محمد بن عبدالوهاب و پیراونش از منظر اهلسنت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
با ظهور دعوت
محمد بن عبدالوهاب که بر خلاف عقاید
مسلمانان بود، مخالفین این دعوت در بین اقشار مختلف جامعه بهپاخواسته و کار محمد بن عبدالوهاب را بدعتی دانستند که در درون
اسلام به وجود آمده است که باید آن را هرچه سریعتر از ریشه سوزاند تا اسلام و دین مردم از آسیب جدی نگاه داشته شوند. مهمترین گروهی که افکار، عقاید و کردار محمد بن عبدالوهاب را در
جامعه اسلامی به نقد کشیده و با او به مخالفت برخواستند، علماء بودند. در این
مقاله سعی شده است تا دیدگاههای علمای
اهلسنت درباره محمد بن عبدالوهاب و پیروان او یعنی وهابیت ذکر شود، تا مشخص شود که
وهابیت در بین اهلسنت هیچ جایگاهی نداشته و ندارند و عقاید آنها بر خلافت عقاید اهلسنت میباشد.
۱.
زینی دحلان: همچنانکه مشایخ
محمد بن عبدالوهاب گفتهاند او گمراه میشود و فتنه وهابیان بزرگترین فتنه در
اسلام بود.
۲.
سلیمان بن عبدالوهاب: محمد بن عبدالوهاب تمام مسمانان را
کافر میدانست و او دارای عقاید فاسدی بود.
۳.
شیخ محمد بن عبدالله بن فیروز حنبلی: در ایجاد نطفه محمد بن عبدالوهاب
شیطان شریک بود.
۴.
شیخ انورشاه کشمیری حنفی: محمد بن عبدالوهاب مردی کودن و بی سواد بود.
۵. علاّمه
ابنعابدین حنفی: پیروان محمد بن عبد الوهاب
خوارج زمان ما هستند.
۶.
خلیل احمد سهارنپوری حنفی: محمد بن عبدالوهاب و پیروانش از خوارجند.
۷.
نعیمالدین مرادآبادی: محمد ابن عبدالوهاب از عوامل گمراهی مردم در شرق و غرب عالم و از خوارج ملحد بود.
۸. شیخ
الازهر دکتر
احمد طیب: سلفیها خوارج زمان هستند.
۹. مولوی
عبدالرحمان سربازی:
وهابیت خوارجی هستند که فقط خود را
مسلمان دانسته و دیگران را مسلمان نمیدانند.
۱۰. شیخ
احمد بن محمد بن صدیق غماری: شیطان نجدی (محمد بن عبدالوهاب) مذهبش
باطل است.
۱۱. شیخ
عبدالله هروی: محمد بن عبدالوهاب با افکار التقاطی خود،
بدعت ابنتیمیه را زنده کرد.
۱۲. شیخ
محمد بن عبدالله نجدی: شعلههای شرارت دعوت محمد بن عبدالوهاب تمام عالم را فرار گرفت.
۱۳. علامه
شروانی: پیروان ابن تیمیه مشهور به وهابیت، فرقه گمراه هستند.
۱۴.
محمد عبده: وهابیت گروه متحجر و تنگنظری هستند که به اصول بیتوجهند.
۱۵. شیخ
احمد صاوی مالکی: وهابیت خوارجی هستند که کتاب و
سنت را تحریف کرده و خون مسمانان را
حلال میدانند.
۱۶. شیخ
ابراهیم بن عثمان سمنودی: ریشه وهابیت به قومی از جاهلان اعراب بر میگردد که رئیسشان فردی گمراه با عقاید باطل است.
۱۷. شیخ
احمد رضا قادری حنفی: وهابیت نجسهایی هستند که نجاسات تمام گمراهان را خوردهاند.
۱۸. علامه
صدقی زهاوی: محمد بن عبد الوهاب عقیده باطلی داشت که فتنهاش عالمگیر شده و او علاقه به مطالعه اخبار مدعیان
نبوت داشت.
۱۹.
نضال بن عبدالله آله رشی: وهابیت اهل
بدعت از
حشویه هستند.
۲۰. شیخ
محمد بن سلیمان کردی: محمد بن عبدالوهاب به
کفر نزدیک و از راه
ایمان منحرف شده است و
دروغگو در لباس
مذهب حنبلی است.
زینی دحلان میگوید: همچنانکه مشایخ محمد بن عبدالوهاب گفتهاند او گمراه میشود و فتنه وهابیان بزرگترین فتنه در اسلام بود
زینی دحلان شیخ اسلام
مسجد حرام و مفتی
مکه بود. وی در کتاب
فتنة الوهابیه پیش بینی اساتید محمد بن عبدالوهاب درباره گمراهی او را ذکر کرده و در ادامه گوید او طبق این پیشبینی گمراه نیز شد. وی گوید:
وکان کثیر من مشایخ ابن عبدالوهاب بالمدینة یقولون سیضل هذا او یضل الله به من ابعده واشقاه فکان الامر کذلک
بسیاری از مشایخ و اساتید پسر عبدالوهاب در مدینه میگفتند: این به زودی گمراه خواهد شد، یا خدا او را گمراه خواهد ساخت و همین طور نیز شد.
![userfiles_file_02]()
وی همچنین در کتاب دیگرش درباره محمد بن عبدالوهاب چنین مینویسد که او مسلمانان قبل خود را کافر میدانست و از مسلمانان نیز این اعتراف را میگرفت که قبل از ورود به آئین وهابیت باید اول به کفر خود شهادت بدهند. بعد وارد دین جدید او شوند. وی در این باره میگوید:
اذا اراد احد ان یتبعهم علی دینهم طوعا او کرها، یامرونه بالاتیان بالشهادتین اولاثم یقولون له اشهد علی نفسک انک کنت کافراو اشهد علی والدیک انهما ماتا کافرین و اشهد علی فلان و فلان انه کان کافرا و یسمون له جماعة من اکابر العلماء الماضین، فان شهدوا بذلک قبلوهم و الا امروا بقتلهم و کانوا یصرحون بتکفیر الامة من منذ ستمائة سنة. و اول من صرح بذلک محمد بن عبدالوهاب، فتبعوه فی ذلک. و اذا دخل انسان فی دینه و کان قد حجّ حجة الاسلام قبل ذلک یقولون له: حجّ ثانیاً؛ فانّ حجتک الاولی فعلتها و انت مشرک فلاتسقط عنک الحجّ. ویسمون من اتبعهم من الخارج المهاجرین و من کان من اهل بلدهم یسمونهم الانصار
هر کس که میخواست وارد دین محمد بن عبد الوهاب شود، محمد بن عبد الوهاب دستور میداد که
شهادت بدهد بر این که قبلا کافر بوده و شهادت بدهد که پدر و مادرش در حال کفر از دنیا رفتهاند و شهادت بدهد که فلان عالم و فلان عالم، به حال کفر از دنیا رفتهاند. و بسیاری از بزرگان علمای گذشته را نام میبرد اگر آن شخص این شهادات را میگفت، از او قبول میکرد و الا او را میکشت. . آنان تصریح به تکفیر امت از ششصد سال پیش میکنند، و اول کسی که تصریح به این مطلب نمود محمد بن عبدالوهاب است، و دیگران از او در این امر متابعت کردند. و اگر کسی به دین او وارد میشد در حالی که قبل از آن
حج بجای آورده بود به او میگفتند: دوباره حج بجای آور؛ چرا که حج اولی که بجای آوردهای در حال
شرک بوده و حجّ از تو ساقط نمیگردد. و پیروانشان را اگر از مناطق دیگر بودند به مهاجرین و اگر از شهر خودشان بود به عنوان انصار نامگذاری میکرد.
وی در ادامه درباره عدم اعتنای محمد بن عبدالوهاب به کتب دینی و قتل مخالفانش مینویسد:
انه کان یکتب الی عماله الذین هم من اجل الجاهلین اجتهدوا بحسب فهمکم وانظروا واحکموا بماترونه مناسبا لهذا الدین ولا تلتفتوا لهذهالکتب فان فیها الحق والباطل وقتل کثیرا من العلماء والصالحین وعوام المسلمین لکونهم لم یوافقوه علی ما ابتدعه
محمد بن عبد الوهاب به عمال نادان خود دستور داده بود که برطبق فهم خود
اجتهاد کرده و حکم کنند و به کتب اعتماد نکنند زیرا
حق و
باطل در آن کتب وجود دارد و علماء و صالحین و عوام مسمانان را بخاظر مخالفت با او کشت.
![userfiles_file_03.jpg]()
زینی دحلان در کتاب دیگرش وجود وهابیت را فتنهای میداند که در اسلام ظاهر گشت او مینویسد:
ابتداء فتنة الوهابیة مع الرد علیهم بمایبطل ما ابتدعوه سنة۱۲۰۵
و فی هذه السنة کان ابتداء الحرب و القتال بین مولانا الشریف غالبو طائفة الوهابیة التابعین لمحمد ابن عبدالوهاب فیعقیدتها لتیکفر بها المسلمین و ینبغی قبل ذکر المحاربة و القتال ذکر ابتداء امرهم و حقیقة حالهم فانفتنتهم من اعظم الفتن التی ظهرت فی الاسلام
حقیقت حال وهابیان این است که فتنهی آنها از بزرگترین فتنهای بود که در اسلام پدیدار شد.
![userfiles_file_03-(1).jpg]()
در کتاب
حلیه البشر درباره شخصیت او آمده است:
فرید العصر والاوان، علی الهمة عظیم الشان، علم العلماء الاعلام، وملجا السادة الکرام، عمدة الافاضل، ونخبة ذوی الشمائل،
او یگانه روزگار و دارای همت بلند و مقام با عظمت و علمی برای علمای بزرگ، پناهگاه سادات با کرامت و فضلاء بود.
سلیمان بن عبدالوهاب میگوید: لازمه قول محمد بن عبدالوهاب این است که تمام مسمانان کافر هستند.
وی برادر محمد بن عبدالوهاب و نخستین کسی بود که در ردّ عقاید محمد بن عبد الوهاب کتاب نوشت. او
فقیه حنبلی و از قضات
حریمله بشمار میرفت. سلیمان بن عبدالوهاب معتقد بود که برادرش محمد بن عبدالوهاب همه را کافر میدانست. وی در این خصوص گوید:
انّ هذه الامور حدثت من قبل زمن الامام احمد فی زمان ائمة الاسلام وانکرها من انکرها منهم ولا زالت حتی ملات بلاد الاسلام کلّها وفعلت هذه الافاعیل کلّها التی تکفّرون بها، ولم یرو عن احد من ائمة المسلمین انّهم کفّروا بذلک، ولا قالوا: هؤلاء مرتدّون، ولا امروا بجهادهم، ولا سمّوا بلاد المسلمین بلاد شرک وحرب، کما قلتم انتم بل کفّرتم من لم یکفّر بهذه الافاعیل، وان لم یفعلهاایظنّون انّ هذه الامور من الوسائط التی فی العبارة الذی یکفّر فاعلها اجماعاً، وتمضی قرون الائمة من ثمان مائة عامّ ومع هذا لم یرو عن عالم من علماء المسلمین انّها کفر بل ما یظنّ هذاعاقل بل واللّه لازم قولکم: انّ جمیع الامّة بعد زمان الامام احمد رحمه الله تعالی، علماؤها، وامراؤها، وعامّتها، کلّهم کفّار، مرتدون، فانّا للّه وانّا الیه راجعون، وا غوثاه الی اللّه ثمّ وا غوثاه، ام تقولون ـ کما یقول بعض عامّتکم ـ انّ الحجّة ما قامت الاّ بکم، والاّ قبلکم لم یعرف دین الاسلام
این امور (توسل به
پیامبر گرامی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که تو موجب
شرک و کفر مسلمانان میدانی) قبل از
احمد حنبل و در زمان پیشوایان اهلسنت هم مطرح بود. جمعی آن را انکار کردند ولی هیچ یک از پیشوایان اسلام روایت نشده است که مرتکبین این اعمال را کافر و
مرتد دانسته باشند، و دستور
جهاد با آنها داده باشند، و بلاد مسلمانان را به همان گونه که تو میگویی، بلاد شرک و یا
دار الحرب (جهاد) نامیده باشند، بلکه تو کسانی را که متوسلین به پیامبر گرامی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را تکفیر نکند نیز، کافر میدانی، گر چه خود به آن حضرت توسل نجویند
تو گمان میبری که علمای اسلام اتفاق نظر دارند که واسطه قرار دادن پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نزد خدا، موجب
کفر میشود، اینک هشتصد سال از زمان
ائمه اربعه میگذرد، از هیچ عالمی از علمای اسلام نقل نشده است که این امور را کفر دانسته باشند.
بخدا سوگند که لازمه سخن تواین است که تمام امت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بعد از زمان احمد حنبل، چه علما و چه امرا و چه عامه مردم، همه کافر و مرتدّ هستند. (اِنَّا لِلَّهِ وَ اِنَّآ اِلَیْهِ رَ جِعُونَ)!
واغوثاه! و هزاران فریاد از این سخنای شما. و یا بر این خیال هستید ـ همانگونه که برخی از عوام شما به زبان میآورد: قبل از شما کسی دین
اسلام را نشناخته است و اسلام راستین توسط شماها معرفی میشود.
وی همچنین در جای دیگر از کتابش عقاید وهابیان را از مفاهیم باطلی میداند که کلام خدا و رسول را بر آن عقاید فاسد خود حمل میکنند. او مینویسد:
وحملتم کلام الله تعالی و رسوله صلی الله علیه وسلم و کلام اهل العلم رحمهم الله علی مفاهیمکم الفاسدة فانا لله وانا الیه راجعون
![userfiles_file_03(2).jpg]()
شیخ
محمد بن عبدالله بن فیروز حنبلی میگوید: در ایجاد نطفه محمد بن عبدالوهاب شیطان شریک بود.
عبد العزیز بن محمدبن علی العبد اللطیف نویسنده وهابی درکتاب دعاوی المناوئین که در حقیقت برای دفاع از محمد بن عبدالوهاب نوشته است، در بخشی که به معرفی مخالفان محمد ابن عبدالوهاب میپردازد به معرفی شیخ محمد بن عبدالله بن فیروز حنبلی پرداخته و سخن ایشان را در باره محمد بن عبدالوهاب این چنین نقل میکند:
بل لعل الشیخ - یعنی عبد الوهاب- غفل عن مواقعة امه -یعنی محمد بن عبد الوهاب -فسبقه الشیطان الیها فکان ابا لهذا المارد
بلکه اینگونه بوده که شیخ -یعنی عبدالوهاب-در موقع وارد شدن بر مادرش- مادر محمد ابن عبدالوهاب- غافل شده و شیطان بر او سبقت گرفت، بنابراین شیطان پدر این گردنکش بوده است.
![userfiles_file_03(3).jpg]()
صاحب کتاب
السحب الوائله درباره شخصیت او بعد از اینکه او را به بزرگی توصیف میکند، گوید:
بالجمله فقد کانفی الحفظ آیه باهرة متوقد الذکاء کان العلوم نصب عینهاخذ الحدیث عن العلماء
او در حفظ نشانهای آشکار و باهوشی زیرک بود که گویا علوم نصب العین او بود.
![userfiles_file_01(6).jpg]()
شیخ
انورشاه کشمیری حنفی میگوید: محمد بن عبدالوهاب مردی کودن و بی سواد بود
شیخ انورشاه کشمیری حنفی که از بزرگان علماء
هند میباشد و از او به محدث کبیر یاد میکنند، در شرحشان بر
صحیح بخاری به نام «
فیض الباری شرح صحیح بخاری» درباره محمد بن عبدالوهاب میگوید:
اما محمد بن عبد الوهاب النجدی فانه کان رجلاً بلدیاً قلیل العلم، فانه یتسارع الی الحکم بالکفر ولاینبغی ان یقتحم فی هذا الوادی الّا من یکون متیقظاً متقیناً عارفاً بوجوه الکفر واسبابه.
اما محمد بن عبدالوهاب نجدی مردی کودن و کم عقل بود و در صدور فتوای کفر شتاب میکرد در حالی که شایسته نیست کسی وارد این وادی شود، مگر کسی که اهل دقت و
باتقوا باشد و انواع کفر و اسباب آن را به بلد باشد.
![userfiles_file_03(4).jpg]()
در مقدمه همین کتاب مطالبی درباره اقوال علماء درباره شخصیه شاه انور ذکر شده است که به چند مورد اشاره میکنیم:
شیخ
تهانوی درباره او گوید: و عندی وجود الشیخ محمد انورالکشمیری من الدلائل علی ان الاسلام دین سماوی حق
وجود شیخ انور از نشانههایی است که اسلام دین آسمانی و حقی است
همچنین
کفایتالله دهلوی مفتی دیار هند گوید: کان امة، اماما مقداما انه لم یمت ولکنه مات العلم و العلماء
شاه انور یک امت بود او امام دلیری است که او نمرد بلکه با مرگ او علم و علماء مردند.
با توجه به این سخن این عالم بزرگ حنفی، وهابیان پاسخ بدهند که آیا پیروی از محمد بن عبدالوهاب که شخصی بی سواد و کم عقل است، نشانه بی عقلی نیست؟
علاّمه
ابنعابدین میگوید: پیروان محمد بن عبد الوهاب خوارج زمان ما هستند. وی درکتاب
ردّ المحتار در باب البغاة وقتی که درباره حکم
باغی و
خوارج بحث میکند، چند جمله تحت عنوان مطلبی درباره پیروان عبدالوهاب، مینویسد:
کما وقع فی زماننا فی اتباع عبد الوهاب الذین خرجوا من نجد وتغلبوا علیالحرمین وکانوا ینتحلون مذهب الحنابلة لکنهم اعتقدوا انهم هم المسلمون وان من خالف اعتقادهم مشرکون واستباحوا بذلک قتل اهل السنة وقتل علمائهم حتی کسر الله تعالی شوکتهم وخرب بلادهم وظفر بهم عساکر المسلمین عام ثلاث وثلاثین ومائتین والف
چنانکه (معنای خوارج) در زمان ما در مورد پیروان عبدالوهاب واقع شده است، که از منطقه
نجد خروج کردند و بر حرمین (
مکه و
مدینه) استیلا پیدا نمودند. آنان (وهّابیها) تابع
مذهب حنبلی بودند، ولی اعتقاد پیدا کردند، که فقط خودشان مسلمان هستند و هر که مخالف عقیدهاشان باشد
مشرک است، و آنگاه با چنین عقیدهای، قتل و کُشتار
اهلسنت و علمای اهلسنت را
مباح شمردند، تا آنکه
خداوند متعال شوکت آنان را شکست و شهرهایشان را ویران نمود و سپاه مسلمانان در سال ۱۲۳۳ ه. ق. بر آنان پیروز شد...
آلوسی درباره او گوید: افقه المعاصرین ابن عابدین
او از فقیهترین معاصرین بود.
بغدادی نیز او را مفتی و علامه معرفی کرده و گوید: المفتی العلامة الشهیر بابن عابدین.
خلیل احمد سهارنپوری حنفی میگوید: محمد بن عبدالوهاب و پیروانش از خوارجند.
هنگامی از علمای
مذاهب اربعه در
حجاز از علمای
دیوبند سؤال کردند که آیا شما وهابی هستید یا سنی؟ بدین منظور ۲۴ پرسش اعتقادی را برای آنان طرح کردند. سهارنپوری عالم بزرگ دیوبند به این پرسشها پاسخ داد و نوشت که ما اهلسنت و جماعتیم و در برخی موارد، با آنچه در نامههای شما از عقاید وهابیت شمرده شده است، مخالفیم.
ایشان این جوابیه را به امضای علمای هند رساند و به حجاز فرستاد و پس از دریافت آن، علمای اهلسنت چهار مذهب در
عربستان،
الازهر مصر،
سوریه و
عراق بر آن صحه گذاشتند و تایید کردند که این مطالب به نام کتاب
المُهَنّد علی المُفَنّد یا عقاید علماء دیوبند چاپ شده است.
از خلیل احمد سهارنپوری دررابطه با محمد بن عبد الوهاب سؤال شد که وی نظر خود را چنین اعلام میکنند:
الجواب: الحکم عندنا فیهم ما قال صاحبُ الدر المختار (۴-۲۶۲ ایجایم سعید): و خوارج
حکم آنان (پیروان محمد بن عبد الوهاب) نزد ما همان حکم نویسنده کتاب (الدر المختار) است که گفته: آنها خوارج هستند.
![userfiles_file_04(2).jpg]()
شیخ
محمد نعیمالدین مرادآبادی میگوید: محمد ابن عبدالوهاب ازعوامل گمراهی مردم در شرق و غرب عالم و از خوارج ملحد است
وی در کتابشان
التحقیقات لدفع التلبیسات در معرفی دلایل گمراهی مردم مینویسند:
وکان الناس علی العقیدة الحقه من الشرق والغرب حتی خرج رجل من نجد العرب وهو محمد بن عبدالوهاب الذی من ضلالة واضحة استحق العذاب.... فلاشک انه کان من الخوارج الملحدین....
مردم در شرق وغرب عالم بر عقیده صحیح بودند تا اینکه مردی از منطقه
نجد عربی که محمد ابن عبدالوهاب بود خروج کرد، هم او که به خاطر گمراهی آشکارش مستحق عذاب الهی است.
وی در ادامه به کلام ابنعابدین اشاره کرده است که محمد بن عبدالوهاب و پیروانش را از خوارج دانسته است.
![userfiles_file_02(8).jpg]()
شیخ الازهر دکتر احمد طیب میگوید: سلفیها خوارج زمان هستند.
شیخ الازهر مصر، وهابیون را خوارج زمان توصیف کرد و نسبت به مخدوش شدن
اسلام توسط آنان هشدار داد. به گزارش روزنامههای عربی احمد طیب شیخ الازهر مصر در جمع دانشجویان این دانشگاه، نسبت به اقدامات
وهابیت هشدار داد و گفت: وهابیون خوارج زمان هستند و تلاش میکنند تا اسلام معتدل را خدشه دار سازند.
وی تعرض اماکن مقدس توسط گروههای وهابی
مصر را به شدت محکوم کرد و افزود: حمله وهابیون به ضریح و بارگاههای اولیای خدا که در روزهای گذشته (در تاریخ۵/۴/۲۰۱۱میلادی و۱/۵/۱۴۳۲هجری) انجام گرفت با آموزههای اسلامی مغایرت دارد و هر که این عمل را انجام دهد از اسلام ناب فاصله گرفته است.
احمد الطیب تصریح کرد: دانشگاه الازهر قرنهاست کهاندیشههای اعتدال را به همراه دارد ولی سلفیگرایان تلاش میکنند تا ایناندیشه را از الازهر سلب کنند و همگان باید نسبت به این اقدامات هوشیار باشند.
![userfiles_file_02(9).jpg]()
مولوی
عبدالرحمان سربازی میگوید: وهابیت خوارجی هستند که فقط خود را مسلمان دانسته و دیگران را مسلمان نمیدانند.
مولوی سربازی مؤسس
حوزه علمیه چابهار و
امام جمعه چابهار بعد از اشاره به سخنان ابن عابدین درباره اینکه وهابیان خوارج هستند، به این نکته پرداخته است که وهابیت فقط خود را مسلمان دانسته و دیگران را مسلمان نمیدانند.
جهت اطلاع به این آدرس
رجوع کنید:
شیخ
احمد بن محمد بن صدیق غماری میگوید: شیطان نجدی مذهبش باطل بود.
وی در کتاب
الجواب المفید للسائل المستفید ضمن معرفی و افشای ماهیت
ابنتیمیه، محمد بن عبد الوهاب را شیطانی میداند که دارای مذهبی باطل است که از افکار ابن تیمیه نشات گرفته است. وی در این خصوص گوید:
و یکفیکان قرن الشیطان النجدی، واتباعه، ومذهبه الفاسد ولید افکار ابنتیمیة و اقواله
و همین کفایت میکند که شیطان نجدی (محمدبن عبد الوهاب) و پیروانش و مذهب فاسدشان زائیده افکار و سخنان ابنتیمیه هستند.
![userfiles_file_02(10).jpg]()
شیخ
عبدالله هروی میگوید: محمد بن عبدالوهاب با افکار مخلوطش،
بدعت ابنتیمیه را زنده کرد.
وی وقتی که میخواهد محمد بن عبد الوهاب را معرفی کند، افکار او را بدعتی میداند که از ابنتیمیه گرفته است، وی این چنین میگوید:
... و قدظهر بدعوة ممزوجة بافکار منهزعم انّها من الکتاب و السنة، واخذ بدع تقی الدین احمدبن تیمیة فاحیاها؛ و هی تحریم التوسل بالنبی و تحریم السفر لزیارة قبر الرسول و غیره من الانبیاء و الصالحین بقصد الدعاء هناک رجاء الاجابة من الله، و تکفیر من ینادی بهذا اللفظ: یا رسول الله او یا محمّد.......
او با دعوتی ظهور کرد که با افکاری مخلوط بود که گمان میکرد از
قرآن و
سنت است. او کسی بود که بدعتهای تقیالدین احمد بن تیمیه را گرفته و آنها را احیا نمود؛ از قبیل تحریم توسل به
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و تحریم
سفر به جهت زیارت
قبر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و غیر او از انبیاء و صالحان به قصد دعا در آن مکان به امید اجابت از جانب خدا، و تکفیر کسی که این گونه ندا میدهد: ای رسول خدا! ای محمّد....
![userfiles_file_03(6).jpg]()
شیخ
محمد بن عبدالله نجدی میگوید: شعلههای شرارت دعوت محمدبن عبدالوهاب تمام عالم را فرار گرفت.
وی از مفتیان
مکه و معاصر با محمد بن عبد الوهاب بشمار میرفت او درباره محمد بن عبدالوهاب مینویسد:
و هو والد محمّد صاحب الدعوةالتی انتشر شررها فی الافاق، لکن بینهما تباین مع ان محمدًا لم یتظاهر بالدعوة الا بعد موت والده، واخبرنی بعض من لقیته عن بعض اهل العلم عمّن عاصر الشیخ عبد الوهاب هذا انه کان غضبان علی ولده محمد لکونه لم یرض ان یشتغل بالفقه کاسلافه واهل جهته ویتفرس فیه ان یحدث منه امر، فکان یقول للناس: یا ما ترون من محمد من الشر، فقدّر الله ان صار ما صار، وکذلک ابنه سلیمان اخو الشیخ محمد کان منافیا له فی دعوته ورد علیه ردًا جیدا بالآیات والآثار لکون المردود علیه لا یقبل سواهما ولا یلتفت الی کلام عالم متقدمًا او متاخرا کائنا من کان غیر الشیخ تقی الدین بن تیمیة وتلمیذه ابن القیم فانه یری کلامهما نصّا لا یقبل التاویل ویصول به علی الناس وان کان کلامهما علی غیر ما یفهم، وسمی الشیخ سلیمان رده علی اخیه "فصل الخطاب فی الرد علی محمّد بن عبد الوهاب" وسلّمه الله من شرّه ومکره مع تلک الصولة الهائلة التی ارعبت الاباعد، فانه کان اذا باینه احد ورد علیه ولم یقدر علی قتله مجاهرة یرسل الیه من یغتاله فی فراشه او فی السوق لیلا لقوله بتکفیر من خالفه واستحلاله قتله، وقیل ان مجنونًا کان فی بلدة ومن عادته ان یضرب من واجهه ولو بالسلاح، فامر محمدٌ ان یعطی سیفًا ویدخل علی اخیه الشیخ سلیمان وهو فی المسجد وحده، فادخل علیه فلما رءاه الشیخ سلیمان خاف منه فرمی المجنون السیف من یده وصار یقول: یا سلیمان لا تخف انک من الآمنین ویکررها مرارا، ولا شک ان هذه من الکرامات
او پدر محمد صاحب دعوتی است که شعلههای شرارت آن تمام عالم را فرا گرفت، ولی بین پدر و پسر اختلاف بود، با این که محمد بعد از مرگ پدرش دعوت خود را آشکار نمود؛ اما برخی از اهل علم به من خبر دادهاند که پدر محمد بر فرزندش غضبناک بود؛ زیرا راضی نبود که او همانند پیشینیان و اقوامش مشغول به درس
فقه شود و به زیرکی در مورد وی فهمیده بود که بدعت و انحرافی از او سر میزند، لذا به مردم میگفت: به زودی از شرّی مشاهده میکنید، و خداوند آنچه را که باید بشود مقدّر ساخت.
و نیز فرزندش سلیمان، برادر شیخ محمد با دعوتش مخالف بود و کتاب خوبی را که از
آیات و
روایات استفاده کرد بود در ردّ او نوشت. زیرا او تنها آیات و روایات را قبول میکرد و به کلام مقدّمین و متاخّرین هیچ توجهی نمیکرد، و تنها برای کلام تقی الدین ابن تیمیه و شاگردش
ابنقیم ارزش قائل بود؛ زیرا کلام آن دو را نصی میدانست که هرگز تاویل نمیپذیرد، و با کلام آن دو بر مردم حمله میکرد، گرچه کلام آن دو بر خلاف آن چیزی باشد که فهمیده میشود.
شیخ سلیمان ردیهای که بر ضد برادرش نوشته بود را (
فصل الخطاب فی الرد علی محمد ببن عبدالوهاب) نام نهاد، و خداوند او را از شرّ برادرش با آن هیبت ترسناکی که داشت و حتی افراد اجنبی را هم ترسانده بود، سالم نگاه داشت.
او کسی بود که هر گاه شخصی با او به مخالفت بر میخاست یا در رد او کتابی مینوشت و قدرت نداشت او را آشکارا به قتل برساند، شخصی را میفرستاد تا او را در رختخوابش به قتل برساند یا شبانه او را در بازار ترور کند، چرا که او مخالفانش را
تکفیر کرده و کشتن آنان را
حلال میدانست.
گفته شده که دیوانهای در شهری بود و عادت داشت که با هرکه روبرو میشد به صورش میکوبید گرچه با
اسلحه باشد. محمد روزی به او شمشیری داده و دستور داد تا بر برادرش سلیمان که در
مسجد تنها بود وارد شود، او را داخل مسجد کرد و چون شیخ سلیمان آن دیوانه را دید از او ترسید. در آن هنگام او شمشیر را از دستش انداخت و شروع به صحبت کرد که ای سلیمان! تو در امانی، و این کلام را تکرار نمود. و شکی نیست که این قصه از کرامات او به شمار میآید.
![userfiles_file_03(7).jpg]()
شیخ
یوسف دجوی مفتی مصر میگوید: ابنتیمیه و محمد بن عبدالوهاب موحدان را مشرک میدانستند.
وی درباره انحرافات ابنتیمیه و محمد بن عبدالوهاب میگوید:
فاننا لم نسمع اناحداً سمی المشرکین موحدین غیر ابن تیمیة و ابن عبدالوهاب
من هرگز نشنیدهام کسی بر موحدین نام مشرک را بگذارد غیر از ابنتیمیه و محمد بن عبدالوهاب.
![userfiles_file_02(13).jpg]()
علامه شروانی میگوید: پیروان ابنتیمیه مشهور به وهابیه فرقه گمراه هستند.
وی در حاشیه
تحفة المحتاج بشرح المنهاج درباره وهابیت گوید:
(قوله والمنازع الخ) وهو ابن تیمیة ومن تبعه من الفرقة الضالة المشهورة فی زماننا بالوهابیة خذلهم الله تعالی
اینکه میگوید (مخالف - الی آخر جمله) منظور از مخالف در این سخن ابنتیمیه و پیروان او هستند که فرقهای گمراه بوده و در این زمان مشهور به وهابیه هستند،
خداوند ذلیلشان کند.
![userfiles_file_02(14).jpg]()
محمد عبده میگوید: وهابیت گروه متحجر و تنگنظری هستند که به اصول بی توجهند.
شیخ محمد عبده آنجا که به معرفی منکرین
تقلید از
مذاهب اربعه پرداخته است، با اشاره به وهابیت میگوید:
الهم الا فئة زعمت انها نفضت غبار التقلید، وازالت الحجب التی کانت تحول بینها وبین النظر فی آیات القرآن ومتون الاحادیث، لتفهم احکام الله منها، ولکن هذه الفئة اضیق عطناً و احرج صدراً من المقلدین.... . فانها تری وجوب الاخذ بما یفهم من لفظ الوارد و التقید به بدون التفات الی ما تقتضیه الاصول التی قام علیها الدین... فلم یکونوا لعلم اولیاء و لا للمدنیة السلیمة احباء
گروهی فکر میکنند که غبار تقلید را زدوده و حجابهای بین خود و تدبر در
نص قرآن و متون احادیث را کنار زدهاند. لکن این گروه از مقلیدین تنگنظرتر و مرتجعتر هستند. آنها قائل به وجوب اعمال ظاهری الفاظ هستند بدون اینکه به اصولی که
دین بر آنها قرار گرفته التفاتی نمایند. آنها نه دوستدار
علم هستند و نه همراه مدنیت و تمدن سالم.
وی در پاورقی کتاب، مراد خود از این افراد را این چنین بیان میکنند:
یعنی بهذه الفئة اهل الحدیث ومن یسمون الوهابیة
منظورم از این عده، اهل حدیث و کسانی هستند که وهابیت نامیده میشوند.
![userfiles_file_03(8).jpg]()
شیخ
احمد صاوی میگوید: وهابیت خوارجی هستند که کتاب و سنت را تحریف کرده و خون مسمانان را حلال میدانند.
شیخ احمد صاوی مالکی در معرفی وهابیت گوید:
وقیل هذه الآیة نزلت فی الخوارج الذین یحرفون تاویل الکتاب والسنة ویستحلون بذلک دماء المسلمین واموالهم کما هو مشاهد الآن فی نظائرهم وهو فرقة بارض الحجاز یقال لهم الوهابیة یحسبون انهم علی شئ الا انهم هم الکاذبون استحوذ علیهم الشیطان فانساهم ذکر الله اولئک حزب الشیطان الا ان حزب الشیطان هم الخاسرون نسال الله الکریم ان یقطع دابرهم
گفته شده که این
آیه در مورد خوارج نازل شده، همانهایی که تاویل کتاب و سنت را تحریف کردند و به واسطه ی آن خون و اموال مسلمین را حلال شمردند همانگونه که الآن در نظائرشان دیده میشود. یعنی فرقهای در
حجاز که به نام وهابیت شهرت دارند، فکر میکنند بر حقیقتی هستند ولی آنها همان دروغگویاناند. که شیطان اختیار آنها را به دست گرفته و یاد خدا را از دلهایشان برده است. آنها حزب شیطاناند. بدانید که حزب شیطان از زیان کاران هستند.
از خدای منّان میخواهیم که نسلشان را مقطوع گرداند.
![userfiles_file_02(16).jpg]()
لازم به یادآوری است که این کتاب از تحریف وهابیان در امان نمانده و در برخی چاپها از «لما هو المشاهد...... تا یحسبون» حذف شده است.
شیخ
ابراهیم بن عثمان سمنودی میگوید: ریشه وهابیت به قومی از جاهلان اعراب بر میگردد که رئیسشان فردی گمراه با عقاید باطل است.
وی که استاد
دانشگاه الازهر است در کتاب «
سعادة الدارین فی الرد الفرقتین الوهابیة و مقلّدة الظاهریه» در معرفی محمد بن عبدالوهاب و وهابیت چنین مینویسد:
اصل الوهابیه قوم من جهلة الاعراب.... ینسبون الی رئیسهم محمد بن عبد الوهاب النجدی المبتدع الخارجی الضال المضل وانما نسبوا الیه لانهم تبعوه علی علی عقائد الباطله الشنیعه و افعاله السیئه الفظیعه
ریشه وهابیت قومی از جاهلان اعراب هستند که به رئیسشان محمد بن عبد الوهاب بدعتگزار، خارجی، گمراهکننده و گمراهشده منسوب هستند و همانا آنها به منسوب هستند زیرا عقاید باطل شنیع و افعال پست او را پیروی کردند.
![userfiles_file_03(9).jpg]()
شیخ
احمدرضا قادری حنفی میگوید: وهابیت نجسهایی هستند که نجاسات تمام گمراهان را خوردهاند.
وی که مفتی و مدرس مشهور حنفی با حافظهای بسیار قوی است، گاهی اوقات مسائل مهم و مشکل علمی را که کبار علماء از آن عاجز بودند را به آسانی حل میکرد که در مقدمه کتاب ذیل به این امور اشاره شده است. او در کتاب
قوارع القهار فی الرد علی المجسمة الکفار ضمن بدعتگذار و گمراه دانستن وهابیت درباره عقاید انحرافی آنها گوید:
ضلالة الوهابیة المجسمة: واعلموا ان الوهابیة النجسة اکالون لفظلة جمیع الضالین اخذوا ضلال شتی شیئاً من عقائد الضلال ووفوا نصیبهم
گمراهی وهابیان مجسمه: بدانید که وهابیت پلید، نجاسات تمام گمراهان را خورده و از هر گروه گمراه، بخشی ازعقاید را گرفته و سهمیه خود را برداشتهاند.
![userfiles_file_03(10).jpg]()
علامه
صدقی زهاوی میگوید: محمد بن عبدالوهاب عقیده باطلی داشت که فتنهاش عالمگیر شده و او علاقه به مطالعه اخبار مدعیان نبوت داشت.
وی از شاعران و اندیشمندان مشهور عراقی است که در نقد وهابیت کتاب نوشته است. وی محمد بن عبدالوهاب و پیروانش را فتنهای میداند در جهان شهرت پیدا کرد. مینویسد:
(الوهابیة ومنشاها) • الوهابیة فرقة منسوبة الی محمد بن عبد الوهاب وابتداء ظهور محمد هذا کان سنة ۱۱۴۳ وانما اشتهر امره بعد الخمسینفاظهر عقیدته الزائغة فی نجد وساعده علی اظهارها محمد بن سعود امیر الدرعیة بلاد مسیلمة الکذاب مجبرا اهلها علی متابعة ابن عبد الوهاب هذا فتابعوه وما زال ینخدع له فی هذا الامر حی بعد من احیاء العربحتی عمت فتنته وکبرت شهرتهواستفحل امره فخافته البادیة وکان یقول للناس ماادعوکم الا الی التوحید وترک الشرک بالله.... . من المشایخ الذیناخذ عنهم یتفرسون فیه الغوایة والالحادویقولون سیضل الله تعالی هذا ویضل به من اشقاه من عباده فکان الامر کذلکوکذا کان ابوه عبد الوهاب وهومن العلماء الصالحین یتفرس فیه الالحاد ویحذر الناس منه.... مولعا بمطالعة اخبار من ادعی النبوة کاذبا کمسیلمة الکذاب وسجاع والاسود العنسی وطلیحة الاسدیواضرابهم فکان یضمر فی نفسه دعوی النبوة الا انه لم یتمکن من اظهارها
وهابیت فرقهای است منسوب به محمّد بن عبدالوهاب که آغاز ظهورش در سال ۱۱۴۳ ه. ق بوده است، محمد عقیده باطل خود را در «نجد» آشکار نمود و محمّد بن سعود امیر «درعیه» در شهرهای «
مسیلمه کذّاب» او را در آن عقاید مساعدت کرد و اهالی آن شهرها را بر پیروی ابن عبدالوهاب مجبور نمود و مردم نیز از او تبعیت کردند، و همین طور قبیلههای عرب یکی پس از دیگری فریب او را خوردند تا آنکه فتنه او فراگیر شده و شهرتش در همه پیچید.
دیگر اساتید او همگی گمراهی و الحاد او را به زیرکی فهمیده و حدس زدند و میگفتند: زود است که خداوند متعال او را گمراه کرده و افراد شقی از بندگانش را به سبب او گمراه سازد. و همین طور نیز اتفاق افتاد. و نیز پدرش عبدالوهاب که از علمای صالح بود و برادرش شیخ سلیمان به در او الحاد را یافته بودند و لذا مردم را از او برحذر میداشتند. مؤلف در ادامه به این نکته نیز اشاره دارد که مؤسس وهابیت، اخبار مدعیان نبوت مانند مسیلمه کذاب، سجاح،
اسود عنسی و طلیحه و امثال آنها را مطالعه میکرد و در درون خود ادعای
نبوت داشت هرچند در در ظاهر پنهان میداشت.
![userfiles_file_04(4).jpg]()
با این بیان افکار محمد بن عبدالوهاب برگرفته از مدعیان دروغین نبوت است که بویی از اسلام نبردهاند.
زرکلی درباره او گوید:
جمیل صدقی بن محمد فیضی ابن الملا احمد بابان، الزهاوی: شاعر، ینحو منحی الفلاسفة، من طلائع نهضة الادب العربی فی العصر الحاضر. مولده ووفاته ببغداد. کان ابوه مفتیها. وبیته بیتعلم ووجاهة فی العراق. کردی الاصل، اجداده البابان امراء السلیمانیة
جمیل صدقی شاعر، از طلایه داران نهضت
ادبیات عرب در عصر حاضر بود پدرش مفتی
بغداد بود و خانهاش خانه علم بود که از سرشناسان در
عراق و کردی الاصل بود.
نضال بن عبدالله آله رشی میگوید: وهابیت اهل بدعت از حشویه هستند.
نویسنده معروف نضال بن عبدالله آله رشی در کتاب
رفع الغاشیه به معرفی گروههای انحرافی از جمله وهابیت پرداخته وی در این زمینه گوید:
ذکر اهل البدعةو ما وَرَدَ فیهم:
و امّا اهل البدعة من الحشویة (الوهابیة): فقد جاءت الاشارة فی کلام النبی صلی الله علیه وسلم بوصفهم، وبیان منزلتهم، وانهم خوارج هذا الامة سابقتاًولاحقاً، سلفاًو خلفاً
معرفی اهل بدعت و آنچه دربارهشان به ما رسیده است
اهل بدعت ازحشویه وهابیت: در سخنان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به اوصاف و جایگاهشان اشاراتی شده است به درستی که آنها از گذشته تا حال از پیشینیانشان تا آیندگانشان خوارج این امتند.
حشویه: گروهی هستند که به جسمیت خدا قائل هستند و آنان یکی از فرقههای گمراه شده در شریعت اسلامی میباشند.
شیخ
محمد بن سلیمان کردی میگوید: محمد بن عبدالوهاب به کفر نزدیک و از راه ایمان منحرف شده است و
دروغگو در لباس
مذهب حنبلی است.
اساتید محمد بن عبدالوهاب از همان ابتداء به عقاید انحرافی محمد بن عبد الوهاب پی برده بودند لذا در تلاش بودند تا با نصیحت کردن، شاگردشان را متوجه عقاید انحرافیش بکنند.
از جمله افرادی که انحرافات محمد بن عبدالوهاب نجدی را تشخیص داده و به او متذکر میشوند، استادش محمد بن سلیمان کردی است که در طی نامهای به او انحرافاتش را متذکر میشود:
این نامه در کتاب
شواهد الحق نبهانی چنین آمده است:
یا ابن عبد الوهاب سلام علی من اتبع الهدی فانی انصحک لله تعالی ان تکف لسانک عن المسلمین فان سمعت من شخص انه یعتقد تاثیر ذلک المستغاث به من دون الله تعالی فعرفه الصواب وابن له الادلة علی انه لا تاثیر لغیر الله، فان ابی فکفره حینئذ بخصوصه ولا سبیل لک الی تکفیر السواد الاعظم من المسلمینوانت شاذ عن السواد الاعظم، فنسبة الکفر الی من شذ عن السواد الاعظم اقرب لانه اتبع غیر سبیلالمؤمنین. قال تعالی (ومن یشاقق الرسول من بعد ما تبین له الهدی ویتبع غیر سبیل المؤمنین نوله ما تولی ونصله جهنم وساءت مصیرا) وانما یاکل الذئب من الغنم القاصیة
والحاصل ان الذین اعتنوا بالرد علیه خلائق لا یحصون من مشارق الارض ومغاربها من ارباب المذاهب الاربعة فی کتب مبسوطة ومختصرة، وبعضهم التزم الرد علیه بنصوص مذهب الاماماحمد، لیبین له انه کاذب ملبس فی انتسابهلمذهب الامام احمد رضی الله عنه.
ای پسر عبد الوهاب! درود بر کسی که راه هدایت را پیروی کند. من تورا به خاطر خداوند متعال نصیحت میکنم که زبانت را از مسلمانان بازداری. هرگاه شنیدی کسی بر این باور است که شخصی که از او کمک میخواهند، در برآوردن حاجت موثر است ونه خدا، حقیقت را به او بنما ودلایلی را که بیانگر بی اثر بودن غیر خدا در عالم وجود است، برایش بیان کن واگر از پذیرش این براهین سر باز زد، تنها او را تکفیر کن. ولی بدان که تو حق نداری اکثریت مسلمانان را
کافر بخوانی در حالی که تو از عامه مسلمین جدا شدهای و نسبت کفر دادن به کسی که از اکثریت مسلمانان دور افتاده، به حقیقت نزدیکتر است، زیرا که او راهی جز راه ایمان آورندگان را در پیش گرفته است. خدای تعالی میفرماید: (کسی که بعد از آشکار شدن حق، با پیامبر مخالفت کند واز راهی جز راه مومنان پیروی کند، ما او را به همان راه که میرود میبریم وبه
دوزخ داخل کنیم وبرای او سرانجام بدی است) وبدان که گرگ گوسفندی را میدرد که از گله دور افتاده است.
حاصل اینکه کسانی که محمد بن عبد الوهاب را رد کردهاند، عده زیاد و غیر قابل شمارش از شرق و غرب از بزرگان مذاهب اربعه هستند که یا به صورت مفصل و یا مختصر در رد او کتاب نوشتهاند برخی حتی با نصوص مذهب احمد بر او ردیه نوشتهاند تا آشکار کنند که او دروغگو در لباس مذهب امام احمد است.
![userfiles_file_03(12).jpg]()
بنابراین طبق گفتهی علمای
اهلسنت، محمد بن عبدالوهاب و پیروانش، خوارج ملحد، اهل بدعت، گمراه،
نجس، متحجر، بیدین و بیسواد، دروغگو، فتنهگر با عقایدی فاسد هستند. و بر همه مسلمانان
واجب است از این فرقه ضاله بر حذر باشند و فریب آنها را نخورند.
موسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «دیدگاه علمای اهلسنت درباره محمد بن عبدالوهاب و پیروانش»