اسما و صفات
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
أسْما وَ صِفات، دو اصطلاح هستند كه مراد از آن نامها و صفتهای خداوند است.
کاربرد اسما و صفات در علوم گوناگون و از دیدگاههاى متفاوت موجب شده تا از یک سو تعریفهاى متعددى براى آنها ارائه شود و از سوى دیگر در کنار آن مباحثى چون: تفاوت اسم با صفت، نسبت میان آن دو و رابطه میان اسما و ذات خداوند مطرح گردد.
اگر نخواهیم به تفصیلات اشاره کنیم در مورد خداوند دو نوع تعبیر وجود دارد: اسماء الهی و صفات الهی. مهمترین تفاوت این دو این است که اسم دلالت میکند بر ذاتی که به صفتی موصوف گشته است مانند «عالِم» و صفت دلالت میکند بر معنایی مانند «علم» که ذات به آن متّصف میشود بدون لحاظ ذات.
«اسماء» جمع اسم از ریشه «سمو» به معنى بلندى و ارتفاع است.
اطلاق واژه «اسم» یا به این جهت است که مفهوم آن پس از نامگذارى، از مرحله خفا و پنهانى به مرحله بروز و ظهور مىرسد، یا به این جهت که لفظ با نامگذارى معنا پیدا مىکند و از بىمعنا بودن در آمده، علو و ارتفاع مىیابد
و به واسطه اسم، مسمّا یاد شده و شناخته مىشود.
صفت به معناى حالتى است که در شىء یافت مىشود.
کلمه «صفت» همان کلمه «وصف» است که «واو» آن حذف و تاء در عوض به آخر آن افزوده شده است. برخى گفتهاند: «صفت» برگرفته از وصف، به معناى زیور و زیبایى موجود در موصوف است
.
این دو کلمه در علوم مختلف به معانی متفاوتی به کار رفته است.
اسم در ادبیات عرب در برابر فعل و حرف قرار داشته و از اقسام کلمه به شمار مىآید و با دو ویژگىِ «استقلال در معنا» و «عدم دلالت بر زمان» از فعل و حرف متمایز مىشود؛ امّا صفت در برابر موصوف و هر دو از اقسام اسم به شمار مىآیند.
اسما و صفات از نگاه
متکلمان به صورتهاى گوناگونی تبیین شدهاند:
۱) اسم، اعتبار شیء است در صورتى که بهتنهایى لحاظ گردد، مانند آسمان و زمین؛ امّا اگر شیئی با صفتى معین لحاظ گردد وصف نامیده مىشود، مانند: خالق، رازق، طویل و قصیر.
چنانكه از منابعمربوط به نیمۀ نخست سدۀ دوم هجری برمىآید، در ایندوره هر دو اصطلاح اسماء و صفات در محافل كلامى اصطلاحى شكلیافته بود و در گفتار عالمان آن زمان با تفكیك اسماء مشتقاز مبدأ اشتقاق، اصطلاح «اسماء» برای نامهای مشتق الهىمانند عالِم، حىّ و... و اصطلاح «صفات» برای مبدأ اشتقاق این نامها مانند علم، حیاتو... بهكار مىرفته است.
از نظر
معتزله ایندو اصطلاح دارای معنایىمتمایزند و اسمخدا متضمنصفتاو نیست، مثلاً اسمهایىچونعلیم، قدیر و سمیع اسمهایىخاصو مترادفند و تنها بر خداوند دلالت مىكنند
. بههر حال
معتزله برآنند كه مىتوان خدا را به اسمهایىچون حى، علیمو قدیر نامید، ولى نمىتوان خدا را به حیات ، علم و قدرت متصف كرد
.
برخلاف معتزله، سایر گروههای
اهل سنت نه تنها اسم را جدا از صفت در نظر نمىگیرند، بلكه اثبات اسماء را بدون اثبات صفات امری ناممكنو غیرقابلشناخت مىشمارند
و بدینقرار، اسمرا عینصفتمىدانند و تنها فرقىكهمیانایندو قائلند، ایناستكهصفاتخاصیتاشتقاقىدارند، ولىاسماء چنیننیستند.
اسما و صفات در
فلسفه و
عرفان معنایی مشابه دارند و تنها فرقشان به رقیقه بودن معنای آن در
فلسفه و حقیقه بودن آن در
عرفان است. اسم در این اصطلاح عبارت از ذات با بعضى شؤون، اعتبارات و حیثیات است، زیرا براى خداوند متعال به مقتضاى «کُلَّ یَوم هُوَ فى شَأن» (الرحمن/۵۵،۲۹) شؤون ذاتیه و مراتب عینیهاى است که به حسب هر یک از آنها براى او اسم یا صفتى حاصل مىشود
.
صفت، مفهومى مجرد از ذات و عارض بر آن است، از این جهت اسم و صفت نظیر مرکب و بسیط است.
در تعریف دیگرى، ذات با صفت معین و به اعتبار تجلى خاص، اسم نامیده مىشود
.
گاهى به خود صفت اسم اطلاق مىگردد، زیرا ذات در میان همه اسما مشترک است و تکثر در اسما به سبب تکثر صفات به اعتبار مراتب غیبیه حق تعالى (مفاتیحالغیب) است.
گاهى در تعریف اسم و صفت، تعیّنات و حقایق خارجى از جهت ظهور ذات در آنها و ارتباط آنها با ذات مطلق «اسم» نامیده مىشود و همین تعیّنات و حقایق چنانچه تنها ملاحظه شود «وصف» خوانده مىشود.
برخى محققان نیز معتقدند که فرقى میان اسم و صفت نیست جز اینکه صفت بر معنایى که در ذات وجود دارد دلالت مىکند؛ خواه عین ذات باشد یا غیر آن؛ ولى اسم بر ذات به همراه صفت و با لحاظ وصف دلالت مىکند، پس «حیات» و «علم» دو صفت هستند ولى «حىّ» و «عالم» دو اسم،
بنابراین، تفاوت میان اسما و صفات تفاوتى اعتبارى است و صفات نیز مانند اسما جلوهاى از وجود مطلق و تجلىاى از ذات غیر متناهى خدا هستند.
از مجموع آنچه عارفان با عبارتهاى گوناگون درباره اسما و صفات ابراز داشتهاند به دست مىآید که آنان اسما را تعیّنات و تنزلات ذات از مقام اطلاق ذاتى خویش مىدانند
که از آن در برخى
روایات به «خلق اسماء» و در
جوامع روایی به «حدوث اسماء» تعبیر شده است.
کثرت اسماى حق به حدّى است که عالَم و عالمیان مظاهر صفات و اسماى الهىاند و هر حقیقتى از حقایق کلى، تحت تربیت اسمى از اسماء قرار دارد. حتى حقایق جزئى عالم نیز به اسمى از اسماى حق تعالى مربوط بوده
و تحت حکومت و سیطره او قرار دارد.
اسم در عرفان، حقیقتى عینى و خارجى است؛ ولى در کلام وجودى لفظى یا کتبى است و وراى لفظ و کتابت، حقیقتى براى آن متصور نیست، اسم کلامى از منظر
عرفان اسمِ اسم است؛ نه خود اسم.
در احادیث اسلامى، اسم و صفت در مورد خداوند متعال یك معنا دارند. مثلاً «سمیع» و «بصیر» در برخى از احادیث به عنوان صفت معرّفى شدهاند
و در برخى از احادیث به عنوان اسم.
برخى از احادیث تصریح میكنند كه اسما و صفات خداوند تفاوتى ندارند، از
امام باقر علیهالسلام نقل شده است: إنَّ الأَسماءَ صِفاتٌ وَصَفَ بِها نَفسَهُ: نامهای خدا، صفاتى هستند كه خداوند با آنها خود را وصف كرده است.
امام رضا علیهالسلام در پاسخ
محمد بن سنان كه از «اسم» پرسیده بود فرمود: صِفَةٌ لِمَوصوفٍ: صفتى است براى یك موصوف.
بر این اساس از منظر احادیث اسلامى همه نامهاى خداوند (اَسماءُ اللّه) صفات اویند و همه صفات خداوند نامهاى او. به دیگر سخن خداوند متعال اسم جامد و غیر مشتق كه فقط نشانهای برای او باشد ندارد و در همه اسماى او صفتى از صفات الهى لحاظ شده و حتّى نام «اللّه» ریشهی اشتقاقی دارد.
برخىاز محققان
شیعه نیز میان اسما و صفات فرقى قائل نشده و هر دو را متضمن یك حقیقت دانستهاند، چنانكه «حیات» به عنوان صفت، حقیقت صفتى از صفاتخدا را بیان مىنماید، و «حى» به عنوان اسم نیز روشن کنندۀ حقیقتى از ذات اوست.
نكته بسیار دقیقى كه در احادیث
اهل بیت علیهم السلام در تبیین معناى اسما و صفات الهى آمده این است كه آنها هویتى جدا از ذات مقدّس حق ندارند، چنانكه از
امام رضا علیهالسلام روایت شده است: أسماؤُهُ تَعبیرٌ، و أفعالُهُ تَفهیمٌ، و ذاتُهُ حَقیقَةٌ: نامهاى او تعبیرند و افعالش براى تفهیم، و ذاتش حقیقت است. همچنین
امام رضا علیهالسلام مىفرماید: الاِسمُ غَیرُ المُسَمّى، فَمَن عَبَدَ الاِسمَ دونَ المَعنى فَقَد كَفَرَ و لَم یعبُد شَیئا، و مَن عَبَدَ الاِسمَ وَ المَعنى فَقَد كَفَر و عَبَدَ اثنَینِ، و مَن عَبَدَ المَعنى دونَ الاِسمِ فَذاكَ التَّوحیدُ: نام، غیر از ناموَر است، هر كه نام را پرستد نه معنا را كافر شده و چیزى را نپرسیده است، و هر كه نام و معنا را پرستد هم كافر شده و دو چیز را پرستیده است، و هر كه معنا را پرستد نه نام را، یكتاپرست است.
بنا براین استعمال اسماى الهى از یك سو نباید به گونهاى باشد كه فاقد مفهوم و معنا باشد تا موجب تعطیل معرفت خداوند متعال گردد، چنان كه نباید براى آنها مفهومى جدا از ذات بارى تعالى تصوّر كرد تا به تشبیه و شرك منتهى گردد؛ بلكه اسما و صفات الهى چیزى جز تعبیر از ذات واجد همه كمالات و فاقد تمام كاستىها نیستند.
صفات الهی را از جهات گوناگون به چند قسم تقسیم كردهاند:
«صفات جمال یا صفات ثبوتی» صفاتیاند كه بر وجود كمالی در خداوند دلالت میكنند مانند عالِم و علم، قدرت و قادر، خلق و خالق، رزق و رازق و غیره. و «صفات جلال یا صفات سلبی» صفاتیاند كه یا بر سلب نقص از خداوند دلالت میكنند مانند غنیّ و جسم نبودن.
هر گاه برای انتزاع صفتی از حق تعالی تصور ذات كافی بوده و تصور فاعلیت خداوند لازم نباشد، آن صفت، صفت ذات یا ذاتی خواهد بود. مانند صفت حیات و حی. و هر گاه تصور فاعلیت خداوند لازم باشد، آن را صفت فعل یا فاعل گویند، مانند خلق و خالق.
«صفات نفسی» آن دسته از اوصافاند كه مفاهیم آنها مشتمل بر اضافه و نسبت به غیر خدا نیست، مانند «حیات». اما «صفت اضافی» به لحاظ مفهومی مشتمل بر نوعی اضافه به غیر اوست، مانند «علم»، «قدرت» و «اراده» زیرا مفهوم علم مشتمل بر اضافه به چیز دیگر یعنی «معلوم» و مفهوم «قدرت» و «اراده» اضافه به «مقدور» و «مراد» است.
این تقسیم از
اهل حدیث نقل شده است. صفات خبری(یا تشبیهی) صفاتیاند كه در خبر آسمانی (كتاب و سنت) وارد شدهاند و اگر در خبر آسمانی نیامده بودند، به مقتضای عقل برای خداوند اثبات نمیشدند، از سویی اگر به مفاد ظاهری آنها قایل شویم، «تشبیه» خداوند به مخلوقات و «تجسیم» لازم خواهد آمد.
به عبارت دیگر این دسته از صفات در آیات و
روایات متشابه در باب صفات الهی وارد شدهاند. مانند وجه، ید، استوا، مجیء كه بر حسب ظاهر، خداوند را دارای اعضا و جوارح مانند چهره، دست و پا و چشم معرفی میكنند.(
سوره فتح/۱۰،
سوره طه/۵،
سوره فجر/۲۲ و...)
اما چنان كه گفته شد، چون به مقتضای عقل اثبات آنها به معنای ظاهریشان برای خداوند محال است، مفسران و [[کلام|
متکلمان ]] این صفات را به معنایی كه اطلاق آن بر خداوند صحیح باشد تأویل كرده و مثلا دست خدا را به معنای قدرت او معنا کردهاند، اما ظاهرگرایان و اهل حدیث آنها را به همان معنای ظاهریشان گرفتهاند.
صفات تنزیهی صفاتی هستند که بیانگر تنزیه و پیراستن خداوند متعال از صفات اجسام و خصوصیات ممکنات هستند مانند: لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ
از نظر
عرفان که «اسم» را حقیقتى عینى میداند، تمام حقایقى که از نظر فلسفى و طبیعى،
عقل و
نفس، فَلَک یا ملک نامیده میشوند، «از آن جهت که مظهر هویّت مطلقه بوده و او را نشان میدهند، اسماى الهى خوانده میشوند.»
و اسم الاسم الفاظ و کلماتى هستند که حکایت از اسماى الهى دارند.
یا در تعبیری دیگر از آنجا که اسم چیزی است که دلالت بر مسمی دارد، و اسماء حسنای الهیه حقایقی هستند که دلالت بر ذات مقدس او مینمایند و به اندازه وسعت عنوان خود از او حکایت میکنند، پس مفاهیم «الله» ، «رحمن» یا «رحیم» که دلالت بر آن حقائق مجرده الهیه دارند در حقیقت «اسم الاسم» هستند و لفظ دال بر این مفاهیم را «اسم اسم الاسم» مینامند.
به عبارت دیگر «اسم» معانى مختلفى دارد؛ در عرف و لغت بر لفظ دال بر مسمی اطلاق میشود و در اصطلاح
عرفان به معناى ذات همراه با تَعَیُّن است و بنا بر این اصطلاح خاص، نامهاى لفظىِ ذات و صفات خداى سبحان اسم اسم الاسم هستند مانند اسمایى كه در
قرآن كریم و
روایات و ادعیه نظیر دعاى
جوشن کبیر آمده است و مفاهیمِ نامهاى لفظى «اسم الاسم» هستند.
عرفاى اسلامى نوعى دیگر از اسماء اللّه را تحت عنوان اسماى مستأثره مطرح كردهاند اما [[کلام|
متکلمان ]] به این عنوان اشاره نكردهاند. واژه مستأثره برگرفته از دعاى پیامبر عظیم الشأن اسلام است كه فرمود: اللهم إنّى أسئَلُكَ لِكُلِّ اِسمٍ هُوَ لَكَ سَمَّیتَ بِهِ نَفسَكَ، أوأنزَلتَ فى كِتابِك، أو عَلَّمتَهُ أحداً مِن عِبادِكَ أو اِستَأثَرتَ بِهِ فى عِلمِ غَیبِكَ.
مقصود از اسماى مستأثره از دیدگاه عرفا آن نوع از اسماء اللّه است كه وقوف و دسترسى بر آنها براى هیچ كس میسّر نمىباشد. به قول آنها این گونه اسماء اللّه مكنون در علم غیب وجودند و داخل در حیطه اسم اول و اسم باطنند (اشاره به آیه: هو الأوّل والآخر والظاهر والباطن - حدید:۳) و چون داخل در اسم باطنند هرگز ظاهر نمىگردند.
یكی از مسائل مهم در مورد صفات خداوند این است كه آیا انسان میتواند صفات الهی را بشناسد یا آنكه این صفات برای انسان ناشناختهاند. در پاسخ به این سئوال، سه نظریه اساسی وجود دارد:
بر طبق این دیدگاه، عقل انسان راهی به شناخت اوصاف الهی ندارد و تنها كار ممكن آن است كه اجمالاً به ثبوت صفات مذكور در
قرآن و
روایات برای خداوند اعتراف كنیم و به آن ایمان بیاوریم، در حالی كه از درک حقیقت معانی این صفات عاجزیم.
این گروه معتقدند كه تفاوتی اساسی بین اوصاف خدا و اوصاف مخلوقات نیست و آن دسته از صفاتی كه هم بر خدا و هم بر مخلوقات او اطلاق میشوند، معنای واحد و مشتركی دارند كه در هر دو یكساناند.
این دیدگاه بر نفی مسلك تعطیل و تشبیه استوار بوده و راه سومی را ارائه میدهد كه با فضای كلی آیات و
روایات سازگاری بیشتری دارد. پیروان این نظریه میكوشند تحلیلی از معنای صفات الهی ارائه دهند كه از یك سو تنزّه و تعالی خداوند را از نقایص و محدودیتهای مخلوقات پاس دارد و از سوی دیگر، بر شناختپذیری اوصاف او صحّه گذارد.
متکلمان در اینكه آیا اسماء الله
مُحدَث و مخلوق هستند، یا
قدیم و غیر مخلوق، اختلافنظر دارند.
اکثر صاحبنظران
شیعه با توجه به اخبار
ائمه علیهم السلام، اسماء غیر ذاتی را مخلوقمىدانند
؛ اگرچه
ابن بابویه بر این باور بود كه اسماء الله نه
حادثند و نه
قدیم.
عین القضات همدانی
، غیراز اسم «الله» دیگر اسامىرا مخلوق مىدانست. در نظر او، همۀ اسما غیر از «الله» نخست برای غیر خدا وضع شده بودند و سپسخداوند را به آنها متصفكردهاند.
اشاعره اسماء اللهرا قدیممىدانند و بر آنند كه خداوند پیشاز هر فعلى به اسماء خود موسوم بوده است، نه اینكه پساز انجام فعلى به اسمىنامیده شده باشد، چنانكه در
ازل خالقو رازق بوده است نه اینكهپساز خلقكردنو روزی دادنبه این نامها موسوم شده باشد.
معتزله اسماءاللهرا قدیم نمىدانستند و آنها را زاییدۀ اعتبار و نامگذاری از جانبانسان مىانگاشتند.
بشر مریسىاز
متکلمان مُرجئهنیز بهمخلوق بودن اسماء قائل بود و مىگفت كه خداوند پساز خلقكردن، خود را بهنامهایىشناسانده است.
در اصطلاح مشهور که اسماءالهی از سنخ الفاظ هستند، اتحاد اسم با مسمّا معنا ندارد؛ زیرا اسم لفظی است که بر معنا (مسمّا) دلالت میکند و مسمّا مدلول اسم بوده که از سنخ مفاهیم است؛
[۱] برخلاف ادعای
اشاعره که اسم را عین مسمّی میدانند.
[۲] اما اگر اسماء الله را از سنخ وجود خارجی بدانیم در این صورت اتحاد معنا داشته و دیدگاههای مختلفی در مورد آن ابراز شده است. طبق این مبنا، اسم لفظی، در واقع اسم الاسم خواهد بود (اسم اولی از سنخ لفظ و اسم دوم از سنخ وجود خارجی است).
[۳] نزد عالمان
شیعی صفات الهی به
صفات ذاتی و صفات فعلی تقسیم میشوند. صفات ذاتی عین یکدیگر و عینیت با ذات دارند و تفاوت آنها صرفاً تفاوت مفهومی است؛ یعنی «سمیع» عین «بصیر» عین «حیّ» عین «قیّوم» عین «قادر» عین «عالِم» و همه اینها عین ذات الهی هستند. توضیح اینکه در انسان، ذات او با صفاتش جداست، هنگام تولد ذات انسان وجود دارد ولی علم یا قدرت چندانی ندارد و در جوانی علم و قدرت او فزونی مییابد یا با حادثهای با اینکه زنده است امکان دارد قدرت یا علمش را از دست بدهد و این نشان میدهد ذات او از صفاتش جداست برخلاف حق تعالی که ذات و صفات ذاتیش عینیت داشته و قدیم هستند.
صفات فعلی که از مقام خلق انتزاع میشوند مفهوماً و مصداقاً غیر یکدیگر و غیر از ذات حق تعالی هستند؛ مانند خالق، رازق، غافر، مُحیی، مُمیت، حمید و مجید. این صفات از رابطه خاص و ویژهای میان صفات ذاتی و مخلوقات انتزاع میشوند، به عنوان مثال از ملاحظه رزقی که خداوند برای مخلوقش خلق میکند صفت رازق بودن حق تعالی انتزاع میشود.
اشاعره معتقدند كه افعال خداوند دلالت بر صفاتاو دارند و دربارۀ نسبتاینصفاتبا ذات، آنها را صفاتى
قدیم برای ذات، و قائم به ذات مىشمرند.
معتزله قائل بهغیریت اسماء با ذات باری، و در بابصفات(صفاتذات) قائل به عینیت آنها با ذاتباری بودهاند.
ابو هاشم جُبایی صفاتخداوند را «احوال» مىانگاشتو در دیدگاه او، «حال» در عیناینكهوجودی مستقلنداشت، امری حقیقىبود.
دربارۀ شمار اسماءالله به ارقاممختلفی اشاره كردهاند. مشهورترین رقمها ۹۹ اسم است که بر مبنای حدیث: «اِنلِلّهتسعةً و تِسعینَ اِسماً...» شهرت یافته است و دیگری ۱۰۰۱
. در برخى
روایات دیگر به ۳۶۰ و در برخی دیگر خداوند داراى ۴۰۰۰ اسم دانسته شده است. اگرچهدر مورد روایت۱۰۰۱ نام- كهبرخىآنرا به۹۹۹ نامتحویلكردهاند
- نصىدر احادیثنبوی وجود ندارد، لیكنادعیهای چوندعای مشهور بهجوشنكبیر - كهمحدثان شیعىآن را توثیقكردهاند
- متضمن۱۰۰۱ اسمالهىاست.
با وجود این، هیچیكاز اینارقامو ارقام دیگری كهذكر كردهاند
، نمىتواند تعیینكنندۀ شمار اسماء الهى باشد.
چه بسا بسیاری از اسماء هزارگانه را بتوان زیر مجموعه یکدیگر دانسته و آنها را به ۹۹ اسم تحلیل ببریم، همانگونه که برخی عارفان امهات اسماء را هفت اسم میدانند. دربارۀ نسبت میان اسماء و طبقهبندی آنها نیز بحثهای درخور تأملىمطرحشده است.
در
قرآن غیر از لفظ جلاله «اللّه» که بنا بر مشهور اسم خاص ذات متعالى خداست، ۱۴۳
اسم دیگر وارد شده که داراى معناى وصفى است و هر کدام به نوعى، از کمال خداوند حکایت مىکند. از این اسامى ۱۰ مورد بهصورت غیر صریح ذکر شدهاند.
در چهار آیه از
قرآن كریم نیكوترین نامها به خداوند اختصاص دارد: (للّه الأسماء الحسنى)
• قرآنكریم
• آملى، حیدر، جامعالاسرار، بهكوششهانری كربنو عثماناسماعیلیحیى، تهران، ۱۳۶۸ش
• آملى، حیدر، المقدماتمنكتابنصالنصوص، بهكوششهماندو، تهران، ۱۳۵۲ش/۱۹۷۴م
• ابنبابویه، محمد، التوحید، بهكوششهاشمحسینى، قم، ۱۳۹۸ق
• ابنتیمیه، احمد، الایمان، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م
• ابنسلوم، محمد، مختصر لوامعالانوار البهیۀ، بهكوششمحمد زهری نجار، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م
• ابنعربى، ابوبكر، احكامالقرآن، بهكوششمحمد عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م
• ابنعربى، محیىالدین، انشاء الدوائر، بهكوششنیبرگ، لیدن، ۱۳۳۶ق
• همو، تفسیر القرآنالكریم، بهكوششمصطفىغالب، تهران، ۱۹۷۸م
• همو، شرحفصوصالحكم، بهكوششمحمود محمود غراب، دمشق، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م
• همو، الطریقالىاللهتعالى، بهكوششهمو، دمشق، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م
• همو، الفتوحاتالمكیۀ، بولاق، ۱۲۹۳ق
• همو، همان، بهكوششعثمانیحیى، قاهره، ۱۳۹۲- ۱۴۱۰ق
• همو، فصوصالحكم، بهكوششابوالعلاء عفیفى، بیروت، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م
• همو، الفقه، بهكوششمحمود محمود غراب، دمشق، ۱۴۰۱ق/ ۱۹۸۱م
• همو، «القسمالالهى»، رسائل، حیدرآباد دكن، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م
• ابنقیمجوزیه، محمد، الصواعقالمرسلۀ، تلخیصمحمد بنموصلى، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م
• همو، مدارجالسالكین، بهكوششمحمد حامد فقى، بیروت، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م
• ابوحاتمرازی، احمد، الزینۀ، بهكوششحسینبنفیضاللههمدانى، قاهره، ۱۹۵۷م
• ابوالفتوحرازی، حسین، روحالجنانو روحالجنان، بهكوششمرتضىمدرسى، قم، ۱۴۰۴ق
• ابویعلى، محمد، المعتمد فىاصولالدین، بهكوششودیعزیدانحداد، بیروت، دارالمشرق
• اعجوبه، رایضالدین، شمسالحقیقۀ، تهران، ۱۳۸۲ق
• باباركنا، مسعود، نصوصالخصوصفىترجمۀ الفصوص، بهكوششرجبعلىمظلومى، تهران، ۱۳۵۹ش
• بغدادی، عبدالقاهر، الفرقبینالفرق، بهكوششمحمدزاهد كوثری، قاهره، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م
• بیهقى، احمد، الاسماء و الصفات، بیروت، دارالكتبالعلمیه
• همو، الاعتقاد و الهدایۀ، بهكوششكمالیوسفحوت، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م
• پارسا، محمد، تحقیقات، دهلى، افغانىدارالكتب
• همو، شرحفصوصالحكم، بهكوششجلیلمسگرنژاد، تهران، ۱۳۴۶ش
• تورپشتى، فضلالله، المعتمد فىالمعتقد، استانبول، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۹۰م
• تهانوی، محمد اعلى، كشافاصطلاحاتالفنون، كلكته، ۱۸۶۲م
• جامى، عبدالرحمان، نقد النصوص، بهكوششویلیامچیتیك، تهران، ۱۳۷۰ش
• جندی، مؤیدالدین، شرحفصوصالحكم، بهكوششجلالالدینآشتیانىو غلامحسینابراهیمىدینانى، مشهد، ۱۳۶۱ش
• همو، نفحۀ الروحو تحفۀ الفتوح، بهكوششنجیبمایلهروی، تهران، ۱۳۶۲ش
• جوینى، عبدالملك، الارشاد، بهكوششمحمد یوسفموسىو علىعبدالمنعمعبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م
• جیلى، عبدالكریم، الانسانالكامل، قاهره، ۱۳۰۴ق
• خوارزمى، حسین، جواهر الاسرار، بهكوششمحمدجواد شریعت، اصفهان، مشعل
• همو، شرحفصوصالحكم، بهكوششنجیبمایلهروی، تهران، ۱۳۶۴ش
• دارمى، عثمان، الرد علىبشر المریسى، بهكوششمحمد حامد فقى، بیروت، ۱۳۵۸ق
• سبزواری، ملاهادی، شرحالاسماء، بهكوششنجفقلىحبیبى، تهران، ۱۳۷۲ش
• سراجطوسى، عبدالله، اللمعفىالتصوف، بهكوششنیكلسن، لیدن، ۱۹۱۴م
• سلامتعلىخان، حقایقو معارفالقدر، حیدرآباد، مطبعۀ خبیر اورنگآباد
• سلمان، عبدالعزیز محمد، الكواشفالجلیۀ، ریاض، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م
• سنایى، كلیاتاشعار، چتصویری، كابل، ۱۳۵۶ش
• سهروردی، عمر، رشفالنصائحالایمانیۀ، ترجمۀ معلمیزدی، بهكوششنجیبمایلهروی، تهران، ۱۳۶۵ش
• شاهنعمتاللهولى، «بیانالاصطلاحات»، ضمنج۴ رسالهها، بهكوششجواد نوربخش، تهران، ۱۳۵۷ش
• شعرانى، عبدالوهاب، الیواقیتو الجواهر، قاهره، ۱۳۵۱ق
• شهرستانى، محمد، مفاتیحالاسرار، چتصویری، تهران، ۱۳۶۸ش
• صدرالدینشیرازی، محمد، اسرار الا¸یات، بهكوششمحمد خواجوی، تهران، ۱۳۶۰ش
• طباطبایى، محمد حسین، المیزان، بیروت، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۱م
• عبدالرزاقكاشى، اصطلاحاتالصوفیه، لاهور، ۱۹۸۱م
• عزالدینكاشانى، محمود، مصباحالهدایه، بهكوششجلالالدینهمایى، تهران، ۱۳۶۷ش
• علاءالدولۀ سمنانى، احمد، مصنفاتفارسى، بهكوششنجیبمایلهروی، تهران، ۱۳۶۹ش
• عینالقضاتهمدانى، عبدالله، تمهیدات، بهكوششعفیفعسیران، تهران، ۱۳۴۱ش
• همو، نامهها، بهكوششعلینقىمنزوی و عفیفعسیران، تهران، ۱۳۶۲ش
• غزالى، محمد، احیاء علومالدین، ترجمۀ مؤیدالدینخوارزمى، بهكوششحسینخدیوجم، تهران، ۱۳۶۴ش
• همو، روضۀ الطالبین، بهكوششمحمد بخیت، بیروت، دارالنهضۀ الحدیثه
• همو، المقصد الا´سنى، بهكوششفضلهشحاده، بیروت، ۱۹۸۶م
• فخرالدینرازی، محمد، التفسیر الكبیر، قاهره، المطبعۀ البهیه
• همو، لوامعالبینات، بهكوششطهعبدالرئوفسعد، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م
• فرغانى، سعید، مشارقالدراری، بهكوششجلالالدینآشتیانى، مشهد، ۱۳۹۸ق
• فیضكاشانى، محسن، علمالیقین، قم، ۱۳۵۱ش
• همو، قرۀ العیون، بهكوششابراهیممیانجى، تهران، ۱۳۷۸ق
• قشیری، عبدالكریم، التحبیر فىالتذكیر، بهكوششابراهیمبسیونى، قاهره، ۱۹۶۸م
• همو، ترجمۀ رسالۀ قشیریه، بهكوششبدیعالزمانفروزانفر، تهران، ۱۳۶۱ش
• قیصری، داوود، شرحفصوصالحكم، چسنگى، تهران
• كاشانى، فتحالله، منهجالصادقین، بهكوششعلىاكبر غفاری، تهران، ۱۳۸۵ق
• كفعمى، ابراهیم، البلدالامین، چسنگى، تهران
• كلاباذی، محمد، التعرفلمذهباهلالتصوف، بهكوششعبدالحلیممحمود و طهعبدالباقى، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م
• كلینى، محمد، الكافى، بهكوششعلىاكبر غفاری، تهران، ۱۳۸۸ق
• لاهیجى، محمد، مفاتیحالاعجاز فىشرحگلشنراز، بهكوششمحمد رضا برزگر خالقىو عفتكرباسى، تهران، ۱۳۷۱ش
• ماتریدی، محمد، التوحید، بهكوششفتحاللهخلیف، بیروت، ۱۹۸۶م
• مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م
• مجموعۀ رسائلحروفیه، بهكوششكلمانهوار، لیدن، ۱۳۲۷ق/۱۹۰۹م
• محمد بنمنور، اسرار التوحید، بهكوششمحمدرضا شفیعىكدكنى، تهران، ۱۳۶۶ش
• مسعود بیگ، احمد، امالصحایف، نسخۀ خطىموزۀ ملىكراچى، شم ۶ -۱۹۷۰
• مفید، محمد، اوائلالمقالات، بهكوششزنجانىو واعظ چرندابى، تبریز، ۱۳۷۱ق
• ملكىتبریزی، جواد، لقاءاللهیا كتابدیدار، تهران، آفتاب
• مهرباناورنگآبادی، عبدالقادر، اصلالاصول، مدرس، ۱۹۵۹م
• میبدی، ابوالفضل، كشفالاسرار و عدۀ الابرار، بهكوششعلىاصغر حكمت، تهران، ۱۳۵۷ش
• نجمالدینرازی، عبدالله، مرصاد العباد، بهكوششمحمدامینریاحى، تهران، ۱۳۵۲ش
• نشار، علىسامىو عمّار جمعىطالبى، عقائد السلف، اسكندریه، ۱۹۷۱م
• یمانى، محمد، ایثار الحقعلىالخلق، بیروت، ۱۳۱۸ق
• ابنابىالحدید، عبدالحمید، شرحنهجالبلاغۀ، بهكوششمحمد ابوالفضلابراهیم، قاهره، ۱۳۷۹ق/۱۹۵۹م
• ابنابىزید، عبدالله، الجامع، بهكوششعبدالمجید تركى، بیروت، ۱۹۹۰م
• ابنابىیعلى، محمد، طبقاتالحنابلۀ، بهكوششمحمد حامد فقى، قاهره، ۱۳۷۱ق/ ۱۹۵۲م
• ابنبابویه، محمد، التوحید، بهكوششهاشمحسینىتهرانى، تهران، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م
• ابنتیمیه، احمد، الفتوی الحمویۀ الكبری، بیروت، دارالكتبالعلمیه
• همو، مجموعۀالرسائلالكبری، بیروت،۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م
• ابنخزیمه، محمد، التوحید، بهكوششمحمد خلیلهراس، قاهره، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م
• ابنشاذان، فضل، العلل، بهكوششاحمد پاكتچى، منتشر نشده
• ابنعساكر، على، تبیینكذبالمفتری، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م
• ابنندیم، الفهرست
• اشعری، ابوالحسن، اللمع، بهكوششریچارد مكارتى، بیروت، ۱۹۵۳م
• همو، مقالاتالاسلامیین، بهكوششریتر، ویسبادن، ۱۹۸۰م
• بخاری، محمد، صحیح، استانبول، ۱۳۱۵ق
• بغدادی، عبدالقاهر، الفرقبینالفرق، بهكوششمحمد زاهد كوثری، قاهره، ۱۳۶۷ق/ ۱۹۴۸م
• بیهقى، احمد، الاسماء و الصفات، بهكوششهمو، بیروت، داراحیاء التراثالعربى
• حسینى، محمد رضا، «مقولۀ جسملا كالاجسام، بینموقفهشامبنالحكمو مواقفسائر اهلالكلام»، تراثنا، ۱۴۱۰ق، شم ۱۹
• ذهبى، محمد، سیراعلامالنبلاء، بهكوشششعیبارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م
• همو، العلو للعلىالغفار، بهكوششعبدالرحمانمحمد عثمان، بیروت، ۱۳۸۸ق/ ۱۹۶۸م
• همو، میزانالاعتدال، بهكوششعلىمحمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م
• رودانى، محمد، صلۀ الخلف، بهكوششمحمد حجى، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م
• سبكى، عبدالوهاب، طبقاتالشافعیۀ الكبری، بهكوششمحمود محمد طناحىو عبدالفتاحمحمدحلو، قاهره، ۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۴م
• سعدبنعبداللهاشعری، المقالاتو الفرق، بهكوششمحمد جواد مشكور، تهران، ۱۳۶۱ش
• شهرستانى، محمد، المللو النحل، بهكوششمحمد بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م
• الصحیفۀ السجادیۀ
• طوسى، محمد، الفهرست، نجف، كتابخانۀ مرتضویه
• عبداللهبناحمد بنحنبل، كتابالسنۀ، دهلى، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م
• كشى، محمد، معرفۀ الرجال، اختیار طوسى، بهكوششحسنمصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش
• كلینى، محمد، الكافى، بهكوششعلىاكبر غفاری، تهران، ۱۳۹۱ق
• مسلمبنحجاج، صحیح، بهكوششمحمد فؤاد عبدالباقى، قاهره، ۱۹۵۵م
• مفید، محمد، اوائلالمقالات، بهكوششزنجانىو واعظ چرندابى، تبریز، ۱۳۷۱ق
• نجاشى، احمد، الرجال، بهكوششموسىشبیری زنجانى، قم، ۱۴۰۷ق
• نسایى، احمد، سنن، قاهره، ۱۳۴۸ق
اقتباس از
پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام دائرة المعارف بزرگ اسلامی سایت باشگاه اندیشه دائرة المعارف بزرگ اسلامی دانشنامه کلام اسلامی