• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

علامه بلاغی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



علامه بلاغی از شخصیتهای بس ارزنده و والای تاریخ معاصر است که زوایای زندگی و مجاهداتش کمتر مورد بررسی و ارائه قرار گرفته است.




در روز چهارشنبه از ماه رجب، در یکی از محله‎های نجف (محلّه براق) در خانه دانشمند عامل و روحانی فاضل، علامه شیخ حسن بلاغی، ستاره‎ای چشم به جهان گشود که امید آن می‎رفت تا گمشدگان وادی شب گون نادانی را به کرانه‎های صبح امید رساند. این نور رسیده را محمدجواد نام نهادند. و بدین سان در سال ۱۲۸۲ ق.
[۱] . طبقات اعلام الشیعه، آقا بزرگ تهرانی، ج۱، ص ۳۲۳.
خداوند نعمتی دیگر به جامعه شیعه عنایت کرد.
آل بلاغی یکی از خاندانهای نجیب، شریف و قدیمی شهر نجف بوده‎اند. این دودمان پاک بسان چشمه‎ای پر برکت همراه جوشیده و طراوت بخشیده‎اند و تشنگان را سیراب کرده و همگی به جلال و بزرگی در علم و ادب شهرت داشته‎اند.



محمدجواد پس از آنکه نشو و نما یافت و دوران کودکی را پشت سر گذاشت در بوستان همیشه سبز حوزه قدم نهاد و به شاگردی مکتبی رفت که پدرانش سالهای سال شاگرد آن مکتب بودند. علوم مقدماتی را در حضور نورانی علمای نجف فرار گرفت و تا ۲۴ سالگی از اساتید بزرگ آن حوزه عظیم، استفاده‎های علمی و معنوی فراوانی برد.
روان پاک بلاغی که شیفته کسب معارف و درک فضایل بود او را در سال ۱۳۰۶ ق. مجبور به ترک زادگاهش کرد و او با دلی مالامال از عشق و علاقه به فراگیری دانش و خودسازی، وارد شهر مقدس کاظمین شد تا بتواند در سایه اندیشه‎های بلند آن دیار، به اهداف عالیه‎اش نایل آید.
ایشان شش سال از عمر مبارکش را در این شهر صرف تحصیل و تهذیب نمود و تا سال ۱۳۱۲ ق. در کاظمین ماند. او در همان شهر با خانواده شریف عالم بزرگوار سید موسی جزایری وصلت نمود.
در سی سالگی به زادگاهش نجف اشرف بازگشت و در درس سرآمدترین استوانه‎های علمی و عملی عصر خویش حاضر شد و سرزمین سبز فکرش را با زلال آبهای با صفای آن حوزه طراوت بخشید و مدت ۱۴ سال در این دانشگاه بزرگ اسلامی ماند و از باغ و بوستانهای نجف خوشه‎های فراوان علم و معنویت چید.
شیخ محمد جواد بلاغی که سالهای متمادی را در پی علم و عمل گذرانده بود در سال ۱۳۲۶ ق. وارد شهر مقدّس سامرا شد و در درس مرجع مجاهد و رهبر انقلابی، میرزا محمّدتقی شیرازی شرکت جست و ده سال بر سفره علمی این مجتهد سترگ و بیدار مهمان بود و با استفاده از جنبه‎های روحی و معنوی آن بزرگوار، خویشتن را تقویت کرد.
این دانشمند وارسته آنچنان شیفته دانش و یاد گرفتن بود که تا ۴۵ سالگی در درس میرزای شیرازی شرکت نمود.



اندیشمندان و فرزانگانی که علامه بلاغی در حضور نورانی آنان نشست و آموخت عبارت‎اند از:
۱. فقیه بزرگوار شیخ محمد طه نجف (متوفی ۱۳۲۳ ق.)
۲. فقیه محقق حاج آقا رضا همدانی (متوفی ۱۳۲۲ ق.)
۳. عالم و اصولی مدّقق شیخ محمد کاظم خراسانی (متوفی ۱۳۲۹ ق.)
۴. علامه فقیه سید حسن صدرالدین کاظمی (متوفی ۱۳۵۴ ق.)
۵. فقیه بزرگ شیخ محمد حسین مامقانی (متوفی ۱۳۲۳ ق.)
۶. علامه محدث میرزا حسین نوری (متوفی ۱۳۲۰ ق.)
۷. فقیه عالیمقام سید محمد حسن هاشم هندی غروی (متوفی ۱۳۲۳ ق.)
۸. مرجع مجاهد میرزا محمد تقی شیرازی (متوفی ۱۳۳۸ ق.)
[۲] . الکنی و الالقاب، شیخ عباس قمی، ج ۲، ص ۹۴؛ اعیان الشیعه، محسن امین عاملی، ج ۴، ص ۲۵۶.




این متعهد وظیفه شناس از تبار روحانیتی بیدار و آگاه بود که در پی استقلال طلبی کشور عراق از یوغ استعمار انگلیس در سال ۱۳۳۶ ق. برای بار دوم آهنگ شهر کاظمین کرد و در جرگه جهاد و دفاع از ثغور اسلامی حضور یافت و به صف مجاهدان پیوست.



اینک نام تنی چند از پروردگان آن فقیه آینده ساز را ذکر می‎نماییم.
۱. آیة الله العظمی آقای سید شهاب الدین مرعشی نجفی (متوفی ۱۴۱۱ ق.)
۲. آیة الله العظمی آقای حاج سید ابوالقاسم خویی (متوفی ۱۴۱۴ ق.)
۳. آیة الله العظمی آقای حاج سید هادی میلانی (متوفی ۱۳۹۵ ق.)
۴. علامه ادیب آقای میرزا محمد علی اردوبادی نجفی (متوفی ۱۳۸۰ ق.)
۵. علامه سید محمد صادق بحرالعلوم (متوفی ۱۳۹۰ ق.)
۶. آیة الله شیخ محمدرضا آل فرج الله نجفی (متوفی ۱۳۸۶ ق.)
۷. آیة الله شیخ محمد مهدوی لاهیجی (متوفی ۱۴۰۳ ق.)
۸. آیة الله شیخ نجم الدین جعفر عسکری تهرانی (متوفی ۱۳۹۵ ق.)
۹. حاج شیخ ذبیح الله محلاتی (متوفی ۱۴۰۵ ق.)
۱۰. آیة الله حاج شیخ محمدرضا طبسی نجفی (متوفی ۱۴۰۵ ق.)
۱۱. میرزا محمد علی مدرس خیابانی.
۱۲. استاد ادیب علی خاقانی.
۱۳. آیة الله شیخ علی محمد بروجردی (متوفی ۱۳۹۵ ق.)
۱۴. شیخ مهدی بن داوود الحجار (متوفی ۱۳۵۸ ق.)
۱۵. علامه محقق حاج شیخ مجتبی لنکرانی نجفی.
۱۶. آیة الله سید صدرالدین جزایری (متوفی ۱۳۸۸ ق.)
۱۷. شیخ ابراهیم بن شیخ مهدی قریشی.
۱۸. شیخ مرتضی مظاهری نجفی.
۱۹. آیة الله سید مرتضی لنگرودی (متوفی ۱۳۸۳ ق.)
۲۰. علامه میرزا محمد علی ادبی تهرانی.



آثار او در زمینه‎های فقه، تفسیر، تاریخ، اصول فقه، عقاید و ردّ یهود و نصارا و مادیون و بابیت و بهائیت تدوین یافته است.
نشانه‎های ماندگار ایشان عبارت است از:
۱. تفسیر آلاء الرحمن.
۲. رساله‎ای در پاسخ به پرسشهایی که از جبل عامل برای ایشان فرستاده و در آن شبهاتی درباره قرآن نموده بودند.
۳. الرحمه المدرسیه یا المدرسه السیاره.
۴. الهدی الی دین المصطفی.
۵. التوحید و التثلیت.
۶. اعاجیب الاکاذیب.
۷. انوار الهدی.
۸. البلاغ المبین.
۹. نصایح الهدی.
۱۰. المسیح و الانجیل.
۱۱. نسمات الهدی
۱۲. المصابیح فی بعض من ابدع فی الدین فی القرن الثالث عشر.
۱۳. مصباح الهدی.
۱۴. مسئله فی البداء.
۱۵. نورالهدی
۱۶. اجویه المسائل البغدادیه.
۱۷. داعی الاسلام و داعی النصرانیه.
۱۸. تا ۴۵. مجموعه از تعلیقه، حاشیه و رساله‎های فقهی، در این میان رساله‎ای در احکام وضو به چشم می‎خورد که علامه خود آن را به زبان انگلیسی ترجمه کرده است.
۴۶. رساله‎ای درباره اوامر و نواهی در علم اصول.
۴۷. رساله‎ای در نفی تزویج ام ‎کلثوم با عمر بن خطاب.
۴۸. رساله‎ای درباره عدم اعتبار تفسیر منسوب به امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ
۴۹. ردّ بر کتاب «تعلیم العلماء» نوشته غلام احمد قادیانی.
۵۰. ردّ بر کتاب «حیاه المسیح» نوشته غلام احمد قادیانی.
۵۱. ردّ بر کتاب «ینابیع الکلام».
۵۲. رساله‎ای در ردّ جرجیس سائل و هاشم عربی (این چهار رساله در ردّ شبه‎های مخالفان اسلام بویژه مبلغان مسیحی نوشته است.)
۵۳. رساله‎ای در ردّ حسیون (رد بر فرقه قادیانیه است.)
۵۴. داروین و اصحابه.
[۳] . ر.ک: به کتابهای اعیان الشیعه، ج ۴، ص ۲۵۶؛ الکنی و الالقاب، ج ۲، ص ۹۴؛ مجله نور علم، ش ۴۱؛ مجله مشکوه، شماره اول، پاییز ۱۳۶۱.




آموختن زبانهای خارجی با امکانات محدود آن روز، کاری بسیار مشکل بوده است. علامه بلاغی علاوه بر زبان عربی، زبانهای عبری، انگلیسی و فارسی
[۴] . طبقات اعلام الشیعه، ج ۱، ص ۳۲۵.
را خوب می‎دانست و به آنها تسلط داشت و فراگیری آنها به شخصیت علمی ایشان برجستگی ویژه‎ای بخشیده بود.
درباره چگونگی آموختن زبان عبری چنین نگاشته‎اند: «زبان عبری را از یهود دوره گرد آموخته است. در آن روزگار گروهی یهودی در شهرهای عراق بودند که مقداری جنس، پارچه و امثال آن، بر دوش داشتند و در کوچه و بازار می‎گشتند و می‎فروختند. بلاغی از این فرصت استفاده می‎کرد و درباره مفردات و جمله‎بندی زبان عبری از آنان چیزهایی می‎پرسید. گاه مجبور می‎شد همه اجناس یک یهودی دوره‎ گرد را بخرد تا از او درباره یک واژه یا ترکیب سخنی بشنود. چون یهودیان در آموختن لغت خود به دیگران بسیار بخل می‎ورزیدند. بلاغی گاه شیرینی و شکلات می‎خرید تا اگر بچه‎ای یهودی ببیند به او بدهد و چیزی از او بپرسد.»
[۵] . بیدارگران اقالیم قبله، محمدرضا حکیمی، ص ۲۰۹.

آری او گمنام زیست و بی‎هیاهو، ولی نامش در گمنامی اوست و هنرش در اخلاص والایش ... شکوه گمنامی و حماسه اخلاص او در شعار معروفش تجلی کرده که می‎فرمود:
«انی لا اقصد الّا الدفاع من الحق لا فرق عندی بین ان یکون باسمی او اسم غیری.»
[۶] . نقباء البشر، آقا بزرگ تهرانی، ج ۱، ص ۳۲۴ .
: من جز دفاع از حق انگیزه‎ای نداشتم. بنابراین هیچ فرقی نیست که کتاب به نام من یا نام دیگری منتشر شود.
درباره ساده زیستی‎اش گویند:
«اتاقی کوچک داشت و محقر. در آن جز بوریایی و روفرشی‎یی که بر آن می‎نشست هیچ چیز نبود. در زمستان وسایل گرم کردن و در تابستان وسایل سرد کردن نداشت؛ با اینکه مزاجی ضعیف داشت و بیمار بود. با این احوال، هیچ گاه از این اتاق بیرون نمی‎رفت مگر برای نیازهای ضروری.»
[۷] . بیدارگران اقالیم قبله، ص ۲۱۲ و ۲۱۳.




حیاتش ترکیبی از دو عنصر عقیده و جهاد بود و حرکتش بر مبنای این دو عنصر هیچ گاه گوشه‎نشینی را نگزید و آرام نگرفت و پیوسته حریت آمیخته با حیات را بر سر و روی جامعه اسلامی می‎پاشید و خوابهای گران را بر می‎آشفت گویند:
«برخی از بهائیان جاسوس استعمار در محله‎ای در بغداد، مکانی را به نام حظیره برای اجتماع خود بنا نهادند. بلاغی با شنیدن این خبر دیگر آرام نگرفت و استراحت را بر خود روا نداشت تا با مراجعه به دادگاه و قانون آنان را به ترک آن محل واداشت و پس از مدتی آنجا را به مسجدی تبدیل کرد و در آن نماز و شعایر حسینی اقامه می‎شد.»
[۸] . ماضی النجف و حاضرها، جعفر آل محبوبه، ج ۲، ص ۶۲.

این روحانی آگاه، مرز و بوم را هماره نگهبان بود و برای بیدار ساختن جامعه دل می‎سوزاند و تمام هستی خود را فدای خدمت به حق و خلق کرد.
وی برای چاپ کتاب «الهدی» (در رسوا سازی خدعه‎ها و توطئه‎های مبلغان مسیحی) پولی نداشت. بناچار هر چه در خانه داشت به قیمت ارزان فروخت و کتاب را به چاپخانه فرستاد تا خداوند اندک اندک اثاثیه خانه و زندگانی وی را فراهم ساخت.
[۹] . تاریخ روابط اجتماعی ایران و عراق، مرتضی مدرسی، ص ۳۲۹.




سرانجام این چکاد تعبد و تخصص، فقیه و ادیب فرزانه و مجاهد زاهد، شب دوشنبه بیست و دوم شعبان ۱۳۵۲ ق.
[۱۰] . اعلام الشیعه، قرن چهاردهم، ص ۳۲۴.
ندای حضرت دوست را لبیک گفت و مرغ جانش با کوله‎باری از خدمت و خوبی و افتخار به سرای ابدی پر کشید و در آستان دوست جای گرفت. خاکیان را در سوگ و عرشیان را در سرور نشاند. حوزه‌ های علمیه بویژه طلاب نجف در این فقدان، غرق در ماتم شد. پس از تجلیل و تشییع، پیکر پاکش را در حجره جنوبی سوم در سمت غربی صحن مبارک حضرت علی ـ علیه السلام ـ در کنار آرامگاه جوادین محمد حسینی (صاحب مفتاح الکرامه) به خاک سپردند.



 
۱. . طبقات اعلام الشیعه، آقا بزرگ تهرانی، ج۱، ص ۳۲۳.
۲. . الکنی و الالقاب، شیخ عباس قمی، ج ۲، ص ۹۴؛ اعیان الشیعه، محسن امین عاملی، ج ۴، ص ۲۵۶.
۳. . ر.ک: به کتابهای اعیان الشیعه، ج ۴، ص ۲۵۶؛ الکنی و الالقاب، ج ۲، ص ۹۴؛ مجله نور علم، ش ۴۱؛ مجله مشکوه، شماره اول، پاییز ۱۳۶۱.
۴. . طبقات اعلام الشیعه، ج ۱، ص ۳۲۵.
۵. . بیدارگران اقالیم قبله، محمدرضا حکیمی، ص ۲۰۹.
۶. . نقباء البشر، آقا بزرگ تهرانی، ج ۱، ص ۳۲۴ .
۷. . بیدارگران اقالیم قبله، ص ۲۱۲ و ۲۱۳.
۸. . ماضی النجف و حاضرها، جعفر آل محبوبه، ج ۲، ص ۶۲.
۹. . تاریخ روابط اجتماعی ایران و عراق، مرتضی مدرسی، ص ۳۲۹.
۱۰. . اعلام الشیعه، قرن چهاردهم، ص ۳۲۴.




سایت اندیشه قم    



جعبه ابزار