• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

علل منع تدوین حدیث

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



جلوگیری از تدوین حدیث، عملی سیاسی بوده است، که بعد از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) توسط خلفه دوم به اجرا در آمد و خود خلیفه و یا طرفداران او دلایلی برای این اقدام خلیفه بیان کرده‌اند.



سخت گیری عمر باعث عدم تدوین حدیث و عدم نقل آن شد. این سیره خلیفه دوم همانند سایر روش‌های او، بعد از او هم ادامه پیدا کرد و نوشتن حدیث در بین مردم رواج نیافت. خود خلیفه و یا طرفداران او دلایلی برای این اقدام خلیفه بیان کرده‌اند که به بررسی آنها می‌پردازیم.

۱.۱ - ترس از اختلاط قرآن با حدیث

چون هنگامی که هر دو نوشته شود ممکن است بعضی اوراق با هم مخلوط شوند و حدیث پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به جای قرآن قرار گیرد. عمر خود این گونه استدلال کرده است. در کلمات ابو سعید خدری، این استدلال بسیار نقل شده است.
این استدلال را به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هم استناد داده‌اند که در مباحث بعد بدان می‌پردازیم.
این استدلال به چند دلیل باطل است:
الف: فصاحت و بلاغت قرآن، به حدی است که آن را از تمامی متون عربی متمایز می‌سازد. و اعراب خصوصا عرب ابتدای اسلام ـ دقیقا این را تشخیص می‌دادند. اعجاز قرآن، در بلاغت آن هم هست. این بلاغت بود که عرب جاهلی را جذب می‌کرد و رسالت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را مسلم می‌ساخت لذا احتمال عدم تشخیص آن دو بسیار بعید بود.
ب: صیانت قرآن کریم، نباید باعث عدم حفظ احادیث پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شود بلکه باید با روشن نمودن قرآن و احادیث پیامبر و مشخص نمودن آنها هر دو را حفظ کرد.
ج: در زمانهای بعد که نوشتن حدیث آزاد شد، این اختلاط پیش نیامد پس اصل استدلال باطل است.
د: خداوند وعده کرده است که قرآن را حفظ کند و انا له لحافظون و احتیاجی به دلسوزی اینها ندارد.
ه : بنابر قول صحیح، قرآن در زمان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، به صورت کتاب و مصحف در آمده بود بنابراین اختلاط حدیث با آن صورت نمی‌گرفت.

۱.۲ - ترس از ترک قرآن

این استدلال که در کلام عمر آمده است و در کلمات ابن مسعود هم زیاد تکرار شده است، در مقام ترویج قرآن است. اینها می‌گویند کتب دیگر ـ هر چه می‌خواهد باشد حدیث یا غیر آن ـ باعث می‌شوند توجه مردم به قرآن کمتر شود و آن را کنار بگذارند لذا باید از نوشتن کتب دیگر جلوگیری شود.
عبدالله بن مسعود کتاب‌های زیادی را با این استدلال، شست و از بین برد. چه کتاب حدیث چه کتاب دعا و چه کتاب دیگر.
بعضی از محققین معاصر نیاز دلیل اصلی نهی از تدوین حدیث را، این دلیل می‌دانند.

۱.۲.۱ - جواب

الف: اگر چه متروک نهادن قرآن حرام و قبیح است لکن آیا همه کتابها باعث ترک قرآن خواهند شد؟ این مسئله اگر در مورد رمانها و اساطیر و... صحت داشته باشد، درباره حدیث پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) صادق نیست. چون هر دو از یک منبع هستند و یک معارف را بازگو می‌کنند و کتابت حدیث باعث ترک قرآن نمی‌شود. به علاوه زیبایی کلام قرآن و فصاحت آن باعث جذب مخاطبین می‌شود و کتاب دیگری نمی‌تواند مانع آن شود.
ب: احادیث پیامبر، تبیین کننده قرآن است و پیامبر از جانب خدا سخن می‌گوید: ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی.
اگر کتابی از این احادیث نوشته شود مؤید قرآن، مشوق قرائت قرآن و مبین آن است. ترویج این کتاب در واقع ترویج قرآن است.
ج: مقصود از عدم ترک قرآن چیست؟ آیا فقط قرائت صرف است؟ و یا فهم و تدبر و عمل، مقصود است؟ مسلما که نظر اول باطل است و نظر دوم هم در کنار احادیث پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ممکن است. سنت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) امتداد قرآن است و اطاعت از آن فرمان برداری از قرآن است. من یطع الرسول فقد اطاع الله. برای رسیدن به هدف نهایی خلقت، خواندن قرآن و احادیث و عمل به آن دو ـ در کنار هم ـ لازم است.

۱.۳ - اتکا به حافظه

با توجه به ذهن صاف اعراب بادیه نشین، آنان حافظه‌ای قوی داشتند و همه چیز را سریعا حفظ می‌کردند، لذا لزومی به نوشتن احساس نمی‌کردند.
بدین جهت ابوسعید خدری و ابو موسی اشعری و دیگران، به کسانی که می‌خواستند احادیث پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را بنویسند، می‌گفتند: همان‌گونه که ما احدیث را در حافظه داریم شما نیز به حافظه بسپارید.
بعضی نمونه‌هایی از حافظه اعراب را به عنوان مثال ذکر می‌کنند مثل حافظه منصور دوانیقی و غلام و کنیز او و یا حافظه بخاری که بیشتر احادیث خود را حفظ کرده و کتاب خود را نیز، از روی حافظه خود نوشته است.
چون ملکه حفظ، به گونه‌ای است که اگر با آن تمرین نشود، فعالیت آن کند می‌شود، پس خلفاء صحابه با نوشتن حدیث مخالفت می‌کردند.

۱.۳.۱ - پاسخ

الف: ضمن قبول قدرت حافظه قوی در بعضی افراد، می‌گوییم این جریان عمومیت ندارد و اکثریت قریب به اتفاق مردم نمی‌توانند همه چیز را دقیقا در حافظه، نگهداری کنند.
ب: بر فرض شیوع حافظه قوی، حفظ کردن این گونه، نباید مانع از کتابت شود چون این دو مطلب هیچ تلازمی با هم ندارند.
ج: بر فرض تلازم بین حفظ و عدم کتابت، حفظ کردن حدیث واجب نبوده است تا ضد آن یعنی کتابت حدیث حرام باشد.
د: با توجه به اینکه نوشتن، به حفظ کردن نیز کمک می‌کند لذا آنها که طرفدار حفظ هستند نیز باید کتابت را تشویق کنند، همان‌گونه که امام صادق (علیه‌السّلام ) فرموده است: القلب یتکل علی الکتابه.
ه : محاظت و صیانت از حدیث، امری واجب است و این مهم، با حفظ، امکان پذیر نیست بلکه محتاج به کتابت است.
و: با توجه به عدم امکان حفظ دقیق ظرائف کلمات، خود پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) توصیه به نوشتن کرده و فرموده‌اند: استعن بیمک آیا این استدلال، اجتهاد در مقابل نص نیست؟

۱.۴ - عدم قدرت بر کتابت اصحاب

اکثر اصحاب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قادر به کتابت نبودند:
[۹] دینوری، ابن قتیبه، تاویل مختلف الحدیث، ص۳۶۶.
[۱۰] ابن حجر عسقلاني‌، احمد بن‌ علي، هدی الساری، ص۴.
[۱۱] سیوطی، تدریب الراوی، ج۱، ص۸۹.
این توجیه را می‌توان از ساخته‌های پس از منع، دانست چون در کلام خلیفه و اصحاب ذکر نشده است. می‌توان در تایید آن نیز به کم بودن تعداد کسانی که خواندن و نوشتن می‌دانستند اشاره کرد.
جواب ـ ۱: کسانیکه خواندن و نوشتن، بلد نیستند، احتیاج به منع ندارند. به عبارت دیگر، جلوگیری از کتابت کسانی که نوشتن نمی‌توانند، غیر معقول است.
جواب ـ ۲: اگر چه قبل از ظهور اسلام، تعداد کسانی که قادر بر کتابت بودند کم بود. لکن پس از ترویج فرهنگ نوشتن توسط قرآن و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، این اشخاص رو به فزونی نهادند، اسرای جنگ بدر و آموزش آنان به فرزندان انصار یکی از این موارد است. کاتبان وحی را حدود ۴۰ نفر شمرده‌اند و صحابه‌ای که نوشته حدیثی دارند حدود ۵۰ نفرند.
جواز کتابت قرآن و انجام آن نشان دهنده قدرت بر کتابت حدیث است. ممکن است گفته شود، تخصص نداشتن در نوشتن الفاظ، موجب منع از کتابت حدیث شده است، تا آنها کلمات را غلط ننویسند.
این استدلال نیز باطل است چون قرآن بیش از حدیث اهمیت داشته است و در همان زمان نوشته می‌شده است. اگر غلط ننوشتن، دلیل باشد باید ابتدا از کتابت قرآن منع می‌کردند.

۱.۵ - نهی پیامبر از نوشتن حدیث

این توجیه، مهمترین توجیه مطرح شده از طرف کسانی است که سعی در مستند کردن عمل خلفاء و اصحاب داشته‌اند.
آنان می‌گویند: پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دستور دادند که هیچ حدیثی از ایشان نوشته نشود و فقط قرآن بنویسند. ابو سعید خدری نقل کرده است:
قال رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) : لا تکتبوا عنی شیئا الا القرآن فمن کتب عنی شیئا غیر القرآن فلیمحه.
این حدیث که از طریق همام بن یحیی از زید بن اسلم از عطاء بن یسار نقل شده است، نزد اهل سنت، صحیح تلقی شده و قابل عمل می‌باشد. لذا می‌توانند این را دلیل اصلی بر منع کتابت حدیث بدانند.
همچنین نقل‌های دیگری از ابوسعید خدری و ابوهریره نقل شده است که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کتابت حدیث را منع کرده‌اند و یا هنگامی که از ایشان اجازه خواسته‌اند حضرت اجازه کتابت حدیث نداده‌اند.
[۱۴] حسینی جلالی، محمد رضا، تدوین السنه الشریفه، ص۲۹۵-۳۰۲.

البته حدیث صحیح قابل احتجاج همان نقل قبلی است.

۱.۵.۱ - بطلان استدلال

۱: اکثر این احادیث، سند صحیح ندارد و حدیث اول که در صحیح مسلم آمده است فقط از طریق همام بن یحیی است و از دیگر طرق نقل شده، به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اسناد داده نشده است بلکه به عنوان قول شخص ابو سعید است که موقوف نامیده می‌شود. بخاری و دیگران این حدیث را موقوف دانسته‌اند.
جواب ـ ۲: در مقابل این چند نقل معدود، تعداد کثیری از احادیث جواز کتابت حدیث وجود دارد. در مقام تعارض، آن احادیث بر اینها مقدم می‌شوند چون هم صحیح هستند و هم آنقدر زیاد هستند که نسبت به آنان ادعای تواتر هم شده است.
جواب ـ ۳: بعضی از اهل سنت که صحت سندی حدیث ابو سعید را قبول دارند، گفته‌اند: احادیث نهی، در ابتدا گفته شده است و احادیث جواز کتابت ناسخ آن است.
یا اینکه نهی از نوشتن قرآن و حدیث روی یک ورقه شده است یا نهی مخصوص عده‌ای مثل ابو سعید بوده است ولی جواز کتابت حدیث عام است.
این توجیهات بدون دلیل و «رجما بالغیب» است و نمی‌تواند مستند قرار گیرد. اگر چه طبق این توجیهات نیز عمل خلیفه اول و دوم بدون پشتوانه و ناصحیح خواهد بود.
جواب ـ ۴: مهمترین مطلبی که اهل سنت از آن غفلت کرده‌اند، توجه به نقد متن و تحلیل تاریخی آن است.
خلیفه اول و دوم و دیگران که از کتابت حدیث جلوگیری کرده‌اند به راحتی می‌توانستند به گفتار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) استناد کرده و قول خود را مستند سازند ولی این کار را نکرده‌اند.
حال اگر موقوف بودن کلام ابو سعید به شخص او را قبول نکنیم باید بگوییم که بر خلاف گفتار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ابوبکر احادیثی را نوشته است و همچنین عمر تصمیم به تدوین احادیث گرفته است و تمامی صحابه نیز این فعل مخالف گفتار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را تایید کرده‌اند.
اگر قبول کنیم که این احادیث را پیامبر فرموده است و بعدا آنرا نسخ کرده است، دیگر نمی‌توان برای توجیه عمل خلیفه دوم و سایر کسانی که از تدوین حدیث روگردان بوده‌اند، به این حدیث استناد کرد.

۱.۶ - منع از نشر فضائل امام علی

جلوگیری از تدوین حدیث، عملی سیاسی بوده است و برای منع از نشر فضائل امام علی (علیه‌السّلام)، حضرت فاطمه (علیهما السلام) و سایر اهل بیت بوده است: گوینده این نظر ـ جناب آقای محمد رضا حسینی جلالی ـ در کتاب ارزشمند تدوین السنه الشریفه می‌گوید: به نظر می‌رسد دلیل اصلی جلوگیری از تدوین حدیث، مخفی نگاه داشته شده و توجیهات دیگری مطرح شده است. چون دلیل اصلی، قابل بیان نبوده و مورد قبول هم قرار نمی‌گرفته است. ولی بعد از گذشت مدت زمانی در حدود یک قرن، و فراموش شدن احادیث فضائل اهل بیت، مقصود حاصل شده و امر به تدوین حدیث شده است.
دلیل روشن بر این مدعا، کلام خلیفه دوم است که اقلوا الروایه عن رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) الا فیما یعمل به. یعنی نشر احادیثی که مورد عمل نیست (احادیث فضائل) ممنوع است.
همچنین در کتاب تقیید العلم آمده است که: علقمه کتابی از مکه یا یمن آورد که در آن احادیثی راجع به اهل بیت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وجود دارد و آن را به عبدالله ارائه داد ولی عبدالله آن را شست و در جواب اعتراض علقمه گفت: القلوب اوعیه فاشغلوها بالقران و لا تشغلوها ما سواه.
ابن سیره در زمان بنی امیه به شدیدترین وجه ادامه یافت. خالد قسری (که از والیان بنی امیه بود) از مورخی خواست تا سیره پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را تدوین کند. او پرسید: افعال علی بن ابی طالب را هم ذکر کنم؟ خالد جواب داد: لا الا ان تراه فی قعر جهنم.
[۲۲] حسینی جلالی، محمد رضا، تدوین السنه الشریفه، ص۴۰۹-۴۲۲.

نظر مؤلف کتاب تدوین السنه الشریفه بهترین نظر ارائه شده است که اشکالات وارد بر توجیهات قبل را ندارد.
ایشان از منظر یک شیعی و بدون هواخواهی از خلیفه دوم و سایر صحابه، نظر داده است لذا دلیل ارائه شده، برای آبرو دادن و دفاع از عمل آنها نیست بلکه اعتراضی روشن به آن است.
نکته‌ای که باید بدان توجه نمود این است که آیا فقط بدین دلیل از نوشتن حدیث جلوگیری شد؟
ما ضمن تایید نظر ایشان می‌گوییم: مقصود کسانی که از نوشتن و نقل حدیث جلوگیری کردند، علاوه بر عدم نشر فضائل اهل بیت (علیهم‌السّلام)، نفی حجیت کلام پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و همچنین حجیت بخشیدن به نظرات دیگران بوده است.
کلام قریش به عبدالله بن عمر و عاص درباره ننوشتن کلمات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نشان از عقیده آنان بر عدم حجیت کلمات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دارد.
کلام خلیفه دوم در هنگام رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و نسبت هذیان دادن به ایشان نیز در این ارتباط است.
کلمات خلیفه اول و دوم درباره اکتفاء کردن به قرآن و یا عدم اشتغال به غیر قرآن نیز همین گونه است.
همه اینها نشان می‌دهد آنان سعی داشتند کل کلمات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را از حجیت بیندازند تا کسی بدان استناد نکند.
ابو هریره، عبدالله بن مسعود، ابو موسی اشعری، عقبه بن عامر و دیگران، از کسانی نبودند که فضائل اهل بیت را نقل کنند. پس چرا آنان بیش از دیگران، مورد توبیخ قرار گرفته‌اند؟
اصولا بعد از رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، تمامی اصحاب ـ غیر از سه یا چهار نفر و در آخر حدود دوازده نفر ـ از امام علی و حضرت فاطمه (علیهما السلام) روگردان بودند. آنان قصد نقل فضائل اهل بیت را نداشتند تا خلیفه بخواهد از آن جلوگیری کند.
علاوه بر این، بعد از نتیجه دادن منع از نقل روایات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، چون دلیل محکمی در مناقشات و مسائل اجتماعی وجود نداشت، در نتیجه سنت خلیفه، حجیت پیدا می‌کرد ـ همان‌گونه که این عمل انجام شد ـ.
در شورای خلافت که بعد از مرگ عمر تشکیل شد سنت شیخین در کنار کتاب خدا و سنت پیامبر قرار گرفت.
همچنین اهل سنت، عمل صحابه و حتی تابعین را به عنوان دلیل شرعی قبول کرده‌اند، به گونه‌ای که موطا مالک کمتر از ۱۰۰۰ حدیث دارد و چند برابر این تعداد، اقوال و افعال صحابه و تابعین است.
روشن‌ترین نمونه این طرز تفکر، کلام خلیفه دوم است که گفته است: متعتان محللتان فی عهد رسول الله و نا احرمها، متعه النساء و متعه الحج.
این کلام بدین معناست که خلیفه، کلام خود را همانند کلام پیامبر حجت می‌داند و این حق را برای خود قائل است که حکم رسول الله را نقض و نسخ کند.
به نظر می‌رسد دلیل اصلی منع از کتابت حدیث، همین مسئله باشد که برای مجریان آن تا حدودی موفقیت به همراه آورده است.
اگر پافشاری اهل بیت (علیهم‌السّلام) و شیعیان نبود و اگر امام علی (علیه‌السّلام) امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) به نشر و گسترش حدیث نمی‌پرداختند، سیره پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به کلی فراموش می‌شد و سنت خلفاء به جای آن به اسم اسلام، به مردم تحمیل می‌شد.
ائمه ما (علیهم‌السّلام) و پیروان آنان، حق بزرگی بر فرهنگ اسلامی دارند و متاسفانه، قدر آنان دانسته نمی‌شود.


دلایل منع تدوین حدیث؛ تاریخ منع تدوین حدیث؛ دوره منع تدوین حدیث.


۱. خطیب بغدادی، تقیید العلم، ص۳۶-۳۸.    
۲. خطیب بغدادی، تقیید العلم، ص۵۳-۵۷.    
۳. نور الدین عتر، منهج النقد، ص۴۳.    
۴. نجم/سوره۵۳، آیه۳و۴.    
۵. نساء/سوره۴، آیه۸۰.    
۶. خطیب بغدادی، تقیید العلم، ص۳۶.    
۷. خطیب بغدادی، تقیید العلم، ص۴۰.    
۸. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۲، ح۸.    
۹. دینوری، ابن قتیبه، تاویل مختلف الحدیث، ص۳۶۶.
۱۰. ابن حجر عسقلاني‌، احمد بن‌ علي، هدی الساری، ص۴.
۱۱. سیوطی، تدریب الراوی، ج۱، ص۸۹.
۱۲. صبحی صالح، مباحث فی علوم القرآن، ص۷۳.    
۱۳. نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، ج۴، ص۲۲۸۹، ح۷۲ و....    
۱۴. حسینی جلالی، محمد رضا، تدوین السنه الشریفه، ص۲۹۵-۳۰۲.
۱۵. خطیب بغدادی، تقیید العلم، ص۳۱-۳۲.    
۱۶. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۱، ص۲۰۸.    
۱۷. نور الدین عتر، منهج النقد، ص۴۱.    
۱۸. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۱، ص۲۰۸.    
۱۹. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۱۵.    
۲۰. خطیب بغدادی، تقیید العلم، ص۵۴.    
۲۱. ابوالفرج، اصفهانی، الاغانی، ج۲۲، ص۲۸۱.    
۲۲. حسینی جلالی، محمد رضا، تدوین السنه الشریفه، ص۴۰۹-۴۲۲.
۲۳. علامه امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۶، ص۲۳۹.    



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «دلایل منع از تدوین حدیث» تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱/۸.    



جعبه ابزار