• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شیخ احمد احسائی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



شیخ احمد احسائی رئیس فرقه شیخیه بوده که در قبرستان بقیع مدفون می باشد.



شیخ احمد فرزند شیخ زین الدین بن ابراهیم بن صقر احسائی از قبیله بنی خالد، تیره‌ای از قریش ، است.
[۱] دلیل المتحیرین، سید کاظم رشتی، ص۱۳.
[۲] ریحانة الادب، محمد علی مدرس تبریزی، ج۱، ص۷۸.
وی در رجب سال ۱۱۶۶ق. در روستای مطیرف در منطقه شیعه نشین «الاحساء» در شرق عربستان کنونی زاده شد.
[۳] رساله شرح احوال شیخ اجل، شیخ احمد احسائی، ص۴.
[۴] شیخیگری بابیگری، مرتضی مدرسی چهاردهی، ص۱۲.
به گفته خود وی، پیشینه تشیع در نیاکانش به جد چهارمش داغر بازمی گردد.
[۵] رساله شرح احوال شیخ اجل، شیخ احمد احسائی، ص۳.
داغر در پی ستیز با پدرش رمضان ، به روستای مطیرف مهاجرت کرد و نخستین فرد این خاندان بود که بادیه نشینی را رها نمود و سپس به مذهب تشیع گروید که در آن ناحیه رونق یافته بود.
[۶] رساله شرح احوال شیخ اجل، شیخ احمد احسائی، ص۴.
[۷] فهرست کتب، ابوالقاسم خان ابراهیمی، ج۱، ص۱۶۶.


۱.۱ - کسب تحصیلات

احمد در پنج سالگی قرآن را نزد پدرش و رساله‌های اجرومیه و عوامل در نحو را نزد شیخ محمد بن محسن احسائی در زادگاهش آموخت
[۸] رساله شرح احوال شیخ اجل، شیخ احمد احسائی، ص۴-۵.
و تا ۲۰ سالگی علوم دینی متداول را همان جا فراگرفت. خود گفته است که از کودکی پیوسته در آثار و احوال گذشتگان اندیشه می‌کرد و هنگام تحصیل نیز به علومی که فرامی گرفت، ژرف می‌اندیشید تا آن گاه که چند رؤیا زندگی او را دگرگون کرد.
[۹] رساله شرح احوال شیخ اجل، شیخ احمد احسائی، ص۴-۵.
وی هم زمان با آشوب‌های ناشی از هجوم عبدالعزیز، حاکم سعودی، به احساء، در سال ۱۱۸۶ق. به عراق مهاجرت کرد و در شهر نجف ساکن شد. او پیوسته میان دو شهر نجف و کربلا برای شرکت در درس دانشورانی چون آقا محمد باقر وحید بهبهانی (م. ۱۲۰۵ق.) ، سید مهدی بحر العلوم (م. ۱۲۱۲ق.) و شیخ جعفر کاشف الغطاء (م. ۱۲۲۸ق.) رفت و آمد می‌کرد
[۱۰] رساله شرح احوال شیخ اجل، شیخ احمد احسائی، ص۱۸.
[۱۱] فهرست کتب، ابوالقاسم خان ابراهیمی، ج۱، ص۲۵۲.
و از مشایخ نجف و کربلا اجازه گزارش روایت گرفت
[۱۲] الذریعه، آقا بزرگ تهرانی، ج۱، ص۱۸۸.
[۱۳] اجازات شیخ احمد احسائی، حسین محفوظ، ص۱-۳۵.
؛ ولی در آثارش از کسی به عنوان استاد یاد نکرده است.

۱.۲ - ازدواج

احسایی در پی شیوع بیماری طاعون در عراق، به زادگاه خود بازگشت و پس از ازدواج، همراه خانواده اش در سال ۱۲۰۸ق. به بحرین رفت و بار دیگر در سال ۱۲۱۲ق. رهسپار عراق شد و در پیرامون بصره سکنا گزید.
[۱۴] رساله شرح احوال شیخ اجل، شیخ احمد احسائی، ص۱۹-۲۰.
هنگام اقامت در بصره، برخی از عبارات معماگونه و افکار رازآلود خویش را نخستین بار بازگو کرد که خشم دانشوران بصره، از جمله شیخ محمد بن شیخ مبارک قطیفی حاکم آن سامان، را برانگیخت.
[۱۵] رساله شرح احوال شیخ اجل، شیخ احمد احسائی، ص۱۹-۲۰.
[۱۶] فهرست کتب، ابوالقاسم خان ابراهیمی، ج۱، ص۲۰۵.


۱.۳ - سفر به ایران

حمله وهابی‌ها در ۱۸ ذی حجه سال ۱۲۱۶ق. به کربلا و قتل و غارتی که در آن دیار به راه انداختند، احسائی را بیش از پیش گوشه گیر کرد.
[۱۷] رساله شرح احوال شیخ اجل، شیخ احمد احسائی، ص۲۰.
[۱۸] تاریخ کربلا، عبدالجواد کلیددار، ص۱۸۷.
[۱۹] شهداء الفضیله، عبدالحسین بن احمد الامینی التبریزی، ص۲۸۸-۳۰۴.
او در سال ۱۲۲۱ق. به زیارت کربلا و نجف راهی گشت و سپس برای زیارت حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌السّلام ، هشتمین پیشوای شیعیان ، با خانواده و گروهی عازم خراسان شد. در بازگشت از خراسان، به درخواست مردم یزد در آن جا سکونت گزید.
[۲۰] رساله شرح احوال شیخ اجل، شیخ احمد احسائی، ص۲۲.
شهرت وی شهرهای بسیار را تحث تاثیر قرار داد. فتحعلی شاه قاجار برای دیدار با او نامه‌ای به حاکم یزد نوشت و از وی خواست تا زمینه سفر احسائی را به پایتخت فراهم سازد. شیخ احمد در پی اصرار شاه راهی تهران و با استقبال گرم او روبه رو شد. او با این استدلال که حضورش در پایتخت مشکلات حکومت را دو چندان خواهد کرد، درخواست سکونت در پایتخت را نپذیرفت
[۲۱] شیخیگری بابیگری، مرتضی مدرسی چهاردهی، ص۱۸-۱۹.
و با حمایت شاهزادگان قاجار به یزد بازگشت.
[۲۲] رساله شرح احوال شیخ اجل، شیخ احمد احسائی، ص۲۸.


۱.۴ - اقامت در کرمانشاه

احسائی در سال ۱۲۲۹ق. با وجود ناخرسندی مردم و حاکم یزد، به قصد زیارت عتبات مقدسه ، یزد را ترک گفت و در راه با استقبال مردم اصفهان و کرمانشاه روبه رو شد. او درخواست پافشارانه محمد علی میرزا، فرزند فتحعلی شاه، را برای اقامت در کرمانشاه پذیرفت. اقامت وی در کرمانشاه حدود ۱۰ سال به درازا انجامید و در این مدت به سال ۱۲۳۲ق. همراه فرزندش شیخ عبدالله و جمعی از یاران عازم حج شد. در اواخر ماه شعبان آن سال در مسیر حج از راه صحرای شام به دمشق رفت و ماه رمضان را در آن جا سپری کرد. در نیمه ماه شوال راهی مدینه گشت و در ۲۴ ذی قعده در مسجد شجره احرام بست و برای انجام مناسک حج به سوی مکه حرکت کرد.
[۲۳] رساله شرح احوال شیخ اجل، شیخ احمد احسائی، ص۲۸، ۳۳-۳۵.
[۲۴] شیخیگری بابیگری، مرتضی مدرسی چهاردهی، ص۲۱.


۱.۵ - حرکت به سوی اصفهان

پس از مرگ دولتشاه، حاکم کرمانشاه، در سال ۱۲۳۷ق. و گسترش وبا و قحطی، احسائی کرمانشاه را به قصد زیارت دیگر بار امام رضا علیه‌السّلام ترک کرد و با گذشتن از قم ، قزوین و دیگر شهرهای مسیر وارد مشهد شد و از آن جا به یزد و سپس اصفهان رفت که از بزرگ‌ترین مراکز علمی بود و فلسفه و حکمت در آن رونق داشت. هنگامی که از شیخ علی نوری (م. ۱۲۴۷ق.) از برتری آغا محمد بیدآبادی (م. ۱۱۹۸ق.) و شیخ احمد احسائی پرسیده شد، او ترجیح یکی بر دیگری را مشکل دانست
[۲۵] دلیل المتحیرین، سید کاظم رشتی، ص۲۷.
؛ اما چون در بحث فلسفی احسایی حضور یافت، احسایی را با فلسفه بیگانه دید و از این که به ترویج افکار او پرداخته بود، پشیمان شد.
[۲۶] شیخیگری بابیگری، مرتضی مدرسی چهاردهی، ص۵۴.

بر پایه گزارشی از ملا هادی سبزواری (م. ۱۲۸۹ق.) ، نویسنده کتاب منظومه، هنگام ورود احسائی به اصفهان، همه محافل علمی شهر تعطیل شد و بسیاری از دانشوران بزرگ، از جمله شیخ محمد کلباسی (م. ۱۲۶۲ق.) ، نویسنده کتاب اشارات، در درس حکمت او حضور یافتند.
[۲۷] رساله شرح احوال شیخ اجل، شیخ احمد احسائی، ص۳۲.
هنگام اقامه نماز جماعت ، افزون بر ۱۶۰۰۰ تن در مسجد حکیم اصفهان به او اقتدا می‌کردند.
[۲۸] رساله شرح احوال شیخ اجل، شیخ احمد احسائی، ص۵۱.
[۲۹] شیخیگری بابیگری، مرتضی مدرسی چهاردهی، ص۵۱.



از او افزون بر ۱۳۸ اثر در موضوعات متنوع بر جای ماند. این آثار شامل ۱۱۵ رساله، پنج خطبه و ۳۵ فایده است که در ۳۱ مجلد چاپ و منتشر شده
[۳۰] روضات الجنات، محمد باقر موسوی خوانساری، ج۱، ص۲۲۰.
[۳۲] دلیل المتحیرین، سید کاظم رشتی، ص۱۱۸-۱۳۲.
[۳۳] فهرست کتب، ابوالقاسم خان ابراهیمی، ج۲، ص۸۲.
[۳۴] الشیخیة نشاتها، محمد حسن آل طالقانی، ص۳۷۵-۳۸۹.
و۱۰ جلد از آن در دست نیست. از نام آورترین آثار او می‌توان به کتاب‌های شرح الزیارة الجامعة الکبیره ،شرح العرشیه ،شرح المشاعر و کتاب جوامع الکلم اشاره کرد.
[۳۵] الشیخیة نشاتها، محمد حسن آل طالقانی، ص۹۱.
او در چند رساله در کتاب جوامع الکلم به احکام و موضوع حج پرداخته و به پرسش‌هایی در این زمینه پاسخ داده است.
از جمله در رساله قطیفیه، به میقات اهل مدینه و جواز تاخیر احرام از میقات ، برتری اقامت در مکه یا مدینه، بقا یا عدم بقای وجوب ذبح در صورت تبدیل حج تمتع به حج افراد، پهن شدن زمین از زیر کعبه، معنای مخزون بودن بادها در ارکان کعبه، و معنای فرورفتن عهد و میثاق در حجرالاسود پرداخته است.
[۳۶] الشیخیة نشاتها، محمد حسن آل طالقانی، ص۲۵۱، ۲۷۳.
نیز در رساله صالحیه فساد یا عدم فساد حج تمتع در صورت ارتکاب آمیزش را بررسی کرده
[۳۷] الشیخیة نشاتها، محمد حسن آل طالقانی، ص۲۶۳.
و در رساله‌ای در پاسخ شیخ علی عریضی، استفسار از حد استطاعت حج را به بحث نهاده است.
[۳۸] الشیخیة نشاتها، محمد حسن آل طالقانی، ص۲۶۹.



حضور احسائی در ایران مخالفت‌هایی نیز در پی داشت. از جمله می‌توان به مخالفت برخی از روحانیون و دانشوران قزوین در سفر زیارتی او به مشهد اشاره کرد.
[۳۹] قصص العلماء، میرزا محمد تنکابنی، ص۴۳-۴۴.
ملا محمد تقی برغانی (م. ۱۲۶۳ق.) ، معروف به شهید ثالث و از دانشوران قدرتمند قزوین، شیخ احمد احسائی را تکفیر نمود. این تکفیر در پی گفت وگوی علمی میان آن دو بر سر معاد جسمانی و قانع نشدن برغانی از پاسخ‌های او صورت گرفت. انتشار این فتوا در میان دانشوران کربلا و نیز نسبت یافتن باورهای مبالغه آمیز به او، در واپسین سفرش به کربلا عرصه را بر وی تنگ کرد. کوشش او برای اصلاح اوضاع و آرام ساختن حوزه‌ها نتیجه نداد و وی را از ماندن در کربلا منصرف ساخت.
[۴۰] قصص العلماء، میرزا محمد تنکابنی، ص۵۱.
[۴۱] شیخگیری بابیگری، مرتضی مدرسی چهاردهی، ص۳۸-۳۹.
[۴۲] هدایة الطالبین، محمد کریم کرمانی، ص۱۰۹-۱۱۰.

مخالفانش در پی انتشار برخی داستان‌ها درباره او، مجازاتش را از حکمران بغداد خواستند. او با شنیدن این خبر، درنگ در کربلا را جایز ندانست و پس از فروختن خانه و اثاث منزل، در کهنسالی همراه خانواده اش برای زیارت خانه خدا و حرم پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم از راه صحرای شام به سوی حجاز حرکت کرد.
[۴۳] رساله شرح احوال شیخ اجل، شیخ احمد احسائی، ص۴۰.



او در دمشق بیمار شد و با شدت یافتن بیماری اش در نزدیکی مدینه، در محلی به نام هدیه در روز یک شنبه ۲۱ ذی قعده سال ۱۲۴۱ق. درگذشت. پسرش شیخ حسن بر جنازه او نماز گزارد و او را به مدینه برد و در قبرستان بقیع، پشت دیوار بقعه ائمه بقیع از سوی جنوب و زیر ناودان محراب در برابر بیت الاحزان • به خاک سپرد.
[۴۴] رساله شرح احوال شیخ اجل، شیخ احمد احسائی، ص۴۰.
[۴۵] دلیل المتحیرین، سید کاظم رشتی، ص۶۸.
فرهاد میرزا معتمد الدوله (م. ۱۳۰۵ق.) در سفرنامه حج خود، درباره آرامگاه وی می‌نویسد: «در خارج بقعه مبارکه(ائمه بقیع) قبر شیخ احمد بحرینی(احسایی) است. سنگ نازکی بر بالای قبر او بوده که شکسته شده؛ معلوم نشد که از نازکی شکسته یا کسی عمدا شکسته است.»
[۴۶] سفرنامه فرهاد میرزا، فرهاد میرزا معتمد الدوله، ص۱۴۱.
به نظر می‌رسد تا پیش از تخریب بقاع متبرک بقیع به دست وهابیان، قبر احسائی مشخص و بر آن محجری از آهن و سنگ لوحی بوده است.
[۴۷] سفرنامه میرزا محمد حسین حسینی فراهانی، فراهانی، ص۲۳۱.
وفات وی در سرزمین‌های اسلامی، حزن و اندوه و برپایی مراسم ختم و بزرگداشت را همراه داشت. از جمله شیخ محمد ابراهیم کلباسی (م. ۱۲۶۲ق.) سه روز پیاپی برای او در اصفهان مجلس ختم برپا کرد.
[۴۸] روضات الجنات، محمد باقر موسوی خوانساری، ج۱، ص۹۴.



بررسی آثار شیخ احمد احسائی نشان می‌دهد که در عین احاطه بر روایات، از هوشی سرشار و ذکاوتی درخور بهره داشته است. با این همه، چون اهل فلسفه و مباحث عقلی نبوده، درباره مسائل فلسفی سخنانی سست گفته است. او بر خلاف فیلسوفان پیش از خود، همچون میرداماد (م. ۱۰۴۱ق.) و ملا صدرا (م. ۱۰۵۰ق.) ، به موازین عقلی و فلسفی و توجه به روایت‌های اهل بیت همراه با تامل و تلاش برای فهم آن‌ها از منظر عقلی و مشاهده درونی پایبند نبود. نگاه او به عقل، از منظر نقل بود و تا آن جا که می‌توانست عقل را به استخدام نقل درمی آورد. از همین رو، در بیشتر مسائل با حکمای اشراقی و رواقی و مشائی مخالفت و در رد سخنان آنان پافشاری می‌کرد.
[۴۹] دلیل المتحیرین، سید کاظم رشتی، ص۲۸.
مثلا با نظریه حرکت در جوهر مخالفت کرد و سخنان صدر المتالهین را در این باب مردود شمرد.
[۵۰] شرح العرشیه، شیخ احمد احسائی، ص۳۵.
پاره‌ای از باورها و اندیشه‌های احسائی که او را از دیگران تمایز می‌بخشد و به عنوان پایه گذار مکتب فکری جدید در مذهب شیعه معرفی می‌کند، چنین است:


۵.۱ - معاد جسمانی

مفهوم معاد نزد عامه امامیه آن است که روزی جان‌های مردگان به بدنی بازمی گردند که همه ویژگی‌های این جهانی آن‌ها را دارد.
[۵۱] حقائق الایمان، الشهید الثانی، ص۱۵۹.
[۵۳] بدایة المعارف، محسن خرازی، ج۲، ص۱۶۹.
اما احسائی آشکارا بر آن است که انسان با جسم هورقلیایی (جهان واسطه برزخ و فاصله میان عالم ملک و جهان اجسام و دنیا) بازمی گردد و بازگشت روح در کالبدی لطیفی صورت می‌پذیرد که در قیاس با جهان برزخ و قیامت، جسم محسوب می‌شود؛ ولی لطیف تر از جسم دنیایی است.
[۵۴] شرح العرشیه، شیخ احمد احسائی، ص۴۷-۴۸.



۵.۲ - معراج جسمانی

به اتفاق متکلمان شیعه، پیامبر گرامی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم با جسم خاکی خویش به آسمان‌ها و عرش اعلی و بهشت رضوان عروج کرد.
[۵۵] مکیال المکارم، محمد تقی الموسوی الاصفهانی، ج۲، ص۹۲.
احسائی همانند ایشان جسمانی بودن معراج پیامبر را باور دارد؛ اما بر آن است که پیامبر در هر فلک از افلاک آسمانی به هنگام حرکت به سوی عرش برین، جسمی متناسب با جرم آن فلک یافت تا خرق و التیامی لازم نباشد و ورود به افلاک گوناگون برای پیکر وی مشکلی پدید نیاورد.
[۵۶] جوامع الکلم، شیخ احمد احسائی، ج۱، ص۱۸۱.
او همچون معاد جسمانی، عروج پیامبر را با جسم هورقلیایی تصویر می‌کند.
[۵۷] جوامع الکلم، شیخ احمد احسائی، ج۱، ص۱۸۱.



۵.۳ - جایگاه امام در آفرینش

بر پایه آثار احسائی، امامت مقامی است همراه و پیوسته به مقام رسالت و هر چه خداوند از احکام به رسولش بخشیده، نزد امامان معصوم علیهم‌السّلام حفظ شده است. او ۱۴ معصوم را معانی خداوند می‌داند؛ یعنی علم، حکم، فرمان و قدرت فراگیر خداوندی‌اند.
[۵۸] شرح الزیارة الجامعه، شیخ احمد احسائی، ج۱، ص۴۸.
وی امامان را علل فاعلی، مادی، صوری و غایی جهان هستی می‌شمرد
[۵۹] شرح الزیارة الجامعه، شیخ احمد احسائی، ج۳، ص۲۹۶.
[۶۰] شرح الزیارة الجامعه، شیخ احمد احسائی، ج۴، ص۶۹.
و بر این باور است که تمام امور جهان به آنان واگذار شده و ایشان خالق و رازق‌اند.
[۶۱] شرح الزیارة الجامعه، شیخ احمد احسائی، ج۱، ص۸۶-۸۷.
او باور دارد که اصول دین بر چهارند: توحید ،نبوت ،امامت و رکن رابع. به نظر او، عدالت و معاد جزء اصول دین نیستند.
[۶۲] شیخیگری بابیگری، مرتضی مدرسی چهاردهی، ص۵۲-۵۳.



۵.۴ - زندگی امام مهدی در هورقلیا

احسائی همانند دیگر دانشوران شیعه ، وجود و ظهور امام زمان علیه السلام را از اصول مسلم و ضروری دین می‌داند
[۶۳] شیخیگری بابیگری، مرتضی مدرسی چهاردهی، ص۵۵.
؛ اما بر خلاف آنان، معتقد است که زندگی و بقای امام نه در این جهان، بلکه در عالم هورقلیا تحقق دارد.
[۶۴] جوامع الکلم، شیخ احمد احسائی، ج۲، ص۱۰۳.




(۱) اجازات شیخ احمد احسائی، حسین محفوظ، نجف.
(۲) اعیان الشیعه، سید محسن الامین (م. ۱۳۷۱ق.) ، به کوشش حسن الامین، بیروت، دار التعارف.
(۳) بحار الانوار، المجلسی (م. ۱۱۱۰ق.) ، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
(۴) بدایة المعارف الالهیه، محسن خرازی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۸ق.
(۵) تاریخ کربلا و حائر حسین، عبدالجواد کلیددار، نجف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۷۶ق.
(۶) جوامع الکلم، شیخ احمد احسائی، تهران، ۱۲۷۲ق.
(۷) حقائق الایمان، الشهید الثانی (م. ۹۶۶ق.) ، به کوشش رجایی، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۹ق.
(۸) دلیل المتحیرین، سید کاظم رشتی، ترجمه، محمد رضی بن محمد رضا، عسکر سلیمانیان.
(۹) الذریعة الی تصانیف الشیعه، آقا بزرگ تهرانی (م. ۱۳۸۹ق.) ، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۰۳ق.
(۱۰) رساله شرح احوال شیخ اجل احمد احسائی، شیخ احمد احسائی.
(۱۱) روضات الجنات فی احوال العلماء السادات، محمد باقر موسوی خوانساری (م. ۱۳۱۳ق.) ، تهران، مکتبة اسماعیلیان، ۱۳۹۰ق.
(۱۲) ریحانة الادب، محمد علی مدرس تبریزی، تهران، خیام، ۱۳۷۴ش.
(۱۳) سفرنامه فرهاد میرزا، فرهاد میرزا معتمد الدوله، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۶۶ش.
(۱۴) شرح الزیارة الجامعه، شیخ احمد احسائی، بیروت، دار المفید، ۱۴۲۰ق.
(۱۵) سفرنامه میرزا محمد حسین حسینی فراهانی، فراهانی، به کوشش مسعود گلزاری، تهران، فردوسی، ۱۳۶۲ش.
(۱۶) شرح العرشیه، شیخ احمد احسائی، ایران، ۱۲۷۱ق.
(۱۷) شهداء الفضیله، عبدالحسین بن احمد الامینی التبریزی (م. ۱۳۹۰ق.) ، قم، دار الشهاب.
(۱۸) شیخ احمد احسایی، مرتضی مدرسی چهاردهی، تهران، بنگاه مطبوعاتی علمی، ۱۳۳۴ق.
(۱۹) الشیخیة نشاتها و تطورها و مصادر دراستها، محمد حسن آل طالقانی، بیروت، آمال للمطبوعات، ۱۴۲۰ق.
(۲۰) شیخیگری بابیگری از نظر فلسفه، تاریخ و اجتماع، مرتضی مدرسی چهاردهی.
(۲۱) فهرست کتب مشایخ عظام، ابوالقاسم خان ابراهیمی، کرمان.
(۲۲) قصص العلماء، میرزا محمد تنکابنی، بیروت، دار المحجه، ۱۴۱۴ق.
(۲۳) مکیال المکارم، محمد تقی الموسوی الاصفهانی (م. ۱۳۴۸ق.) ، به کوشش سید علی عاشور، بیروت، الاعلمی، ۱۴۲۱ق.
(۲۴) هدایة الطالبین، محمد کریم کرمانی، ۱۳۸۰ق.


۱. دلیل المتحیرین، سید کاظم رشتی، ص۱۳.
۲. ریحانة الادب، محمد علی مدرس تبریزی، ج۱، ص۷۸.
۳. رساله شرح احوال شیخ اجل، شیخ احمد احسائی، ص۴.
۴. شیخیگری بابیگری، مرتضی مدرسی چهاردهی، ص۱۲.
۵. رساله شرح احوال شیخ اجل، شیخ احمد احسائی، ص۳.
۶. رساله شرح احوال شیخ اجل، شیخ احمد احسائی، ص۴.
۷. فهرست کتب، ابوالقاسم خان ابراهیمی، ج۱، ص۱۶۶.
۸. رساله شرح احوال شیخ اجل، شیخ احمد احسائی، ص۴-۵.
۹. رساله شرح احوال شیخ اجل، شیخ احمد احسائی، ص۴-۵.
۱۰. رساله شرح احوال شیخ اجل، شیخ احمد احسائی، ص۱۸.
۱۱. فهرست کتب، ابوالقاسم خان ابراهیمی، ج۱، ص۲۵۲.
۱۲. الذریعه، آقا بزرگ تهرانی، ج۱، ص۱۸۸.
۱۳. اجازات شیخ احمد احسائی، حسین محفوظ، ص۱-۳۵.
۱۴. رساله شرح احوال شیخ اجل، شیخ احمد احسائی، ص۱۹-۲۰.
۱۵. رساله شرح احوال شیخ اجل، شیخ احمد احسائی، ص۱۹-۲۰.
۱۶. فهرست کتب، ابوالقاسم خان ابراهیمی، ج۱، ص۲۰۵.
۱۷. رساله شرح احوال شیخ اجل، شیخ احمد احسائی، ص۲۰.
۱۸. تاریخ کربلا، عبدالجواد کلیددار، ص۱۸۷.
۱۹. شهداء الفضیله، عبدالحسین بن احمد الامینی التبریزی، ص۲۸۸-۳۰۴.
۲۰. رساله شرح احوال شیخ اجل، شیخ احمد احسائی، ص۲۲.
۲۱. شیخیگری بابیگری، مرتضی مدرسی چهاردهی، ص۱۸-۱۹.
۲۲. رساله شرح احوال شیخ اجل، شیخ احمد احسائی، ص۲۸.
۲۳. رساله شرح احوال شیخ اجل، شیخ احمد احسائی، ص۲۸، ۳۳-۳۵.
۲۴. شیخیگری بابیگری، مرتضی مدرسی چهاردهی، ص۲۱.
۲۵. دلیل المتحیرین، سید کاظم رشتی، ص۲۷.
۲۶. شیخیگری بابیگری، مرتضی مدرسی چهاردهی، ص۵۴.
۲۷. رساله شرح احوال شیخ اجل، شیخ احمد احسائی، ص۳۲.
۲۸. رساله شرح احوال شیخ اجل، شیخ احمد احسائی، ص۵۱.
۲۹. شیخیگری بابیگری، مرتضی مدرسی چهاردهی، ص۵۱.
۳۰. روضات الجنات، محمد باقر موسوی خوانساری، ج۱، ص۲۲۰.
۳۱. اعیان الشیعه، سید محسن الامین، ج۲، ص۵۹۱-۵۹۳.    
۳۲. دلیل المتحیرین، سید کاظم رشتی، ص۱۱۸-۱۳۲.
۳۳. فهرست کتب، ابوالقاسم خان ابراهیمی، ج۲، ص۸۲.
۳۴. الشیخیة نشاتها، محمد حسن آل طالقانی، ص۳۷۵-۳۸۹.
۳۵. الشیخیة نشاتها، محمد حسن آل طالقانی، ص۹۱.
۳۶. الشیخیة نشاتها، محمد حسن آل طالقانی، ص۲۵۱، ۲۷۳.
۳۷. الشیخیة نشاتها، محمد حسن آل طالقانی، ص۲۶۳.
۳۸. الشیخیة نشاتها، محمد حسن آل طالقانی، ص۲۶۹.
۳۹. قصص العلماء، میرزا محمد تنکابنی، ص۴۳-۴۴.
۴۰. قصص العلماء، میرزا محمد تنکابنی، ص۵۱.
۴۱. شیخگیری بابیگری، مرتضی مدرسی چهاردهی، ص۳۸-۳۹.
۴۲. هدایة الطالبین، محمد کریم کرمانی، ص۱۰۹-۱۱۰.
۴۳. رساله شرح احوال شیخ اجل، شیخ احمد احسائی، ص۴۰.
۴۴. رساله شرح احوال شیخ اجل، شیخ احمد احسائی، ص۴۰.
۴۵. دلیل المتحیرین، سید کاظم رشتی، ص۶۸.
۴۶. سفرنامه فرهاد میرزا، فرهاد میرزا معتمد الدوله، ص۱۴۱.
۴۷. سفرنامه میرزا محمد حسین حسینی فراهانی، فراهانی، ص۲۳۱.
۴۸. روضات الجنات، محمد باقر موسوی خوانساری، ج۱، ص۹۴.
۴۹. دلیل المتحیرین، سید کاظم رشتی، ص۲۸.
۵۰. شرح العرشیه، شیخ احمد احسائی، ص۳۵.
۵۱. حقائق الایمان، الشهید الثانی، ص۱۵۹.
۵۲. بحار الانوار، المجلسی، ج۷، ص۵۰.    
۵۳. بدایة المعارف، محسن خرازی، ج۲، ص۱۶۹.
۵۴. شرح العرشیه، شیخ احمد احسائی، ص۴۷-۴۸.
۵۵. مکیال المکارم، محمد تقی الموسوی الاصفهانی، ج۲، ص۹۲.
۵۶. جوامع الکلم، شیخ احمد احسائی، ج۱، ص۱۸۱.
۵۷. جوامع الکلم، شیخ احمد احسائی، ج۱، ص۱۸۱.
۵۸. شرح الزیارة الجامعه، شیخ احمد احسائی، ج۱، ص۴۸.
۵۹. شرح الزیارة الجامعه، شیخ احمد احسائی، ج۳، ص۲۹۶.
۶۰. شرح الزیارة الجامعه، شیخ احمد احسائی، ج۴، ص۶۹.
۶۱. شرح الزیارة الجامعه، شیخ احمد احسائی، ج۱، ص۸۶-۸۷.
۶۲. شیخیگری بابیگری، مرتضی مدرسی چهاردهی، ص۵۲-۵۳.
۶۳. شیخیگری بابیگری، مرتضی مدرسی چهاردهی، ص۵۵.
۶۴. جوامع الکلم، شیخ احمد احسائی، ج۲، ص۱۰۳.



حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، برگرفته از مقاله«شیخ احمد احسائی».    



جعبه ابزار