• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

قاضی عیاض

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



قاضی عیاض از برجسته‌ترین دانشمندان مغرب و‌ اندلس در قرن پنجم و ششم قمری، است که به دلیل اهمیّت و شهرت وی، شرح حال او تقریبا در تمامی منابع رجالی و تاریخی مربوط به مغرب و‌ اندلس آمده است.



نام کامل او ابوالفضل عیاض بن موسی بن عیاض بن عمرو بن موسی بن عیاض یحصبی (منسوب به یحصب بن مالک قبیله‌ای از حمیر)‌ اندلسی سبتی (شهر مشهوری در مغرب) مالکی (۴۷۶-۵۴۴ ق) است که با عنوان‌هایی چون؛ امام، علامه، حافظ اوحد و شیخ‌الاسلام ملقب شده است. اکثریت قریب به اتفاق منابع، تولد او را در سال ۴۷۶ قمری نوشته‌اند؛ اما در برخی از منابع هم چون تهذیب الاسماء و اللغات، تالیف امام النووی به سال ۴۹۶ قمری، ذکر شده است.
[۱] النووی، ابوزکریا محی الدین، تهذیب الاسماء و اللغات، ج۲، ص۳۵۷.
با توجه به این که منابع معاصر وی، از قول پسر قاضی عیاض، تاریخ نخست را آورده‌اند، به طور قطع دومی اشتباه است. قدیمی‌ترین منبع، که معاصر قاضی عیاض بوده و اطلاعات خوبی از وی به دست داده، اصله، تالیف ابن بشکوال (۴۹۶-۵۷۸ ه) است که بسیاری از مطالب آن، با ذکر ماخذ در منابع سده‌های بعد نقل شده است.
ابن بشکوال که شاگرد قاضی عیاض بوده در مورد وی می‌نویسد: او از اهالی سبته بود و برای فراگیری علم وارد‌ اندلس شد. در قرطبه از قاضی ابوعبداللّه محمد بن علی بن حمدین و ابی‌الحسین سراج و ابومحمد بن عتاب و... علم آموخت و از چند استاد، اجازه دریافت نمود. او به دیدار شیوخ علاقه داشت و از آنها علم می‌آموخت و مقدار زیادی حدیث گرد آورد و به این کار اهتمام بسیار داشت.
[۲] ابن بشکوال، الصله، ج۲، ص۶۶۰.

ابن ابار (۵۹۵-۶۵۸ ق) از نویسندگان پر آوازه اندلس است. او در مورد قاضی عیاض می‌نویسد: موطن اصلی اجداد وی، بسطه بود و از آن جا به فاس و سپس به سبته نقل مکان نمودند. او در این شهر متولد شد و از استادان این شهر، علم آموخت و به‌ اندلس سفر کرد و نزد شیوخ قرطبه و مرسیه تعلیم یافت.
[۳] ابن ابار، ابوعبداللّه، المعجم فی اصحاب القاضی الامام ابوعلی الصدفی، ص۲۹۴. بردی، ابن تغری، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، ج۵، ص۲۸۵.



ابن خطیب، از قول پسر عیاض نقل می‌کند: قاضی عیاض، با عفت و پاکی رشد کرد و اقوال و افعال نیکو و پسندیده‌ای داشت و موصوف به فهم و زیرکی بود. او طالب علم، و حریص بر آن بود تا این که یگانه روزگارش شد و از هم عصرانش برتر گردید. وی از حافظان کتاب خدا، با قرائت نیکو و صدای دلنشین گشت. او از تفسیر و علوم مختلف بهره بسیار برد و از ائمه حدیث در عصر خویش شد. وی اصولی، متکلم، فقیه، آگاه به احکام، نحوی، ادیب، شاعر، کاتبی بلیغ، خطیب، حافظ زبان و اخبار و تواریخ، حُسن المجلس، یگانه روزگار، صبور و بسیار صدقه دهنده بود.
[۴] ابن خطیب، لسان الدین، الاحاطه فی اخبار غرناطه، ج۴، ص۲۲۲-۲۲۳. مقری، احمد بن‌ محمد، ازهار الریاض فی اخبار عیاض، ج۳، ص۷.

به جهت اهمیت علمی قاضی، مقری در قرن یازدهم کتابی با عنوان ازهار الریاض فی اخبار عیاض و یناسبها مما یحصل به للنفس ارتیاح و للعقل ارتیاض، در چهار مجلد، در شرح حال و سیره ی قاضی عیاض تالیف کرد که در آن به اخبار عیاض، پیش از ولادت و خانواده و اولیای وی پرداخته است، هم چنین شرح حال مفصّلی از استادان وی به ترتیب حروف الفبا آورده است. علاوه بر این به موضوعات دیگری، از فرهنگ و تمدن اسلامی‌ اندلس پرداخته است. این اثر، مورد توجه مردم مغرب قرار گرفت و از مقری به جهت معرفی قاضی عیاض تمجید بسیار شد.
قاضی عیاض، محضر استادان بسیاری را درک کرده بود؛ به قول ابن ابار، حدودا صد استاد را دیده بود که در بین آنها، اسم ابوبکر محمد بن عبداللّه بن احمد بن عربی معافری،
[۵] مقری، احمد بن‌ محمد، ازهار الریاض فی اخبار عیاض، ج۳، ص۶۲.
ابوعلی الصدفی،
[۶] مقری، احمد بن‌ محمد، ازهار الریاض فی اخبار عیاض، ج۳، ص۱۵۱.
ابوالولید بن رشد و صدها استاد برجسته اندلس، به چشم می‌خورد.
[۷] ابن خطیب، لسان الدین، الاحاطه فی اخبار غرناطه، ج۴، ص۲۲۳-۲۲۴. الضبی، بغیة الملتمس، ج۲، ص۵۷۲. ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۲۰، ص۲۱۲.
هم چنین وی از چند نفر از استادان‌ اندلس، اجازه دریافت نموده بود.
[۸] مقری، احمد بن‌ محمد، ازهار الریاض فی اخبار عیاض، ج۳، ص۱۶۲-۱۶۷.
از جمله کسانی که قاضی عیاض، نتوانست از او اجازه بگیرد زمخشری بود.
[۹] مقری، احمد بن‌ محمد، ازهار الریاض فی اخبار عیاض، ج۳، ص۲۸۱-۲۸۲.
در منابع، نام برخی از کتاب‌هایی را که وی در زمان تحصیل نزد استادانش می‌خوانده، آمده است.
[۱۰] ابن ابار، ابوعبداللّه، المعجم فی اصحاب القاضی الامام ابوعلی الصدفی، ص۲۹۵.

عیاض، مدتی طولانی در شهر بسته قضاوت می‌کرد، لذا معروف به قاضی شده بود؛ چنان که از منابع برمی آید وی در قضاوتش راه عدل در پیش گرفت به گونه‌ای که فتح بن علی بن احمد، مؤلف قلائد العقیان را، که کتاب خود را به نام قاضی عیاض تالیف نموده بود، به خاطر شرب خمر، حد زد.
او به درخواست تاشفین (تاشفین بن علی بن یوسف بن تاشفین از فرمانروایان مرابطین از ۵۲۲-۵۳۲ قمری، امارت‌ اندلس را بر عهده داشت. وی بارها به نبرد مسیحیان شمال رفته بود.) ، به غرناطه رفت و قضای آن جا را به عهده گرفت. او در آن جا نیز به عدالت رفتار می‌کرد و از سرزنش سرزنش‌کنندگان، ترسی نداشت. عدالت او، منافع اطرافیان تاشفین را به خطر‌ انداخته بود لذا از او شکایت بسیار و سرانجام او را از منصبش، عزل نموده بار دیگری به سبته بازگشت و قضای آن جا را بر عهده گرفت.
[۱۱] مقری، احمد بن‌ محمد، ازهار الریاض فی اخبار عیاض، ج۳، ص۱۰. قاضی عیاض، ابوالفضل، مقدمه ی ترتیب المدارک، ص۱۹.
پس از این، قاضی عیاض برای طلب علم، چندین بار به‌ اندلس سفر کرد و بالاخره در سال ۵۳۱ قمری در قرطبه ساکن و در این زمان بود که ابن بشکوال، از او علم آموخت.
قاضی عیاض، در جریان نبرد بین مرابطین و موحدین دخالت کرد و چنان که ابن خلدون می‌نویسد: پس از آن که بین امرای قبایل لمتونه و مسوفه اختلاف افتاد، عبدالمؤمن (عبدالمؤمن، از اصحاب بزرگ محمد بن تومرت، رهبر موحدین و جانشین و وارث ابن تومرت بود، وی موحدین را به پیروزی‌های درخشانی رساند و بساط مرابطین را از مغرب و‌اندلس برچید.) به سبته لشکر راند. سبته در برابر آن‌ها، نیک پایداری کرد؛ بیشتر دفاع شهر، به عهده قاضی عیاض بود که شهرتی عالم‌گیر داشت. در این زمان ریاست دینی و سیاسی، با او بود و مردم شهر، او را چون پدر خود می‌دانستند.
[۱۲] ابن خلدون، ابوزید عبدالرحمن، تاریخ ابن خلدون، ج۶، ص۳۰۷.
قاضی عیاض مطیع موحدین شد. اما پس از چندی عقیده‌اش نسبت به موحدین دگرگون و مردم را به شورش فرا خواند. مردم سبته نیز امیر موحدی، یوسف بن مخلوف را و هر که از موحدین با او بود، کشتند و امیری از مرابطین را به نام الصحراوی، بر حکومت شهر خود گماشتند.
[۱۳] عنان، محمد بن عبداللّه، تاریخ دولت اسلام در‌اندلس، ج۳، ص۲۷۷.
عبدالمؤمن با سپاه عظیمی، برای سرکوبی سبته کرد، ، قاضی عیاض برای مردم واسطه شد و مانع کشتار آنها گردید و خشم عبدالمؤمن را فرو نشاند.
[۱۴] ابن خطیب، لسان الدین، الاحاطه فی اخبار غرناطه، ج۴، ص۲۲۳. قاضی عیاض، ابوالفضل، مقدمه ی ترتیب المدارک، ص۲۲-۲۳.
بر اثر این مسئله، عبدالمؤمن به قاضی عیاض دستور داد تا در مراکش سکونت یابد، در آن جا بود که وی، در نهم جمادی الاخر سال ۵۴۴ قمری درگذشت.


در مورد مقام علمی قاضی عیاض، در منابع مطالب بسیاری آمده است به گونه‌ای که مقام وی را چون مقام بخاری و ائمه اربعه دانسته‌اند. ابن خلکان در این مورد می‌نویسد: او امام حدیث در عصرش بود و مردم با علوم او نحو، لغت، کلام عرب، ایام و انساب را می‌شناختند.
[۱۵] ابن خلکان، شمس الدین، وفیات الاعیان، ج۳، ص۴۸۳.

او، اهل سنت را بسیار بزرگ می‌داشت و تعصب شدیدی نسبت به مالکیان داشت. او عالمی عامل، خشوع کننده‌ای متواضع و گوینده حق بود، و در راه خدا از سرزنش سرزنش‌کنندگان نمی‌ترسید. وی جامع فنون عصر خویش و در فقه مالکی تبحر بسیار داشت.
[۱۶] قاضی عیاض، ابوالفضل، مقدمه الشفا، ص۹.

در عصر قاضی عیاض، در‌ اندلس دستور سوزاندن کتاب احیاء علوم الدین غزالی داده شد؛ قاضی عیاض به جهت توهمی که نسبت به این اثر داشت و چون نسبت به اهل سنت متعصب بود، حکم سوزاندن آن را داد.
[۱۷] ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب، ج۴، ص۱۳۹.

از جمله مسائلی که در بسیاری از منابع، مورد توجه قرار گرفته بلاغت قاضی، در نظم و نثر است. اشعار بسیاری از وی نقل شده که چند نمونه از آن ذکر می‌شود. از جمله ابیاتی که در اکثر منابع نقل شده، یک رباعی است که قاضی هنگام تکان خوردن کشتزار بر اثر وزش باد، سرود:
انظر الی الزرع و خاماته •••••• تحکی و قد وَلَّت امام الریاح
کتیبة خضراء مهزومة •••••• شقائق النعمان فیها جراح
[۱۸] ابن ابار، ابوعبداللّه، تحفة القادم، ص۱۱۸. ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۲۰، ص۲۱۶. ذهبی، شمس الدین، تذکرة الحفاظ، ص۹۸. ابن خلکان، شمس الدین، وفیات الاعیان، ج۳، ص۴۸۴. بردی، ابن تغری، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، ج۵، ص۲۸۶.

در جای دیگر نیز سروده:
اعوذ بربی من شر ما •••••• یخاف من الانس و الجنّة
و اسئله رحمة تقتضی •••••• عوارف توصّل بالجنة
هم چنین از سروده‌های اوست:
اللّه یعلم انی منذلم ارکُم •••••• کطایر خانه ریش الجناحین
فلو قدرت رکبت الریح نحوکم •••••• فان بعد کم عنی جناحین
[۱۹] ابن خطیب، لسان الدین، الاحاطه فی اخبار غرناطه، ج۴، ص۲۲۵. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۳۶۸. یافعی، عبداللّه، مرآة الجنان، ج۳، ص۲۱۶. حنبلی، ابن عماد، شذرات الذهب، ج۴، ص۱۳۸.

در منابع، اشعار بسیار دیگری از قاضی عیاض نقل شده است.
[۲۰] مقری، احمد بن‌ محمد، نفخ الطیب، ج۲، ص۵۲-۵۳. مقری، احمد بن‌ محمد، نفخ الطیب، ج۲، ص۷۱.
وی در نثر نیز، تبحر داشته؛ ابن خطیب یکی از خطبه‌های او را که در کمال زیبایی بوده، نقل کرده است.
[۲۱] ابن خطیب، لسان الدین، الاحاطه فی اخبار غرناطه، ج۴، ص۲۲۶-۲۲۸.



با توجه به این که قاضی عیاض، از برجسته‌ترین دانشمندان علوم دینی عصر خویش بوده لذا آثارش درخور کمال اهمیّت می‌باشد؛ هم چنین تاثیر مذهب مالکی در آثار وی کاملاً هویدا است. مشهورترین اثر او، الشفاء بتعریف حقوق المصطفی است. به قول ذهبی، اجل و اشرف تالیفات وی، همین کتاب الشفاء است.
[۲۲] ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۲۰، ص۲۱۶.
کتاب الشفاء که به شیوه ی کتاب‌های شمائل النبی و دلائل النبوة، تالیف شده از اهمیّت و شهرت بسیار، برخوردار است. شاید بتوان گفت که حجم بسیاری از مطالب آن، نوعی تفسیر آیات قرآن است که در ارتباط با پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نازل شده است. در این اثر، به صفات حضرت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و آن چه که از حقوق او بر مسلمانان واجب است، پرداخته است. مؤلف در تمام قسمت‌های این اثر، به آیات قرآن، احادیث نبوی به ویژه آن چه در صحاح سته آمده آراء مفسرین، محدثین و فقها استناد می‌کند.

۴.۱ - معرفی کتاب الشفاء

برای معرفی بیش تر این اثر، به برخی از مهم‌ترین مطالب کتاب، اشاره خواهیم کرد تا اهمیّت این کتاب بیش تر و بهتر شناخته شود. کتاب الشفاء، به چهار بخش تقسیم شده؛
قسمت نخست در بزرگ داشت منزلت و جایگاه پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) توسط خداوند، از نظر قول و عمل می‌باشد. این قسمت، مفصل‌ترین بخش کتاب و حدود نیمی از کتاب را در بر گرفته است؛ در آن، آیاتی که در مدح و ثنای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نازل شده با شرح و تفسیر آن، و نیز آیاتی که در آن پیامبر از روی محبت و دوستی مورد خطاب قرار گرفته، آورده شده است. مؤلف در بحث زیبایی، به مواردی که خداوند به جایگاه عظیم پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قسم خورده، پرداخته است.
در باب دوم این قسمت، ویژگی‌های اخلاقی و صفات ظاهری پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مطرح شده است. این بخش از کتاب، به آثار شمائل النبی، شباهت بیش‌تری دارد و در آن، فصاحت و بلاغت، شرف نَسَب، نیکویی سرزمین و محل رشد، هم چنین بحث مفصّلی درباره زنان پیامبر، مطرح شده است، و در ادامه ویژگی‌های اخلاقی و ظاهری پیامبر، مورد بحث قرار گرفته است. در قسمت دوم، به حقوق پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر مردم پرداخته؛ که از آن میان، وجوب پیروی از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، محبت به ایشان، بزرگ‌داشت پیامبر، درود فرستادن بر پیامبر، زیارت قبر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از مهم‌ترین مباحث این قسمت است.
در باب سوم، به اخبار صحیح و مشهوری که در بزرگ داشت جایگاه و آن چه که مخصوص پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است، پرداخته است. در این بخش واقعه اسراء، به طور مفصّل مورد بررسی قرار گرفته و به شبهه‌های موجود در این رابطه را پاسخ گفته است. یکی از مهم‌ترین موضوعات مورد توجه قاضی عیاض، مبحث عصمت حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌باشد که در قسمت سوم مطرح شده است. قاضی در این بحث، نظرات موافقین و مخالفین را آورده و خود با دلایلی محکم به اثبات عصمت پیامبر پرداخته است. هم چنین در همین قسمت، به سهو و نسیان پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از دیدگاه خود پرداخته و احادیثی که نسیان پیامبر را در امور دنیوی ثابت می‌کند، نقل می‌نماید. افعال دنیوی و احوال ایشان در ارتباط با امور دنیایی، مورد توجه قاضی عیاض قرار داشته است.
باب چهارم، به معجزاتی اختصاص دارد که از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دیده شده است. در این قسمت به مواردی برمی خوریم که از نظر شیعه قابل پذیرش نیست. در قسمت آخر به این مساله پرداخته که، حکم کسی که پیامبر را سب کند، یا ارزش او را پایین بیاورد، چیست؟ قاضی عیاض، آیاتی را که در مورد آزار حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نازل شده، آورده و حکم چنین فردی را، قتل می‌داند و دلایل چنین کیفری را ذکر می‌کند. وی در ادامه این قسمت، به موضوعات مرتبط با حکم مرتد می‌پردازد.

۴.۱.۱ - منابع الشفاء

مهم‌ترین منبع قاضی عیاض، در تالیف این اثر، قرآن کریم و برخی از تفاسیر، هم چون تفسیر قرطبی و تفسیر ابن کثیر می‌باشد و پس از آن دو، بیش از همه از سنن ابن ماجه، دار قطنی، ابوداود و صحاح سته، بهره برده است.
علاوه بر این، از منابع تاریخی هم چون مغازی واقدی، سیره ابن هشام، طبقات الکبری ابن سعد و کتاب‌هایی چون السنن الکبیر و شعب الایمان بیهقی، مستدرک حاکم، اتحاف السادة المتقین زبیدی، شرح معانی الاخبار طحاوی، شمائل النبی ترمذی، دلائل النبوه بیهقی، دلائل النبوه و حلیة الاولیاء حافظ ابونعیم اصفهانی، کنز العمال و تاریخ بغداد خطیب بغدادی، تهذیب تاریخ دمشق و زادالمسیر ابن جوزی استفاده کرده است.

۴.۱.۲ - شرح‌ها و خلاصه‌ها

با توجه به اهمیّت این اثر، شهرت آن در بیش تر مناطق جهان اسلام، پراکنده شد و مورد توجه بسیار دانشمندان مسلمان قرار گرفت و شرح‌ها و خلاصه‌نویسی‌های متعددی از آن صورت گرفت. از جمله بهترین این شروح، کتاب مزیل الخفاء عن الفاظ الشفاء، تالیف علامه احمد بن محمد الشمنی (۸۰۱-۸۷۲ ق) است که در شرح ضبط الفاظ می‌باشد.
[۲۳] قاضی عیاض، ابوالفضل، مقدمه الشفا، ص۱۱.
هم چنین فردی به نام علی بن عتیق‌ هاشمی از اهالی غرناطه (۶۶۸-۷۴۴ ق) کتابی در بیان مقصود الشفاء تالیف کرد.
[۲۴] ابن خطیب، لسان الدین، الاحاطه فی اخبار غرناطه، ج۴، ص۲۰۰.

حاجی خلیفه، بیست و هفت شرح، تعلیقه و خلاصه بر این اثر نام برده که از جمله ی این آثار می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: محمد بن احمد الاسنوی شافعی (د ۶۶۳ ق) آن را خلاصه کرده است. ابوعبداللّه محمد بن علی بن ابی الشریف حسنی تلمسانی آن را با عنوان المنهل الاصفی فی شرح ماتمس الحاجة الیه من الفاظ الشفاء در دو مجلد شرح داده که از بهترین شرح‌های این کتاب می‌باشد. سیوطی، احادیث الشفاء را جدا کرده و آن را به نام مناهل الصفا فی تخریج احادیث الشفاء نامیده است.
[۲۵] حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله، کشف الظنون، ج۲، ص۱۰۵۲.
هم چنین چند اثر دیگر از کتاب‌هایی که حاجی خلیفه نام برده، باقی مانده که آنها نیز در فهم بهتر مطالب الشفاء راه‌گشا می‌باشد.
تقریبا تمامی منابع، از این اثر با تمجید بسیار یاد کرده‌اند؛ ذهبی این اثر را نقد کرده و نوشته است: اگر نبود آن چه که از احادیث ابتکاری حاشیه زده، کار امام نقدی در فن حدیث نداشت و خداوند او را بر حسن قصدش پاداش دهد و از کتاب الشفاء سود برد. در این اثر از او تاویلات دور انواع متنوعی است. پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بی‌نیاز است از مدح به احادیث و آن چه که از اخبار عموم رسیده است. در پایان، ذهبی خوانندگان را سفارش به دلائل النبوة بیهقی می‌کند.
[۲۶] ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۲۰، ص۲۱۶.
این قضاوت ذهبی در مورد ضعف برخی احادیث، بی‌مورد نیست؛ چرا که دانشمندان اهل سنت، توجه ویژه‌ای نسبت به احادیث داشته و در مواردی احادیث غیر قابل قبولی را نیز پذیرفته‌اند. این مساله نباید باعث نادیده انگاشتن سایر مطالب آن گردد.
قاضی عیاض به جهت تالیف این اثر، مورد تمجید بسیاری از دانشمندان قرار گرفته است. از جمله عبداللّه بن یوسف بن رضوان، مدیحه‌ای در بیست بیت سروده که مطلعش چنین است:
سل بالعلی و سنی المعارف یبهر •••••• هل زآنهاالا الائمة معشر
[۲۷] ابن خطیب، لسان الدین، الاحاطه فی اخبار غرناطه، ج۳، ص۴۴۹-۴۵۰.

هم چنین ابومحارب بن محمد بن محارب نیز، قاضی عیاض را در اثنای مقامش در وادی آش مدح کرده است:
غدا سلس القیاد فما یراض •••••• و عمّ جمیع لمّنه البیاض
و اضحی القب لا تصبیه هند •••••• و لا سلمی و لا الحدق المراض
[۲۸] ابن ابار، ابوعبداللّه، المنتخب من کتاب تحفة القادم، ص۸۵. ابن ابار، ابوعبداللّه، تحفة القادم، ص۴۴.

ابن زمرک نیز در مدح الشفاء سروده:
و مسری رکاب للصبا قد وَنَت به •••••• نجائبُ سُحْبٍ للتراب نزوعها
[۲۹] مقری، احمد بن‌ محمد، ازهار الریاض فی اخبار عیاض، ج۹، ص۱۷.

هم چنین محمد بن احمد بن محمد بن مزروق العجیسی، الشفا را شرح کرده و نیز در مورد آن سروده است:
شفاء عیاض للصدور شفاء •••••• ولیس بفضل قد حواه خفاءٌ
هدیةٌ برٍ لم یکن لجزیلها •••••• سوی الاجر و الذّکر الجمیل کفاءٌ
[۳۰] ابن خطیب، لسان الدین، الاحاطه فی اخبار غرناطه، ج۳، ص۱۲۷.


۴.۲ - سایر آثار

آثار دیگر قاضی عیان بیش تر در مورد موضوعات فقهی، حدیثی، تاریخی و رجالی می‌باشد. وی از نظر کثرت آثار نیز قابل توجه است؛ چنان که ذهبی می‌نویسد: در طول اعصار، در سبته آثار کسی بیش تر از او نبوده است.
[۳۱] ذهبی، شمس الدین، تاریخ الاسلام ذیل حوادث و وفیات سال ۵۴۴ قمری، ص۲۰۰.
برخی از آنها، که از بهترین کتاب‌ها شمرده می‌شوند. به طور کلی سی و یک اثر از وی ذکر شده؛ ابن خطیب، نوزده اثر و اسماعیل پاشا، بیست و دو اثر را ذکر کرده‌اند که برخی از مهم‌ترین آنها را معرفی می‌نماییم.

۴.۲.۱ - تراجم رجال مالکی

مهم‌ترین اثر در تراجم رجال مالکی، کتاب ترتیب المدارک و تقریب المسالک فی معرفة اعلام مذهب مالک می‌باشد. این اثر، از نوع آثار طبقات می‌باشد و به مناطق جهان اسلام می‌پردازد و بزرگان هر منطقه را مورد بررسی قرار می‌دهد. مؤلف، در آغاز به شرح حال امام مالک پرداخته و از دوران رشد و تحصیل و جلوسش، برای تدریس و فتوی سخن رانده، هم چنین به انتشار مذهب مالکی در شرق و غرب جهان اسلام پرداخته است. این اثر تنها یک معجم رجالی شمرده نمی‌شود، بلکه از مهم‌ترین منابع تاریخ تمدن و اسلام است، با توجه به اهمیّت آن، دانشمندان سده‌های بعد به اختصار آن همت گماشتند.

۴.۲.۲ - آثار حدیثی

از آثار مهم حدیثی قاضی عیان، کتاب مشارق الانوار علی صحیح الآثار فی تفسیر غریب حدیث الموطا و البخاری و المسلم می‌باشد. مؤلف در این کتاب به ضبط الفاظ و اسامی رجال و هم چنین آگاهی بر مواضع اوهام توجه داشته است.
[۳۲] ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۲۰، ص۲۱۴.
در مدح این اثر چنین سرده‌اند:
مشارق الانوار تبّدت بسبته •••••• و من عجب کون المشارق بالمغرب
[۳۳] ابن ابار، ابوعبداللّه، المعجم فی اصحاب الامام ابوعلی الصدفی، ص۲۹۶. ابن خطیب، لسان الدین، الاحاطه فی اخبار غرناطه، ج۴، ص۲۲۸.

از دیگر آثار حدیثی عیاض، کتاب اکمال المعلم بفوائد کتاب مسلم است. این اثر کامل کننده ی کتاب المعلم تالیف مازری (مازر، سرزمین کوچکی در سیسیل است) (د ۵۳۶ ق) است که در شرح صحیح مسلم نوشته شده؛
[۳۴] ابن خلکان، شمس الدین، وفیات الاعیان، ج۴، ص۲۸۵.
و مشتمل بر زبده‌ای از دانش حدیث و چندین قسمت از فصول فقه است.
[۳۵] ابن خلدون، ابوزید عبدالرحمن، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۵۶۰.
مصحح این کتاب، در مقدمه ویژگی‌ها و امتیازات آن نسبت به صحیح مسلم را شمرده است.
[۳۶] شرح صحیح مسلم قاضی عیاض المسمی اکمال المعلم بفوائد مسلم، ص۲۴-۳۵.


۴.۲.۳ - آثار تاریخی

قاضی عیاض، در موضوعات تاریخی نیز چند اثر مهم تالیف کرده از جمله کتاب جامع التواریخ (التواریخ) می‌باشد و به قول ذهبی، فزون‌ترین تمام آثارش می‌باشد که در آن، اخبار ملوک‌ اندلس و مغرب را گردآوری نموده و همه جوانب اخبار سبته و علمای آن را بررسی کرده است.
[۳۷] ذهبی، شمس الدین، تاریخ الاسلام ذیل حوادث و وفیات سال ۵۴۴ قمری، ص۲۰۰. ذهبی، شمس الدین، تذکرة الحفاظ، ج۴، ص۹۷.
متاسفانه از این اثر چیزی باقی نمانده است.
از دیگر آثار تاریخی وی، کتاب تاریخ الکبیر است که هفت جلد بزرگ بوده و در آن برتری‌اش آشکار می‌شود.
[۳۸] مقری، احمد بن‌ محمد، ازهار الریاض فی اخبار عیاض، ج۱، ص۲۳.
او هم چنین کتاب الفنون السته فی اخبار سبته را در مورد شهر سبته نوشت و ابن خطیب، این اثر را از جمله منابع خویش بر شمرده است.
[۳۹] ابن خطیب، لسان الدین، الاحاطه فی اخبار غرناطه، ج۱، ص۸۳.

از دیگر کتب وی اخبار القرطبیین، در مورد علمای قرطبه و کتاب الغنیه است که آن را در ذکر استادانش تصنیف کرد. سایر آثار وی، بیش‌تر به موضوعات فقهی و حدیثی مربوط می‌شود که برای اطلاع از نام آنها، باید به منابع یاد شده مراجعه شود.


بنابر قول مشهور، قاضی عیاض در شب جمعه، نهم جمادی الآخر سال ۵۴۴ قمری، در مراکش درگذشت و در سال ۷۱۲ قمری محل قبر او در اغمات پیدا و قبه‌ای بر آن ساخته شد. در برخی منابع، اخباری مبنی بر قتل وی نقل شده؛ چنان که ذهبی معتقد است او با نیزه کشته شده است، زیرا عصمت ابن تومرت را انکار کرد.
[۴۰] ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۲۰، ص۲۱۷.
هم چنین گفته شده به جهت انکاری که وی، نسبت به دعوت غزالی و کتاب احیاء علوم الدین داشته به قتل رسید.
[۴۱] قاضی عیاض، ابوالفضل، مقدمه ترتیب المدارک، ص۲۲.
در منابع نزدیک به عصر مؤلف، اخباری از قتل وی نیامده و احتمالاً، مطالب مربوط به کشته شدن وی، از ساخته‌های منابع سده‌های بعد است.


۱. النووی، ابوزکریا محی الدین، تهذیب الاسماء و اللغات، ج۲، ص۳۵۷.
۲. ابن بشکوال، الصله، ج۲، ص۶۶۰.
۳. ابن ابار، ابوعبداللّه، المعجم فی اصحاب القاضی الامام ابوعلی الصدفی، ص۲۹۴. بردی، ابن تغری، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، ج۵، ص۲۸۵.
۴. ابن خطیب، لسان الدین، الاحاطه فی اخبار غرناطه، ج۴، ص۲۲۲-۲۲۳. مقری، احمد بن‌ محمد، ازهار الریاض فی اخبار عیاض، ج۳، ص۷.
۵. مقری، احمد بن‌ محمد، ازهار الریاض فی اخبار عیاض، ج۳، ص۶۲.
۶. مقری، احمد بن‌ محمد، ازهار الریاض فی اخبار عیاض، ج۳، ص۱۵۱.
۷. ابن خطیب، لسان الدین، الاحاطه فی اخبار غرناطه، ج۴، ص۲۲۳-۲۲۴. الضبی، بغیة الملتمس، ج۲، ص۵۷۲. ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۲۰، ص۲۱۲.
۸. مقری، احمد بن‌ محمد، ازهار الریاض فی اخبار عیاض، ج۳، ص۱۶۲-۱۶۷.
۹. مقری، احمد بن‌ محمد، ازهار الریاض فی اخبار عیاض، ج۳، ص۲۸۱-۲۸۲.
۱۰. ابن ابار، ابوعبداللّه، المعجم فی اصحاب القاضی الامام ابوعلی الصدفی، ص۲۹۵.
۱۱. مقری، احمد بن‌ محمد، ازهار الریاض فی اخبار عیاض، ج۳، ص۱۰. قاضی عیاض، ابوالفضل، مقدمه ی ترتیب المدارک، ص۱۹.
۱۲. ابن خلدون، ابوزید عبدالرحمن، تاریخ ابن خلدون، ج۶، ص۳۰۷.
۱۳. عنان، محمد بن عبداللّه، تاریخ دولت اسلام در‌اندلس، ج۳، ص۲۷۷.
۱۴. ابن خطیب، لسان الدین، الاحاطه فی اخبار غرناطه، ج۴، ص۲۲۳. قاضی عیاض، ابوالفضل، مقدمه ی ترتیب المدارک، ص۲۲-۲۳.
۱۵. ابن خلکان، شمس الدین، وفیات الاعیان، ج۳، ص۴۸۳.
۱۶. قاضی عیاض، ابوالفضل، مقدمه الشفا، ص۹.
۱۷. ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب، ج۴، ص۱۳۹.
۱۸. ابن ابار، ابوعبداللّه، تحفة القادم، ص۱۱۸. ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۲۰، ص۲۱۶. ذهبی، شمس الدین، تذکرة الحفاظ، ص۹۸. ابن خلکان، شمس الدین، وفیات الاعیان، ج۳، ص۴۸۴. بردی، ابن تغری، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، ج۵، ص۲۸۶.
۱۹. ابن خطیب، لسان الدین، الاحاطه فی اخبار غرناطه، ج۴، ص۲۲۵. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۳۶۸. یافعی، عبداللّه، مرآة الجنان، ج۳، ص۲۱۶. حنبلی، ابن عماد، شذرات الذهب، ج۴، ص۱۳۸.
۲۰. مقری، احمد بن‌ محمد، نفخ الطیب، ج۲، ص۵۲-۵۳. مقری، احمد بن‌ محمد، نفخ الطیب، ج۲، ص۷۱.
۲۱. ابن خطیب، لسان الدین، الاحاطه فی اخبار غرناطه، ج۴، ص۲۲۶-۲۲۸.
۲۲. ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۲۰، ص۲۱۶.
۲۳. قاضی عیاض، ابوالفضل، مقدمه الشفا، ص۱۱.
۲۴. ابن خطیب، لسان الدین، الاحاطه فی اخبار غرناطه، ج۴، ص۲۰۰.
۲۵. حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله، کشف الظنون، ج۲، ص۱۰۵۲.
۲۶. ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۲۰، ص۲۱۶.
۲۷. ابن خطیب، لسان الدین، الاحاطه فی اخبار غرناطه، ج۳، ص۴۴۹-۴۵۰.
۲۸. ابن ابار، ابوعبداللّه، المنتخب من کتاب تحفة القادم، ص۸۵. ابن ابار، ابوعبداللّه، تحفة القادم، ص۴۴.
۲۹. مقری، احمد بن‌ محمد، ازهار الریاض فی اخبار عیاض، ج۹، ص۱۷.
۳۰. ابن خطیب، لسان الدین، الاحاطه فی اخبار غرناطه، ج۳، ص۱۲۷.
۳۱. ذهبی، شمس الدین، تاریخ الاسلام ذیل حوادث و وفیات سال ۵۴۴ قمری، ص۲۰۰.
۳۲. ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۲۰، ص۲۱۴.
۳۳. ابن ابار، ابوعبداللّه، المعجم فی اصحاب الامام ابوعلی الصدفی، ص۲۹۶. ابن خطیب، لسان الدین، الاحاطه فی اخبار غرناطه، ج۴، ص۲۲۸.
۳۴. ابن خلکان، شمس الدین، وفیات الاعیان، ج۴، ص۲۸۵.
۳۵. ابن خلدون، ابوزید عبدالرحمن، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۵۶۰.
۳۶. شرح صحیح مسلم قاضی عیاض المسمی اکمال المعلم بفوائد مسلم، ص۲۴-۳۵.
۳۷. ذهبی، شمس الدین، تاریخ الاسلام ذیل حوادث و وفیات سال ۵۴۴ قمری، ص۲۰۰. ذهبی، شمس الدین، تذکرة الحفاظ، ج۴، ص۹۷.
۳۸. مقری، احمد بن‌ محمد، ازهار الریاض فی اخبار عیاض، ج۱، ص۲۳.
۳۹. ابن خطیب، لسان الدین، الاحاطه فی اخبار غرناطه، ج۱، ص۸۳.
۴۰. ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۲۰، ص۲۱۷.
۴۱. قاضی عیاض، ابوالفضل، مقدمه ترتیب المدارک، ص۲۲.



پایگاه اطلاع رسانی حوزه، گنجینه معارف، برگرفته از مقاله «قاضی عیاض و کتاب الشفاء»، تاریخ بازیابی.    



جعبه ابزار