• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عکّاظ

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



عکاظ نام بازاری بزرگ در منطقه مکه بود. این بازار در هر سال یک ماه پر از شلوغی و هیجان بود و داد و ستد فراوان در آنجا صورت می‌گرفت و شعرا اشعار می‌خواندند و قبایل عرب و شیوخ و رؤسای آنان در آنجا جمع شده به یکدیگر فخر و مباهات می‌کردند و گاهی به عیش و نوش می‌پرداختند.



اعراب، علاوه بر تجارت کالا به سرزمین‌های دیگر، برای تامین نیازهای داخلی نیز اجتماعات و بازار‌هایی را بر پا کرده بودند و قبایل مختلف عرب و حتی غیر‌عرب، در آن به داد و ستد می‌پرداختند؛ از جمله مهم‌ترین این بازارها، «عکاظ» بود. ریشه عربی این کلمه، از «عَکَظَ یَعکِظ عُکاظاً» است. ابن‌منظور در شرح این کلمه می‌افزاید: «فیعکظ بعضهم بالفخار‌ای یَدَعَک»؛ «عکاظ را عکاظ می‌گفتند، چون عرب در آن، جمع ‌می‌شدند و به دیگران فخر می‌فروختند.»


در بالای نجد و نزدیک عرفات، بین منطقه نخله و طائف،
[۶] بغدادی، ابن‌حبیب، المحبر، ص۵۹۰، تحقیق ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دارالافاق الجدیده، بی‌تا.
در دشتی گسترده با عرضی نزدیک بر ده میل، بازار معروف عکاظ، واقع شده بود. این بازار در ده میلی طائف و در یکی از مراحل صنعا قرار داشت
[۹] آلوسی، محمود شکری، بلوغ الارب فی معرفة احوال العرب، ج۱، ص۲۶۷، تصحیح محمد بهجة الاثری، بیروت، دارالکتب العلمیه.
و فاصله‌اش تا مکه، سه روز، و تا طائف، یک روز، راه بود.
[۱۱] ابن‌خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن‌خلدون، ج۲، ص۳۷۰، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۸م، چاپ دوم.
عکاظ، تابع طائف به شمار ‌آمده و گفته شده است که از آنِ ثقیف و قیس بن عیلان بود.
این بازار، تمامی ویژگی‌های یک بازار بزرگ عرب را داشت. در میان عرب جاهلی، عادت بر این بود که بازار مشترک قبیله‌ها در زمینی هموار و در صورت امکان، وسیع واقع شود. قرار داشتن در محل برخورد راه‌های اصلی، و قابل رؤیت بودن از راه دور نیز از شروط دیگر یک بازار بزرگ، برشمرده می‌شد و همه این شروط در بازار عکاظ فراهم آمده بود؛
[۱۵] دائرة المعارف اسلامی، بیروت، دارالمعرفه، ج۱۲، ص۳۸۲.
از این‌رو به‌عنوان بزرگ‌ترین بازار جاهلی شهرت یافت.


وقتی موسم حج در ماه ذی‌الحجه فرا‌ می‌رسید، مردم، روز نخست اول ذی‌القعده، به بازار عکاظ می‌رفتند و بیست شب در آنجا اقامت می‌کردند. این‌گونه بازار عکاظ بر‌پا می‌شد و مردم با چهره‌های نقابدار در آن حاضر می‌شدند و کنار کالاها و پرچم‌های خود و اطراف سالار و رهبرشان، در خیمه‌های خویش، سکونت می‌کردند.
حاضران به منزل‌هایی که هر قبیله برای خود برپا می‌کرد، وارد ‌می‌شدند و به خرید و فروش می‌پرداختند. مردم قبیله‌ها برای خرید و فروش کالاها گرد هم می‌آمدند و چون آن بیست روز سپری می‌شد، به بازار مجنه و ذی‌المجاز رفته، سپس برای برپاداشتن مراسم حج، راهی مکه می‌شدند.
جاذبه و شهرت این بزرگ‌ترین بازار عرب، علاوه بر قبیله‌های شمال و جنوب عرب که همراه قبایل نجد، در آن حاضر می‌شدند، اعراب دیگر ‌سرزمین‌ها را نیز، برای داد و ستد به آنجا می‌کشاند و عرب‌های حجاز، شام، بادیه، بحرین، یمامه و یمن به این بازار می‌آمدند.
[۲۲] بلعمی، تاریخ‌نامه طبری، ج۳، ص۸۵، تحقیق محمد روشن، تهران، البرز، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش.

بازار جذاب عکاظ، علاوه بر مردم عادی، پادشاهان و امیرانی را نیز به خود دیده بود که در پی یافتن گوهرها و مرواریدهای کمیاب، به آنجا پا نهاده بودند.
[۲۳] حسنی،‌هاشم معروف، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۲۹، بیروت، دار المعارف، ۱۴۱۶ق.
گفته شده است که یکی از پادشاهان یمن، خود، شمشیری خوب و حله‌ای در‌خور، همراه مرکبی تیز‌رو، به بازار عکاظ برد تا بفروشد. نعمان بن منذر _ حاکم مشهور حیره _ نیز از جمله کسانی است که نامش در تاریخ، به ‌عنوان کسی نوشته شده است که هر‌ ساله کاروانی تجاری از گونه‌های عطر، پارچه‌های زیبا و گوهر‌های گرانبها برای فروش به آنجا می‌فرستاد.
عکاظ، بازاری بزرگ برای همه اهل جزیره به شمار می‌آمد و از هر بلدی، تجارت و صنعت هر سرزمینی به آن آورده می‌شد؛ شراب از هجر، عراق، غزه و بصره، روغن از بادیه‌ها، پشم‌های شتر و گوسفند از یمن و پارچه‌های حریر و انواع روغن، همراه کشمش و سلاح از شام و نیز گونه‌های عطر و سلاح‌ جنگی از منطقه‌های دیگر، در این بازار عرضه می‌شد. همچنین چیزهای دیگری که در بازارهای عرب وجود نداشت، از ایران، روم و بسیاری از کشورهای دیگر، برای فروش به آنجا آورده می‌شد.
[۲۹] حسنی،‌هاشم معروف، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۲۸، بیروت، دار المعارف، ۱۴۱۶ق.

در عکاظ، بازارهای برده‌فروشی از هر نژاد نیز تشکیل می‌شد و بردگانی از سیاهان حبشی گرفته تا سپیداندامان رومی، کنیزکان هندی، مصری و ایرانی و زنان آسیای میانه، عرضه و فروخته می‌شدند.
[۳۲] حسنی،‌هاشم معروف، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۲۹، بیروت، دار المعارف، ۱۴۱۶ق.



بازارها در شبه‌جزیره عربستان، در واقع، مکان‌هایی عبادی بودند که به سبب جایگاه حرم مکه، تقدس و احترام بسیاری داشتند.
[۳۳] دائرة المعارف اسلامی، بیروت، دارالمعرفه، ج۱۲، ص۳۸۲.
بازارها جزئی از حرم به شمار می‌آمدند؛ به‌ گونه‌ای که بازاری مانند عکاظ، از موسم‌های حجاز شمرده می‌شد. در نظر بیشتر حاجیان، موسم، مترادف کلمه «مناسک» بود؛
[۳۵] دائرة المعارف اسلامی، بیروت، دارالمعرفه، ص۳۸۲.
از این‌رو، قبایل قریش و دیگر قبیله‌ها، همواره بر این امر تاکید می‌ورزیدند که در بازارهای عکاظ، مجنه و ذی‌المجاز، تنها با احرام بستن برای حج شرکت کنید و به دلیل همین قداستی که برای این بازارها قائل بودند، جان و مال مردم از آغاز موسم تا پایان بازار، در امان بود و در آن، از ریختن خون منع شده بودند.
در عکاظ، انصاب و حرم وجود داشت و صخره‌هایی بود که مردم، گرد آن طواف کرده، حج می‌گزاردند.
[۴۱] آلوسی، محمود شکری، بلوغ الارب فی معرفة احوال العرب، ج۱، ص۲۶۷، تصحیح محمد بهجة الاثری، بیروت، دارالکتب العلمیه.



علاوه بر جایگاه تجاری و دینی، جنبه‌های سیاسی و اجتماعی این بازار نیز در‌خور توجه است. عکاظ همچون گردهمایی بزرگ عرب‌ها بود که مستمند و غنی، توانمند و ناتوان، بازرگان، هنرمند و...در آن گرد هم می‌آمدند و درباره اختلاف‌ها، کشمکش‌ها و دیگر امور خود، گفت و شنود کرده و نظر می‌دادند،
[۴۲] ضیف، شوقی، عصر جاهلی، ص۸۷، ترجمه علی‌رضا قراگوزلو، تهران، امیر‌کبیر، ۱۳۶۴ق، چاپ نخست.
پیمان‌نامه‌های قبایل را در آنجا تنظیم می‌کردند
[۴۳] دائرة المعارف اسلامی، بیروت، دارالمعرفه، ص۳۸۳.
و اسیران و خون‌بهای کشتگان در آن رد و بدل می‌شد؛
[۴۴] قلقشندی، ابو‌الباس، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ص۴۲۷، بیروت، دار‌الکتب العلمیه.
[۴۵] ضیف، شوقی، عصر جاهلی، ص۸۷، ترجمه علی‌رضا قراگوزلو، تهران، امیر‌کبیر، ۱۳۶۴ق، چاپ نخست.
همچنین، این بازار، فرصتی برای ناتوانان فراهم می‌آورد تا برای ایستادگی در برابر راهزنان ـ که ‌گاهی به خیمه‌های کوچک و مردم ناتوان هجوم می‌بردند ـ از یاری‌گران کمک جویند.
[۴۶] حسنی،‌هاشم معروف، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۲۹، بیروت، دار المعارف، ۱۴۱۶ق.
در عکاظ، قبیله‌ها دست کشیدن خود از گناه و بدکاری را به همگان اعلام می‌کردند
[۴۷] حسنی،‌هاشم معروف، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۲۹، بیروت، دار المعارف، ۱۴۱۶ق.
و از افراد مفسد و فتنه‌جوی قبایل خود بیزاری ‌جسته، او را از خود جدا می‌کردند؛ همچنان‌که خزاعه در این بازار از «ابن‌حُدادیه» شاعر جاهلی خود، برائت جسته، او را از خود راندند.
[۴۸] زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۵، ص۲۰۹، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۸۹م، چاپ هشتم.

از دیگر کارهایی که در آنجا صورت می‌گرفت، این بود که خون خیانت‌پیشگان هدر می‌شد؛
[۴۹] حسنی،‌هاشم معروف، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۲۹، بیروت، دار المعارف، ۱۴۱۶ق.
حتی زنان قریشی بزرگواری نیز بودند که در آنجا خود را برای یافتن شوهر مناسب، به مردان عرضه کرده بودند.
[۵۰] حسنی،‌هاشم معروف، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۲۹، بیروت، دار المعارف، ۱۴۱۶ق.

در این بازار، افرادی موجه و بانفوذ بر جایگاه قضا می‌نشستند و میان قبایل، قضاوت می‌کردند؛
[۵۱] آلوسی، محمود شکری، بلوغ الارب فی معرفة احوال العرب، ج۱، ص۲۶۷، تصحیح محمد بهجة الاثری، بیروت، دارالکتب العلمیه.
از جمله این قاضیان «اناس تمیمی»، «اقرع بن حابس تمیمی»
[۵۲] آلوسی، محمود شکری، بلوغ الارب فی معرفة احوال العرب، ج۱، ص۲۶۷، تصحیح محمد بهجة الاثری، بیروت، دارالکتب العلمیه.
و «مازن بن مالک تمیمی» بودند که از حاکمان و قاضیان معروفِ موسم عکاظ شمرده می‌شدند؛ ضمن اینکه نباید فراموش کرد که معاویه بن شریف نیز به عنوان رئیس موسم عکاظ و یکی از قاضیان آنجا فردی کاملاً شناخته‌ شده بود.
[۵۴] زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۷، ص۲۶۱، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۸۹م، چاپ هشتم.



بازار عکاظ، عرصه جلوه‌گری شاعران و سخنوران بنام عرب جاهلی نیز بود. در شعر عرب، تمامی علوم، تاریخ‌ها و حکمت‌هایشان منعکس می‌شد و بزرگان قبایل، شیفتگی خاصی به آن نشان می‌دادند. عرب‌های جاهلی، شاعران خود را در بازارها حاضر می‌ساختند تا قبایل و اقوام دیگر، اشعارشان را بشنوند. این اشعار، بیشتر در یادآوری ویژگی‌های پدرانشان و احساس غرور نسبت به جنگ‌ها و پیروزی‌های گذشته‌شان بود.
‌ هر‌یک از این شاعران، شعر خود را بر بزرگان و پهلوانان بیان و صاحبان بصیرت، عرضه می‌داشت تا بافت و سبک شعری‌اش شناخته شود. سپس آنان، بهترین شعرهایشان را از پایه‌های بیت‌الله الحرام ـ که جایگاه حج‌گزاری بود ـ می‌آویختند؛ از جمله این شعرای نامی، «نابغه زبیانی حجازی» بود. وی خیمه‌ای سرخ‌رنگ در بازار عکاظ بر پا کرده بود و شعرای بزرگی مانند «اعشی»، «حسان» و «خنساء» سروده‌هایشان را در آنجا برای او می‌خوانده‌اند. «عوف بن محلِم شیبانی» نیز از دیگر شاعرانی بود که در عکاظ، خیمه برپا ساخته بود. حضور زنان شاعری چون «هند بنت‌ الخُس» در این انجمن ادبی و خواندن شعرهایشان را نیز نباید نادیده گرفت.
در کنار کرسی شعر‌سرایی، منابر وعظ و تبلیغ نیز در عکاظ برپا بود و خطیبان سخنوری مانند «قیس بن ساعده ایادی» به سخنرانی می‌پرداختند.
[۶۴] آلوسی، محمود شکری، بلوغ الارب فی معرفة احوال العرب، ج۱، ص۲۶۷، تصحیح محمد بهجة الاثری، بیروت، دارالکتب العلمیه.

همچنین این بازار، فرصتی مناسب برای راهبان بود تا با حضور در آن، برای نفوذ کلیساهای خویش تلاش کنند.
[۶۶] حسنی،‌هاشم معروف، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۲۹، بیروت، دار المعارف، ۱۴۱۶ق.
یهودیان نیز می‌کوشید تا در آنجا کتاب‌های خود را برای مردم بخوانند
[۶۷] حسنی،‌هاشم معروف، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۲۹، بیروت، دار المعارف، ۱۴۱۶ق.
و برای کاهنان هم، فرصت مناسبی بود که آنچه از حکمت‌های ایران و هند دریافت کرده بودند، با عبارت‌های مسجع باز‌گویند.
[۶۸] حسنی،‌هاشم معروف، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۲۹، بیروت، دار المعارف، ۱۴۱۶ق.

در کتاب‌های تاریخ آمده است که حضرت ختمی‌مرتبت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز در آغاز امر بزرگ پیامبری خویش، برای ده سال در موسم حج، به سراغ حاجیان در بازارهای مجنه و عکاظ و خیمه‌هایشان در منی ‌رفته، در مجامعشان شرکت جسته و به تبلیغ دین اسلام می‌پرداختند
[۷۰] ازرقی، محمد بن عبد‌الله، اخبار مکه، ج۱، ص۱۵۴، تحقیق رشدی صالح ملحس، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، ۱۳۶۸ق، چاپ نخست.
تا اینکه در سال ۱۱ هجری، با افرادی از قبیله اوس دیدار کرد و با عرضه اسلام بر آنها پایه‌های یک دولت اسلامی را در مدینه بنیان نهادند.


در جاهلیت، برخی پیشامدها بارها بازار معروف عرب را به تعطیلی کشانده بود؛ (مانند زمان وقوع جنگ‌های فجار و نیز زمانی که هشام بن مغیره از بزرگان قریش، در مکه وفات کرد و باعث تعطیلی سه ‌ساله عکاظ شد)
[۷۲] ازرقی، محمد بن عبد‌الله، اخبار مکه، ج۱، ص۱۵۳، تحقیق رشدی صالح ملحس، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، ۱۳۶۸ق، چاپ نخست.
اما‌ اندکی بعد، دوباره برپا شده بود تا اینکه اسلام ظهور کرد. به روایت بخاری، در آغاز، مسلمانان از بیم گناه، شرکت در بازارهای جاهلی را نمی‌پسندیدند تا اینکه آیه ۱۹۸ سوره بقره نازل شد و آنان اجازه یافتند که در موسم حج در بازارها به داد و ستد بپردازند؛ ازاین‌رو بسیاری از بازارهای جاهلی تا سال‌ها پس از ظهور اسلام، فعال بود.
[۷۳] دائرة المعارف اسلامی، ج۱۱، ص۱۱۶، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، ۱۳۸۱ش، چاپ اول.
بازار عکاظ نیز تا روزهای پایانی دوران اموی برپا و رایج بود تا اینکه در سال ۱۲۹ هجری در پی قیام حروریان به رهبری «مختار بن عوف ازدی» در مکه، مردم از فتنه و چپاول او ترسیدند و از آن سال به بعد، این بازار تعطیل شد و جای خود را به بازار «مِِِِربَد» در بصره داد.
[۷۵] دائرة المعارف اسلامی، ج۱۱، ص۱۱۶، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، ۱۳۸۱ش، چاپ اول



بازار؛ بازار در قرآن.


۱. ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۷، ص۴۴۸، بیروت، دارالصادر، ۱۴۱۴ق، چاپ سوم.    
۲. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۴، ص۱۴۲.    
۳. یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۷۰، بیروت، دارالصادر، بی‌تا.    
۴. بغدادی، ابن‌حبیب، المحبر، ص۲۶۷، تحقیق ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دارالافاق الجدیده، بی‌تا.    
۵. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۴، ص۱۴۲.    
۶. بغدادی، ابن‌حبیب، المحبر، ص۵۹۰، تحقیق ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دارالافاق الجدیده، بی‌تا.
۷. ابن‌اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۵۹۰، بیروت، دارالصادر، ۱۹۶۵م.    
۸. ابن‌خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن‌خلدون، ج۲، ص۳۷۰، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۸م، چاپ دوم.    
۹. آلوسی، محمود شکری، بلوغ الارب فی معرفة احوال العرب، ج۱، ص۲۶۷، تصحیح محمد بهجة الاثری، بیروت، دارالکتب العلمیه.
۱۰. ازرقی، محمد بن عبد‌الله، اخبار مکه، ج۱، ص۱۷۹.    
۱۱. ابن‌خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن‌خلدون، ج۲، ص۳۷۰، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۸م، چاپ دوم.
۱۲. ابن‌خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن‌خلدون، ج۲، ص۳۷۰، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۸م، چاپ دوم.    
۱۳. ازرقی، محمد بن عبد‌الله، اخبار مکه، ج۱، ص۱۷۹.    
۱۴. حلبی شافعی، ابوالفرج، السیره الحلبیه، ج۱، ص۱۴۰، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۷م، چاپ دوم.    
۱۵. دائرة المعارف اسلامی، بیروت، دارالمعرفه، ج۱۲، ص۳۸۲.
۱۶. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۵، ص۵۹.    
۱۷. بغدادی، ابن‌حبیب، المنمق فی اخبار القریش، تحقیق خورشید احمد فاروق، ص۲۲۸، بیروت، عالم الکتب، چاپ اول، ۱۹۸۵م.    
۱۸. یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۷۱، بیروت، دارالصادر، بی‌تا.    
۱۹. ازرقی، محمد بن عبد‌الله، اخبار مکه، ج۱، ص۱۷۹.    
۲۰. ازرقی، محمد بن عبد‌الله، اخبار مکه، ج۱، ص۱۷۹.    
۲۱. یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۷۰، بیروت، دارالصادر، بی‌تا.    
۲۲. بلعمی، تاریخ‌نامه طبری، ج۳، ص۸۵، تحقیق محمد روشن، تهران، البرز، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش.
۲۳. حسنی،‌هاشم معروف، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۲۹، بیروت، دار المعارف، ۱۴۱۶ق.
۲۴. افغانی، سعید، اسواق العرب فی الجاهلیه و الاسلام، ص۲۸۱، بیروت، دارالفکر، ۱۹۷۴ق، چاپ سوم.    
۲۵. ابن‌اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۵۹۰، بیروت، دارالصادر و داربیروت، ۱۳۸۵ق.    
۲۶. بغدادی، ابن‌حبیب، المنمق فی اخبار القریش، تحقیق خورشید احمد فاروق، ص۱۶۵.    
۲۷. افغانی، سعید، اسواق العرب فی الجاهلیه و الاسلام، ص۲۷۸، بیروت، دارالفکر، ۱۹۷۴ق، چاپ سوم.    
۲۸. افغانی، سعید، اسواق العرب فی الجاهلیه و الاسلام، ص۲۷۸، بیروت، دارالفکر، ۱۹۷۴ق، چاپ سوم.    
۲۹. حسنی،‌هاشم معروف، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۲۸، بیروت، دار المعارف، ۱۴۱۶ق.
۳۰. ابن‌سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۳۸۶، تحقیق محمد عبد‌القادر عطا، بیروت، دار‌الکتب العلمیه، ۱۹۹۰م، چاپ نخست.    
۳۱. طبری‌، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱۱، ص۴۹۵، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ۱۹۶۷م، چاپ دوم.    
۳۲. حسنی،‌هاشم معروف، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۲۹، بیروت، دار المعارف، ۱۴۱۶ق.
۳۳. دائرة المعارف اسلامی، بیروت، دارالمعرفه، ج۱۲، ص۳۸۲.
۳۴. ابن‌خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن‌خلدون، ج۲، ص۳۷۰، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۸م، چاپ دوم.    
۳۵. دائرة المعارف اسلامی، بیروت، دارالمعرفه، ص۳۸۲.
۳۶. ازرقی، محمد بن عبد‌الله، اخبار مکه، ج۱، ص۱۷۹.    
۳۷. ابن‌اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۵۹۰.    
۳۸. بغدادی، ابن‌حبیب، المنمق فی اخبار القریش، تحقیق خورشید احمد فاروق، ص۱۶۴.    
۳۹. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۷۰، بیروت، دارالصادر، بی‌تا.    
۴۰. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۴، ص۱۴۲.    
۴۱. آلوسی، محمود شکری، بلوغ الارب فی معرفة احوال العرب، ج۱، ص۲۶۷، تصحیح محمد بهجة الاثری، بیروت، دارالکتب العلمیه.
۴۲. ضیف، شوقی، عصر جاهلی، ص۸۷، ترجمه علی‌رضا قراگوزلو، تهران، امیر‌کبیر، ۱۳۶۴ق، چاپ نخست.
۴۳. دائرة المعارف اسلامی، بیروت، دارالمعرفه، ص۳۸۳.
۴۴. قلقشندی، ابو‌الباس، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ص۴۲۷، بیروت، دار‌الکتب العلمیه.
۴۵. ضیف، شوقی، عصر جاهلی، ص۸۷، ترجمه علی‌رضا قراگوزلو، تهران، امیر‌کبیر، ۱۳۶۴ق، چاپ نخست.
۴۶. حسنی،‌هاشم معروف، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۲۹، بیروت، دار المعارف، ۱۴۱۶ق.
۴۷. حسنی،‌هاشم معروف، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۲۹، بیروت، دار المعارف، ۱۴۱۶ق.
۴۸. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۵، ص۲۰۹، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۸۹م، چاپ هشتم.
۴۹. حسنی،‌هاشم معروف، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۲۹، بیروت، دار المعارف، ۱۴۱۶ق.
۵۰. حسنی،‌هاشم معروف، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۲۹، بیروت، دار المعارف، ۱۴۱۶ق.
۵۱. آلوسی، محمود شکری، بلوغ الارب فی معرفة احوال العرب، ج۱، ص۲۶۷، تصحیح محمد بهجة الاثری، بیروت، دارالکتب العلمیه.
۵۲. آلوسی، محمود شکری، بلوغ الارب فی معرفة احوال العرب، ج۱، ص۲۶۷، تصحیح محمد بهجة الاثری، بیروت، دارالکتب العلمیه.
۵۳. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۵، ص۲۵۵، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۸۹م، چاپ هشتم.    
۵۴. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۷، ص۲۶۱، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۸۹م، چاپ هشتم.
۵۵. ابن‌خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن‌خلدون، ج۱، ص۸۰۳، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۸م، چاپ دوم.    
۵۶. ابن‌خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن‌خلدون، ج۱، ص۸۰۳، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۸م، چاپ دوم.    
۵۷. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۴، ص۱۴۲.    
۵۸. قزوینی، زکریا بن محمد، آثار البلاد و اخبار العباد، ص۸۵، بیروت، دار الصادر.    
۵۹. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۴، ص۱۴۲.    
۶۰. قزوینی، زکریا بن محمد، آثار البلاد و اخبار العباد، ص۸۵، بیروت، دار الصادر.    
۶۱. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۳، ص۵۵، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۸۹م، چاپ هشتم.    
۶۲. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۵، ص۹۶، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۸۹م، چاپ هشتم.    
۶۳. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۸، ص۹۷، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۸۹م، چاپ هشتم.    
۶۴. آلوسی، محمود شکری، بلوغ الارب فی معرفة احوال العرب، ج۱، ص۲۶۷، تصحیح محمد بهجة الاثری، بیروت، دارالکتب العلمیه.
۶۵. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۲، ص۱۰۸، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق، چاپ نخست.    
۶۶. حسنی،‌هاشم معروف، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۲۹، بیروت، دار المعارف، ۱۴۱۶ق.
۶۷. حسنی،‌هاشم معروف، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۲۹، بیروت، دار المعارف، ۱۴۱۶ق.
۶۸. حسنی،‌هاشم معروف، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۲۹، بیروت، دار المعارف، ۱۴۱۶ق.
۶۹. ابن‌سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۸، تحقیق محمد عبد‌القادر عطا، بیروت، دار‌الکتب العلمیه، ۱۹۹۰م، چاپ نخست.    
۷۰. ازرقی، محمد بن عبد‌الله، اخبار مکه، ج۱، ص۱۵۴، تحقیق رشدی صالح ملحس، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، ۱۳۶۸ق، چاپ نخست.
۷۱. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۱۵۹، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۶م.    
۷۲. ازرقی، محمد بن عبد‌الله، اخبار مکه، ج۱، ص۱۵۳، تحقیق رشدی صالح ملحس، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، ۱۳۶۸ق، چاپ نخست.
۷۳. دائرة المعارف اسلامی، ج۱۱، ص۱۱۶، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، ۱۳۸۱ش، چاپ اول.
۷۴. ازرقی، محمد بن عبد‌الله، اخبار مکه، ج۱، ص۱۷۹.    
۷۵. دائرة المعارف اسلامی، ج۱۱، ص۱۱۶، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، ۱۳۸۱ش، چاپ اول



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «عکاظ»، تاریخ بازیابی ۹۵/۶/۰۹.    



جعبه ابزار