• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ظهور امام زمان با قرآن و سنت جدید (شبهه)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



روایاتی از ائمه (علیهم‌السّلام) نقل شده است که خبر از ظهور حضرت مهدی (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) با کتاب جدید، سنت جدید و دین می‌دهند؛ عده‌ای از وهابیان شبهه‌پراکنی کرده‌اند که مهدی شیعیان با این کتاب و سنت جدید در مقابل قرآن و سنت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌ایستد و با این کتابش مردم را گمراه می‌کند. در این مقاله به بررسی این شبهه و پاسخ به آن می‌پردازیم.

فهرست مندرجات

۱ - پاسخ اجمالی شبهه
       ۱.۱ - بررسی روایات
۲ - روایات شیعه
       ۲.۱ - روایت عیون اخبار الرضا
              ۲.۱.۱ - بررسی سند روایت
                     ۲.۱.۱.۱ - احمد بن زیاد
                     ۲.۱.۱.۲ - علی بن ابراهیم
                     ۲.۱.۱.۳ - ابراهیم بن‌هاشم
                     ۲.۱.۱.۴ - ابن ابی‌عمیر
                     ۲.۱.۱.۵ - غیاث بن ابراهیم
       ۲.۲ - روایت کمال‌الدین
              ۲.۲.۱ - بررسی سند حدیث
                     ۲.۲.۱.۱ - محمد بن حسن
                     ۲.۲.۱.۲ - محمد بن الحسن
                     ۲.۲.۱.۳ - احمد بن محمد
                     ۲.۲.۱.۴ - حسین بن سعید
                     ۲.۲.۱.۵ - حماد بن عیسی
                     ۲.۲.۱.۶ - سلیم بن قیس
       ۲.۳ - روایت کافی
       ۲.۴ - روایت صدوق
       ۲.۵ - روایت نعمانی
       ۲.۶ - روایت جابر
۳ - روایات اهل‌سنت
       ۳.۱ - روایت ابویعلی
              ۳.۱.۱ - نقل ابن‌ماجه
              ۳.۱.۲ - سخن ابن‌قیم
              ۳.۱.۳ - سخن ابن‌حجر
              ۳.۱.۴ - سخن شارحین
       ۳.۲ - روایت طبرانی
       ۳.۳ - روایت مقدسی
۴ - تجدید احکام تعطیل شده
       ۴.۱ - تعبیر دعای عهد
       ۴.۲ - روایت نبوی
       ۴.۳ - دعای امام زمان
       ۴.۴ - روایت شیخ طوسی
       ۴.۵ - دعای زمان غیبت
       ۴.۶ - زیارتنامه امام حسن عسگری
       ۴.۷ - حدیث نعمانی
       ۴.۸ - روایت شیخ مفید
       ۴.۹ - دعایی در خصوص امام زمان
۵ - برگرداندن رای نادرست بر قرآن
۶ - تصحیح قرائت قرآن
       ۶.۱ - سخن ثعلبی
       ۶.۲ - سخن قشیری
              ۶.۲.۱ - سخن نحاس
              ۶.۲.۲ - دیدگاه ثعلبی
              ۶.۲.۳ - سخن شنقیطی
۷ - خواندن قرآن با شان نزول
       ۷.۱ - روایت سیوطی
       ۷.۲ - روایت ابن‌مردویه
              ۷.۲.۱ - نقل سیوطی
۸ - آشکار کردن قرآن حضرت علی
       ۸.۱ - سخن ابن‌ حجر
       ۸.۲ - سخن ابن‌سیرین
       ۸.۳ - روایت کلینی
              ۸.۳.۱ - بررسی سند
                     ۸.۳.۱.۱ - محمد بن یحیی
                     ۸.۳.۱.۲ - محمد بن الحسین
                     ۸.۳.۱.۳ - عبدالرحمن بن محمد
                     ۸.۳.۱.۴ - سالم بن سلمه
       ۸.۴ - روایت طبرسی
       ۸.۵ - حدیث جابر
۹ - آوردن تاویل قرآن
       ۹.۱ - روایت قمی
       ۹.۲ - اختصاص تاویل قرآن به اهل‌بیت
              ۹.۲.۱ - روایت خدری
                     ۹.۲.۱.۱ - تصحیح روایت
۱۰ - زدودن کهنگی از قرآن
       ۱۰.۱ - روایت محمد صفار
              ۱۰.۱.۱ - بررسی سند حدیث
                     ۱۰.۱.۱.۱ - محمد صفار
                     ۱۰.۱.۱.۲ - محمد بن الحسین
                     ۱۰.۱.۱.۳ - جعفر بن بشیر
                     ۱۰.۱.۱.۴ - علاء بن رزین
                     ۱۰.۱.۱.۵ - محمد بن مسلم
       ۱۰.۲ - حدیث نبوی
۱۱ - آشکار کردن سنت از بین رفته
       ۱۱.۱ - آتش زدن احادیث
       ۱۱.۲ - منع نقل حدیث
۱۲ - تجدید اسلام به وسیله حضرت عیسی
       ۱۲.۱ - سخن قرطبی
       ۱۲.۲ - سخن ابن‌بطال
       ۱۲.۳ - سخن عینی
۱۳ - نتیجه کلی
۱۴ - پانویس
۱۵ - منبع


نعمانی روایتی را در کتاب الغیبه خود از امام باقر (علیه‌السّلام) چنین نقل کرده است:
«... عن ابی‌جعفر محمد بن علی... قال (علیه‌السّلام): اذا خرج یقوم بامر جدید، وکتاب جدید، وسنة جدیدة، وقضاء جدید...؛ امام قائم که قیام کند امری نو و کتابی نو و قضاوتی نو خواهد داشت.»

همچنین نعمانی روایت دیگری را نیز این چنین نقل کرده است:
«بن یعقوب الجعفی ابوالحسن، قال: حدثنا اسماعیل بن مهران، قال: حدثنا الحسن بن علی بن ابی‌حمزة، عن ابیه ووهیب بن حفص، عن ابی‌بصیر، عن ابی‌عبدالله (علیه‌السّلام)، قال: انه قال لی ابی‌ (علیه‌السّلام): لا بد لنار من اذربیجان لا یقوم لها شئ، واذا کان ذلک فکونوا احلاس بیوتکم، والبدوا ما البدنا، فاذا تحرک متحرکنا فاسعوا الیه ولو حبوا والله لکانی انظر الیه بین الرکن والمقام یبایع الناس علی کتاب جدید علی العرب شدید، وقال: ویل لطغاة العرب من شر قد اقترب»

ابوبصیر از امام صادق (علیه‌السّلام) روایت کرده که آن حضرت فرمود: «پدرم امام باقر (علیه‌السّلام) به من فرمود: ناگزیر آتشی از ناحیه آذربایجان زبانه خواهد کشید که هیچ چیز در مقابلش نتواند ایستاد، چون چنین شود خانه‌نشین باشید (بی‌طرف بمانید) و تا آنگاه که ما در خانه نشسته‌ایم شما نیز خانه‌نشین باشید و چون کسی که از طرف ما فعّالیت خود را آغاز کرد به سوی او بشتابید اگر چه با راه رفتن با دست و زانو باشد به خدا سوگند گوئی هم اکنون به او می‌نگرم که میان رکن و مقام به فرمانی جدید از مردم بیعت می‌گیرد، فرمانی که بر عرب سخت گران است، و (پدرم) فرمود: وای بر سرکشان عرب از شرّی که روی نموده است».

۱.۱ - بررسی روایات

طبق روایات نقل شده، شکی نیست که حضرت مهدی (علیه‌السّلام) به همان قرآنی عمل خواهد کرد که بر جدش رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نازل شده است و سنت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و دین اسلام را اجرا خواهد کرد و اگر در برخی روایات نقل شده است که حضرت کتاب جدید، سنت جدید و دین و یا امر جدید می‌آورد، این بدین معنا نیست که قرآنی در مقابل قرآن نازل شده بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌آورد و یا سنتی و دینی بر خلاف سنت و دین پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌آورد، بلکه مراد، تجدید احکام، اجرای حدود تعطیل شده کتاب الهی، اصلاح و رای و افکار نادرست مردم، و زدودن فرسودگی و کهنگی از قرآنی و سنت و اسلام است که فقط نقش آن باقی مانده است. اما چون این‌ها برای مردم تازگی دارد، فکر می‌کنند قرآن جدید و یا سنت جدید و دین جدید است.


در روایات فراوانی بر این مطلب تاکید شده است که در عصر ظهور، حضرت مهدی (علیه‌السّلام) قرآن و سنت را معیار اجرای احکام قرار خواهد داد. در این روایات با تعابیر متفاوتی همچون احیاء قرآن، عمل به قرآن، دعوت به قرآن و قضاوت بر اساس قرآن، به این نکته اشاره شده است لذا امام مهدی (علیه‌السّلام) به هیچ عنوان در صدد کنار زدن قرآن کریم و جایگزین کردن کتاب دیگری به جای آن نیستند پاره‌ای از روایات یاد شده در منابع شیعه از این قرارند:

۲.۱ - روایت عیون اخبار الرضا

شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا از زبان امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) نقل کرده که ائمه (علیهم‌السّلام) از قرآن نازل شده بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جدا نیستند:
«حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ اَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ ابی‌عُمَیْرٍ عَنْ غِیَاثِ‌ بْنِ اِبْرَاهِیمَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ اَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ اَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ اَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (علیه‌السّلام) قَالَ‌: سُئِلَ امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) عَنْ مَعْنَی قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اِنِّی مُخَلِّفٌ فِیکُمُ‌ الثَّقَلَیْنِ‌ کِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِی مَنِ الْعِتْرَةُ؟ فَقَالَ: اَنَا وَالْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ وَالْاَئِمَّةُ التِّسْعَةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ تَاسِعُهُمْ مَهْدِیُّهُمْ وَقَائِمُهُمْ لَا یُفَارِقُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَلَا یُفَارِقُهُمْ حَتَّی یَرِدُوا عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حَوْضَه‌.»

امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: از امیرالمؤمنین (سلام‌اللَّه‌علیه) پرسیدند: معنی گفتار حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که فرموده: «انّی مخلّف فیکم الثقلین کتاب اللَّه و عترتی» چیست؟ و عترت چه کسانی هستند؟ حضرت فرمود: مقصود از عترت، من و حسنین و نه نفر از اولاد حسین هستیم، نفر نهمی مهدی و قائم عترت است، اینان از قرآن جدا نخواهند شد تا آنگاه که در کنار حوض خدمت پیغمبر برسند.
این روایت ثابت می‌کند که اهل بیت (علیهم‌السّلام) از قرآن کریم جدا نمی‌شوند.

۲.۱.۱ - بررسی سند روایت

سند این روایت صحیح است. در ذیل به بررسی راویان آن می‌پردازیم:

۲.۱.۱.۱ - احمد بن زیاد

احمد بن زیاد بن جعفر همدانی از اساتید شیخ صدوق (رحمةالله‌علیه) است و شیخ از او به بزرگی یاد کرده و می‌گوید: وکان رجلا ثقة دینا فاضلا (رحمة‌الله‌علیه) ورضوانه.
«او شخص مورد اعتماد، متدین و فاضل بود، رحمت و رضوان خداوند بر او نثارش باد».
علامه حلی نیز گوید: کان رجلا ثقة دینا فاضلا رضی الله عنه

۲.۱.۱.۲ - علی بن ابراهیم

نجاشی در خصوص ثقه بودن علی بن ابراهیم بن هاشم گوید:
قال النجاشی: القمی، ثقة فی الحدیث، ثبت، معتمد، صحیح المذهب.
او قمی ثقه در روایت، ثابت، معتمد، و صحیح المذهب بود.

۲.۱.۱.۳ - ابراهیم بن‌هاشم

حضرت آیت‌الله خوئی در شرح حال ابراهیم بن هاشم می‌نویسد:
اقول: لا ینبغی الشک فی وثاقة ابراهیم بن‌هاشم، ویدل علی ذلک عدة امور:
۱. انه روی عنه ابنه علی فی تفسیره کثیرا، وقد التزم فی اول کتابه بان ما یذکره فیه قد انتهی الیه بواسطة الثقات. وتقدم ذکر ذلک فی (المدخل) المقدمة الثالثة.
۲. ان السید ابن طاووس ادعی الاتفاق علی وثاقته، حیث قال عند ذکره روایة عن امالی الصدوق فی سندها ابراهیم بن‌هاشم: " ورواة الحدیث ثقات بالاتفاق ". فلاح السائل: الفصل التاسع عشر، الصفحة ۱۵۸.
۳. انه اول من نشر حدیث الکوفیین بقم. والقمیون قد اعتمدوا علی روایاته، وفیهم من هو مستصعب فی امر الحدیث، فلو کان فیه شائبة الغمز لم یکن یتسالم علی اخذ الروایة عنه، وقبول قوله.

من می‌گویم: شایسته نیست که در وثاقت ابراهیم بن‌هاشم تردید شود، برای اثبات این مطلب چند مطلب دلالت دارد:
۱. علی بن ابراهیم در تفسیر خود روایات زیادی از او نقل کرده است؛ در حالی که او در اول کتاب خود ملتزم شده است که هر چه در این کتاب آورده است، به واسطه افراد ثقه به او رسیده است. بحث این مطلب در کتاب المدخل مقدمه سوم گذشت.
۲. سید بن طاووس ادعای اتفاق بر وثاقت او را کرده است؛ چنانچه در ذکر روایتی که او در سندش ابراهیم بن‌هاشم وجود دارد گفته: تمام روات آن به اتفاق علما ثقه هستند.
۳. او نخستین کسی است که حدیث مردم کوفه را در قم انتشار داد و قمی‌ها به روایات او اعتماد کرده‌اند. در میان قمی‌ها کسانی بودند که در باره روایت سخت‌گیر بودند، اگر در او احتمال اشکال وجود داشت، تمام قمی‌ها بر گرفتن روایت از او و قبول روایاتش اتفاق نمی‌کردند.

۲.۱.۱.۴ - ابن ابی‌عمیر

محمد بن ابی‌عمیر از اصحاب اجماع می‌باشد.
نجاشی در خصوص او گوید: قال النجاشی: جلیل القدر، عظیم المنزلة فینا وعند المخالفین...
او نزد موافق و مخالف جلیل القدر و دارای منزلت و مقام والایی است.
کشی نیز گوید: اجمع اصحابنا علی تصحیح ما یصح عن هؤلاء و تصدیقهم و اقروا لهم بالفقه و العلم و هم ستة نفر آخر دون الستة نفر الذین ذکرناهم فی اصحاب ابی‌عبدالله (ع) منهم یونس بن عبد الرحم
شیخ طوسی نیز گوید: ثقة
وی همچنین گوید: کان من اوثق الناس عند الخاصة و العامة
او نزد شیعه و سنی از موثق‌ترین افراد بود.

۲.۱.۱.۵ - غیاث بن ابراهیم

نجاشی درباره غیاث بن ابراهیم التمیمی الاسدی گوید: ثقة

۲.۲ - روایت کمال‌الدین

شیخ صدوق (رحمةالله‌علیه) در کتاب کمال الدین روایت دیگری را نیز چنین نقل می‌کند:
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ اَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ اِبْرَاهِیمَ بْنِ عُمَرَ الْیَمَانِیِّ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ الْهِلَالِیِّ عَنْ امیرالمؤمنین عَلِیِّ بْنِ ابی‌طَالِبٍ (علیه‌السّلام) قَالَ: اِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وتَعَالَی طَهَّرَنَا وعَصَمَنَا وجَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَی خَلْقِهِ وحُجَجاً فِی اَرْضِهِ وجَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ وجَعَلَ الْقُرْآنَ مَعَنَا لَا نُفَارِقُهُ ولَا یُفَارِقُنَا.»

سلیم بن قیس هلالی از امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) نقل کرده است که آن حضرت فرمود: به درستی که خدای تبارک و تعالی‌ ما را پاکیزه و معصوم گردانید، و ما را گواه بر خلق خود و حجت در زمین قرار داد، ما را با قرآن و قرآن را با ما قرار داد، نه ما از قرآن جدا شویم و نه او از ما جدا می‌شود.
همچنان که ملاحظه نمودید، حضرت علی (علیه‌السّلام) در روایت فوق بیان نمودند که اهل بیت (علیهم‌السّلام) (که امام زمان (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) یکی از مصادیق آن می‌باشند) همواره همراه قرآن هستند و هرگز از آن جدا نمی‌شوند.

۲.۲.۱ - بررسی سند حدیث

سند این روایت صحیح است. در ذیل به بررسی راویان آن می‌پردازیم:

۲.۲.۱.۱ - محمد بن حسن

نجاشی در توثیق محمد بن الحسن بن ولید گوید: شیخ القمیین و فقیههم و متقدمهم و وجههم
او استاد علمای قم، فقیه آنها بود و بر همگی مقدم و در میان علمای قم، چهره برتر بود.
[۱۵] حلی، حسن بن يوسف، خلاصة الاقوال في معرفة الرجال، ص‌۱۴۷.

شیخ طوسی گوید: جلیل القدر بصیر بالفقه ثقة

۲.۲.۱.۲ - محمد بن الحسن

نجاشی در خصوص محمد بن الحسن الصفار گوید: کان وجها فی اصحابنا القمیین ثقة عظیم القدر راجحا
وی از چهرهای برتر در میان علمای قم بود و فردی مورد وثوق و والا مقام و برتر بود.

۲.۲.۱.۳ - احمد بن محمد

نجاشی درباره احمد بن محمد بن عیسی گوید: ابو جعفر رحمه الله شیخ القمیین و وجههم و فقیههم
شیخ طوسی نیز می‌نویسد: ثقة

۲.۲.۱.۴ - حسین بن سعید

شیخ طوسی در فهرست گوید: ثقة
در رجالش نیز گوید: الاهوازی ثقة

۲.۲.۱.۵ - حماد بن عیسی

نجاشی درباره حماد بن عیسی گوید: کان ثقة فی حدیثه صدوقا
او فردی مورد اطمینان و در حدیث راستگو بود.
شیخ طوسی گوید: ثقة
[۲۳] طوسی، محمد بن حسن‌، فهرست ‌الطوسی، ص‌۱۵۷.

در رجال نیز گوید: ثقة

۲.۲.۱.۶ - سلیم بن قیس

سلیم بن قیس هلالی، از اصحاب و یاران خاص پنج امام اول شیعیان بوده است. آیت‌الله خوئی در شرح حال او می‌نویسد:
سلیم بن قیس: قال النجاشی فی زمرة من ذکره من سلفنا الصالح فی الطبقة الاولی: سلیم بن قیس الهلالی له کتاب، یکنی ابا صادق.
آقای خوئی (رحمةالله‌علیه) سپس در ادامه نکاتی را در باره او این چنین بیان می‌کند:
الاولی: ان سلیم بن قیس - فی نفسه - ثقة جلیل القدر عظیم الشان، ویکفی فی ذلک شهادة البرقی بانه من الاولیاء من اصحاب امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام)، المؤیدة بما ذکره النعمانی فی شان کتابه، وقد اورده العلامة فی القسم الاول وحکم بعدالته.
سلیم بن قیس هلالی... نجاشی او را در زمره گذشتگان صالح از طبقه اول آورده است...
سلیم بن قیس هلالی فی نفسه، ثقه، جلیل القدر و والا مقام است. برای اثبات این مطلب، شهادت برقی به این که او اولیاء اصحاب امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) بوده کفایت می‌کند. این مطلب را گفتار نعمانی در باره کتاب سلیم تایید می‌کند. علامه حلی نیز او را در قسم اول آورده و حکم به عدالتش کرده است.
همانطوری که ملاحظه نمودید در دو روایت فوق بیان شد که اهل بیت (علیهم‌السّلام) از جمله امام مهدی (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) همواره در کنار قرآن بوده و لحظه‌ای از آن جدا نیستند. بنابراین این ادعا مبنی بر اینکه حضرت ولی عصر (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) قرآن جدیدی غیر قرآن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌آورند، کاملا بی اساس است.
علاوه بر دو روایت فوق، روایات دیگری نیز در این زمینه وجود دارد که به خاطر اختصار فقط به ذکر روایات بسنده می‌کنیم.

۲.۳ - روایت کافی

کلینی روایتی را نقل کرده است که در آن اشاره شده است که امام مهدی (علیه‌السّلام) به کتاب خدا عمل می‌کند:
«الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْاَشْعَرِیُّ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ ابی‌بَصِیرٍ عَنْ اَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ قَالَ: قَالَ ابوجَعْفَرٍ ع وَ اَتَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ اِنَّکُمْ اَهْلُ بَیْتِ رَحْمَةٍ اخْتَصَّکُمُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بِهَا فَقَالَ لَهُ کَذَلِکَ نَحْنُ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ لَا نُدْخِلُ اَحَداً فِی ضَلَالَةٍ وَ لَا نُخْرِجُهُ مِنْ هُدًی اِنَّ الدُّنْیَا لَا تَذْهَبُ حَتَّی یَبْعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَجُلًا مِنَّا اَهْلَ الْبَیْتِ یَعْمَلُ بِکِتَابِ اللَّهِ‌ لَا یَرَی‌ فِیکُمْ‌ مُنْکَراً اِلَّا اَنْکَرَهُ.»

احمد بن عمر می‌گوید: امام باقر (علیه‌السّلام) در پاسخ مردی که به آن حضرت گفت: شما خاندان رحمت هستید که خدای تبارک و تعالی شما را مخصوص و ویژه آن گردانیده، فرمود: ما این چنین هستیم، و خدای را سپاسگزاریم. ما هیچ کسی را در گمراهی نیفکندیم و از راه راست بیرون نبردیم. همانا دنیا به پایان نرسد تا آنکه خداوند عزّوجل مردی از خاندان ما اهل بیت که به کتاب خدا عمل کند و در میان شما عمل زشتی نمی‌بیند مگر آنکه انکارش می‌کند.

۲.۴ - روایت صدوق

همچنین در روایت دیگر از امام باقر (علیه‌السّلام) آمده است که حضرت مهدی (علیه‌السّلام) عالم به قرآن و سنت پیامبر (ص‌) است:
«وَ بِهَذَا الْاِسْنَادِ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ اَحْمَدَ بْنِ مُوسَی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ ابی‌عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اِسْمَاعِیلَ الْبَرْمَکِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا اِسْمَاعِیلُ بْنُ مَالِک عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ ابی‌جَعْفَرٍ ع قَالَ: اِنَّ الْعِلْمَ بِکِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ صلیَنْبُتُ فِی قَلْبِ مَهْدِیِّنَا کَمَا یَنْبُتُ الزَّرْعُ عَنْ اَحْسَنِ نَبَاتِه؛ جابر از امام باقر (علیه‌السّلام) روایت می‌کند که فرمود: علم به کتاب خدای تعالی و سنّت پیامبرش در قلب مهدی ما می‌روید و نشو و نما می‌کند همچنان که نباتات به بهترین وجه نشو و نما می‌کند.»

۲.۵ - روایت نعمانی

در روایات دیگر نیز بیان شده است که در زمان ظهور زنان نیز طبق کتاب خدا و سنت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ‌ در خانه‌هایشان حکم می‌کنند. این نشان از این دارد که در زمان امام مهدی (علیه‌السّلام) احکام طبق قرآن نازل شده و سنت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جاری می‌شود.
نعمانی روایتی را ذیل بیان (نشانه‌ها و کردار آن امام مهدی (علیه‌السّلام)) از امام باقر (علیه‌السّلام) چنین نقل کرده است:
«... رَجُلٌ مِنَّا اَهْلَ الْبَیْتِ فَیُعْطِیکُمْ فِی السَّنَةِ عَطَاءَیْنِ وَ یَرْزُقُکُمْ فِی الشَّهْرِ رِزْقَیْنِ وَ تُؤْتَوْنَ الْحِکْمَةَ فِی زَمَانِهِ حَتَّی اِنَّ الْمَرْاَةَ لَتَقْضِی فِی بَیْتِهَا بِکِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی وَ سُنَّةِ رَسُولِ اللَّه‌؛ حمران بن اعین از امام باقر (علیه‌السّلام) روایت کرده که آن حضرت فرمود: مردی از ما خاندان در هر سالی دو نوبت به شما بخشش خواهد کرد و در هر ماه دو نوبت به شما عطا خواهد نمود، در دوران او شما از حکمت برخوردار می‌شوید تا آنجا که یک زن در خانه خود بر اساس کتاب خدای تعالی و روش پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به انجام تکالیف شرعی خود پردازد.

۲.۶ - روایت جابر

شیخ صدوق روایتی را از جابر نقل می‌کند که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند مهدی موعود (علیه‌السّلام) به سنت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عمل می‌کند:
«عن عبدالله بن المغیرة عن سفیان بن عبد المؤمن الانصاری، عن عمرو ابن شمر، عن جابر قال... وقال رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وهو رجل منی اسمه کاسمی یحفظنی الله فیه ویعمل بسنتی یملا الارض قسطا وعدلا ونورا بعد ما تمتلی ظلما وجورا وسوءا؛ حضرت فرمودند: آن حضرت مردی است از من، اسمش همچون اسم من بوده و خدا امر من را در او حفظ و نگاه می‌دارد، به سنّت من عمل کرده و زمین را پر از عدل و داد و نور نموده بعد از آن که از ظلم و ستم و زشتی‌ها پر شده باشد.

طبق این روایات که دارای تعدد طرق نیز هستند، قرآنی که در زمان حضرت مهدی (علیه‌السّلام) مورد عمل قرار می‌گیرد، همان قرآنی است که بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نازل شده است و به همان سنت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عمل می‌کند


در روایات معتبر اهل سنت نیز نقل شده است که جضرت مهدی (علیه‌السّلام) بعد از ظهور طبق سنت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با مردم رفتار می‌کند و دین اسلام را در زمین پیاده می‌کند:

۳.۱ - روایت ابویعلی

روایت معتبری را ابویعلی نقل کرده است که در آن آمده است حضرت مهدی (علیه‌السّلام) به شریعت و سنت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عمل می‌کند:
«حدثنا ابوهشام الرفاعی حدثنا وهب بن جریر حدثنا هشام بن ابی‌عبدالله عن قتادة عن صالح ابی‌الخلیل عن صاحب له وربما قال صالح عن مجاهد عن‌ام سلمة زوج النبی صلی الله علیه وسلم قالت قال رسول الله صلی الله علیه وسلم. . فیخرج رجل من قریش من اهل المدینة... فیقسم بین الناس فیئهم ویعمل فیهم سنة نبیهم ویلقی الاسلام بجرانه الی الارض؛ مردی از قریش از اهل مدینه اموال را بین مردم تقسیم می‌کند و در میان مردم به سنت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رفتار می‌کند و اسلام را به طور کامل در روی زمین پیاده می‌کند.»

محقق کتاب گوید: اسناده من طریق مجاهد حسن

۳.۱.۱ - نقل ابن‌ماجه

ابن‌ماجه نیز این روایت را با‌ اندکی اختلاف نقل کرده است:
«... فَیَقْسِمُ الْمَالَ وَیَعْمَلُ فی الناس بِسُنَّةِ نَبِیِّهِمْ صلی الله علیه وسلم وَیُلْقِی الْاِسْلَامُ بِجِرَانِهِ الی الارض؛ در میان مردم به سنت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رفتار می‌کند و اسلام را به طور کامل در روی زمین پیاده می‌کند.»

۳.۱.۲ - سخن ابن‌قیم

ابن‌قیم این روایت را نقل و گوید:
ورواه ابویعلی الموصلی فی مسنده من حدیث قتادة عن صالح ابی‌الخلیل عن صاحب له وربما قال صالح عن مجاهد عن‌ام سلمة والحدیث حسن ومثله مما یجوز ان یقال فیه صحیح

۳.۱.۳ - سخن ابن‌حجر

ابن‌حجر نیز در خصوص این روایت گوید: وصح انه صلی الله علیه وسلم قال یکون اختلاف

۳.۱.۴ - سخن شارحین

شارحین این روایات نیز اشاره کرده‌اند که این شخص مهدی می‌باشد که طبق شریعت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عمل می‌کند.
ملا علی قاری در این خصوص گوید: ‌ای المهدی فی الناس (بسنة نبیهم) ‌ای شریعته
مهدی در بین مردم به شریعت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عمل می‌کند.
عظیم‌آبادی نیز قریب به این تعبیر را ذکر می‌کند:
ویعمل) ‌ای المهدی (فی الناس بسنة نبیهم) فیصیر جمیع الناس عاملین بالحدیث ومتبعیه
مهدی در بین مردم به سنت عمل می‌کند یعنی اینکه مردم را عمل به روایات و پیروان آن می‌گرداند.

۳.۲ - روایت طبرانی

طبرانی روایتی را چنین نقل می‌کند:
حدثنا احمد قال حدثنا ابوجعفر قال حدثنا محمد بن سلمة عن ابی الواصل عن ابی‌الصدیق الناجی عن الحسن بن یزید السعدی احد بنی بهدلة عن ابی‌سعید الخدری قال سمعت رسول الله یقول یخرج رجل من امتی یقول بسنتی
مردی از امت من خروج می‌کند که به سنت من سخن می‌گوید.

۳.۳ - روایت مقدسی

در کتاب السنن الواردة فی الفتن وغوائلها والساعة واشراطها، روایت دیگری چنین نقل شده است:
«حدثنا عبدالله بن عمرو حدثنا عتاب بن‌هارون حدثنا الفضل بن عبیدالله حدثنا عبدالله بن عمرو حدثنا محمد بن سلمة حدثنا ابوالواصل ۴ عن ابی‌امیة الحبطی عن الحسن بن یزید السعدی عن ابی‌سعید الخدری قال قال رسول الله صلی الله علیه وسلم یخرج رجل من امتی یعمل بسنتی ینزل الله له البرکة من السماء»
بنابراین وقتی مهدی موعود (علیه‌السّلام) ظهور کند، به همان قرآن نازل شده بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و به سنت ایشان در بین مردم عمل خواهد کرد و دین اسلام را آشکار می‌کند.


پیرایه‌هائی که در طول تاریخ اسلام توسط حکام جور، فاسق و نالایق و دیگران به اسلام بسته شده است، دین مبین اسلام را طوری نشان داده است که اگر حضرت مهدی (علیه‌السّلام) بخواهد آنها را از اسلام دور کند و حقیقت قرآن و اسلام را آشکار سازد، مردم گمان خواهد کرد که حضرت یک قرآن و اسلام جدیدی را آورده است در صورتی که حضرت برنامه‌های همان اسلامی را به اجرا می‌گذارد که جدش رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آن را از طریق وحی آورده بود. همچنانکه در روایات نیز به این امر اشاره شده است.
در دعاها و روایات مربوط به امام زمان (علیه‌السّلام)، امام به عنوان تجدیدکننده احکام تعطیل شده قرآن که مردم به آن عمل نمی‌کنند، معرفی شده است که در این صورت مراد از کتاب جدید یعنی زنده کننده احکام قرآن است. همچنین بیان شده است که حضرت مهدی (علیه‌السّلام) فرسودگی را از اسلام بر طرف کرده و اسلام را زنده و آشکار می‌کند.

۴.۱ - تعبیر دعای عهد

در دعای معروف و معتبر عهد که ابن مشهدی نیز آن را نقل کرده است، به این مسئله چنین اشاره شده است:
واجعله مفزعا للمظلوم من عبادک، وناصرا لمن لا یجد ناصرا غیرک، ومجددا لما عطل من احکام کتابک، ومشیدا لما ورد من اعلام دینک وسنن نبیک صلی الله علیه وآله، واجعله اللهم ممن حصنته من باس المعتدین.
پروردگارا! او را پناه بندگان ستمدیده‌ات و یاور مردمی که جز تو یاوری ندارند قرار ده! او را بفرست تا احکام تعطیل شده کتابت (قرآن) را تجدید و آثار دینت و سنت‌های پیغمبرت را محکم کند و او را از خطر وجود دشمنان، در پرتو لطف خود نگاهدار!
این دعا را علامه مجلسی نقل و در خصوص اسناد آن گوید:
مَا رُوِیَ بِالْاَسَانِیدِ الْمُعْتَبَرَةِ عَنِ الصَّادِقِ ع اَنَّهُ قَالَ: مَنْ دَعَا اِلَی اللَّهِ تَعَالَی اَرْبَعِینَ صَبَاحاً بِهَذَا الْعَهْدِ کَانَ مِنْ اَنْصَارِ قَائِمِنَا فَاِنْ مَاتَ قَبْلَهُ اَخْرَجَهُ اللَّهُ مِنْ قَبْرِهِ وَ اَعْطَاهُ بِکُلِّ کَلِمَةٍ اَلْفَ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ اَلْفَ سَیِّئَةٍ وَ هُوَ اللَّهُمَ‌ رَبَ‌ النُّورِ الْعَظِیمِ‌ الدُّعَاء

۴.۲ - روایت نبوی

همچنین در روایتی از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در این خصوص چنین آمده است:
«...اِنَّ الثَّانِیَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِی یَغِیبُ حَتَّی لَا یُرَی وَ یَاْتِی عَلَی اُمَّتِی زَمَنٌ لَا یَبْقَی مِنَ الْاِسْلَامِ اِلَّا اسْمُهُ وَ لَا مِنَ الْقُرْآنِ‌ اِلَّا رَسْمُهُ‌ فَحِینَئِذٍ یَاْذَنُ اللَّهُ لَهُ بِالْخُرُوجِ فَیُظْهِرُ الْاِسْلَامَ وَ یُجَدِّدُ الدِّینَ؛ دوازدهمین فرزندم از نظرها پنهان می‌گردد و دیده نمی‌شود و زمانی بر پیروان من خواهد آمد که از اسلام جز نام و از قرآن جز نقشی باقی نماند. در این هنگام خداوند بزرگ به او (مهدی) اجازه می‌ دهد و اسلام را با او آشکار و تجدید می‌کند.»

۴.۳ - دعای امام زمان

در دعای که از امام مهدی (علیه‌السّلام) نیز نقل شده است، چنین آمده است:
دُعَاءٌ آخَرُ مَرْوِیٌّ عَنْ صَاحِبِ الزَّمَانِ ع خَرَجَ اِلَی ابی‌الْحَسَنِ الضَّرَّابِ الْاَصْفَهَانِیِّ بِمَکَّةَ بِاِسْنَادٍ لَمْ نَذْکُرْهُ اخْتِصَاراً نُسْخَتُهُ‌- بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ.... ‌ اللهم! جدد به ما امتحی من دینک واحی به ما بدل من کتابک واظهر به ما غیر من حکمک حتی یعود دینک به وعلی یدیه غضا جدیدا خالصا مخلصا لا شک فیه
خدایا دین محوشده خودت را بوسیله امام مهدی (علیه‌السّلام) تجدید کن و احکام کتابت را که‌ تغییر پیدا کرده است، بوسیله ایشان احیاء کن و احکام تغییر یافته‌ات را بوسیله ایشان آشکار کن تا دین تو به حالت نخست بازگردد در حالی به دست او دین با طراوت، جدید و صحیح و عاری از کژی و بدعت باشد.

۴.۴ - روایت شیخ طوسی

شیخ طوسی در جای دیگر از امام رضا (علیه‌السّلام) چنین نقل می‌کند:
«رَوَی یُونُسُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ‌ اَنَّ الرِّضَا ع کَانَ یَاْمُرُ بِالدُّعَاءِ لِصَاحِبِ الْاَمْرِ بِهَذَا... اللهم طهر منهم بلادک واشف منهم عبادک واعز به المؤمنین واحی به سنن المرسلین، ودارس حکم النبیین وجدد به ما امتحی من دینک وبدل من حکمک حتی تعید دینک به وعلی یدیه جدیدا غضا محضا صحیحا، لَا عِوَجَ فِیهِ وَ لَا بِدْعَةَ مَعَه‌؛ خدایا بلادهایت را از وجود آلوده آنان (کفار، جبارین، ملحدین) پاک کن، و با محو ایشان بندگانت را تشفی بده، و مؤمنان را به وجود آن حضرت عزیز گردان، و روش‌های رسولان و احکام کهنه پیامبران را به او زنده کن، و به وسیله او آنچه را از دینت محو شده و از قانونت تغییر یافته، تجدید فرما، تا دینت را به وجود او بازگردانی، و بر دو دست او جدید و تازه و خالص و صحیح نمایی که کجی در آن دیده نشود و بدعت و پیرایه‌ای همراهش نباشد، تا اینکه با عدالتش تاریکی‌های‌ نابرابری را روشن کنی.

۴.۵ - دعای زمان غیبت

در دعایی که در غیبت امام مهدی (علیه‌السّلام) خوانده می‌شود که شیخ صدوق نیز آن را نقل می‌کند، چنین آمده است:
وَتُطَهِّرَ مِنْهُمْ بِلَادَکَ وَ اشْفِ مِنْهُمْ صُدُورَ عِبَادِکَ وَ جَدِّدْ بِهِ مَا امْتَحَی مِنْ دِینِکَ‌واَصْلِحْ‌ بِهِ‌ مَا بُدِّلَ‌ مِنْ‌ حُکْمِکَ‌ وَ غَیِّرْ مِنْ سُنَّتِکَ حَتَّی یَعُودَ دِینُکَ بِه‌
شهرهای خود را از وجود (جباران و کافران) پاک کن و سینه بندگانت را تشفّی ده و دین محوشده خودت را به دست حضرت مهدی (علیه‌السّلام) تجدید کن و احکام‌ تبدیل شده و سنت تغییر یافته خود را با و جود او اصلاح کن تا دین تو بر برگردد.

۴.۶ - زیارتنامه امام حسن عسگری

در زیارتنامه امام حسن عسگری (علیه‌السّلام) نیز به این امر اشاره شده است که فرزند آن حضرت با زدودن فرسودگی از اسلام در حقیقت اسلام ناب را تجدید می‌کند و پرده از کهنگی قرآن بر می‌دارد.
علامه مجلسی از سید بن طاووس در این خصوص چنین نقل می‌کند:
السلام علیک یا ابا الامام المنتظر، الظاهرة للعاقل حجته، والثابتة فی الیقین معرفته المحتجب عن اعین الظالمین، والمغیب عن دولة الفاسقین، والمعید ربنا به الاسلام جدیدا بعد الانطماس، والقرآن غضا بعد الاندراس
درود بر شما‌ای پدر امام منتظر که برای خردمند حجت او عیان است و شناخت و معرفت او یقینا ثابت است همان کسی که از دیده ستمکاران نهان و از دولت و حکومت فاسقان غایب شده است. همان شخصی که پروردگار ما به وسیله اش دین اسلام را پس از محو شدن و قرآن را پس از کهنگی تازه می‌گرداند.

۴.۷ - حدیث نعمانی

در روایتی دیگر اشاره شده است که وقتی حضرت مهدی (علیه‌السّلام) به امر جدید دعوت می‌کند، این جدید بودن، به لحاظ غربت اسلام است که غریب می‌شود.
نعمانی چنین نقل کرده است:
«حدثنا احمد بن محمد بن سعید بن عقدة، قال: حدثنی علی بن الحسن التیملی، قال: حدثنی اخوای محمد واحمد ابنا الحسن، عن ابیهما، عن ثعلبة بن میمون وعن جمیع الکناسی، جمیعا، عن ابی‌بصیر، عن کامل، عن ابی‌جعفر (علیه‌السّلام) انه قال ان قائمنا اذا قام دعا الناس الی امر جدید کما دعا الیه رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، وان الاسلام بدا غریبا وسیعود غریبا کما بدا، فطوبی للغرباء»

ابوبصیر از کامل و از امام باقر (علیه‌السّلام) روایت کرده که آن حضرت فرمود: «قائم ما چون قیام کند مردم را به امر نوینی دعوت خواهد نمود همان‌گونه که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دعوت فرمود، و اسلام غریبانه آغاز شد و باز همچنان که غریبانه آغاز شد بود، غریب خواهد گردید، و خوشا بحال غریبان.

۴.۸ - روایت شیخ مفید

شیخ مفید روایتی را از امام‌ صادق (علیه‌السّلام) نقل می‌کند که فرمودند:
«وَ رَوَی مُحَمَّدُ بْنُ عَجْلَانَ عَنْ ابی‌عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَال‌ اذا قام‌ القائم دعا الناس الی ‌الاسلام جدیدا و هداهم الی امر قد دثر و ضل عنه‌الجمهور و انما سمی‌ القائم مهدیا لانه یهدی الی امر مضلول عنه و سمی‌القائم لقیامة بالحق‌؛ امام صادق (علیه‌السّلام) فرمودند: وقتی قائم قیام کند مردم را از نو به اسلام فراخواند و آنان را به امری که کهنه و فرسوده گردیده و عامه مردم از آن گمراه شده‌اند، رهنمون سازد. قائم، مهدی نامیده شده است زیرا مردم را به امر گمشده‌ای راهنمایی می‌کند و بدین جهت قائم نامیده شده است که برای اقامه حق قیام می‌کند.

۴.۹ - دعایی در خصوص امام زمان

در یکی از ادعیه مربوط به امام مهدی (علیه‌السّلام) اشاره شده است که حضرت قرآنی را که احکامش تغییر پیدا کرده است، زنده می‌کند:
اللهم! جدد به ما امتحی من دینک واحی به ما بدل من کتابک واظهر به ما غیر من حکمک حتی یعود دینک به وعلی یدیه غضا جدیدا خالصا مخلصا لا شک فیه وَ لَا شبهة معه ولا باطل عنده ولا بدعة لدیه‌
بار خدایا! به دست او آنچه از دینت فراموش شده را تازه گردان، و آنچه‌ از معانی کتابت تغییر یافته را زنده کن، و آنچه از احکامت دگرگون شده را آشکار ساز، تا دینت به وسیله او و به دست او شاداب، نوین، ناب و بی‌آلایش گردد آنچنان‌که شکی در آن نبوده و شبهه‌ای با آن نباشد، و باطل و بدعتی‌ همراه آن نماند.


در برخی روایات ما آمده است، امام مهدی (علیه‌السّلام) با برگرداندن رای و افکار نادرست مردم به کتاب الهی، قرآن را زنده می‌کند. همچنانکه در بیان حضرت علی (علیه‌السّلام) درباره امام مهدی (علیه‌السّلام) در این خصوص چنین نقل شده است:
«وَیَعْطِفُ الرَّاْیَ عَلَی الْقُرْآنِ اِذَا عَطَفُوا الْقُرْآنَ عَلَی الرَّاْیِ. وَ یُحْیِی مَیِّتَ الْکِتَابِ وَالسُّنَّةِ؛ و رای را بقرآن بر می‌گرداند (مردم را از بکار بستن‌اندیشه‌های نادرست نهی و به رجوع به قرآن وا می‌دارد تا به دستور کتاب خدا رفتار نموده و مخالف آن را دور‌اندازند) زمانیکه مردم قرآن را به رای و‌اندیشه (خود) مبدّل کرده باشند (از قرآن چشم پوشیده امور را طبق‌اندیشه نادرست خود انجام دهند).»

بنابراین مراد از آوردن قرآن جدید، اصلاح افکار نادرست مردم بر اساس تعالیم قرآن است.


در زمان صدر اسلام، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و اهل بیت و یا حتی صحابه نیز قرائت خاصی داشتند، لذا این احتمال وجود دارد که علاوه بر موارد فوق، وقتی حضرت مهدی (علیه‌السّلام) ظهور کند، قرائت صدر اسلام را در بین مردم رواج دهد چنانچه علمای اهل سنت نیز به این نوع قرائات اشاره کرده‌اند.

۶.۱ - سخن ثعلبی

ثعلبی در این‌باره می‌نویسد:
(مالک یوم الدین) اختلف القراء فیه من عشرة اوجه: الوجه الاول: مالک - بالالف وکسر الکاف - علی النعت وهو قراءة النبی صلی الله علیه وسلم وابی بکر وعمر وعثمان وعلی وطلحة والزبیر وسعد وعبد الرحمن بن عوف وابن مسعود وابی بن کعب ومعاذ بن جبل وابن عباس وابی ذر وابی هریرة وانس ومعاویة ومن التابعین واتباعهم عمر بن عبد العزیز ومحمد بن شهاب الزهری ومسلمة بن زید والاسود بن یزید وابو عبد الرحمن السلمی وسعید بن جبیر وابو رزین وابراهیم وطلحة بن عوف وعاصم بن ابی‌النجود و.... . بن عمر...
در قرائت «مالک یوم الدین» ده وجه وجود دارد وجه اول اینکه مالک با الف و با کسر کاف باشد که صفت باشد برای رب این قرائت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ابی‌بکر، عمر، عثمان، علی، طلحه، زبیر، سعد، عبدالرحمن بن عوف، ابن‌مسعود، ابی بن کعب، معاذ بن جبل، ابن‌عباس، ابی‌ذر، ابی‌هریره، انس، معاویه، از تابعین نیز عمر بن عبدالعزیز، محمد بن شهاب، مسلمه، اسود، ابوعبد الرحمان، سعید بن جبیر، ابورزین، ابراهیم، طلحة بن عوف، عاصم و ابن عمر، بود.

۶.۲ - سخن قشیری

در تفسیر قشیری نیز به قرائت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در در خصوص آیه (فَرَوْحٌ وَرَیْحَانٌ) چنین اشاره شده است که حرف «ر» در «الروح» را با ضمه می‌خواندند.
وی می‌نویسد: وقیل: کانت قراءة النبی (الرُّوح) بضم
گفته شده قرائت نبی در خصوص «الروح» با ضم را بوده است.
===قرائت امیرالمومنین از قرآن=
همچنین در خصوص قرائت حضرت علی (علیه‌السّلام) که دارای قرائت خاصی بود، چنین آمده است:

۶.۲.۱ - سخن نحاس

نحاس می‌نویسد: (فرهان مقبوضة) هذه قراءة علی بن ابی‌طالب رضی الله عنه.
این نوع خواندن فرهان مقبوضه، قرائت حضرت علی (علیه‌السّلام) است.
و در جای دیگر می‌گوید: وهی المعروفة من قراءة علی بن ابی‌طالب
و یا در جای دیگر می‌نویسد: خاتمه مسک) وزعم ان هذه القراءة قراءة علی بن ابی‌طالب

۶.۲.۲ - دیدگاه ثعلبی

ثعلبی نیز به قرائت حضرت علی (علیه‌السّلام) چنین اشاره می‌کند:
انَّ الذین فرَّقوا دینهم قرا حمزة والکسائی: فارقوا بالالف‌ای خرجوا من دینهم وترکوه وهی قراءة علیّ بن ابی‌طالب کرّم

۶.۲.۳ - سخن شنقیطی

شنقیطی نیز در این خصوص می‌نویسد: (امرنا) بالتشدید. وهی قراءة علی رضی الله عنه.
بعد از اینکه مشخص شد قرائت خاص در زمان صدر اسلام متداول بوده است و این نوع قرائت نیز خللی در معنی قرآن ایجاد نمی‌کرده و تحریف نیز به حساب نمی‌آید، لازم است بیان شود که وقتی گفته می‌شود حضرت مهدی (علیه‌السّلام) قرآن جدیدی را می‌آورد، یکی از احتمالات در اینجا این است که حضرت قرائتی را که در زمان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مرسوم بوده را آشکار می‌کند چون مردمان بعدی با آن قرائت مانوس نیستند لذا فکر می‌کنند این قرآن جدیدی است.


در روایات نقل شده است در زمان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وقتی قرآن نازل می‌شد، صحابه سعی می‌کردند قرآن را به همراه شان نزول قرائت کنند همچنان درباره آیه تبلیغ که در شان حضرت علی (علیه‌السّلام) نازل شده است، این چنین بوده است که نام حضرت را نیز در کنار خود آیه قرائت می‌کردند لذا احتمال دارد مراد از کتاب جدیدی که امام زمان (علیه‌السّلام) می‌آورد، قرات قرآن همراه با شان نزول است که در زمان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مرسوم بوده است.

۷.۱ - روایت سیوطی

سیوطی در این خصوص این چنین راویت می‌کند: واخرج ابن مردویه عن ابن مسعود قال: کنا نقرا علی عهد رسول الله صلی الله علیه وسلم یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک (ان علیا مولی المؤمنین) وان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس

۷.۲ - روایت ابن‌مردویه

همچنین ابن‌مردویه در جای دیگر در مورد چگونگی قرائت آیه دیگر در زمان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌نویسد:
ابن مردویه، عن ابن عباس: کنا نقرا علی عهد رسول الله: کفی الله المؤمنین القتال بعلی.
ابن مردویه از این عباس نقل می‌کند که در عصر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ما چنین قرائت می‌کردیم خداوند مؤمنان را از جنگ به وسیله علی بی نیاز ساخت.

۷.۲.۱ - نقل سیوطی

سیوطی نیز چنین نقل می‌کند ابن‌مسعود آیه را چنین قرائت می‌کرده است.
واخرج ابن ابی‌حاتم وابن مردویه وابن عساکر عن ابن مسعود رضی الله عنه انه کان یقرا هذا الحرف (وکفی الله المؤمنین القتال) بعلی بن ابی‌طالب
بنابراین وقتی گفته می‌شود حضرت مهدی (علیه‌السّلام) با کتاب جدید می‌آید، احتمال دارد مراد نوع قرائت قرآن همراه با شان نزول باشد که در زمان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مرسوم بوده است نه اینکه حضرت قرآن جدید می‌آرود.


در روایات ذکر شده است که وقتی امام مهدی (علیه‌السّلام) ظهور کند، طبق قرآن جدش علی (علیه‌السّلام) حکم می‌کند لذا وقتی گفته می‌شود حضرت با کتاب جدید می‌آید بخاطر این است که این قرآن از دسترس مردم دور بوده است و وقتی مردم این قرآن را می‌بینند برای آنها چیز جدیدی است. البته لازم به یادآوری است که قرآن حضرت علی (علیه‌السّلام) همان قرآن در بین مردم ولی به ترتب نزول بوده است.

۸.۱ - سخن ابن‌ حجر

ابن‌حجر گوید: علی انه جمع القرآن علی ترتیب النزول عقب موت النبی صلی الله علیه وسلم
علی (علیه‌السّلام) قرآن را طبق ترتیب نزول بعد از رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جمع کرد.
وی همچنین گوید: ان مصحف علی کان علی ترتیب النزول اوله اقرا ثم المدثر ثم ن والقلم ثم المزمل
همانا مصحف علی (علیه‌السّلام) به ترتیب نزول بود به این صورت که اولش سوره اقرا سپس مدثر بعد ن و القلم و سپس مزمل بود.

۸.۲ - سخن ابن‌سیرین

ابن‌سیرین نیز به این مسئله چنین اعتراف کرده است: قال ابن سیرین فبلغنی انه کتب علی تنزیله ولو اصیب ذلک الکتاب لوجد فیه علم کثیر
به من رسیده است که علی (علیه‌السّلام) قرآنش را طبق نزول نوشته است اگر این کتاب یافت شود علوم فراوان در آن پیدا می‌شود.

۸.۳ - روایت کلینی

در روایات صحیح نیز به این امر اشاره شده است که حضرت مهدی (علیه‌السّلام) احکام را به روش قرآن حضرت علی (علیه‌السّلام) اجرا خواهد کرد که چند مورد را ذکر می‌کنیم:
کلینی روایت صحیحی را در این خصوص چنین نقل کرده است:
«محمد بن یحیی، عن محمد بن الحسین، عن عبد الرحمن بن ابی‌هاشم، عن سالم بن سلمة قال: قرا رجل علی ابی‌عبدالله (علیه‌السّلام) وانا استمع حروفا من القرآن لیس علی ما یقرؤها الناس، فقال ابوعبدالله (علیه‌السّلام): کف عن هذه القراءة اقرا کما یقرا الناس حتی یقوم القائم فاذا قام القائم (علیه‌السّلام) قرا کتاب الله (عزّوجلّ) علی حده واخرج المصحف الذی کتبه علی (علیه‌السّلام)»

مردی برای امام صادق (علیه‌السّلام) چند کلمه از قرآن خواند که من گوش می‌کردم طبق آن روشی که مردم می‌خوانند، نبود. امام صادق (علیه‌السّلام) به او فرمود: از این قرائت خودداری کن و چنان قرائت کن که مردم امروزه قرائت می‌کنند تا امام قائم (علیه‌السّلام) ظهور کند و هر گاه امام قائم (علیه‌السّلام) ظهور کرد، کتاب خدا (عزّوجلّ) را بر حدّ و قرار خود می‌خواند و آن مصحفی را که علی (علیه‌السّلام) نوشته بود بیرون آورد.

۸.۳.۱ - بررسی سند

در سند این روایت افراد متعددی هستند که در ادامه به بررسی وثاقت آنها می‌پردازیم.

۸.۳.۱.۱ - محمد بن یحیی

نجاشی در خصوص محمد بن یحیی ابوجعفر عطار قمی گوید:
محمد بن یحیی ابوجعفر العطار القمی؛ شیخ اصحابنا فی زمانه ثقة عین کثیر الحدیث. له کتب منها: کتاب مقتل الحسین (علیه‌السّلام) و کتاب النوادر اخبرنی عدة من اصحابنا عن ابنه احمد عن ابیه بکتبه.
محمد بن یحیی از بزرگان اصحاب ما در زمان خود و ثقه و مایه افتخار بود.
شیخ طوسی نیز گوید: محمد بن یحیی العطار روی عنه الکلینی قمی کثیر الروایة.
محمد بن یحیی کثیر الروایه است.
ابن‌داود نیزگوید: محمد بن یحیی ابوجعفر العطار لم(جخ‌) روی عنه الکلینی و هو (قمی‌) کثیر الروایة ثقة.
او کثر الروایه و ثقه است.
حلی نیز گوید: محمد بن یحیی ابوجعفر العطار القمی شیخ من اصحابنا فی زمانه ثقة عین کثیرا
محمد بن یحیی شیخ اصحاب ما در زمان خود ثقه و سرشناس بود

۸.۳.۱.۲ - محمد بن الحسین

نجاشی درباره محمد بن حسین ابی‌الخطاب می‌گوید: جلیل من اصحابنا، عظیم القدر، کثیر الروایة، ثقة، عین، حسن التصانیف، مسکون الی روایته...
وی فرد با عظمت در میان علمای شیعه بوده و بسیار گرانقدر است، روایات زیادی نقل کرده و مورد اعتماد است و دارای شخصیت برجسته بود. تالیفات خوبی داشت و روایات او اطمینان آور است.
شیخ طوسی او را با عنوان «کوفی ثقه» یاد می‌کند: کوفی، ثقة.

۸.۳.۱.۳ - عبدالرحمن بن محمد

نجاشی درباره عبدالرحمن بن محمد بن ابی‌هاشم بجلی گوید: جلیل من اصحابنا ثقة ثقة
او جلیل القدر و موثق موثق است.
علامه حلی نیز گوید: جلیل من اصحابنا ثقة ثقة

۸.۳.۱.۴ - سالم بن سلمه

نام وی سالم بن مکرم بن عبدالله است. نجاشی درباره وثاقت او گوید:
ابو خدیجة و یقال: ابوسلمه الکناسی. یقال صاحب الغنم مولی بنی اسد الجمال. یقال: کنیته کانت ابا خدیجة و ان ابا عبدالله (علیه‌السّلام) کناه ابا سلمه ثقة ثقة
او موثق موثق است
بنابراین روایت معتبر است.

۸.۴ - روایت طبرسی

مرحوم طبرسی نیز روایتی طولانی را درباره قرآن حضرت علی (علیه‌السّلام) نقل کرده است که حضرت مهدی (علیه‌السّلام) طبق آن حکم می‌کند. وی می‌نویسد:
«فقال (علیه‌السّلام): نعم اذا قام القائم من ولدی، یظهره وَ یَحْمِلُ‌ النَّاسَ‌ عَلَیْه‌ فتجری السنة به صلوات الله علیه؛ حضرت علی (علیه‌السّلام) بعد از امتناع عمر از دریافت قرآن، فرمودند: وقتی قائم از اولاد من ظهور نماید مردم را بر اساس آن قرآن راه برده و سنّت به دست او (که درود خدا بر او باد) جاری گردد.»

۸.۵ - حدیث جابر

روایت دیگری را جابر از امام باقر (علیه‌السّلام) در این خصوص چنین نقل کرده است:
«وروی جابر، عن ابی‌جعفر (علیه‌السّلام) انه قال: اذا قام قائم آل محمد (علیه‌السّلام) ضرب فساطیط لمن یعلم الناس القرآن علی ما انزل الله جل جلاله فاصعب ما یکون علی من حفظه الیوم، لانه یخالف فیه التالیف؛ امام باقر (علیه‌السّلام) فرموده است: هنگامی که قائم آل محمد (علیه‌السّلام) قیام می‌کند خیمه‌هایی برای افرادی که به مردم قرآن می‌آموزند بر پا می‌شود و آنان قرآن را به ترتیبی که خداوند نازل فرموده است آموزش می‌دهند و حفظ آن در آن روز از این جهت بسیار دشوار است که ترتیب آن بر خلاف ترتیب کنونی آیات و سوره‌هاست.»

بنابراین اگر گفته می‌شود امام مهدی (علیه‌السّلام) کتاب جدید می‌آورد، مراد قرآنی است که در دست حضرت علی (علیه‌السّلام) بوده و به ترتیب نزول نوشته شده بود و در آن به تفسیر و تاویل آیات نیز اشاره شده بود و در آن علوم فراوانی وجود دارد همچنانکه در منابع اهل سنت آمده است.


اینکه در روایات آمده است که حضرت مهدی (علیه‌السّلام) کتاب جدید می‌آورد، مراد تاویل قرآن است نه اینکه کتابی بر خلاف قرآن نازل شده بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بیاورد.

۹.۱ - روایت قمی

در روایت آمده است: (هل ینظرون الا تاویله یوم یاتی تاویله) من الآیات التی تاویلها بعد تنزیلها قال: ذلک بعد قیام القائم.

۹.۲ - اختصاص تاویل قرآن به اهل‌بیت

البته لازم به ذکر است که تاویل قرآن، از چیزهایی است که مختص به اهل بیت می‌باشد.

۹.۲.۱ - روایت خدری

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در روایتی درباره حضرت علی (علیه‌السّلام) می‌فرماید:
«حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی ابی‌ثنا حُسَیْنُ بن مُحَمَّدٍ ثنا فِطْرٌ عن اِسْمَاعِیلَ بن رَجَاءٍ الزبیدی عن ابیه قال سمعت اَبَا سَعِیدٍ الخدری یقول کنا جُلُوساً نَنْتَظِرُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم فَخَرَجَ عَلَیْنَا من بَعْضِ بُیُوتِ نِسَائِهِ قال فَقُمْنَا مَعَهَ فَانْقَطَعَتْ نَعْلُهُ فَتَخَلَّفَ علیها علی یَخْصِفُهَا فَمَضَی رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم وَمَضَیْنَا معه ثُمَّ قام یَنْتَظِرُهُ وَقُمْنَا معه فقال ان مِنْکُمْ من یُقَاتِلُ علی تَاْوِیلِ هذا الْقُرْآنِ کما قَاتَلْتُ علی تَنْزِیلِهِ فَاسْتَشْرَفْنَا وَفِینَا ابوبَکْرٍ وَعُمَرُ فقال لاَ وَلَکِنَّهُ خَاصِفُ النَّعْلِ قال فَجِئْنَا نَبَشِّرُهُ قال وَکَاَنَّهُ قد سَمِعَهُ»

ابوسعید خدری نقل می‌کند که در انتظار تشریف فرمائی رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نشسته بودیم. فاصله‌ای نشد که پیغمبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از خانه یکی از همسرانش بیرون آمد. از جای برخاستیم که ناگهان بند کفش پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پاره شد. علی (علیه‌السّلام) کفش را گرفت و به وصله زدن آن پرداخت. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به حرکت خود ادامه داد و ما همه همراه آن حضرت حرکت کردیم. پس از‌اندک فاصله‌ای رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ایستاد و ما هم به پیروی از ایشان ایستادیم. پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) منتظر آمدن علی (علیه‌السّلام) بود. در این هنگام، پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: به راستی یکی از شما برای تاویل قرآن می‌جنگد، همانطور که من برای تنزیل آن جنگیدم. ابوبکر و عمرگفتند: آیا ما همان مردی هستیم که برای بیان تاویل قرآن می‌جنگیم؟ پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: نه، لکن او آن کسی که کفش مرا وصله می‌زند، به ملاقات علی (علیه‌السّلام) رفتیم تا او را به ماموریتی که در آینده خواهد داشت، مژده دهیم‌ حضرت علی (علیه‌السّلام) به مژده ما توجهی نکرد و گویا این موقعیت را از خود رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شنیده بود.

۹.۲.۱.۱ - تصحیح روایت

هیثمی درباره سند این روایت گوید: رواه احمد ورجاله رجال الصحیح غیر فطر بن خلیفة وهو ثقة
البانی این روایت را صحیح دانسته و گوید: (صحیح) ان منکم من یقاتل علی تاویل هذا القرآن کما قاتلت علی تنزیله فاستشرفنا وفینا ابوبکر وعمر فقال: لا ولکنه خاصف النعل. یعنی علیا رضی الله عنه


در روایات اشاره شده است به اینکه زمانی می‌رسد که مردم فرامین قرآن و اسلام را نادیده گرفته و از قرآن و اسلام فقط نقش ظاهری آن باقی می‌ماند یعنی چنان گرد فرسودگی و کهنه‌گی بر قرآن می‌نشیند که گویی قرآنی در بین مسلمین نبوده است. لذا وقتی امام مهدی (علیه‌السّلام) ظهور می‌کند و می‌خواهد احکام قرآن را در جامعه اسلامی به اجرا گذاشته و فرسودگی را از سیمای قرآن بزداید و تعالیم واقعی اسلام را از نو زنده کند، گویا آن حضرت مردم را به کتاب جدیدی فرا می‌خواند که در نزد مردم فراموش شده بوده است.

۱۰.۱ - روایت محمد صفار

روایت صحیحی را شیخ طوسی چنین نقل می‌کند:
«محمد بن الحسن الصفار عن محمد بن الحسین بن ابی‌الخطاب عن جعفر بن بشیر ومحمد بن عبدالله بن هلال عن العلا بن رزین القلا عن محمد بن مسلم قال: سالت ابا جعفر (علیه‌السّلام) عن القائم عجل الله فرجه اذا قام بای سیرة یسیر فی الناس؟ فقال: بسیرة ما سار به رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حتی یظهر الاسلام قُلْتُ وَ مَا کَانَتْ سِیرَةُ رَسُولِ اللَّهِ صقَالَ اَبْطَلَ مَا کَانَ فِی الْجَاهِلِیَّةِ وَ اسْتَقْبَلَ النَّاسَ بِالْعَدْلِ وَ کَذَلِکَ الْقَائِمُ ع اِذَا قَامَ یُبْطِلُ مَا کَانَ فِی الْهُدْنَةِ مِمَّا کَانَ فِی اَیْدِی النَّاسِ وَ یَسْتَقْبِلُ بِهِمُ الْعَدْلَ.»

علاء بن محمد گوید از حضرت باقر (علیه‌السّلام) پرسیدم: قائم چگونه در میان مردم رفتار میکند؟ فرمود به روش پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عمل می‌نماید تا آنکه اسلام را آشکار می‌سازد. عرض کردم: روش‌ پیغمبر چگونه بود؟ فرمود: پیغمبر آثار کفر جاهلیت را از میان برد و با مردم به عدالت رفتار کرد. قائم هم موقعی که قیام می‌کند هر اعمال نامشروع و بدعتی را که هنگام صلح و سازش با بیگانگان اسلام در میان مسلمین مرسوم گشته از میان می‌برد و مردم را بعدالت گستری رهبری می‌نمای

۲.۲.۱ - بررسی سند حدیث

علامه مجلسی این روایت را صحیح دانسته است: صحیح

۱۰.۱.۱.۱ - محمد صفار

نجاشی در خصوص وثاقت محمد بن حسن صفار گوید: کان وجها فی اصحابنا القمیین ثقة عظیم القدر.
او از سرشناسان اصحاب قمی ما و ثقه و جایگاهی بزرگ داشت
حلی نیز گوید: کان وجها فی اصحابنا القمیین ثقة عظیم القدر راجحا قلیل السقط فی الروایة

۸.۳.۱.۲ - محمد بن الحسین

نجاشی درباره محمد بن حسین بن ابی‌الخطاب گوید: محمد بن الحسین بن ابی‌الخطاب ابوجعفر الزیات الهمدانی و اسم ابی‌الخطاب زید جلیل من اصحابنا عظیم القدر کثیر الروایة ثقة عین‌
او یکی از اصحاب ما دارای جایگاهی بزرگ و کثیر الروایه و ثقه است
شیخ طوسی نیز گوید: کوفی ثقة
وی در رجال طوسی نیز او را توثیق کرده است: ثقة

۱۰.۱.۱.۳ - جعفر بن بشیر

نجاشی گوید: جعفر بن بشیر ابومحمد البجلی الوشاء من زهاد اصحابنا و عبادهم و نساکهم و کان ثقة
او از زهاد، عبادان و پارسایان اصحاب ما و ثقه می‌باشد
شیخ طوسی نیز گوید: جعفر بن بشیر البجلی ثقة جلیل القدر
او ثقه و جلیل القدر بود

۱۰.۱.۱.۴ - علاء بن رزین

نجاشی درباره علاء بن رزین قلاء گوید: العلاء بن رزین القلاء... و کان ثقة
شیخ طوسی نیز گوید: العلاء بن رزین القلاء. . جلیل القدر ثقة
حلی نیز گوید: العلاء بن رزین القلاء. . ثقة

۱۰.۱.۱.۵ - محمد بن مسلم

محمد بن مسلم از اصحاب اجماع می‌باشد.
کشی گوید: اجتمعت العصابة علی تصدیق هؤلاء الاولین من اصحاب ابی‌جعفر
بر تصدیق انها اجماع شده است.
نجاشی نیز گوید: وجه اصحابنا بالکوفة فقیه ورع صحب ابا جعفر و ابا عبدالله (علیهماالسلام) و روی عنهما و کان من اوثق الناس
او سرشناس اصحاب ما در کوفه فقیه با تقوا او ازاصحاب امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) و از موثق‌ترین مردم بود.

۱۰.۲ - حدیث نبوی

در روایتی دیگری از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در این خصوص چنین آمده است:
«... اِنَّ الثَّانِیَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِی یَغِیبُ حَتَّی لَا یُرَی وَ یَاْتِی عَلَی اُمَّتِی زَمَنٌ لَا یَبْقَی مِنَ الْاِسْلَامِ اِلَّا اسْمُهُ وَ لَا مِنَ الْقُرْآنِ‌ اِلَّا رَسْمُهُ‌ فَحِینَئِذٍ یَاْذَنُ اللَّهُ لَهُ بِالْخُرُوجِ فَیُظْهِرُ الْاِسْلَامَ وَ یُجَدِّدُ الدِّینَ؛ دوازدهمین فرزندم از نظرها پنهان می‌گردد و دیده نمی‌شود و زمانی بر پیروان من خواهد آمد که از اسلام جز نام و از قرآن جز نقشی باقی نماند. در این هنگام خداوند بزرگ به او (مهدی) اجازه می‌ دهد و اسلام را با او آشکار و تجدید می‌کند.»

این روایات بر این امر دلالت دارند که مردم با عمل نکردن به قرآن و دین، باعث غربت و فراموشی این کتاب آسمانی شده‌اند و وقتی که حضرت مهدی (علیه‌السّلام) احکام قرآن و اسلام را اجرا می‌کند، برای مردم که این امر تازگی دارد نه اینکه قرآن و اسلام جدیدی را می‌آورد!!
بنابراین طبق این روایات حضرت مهدی (علیه‌السّلام) با قرآن جدید می‌آورد، به این معنی نیست که حضرت قرآن جدیدی غیر از قرآن موجود می‌آورد، بلکه مراد، اجرای احکام تعطیل شده قرآن، آشکار کردن قرآن حضرت علی (علیه‌السّلام) و یا برپا کردن قرائت زمان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است. وقتی که حضرت بدعت‌ها را باطل می‌کند و احکام و حدود خدا را به همان گونه‌ای که صادر شده بود، ظاهر می‌کند، برای مردم چنین برنامه‌ای تازگی دارد لذا از این باب است که گفته می‌شود حضرت مهدی (علیه‌السّلام) کتاب جدید می‌آورد.


پس از پیامبر برخی از سنن اسلامی از بین رفتند. از جمله علل این واقعه آتش زدن احادیث، منع نقل حدیث بعد از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است که در ادامه به بررسی آنها می‌پردازیم.

۱۱.۱ - آتش زدن احادیث

همچنانکه نقل شده است که بعد از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روایات را آتش زده و از بین بردند. ذهبی در این خصوص می‌نویسد:
جمع ابی‌ الحدیث عن رسول الله و کانت خمسمائة حدیث، فبات لیلته یتقلب کثیراً، قالت: فغمنی، فقلت: اتتقلب لشکوی او لشیء بلغک؟ فلما اصبح، قال: ‌ای بنیة هلمی الاحادیث التی عندک، فجئته بها، فدعا بنار فحرقها.
پدرم (ابوبکر) احادیث رسول خدا را که پانصد حدیث بود را جمع آوری کرد، شب خوابید و زیاد این پهلو و آن پهلو می‌شد (خوابش نمی‌برد) عایشه می‌گوید من ناراحت شدم، گفتم: آیا مشکلی داری یا خبری به تو رسیده است؟ ‌ همان زمانی که صبح شد گفت: ‌ای دخترم آن روایاتی که نزد تو گذاشته بودم بیاور، من آنها را آوردم آتش خواست و آنها را سوزاند.

۱۱.۲ - منع نقل حدیث

نقل شده است که ابوبکر مردم را از نقل روایات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) منع می‌کرد:
جمع الناس بعد وفاة نبیهم فقال انکم تحدثون عن رسول الله صلی الله علیه وسلم احادیث تختلفون فیها والناس بعدکم اشد اختلافا فلا تحدثوا عن رسول الله شیئا فمن سالکم فقولوا بیننا وبینکم کتاب الله فاستحلوا حلاله وحرموا حرامه
ابوبکر بعد از شهادت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ‌ مردم را جمع کرد و گفت شما از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روایاتی را نقل می‌کنید که در آن اختلاف می‌کنید و مردم بعد از شما نیز اختلاف شدیدی پیدا می‌کنند بنابراین از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چیزی روایت نکنید و هرگاه کسی از شما سوال کرد بگویید بین ما و شما قرآن کافی است پس حلال آن را حلال و حرامش را حرام بدانید.
بنابرین وقتی گفته می‌شود حضرت مهدی (علیه‌السّلام) سنت و یا حکم جدید می‌آورد، احتمال دارد همان چیزهایی باشد که نابوده شده و از بین رفته است لذا وقتی حضرت آنها را نقل می‌کند، مردم فکر می‌کنند چیزی جدیدی است.


علمای اهل سنت اعتراف کرده‌اند که حضرت عیسی (علیه‌السّلام) بعد از نزول در زمان حضرت مهدی (علیه‌السّلام)، دین پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را تجدید می‌کند.

۱۲.۱ - سخن قرطبی

قرطبی در ذیل روایاتی مانند «کیف انتم اذا نزل بن مریم فیکم وامامکم منکم» که در صحیح بخاری نیز نقل شده است، گوید:
قال علماؤنا (رحمة‌الله‌علیه) م: فهذا نص علی انه ینزل مجددا لدین النبی صلی الله علیه وسلم للذی درس منه لا بشرع مبتدا
علماء گفته‌اند که این نص بر این است که عیسی در حالی نازل می‌شود که تجدید کننده دین پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است که فرسوده و کهنه شده است نه اینکه دینی را ابتدائا بیاورد.

۱۲.۲ - سخن ابن‌بطال

ابن‌بطال نیز گوید: ان عیسی یاتی بتصحیح شریعة محمد
عیسی برای تصحیح شریعت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌آید.

۱۲.۳ - سخن عینی

عینی نیز گوید عیسی (علیه‌السّلام) برای آشکار کردن دین پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نازل می‌شود:
وان الدین الحق هو الدین الذی هو علیه، وهو دین الاسلام دین محمد صلی الله علیه وسلم الذی هو نزل لاظهاره وابطال بقیة الادیان. .
دین حق همان دینی که عیسی دارد و آن هم همان دین اسلام دین محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است که عیسی نازل می‌شود و آن دین را آشکار می‌کند و سایر ادیان را باطل می‌کند.
با این بیان وقتی تجدید دین بوسیله عیسی (علیه‌السّلام)، به معنی دین جدید آوردن نیست، بلکه به معنی آشکار کردن دین پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است، در خصوص حضرت مهدی (علیه‌السّلام) نیز چنین است.


با این توضیحات روش شد:
۱. حضرت مهدی (علیه‌السّلام) به همان قرآن نازل شده و سنت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عمل می‌کند.
۲. مراد از کتاب جدید، اجرای احکام تعطیل شده قرآن، آشکار کردن قرآن حضرت علی (علیه‌السّلام)، برپا کردن قرائت زمان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و یا خواندن قرآن با شان نزول می‌باشد.
۳. آشکار کردن قرآن حضرت علی (علیه‌السّلام) که به ترتیب نزول بود.
۴. مراد از آوردن قرآن، تاویل آن است.
۵. حضرت عیسی نیز دین اسلام را تجدید می‌کند.
۶. مقصود از اسلام جدید نیز این است که با ظهور حضرت مهدی (علیه‌السّلام)، اسلامی که مردم از آن دور مانده‌ بودند، جان تازه بر خود گرفته و در بین مردم آشکار شده و به آن عمل می‌شود. در حقیقت حضرت دین اسلام را دوباره بازسازی می‌کند نه اینکه دین جدیدی غیر از دین اسلام می‌آورد و با ظهور حضرت مهدی (علیه‌السّلام) است که سنت، قضاء و حکم شریعت، که بخاطر عمل نکردن به آنها فرسوده و کهنه و تغییر پیدا کرده بود، به اجرا در آید تا آنجا که مردم گمان می‌کنند چیز جدیدی است. به عبارت دیگر انقلاب حضرت مهدی (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) یک دگرگونی عمیق و اساسی است در جامعه ایجاد می‌کند که مردم خیال می‌کنند چیز جدیدی غیر از اسلام است در حالی که حضرت همان اسلام را تجدید می‌کند. بویژه اینکه حکومت در دست حاکمان جور بوده و یا شرائط طوری بوده است که برخی از احکام و حدود، اجرا نشده است، لذا با برپایی حکومت جهانی عادلانه حضرت مهدی (علیه‌السّلام) این احکام و حدود الهی اجرا می‌شود لذا این برای مردم چیز نو و تازه‌ای است.


۱. النعمانی، محمد بن ابراهیم، (متوفای ۳۸۰)، ‌کتاب الغیبة، ص۲۵۵.    
۲. النعمانی، محمد بن ابراهیم، (متوفای ۳۸۰)، ‌ کتاب الغیبة، ص۱۹۴.    
۳. الصدوق، محمد بن علی (متوفای۳۸۱ه)، عیون اخبار الرضا (علیه‌السّلام)، ج۲، ص۶۰، مؤسسة الاعلمی بیروت.    
۴. شیخ صدوق، محمّد بن علی، کمال الدین وتمام النعمة، ص۳۶۹.    
۵. حلی، حسن بن یوسف، خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال، ص‌۷۰.    
۶. خوئی، سیدأبوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۲، ص۲۱۲، رقم:۷۸۳۰.    
۷. خوئی، سیدأبوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۹۱، رقم:۳۳۲.    
۸. نجاشی، أبوالعبّاس، رجال النجاشی، ص‌۳۲۶.    
۹. طوسی، محمد بن حسن‌، رجال‌ الکشی، ص‌۵۵۶.    
۱۰. طوسی، محمد بن حسن‌، رجال الطوسی، ص‌۳۶۵.    
۱۱. طوسی، محمد بن حسن‌، فهرست ‌الطوسی، ص‌۲۱۸.    
۱۲. نجاشی، أبوالعبّاس، رجال النجاشی، ص‌۳۰۵.    
۱۳. الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱ه)، کمال الدین و تمام النعمة، ص۲۴۰، تحقیق:علی اکبر الغفاری، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی (التابعة) لجماعة المدرسین قم، ۱۴۰۵ه.    
۱۴. نجاشی، أبوالعبّاس، رجال النجاشی، ص‌۳۸۳.    
۱۵. حلی، حسن بن يوسف، خلاصة الاقوال في معرفة الرجال، ص‌۱۴۷.
۱۶. طوسی، محمد بن حسن‌، رجال الطوسی، ص‌۴۳۹.    
۱۷. نجاشی، أبوالعبّاس، رجال النجاشی، ص‌۳۵۴.    
۱۸. حلی، حسن بن یوسف، خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال، ص‌۱۱۲.    
۱۹. طوسی، محمد بن حسن‌، رجال الطوسی، ص‌۳۵۱.    
۲۰. طوسی، محمد بن حسن‌، فهرست ‌الطوسی، ص‌۱۰۴.    
۲۱. طوسی، محمد بن حسن‌، رجال الطوسی، ص‌۳۵۵.    
۲۲. نجاشی، أبوالعبّاس، رجال النجاشی، ص‌۱۴۲.    
۲۳. طوسی، محمد بن حسن‌، فهرست ‌الطوسی، ص‌۱۵۷.
۲۴. طوسی، محمد بن حسن‌، رجال الطوسی، ص‌۳۳۴.    
۲۵. خوئی، سیدأبوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۹، ص۲۲۶، رقم:۵۴۰۱.    
۲۶. الکلینی الرازی، ابوجعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق (متوفای۳۲۸ ه)، الاصول من الکافی، ج۸، ص۳۹۶، ناشر:اسلامیه‌، تهران‌، الطبعة الثانیة، ۱۳۶۲ ه. ش.    
۲۷. الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱ه)، کمال الدین و تمام النعمة، ص۶۵۳، تحقیق:علی اکبر الغفاری، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی (التابعة) لجماعة المدرسین قم، ۱۴۰۵ه. (مکتبه اهل بیت).    
۲۸. النعمانی، محمد بن ابراهیم متوفای ۳۸۰، کتاب الغیبة، ص۲۳۹.    
۲۹. المجلسی، محمد باقر (متوفای ۱۱۱۱ه)، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۵۲، ص۳۵۲، تحقیق:محمد الباقر البهبودی، ناشر:مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة:الثانیة المصححة، ۱۴۰۳ه - ۱۹۸۳م.    
۳۰. الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱ه)، علل الشرائع، ج۱، ص۱۶۱، تحقیق:السید محمد صادق بحر العلوم، ناشر:المکتبة الحیدریة النجف، ۱۳۸۵ه ۱۹۶۶م.    
۳۱. ابویعلی الموصلی التمیمی، احمد بن علی بن المثنی (متوفای۳۰۷ ه)، مسند ابی‌یعلی، ج۱۲، ص۳۶۹، تحقیق:حسین سلیم اسد، ناشر:دار المامون للتراث - دمشق، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۴ ه – ۱۹۸۴م.    
۳۲. ابویعلی الموصلی التمیمی، احمد بن علی بن المثنی (متوفای۳۰۷ ه)، مسند ابی‌یعلی، ج۱۲، ص۳۶۹، تحقیق:حسین سلیم اسد، ناشر:دار المامون للتراث - دمشق، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۴ ه – ۱۹۸۴م.    
۳۳. السجستانی الازدی، ابوداود سلیمان بن الاشعث (متوفای ۲۷۵ه)، سنن ابی‌داود، ج۴، ص۱۰۷، تحقیق:محمد محیی‌الدین عبدالحمید، ناشر:دار الفکر.    
۳۴. الزرعی الدمشقی الحنبلی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن ابی‌بکر ایوب (مشهور به ابن القیم الجوزیة) (متوفای۷۵۱ه)، المنار المنیف فی الصحیح والضعیف، ج۱، ص۱۴۵، تحقیق:عبدالفتاح ابوغدة، ناشر:مکتب المطبوعات الاسلامیة، حلب، الطبعة:الثانیة، ۱۴۰۳ه.    
۳۵. الهیثمی، ابوالعباس احمد بن محمد بن علی ابن حجر (متوفای۹۷۳ه)، الصواعق المحرقة علی اهل الرفض والضلال والزندقة، ج۲، ص۴۷۶، تحقیق عبدالرحمن بن عبدالله الترکی - کامل محمد الخراط، ناشر:مؤسسة الرسالة - لبنان، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۷ه - ۱۹۹۷م.    
۳۶. ملا علی القاری، نورالدین ابوالحسن علی بن سلطان محمد الهروی (متوفای۱۰۱۴ه)، مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، ج۸، ص۳۴۴۲.    
۳۷. العظیم آبادی، محمد شمس الحق (متوفای۱۳۲۹ه)، عون المعبود شرح سنن ابی‌داوود، ج۱۱، ص۲۵۵، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة:الثانیة، ۱۹۹۵م.    
۳۸. الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن احمد بن ایوب (متوفای۳۶۰ه)، المعجم الاوسط، ج۲، ص۱۵، تحقیق:طارق بن عوض الله بن محمد، ‌عبد المحسن بن ابراهیم الحسینی، ناشر:دارالحرمین، القاهرة، ۱۴۱۵ه.    
۳۹. المقرئ الدانی، ابو عمرو عثمان بن سعید الوفاة:۴۴۴، السنن الواردة فی الفتن وغوائلها والساعة واشراطها، ج۵، ص۱۰۶۳، دار النشر:دار العاصمة، الریاض، ۱۴۱۶، الطبعة:الاولی، تحقیق:د. ضاء الله بن محمد ادریس المبارکفوری    
۴۰. المقدسی الشافعی السلمی، جمال‌الدین، یوسف بن یحیی بن علی (متوفای:۶۸۵ ه)، عقد الدرر فی اخبار المنتظر، ج۱، ص۲۲۹، طبق برنامه الجامع الکبیر.    
۴۱. المشهدی الحائری، الشیخ ابوعبدالله محمد بن جعفر بن علی (متوفای۶۱۰ه)، المزار، ص۶۶۵، تحقیق:جواد القیومی الاصفهانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة:الاولی، رمضان المبارک ۱۴۱۹ه.    
۴۲. الکفعمی، الشیخ ابراهیم متوفای (۹۰۵)، المصباح، ص۵۵۲، بیروت، ناشر:مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چاپ:الثالثة، سال چاپ:۱۴۰۳ - ۱۹۸۳م.    
۴۳. المجلسی، محمدباقر (متوفای ۱۱۱۱ه)، بحار الانوار (ط - بیروت)، ج‌۵۳، ص۳۲۷.    
۴۴. الخزاز القمی الرازی، ابی‌القاسم علی بن محمد بن علی، کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر، ص۲۴، تحقیق:السید عبد اللطیف الحسینی الکوه کمری الخوئی، ناشر:انتشارات قم، ۱۴۰ه.    
۴۵. الطوسی، الشیخ ابوجعفر محمد بن الحسن بن علی بن الحسن، مصباح المتهجد، ص۴۰۶، بیروت، مؤسسة فقه الشیعة، لبنان چاپ الاولی، سال چاپ:۱۴۱۱-۱۹۹۱ م.    
۴۶. الطوسی، الشیخ ابوجعفر محمد بن الحسن بن علی بن الحسن، مصباح المتهجد، ص۴۰۹-۴۱۰، بیروت، مؤسسة فقه الشیعة، لبنان چاپ الاولی، سال چاپ:۱۴۱۱ - ۱۹۹۱ م.    
۴۷. الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱ه)، کمال الدین و تمام النعمة، ص۵۱۴، تحقیق:علی اکبر الغفاری، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی (التابعة) لجماعة المدرسین قم، ۱۴۰۵ه، (مکتبه اهل بیت).    
۴۸. المجلسی، محمد باقر (متوفای ۱۱۱۱ه)، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۱۰۲، ص۶۷، تحقیق:محمد الباقر البهبودی، ناشر:مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة:الثانیة المصححة، ۱۴۰۳ه - ۱۹۸۳م.    
۴۹. النعمانی، محمد بن ابراهیم، (متوفای ۳۸۰)، کتاب الغیبة، ص ۳۲۰.    
۵۰. الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم ابی‌عبدالله العکبری البغدادی (متوفای۴۱۳ ه)، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۳۸۳، تحقیق:مؤسسة آل البیت (علیهم‌السّلام) لتحقیق التراث، ناشر:دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت - لبنان، الطبعة:الثانیة، ۱۴۱۴ه - ۱۹۹۳ م.    
۵۱. الطوسی، الشیخ ابوجعفر محمد بن الحسن بن علی بن الحسن، مصباح المتهجد، ص۴۰۸، بیروت، مؤسسة فقه الشیعة، لبنان چاپ الاولی، سال چاپ:۱۴۱۱ - ۱۹۹۱ م.    
۵۲. الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱ه)، کمال الدین و تمام النعمة، ص۵۱۴، تحقیق:علی اکبر الغفاری، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی (التابعة) لجماعة المدرسین قم، ۱۴۰۵ه، (مکتبه اهل بیت).    
۵۳. امام علی، نهج‌البلاغه، خطبه ۱۳۸.    
۵۴. الثعلبی النیسابوری، ابواسحاق احمد بن محمد بن ابراهیم (متوفای۴۲۷ه)، الکشف والبیان، ج۱، ص۱۱۲، تحقیق:الامام ابی‌محمد بن عاشور، مراجعة وتدقیق الاستاذ نظیر الساعدی، ناشر:دار احیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۲۲ه-۲۰۰۲م.    
۵۵. القشیری النیسابوری الشافعی، ابوالقاسم عبد الکریم بن هوازن بن عبد الملک، (متوفای۴۶۵ه)، تفسیر القشیری المسمی لطائف الاشارات، ج۳، ص۵۲۸.    
۵۶. النحاس المرادی المصری، ابوجعفر احمد بن محمد بن اسماعیل (متوفای۳۳۸ه)، اعراب القرآن،، ج۱، ص۱۳۹.    
۵۷. النحاس المرادی المصری، ابوجعفر احمد بن محمد بن اسماعیل (متوفای۳۳۸ه)، اعراب القرآن، ج۴، ص۱۱۲.    
۵۸. النحاس المرادی المصری، ابوجعفر احمد بن محمد بن اسماعیل (متوفای۳۳۸ه)، اعراب القرآن، ج۵، ص۱۱۳.    
۵۹. الثعلبی النیسابوری، ابواسحاق احمد بن محمد بن ابراهیم (متوفای۴۲۷ه)، الکشف والبیان، ج۴، ص۲۱۰، تحقیق:الامام ابی‌محمد بن عاشور، مراجعة وتدقیق الاستاذ نظیر الساعدی، ناشر:دار احیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۲۲ه-۲۰۰۲م.    
۶۰. الجکنی الشنقیطی، محمد الامین بن محمد بن المختار (متوفای ۱۳۹۳ه)، اضواء البیان فی ایضاح القرآن بالقرآن، ج۳، ص۷۷، تحقیق:مکتب البحوث والدراسات، ناشر:دار الفکر للطباعة والنشر، بیروت، ۱۴۱۵ه - ۱۹۹۵م.    
۶۱. السیوطی، جلال‌الدین ابوالفضل عبدالرحمن بن ابی‌بکر (متوفای۹۱۱ه)، الدر المنثور، ج۳، ص۱۱۷، ناشر:دار الفکر، بیروت، ۱۹۹۳.    
۶۲. الآلوسی البغدادی الحنفی، ابوالفضل شهاب‌الدین السید محمود بن عبدالله (متوفای۱۲۷۰ه)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج۶، ص۱۹۳، ناشر:دار احیاء التراث العربی – بیروت.    
۶۳. ابن‌مردویه، ابی‌بکر احمد بن موسی الاصفهانی، متوفای ۴۱۰، مناقب علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) وما نزل من القرآن فی علی (علیه‌السّلام)، ص۲۳۹، تحقیق:جمعه ورتبه وقدم له:عبد الرزاق محمد حسین حرز الدین، ‌چاپ:الثانیة، سال چاپ:۱۴۲۴ - ۱۳۸۲ش.    
۶۴. ابن‌مردویه، ابی‌بکر احمد بن موسی الاصفهانی، متوفای ۴۱۰، مناقب علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) وما نزل من القرآن فی علی (علیه‌السّلام)، ص۳۰۰، تحقیق:جمعه ورتبه وقدم له:عبدالرزاق محمدحسین حرزالدین، ‌چاپ:الثانیة، سال چاپ:۱۴۲۴ - ۱۳۸۲ش.    
۶۵. السیوطی، جلال الدین ابوالفضل عبد الرحمن بن ابی‌بکر (متوفای۹۱۱ه)، الدر المنثور، ج۶، ص۵۹۰، ناشر:دار الفکر - بیروت۱۹۹۳.    
۶۶. الآلوسی البغدادی الحنفی، ابوالفضل شهاب الدین السید محمود بن عبدالله (متوفای۱۲۷۰ه)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج۲۱، ص۱۷۵، ناشر:دار احیاء التراث العربی – بیروت.    
۶۷. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ ه)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۹، ص۵۲، تحقیق:محب الدین الخطیب، ناشر:دار المعرفة – بیروت.    
۶۸. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ ه)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۹، ص۴۲. تحقیق:محب الدین الخطیب، ناشر:دار المعرفة – بیروت.    
۶۹. ابن عبدالبر النمری القرطبی المالکی، ابوعمر یوسف بن عبدالله بن عبد البر (متوفای ۴۶۳ه)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۹۷۴، تحقیق:علی محمد البجاوی، ناشر:دار الجیل - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۲ه.    
۷۰. الطبری، ابوجعفر محب‌الدین احمد بن عبدالله بن محمد (متوفای۶۹۴ه)، الریاض النضرة فی مناقب العشرة، ج۲، ص۲۴۲.    
۷۱. الصفدی، صلاح‌الدین خلیل بن ایبک (متوفای۷۶۴ه)، الوافی بالوفیات، ج۱۷، ص۱۶۷، تحقیق احمد الارناؤوط و ترکی مصطفی، ناشر:دار احیاء التراث - بیروت - ۱۴۲۰ه- ۲۰۰۰م.    
۷۲. الکلینی الرازی، ابوجعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق (متوفای۳۲۸ ه)، الاصول من الکافی، ج۲، ص۶۳۳، ناشر:اسلامیه‌، تهران‌، الطبعة الثانیة، ۱۳۶۲ ه. ش.    
۷۳. نجاشی، أبوالعبّاس، رجال النجاشی، باب‌المیم، ص۳۵۳.    
۷۴. طوسی، محمد بن حسن‌، رجال الطوسی، باب‌ذکراسماء...، باب‌المیم، ص۴۳۹.    
۷۵. ابن‌داود الحلی، تقی‌الدین الحسن بن علی، رجال ابن‌داود، الجزء الاول‌ من...، باب‌ المیم، ص۱۸۶.    
۷۶. حلی، حسن بن یوسف، خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال، الفصل‌الثالث‌ و...، الباب‌الاول‌ محمد، ص۱۱۰.    
۷۷. نجاشی، أبوالعبّاس، رجال النجاشی، ص۳۳۴.    
۷۸. طوسی، محمد بن حسن‌، رجال الطوسی، ص۳۷۹.    
۷۹. خوئی، سیدأبوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۶، ص۳۰۸-۳۰۹، رقم:۱۰۵۸۱.    
۸۰. نجاشی، أبوالعبّاس، رجال النجاشی، باب‌العین، ص۲۳۶.    
۸۱. حلی، حسن بن یوسف، خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال، ص‌۲۰۵.    
۸۲. نجاشی، أبوالعبّاس، رجال‌ النجاشی، باب‌السین، ص۱۸۸.    
۸۳. الطبرسی، ابی‌منصور احمد بن علی بن ابی‌طالب (متوفای ۵۴۸ه)، الاحتجاج، ج۱، ص۱۵۶.    
۸۴. الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم ابی‌عبدالله العکبری البغدادی (متوفای۴۱۳ ه)، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۳۸۶، تحقیق:مؤسسة آل البیت (علیهم‌السّلام) لتحقیق التراث، ناشر:دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت - لبنان، الطبعة:الثانیة، ۱۴۱۴ه - ۱۹۹۳ م.    
۸۵. المجلسی، محمدباقر (متوفای ۱۱۱۱ه)، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۵۲، ص۳۳۹، تحقیق:محمدالباقر البهبودی، ناشر:مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة:الثانیة المصححة، ۱۴۰۳ه - ۱۹۸۳م.    
۸۶. القمی، ابی‌الحسن علی بن ابراهیم (متوفای۳۱۰ه) تفسیر القمی، ج۱، ص۲۳۵، تحقیق:تصحیح وتعلیق وتقدیم:السید طیب الموسوی الجزائری، ناشر:مؤسسة دار الکتاب للطباعة والنشر - قم، الطبعة:الثالثة، صفر ۱۴۰۴.    
۸۷. الیزدی الحائری، علی، الزام الناصب فی اثبات الحجة الغائب، ج۱، ص۶۳.    
۸۸. الشیبانی، ابوعبدالله احمد بن حنبل (متوفای۲۴۱ه)، مسند احمد بن حنبل، ج۱۸، ص۲۹۵.    
۸۹. الهیثمی، ابوالحسن نور الدین علی بن ابی‌بکر (متوفای ۸۰۷ ه)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج۹، ص۱۳۳-۱۳۴، ناشر:دار الریان للتراث، ‌دار الکتاب العربی، القاهرة، بیروت، ۱۴۰۷ه.    
۹۰. الالبانی، محمد ناصر الدین، السلسلة الصحیحة، ج۵، ص۶۳۹، الریاض، الناشر:مکتبة المعارف.    
۹۱. الطوسی، الشیخ ابوجعفر محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰ه)، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۵۴، تحقیق:السید حسن الموسوی الخرسان، ناشر:دار الکتب الاسلامیة طهران، الطبعة الرابعة، ‌۱۳۶۵ ش.    
۹۲. مجلسی، محمدباقر بن محمد تقی‌، ملاذ الاخیار فی فهم تهذیب الاخبار، ج‌۹، ص۴۰۹، محقق، مصحح:رجائی، مهدی، ناشر:کتابخانه آیه‌الله مرعشی نجفی‌، سال چاپ:۱۴۰۶ ق چاپ:اول‌.    
۹۳. نجاشی، أبوالعبّاس، رجال النجاشی، ص‌۳۵۴.    
۹۴. حلی، حسن بن یوسف، خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال، ص‌۱۱۲.    
۹۵. نجاشی، أبوالعبّاس، رجال النجاشی، باب‌المیم، ص۳۳۴.    
۹۶. طوسی، محمد بن حسن‌، فهرست ‌الطوسی، ص‌۲۱۵.    
۹۷. طوسی، محمد بن حسن‌، رجال الطوسی، ص‌۳۷۹.    
۹۸. نجاشی، أبوالعبّاس، رجال النجاشی، باب‌الجیم، ص۱۱۹.    
۹۹. طوسی، محمد بن حسن‌، فهرست ‌الطوسی، باب‌الجیم، باب‌جعفر، ص۱۴۲.    
۱۰۰. نجاشی، أبوالعبّاس، رجال النجاشی، باب‌العین، ومن‌هذا...، ص۲۹۸.    
۱۰۱. طوسی، محمد بن حسن‌، فهرست ‌الطوسی، باب‌العین، باب‌العلاء، ص۱۸۲.    
۱۰۲. ابن‌داود الحلی، تقی‌الدین الحسن بن علی، رجال ابن‌داود، الجزء الاول‌ من...، باب‌ العین‌ المهملة، ۱۳۴.    
۱۰۳. طوسی، محمد بن حسن‌، رجال‌ الکشی، الجزءالاول، الجزءالثالث، ص۲۳۸.    
۱۰۴. نجاشی، أبوالعبّاس، رجال النجاشی، ص‌۳۲۳.    
۱۰۵. الخزاز القمی الرازی، ابی‌القاسم علی بن محمد بن علی، کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر، ص۲۴، تحقیق:السید عبد اللطیف الحسینی الکوه کمری الخوئی، ناشر:انتشارات قم، ۱۴۰ه.    
۱۰۶. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۱۰.    
۱۰۷. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۹.    
۱۰۸. الانصاری القرطبی، ابوعبدالله محمد بن احمد بن ابی‌بکر بن فرح (متوفای۶۷۱ه)، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۶، ص۱۰۷، ناشر:دار الشعب، القاهرة.    
۱۰۹. ابن بطال البکری القرطبی، ابوالحسن علی بن خلف بن عبد الملک (متوفای۴۴۹ه)، شرح صحیح البخاری، ج۶، ص۶۰۵، تحقیق:ابوتمیم یاسر بن ابراهیم، ناشر:مکتبة الرشد - السعودیة، الریاض، الطبعة:الثانیة، ۱۴۲۳ه - ۲۰۰۳م.    
۱۱۰. العینی الغیتابی الحنفی، بدر الدین ابومحمد محمود بن احمد (متوفای ۸۵۵ه)، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج۱۲، ص۳۵، ناشر:دار احیاء التراث العربی، بیروت.    



موسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «آیا حضرت مهدی (علیه‌السّلام) قرآن جدید، سنت جدید و دین جدید می‌آورد؟»    






جعبه ابزار