این شرط توجه کرده و تاکید کرده‌اند که در صورت رضایت زن و صبر او بر وضع موجود حاکم نمی‌تواند اقدام به طلاق وی نماید. نظیر همین شرط در ضمن شرایط صدور حکم افلاس نیز مطرح شده است. روشن است که اشتراط درخواست صاحب حق در اعمال این قاعده مربوط به مواردی است که حق الناس در بین بوده و ممتنع در ارتباط با شخص یا اشخاص دیگری نگریسته می‌شود. (حتی در باب امتناع از پرداخت زکات نیز فقها تصریح کرده اندکه فقیران نمی‌توانند راسا و به عنوان تقاص اقدام به اخذ قهری زکات نمایند، البته گاهی نیز درادامه پاورقی در صفحه بعد کلمات فقها می‌توان حکم به اقدام مستقیم را درصورت تعذر حاکم مشاهده کرد.)
[۱۲] الروضة البهیه، ج۱، ص۳۲۶.



۱. حقوق خانواده، صفائی و امامی، ج۱، ص۲۷۶.
۲. حقوق خانواده، محقق داماد، ص۳۶۴.
۳. مکاسب، ص۱۵۳.
۴. کتاب البیع، ج۵، ص۳۴۸.    
۵. کتاب البیع، ج۵، ص۳۴۹.    
۶. مکاسب، ص۳۰۶.
۷. العروة الوثقی، حکیم، ج۱۳، ص۲۰۸.    
۸. شرح لمعه، ج۲، ص۱۵۸.
۹. شرایع الاسلام، ج۳، ص۶۶.
۱۰. جواهر الکلام، ج۲۵، ص۲۸۰.    
۱۱. مستمسک العروة الوثقی، ج۹، ص۳۷۳.    
۱۲. الروضة البهیه، ج۱، ص۳۲۶.



قواعد فقه،ج ۳،ص ۲۱۱،برگرفته از مقاله«شرایط اجرای قاعده ولایت حاکم بر ممتنع»    



جعبه ابزار