عمر بن هبیره
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابن هبیرۀ فزاری،
شهرت چند تن از امیران عرب در روزگار
امویان بوده است. نیای آنان معیه یا
معاویه بن سکین و نیای مادری آنان
کعب بن حسان بن شهاب رئیس
بنی عدی در روزگار خود بود.
اینان از
بنی فزاره (از اعراب
عدنانی) بودند و در بیابانهای
شمال جزیرة العرب و
شامات میزیستند، پس از
امارت یافتن عمر بن هبیره (نخستین فرد نامور این خاندان) در
عراق، فرزندان و نوادگان وی در این سرزمین و از جمله در
بصره ماندگار شدند، از وی سه فرزند با نامهای یزید، سفیان و عبدالواحد بازماند.
عمر بن هبیره که برای تمایز وی از فرزندش او را ابن هبیرۀ اکبر نیز گفتهاند. درگذشت او را حدود ۱۰۷ (ه. ق) ذکر کرده است؛ اما از تاریخ
تولد و نیمۀ اول
زندگی او اطلاعی در دست نیست، وی در روزگار امارت
حجاج بن یوسف، به خدمت او درآمد و بلندآوازه شد.
ابن هبیره در سال ۷۷ق/۶۹۶م مطرف بن مغیره بن شعبه، عامل مداین را که بر عبدالملک بن مروان و حجاج بن یوسف ثقفی شوریده بود، و باعث ناآرامیهایی در آنجا شده بود را به
قتل رساند و سرش را برای حجاج فرستاد.
ابن هبیره در سال ۹۷ق/۷۱۶م با رومیان در
دریا نبرد کرد و آنان را پراکنده ساخت.
در سال ۱۰۰ (ه. ق) از طرف عمر بن عبدالعزیز والی جزیره (شمال
بین النهرین) شد
و در همین سمت بود که در سال ۱۰۲ (ه. ق) از ناحیۀ
ارمنستان بر رومیان تاخت و آنان را شکست داد و گروه بسیاری (به روایتی ۷۰۰تن) از آنان را
اسیر کرد.
در همین سال یزید بن عبدالملک وی را به فرمانروایی عراق و
خراسان گمارد.
اما وقتی که هشام بن عبدالملک به
خلافت رسید (۱۰۵ق/۷۲۴م)، ابن هبیره را از امارت - عراق و خراسان
عزل کرد و خالد بن عبداللـه قسری را به جای او گماشت.
خالد به فرمان
هشام، وی را بازداشت کرد و به
شکنجۀ او پرداخت، اما ابن هبیره پس از چندی به کمک یارانش از
زندان گریخت و به
شام رفت و از ابن هشام خلیفۀ اموی تقاضای
عفو نمود. خلیفه نیز به وساطت مسلمه بن عبدالملک او را بخشود، از آن پس تا هنگام
مرگ؛ یعنی سال ۱۰۷ (ه. ق) در شام میزیست.
از کارهای برجستۀ ابن هبیره مساحی سواد عراق است که در ۱۰۵ به فرمان یزید بن عبدالملک صورت گرفت. او برای این کار نخست باغستانهای عراق را مساحت کرد و براساس آن بر
درخت خرما و درختان دیگر
مالیات مقرر ساخت و بر
دهقانان نیز خراج نهاد و بیگاری و اخذ هدایا را که به مناسبتهایی چون جشن
نوروز و مهرگان از مردم گرفته میشد و در زمان عمر بن عبدالعزیز ملغی گردیده بود، دوباره برقرار کرد و تا مدتها بعد، مالیات و خراج عراق براساس مقررات ابن هبیره ستانده میشد.
از کارهای دیگر او، افزایش عیار مسکوکات و سعی در بهبود نظام پولی
خلافت بود.
به همین جهت سکۀ هبیریه از نیکوترین سکههای اموی به شمار میآمده است.
مبارزات سیاسی
عطیه عوفی از یاران
حضرت علی (علیهالسّلام) در زمان حکومت جبار
عبدالملک مروان، پنجمین خلیفه اموی، در مقابل امیر حجاج بن یوسف ثقفی، از امرای ستمگر اموی در
کوفه قیامهای متعددی شکل گرفت که یکی از آنها قیام عبدالرحمن بن محمد بن اشعث در سال ۸۰ (ه. ق) بود. این نهضت از خراسان آغاز شد. عبدالرحمن، بعد از چندین بار درگیری با لشکر حجاج، سرانجام در سال ۸۳ در بصره دستگیر شد. نکته جالب توجه در این قیام آن است که عدهای از بزرگان و دانشمندان
شیعه و قاریان عراق؛ مانند سعید بن جبیر و ابراهیم نخعی و عطیه عوفی، در رکاب عبدالرحمن بودند. وقتی عبدالرحمن
شکست خورد، عطیه به سمت
فارس گریخت. حجاج در فرمانی، به محمد بن قاسم ثقفی فرماندار فارس نوشت، عطیه را دستگیر کرده، او را وادار سازد به حضرت علی (علیهالسّلام) ناسزا گوید و عطیه چون حاضر به لعن علی (علیهالسّلام) نشد، ضربات
شلاق و تحمل
اهانت را در راه
عشق به امیرالمومنین (علیهالسّلام) به جان خرید. هنگامی که قتیبه بن مسلم حاکم خراسان شد، عطیه نزد او رفت و تا هنگامی که عمر بن هبیره حاکم عراق شد، در خراسان اقامت داشت آن گاه طی نامهای از ابن هبیره درخواست کرد تا به کوفه باز گردد. ابن هبیره با درخواست وی موافقت کرد و او در کوفه اقامت گزید تا این که این تابعی و یار مخلص اهل بیت (علیهالسّلام) در سال ۱۱۱ق به
وفات کرد.
از عطیه آثاری برجای مانده است؛ از جمله: تفسیر قرآنی که در پنج جزء گردآوری شده است. وی میگوید: من
قرآن را سه بار با دید تفسیری و هفتاد بار با
قرائت بر
ابن عباس عرضه داشتم.
وی با عالمان و فقیهانی هم عصر؛ همچون
ابن سیرین ،
شعبی و شیخ
حسن بصری ارتباط داشت و یک بار از آنان در مورد اجرای فرمان ناصوابی که خلیفه به او داده بود، نظر خواست و شیخ حسن بصری با سخنان تند و شجاعانهای وی را از
معصیت و نافرمانی
خداوند بیم داد،
برخی از فقیهان دیگر نیز از همکاری با ابن هبیره سرباز میزدند، چنان که ابن هبیره در دوران فرمانروایش
مسیب بن رافع و
ابوحنیفه را به سمت
قضاوت در قلمرو حکومتش فرا خواند، ولی آنان نپذیرفتند و پیشنهادش را رد کردند.
ابن هبیره را به
خشونت و سنگدلی وصف کردهاند،
نمونهای از
سنگدلی وی شکنجههایی است که بر سعید بن عمرو حرشی اعمال کرد. داستان گزیدن
عقرب شانۀ او را در محضر خلیفه و تحمل سوزش نیشهای پی در پی آن حکایت از
قدرت شکیبایی بسیار او دارد. هم چنین او را به داشتن تجربه، استواری و درستی رای و قدرت استدلال ستودهاند. او که خود از
اعراب شمالی بود، در ستیز دائمی میان اعراب شمالی و جنوبی، همواره جانب شمالیان را میگرفت و بدین ستیزهها دامن میزد.
احتمالا به سبب خشونتهای ابن هبیره بود که
فرزدق شاعر او را هجو کرد، هر چند زمانی که ابن هبیره به وسیلۀ خالد زندانی شد، فرزدق او را ستود و ابن هبیره نیز گفت؛ با شرف تر از فرزدق ندیدم، چه او در روزگاری که امیر بودم، مرا هجو کرد و اکنون که اسیرم مرا میستاید.
ابن هبیره بی سواد بود و چون نوشتهای به دستش میرسید، آن را میگشود و تظاهر به خواندن میکرد و هنگامی که به
خانه میرفت، کنیزکی باسواد را فرا میخواند تا نامهها را برای او بخواند؛ اما یک بار که نامهای واژگونه به دستش دادند، رازش فاش شد به رغم بی سوادی، سخنان حکیمانهای از وی بر جای مانده است.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «عمر بن هبیره»، تاریخ بازیابی۹۵/۲/۱.