• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

فسخ‌ نکاح‌

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در متون فقهی بعضی از عیوب ذکر شده است که فی‌الجمله سبب جواز فسخ نکاح می‌شود.




الف) جنون.
ب) جذام.
ج) برص (پیسی).
[۱] المیزان الکبری (شعرانی)، ج۲، ص۱۱۵.




الف) خصاء (به کسر خاء) یعنی کشیدن خایه و قریب بدین معنی است لفظ «وجاء» یعنی کوبیدگی خایه به‌طوری که بالمره از کار افتاده باشد.
[۳] کتاب نکاح.

ب) عنن (به فتح عین و نون) یا عنه (به ضم عین) یعنی عجز از جماع یا عدم رغبت در آن و نیز ضعف و سستی آلت رجولیت و کسی که دارای چنین حالتی باشد عنین (به کسر عین و تشدید نون) نامیده می‌شود.
[۵] الصحاح، ج۶، ص۲۱۶۶.
[۶] لسان العرب، ماده «عن».

ج) جب (به فتح جیم) و آن قطع آلت رجولیت است و مجبوب، مقطوع الذکر را گویند.
[۷] المیزان الکبری، ج۲، ص۱۱۵.




الف) افضاء و آن عبارت است از اینکه مجرای بول و حیض یکی شده باشد.
در کتاب ریاض المسائل این تفسیر را مشهور و غالب معرفی کرده اضافه می‌کند: و بعضی گویند افضاء آن است که مجرای حیض و غایط یکی گردد.
[۹] مسالک الافهام، ج۱، کتاب نکاح
.
[۱۰] ریاض المسائل، ج۲، کتاب نکاح.

ب) قرن (به فتح قاف و راء) و آن استخوانی است در فرج که مانع وقاع می‌گردد و زنی را که دارای این عیب باشد قرناء گویند.
[۱۱] المیزان الکبری، ج۲، ص۱۱۵.
[۱۲] ریاض المسائل، ج۲، کتاب نکاح.

ج) عفل یا عفله (به فتح عین و فاء) و آن گوشت زائدی است در فرج که مانع جماع باشد.
و قول دیگر آن است که «عفل» مرادف قرن می‌باشد و از نظر معنی اتحاد دارند.
و در ریاض آورد: اکثر فریقین به اتحاد آن دو قائل شده‌اند.
و در مسالک پس از نقل کلام اهل لغت در این مورد می‌نویسد:
بهتر است بگوییم هر دو لفظ معنی واحدی دارند بدین بیان: قرن یا عفل چیزی باشد در فرج که مانع وطی می‌شود خواه استخوان باشد و خواه گوشت زائد.
[۱۴] ریاض المسائل، ج۲، کتاب نکاح.

د) رتق به فتح راء و تاء به معنای التحام فرج است به‌طوری که مانع از وطی باشد.
و به عبارت دیگر رتق این است که فرج مسدود باشد و محلی برای دخول باقی نماند.
و زنی را که این عیب دارد رتقاء گویند.
[۱۸] المغنی (ابن‌قدامه)، ج۷، ص۱۸۵.
[۱۹] حدائق‌الناضره، ج۵، ص۱۱۷.

ه) فتق به فتح فاء و تاء ضد رتق می‌باشد و به بیان دیگر فتق این است که مجرای بول و مجرای منی یکی شده باشد و یا این است که پس و پیش زن یکی شده باشد؛ بنابراین مرادف افضاء است.
و زنی را که این عیب دارد فتقاء می‌نامند.
[۲۰] المغنی، ج۷، ص۱۸۵.
[۲۱] المیزان‌الکبری، ج۲، ص۱۱۵.

و) عرج به فتح عین و راء یعنی لنگی به قول اکثر فقهای امامیه مجوز فسخ است.
[۲۳] شرایع‌الاسلام، ج۲، ص۳۱۹.
[۲۴] مسالک‌الافهام، ج۱، کتاب نکاح.

ز) عمی یعنی کوری.
ح) اقعاد یعنی زمین‌ گیری.
[۲۵] تبصرة‌المتعلمین، ج۲، ص۵۳۹.
[۲۶] شرح لمعه، ج۲، ص۱۰۰.



 
۱. المیزان الکبری (شعرانی)، ج۲، ص۱۱۵.
۲. مسالک الافهام، ج۸، ص۱۰۳.    
۳. کتاب نکاح.
۴. مسالک الافهام، ج۸، ص۱۰۴.    
۵. الصحاح، ج۶، ص۲۱۶۶.
۶. لسان العرب، ماده «عن».
۷. المیزان الکبری، ج۲، ص۱۱۵.
۸. لسان العرب، ماده «جب»، ج۱، ص۲۴۹.    
۹. مسالک الافهام، ج۱، کتاب نکاح
۱۰. ریاض المسائل، ج۲، کتاب نکاح.
۱۱. المیزان الکبری، ج۲، ص۱۱۵.
۱۲. ریاض المسائل، ج۲، کتاب نکاح.
۱۳. لسان العرب، ماده «قرن»، ج۱۳، ص۳۳۵.    
۱۴. ریاض المسائل، ج۲، کتاب نکاح.
۱۵. مسالک الافهام، ج۸، ص۱۱۵.    
۱۶. لسان العرب، ماده «قرن»، ج۱۳، ص۳۳۵.    
۱۷. لسان‌العرب، ماده رتق، ج۱۰، ص۱۱۴.    
۱۸. المغنی (ابن‌قدامه)، ج۷، ص۱۸۵.
۱۹. حدائق‌الناضره، ج۵، ص۱۱۷.
۲۰. المغنی، ج۷، ص۱۸۵.
۲۱. المیزان‌الکبری، ج۲، ص۱۱۵.
۲۲. لسان‌العرب، ماده فتق، ج۱۰، ص۲۹۶.    
۲۳. شرایع‌الاسلام، ج۲، ص۳۱۹.
۲۴. مسالک‌الافهام، ج۱، کتاب نکاح.
۲۵. تبصرة‌المتعلمین، ج۲، ص۵۳۹.
۲۶. شرح لمعه، ج۲، ص۱۰۰.




جابری عرب‌لو، محسن، فرهنگ اصطلاحات فقه فارسی، ص۱۳۱-۱۳۲.



جعبه ابزار