عبدالملک بن محمد ثعالبی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ثعالبی، عبدالملک بن محمد، کنیهاش ابومنصور، ادیب، شاعر، لغوی و کاتب، که در ۳۵۰ در
نیشابور زاده شد.
چون جدّش،
ابوعلی ثعلبی، پوست
روباه را پاک و پیرایش میکرد و از آن پوستین میدوخت، وی به ثعالبی مشهور شد.
از دوران کودکی ثعالبی و از تحصیلات و استادان وی آگاهی چندانی نداریم ولی این مقدار معلوم است که وی نزد دانشمند مشهور،
ابوبکر محمد بن عباس خوارزمی (متوفی ۳۸۳)، ادب آموخته و مدتی نیز به تدریس اشتغال داشته است.
از جمله شاگردان او
نورالدین ابوالحسن علی بن حسن باخَرْزی و
ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی بودهاند.
وی سپس به
کتابت و
دبیری، و تا پایان عمر به تألیف آثار ادبی پرداخت.
خلاصه رویدادهایی را که ثعالبی شاهد آن بوده میتوان از کتابهای وی و مقدمه وی بر این کتابها و همچنین از قصاید و اشعاری که به مناسبتهای گوناگون سروده است به دست آورد.
بیشتر مطالبی که شرح حال نویسانی همچون
ابن انباری،
باخرزی،
حُصْری،
ابن خلکان و
ابن بَسّام در باره ثعالبی آوردهاند، کوتاه و مختصر و تکرار سخنان نویسندگان پیشین است و از
نوآوری و
ابتکار تهی است. شاید این شیوه را از خود ثعالبی فرا گرفته باشند که در شرح حال شاعران و نویسندگان معاصر و قبل از خود، از معرفی کوتاه و کلی آنان فراتر نمیرود و به جای پرداختن به سیره و زندگی علمی آنان، قطعاتی مفصّل از نظم و نثر آنان را میآورد.
ثعالبی تألیفات بسیاری در زمینه
لغت،
نقد،
بلاغت،
تاریخ،
تمدن و
سیاست دارد ولی
شهرت او بیشتر در
شرح حال نویسی و تألیف گزیدههای ادبی است.
ثعالبی در نیمه دوم سده چهارم و نیمه اول سده پنجم، هم زمان با عصر طلایی نهضت علمی و ادبی و شکوفایی جهان
اسلام، پرورش یافت.
او با آگاهی از فنون و آداب گوناگون عصر خویش و ترجمههایی که به عربی صورت گرفته بود و با احاطه به کتابهای گردآوری شده و اشعاری که راویان نقل کرده بودند و آثار ادبیای که از
اندلس تا
خراسان و
ترکستان نشر یافته بود، بهره گرفت و در تألیفات خود از آنها استفاده کرد. وی در نهضت ادبی عهد
آل بویه ــ که در آن ایرانیان، از برجستگان ادب عربی بودند و آثاری درخشان در ادب این دوره بر جای گذاشتند ــ سهیم بود.
ثعالبی زندگی خود را بهطور کامل در مشرق جهان اسلام گذراند. زادگاهش، به لحاظ فرهنگی،
رقیب جدّی
بغداد به شمار میآمد.
وی در نیشابور با خاندان دانش دوست و ادب پرور
آل میکال آشنا شد و همنشینی او با امیرِ ادیب و شاعر،
ابوالفضل عبیداللّه بن احمد میکالی (متوفی ۴۳۶)، سبب شد که با بزرگان عصر خود آشنا شود،
از جمله با ابونصر محمد بن عبدالجبار عُتْبی، ادیب و مورخ (متوفی ۴۲۷).
ثعالبی از کتابخانه
ابوالفضل میکالی بهره فراوان برد و در مجالست با
علما و ادیبانِ درگاه میکالی، گنجینهای از نظم و نثر و امثال و سخنان
فصیح و
بلیغ عرب کسب کرد و در گردآوری و تدوین آثار خود از آنها سود برد.
هنگامی که میکالی مجموعهای از اشعار حماسی عرب را با عنوان المُنْتَخل گردآوری کرد، ثعالبی آن را خلاصه نمود و برخی اشعار میکالی را، برای نیکوداشت او، به آن افزود. این کتاب با نام المُنْتحل به چاپ رسیده و به ثعالبی نسبت داده شده است.
ثعالبی در ۳۸۲ به
بخارا، پایتخت
سامانیان،
سفر کرد و با ادیبان و عالمان آنجا، از جمله با
بدیع الزمانِ همدانی (متوفی ۳۹۸)، آشنا شد. وی در
یتیمة الدهر از او و
هوش سرشارش سخن گفته است.
ثعالبی سال بعد، با سقوط بخارا به دست
بُغراخان، یکی از ملوک
قراخانیان (ایلْک خانیان)، به
نیشابور بازگشت.
پس از بازگشت به نیشابور، مشهورترین کتاب خود،
یتیمة الدهر فی محاسن اهل العصر، را تألیف کرد که سبب شهرت و راهیابی او به دربار سلاطین و حکام شد.
سپس به
گرگان، به دربار
شمس المعالی قابوس بن وشمگیر، رفت و به مناسبت اینکه وی گرگان را از آل بویه پس گرفته بود (در ۳۸۸)، ثعالبی او را مدح گفت
و دو کتاب خود،
المُبْهِج و التمثیل و
المحاضره، را به وی اهدا کرد.
ثعالبی در ۳۹۲، با هدایای قابوس بن وشمگیر، به نیشابور بازگشت و به تألیف آثار دیگرش پرداخت و دو کتاب خود،
اجناس التجنیس و الاقتباس، را به امیرنیشابور،
ابوالمظفر نصر بن ناصرالدین سبکتگین، اهدا کرد
و
سحرالبلاغه را به سپهسالار،
ابوعمران موسی بن هارون، تقدیم نمود.
با بروز
قحطی و خشکسالی در ۴۰۱ در
خراسان،
نخست به
اسفراین و سپس به گرگان رفت.
آنگاه به دعوت
امیرابوالعباس مأمون بن مأمون خوارزمشاه به
خوارزم (
جرجانیه) رفت و چندین کتاب خود را به نام او و وزیرش
ابوعبداللّه محمد بن حامد تألیف کرد. که از آن جمله است:
آداب الملوک،
اللطائف و الظرائف،
المشرق،
نثر النظم،
الکنایة و التعریض،
تحفة الوزراء، و
أحسنُ ما سَمعتُ.
ثعالبی مدت زیادی در خوارزم نماند و پس از کشته شدن خوارزمشاه، به
غزنه رفت و مدتی در دربار
سلطان محمود غزنوی ماند و کتاب
لطائف المعارف را برای وی تألیف کرد.
به نوشته
عبدالسلام محمد هارون،
ثعالبی این کتاب را برای
صاحب بن عباد تألیف کرده است.
ثعالبی کتاب
تحسین القبیح و تقبیح الحسن را نیز به یکی از فضلای خراسان به نام
عیسی کرجی، اهدا نمود،
سپس به
هرات رفت و دو کتاب خود،
اللطیف فی الطیب و
الایجاز و الاعجاز، را برای
قاضی ابواحمد منصور بن محمد اَزْدی تألیف کرد.
ثعالبی پس از شصت سالگی به نیشابور بازگشت و مورد احترام بزرگان آنجا واقع شد و کتابهای ثِمارالقلوب فی المضاف و المنسوب،
فقه اللغة و
سرّالعربیّه را تألیف و به دوست دیرینش،
امیرابوالفضل میکالی،
هدیه کرد.
ثعالبی مدتی در مزرعه خود در اطراف نیشابور به سر برد تا به تألیف بپردازد. در ۴۲۰
طایفه غُز به خراسان حمله کردند
ولی ثعالبی توانست با یاری امیرمیکالی از این حادثه در امان بماند. وی سپس سه کتاب بَرْد الاَکْباد فی الاعداد،
اللطف و اللطائف، و
مِرآة المروآت را تألیف، و در ۴۲۲ به والی خراسان،
ابوسهل حمدونی، هدیه کرد. در ۴۲۴
سلطان مسعود غزنوی را، که به نیشابور آمده بود، مدح و برخی از آثار خود را به وزیران و اعیان دولت او اهدا کرد، از جمله
خاص الخاص را به
شیخ مسافر بن حسن و
خصائص اللغه را به
حسن بن ابراهیم صیمری هدیه نمود.
سپس به تألیف
تتمة الیتیمه مشغول شد و نسخه پیش نویس آن را به
شیخ محمد بن عیسی کرجی هدیه کرد.
ثعالبی در ۴۲۹ در نیشابور وفات یافت.
برخی تاریخ فوت او را ۴۳۰ دانستهاند.
وی در اواخر عمر، کتاب
الغِلْمان را تألیف کرد.
از ثعالبی مجموعه عظیمی شامل دهها اثر در تاریخ ادبیات عرب به جا مانده است. سرگذشت نویسان وی را یکی از مهمترین نویسندگان زبان عربی و لغویان آن عصر به شمار آورده و او را کاتب، ناقد، شاعر و ادیبی بیهمتا دانستهاند.
نخستین کسی که شرح حال ثعالبی را نگاشته،
ابراهیم حصری (متوفی ۴۵۳) بوده که آثار وی را ستوده و او را مدح گفته است.
ابن بسام شَنْتَرینی (متوفی ۵۴۲) نیز در
الذخیرة فی محاسن اهل الجزیره مقام بلند علمی و ادبی و تألیفات ثعالبی را ستوده است. شاگرد ثعالبی،
علی بن حسن باخرزی،
نیز ثعالبی را جاحظ نیشابور و بر گزیده دورانها و روزگاران لقب داده است.
در باره تعداد آثار ثعالبی و نیز نسبت برخی از آنها به او اختلاف نظر هست. عناوین برخی از آثار ثعالبی، تکراری است و بعضی از کتابها نیز با دو عنوان آمده است. آثاری نیز به او منسوب است. مفصّلترین فهرست آثار او را
صَفَدی آورده و از بیش از هشتاد اثر او نام برده است.
محققان نیز در مقدمههایی که بر آثار وی نگاشتهاند بر این عدد افزودهاند و تعداد آنها را به ۱۲۵ عنوان رساندهاند.
وی در بیشتر آثار خود شیوهای را بر گزیده که پیش از وی سابقه نداشته است. او در آثار خود موضوعات و معانی را از کتابهای پیشینیان بر گزیده و از دیدنیها و شنیدنیها و تجارب خود مطالبی افزوده و آنها را به زیبایی بیان کرده است.
مهمترین اثر او، یتیمة الدهر فی محاسن اهل العصر است در تراجم احوال شاعران مشهور معاصر ثعالبی. این کتاب الگویی برای شرح حال نویسی و گردآوری گزیدههای نظم در سدههای بعدی شد. ثعالبی با تألیف تتمّة الیتیمه، این کتاب را تکمیل کرد که به ذیل نیز مشهور است.
کارل بروکلمان در باره تقسیم بندی آثار ثعالبی میگوید: افزون بر یتیمة الدهر و تتمّة الیتیمة، ثعالبی منتخبات دیگری به حسب موضوع گرد آورده است که عبارتاند از: اَحْسنُ ما سَمعتُ، که کتاب مَن غاب عنه المطرب نیز تتمه آن به شمار میرود؛ خاصّ الخاصّ، که در آن نامهای شاعران را نیاورده؛ و طرائف الطُرَف، که از دیگر منتخبات شعری اوست. ثعالبی کتاب کنزالکُتّاب را که مشتمل بر ۲۵۰۰ قطعه
شعر از ۲۵۰ شاعر است، برای کاتبان و دبیران تألیف کرد و شاعری ترک به نام
محمد بن عثمان لامعی، شرحی بر آن نگاشت. ثعالبی همچنین به دستور
ابوالعباس خوارزمشاه، اشعار کتاب
مونس الادباء را از مؤلفی مجهول به نثر در آورد و آن را نثر النظم و حلّ العَقْد... نامید که در
دمشق و
قاهره به چاپ رسیده است.
دسته دوم از آثار ثعالبی، کتابهایی ادبی است که برای قرائت در هنگام فراغت، تنظیم شده و در آنها اطلاعات مفیدی، به ویژه در زمینه حکایات تاریخی، گرد آورده که از آن جمله است: لطائف المعارف؛
الفرائد و القلائد که
العقد النفیس و نزهة الجلیس نیز نامیده شده است؛ المُبْهِج؛ اللطائف الظرائف، و
یواقیت المواقیت، هر دو در
مدح و
ذم اشیا؛ و
غررالبلاغه و طرف البراعه یا غررالبلاغة للنظم والنثر.
ثعالبی چند کتاب در امثال و حِکم نیز تنظیم کرده است، مانند التمثیل و المُحاضره، أحاسن کلم النبی و...، حِلیة المُحاضره و عنوان المذاکره و میدان المسامره، لطائف الصحابه و التابعین و مجموعه کوچکی از حکمتها که شیخو آن را در
مجله المشرق به چاپ رسانده، و کتابی در ادب با عنوان مونس الوحید. کتابهای الامثال و الفرائد و القلائد محمد بن حسن بن احمد اهوازی (متولد ۵۴۴) و محاسن الاحاسن نیز به اشتباه به ثعالبی نسبت داده شده است.
به گفته
حاجی خلیفه،
ثعالبی کتابی در اخبار پادشاهان تألیف کرده و آن را
سیرة الملوک نام نهاده و معلوم نیست که این کتاب همان
سراج الملوک منسوب به ثعالبی است یا نه، و کتاب الوزراء ذیلی است بر کتاب مذکور.
از آثار کوچک ادبی ثعالبی مرآة المروآت و أعمال الحسنات، و بردالاکباد فی الاَعداد است.
دسته سوم آثار ثعالبی شامل کتب فقه اللغه در معنای خاص آن است. مشهورترین این کتابها، کتابی است در باره مترادفهای زبان عربی که ثعالبی آن را در اواخر عمر خویش تألیف کرده ونخست آن را
شمس الادب فی استعمال العرب نامیده است. این کتاب دو بخش داشته: مترادفات، که عنوانش «اسرار العربیة و خصائصها» بوده، و بخش «مجاری کلام العرب برسومها و...» که ملاحظاتی بوده در باره اسلوب کلام. بیشتر بخش دوم از فقه اللغه
احمد بن فارِس (متوفی ۳۹۵) اخذ شده است. ثعالبی، سپس بخش اول را با عنوان
فقه اللغة ارائه کرد. این کتاب رواج فراوانی یافت و سرایندهای مجهول، آن را با عنوان نظم فقه اللغه به نظم کشید. بخش دوم نیز با عنوان
سرالادب فی مجاری علوم العرب به چاپ رسید. کتاب
سحر البلاغه و سرالبراعه نیز مجموعهای است از اصطلاحات لطیف عربی. کتاب
ثمار القلوب فی المضاف و المنسوب مجموعهای است در اصطلاحات مرکّب عربی (اضافهها و نسبتها) که چندین شرح بر آن نوشته و چند بار نیز تلخیص شده است.
در آثار ثعالبی،
اندرزها و
امثال و
کلمات قصار، حُکم مادّه اولیه را دارند، اما اندیشهای منظم در استفاده از آنها به کار رفته است. ثعالبی برای اشاعه فرهنگ عربی
بغداد در شرق
ایران بسیار کوشیده است.
نخستین ترجمه فارسی شناخته شده از آثار او، متعلق به
قرن هفتم است؛ یعنی، دورهای که ادبیات عرب، نمونه و سرمشق محسوب میشد.
در کتاب
خاصّ الخاصّ فی الامثال وی، که نوعی فرهنگنامه عظیم امثال و حکم عربی به نظم و نثر است، مردان فرهنگی ایران جایگاه رفیعی دارند و با اینکه اثری ادبی است، در بخشهای معایب و محاسن، مخصوصاً در معرفی قشرهای مختلف اجتماعی، به اخلاقیات اهمیت بسیار داده شده است.
از نکات شایان ذکر در آثار ثعالبی، کاربرد واژگان فارسی و نقل امثال فارسی به عربی و یادکرد شهرهای ایران است
(برای دیگر آثار ثعالبی، اعم از چاپی و خطی و مفقود به این منابع رجوع کنید
).
(۱) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ.
(۲) ابن انباری، نزهة الالباء فی طبقات الادباء، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره (۱۳۸۶/۱۹۶۷).
(۳) ابن بَسّام، الذخیرة فی محاسن اهل الجزیره، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۳۹۸ـ۱۳۹۹/ ۱۹۷۸ـ۱۹۷۹.
(۴) ابن خلّکان، وفیات الاعیان وأنباء أبناء الزمان.
(۵) علی بن حسن باخرزی، دمیة القصر و عصرة اهل العصر، چاپ محمد تونجی، ج ۲، دمشق (۱۳۹۲/۱۹۷۲).
(۶) عبدالملک بن محمد ثعالبی، آداب الملوک، چاپ جلیل عطیه، بیروت ۱۹۹۰ الف.
(۷) عبدالملک بن محمد ثعالبی، تحسین القبیح و تقبیح الحسن، چاپ شاکر عاشور، (بغداد) ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۸) عبدالملک بن محمد ثعالبی، التمثیل و المحاضره، چاپ عبدالفتاح محمد حلو، الدارالعربیة للکتاب، ۱۹۸۳.
(۹) عبدالملک بن محمد ثعالبی، خاص الخاص، چاپ صادق نقوی، حیدرآباد دکن ۱۴۰۵ الف.
(۱۰) عبدالملک بن محمد ثعالبی، دیوان، چاپ محمود عبداللّه جادر، بغداد ۱۹۹۰ ب.
(۱۱) عبدالملک بن محمد ثعالبی، سحرالبلاغة و سرّالبراعه، دمشق ۱۳۵۰.
(۱۲) عبدالملک بن محمد ثعالبی، فقه اللغة و سرّالعربیّه، چاپ سلیمان سلیم بواب، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۱۳) عبدالملک بن محمد ثعالبی، کتاب التوفیق للتلفیق، چاپ هلال ناجی و زهیرزاهد، (عراق) ۱۴۰۵ ب.
(۱۴) عبدالملک بن محمد ثعالبی، کتاب تتمّة الیتیمه، چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۵۳.
(۱۵) عبدالملک بن محمد ثعالبی، لطائف المعارف، ترجمه علی اکبر شهابی خراسانی، مشهد ۱۳۶۸ ش.
(۱۶) عبدالملک بن محمد ثعالبی، یتیمة الدهر، چاپ مفید محمد قمیحه، بیروت ۱۴۰۳.
(۱۷) حسین بن محمد ثعالبی مرغنی، تاریخ غررالسیر، المعروف بکتاب غرراخبار ملوک الفرس و سیرهم، چاپ زوتنبرگ، پاریس ۱۹۰۰، چاپ افست تهران ۱۹۶۳.
(۱۸) محمود عبداللّه جادر، الثعالبی ناقداً و ادیباً، بغداد ۱۳۹۶/۱۹۷۶.
(۱۹) حاجی خلیفه.
(۲۰) ابراهیم بن علی حصری، زهرالا´داب و ثمرالالباب، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت: دارالجیل.
(۲۱) محمد بن احمد ذهبی، العبر فی خبر من غبر، ج ۳، چاپ فؤاد سیّد، کویت ۱۹۸۴.
(۲۲) خیرالدین زرکلی، الاعلام، بیروت ۱۹۹۹.
(۲۳) صفدی.
(۲۴) عبدالرحیم بن احمد عباسی، معاهدالتنصیص علی شواهد التلخیص، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، (قاهره) ۱۳۶۷/۱۹۴۷، چاپ افست بیروت.
(۲۵) عبدالسلام محمد هارون، «دراسة نقدیّة حول تحقیق کتاب التمثیل و المحاضرة»، در عبدالملک بن محمد ثعالبی، التمثیل و المحاضره، چاپ عبدالفتاح محمدحلو، الدارالعربیة للکتاب، ۱۹۸۳.
(۲۶) د. اسلام، چاپ اول.
(۲۷) د. اسلام، چاپ دوم.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «»، شماره۴۲۳۸.