• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

طبقه ششم فلاسفه اسلامی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



طبقه ششم فلاسفه اسلامی، طبقه نوابغ است که می‌توان از: ابن‌مسکویه، ابوریحان بیرونی، ابن‌سینا و ... نام برد.



ابوعلی احمد بن محمد بن یعقوب مسکویه رازی اصلاً اهل ری بوده و مدتی به اتفاق ابوریحان بیرونی و ابن‌سینا و ابوالخیر و ابوسهل مسیحی و ابونصر عراقی در دربار خوارزمشاه می‌زیسته است. وفاتش در اصفهان در سال ۴۲۰ واقع شده است. تاریخ تولدش معلوم نیست ولی می‌گویند عمر طویل یافته است
[۱] جمعی از نویسندگان، نامه دانشوران، ج۱، ص۸۳.

از ابوحیان توحیدی نقل شده که ابن‌مسکویه مدتی نزد ابوالخیر شاگردی کرده است.
[۲] قزوینی، محمد، بیست مقاله، ج۲، ص۱۴۵.
بعضی می‌گویند نزد ابوالحسن عامری نیز تحصیل کرده است
[۳] نصر، سیدحسین، سه حکیم مسلمان، ص۲۷.
ولی این نقل با آن‌چه از معجم الادباء نقل شده- که در مدت پنج سال اقامت ابوالحسن عامری در ری به نزد عامری نرفت و گویی میان آن‌ها سدی بود- منافی است
[۴] فلاسفه ایرانی، ص۱۸۲.

داستان حضور ابن‌سینا به مجلس ابن‌مسکویه و افکندن گردویی پیش او که مساحت این گردو را تعیین کن و گذاشتن ابن‌مسکویه کتاب اخلاقی طهارة الاعراق خود را نزد ابن‌سینا و گفتن این که تو به اصلاح اخلاقت از من به تعیین مساحت این گردو محتاج‌تری، معروف است. بوعلی به حکم این که کمتر کسی از معاصران خویش را گرامی می‌داشته و وقعی می‌نهاده، درباره ابن‌مسکویه نیز گفته مساله‌ای با او در میان گذاشتم و هرچه کوشش کردم نتوانست بفهمد.

۱.۱ - دین

ابن‌مسکویه، خودش یا پدرش (علی الاختلاف) زردشتی بوده و مسلمان شده و به عقیده بعضی شیعه بوده است. قدر مسلّم این است که تمایل شیعی داشته است. از معروف‌ترین کتاب‌های او تجارب الامم در تاریخ و الفوز الاصغر در فلسفه و طهارة الاعراق در اخلاق است.


ابوریحان محمد بن احمد بیرونی خوارزمی. از شخصیت‌های درجه اول فرهنگ و تمدن اسلامی است. از نظر برخی مستشرقین، در تمام جهان اسلام نظیر ندارد. رشته تخصصی‌اش ریاضیات، نجوم، تاریخ، هیئت، داروشناسی، بررسی عقاید و ادیان اقوام و ملل و امثال آنها بوده. چندین کتاب تحقیقی نفیس آفریده که جهان هنوز به اعجاب در آن‌ها می‌نگرد از قبیل تحقیق ماللهند، الآثار الباقیة، قانون مسعودی و غیره. بیرونی در سال ۳۶۲ متولد شده و در ۴۴۲ درگذشته است.
او زبان‌های یونانی و سریانی، علاوه بر زبان فارسی و زبان عربی و زبان خوارزمی- که زبان مادری او بوده- می‌دانسته است. زبان عربی را بهترین زبان‌ها برای مسائل علمی می‌داند و علاقه خاصی به این زبان نشان می‌دهد. می‌گوید اگر مرا به عربی ناسزا گویند بیشتر دوست دارم از اینکه به برخی زبان‌های دیگر مرا بستایند. استادان او معلوم نیست جز یک نفر به نام ابونصر بن علی عراقی که ظاهراً همان ابونصر عراقی است که در دربار خوارزمشاه بوده است و معلوم نیست که ابوریحان شاگردانی داشته یا نداشته است.

۲.۱ - عمر طولانی

ابوریحان از کسانی است که عمر نسبتاً طویل (قریب هشتاد سال) یافته و تمام وقتش وقف علم بوده است؛ جز به علم به کار دیگر (وزارت و غیره) نپرداخته است. او در سال فقط دو روز تعطیل داشته است. ابوریحان و ابن‌سینا در حدود سال ۴۰۰ در خوارزم با یکدیگر ملاقات داشته‌اند.
ابوریحان چند سالی از بوعلی بزرگسال‌تر بوده و در حدود هیجده سؤال در مسائل فلسفی و غیره- که برخی از آن‌ها اعتراض به ارسطوست- از بوعلی کرده است. بوعلی به آن‌ها پاسخ گفته و تدریجاً کار‌ اندکی به خشونت کشیده است (این بنده قسمت‌های فلسفی این پرسش‌ها را بعلاوه برخی پرسش‌های دیگر که احتمالاً آن‌ها هم از ابوریحان است مورد بررسی قرار داده و در نشریه‌ای به نام بررسی‌هایی درباره ابوریحان بیرونی از طرف دانشکده الهیات و معارف اسلامی چاپ شده است.)، ولی اهل تحقیق مدعی هستند که این سؤالات بعد از رفتن بوعلی از خوارزم بوده است.
ابوریحان در کتاب الآثارالباقیة آن‌جا که اشاره به برخی سؤالات خود از بوعلی می‌کند، از او به عنوان «الفتی الفاضل» (جوان فاضل) یاد می‌نماید. ابوریحان به مبانی اسلامی سخت معتقد و پابند بوده است.

۲.۲ - اعتقادات

در نوشته‌های خود عموماً مانند یک مؤمن واقعی از دین مقدس اسلام یاد می‌کند و به تناسب، آیات کریمه قرآن را می‌آورد. او مخصوصاً احساسات ضد شعوبی‌گری داشت و در برخی نوشته‌های خود سخت از شعوبی‌گری اظهار تنفر می‌نماید (برای به دست آوردن اطلاعی ولو اجمالی از کارهای ابوریحان رجوع شود به کتاب بررسی‌هایی درباره ابوریحان بیرونی نشریه دانشکده الهیات، خصوصاً مقاله آقای مجتبی مینوی و به کتاب نظر متفکران اسلامی درباره طبیعت تالیف دکتر سیدحسین نصر). ابوریحان به احتمال زیاد شیعه بوده است.


ابوعلی حسین بن عبد‌اللّه ابن‌سینا، اعجوبه دهر و نادره روزگار شناختنش یک عمر و شناساندنش کتابی بسیار قطور می‌خواهد. خودش گزارش زندگی خود را تا حدود سی و پنج سالگی که به گرگان آمده، به تقاضای یکی از شاگردان املاء کرده است و شاگرد معروفش ابوعبید جوزجانی، بعد آن را تکمیل و تا آخرین روز زندگی‌اش گزارش کرده است. از این گزارش‌ها می‌توان تا حدی زندگی عادی و علمی و سیاسی او را به دست آورد.
زندگی ناآرام و پرماجرایی داشته و عمری نسبتاً کوتاه. با این عمر کوتاه و این زندگی پرماجرا، این‌ همه معلومات و خلق این‌همه آثار حقیقتاً حیرت‌انگیز است. عجیب این است که با اینکه ابن‌ابی‌اصیبعه و ابن‌قفطی هر دو متن این دو گزارش را بدون اختلاف ضبط کرده‌اند، جمله آخر را که مدت عمر شیخ است به اختلاف ضبط کرده‌اند. بنا بر نقل ابن‌ابی‌اصیبعه عمر شیخ ۵۴ سال و بنا بر نقل ابن‌قفطی ۵۸ سال بوده است. بعضی دیگر از روی بعض قرائن احتمال می‌دهند که عمر شیخ ۶۳ سال بوده است.
نکته‌ای که لازم است گوشزد شود این است که شخصیت بوعلی همه حکمای اسلامی پیش از او را تحت الشعاع قرار داد. بعد از بوعلی، چه در طب و چه در فلسفه، کتاب‌های او محور بحث و تدقیق و تحشیه و شرح بود.
نکته دیگر این‌که قبل از بوعلی، بغداد مرکز طب و فلسفه بود. بوعلی به بغداد نرفت- پدرش بلخی و مادرش بخارایی است، نیمه اول عمرش در آن حدود گذشته است- به عللی به سوی خراسان و گرگان رهسپار شد و در چند شهر توقف‌های کوتاهی کرد. عاقبت در اصفهان و همدان- و بیشتر در همدان- رحل اقامت افکند. صیت شهرتش طالبان علم و حکمت را از هر سو به سوی او می‌کشید. شاگردان زیادی تربیت کرد. شخصیت بوعلی در زمان حیاتش و شهرت کتاب‌هایش بعد از خودش- که محور بحث میان اهل فضل بود و متخصصان آن کتب بیشتر در ایران یافت می‌شدند- سبب شد که مرکز ثقل فلسفه و طب از بغداد به ایران منتقل گشت.


این مرد عراقی (و علی الظاهر بغدادی) است. هم طبیب بوده و هم فیلسوف، ولی جنبه طبابتش می‌چربد. بوعلی که معاصر اوست طبابتش را می‌ستاید، برخلاف فلسفه و حکمت که از این جهت او را به چیزی نمی‌گیرد.
[۵] ابن‌ابی‌اصیبعه، ابوالعباس، عیون الانباء، ج۲، ص۲۳۵.
به طور کلی بوعلی احدی از معاصرین را در فلسفه در نظر ندارد.
در ترجمه تتمه صوان الحکمه
[۶] ابن‌ابی‌اصیبعه، ابوالعباس، عیون الانباء، ج۲، ص۲۴.
می‌نویسد بوعلی درباره کتاب‌های فلسفی ابوالفرج گفته: «سزاوار این است تصانیف او را بر فروشنده رد کنند و ثمنش نیز بر وی بگذارند». و هم او می‌نویسد: «وقتی که کار میان بوعلی و ابوریحان به خشونت کشید و ابوریحان سخنان تندی در نامه خود به کار برد و خبر به ابوالفرج رسید، گفت: هرکس با دیگران چنان کند، با او نیز چنین کنند».
ابن‌قفطی پس از اشاره به سخن بوعلی درباره ابوالفرج، می‌گوید: «اما من و هر منصفی نمی‌گوییم جز این که ابوالفرج علوم گذشته را احیا کرد و مخفیات آنها را آشکار نمود». ابوالفرج، مسیحی و شاگرد ابوالخیر بوده است. گروهی از محضر درسش استفاده کرده‌اند. ابن‌قفطی می‌گوید تا بعد از سال ۴۲۰ زنده بوده و گفته شده که در سال ۴۳۵ درگذشته است.


در طب و حکمت شاگرد ابوالخیر بوده و از بزرگترین و فاضل‌ترین شاگردان او به شمار رفته است. ضمناً مردی ادیب و شاعر و سخنور بوده است.


ابوعلی حسن بن الحسن (یا الحسین) بن الهیثم بصری. هم فیلسوف است و هم طبیب و هم فیزیک‌دان و ریاضی‌دان. در فیزیک و ریاضیات شهرت جهانی دارد و از عوامل مؤثر در پیشرفت ریاضیات جهانی به شمار می‌رود. در سال ۳۵۴ متولد شده و در حدود سال ۴۳۰ درگذشته است.
[۷] صفا، ذبیح‌الله، تاریخ علوم در تمدن اسلامی، ص۲۹۳.

در تتمه صوان الحکمه می‌نویسد که طرحی برای استفاده از آب نیل هنگام کاهش آب تهیه کرد و با خود به قاهره برد ولی مورد توجه الحاکم باللّه واقع نشد، بلکه مغضوب وی گشت و از آن‌جا به دمشق فرار کرد. و هم می‌نویسد فوق‌العاده متعبد و متشرع بود و به شریعت احترام می‌گذاشت. حالت توجه او را در حین مرگ نیز یادآور می‌شود. گویند قسمتی از ایام او در مغرب گذشته است.
[۸] صفا، ذبیح‌الله، تاریخ علوم در تمدن اسلامی، ص۲۹۳.
مرحوم سیدحسن تقی زاده در تاریخ علوم در اسلام می‌گوید: «وی مؤلفات زیادی دارد. گویی همه عمر به تالیف اشتغال داشته است.

۶.۱ - دیدگاه غربی‌ها

ابن‌هیثم به قول سارتون بزرگترین عالم مسلمین در حکمت طبیعی (فیزیک) و یکی از بزرگترین ارباب این فن در کل تاریخ بوده است. کتاب معروف او در علم مناظر تاثیر عظیمی در ترقی علم در مشرق و مغرب نموده و روجر بیکن فیلسوف بزرگ و کپلر مؤسس قوانین جدید علم نجوم هر دو از تاثیر کتاب او بهره‌مند شده‌اند...
ابن‌هیثم تحقیقات دقیق و بسیار عالی در باب نور و قوانین آن کرده و ظاهراً اول کسی است که اتاق تاریک (امتحانات نوری) را استعمال کرده است... این دانشمند معادلات چهار درجه‌ای را حل کرده و سعی کرده عمق کره هوا را تعیین کند...» (کتاب تاریخ علوم در اسلام مرحوم تقی زاده متاسفانه ناتمام است و ظاهراً مستقلاً چاپ نشده است؛ در نشریه «مقالات و بررسی‌ها» از شماره دوم تا هشتم چاپ شده است.)


همزمان با این طبقه، ریاضیون درجه اول ظهور کرده‌اند از قبیل ابوالوفاء بوزجانی نیشابوری، عبدالرحمن صوفی رازی، ابوسهل کوهستانی طبرستانی و غیرهم که در فصل جداگانه‌ای باید بحث شود.


۱. جمعی از نویسندگان، نامه دانشوران، ج۱، ص۸۳.
۲. قزوینی، محمد، بیست مقاله، ج۲، ص۱۴۵.
۳. نصر، سیدحسین، سه حکیم مسلمان، ص۲۷.
۴. فلاسفه ایرانی، ص۱۸۲.
۵. ابن‌ابی‌اصیبعه، ابوالعباس، عیون الانباء، ج۲، ص۲۳۵.
۶. ابن‌ابی‌اصیبعه، ابوالعباس، عیون الانباء، ج۲، ص۲۴.
۷. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ علوم در تمدن اسلامی، ص۲۹۳.
۸. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ علوم در تمدن اسلامی، ص۲۹۳.



مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، ج۱، ص۵۴۶-۵۵۲.    



جعبه ابزار