علی آل اسحاق
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
علی آل اسحاق (۱۳۱۸-۱۳۸۰ش)، از علمای مبارز
شیعه در
قرن چهاردهم شمسی و نماینده آیت الله حکیم و
امام خمینی در
موصل عراق بود.
وی در
حوزه قم و
نجف تحصیل کرده و از بزرگانی چون
حسین راستی کاشانی،
حسین وحید خراسانی، شیخ
علی فلسفی، شهید
محمدباقر صدر،
سیّد اسدالله مدنی،
سید ابوالقاسم خوئی،
سید محمود شاهرودی، امام خمینی و دیگران بهره برد. نماینده آیت الله حکیم و امام خمینی در موصل عراق، سفرهای تبلیغی قبل و بعد از
انقلاب اسلامی، مسئول
کمیته انقلاب اسلامی در
استان مرکزی، مسئولیت بخش فرهنگی کلّ کمیتههای انقلاب اسلامی، تشکیل کلاس در
سپاه پاسداران،
جهاد سازندگی، اداره بهداری و بهزیستی، امام جماعت، حضور در جبهه
جنگ عراق علیه ایران و تربیت شاگردان از جمله فعالیتهای ایشان میباشد. از او چندین تالیف در موضوعات مختلف بر جای مانده است.
شیخ علی آل اسحاق در ۲۵ تیر سال ۱۳۱۸ش. در خوئین، از توابع
زنجان، در خانواده مذهبی به دنیا آمد.
پدر علی آل اسحاق، حاج شیخ عبدالکریم خوئینی، از عالمان بزرگ عصر خود به شمار میرود. وی از شاگردان مرحوم
آخوند خراسانی بود. روحیه مبارزاتی شدیدی داشت و با عمّال و وابستگان حکومت طاغوتی
رضاخان، که با منافع مردم در تضاد بود، به شدت مقابله میکرد؛ به عنوان نمونه در مقابل دو خان، که میخواستند زمینهای کشاورزی مردم را به تصرف خود درآورند، ایستادگی کرد و توانست آنان را از تصرف در اموال مردم باز دارد.
وی در سال ۱۳۲۶ش. از زنجان به
قم مهاجرت کرد تا در آن شهر به تدریس
علوم اسلامی و سایر فعالیتها بپردازد؛ علی در آن سال، هشت بهار از عمرش گذشته بود.
مادر علی که از سلاله
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود، زنی صبور در مقابل مشکلات و دوستدار
علم و فضیلت بود.
برادر علی آل اسحاق میگوید: در نزدیکیهای خانه ما تعدادی بوقلمون آورده بودند. من و بچههای دیگر، از جمله علی، به تماشای آنها رفتیم و نزدیک غروب برای انجام فریضه مغرب به خانه برگشتیم. رسم خانه ما این بود که نمازها را در خانه به جماعت و با امامت پدر برگزار میکردیم و تمامی افراد
خانواده، چه مردان و چه زنان، در
نماز جماعت شرکت میکردند. هنگامی که پدر میخواست
اقامه نماز کند، علی شروع به گریه کرد. وقتی پدر علت گریهاش را پرسید، گفت: «من هم بوقلمون میخواهم.» و به گریه خود ادامه میدهد. پدر بدون عصبانیت و با آرامش کامل رو به فرزند میکند و میگوید: نماز مغرب را با خلوص نیت بخوان و هر حاجتی که داری از
خدا بخواه، خداوند است که حاجات را برآورده میکند. علی همین کار را انجام میدهد. پس از تمام شدن نماز، در خانه به صدا در میآید. هنگامی که من در را باز کردم، یکی از همشهریان را که یک بوقلمون در دست داشت، دیدم. او به خانه وارد شد و علی به خواسته خود رسید.
از این خاطره به خوبی میتوان فهمید که محیط رشد علی چگونه بوده است، او در خانوادهای پرورش مییابد که اهل خانه مقید به نماز اول وقت بودند و تحت تربیت پدری بودند که نام و یاد خدا را گرهگشای مشکلات و برآوردن حاجات میدانست.
علی از همان هشت سالگی که با پدر به قم آمد، شروع به تحصیل نمود و مقدمات را در محضر آیت الله
سید حسین بُدَلّا (رئیس ائمه جماعات) و استادان دیگر به پایان برد.
وی در شانزده سالگی در سال ۱۳۳۴ش. در حالی که دو سال از فوت پدرش میگذشت، تصمیم گرفت به
عراق برود و در آنجا به تحصیل ادامه دهد؛ اما تیرگی روابط دو کشور
ایران و عراق، باعث شد که این سفر انجام نشود. به همین سبب به
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) پناه برد و با
توسل به آن حضرت، توانست مجوز اقامت در عراق را دریافت کند و به
عتبات عالیات سفر نماید. او به
نجف اشرف میرود و در مدرسه آیت الله بروجردی اقامت میگزیند.
آقا شیخ علی آل اسحاق در نجف اشرف در محضر شیخ
صدرای بادکوبهای «
مکاسب» را فرا گرفت و کتاب «
رسائل» را، به همراه ۳ نفر دیگر بهطور خصوصی در محضر آیت الله آقا جواد تبریزی، آموخت. وی جلد اول «
کفایه» را نزد آیت الله
حسین راستی کاشانی، آیت الله
حسین وحید خراسانی، آیت الله حاج شیخ
علی فلسفی (که اکنون در
مشهد ساکن است) و جلد دوم آن را با پیشنهاد آیت الله
محمدباقر حکیم نزد آیت الله شهید
محمدباقر صدر به اتمام رساند. وی که به مقام علمی شهید صدر پی برده بود، در جلسات درس دیگر او، که کتابهای «
فلسفتنا»، «
اقتصادنا» و برخی مباحث دیگر را تعلیم میداد، شرکت میکند و همان دروس را در مسجد هندیِ نجف برای عموم محصّلین تدریس مینماید.
شیخ علی، «
شرح تجرید» را در محضر آیت الله شهید
سیّد اسدالله مدنی و «
فلسفه» را در محضر آیهالله شیخ
عباس قوچانی و همچنین
علم طب را از مرحوم
سید حسین حکیم فرا گرفت. به علاوه، دو سال در درس خارج فقه آیهالله
سید ابوالقاسم خوئی و
سید محمود شاهرودی شرکت جست و سپس به مدت ۱۲ سال، دو دوره درس
خارج فقه آیهالله میرزا
محمدباقر زنجانی را گذراند.
پس از تشریف فرمایی
امام خمینی به نجف، در درس خارج فقه ایشان و نیز در درس «ولایت فقیه» امام شرکت کرد و تا سال ۱۳۵۳ش. که حکومت بعث عراق امام را دستگیر کرد، در محضر ایشان بود.
شیخ علی در محضر استادان به سه تن از آنان علاقه بیشتری داشت که این علاقه و ارادت یک طرفه نبود و از جانب اساتید نیز علاقه خاصی به او ابراز میشد. این سه عبارتند از:
۱. شهید آیهالله سید اسدالله مدنی؛ شیخ علی هنوز جوان کاملی نشده بود که از محضر این عالم بزرگ استفاده میکرد. آیهالله مدنی نیز که آمادگی شیخ علی را حس کرده بود، به راهنمایی او پرداخت و روابط بسیار نزدیکی بین آنان پدید آمد.
۲. میرزا محمدباقر زنجانی؛ علاقه شیخ علی و استادش به حدّی بود که دخترش را به عقد شیخ علی درآورد و این ازدواج باعث گسترش روابط علمی و عاطفی آن دو شد. شیخ علی معتقد بود که درس ایشان عمیق و پرمحتوا بود و شاگردان نیز فرصت اشکال و بررسی مطالب را داشتند.
۳. امام خمینی (قدس سره)، به محض آن که شیخ علی امام را دید و به اهداف آن مرد بزرگ پی برد، سعی کرد همیشه در کنار ایشان باشد و در شکلگیری نهضت عظیم او نقشی را ایفا کند.
به گفته برادر شیخ علی، وی از طرف امام به دریافت اجازه
امور حسبیّه مفتخر گردید.
در اینجا مناسب است، جهت آشنایی بیشتر، به اختصار به زندگی دو استاد وی اشاره کنیم:
۱. میرزا محمدباقر زنجانی: وی در سال
۱۳۱۲ق. در ۲۲
ماه رمضان در زنجان متولد شد. وی در خانوادهای باتقوا و فضیلت رشد نمود و پس از خواندن مقدمات و سطوح حوزوی، در محضر مرحوم آقا شیخ زین العابدین و آیهالله حاج شیخ
عبدالکریم خوئینی (آل اسحاق)، که از مدرسین زنجان بود، به ادامه تحصیل پرداخت. در سال
۱۳۳۸ق. به نجف مهاجرت کرد و از درس حاج
میرزا حسین نایینی و اساتید دیگر بهره برد و خودش نیز کلاس درس باشکوهی ترتیب داد و بیش از ۴۰ سال در حوزه نجف تدریس نمود و صدها
مجتهد و فاضل و نویسنده را تربیت کرد.
وی در سال
۱۳۹۴ق. در سن ۸۲ سالگی، در نجف اشرف به رحمت ایزدی پیوست. بعضی از آثار قلمی وی به شرح ذیل است:
۱. تقریرات مرحوم نایینی در
اصول فقه؛ ۲.
تنقیح القواعد، درباره
علم اصول؛ ۳. حاشیه بر مکاسب؛ ۴. حاشیه بر رسائل؛ ۵. رسالهای در حج و....
وی از خود ۶ فرزند (سه دختر و سه پسر) به جای گذاشت.
۲. آقا شیخ عباس قوچانی: وی از دانشمندان
خراسان و قوچان بود. در قوچان متولد شد. مقدمات و مقداری از سطح حوزه را در قوچان و
مشهد خواند. آن گاه به نجف اشرف مهاجرت کرد و از محضر عالمان بزرگ همچون: مرحوم آیهالله سید محمود شاهرودی، میرزا
عبدالهادی شیرازی و آیهالله سید ابوالقاسم خویی بهره برد. وی درس
اخلاق و
عرفان را از محضر جمال السالکین، عالم عارف، حاج
میرزا علی آقا قاضی، فرا گرفت و به مراحل بالای عرفان رسید.
شیخ علی دروس حوزه را تا رسیدن به مرحله
اجتهاد ادامه داد و به گفته خانواده ایشان، از دو عالم بزرگ: آیهالله
سید محسن حکیم و
آقا بزرگ تهرانی،
اجازه اجتهاد گرفت.
شیخ علی در زمان مرجعیت آیهالله حکیم، نماینده ایشان در استان
موصل عراق در شهرهای سنجار و طلّعفر بود و به مدت ۱۱ سال در فصل تابستان، دهه محرم، دهه
صفر و ماه رمضان به آنجا میرفت.
از آنجا که مردم آن مناطق کرد بودند، او قبل از اعزام در طی سه ماه زبان کردی را فرا میگیرد. شیخ علی، در ایّام تبلیغ، در جلسات مناظره و مباحثه با
اهل سنّت آن ناحیه شرکت میجست. این تلاشها، باعث گرایش و جذب عدّه زیادی به
مذهب تشیع گردید؛ بهطوری که توانست
مسجد و
مدرسه علمیه بسازد.
پس از رحلت آیهالله حکیم وی نمایندگی امام خمینی در همان منطقه عراق را بر عهده گرفت. او در بخشی از خاطراتش ارتباط نزدیک با امام را این چنین بیان میدارد:
«آن روزها در
حوزه علمیه نجف اشرف من موقعیت خوبی داشتم؛ داماد مرحوم آیهالله العظمی آقا میرزا باقر زنجانی (رحمةاللهعلیه) بودم و نمایندگی از طرف مرحوم آیهالله العظمی حکیم (رحمةاللهعلیه) در شهر سنجار استان موصل عراق را داشتم. و امام راحل با مرحوم پدرم حضرت آیهالله آقای شیخ عبدالکریم خویینی آشنایی کامل و علاقه داشتند و آن روز دل و جرات میخواست که کسی به امام اظهار محبت کرده، در کنارش قرار گیرد، من با تمام ناملایماتی که برایم فراهم شده بود، شب و روز در کنار آن رادمرد الهی قرار گرفته، با تمام نیرو آنچه در توان داشتم، در خدمت ایشان بودم. در تمام جلسات عمومی و از اولین روز شروع درس فقه و نماز جماعتها و گاه در جلسات خصوصی شرکت میکردم. مدتی مسئولیت پرداخت
شهریه را بر عهده گرفته و مدتی در جلسه استفتائات به دستور ایشان شرکت میکردم و شبانه روز حداقل پنج بار به خدمتشان میرسیدم. خلاصه اخبار رادیوهای عربی و خارجی را در مسیر راه بیان میکردم. لذت بخشترین خاطره یک شب زمستانی بود که امام مرا جهت تجدید کتابت صورت نمایندگی نمایندگان خود در سطح جهان خواسته بودند. آن شب تا اذان صبح مشغول نوشتن شده و از این که امام چنین اعتمادی را به من نموده و از میان دوستان مرا انتخاب فرموده، بیش از حد خوشحال و خرسند بودم».
وی درباره حساسیت امام به
بیت المال چنین میگوید:
«در نجف، روزی به منزل امام رفتم. برخلاف همیشه درب خانه امام بسته بود و صدای فریاد امام به گوش میرسید. درب خانه را زدم، خادم درب را باز کرد و گفت: امام بسیار ناراحتند. وقتی وارد شدم، فهمیدم ناراحتی امام به خاطر آن است که
آقا سید مصطفی ۲۵۰ درهم (یک چهارم دینار) به گوجه فرنگی نوبر داده است و امام میفرمود: چرا هنوز که گوجه ارزان نشده، آن مقدار پول را از سهم امام به گوجه داده است؟ سپس به او فرمود: همین الآن برو گوجهها را پس بده».
آقا شیخ علی آل اسحاق نیز مانند بسیاری از روحانیون دیگر که مردم را به انقلاب فرا میخواندند، همیشه در سفرهای تبلیغی خود، ضمن تبیین اهداف نظام اسلامی، مردم را با انقلاب و امام آشنا میکرد. در همین راستا وقتی در شهر
خرّم آباد در مسجد علوی سخنرانی نمود و مواضع انقلاب را بیان کرد، دستگیر شد.
در اوایل سال ۱۳۵۶ش. به مدت ۳ ماه در، یافت آباد
تهران به
تبلیغ و فعالیتهای فرهنگی و مذهبی پرداخت. همچنین، صندوق قرض الحسنهای تاسیس کرد تا سهمی در رفع مشکلات مادی مردم آنجا داشته باشد.
همزمان با پیروزی انقلاب در شهر سنجان، واقع در
استان مرکزی مشغول تبلیغ شد. پس از پیروزی انقلاب بر اساسِ احساسِ وظیفه و با تجربهای که در مناطق سنّینشین داشت، به
استان سیستان و بلوچستان سفر کرد و با تشکیل بسیج مردمی و ایجاد وحدت میان
شیعه و سنّی، توانست توطئههای ضدانقلاب را در آن سامان خنثی کند. نتیجه فعالیتهای وی، تصرّف صدا و سیمای آن ناحیه به دست نیروهای انقلاب بود و از آن طریق خبر پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی با شور و شعف خاصی به گوش هموطنان رسید.
پس از آرام شدن اوضاع، به استان مرکزی بازگشت و در سمت مسئول
کمیته انقلاب اسلامی همان منطقه به فعالیت خود ادامه داد.
آشوبهای
کردستان موجب شد که شیخ علی چندین بار برای ایجاد آرامش در آن منطقه، با نیروهای تحت فرمان خود به آنجا برود. پس از آن به تهران دعوت شد و مسئولیت بخش فرهنگی کلّ کمیتههای انقلاب اسلامی را بر عهده گرفت.
با
پیروزی انقلاب اسلامی، عده زیادی به دنبال فرصت بودند تا این انقلاب نوپا را تضعیف کنند و آنگونه که میخواهند، انقلاب را تغییر دهند. آنان برای رسیدن به همین هدف، جوانان پاکدل و ساده را فریفته، با شعارها و افکار انحرافی، آنان را گمراه میساختند.
شیخ علی آل اسحاق که این خطر را بهخوبی حس کرده بود، به مقابله با این جریان برخاست و با پاسخ به شبهات و جذب جوانان نقشههای آنان را خنثی میساخت.
وی بعدها نیز در ارگانهای مختلف، از جمله:
سپاه پاسداران،
جهاد سازندگی، اداره بهداری و بهزیستی در شهرهای مختلف کلاسهایی را تشکیل داد. گذشته از اینها، شیخ علی دو سفر تبلیغی نیز به خارج از کشور داشت؛ یک بار به
آذربایجان سفر کرد و بار دیگر به
لبنان رفت. همچنین مدت ۱۰ تا ۱۱ سال از طرف آیهالله گلپایگانی
امام جماعت مسجد اباذر واقع در منطقه زاویه
قم بود. او رابطه بسیار صمیمی با جوانان مخصوصاً طلاب جوان داشت، بهطوری که حتی در اردوهای زیارتی نیز همراه آنان بود.
از فعالیتهای شیخ علی آل اسحاق به خوبی آشکار است که وی به امور فکری، فرهنگی و دینی مردم بسیار حساس بوده است. در نامه زیر که وی خطاب به علما نوشته است، پی به دغدغههای ایشان میبریم.
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
الحمدلله ربّ العالمین و صلّی الله علی نبیه محمد و آله الطاهرین، با تقدیم سلام به حضور اساتید عظام حوزه علمیه و یکایک طلاب محترم علوم دینی (ایّدهم الله تعالی).
در آستانه حرکت به جبهه حق علیه باطل، موضوعی را که در نظرم از هر مسئلهای و از هر تکلیفی واجبتر میرسد، به عنوان توصیه یک فرد مسلمان عرضه میدارم:
پس از پیروزی انقلاب اسلامی که در اثر تلاشهای پیگیر
پیامبر اسلام و
ائمه هُدی و علمای مبارز دینی و
شهادت سیدالشهداء (علیهالسّلام) و رهبری پیامبرگونه امام امت نایب مهدی (علیهالسّلام) در
ایران به ثمر رسید، بینش و شناخت انسانها پا به پای دیگر پیشرفتها اوج گرفته و تغییر کلی نموده است....
آنچه به ذهن حقیر میرسد و تنها غم حیات من به خاطر عقیم ماندن آن است، مسائل ذیل است:
۱. طرح کلی در مورد تقسیمبندی معارف کل دین و کار دستهجمعی اساتید روی این مساله، یعنی تنظیم محتوای مکتب وحی، همان مسئلهای که
شهید مطهری در کتاب
آشنایی با علوم اسلامی (فقه) از آن تاسف خورده و به بزرگان فقها ایراد میگیرد که چرا با آن همه دقتکاری در لغت و غیره، به دستهبندی مسائل اسلامی نپرداختهاند.
به نظر قاصر حقیر اگر روزی روی این موضوع دقت شود، همه مسائل دینی جا به جا شده و خصوصیات مسائل اجتماعی، عبادی و سیاسی روشن میشود و یقین دارم این همه سفارش به
تفقّه در
دین، که از ائمه هدی شده، شامل این مسئله نیز میگردد، بلکه مهمترین مسئله تفقّه در دین، شناخت
اصول دین و ابعاد گسترده دین است.
۲. پس از طرح کلی باید به بررسی مسائل زیربنایی و اصول دین پرداخته و طرح نوینی را برای
علم کلام ایجاد کرد، یعنی از علوم ضروری دین که کلام است. در بوته تجمّد فکری مانده، کوچکترین پیشرفتی و تغییر اصلاحی در آن داده نشده است. همان مسائلی که خود به خود به وجود آمده و اساس آن هم از غیر اهل بیت است، به همان نحو تفکر هشتصد سال پیش باقی مانده است. تدریس کلام در ابتدای تحصیلات حوزه قرار گرفته،
زمانی که طلبه هنوز قدرت استنباط کافی ندارد و بعداً دیگر کسی در مورد آنها فکر نمیکند و اظهارنظر نمینماید و محتوای آنها نارسا و کمتر از نیازهای فکری جامعه اسلامی است.
۳. علم اصول نیز احتیاج به دستهبندی جدیدی دارد و همه مسائل مورد نیاز در آن مطرح نشده. لذا فقها و همچنین نمایندگان مجلس، در استنباط احکام اجتماعی به مشکل نداشتن مسائل زیربنایی برخورد میکنند. به نظرم بهتر است علم اصول را در چند بخش قرار دهیم:
۱) مباحث الفاظ؛ ۲) مباحث ادله فقاهتی؛ ۳) مباحث ادله اجتهادی یا اصول عملیه؛ ۴) مباحث قواعد کلی.
در بحث قواعد فقهی که پراکنده است، مسائل اقتصادی و سیاسی را بگنجانیم و زمینه را برای اجتهاد آیندگان فراهم سازیم.
۴. فقه موجود ما تنها وظایف فرد را نسبت به
خدا و دیگران، آن هم در رابطه بسیار کمی، مطرح ساخته است. ما نیاز به دو نوع فقه داریم:
الف) فقه فردی که وظایف امت را در ۳ بخش به دقت تنظیم نماید (که بخشی از آن در رسالهها منعکس است): وظایف فردی؛ وظایف الهی؛ وظایف اجتماعی.
ب) فقه دولتی و مسائل مسؤولین در سه بخش: ۱) در رابطه با پرسنل خود (اصلاح و تکامل آن)؛ ۲) در رابطه با خدا (حفظ مصالح اسلام)؛ ۳) در رابطه با دیگران (حفظ مصالح مسلمین).
۵. تفسیر از نو، خصوصاً آیات سیاسی، اجتماعی و جهاد، تفسیر درستی بشود.
۶.
فلسفه و
عرفان، آنچه از فلسفه و عرفان با مکتب
انبیاء سازش دارد، جدا شده، در سطح معینی تدریس شده و امتیازات مکتب
وحی از غیر آن مشخص شود. و معارف دین از قالبهای از پیش ساخته شده فلاسفه بیرون آمده و در همان چهارچوب اصلاحات دینی ریخته شود.
موفقیت همگان را از خدا خواهانم.
اینجانب مدتی روی این مسائل کار کردم، لکن تمام نشده است.
پنج شنبه ۱۳۶۴/۰۸/۲۹.
اگرچه شیخ علی در طول عمر خود فعالیتهای فرهنگی، مبارزاتی داشت، اما بنا بر احساس وظیفه در برابر اقشار کم درآمد و طلاب، اقدام به فعالیتهای اقتصادی کرد.
یکی از آن فعالیتها، گرفتن امتیاز صادرات و واردات از طریق مرز آذربایجان بود. وی درآمد حاصله را در امور فرهنگی و حمایت از طلاب و دیگر موارد لازم صرف نمود. همچنین به منظور خدمت به طلاب، یکی از مؤسّسین تعاونی طلاب نیز بود.
شیخ علی که برای پیشبرد اهداف اسلام از هیچ کاری دریغ نورزیده بود، وقتی جنگ نابرابر عراق بر ایران تحمیل شد، باز هم وظیفه خود را به خوبی انجام داد و بارها و بارها در جبهههای حق علیه باطل شرکت جست و دوشادوش رزمندگان اسلام اسلحه به دست گرفت و به ستیز با دشمنان دین خدا برخاست.
وی در تشکیل بسیج عشایر و سازماندهی نیروهای مقاوم بومی در منطقه جنوب نیز نقش خود را به خوبی ایفا نمود و اگرچه به سبب کسالت جسمانی نتوانست بهطور دائم تا پایان جنگ در جبههها حضور یابد، اما در این راه مقدس فرزند رشیدش (محمدجواد آل اسحاق) و داماد و برادرزاده خود (مهندس ابوالحسن آل اسحاق) را تقدیم اسلام کرد. و خم به ابرو نیاورد و بدینشکل دِین خود به انقلاب و اسلام را ادا کرد.
زندگی شیخ علی رنگ خدایی داشت و این، در اعمال و رفتارش هویدا بود. رابطه روحی و معنوی با ائمه اطهار داشت.
زهد و پارسایی او زبانزد و کاملاً به زخارف دنیا بیتوجه بود.
با وجود اینکه موقعیت رسیدن به پستها و مقامات متعددی داشت، ترجیح میداد ساده زندگی کند.
هر کس وارد منزلش میشد سادهزیستی را به خوبی در او و زندگی اش مشاهده میکرد. با اهل خانه بسیار مهربان بود. خانوادهاش چنان با اخلاق خوش و رفتار اسلامی او انس داشتند که تحمل فقدان او، بر ایشان، بسیار دشوار بود.
شیخ علی در عراق کلاس درسی دایر کرده بود و عده زیادی از طلاب اهل
ترکیه در مجلس درس وی حضور مییافتند که شیخ صلاحالدین (رهبر مبارز ترکیهای) یکی از آنان است.
وی پس از انقلاب در دانشگاههای مختلف از جمله: دانشگاه شهید بهشتی تهران، دانشگاه تبریز و دانشکده امام حسین (علیهالسّلام) به فعالیت پرداخت و به عنوان استاد دانشگاه، معارف دین اسلام را برای دانشجویان مطرح میکرد. همچنین در مدارس علمیه از جمله: مدرسه امام خمینی (قدس سره)، مدرسه حجّتیه (برای طلاب خارجی)، مدرسه الهادی و مدرسه صدوقی (برای طلاب ایرانی) درس اخلاق و دروس دیگر میگفت.
فقه و اصول را نیز در خانهاش تدریس مینمود. همچنین برای پاسخ به شبهههای مطرح شده، کلاسی در مدرسه فیضیه تحت عنوان «احکام اجتماعی قرآن و تبیین مسائل روز» تشکیل داده بود.
یکی از ویژگیهای این مرد بزرگ تالیفات متنوع و مفید، با وجود فعالیتهای فرهنگی سیاسی است. تالیفات وی بدین قرار است:
۱. اسلام از دیدگاه دانشمندان جهان؛
۲. آشنایی با مکتب وحی (مسیحیت)؛
۳. مسئولیت امت از دیدگاه امام؛
۴. جبهه یا دانشگاه خودسازی؛
۵. کنترل زبان؛
۶. یاد خدا عامل انقلاب؛
۷. اخلاق و رفتار یا اصول تزکیه و حکمت (دوره ویژه جهاد سازندگی)؛
۸. اصول خودسازی یا اخلاق در مکتب وحی الهی. (که جهت تدریس در دانشگاه شهید بهشتی نگاشته شده بود)؛
۹. زمینه اسلام شناسی، ایدئولوژی در سنگر بسیج عشایر دزفول.
وی آثار دیگری نیز دارد که به چاپ نرسیده است؛ از جمله:
۱. قرائت امام خمینی (قدس سره) از ولایت مطلقه فقیه یا حکومت جهانی فرامین الهی؛
۲. تقریرات اصول فقه مرحوم آیت الله العظمی محمدباقر زنجانی؛
۳. النکاح علی المذاهب الخمسه (عربی)؛
۴. الفقه الاسلامی (الحلقه الاولی، عربی)؛
۵. آخرین نظریات علمای اصول در محور کفایة الاصول از مرحوم آخوند تا امام؛
۶. مبانی فکری امام امت یا اصول سیاسی، اجتماعی اسلام؛
۷. بهترین راهنمای حج (مطابق با فتاوای امام خمینی)؛
۸. معالم دین یا تنظیم مضامین عالی دعای ندبه؛
آقا شیخ علی دارای ۵ فرزند بود: سه دختر و دو پسر.
یکی از پسران او در جبهههای جنگ به
شهادت رسید که نامش «محمدجواد» بود. محمدجواد جوانی فعال، پرشور، و خداجوی بود و در مسجد اباذر (واقع در محلّه زاویه قم) در عرصههای مختلف به فعالیت مشغول بود، همانند جمعآوری کمکها به رزمندگان، جذب جوانان برای امور فرهنگی و مذهبی و.... اکنون نیز کتابخانه آن مسجد به نام همین جوان فعال مزیّن است. پسر دیگر ایشان «رضا» نام دارد که هماکنون در حال تحصیل است.
دامادهای این عالم عبارتند از:
۱ - مهندس ابوالحسن آل اسحاق، که در جبهه جنگ به فیض شهادت نایل شد. و برادر وی به نام حسین پس از او به افتخار دامادی عموی خود یافت.
۲ - دکتر ساحلی است، که در محله نیروگاه قم، مطب دارد. و به درمان بیماران توفیق یافته است.
۳ - آقای دهقان که کاردار وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران در
ژاپن میباشد.
تربیت فرزندان یکی از وظایف مهم هر پدر و مادری است. مرحوم شیخ علی نیز با جدیت فراوان میکوشید تا به این وظیفه خود عمل کند. از اینرو، او هیچگاه از سفارش به فرزندان خود دریغ نمیورزید و واضح است که این سفارشها، راهگشای افکار تمامی جوانان خواهد بود، چنانکه گفته است:
«...
اسلام را به دقت بشناسید و آن طوریکه دستهبندی کردهام، به دقت مطالعه کنید. تاریخ زندگی پیامبر اسلام و ائمه (علیهالسّلام) را هر چند سال یک بار بررسی نمایید. تا میتوانید با هم دوست و با محبت باشید و بر سر مسائل جزئی با هم اختلاف نکنید. در این انقلاب، تا وقت درس است، درس بخوانید و سپس خدمت کنید. به مادرتان که خیلی رنج کشیده است، کمک کار باشید، پس از ازدواج رابطه صمیمی خود را با مادرتان قطع نکنید. والسلام. با چشم گریان و دستی لرزان. خداحافظ».
شیخ علی آل اسحاق، در اواخر عمرش به خاطر مرض قند و ناراحتی قلبی، کمتر موفق به فعالیتهای اجتماعی میشد، اما دغدغه تهاجم آشکار فرهنگی و گسترش فساد در میان جوانان و... آراکش را از او ربوده بود، به طوریکه شب جمعه ۲۴ خرداد سال ۱۳۸۰ش. در تماس تلفنی با برادرش درباره اوضاع فرهنگی گفتوگو میکند. ساعت ۲ نیمه شب نیز بر اثر سکته قلبی دار فانی را وداع میگوید.
پیکر مرحوم شیخ علی آل اسحاق (رحمةاللهعلیه) روز شنبه ۲۶ خرداد با شرکت گسترده مردم از مسجد امام حسن عسکری (علیهالسّلام) تا
حرم حضرت معصومه (سلاماللهعلیها)
تشییع شد. پس از تشییع، بدنش در گلزار علی بن جعفر (علیهالسّلام)، در قطعه مخصوص پدر شهیدان به خاک سپرده شد.
در مراسم روز چهلم، جزوهای که حاوی خلاصهای از زندگی این مرد بزرگ بود، پخش گردید.
•
گروهی از نویسندگان، ستارگان حرم، برگرفته از مقاله «شیخ علی آل اسحاق»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۷/۲۸. •
پایگاه اطلاع رسانی حوزه، برگرفته از مقاله «شیخ علی آل اسحاق»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۷/۲۸.