• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مراتب انس با قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



از اولین شبی که قرآن بر رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرود آمد، سرزمین تشنه از معنویت حجاز در معرض رحمت الهی قرار گرفت و ابواب ارتباط با این منبع فیض الهی برقرار شد و قرآن، حلقه اتصال آسمان و زمین گردید. انس با کلام وحی و زمزمه آیات آن در شبانه روز به گونه‌ای بود که پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، خانه افراد را از صوت قرآن صاحبان آنها می‌شناخت.
[۱] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۴، ص۱۵۴۷، ح۳۹۹۱.
عده‌ای به قرائت، عده‌ای به حفظ و گروهی به تدبر در آیات الهی پرداختند و جامعه اسلامی نیز در حال عمل کردن به این آیات نورانی بود.



با وجود این، چرا قرآن می‌گوید که در قیامت، پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از مهجوریت قرآن شکایت دارد؟ آیا حضرت از امت زمان خود گله می‌کند یا از مسلمانان بعد از آن دوران؟ به نظر می‌رسد با توجه به ارتباط و علاقه‌ای که بین اصحاب و پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در آن زمان بوده است، این شکایت، متوجه دوران بعد از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) باشد. روایت معتبری ذیل آیه: (رب ان قومی اتخذوا هذا القرآن مهجورا) پیدا نشده که منشا قضاوت صحیح باشد؛ ولی با توجه به آنچه گذشت، احتمال اینکه امت بعد از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مشمول این شکایت باشند، بیشتر است.
برای خارج شدن قرآن از مهجوریت، این نوشتار در پی آن است که روایات وارد شده در مورد قرآن را به صورتی نظام‌مند در آورد. البته این نظام در تمام سخنان گهربار پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و معصومان(علیه‌السّلام) وجود دارد (که در نوشته‌ای مستقل، خواهد آمد). کاری که ما کرده‌ایم، این است که چنین نظامی را آشکار نموده‌ایم. حاصل این سیر طولی که در روایات مربوط به قرآن انجام شده، این می‌شود که هر کس به فراخور ظرفیت و توان خویش از قرآن بهره گیرد و عدم توانایی در یک مرحله، او را از مراحل قبل محروم نکند؛ مانند روایات مربوط به نماز خواندن که فقها از مجموع روایات، قاعده‌ای ساخته‌اند که با توجه به آن قاعده، هیچ کس عذری در ترک نماز ندارد و گفته‌اند: (الصلاة لا یترک بحال؛ نماز در هیچ حالی نباید ترک شود).


در مورد قرآن نیز اگر بخواهیم آن را از مهجوریت خارج کنیم، هیچ کس نباید تحت هیچ شرایطی ارتباط خود را با آن قطع نماید. البته نماز، حکمی الزامی دارد؛ اما در مورد قرآن، الزام و تکلیفی در کار نیست.
اگر روایات مربوط به قرآن را تحت این نظم در نیاوریم، تعارض شدیدی بین آنها وجود خواهد داشت. برای مثال در تعدادی از روایات به قرائت قرآن سفارش شده است و بر این کار تاکید شده، تا جایی که پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرموده است: (ان الرجل الاعجمی من امتی لیقرا القرآن بعجمیته فترفعه الملائکة علی عربیته؛ اگر کسی قرآن را اشتباه هم بخواند و نتواند آن را تصحیح کند، فرشته‌ای مامور می‌شود تا به صورت صحیح آن را بالا ببرد) و یا در دسته‌ای از روایات، برای شنیدن قرآن ثواب قائل شده‌اند و حتی شنیدن غیر ارادی آن را هم مستحق پاداش دانسته‌اند.
در مقابل، روایات فراوانی وجود دارد که پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یا ائمه علیه‌السّلام فرموده‌اند در قرائت بدون تدبر و اندیشه، خیری نیست و یا روایاتی هست که در آنها فقط برای عمل به قرآن، ارزش قائل شده‌اند.

۲.۱ - رفع تعارض بین روایات

این تعارض‌ها باید رفع شوند و رفع تعارض به آن است که گفته شود هر دسته از روایات، شامل گروهی از مخاطبان است. عده‌ای فقط می‌توانند قرآن را نگهداری کنند و حتی از قرائت آن هم معذورند. گروهی فقط می‌توانند آیات آن را به تماشا نشینند. گروهی در آن تدبر می‌کنند. گروهی نیز بدان عمل می‌نمایند؛ و آنکه بتواند همه مراتب را داشته باشد، (طوبی له وحسن مآب).
این تقسیم بندی، مؤید هم دارد. در روایتی از امام صادق(علیه‌السّلام) نقل شده است:
کتاب الله علی اربعة: العبارة للعوام، الاشارة للخواص، اللطائف للاولیاء، والحقائق للانبیاء.
نصیب عده‌ای از قرآن، عبارات و ظاهر آن است و عده‌ای، ظاهر را اشاره به معنای خاصی می‌دانند. اولیای الهی به لطائفی از آیات الهی پی می‌برند و انبیاء با توجه به بطون آیات الهی (ان للقرآن ظاهرا و باطنا) و مراتب درک به حقایقی می‌رسند که دیگران از رسیدن به آن عاجز هستند.
البته ذکر این نکته ضروری است که امامان شیعه نیز به حقیقت قرآن پی برده‌اند و به آنچه از فهم مردمان عادی دور بوده است، آگاه بوده‌اند. در این جا به روایات مربوط به بطون قرآن اشاره‌ای می‌کنیم؛ چون اثبات بطن برای قرآن، در واقع تاکیدی است بر اینکه اولا فهم همه انسان‌ها از قرآن برابر نیست. ثانیا ظاهر و باطن هم امری نسبی است و آنچه برای شخصی باطن آیه‌ای محسوب می‌شود، برای دیگری ظاهر است و بالعکس؛ و این بحث مهمی است.


در مورد بطون قرآن، دو سؤال مطرح است: یکی اینکه آیا قرآن بطن دارد؟ دوم اینکه تعداد این بطون، چند تاست؟
در پاسخ به سؤال اول باید گفت: قرآن علاوه بر ظاهر، باطنی دارد و روایات، این نکته را ثابت می‌کند. امام صادق(علیه‌السّلام) فرمود:
ان للقرآن ظهرا و بطنا.
این روایت، علاوه بر (اصول کافی) در (من لایحضره الفقیه)، (المحاسن) برقی و (تفسیر عیاشی) با سندهای متفاوت، نقل شده است.
در حدیث دیگری، جابر نقل می‌کند که از امام باقر(علیه‌السّلام) از تفسیر آیه‌ای پرسیدم. حضرت پاسخ داد. دوباره پرسیدم. جواب دیگری داد. درباره اختلاف دو جواب سؤال کردم. حضرت فرمود:
یا جابر! ان للقرآن بطنا و للبطن ظهرا.
البته در کتاب (محاسن)، این روایت به گونه دیگری هم آمده و به جای (للبطن ظهرا)، (للبطن بطنا) آمده؛ ولی این اختلاف، مانعی برای وجود بطن برای قرآن نیست.
اما درباره سؤال دوم که قرآن چند بطن دارد، مشهور است که تا هفتاد بطن برای قرآن ذکر نموده‌اند؛ اما نه عدد هفت و نه هفتاد، روایت معتبری ندارند. اگر هم این اعداد درست باشد، فقط کثرت را اثبات می‌کند؛ چون در عرف _و بخصوص در فرهنگ آن زمان_ از این اعداد برای همین مقصود استفاده می‌شده است. نگارنده هنوز هیچ حدیث معتبری مبنی بر وجود داشتن هفتاد بطن برای قرآن نیافته است و ظاهرا این اعداد، تنها شهرت دارند. البته در مورد هفت بطن هم فقط یک روایت در (عوالی اللئالی) وجود دارد که در آن آمده:
ان للقرآن ظهرا وبطنا ولبطنه بطن الی سبعة ابطن.
مولانا در (مثنوی) درباره بطون قرآن، تعبیر به جان قرآن کرده است:
تو ز قرآن‌ای پسر ظاهر مبین
دیو آدم را نبیند جز که طین
ظاهر قرآن چو شخص آدمی است
که نفوسش ظاهر و جانش خفی است
[۲۱] مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۲۴۷_ ۴۲۴۸.

و در جای دیگر، هدایت انسان را در گرو ورود به لایه‌های معانی قرآن می‌داند:
که ز قرآن گر نبیند غیر (قال)
این عجب نبود ز اصحاب ضلال
کز شعاع آفتاب پر ز نور
غیر گرمی می‌نیابد چشم کور
[۲۲] مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۲۳۰_ ۴۲۳۱.

به عقیده مولوی باید علاوه بر گرمی خورشید به فوائد دیگر آن نیز پی برد و از آن بهره جست؛ چرا که در غیر این صورت، انسان به گوهر هدایت دست نخواهد یافت.


۱. تعریف انس با قرآن؛
۲. شناخت نظامی که در روایات مربوط به انس با قرآن وجود دارد، به طوری که هر کس به فراخور حال خویش می‌تواند از این منبع فیض الهی بهره گیرد. این نظام طولی از نگهداری قرآن در منزل شروع می‌شود و تا بالاترین مرتبه آن، یعنی عمل به قرآن، ادامه می‌یابد. البته در پایان این نوشتار، از یک مرتبه بالاتر _که در این تقسیم بندی نمی‌گنجد_ سخن خواهیم گفت.
اگر این نظام مورد پذیرش قرار گیرد، ثمره مهمی خواهد داشت و آن، حصول (اخلاق تبلیغ) است. سیره پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در جذب افراد به اسلام، این گونه بوده که همه را به یک دید، نگاه نمی‌کرده است و حتی در صورتی که افراد از نظر پذیرش احکام اسلام، با هم برابر بوده‌اند، به یکباره آنها را به بالاترین مراتب یک حکم دعوت نمی‌کرده است و این، رمز موفقیت ایشان بوده و می‌تواند درس بزرگی برای مربیان جامعه باشد.
ثمره دیگر آن، این است که قرآن از مهجوریت خارج می‌شود و هرکس براساس توان خویش از آن، بهره می‌گیرد. یکی ممکن است قرآن را فقط قرائت کند و دیگری در آن بیندیشد و افرادی هم آن را راهنمای خویش قرار دهند و بدان عمل کنند.


(انس) در لغت، معنایی مقابل (وحشت) دارد و انس انسان به چیزی، بدین معناست که از آن، هیچ وحشت و اضطرابی ندارد و همراه با آن به آرامش می‌رسد. انسان کمال طلب، فقط به امور مادی بسنده نمی‌کند و به سوی هدف‌های والاتری گام بر می‌دارد. لذا وحشت و تنهایی خود را در پناه امور معنوی زائل می‌کند. در روایات، به انس با علم و معرفت به قرآن و ذکر خدا سفارش شده است.
امام علی(علیه‌السّلام) فرمود: (هر کس با قرآن انس گیرد، از جدایی دوستان، وحشتی نخواهد داشت).
[۲۵] آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، ح۸۷۹۰.
ایشان همچنین در جواب گروهی که هنگام سفر از ایشان توصیه‌ای خواسته بودند، فرمود: اگر به دنبال مونسی می‌گردید، قرآن برایتان کافی است.
[۲۶] شعیری، محمد بن محمد، جامع الاخبار، ص۵۱۱، ح۱۴۳۱.

آن حضرت در مناجات خویش با خدا چنین زمزمه می‌کند:
اللهم انک آنس الآنسین لاولیائک… ان اوحشتهم الغربة آنسهم ذکرک.
پروردگارا! تو برای دوستانت مانوس‌ترین مونس‌هایی و اگر غربت آنان را به وحشت اندازد، یاد تو مونس تنهایی آنهاست.
امام سجاد(علیه‌السّلام) فرمود:
اگر هم هیچ موجودی بر روی زمین زنده نماند و من تنها باشم، مادام که قرآن با من است، وحشتی نخواهم داشت.
تعبیرات این چنین در سخنان ائمه(علیه‌السّلام) فراوان وجود دارد و معمولا برای تاکید بر موضوعات مهم، این گونه سخن گفته‌اند؛ خصوصا در مورد قرآن که (تبیانا لکل شیء) است. آنچه انسان در مسیر هدایت به آن نیاز داشته باشد، در قرآن پیدا می‌کند. حتی اگر انسان در معرض ترنم آیات الهی قرار گیرد و به آیات آن گوش بسپارد و قصد التذاذ معنوی از آن را نداشته باشد، به ایمانش افزوده می‌شود و احساس آرامش می‌کند:
انما المؤمنون الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم واذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایمانا.
آنهایی که در محافل قرآنی حضور داشته‌اند و تا اندازه‌ای با معانی آن نیز آشنا بوده‌اند، با شنیدن آیات رحمت به شوق آمده و مسرور گشته‌اند و از شنیدن آیات عذاب، حالت حزن به خود گرفته‌اند و در مجموع، ایمان‌شان استوارتر گشته است؛ چرا که قرآن، هم می‌تواند موجبات لذت معنوی را فراهم کند و هم کتاب عمل باشد. امام صادق(علیه‌السّلام) فرمود:
به دنبال مونسی بودم که در پناه آن، آرامش پیدا کنم، آن را در قرائت قرآن یافتم.


نظام پیشنهادیی که از مجموع روایات مربوط به قرآن به دست می‌آید _چنانکه گفتیم_ از نگهداری قرآن در خانه آغاز می‌شود و با بالاترین درجه، یعنی عمل به قرآن، پایان می‌یابد. مراتب علم به قرآن و بطون آن (که به طور تفصیلی هم به آنها اشاره خواهد شد) عبارت‌اند از:
الف) نگهداری قرآن در خانه؛
ب) نگاه کردن به آیات قرآن؛
ج) گوش فرادادن به تلاوت قرآن؛
د) تلاوت قرآن؛
هـ) تدبر و تفکر در قرآن؛
و) عمل به قرآن.
در مورد مراحل فوق، روایات زیادی وجود دارد که برای هر مرتبه، نمونه‌ای آورده می‌شود و سعی خواهد شد تا روایاتی که از سند معتبرتری برخوردار باشند، انتخاب شود. البته معمولا در هر مرتبه، تعداد روایات به حدی است که احتمال صدور آن را تقویت می‌کند. متاسفانه در زمینه سند و راویان روایاتی که منشا حکم و فتوا نیستند، کار زیادی صورت نگرفته است و چون این روایات در محافل علمی مورد نقد و بررسی واقع نمی‌شده‌اند، بسیاری از راویان آنها نیز مورد تحقیق رجالی قرار نگرفته‌اند و لذا در بعضی کتب رجالی، حکم به مجهول یا مهمل بودن آنها می‌شود. به نظر می‌رسد اگر روش خاصی در مورد این گونه روایات به کار گرفته شود، بسیاری در این روایات و راویان آنها از مهجور بودن خارج خواهند شد. فعلا پیشنهاد ما همان استفاضه است (یعنی در هر موضوع، روایات را باید کنار یکدیگر قرار داده، در مورد صدور آنها قضاوت نماییم).

۶.۱ - نگهداری قرآن در خانه

از زمان‌های قدیم، تبرک جستن به اشیای خاص و نگهداری آنها در خانه، میان مردم مرسوم بوده است. توصیه به نگهداری قرآن در منازل که در روایات ما وجود دارد، شاید یک علتش این باشد که مردم از آن خرافات دست بردارند و به جای آنها به کلام الهی تبرک جویند. لذا امام صادق(علیه‌السّلام) فرمود:
انه لیعجبنی ان یکون فی البیت مصحف یطرد الله عزوجل به الشیاطین.
در شگفتم از اینکه قرآنی در خانه است و شیاطین به واسطه آن از خانه دفع می‌شوند.
پایین‌ترین مرتبه انس با قرآن نیز ـ چنانکه گفته شد ـ نگهداری آن در منزل است که اگر کسی قادر نیست که هیچ گونه ارتباطی با قرآن داشته باشد، لااقل آن را در منزل نگهداری کند. حتی اگر این معنا هم در نظر مبارک امام نباشد، نگهداری قرآن در منزل، به مصلحت انسان است که در روایت به آن اشاره شده است.
روایاتی هم داریم که در تعارض با این روایت است و نگهداری قرآن را بدون نگاه کردن به آن و یا بدون تلاوت آیات آن، مذموم شمرده است؛ ولی همان طور که گفته شد، حل تعارض به سبب اختلاف رتبه افراد است. معلوم است شخصی که توان نگاه کردن به قرآن و قرائت آن را ندارد، حداقل کاری که می‌تواند انجام دهد، این است که قرآن را در منزل نگهداری نماید و این امر، مصادیقی در جامعه دارد؛ درست مثل نماز خواندن که اگر کسی قادر به خواندن آن نیست، حداقل باید با ایما و اشاره، آن را به جای آورد.
علاوه بر دو احتمالی که گفته شد، احتمال سومی نیز وجود دارد که توصیه به نگهداری قرآن در آن زمان، برای حفظ قرآن بوده است تا نسخه‌های قرآن، متعدد باشد و از بین نرود. لذا امام صادق(علیه‌السّلام) برای جلب توجه، این گونه تعبیر آورده تا مردم تشویق به نگهداری قرآن شوند؛ ولی این احتمال، مؤیدی ندارد. اگر روایت نبوی بود، شاید این احتمال تقویت می‌شد.

۶.۲ - نگاه کردن به قرآن

در مورد نگاه کردن به قرآن، روایاتی وجود دارد که آن را نوعی عبادت شمرده است. ابوذر از رسول خدا نقل می‌کند که فرمود: (نگاه کردن به قرآن، عبادت است).
در روایت دیگری از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمده است:
(اعطوا اعینکم حظها من العبادة)، قالوا: (وما حظها من العباده؟)، قال: النظر فی المصحف والتفکر فیه والاعتبار عند عجائبه.
(چشمان‌تان، بهره‌ای از عبادت دارند که باید به آنها ببخشید). سؤال کردند: (نصیب آنها از عبادت چیست؟). فرمود: نگاه کردن به قرآن و فکر کردن در آن و پند گرفتن از شگفتی‌های آن.
البته روایت دوم، دلالت بر تدبر در قرآن نیز دارد که در مراحل بالاتر است؛ اما با توجه به روایت ابوذر، اگر کسی فقط نگاه هم به قرآن بکند، نوعی عبادت است و روایت دوم، در مقام قید اطلاق روایت اول نیست؛ چون قرینه خارجی داریم. وقتی نگهداری قرآن در منزل سفارش شده است، قطعا نگریستن به آیات آن، ارزش بیشتری دارد.

۶.۳ - گوش فرادادن به قرآن

قبل از مرتبه قرائت، گوش دادن به قرآن است. اگر کسی به هر دلیل از قرائت قرآن ناتوان است، می‌تواند به آن گوش فرا دهد. پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) این تقدم و تاخر رتبه استماع و قرائت را در روایتی چنین بیان فرموده است:
من استمع الی آیة من کتاب الله تعالی کتب له حسنة مضاعفة، و من تلاها کانت له نورا یوم القیامة.
[۳۷] احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج۲، ص۳۴۱، ح۸۵۰۲.

هرکس به آیه‌ای از کتاب خدا گوش فرا دهد، خداوند برای او حسنه مضاعف می‌نویسد و هر کس آن را تلاوت کند، (آیات آن) همچون نوری در قیامت برایش جلوه خواهد کرد.
کلینی در (اصول کافی) از امام سجاد و امام صادق(علیه‌السّلام) نقل می‌کند:
من استمع حرفا من کتاب الله عزوجل من غیر قرائة کتب الله له حسنة ومحا عنه سیئة و رفع له درجة.
[۳۹] متقی هندی، علی، کنزل العمال، ج۱، ص۵۳۵، ح۲۳۹۶.

اگر کسی حرفی از کتاب خدا را فقط گوش کند و تلاوت هم نکند، خداوند برایش حسنه می‌نویسد و گناهی از او محو نموده، درجه‌اش را بالا می‌برد.
مضمون این روایت به گونه‌ای نیست که قبول آن مشکل باشد. در بعضی روایات، برای کارهای کوچک، ثواب زیادی وعده داده شده است که معمولا قبول کردن آن مشکل است. بسیاری از این گونه روایات، جعلی هستند؛ خصوصا در باب قرآن که برای ترتیب و تشویق مردم به قرائت آن، برخی از افراد نادان، روایات فراوانی جعل می‌کردند و حتی زمانی که آن جاعلان مورد اعتراض پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) واقع می‌شدند، پاسخ می‌دادند که این روایات به نفع شماست و مردم، بیشتر به قرآن روی می‌آورند!
نقل شده که به ابوعصمه گفتند: (تو از کجا و به چه طریق، احادیثی در فضیلت قرآن و سوره‌های آن از عکرمه و ابن عباس نقل نمودی؟). گفت: چون من مردم را از قرآن روگردان و به (فقه) ابی حنیفه و (مغازی) محمد بن اسحاق مشغول دیدم، این احادیث را وضع کردم.
حاکم نیشابوری از یکی از زهاد نقل نموده که به وی گفتند: (چرا احادیثی در فضیلت قرآن و سوره‌های آن ساختی؟). وی همین جواب ابوعصمه را داد. آن گاه به وی گفتند: (مگر نشنیده‌ای که پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود هر کس بر من دروغ ببندد، جایگاهش پر از آتش گردد؟). گفت: من بر وی دروغ نبستم؛ بلکه به نفع وی حدیث ساختم!
[۴۰] مدیرشانه چی، کاظم، علم الحدیث، ص۱۱۶.

خوشبختانه، روایتی که در مورد گوش فرا دادن به قرآن نقل کردیم، به گونه‌ای نیست که احتیاج به توجیهی داشته باشد؛ گرچه امام(علیه‌السّلام) از مقام تاکید هم دور نبوده است. صحبت از نوشتن ثواب و پاک کردن گناه در ازای قرائت حرفی از قرآن است و امری طبیعی به نظر می‌رسد.

۶.۴ - تلاوت قرآن

در قرآن کریم آمده است کسانی که کتاب خدا را تلاوت کنند، مشمول اجر و فضل خداوند می‌گردند:
ان الذین یتلون کتاب الله واقاموا الصلاة وانفقوا مما رزقناهم سرا وعلانیة یرجون تجارة لن تبور لیوفیهم اجورهم ویزیدهم من فضله انه غفور شکور.
آیات دیگری نیز در مورد سفارش به قرائت قرآن و بیان ثمرات آن، در کتاب الهی آمده است؛ ولی چون هدف این نوشتار، بیان نظام موجود در روایات است، از آوردن آنها صرف نظر می‌کنیم.
شایان ذکر است امور اخلاقی که در قرآن به آنها تصریح شده، اهمیت بیشتری دارند و بحث اثبات صدور و امثال آن که درباره روایات وجود دارد، در این دستورات اخلاقی مطرح نیست. یکی از این امور، همین تلاوت قرآن است که در آیات متعددی به آن تصریح شده است.
بعد از نگهداری، نگاه کردن و گوش فرا دادن به قرآن، مرتبه تلاوت آن است. کسانی که توانایی قرائت قرآن را دارند، نباید آن را در خانه معطل بگذارند. قبلا در روایتی گفته شد که وجود قرآن در خانه، باعث دور شدن شیاطین است و ظلمت را از خانه بیرون می‌افکند. در این روایت اشاره شد که اگر در خانه، قرآن تلاوت بشود، نور به جای ظلمت می‌نشیند؛ خیر زیاد می‌شود و توسعه برای اهل آن خانه حاصل می‌شود و همان گونه که ستاره‌های آسمان زمین را روشن می‌کنند، خانه‌ای که در آن قرآن تلاوت می‌شود، برای اهل آسمان نیز نورانی جلوه می‌کند. گرچه در مساجد و مکان‌های دیگر هم می‌توان قرآن را تلاوت کرد، اما چرا خانه‌ها را در معرض این نور و رحمت الهی قرار ندهیم؟
پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود:
ان البیت اذا کثر فیه تلاوة القرآن کثر خیره واتسع اهله و اضاء لاهل السماء کما تضیء نجوم السماء لاهل الدنیا.
در روایتی دیگر، امام صادق(علیه‌السّلام) فرمود:
القرآن عهد الله الی خلقه ینبغی للمرء المسلم ان ینظر فی عهده وان یقرا منه فی کل یوم خمسین آیة.
قرآن، میثاقی است بین خالق و مخلوق و شایسته است یک مسلمان، هر روز به این عهدنامه نظر کند و (حداقل) پنجاه آیه از آن را بخواند.

۶.۵ - تدبر در قرآن

یکی از عالی‌ترین مراحل ارتباط با قرآن، اندیشیدن در آیات الهی است:
افلا یتدبرون القرآن ولو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا.
با تدبر در قرآن، می‌توان به این نتیجه رسید که قانون کلی در مورد انسان و بقیه کائنات، تحول و دگرگونی است، هم در قول و هم در عمل؛ اما قرآن این گونه نیست. به قول علامه طباطبایی، قرآن کتابی است در برگیرنده قوانین فردی و اجتماعی، مسائل مربوط به مبدا و معاد، قصص، عبرتها و پندها و… که به تدریج نازل گردیده و با گذشت ایام، دستخوش تغییر و تحول نمی‌گردد.
تدبر در قرآن، علاوه بر فوائد علمی، نتایج شخصی هم دارد. طبق آیه‌ای که گذشت، با تفکر و تدبر در آیات قرآن، مشخص می‌شود که آیات آن، هیچ گونه اختلافی با یکدیگر ندارند. لذا آیات می‌توانند یکدیگر را تفسیر کنند و این فایده بسیار مهمی بود که علامه طباطبایی در پرتو آن به تفسیر قرآن با قرآن رسید. ایشان ذیل همین آیه، امکان تفسیر قرآن با خود قرآن را نتیجه گرفته است.
صاحب (مجمع البیان) نیز از آیه (افلا یتدبرون القرآن…) به همین نتیجه رسیده است.
نتیجه مهم دیگر، این است که چون احکام قرآنی در معرض تغییر و تحول قرار نمی‌گیرند، لذا این شریعت تا قیامت استمرار دارد.
[۴۸] خدیوجم، حسین، اسرار قرآن، ص۲۶.

از لحاظ شخصی نیز انسان با تدبر در آیات قرآن و مجسم کردن مبدا و معاد، هم داستان خلقت انسان برایش یاد آوری می‌شود و هم آینده را پیش روی خود می‌بیند. روایاتی وجود دارند که در آنها توصیه شده از قرائت آیات رحمت، مسرور و از قرائت آیات مشتمل بر وعده عذاب، محزون شوید. غزالی در کتاب (کیمیای سعادت) از ابوذر نقل می‌کند که پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یک ثلث شب، این آیه را تکرار می‌کرد که: ان تعذبهم فانهم عبادک وان تغفر لهم فانک انت العزیز الحکیم.
از امام علی(علیه‌السّلام) نقل شده است که قرآن را به سرعت قرائت نکنید و در پی آن نباشید که سوره را به آخر برسانید؛ قلوبتان باید به خشوع درآید. آن حضرت در بیان دیگری فرمود: قرآن را یاد بگیرید که بهترین سخن است و در آن اندیشه کنید که چون بهار است.
نکته مهم این فرمایش حضرت، آن است که در مرحله یادگیری فرموده (بهترین سخن) است؛ ولی در مرحله تفکر و اندیشه، آن را به (بهار) تشبیه کرده است؛ بهاری که فصل رویش و زندگی است.

۶.۶ - عمل و تمسک به قرآن

آنچه ادیان الهی را از یکدیگر جدا کرده، احکام و دستوراتی است که هر دین برای خود داشته است؛ وگرنه از نظر اعتقادی و نظری، تمام ادیان، دعوت به توحید کرده‌اند و در این مسئله، همه با هم مشترک بوده‌اند. قبل از ظهور اسلام نیز در دوران جاهلیت، فرهنگ و عادات خاصی در مورد ازدواج، اقتصاد و روابط اجتماعی وجود داشته است. با نزول قرآن، دوران تبیین فرهنگ اسلامی به آرامی شروع شد و بسیاری از احکام، خصوصا احکام معاملات، به شیوه سابق ادامه یافت و تعداد زیادی احکام جدید هم از طرف خداوند و به واسطه پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به مردم ابلاغ شد.
محور همه این دستورات، قرآن بود. به شهادت روایات، هر آنچه مردم برای زندگی دینی به آن نیاز داشتند، در قرآن آمده بود. اصول سنت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز در قرآن وجود داشت و حداقل، مخالفتی با اصول موجود در قرآن نداشت و پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، تبیین و تفسیر همان اصول را در قالب سنت به مردم عرضه می‌کرد: وانزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم.
اجرای قوانین موجود در قرآن در زمینه‌های مختلف و خصوصا اقتصاد، جامعه آن روز را به گونه‌ای در آورده بود که حتی با شاخص‌های تعریف شده امروزی، جامعه‌ای موفق بود.
[۵۳] صدر، کاظم، جزوه نظام اقتصادی صدر اسلام، دانشگاه شهید بهشتی.
آسیب‌های فرهنگی یی که امروزه از ناحیه مسائل اقتصادی متوجه جوامع است، در آن ایام مشاهده نشده است. مفاهیم زیبایی چون انفاق، صدقات، مواسات و… به بهترین نحو در آن زمان تحقق پیدا کرده بود. حتی جلوه‌های معنوی آن زمان که در تاریخ ضبط شده است، انسان را به شگفتی وا می‌دارد که با وجود مشکلات و درگیری‌ها و غزوات پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، باز هم مجالس و محافل قرآنی برپا بوده است و همان طور که گفته شد، حضرت، خانه افراد را از صوت قرآن صاحبان آنها می‌شناخته است. در یک کلام: قرآن در متن زندگی مردم، حضور داشته است.

۶.۶.۱ - تعبیرات پیامبر در عمل به قرآن

تعبیرات مختلفی از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و ائمه(علیه‌السّلام) در مورد عمل به قرآن رسیده است و تعبیراتی دیگر، مثل (اتباع)، (تمسک) و (حق التلاوة) نیز بیان شده که ناظر بر عمل به قرآن است. به تعدادی از این روایات، اشاره می‌کنیم.
پیامبر اسلام(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود:
اعملوا بالقرآن احلوا حلاله وحرموا حرامه واقتدوا به ولا تکفروا بشیء منه.
به قرآن عمل کنید و حلالش را حلال شمارید و از حرامش اجتناب کنید و به آن اقتدا نموده، به هیچ چیز آن کفر نورزید.
در روایت دیگری امام علی(علیه‌السّلام) فرمود:
یا حملة القرآن! اعملوا فان العالم من عمل بما علم و وافق عمله علمه و سیکون اقوام یحملون العلم لایجاوز تراقیهم، یخالف سریرتهم علانیتهم.
‌ای کسانی که عالم به قرآن هستید، به آن عمل کنید؛ چون عالم کسی است که به آنچه می‌داند، عمل می‌کند و عمل او مطابق علمش است. به زودی مردمی خواهند آمد که علم‌شان از گلوهای آنها تجاوز نمی‌کند و باطنشان با رفتار ظاهر آنها مخالف است.
تا زمانی که پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در میان امت بود، مردم مکلف بودند به آنچه که ایشان امر می‌کند، عمل کنند و از آنچه نهی می‌کند، دوری گزینند؛ چون او همان احکام الهی را می‌گفت و کلامش، کلام وحی بود و بعد از خود نیز امت را به قرآن و عترت ارجاع داد. علتش هم این بود که عترت او چیزی غیر از قرآن نمی‌گفتند و آنها هم در مقام تبیین و تفسیر کلام خدا بودند.
امام علی(علیه‌السّلام) در تعبیر زیبایی فرموده است که (قرآن باید چون لباس زیرین، همیشه با انسان باشد)، که البته افرادی با این خصوصیات، تعدادشان کم است:
طوبی للزاهدین فی الدنیا الراغبین فی الآخرة، اولئک قوم اتخذوا القرآن شعارا.
خوشا به حال زاهدان در دنیا، کسانی که به آخرت میل دارند و قرآن را چون لباس زیرین خویش قرار دادند!

۶.۷ - حق تلاوت قرآن

یکی از واژه‌هایی که در قرآن برای عمل به آن آمده است، (حق تلاوت) است:
الذین آتیناهم الکتاب یتلونه حق تلاوته اولئک یؤمنون به ومن یکفر به فاولئک هم الخاسرون.
کسانی که کتاب آسمانی را به آنان داده‌ایم و آن را چنانکه باید می‌خوانند، ایشان‌اند که بدان ایمان دارند؛ ولی کسانی که کفر ورزیدند، همانان‌اند که زیانکاران‌اند.
مراد از کتاب آسمانی، هم می‌تواند تورات و انجیل باشد و هم قرآن. در هر حال، مراد از (حق التلاوة)، عمل به قرآن است. امام صادق(علیه‌السّلام) درباره این آیه می‌فرماید:
یعنی آیات قرآن را با ترتیل بخوانند و در آن اندیشه کنند. به احکام آن عمل کنند. به وعده هایش امیدوار باشند و از عذاب‌های وعده داده شده بترسند. از قصه‌های آن عبرت گیرند. به آنچه در آن دستور داده شده، عمل کنند و از آنچه نهی شده، پرهیز نمایند. به خدا قسم، (حق تلاوت) به معنای حفظ آیات و قرائت آنها نیست…؛ بلکه باید در آیاتش تدبر نموده، به آنها عمل نمود. خداوند می‌فرماید: ‌ای پیامبر! قرآن، کتابی مبارک است که به سوی تو فرستادیم تا مردم در آیات آن تدبر کنند.
علاوه بر آنچه در مورد عمل به قرآن از جهت اثباتی بیان شد و روایات آن ملاحظه گردید، روایاتی در مذمت عمل نکردن به قرآن وجود دارد که برای تایید و تاکید مطلب به آنها نیز اشاره‌ای داریم. رسول خدا فرمود:
یاتی علی الناس زمان القرآن فی واد و هم فی واد غیره.
زمانی فرا می‌رسد که مردم و قرآن در دو وادی مختلف قرار می‌گیرند (به آنچه قرآن می‌گوید، عمل نمی‌کنند).
در روایت دیگری پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود:
هر کس قرآن را یاد بگیرد و به آن عمل نکند و دوستی دنیا و زینت آن بر او چیره شود، سزاوار عذاب الهی است و همرتبه با یهود و نصاراست که کتاب (خدا) را پشت سر انداختند.
[۶۶] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۶، ص۳۶، ح۳۰.

علاوه بر روایات فوق، روایات دیگری نیز وجود دارد که از عمل نکردن به قرآن نهی کرده‌اند.
[۶۷] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۵۲.
[۶۸] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۶، ح۵۸۳۶.
[۶۹] احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج۷، ص۲۵۱، ح۲۰۱۱۵.
[۷۲] دارمی، ابومحمد، سنن دارمی، ج۲، ص۸۸۹، ح۳۱۹۸.
این قسمت را با گزیده‌ای از دعای امام سجاد(علیه‌السّلام) که در مورد ختم قرآن است، به پایان می‌بریم:
خداوندا! بر محمد و آلش رحمت فرست و ما را از کسانی قرار ده که به ریسمان عهد و پیمان قرآن چنگ می‌زنند و از امور متشابه به پناهگاه محکمش پناه می‌برند، و در سایه پر و بالش می‌آسایند و به روشنی صبحش راه می‌یابند و به اشراق روشنگری اش راه می‌جویند و از چراغش می‌فروزند و از غیر آن، هدایت نمی‌طلبند.


در پایان، ذکر چند نکته لازم است:

۷.۱ - نکته اول

تقسیم‌بندی و نظام ارائه شده درباره انس با قرآن، نظر به اکثریت جامعه دارد؛ اما در هر زمان و هر جامعه‌ای، کسانی هستند که با بقیه افراد، تفاوت دارند. افرادی که در حد پایین و حد بالای یک صفت کمی یا کیفی قرار می‌گیرند، این گونه هستند. برای مثال، اکثر افراد از لحاظ قد با هم تفاوت زیادی ندارند؛ اما تعداد معدودی قد بسیار کوتاهی دارند و یا بسیار قد بلند هستند. در مورد صفات کیفی، مثل هوش نیز همین قانون وجود دارد. اکثر افراد، بهره هوشی نزدیک به هم دارند و در یک رده قرار می‌گیرند؛ اما درصد اندکی کم هوش و درصد اندکی هم نابغه هستند. اگر جامعه‌ای این گونه نباشد، حالت طبیعی ندارد. در یک کلاس درس هم اگر همه تیز هوش باشند یا همه دیر فهم، آن کلاس طبیعی نیست و معمولا این گونه اجتماعات با مشکلات خاصی مواجه هستند.
در مورد طرحی که ارائه شد، باید اشاره کنم که اکثر افراد جامعه می‌توانند در این طرح گنجانده شوند و تعداد بسیار معدودی‌اند که در هیچ مرتبه‌ای از این طرح واقع نمی‌شوند. در حد بالای طرح هم، بعد از مقام عمل و فراتر از آن، درصد اندکی وجود دارند که به نقطه‌ای رسیده‌اند که دیگران از رسیدن به آن عاجزند. آنها (راسخین فی العلم) هستند که تعدادشان بسیار کم است و عبارت‌اند از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و امامان معصوم(علیه‌السّلام) و بعضی از علما اینان، عالم به بطون قرآن هستند. البته در راس آنها پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است؛ چون حقیقت قرآن بر قلب مبارک ایشان نازل گردیده است:
نزل به الروح الامین علی قلبک لتکون من المنذرین.

۷.۱.۱ - فهم پیامبر از قرآن

امام خمینی(رحمة‌الله‌علیه) در مورد فهم پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از قرآن می‌فرماید:
قرآن یک نعمتی است که همه ازش استفاده می‌کنند؛ اما استفاده‌ای که پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از قرآن می‌کرده است، غیر استفاده‌ای است که دیگران می‌کردند: (انما یعرف القرآن من خوطب به). دیگران نمی‌دانند. ماها یک ذره‌ای، یک چیزی، یک خیالاتی پیش خودمان داریم. آنکه قرآن بر او نازل شده، می‌داند چیست، چه مقصد در این نزول است و محتوا چیست و غایت این کار چیست. او می‌داند. آنهایی هم که به تعلیم او تربیت شده‌اند، آنها هم برای خاطر تربیت او می‌دانند. هنر انبیاء این بوده است که مسائل را، مسائل دقیق عرفانی را با یک لفظی می‌گفتند که هر کسی یک جوری ازش، خودش می‌فهمیده؛ ولی واقعش مال آنهایی است که بالاتر از این، افقشان است و این هنر در قرآن از همه جا بالاتر است و در ادعیه هم هست.
[۷۵] قرآن کتاب هدایت در دیدگاه امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی رحمة‌الله‌علیه ، ص۱۴۷، تاریخ سخنرانی: ۱۳۶۳/۶/۳.


۷.۱.۲ - علم اهل بیت به قرآن

در مورد علم اهل بیت(علیه‌السّلام) به قرآن نیز علامه طباطبایی در تفسیر آیه‌ای می‌نویسد که ایشان می‌توانند به علومی دست پیدا کنند که دیگران از رسیدن به آنها عاجزند؛ مثلا در مورد (مس قرآن) که در آیه آمده: (لا یمسه الا المطهرون)، علامه طباطبایی با بیان چند مقدمه، از این آیه چنین نتیجه می‌گیرد که:
۱) مراد از (مس)، علم به قرآن است.
۲) مصداق (مطهرون)، مقربون هستند (با توجه به روایت نبوی ذیل آیه که حضرت، همین گونه تفسیر فرمودند).
۳) مقربون، اعم از فرشتگان‌اند و شامل اهل بیت(علیه‌السّلام) هم می‌شود.
۴) منظور از طهارت، تنها طهارت از نجاست ظاهری و باطنی نیست؛ بلکه مراد، پاک کردن قلوب آنها از تعلق به غیر خداست.
نتیجه: علم به قرآن، فقط شامل ملائک نیست و شامل اهل بیت(علیه‌السّلام) هم می‌شود.
امام باقر(علیه‌السّلام) در ذیل آیه: (قل کفی بالله شهیدا بینی و بینکم ومن عنده علم الکتاب) فرمود:
منظور از آیه، ما اهل بیت هستیم و اولین و برترین ما علی(علیه‌السّلام) است.
پس تا اینجا روشن شد که علم به قرآن، مخصوص (راسخین فی العلم) است که شامل پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و امامان معصوم(علیه‌السّلام) و تعدادی از علما می‌شود. البته در راس همه اینها و کاملترین راسخان، شخص پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است. امام صادق(علیه‌السّلام) می‌فرماید:
فرسول الله صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم افضل الراسخین فی العلم قد علمه الله جمیع ما انزل علیه من التنزیل والتاویل وما کان الله لینزل علیه شیئا لم یعلمه تاویله و اوصیاء من بعده یعلمونه کله.
رسول خدا برترین راسخان در علم است که خداوند، تمام قرآن و تفسیر و تاویل آن را به او آموخته است و آیه‌ای نازل نکرده است که حضرت، تفسیر و تاویل آن را نداند و جانشینان بعد از او نیز تمام آن را می‌دانند.

۷.۲ - نکته دوم

در طرح ارائه شده، بالاترین رتبه انس با قرآن، عمل به قرآن بود؛ اما در روایات، رابطه عمل با علم، رابطه‌ای دو طرفه است و عمل، هم از آثار علم شمرده شده و هم از آن به عنوان مقدمه علم یاد شده است. پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود:
ان العالم من یعمل بعلم وان کان قلیل العمل.
عالم، کسی است که براساس علم عمل کند؛ گرچه مقدار عمل او اندک باشد.
و در روایت دیگری فرمود:
لا تکون عالما حتی تکون بالعلم عاملا.
[۸۰] ورام، ابوالحسین، تنبیه الخواطر، ج۲، ص۲۱۴.
[۸۱] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۸، ص۴۴۶.

عالم نخواهی بود، مگر آنکه به علم خویش عمل کنی.
در مورد مقدمه بودن عمل برای علم نیز پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود:
من عمل بما یعلم، ورثه الله علم ما لم یعلم.
[۸۳] سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، ج۲، ص۱۹۲، ح۵۷۱۱.
[۸۴] آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، ح۹۵۶۹.
[۸۵] طبرسی، علی، مشکوة الانوار، ص۱۳۹.

هر کس به آنچه می‌داند عمل کند. خداوند آنچه را نمی‌داند به او یاد می‌دهد.
اطلاق روایاتی که رابطه دو طرفه علم و عمل را بیان می‌کنند، شامل علم و عمل به قرآن هم می‌شود. هم علم به قرآن، مقدمه عمل به آن و هم عمل به قرآن، مقدمه علم به آن است. پس دسته‌ای از معارف قرآن، اختصاص به (راسخین فی العلم) دارد و از دایره فهم عادی خارج است و همه کس را یارای دستیابی به آن نیست؛ اما غیر از آن را دیگران هم درک می‌کنند؛ علم‌شان مقدمه عمل می‌شود و عمل‌شان، موجب زیادی علم آنها می‌گردد.


۱. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۴، ص۱۵۴۷، ح۳۹۹۱.
۲. مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۹۴۴.    
۳. فرقان/سوره۲۵، آیه۳۰.    
۴. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۶۱۹.    
۵. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۸، ص۲۷۸، ح۱۱۳.    
۶. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹۲، ص۲۰، ح۱۸.    
۷. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۴، ص۵۴۹.    
۸. شیخ صدوق، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۴۸۶.    
۹. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۳، ص۷۲.    
۱۰. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۴، ص۵۴۹.    
۱۱. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۷۴.    
۱۲. شیخ صدوق، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۴۸۶.    
۱۳. برقی، احمد بن محمد، المحاسن، ج۲، ص۳۰۰.    
۱۴. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۲، ص۱۶.    
۱۵. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۲.    
۱۶. برقی، احمد بن محمد، المحاسن، ج۲، ص۳۰۰.    
۱۷. ابن ابی جمهور، عوالی اللئالی، ج۴، ص۱۰۷، ح۱۵۹.    
۱۸. نجفی اصفهانی، محمد بن حسن، جواهر الکلام، ج۹، ص۲۹۵.    
۱۹. آخوندخراسانی، محمدکاظم، کفایة الاصول، ج۱، ص۳۸.    
۲۰. عراقی، آقا ضیاءالدین، نهایة الافکار، ج۱، ص۱۱۷.    
۲۱. مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۲۴۷_ ۴۲۴۸.
۲۲. مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۲۳۰_ ۴۲۳۱.
۲۳. ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص۱۴۵.    
۲۴. زبیدی، مرتضی، تاج العروس، ج۱۵، ص۴۱۴.    
۲۵. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، ح۸۷۹۰.
۲۶. شعیری، محمد بن محمد، جامع الاخبار، ص۵۱۱، ح۱۴۳۱.
۲۷. عقائدیة امام علی علیه‌السّلام، نهج البلاغه، خطبه ۲۲۷.    
۲۸. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۳.    
۲۹. نحل/سوره۱۶، آیه۸۹.    
۳۰. انفال/سوره۸، آیه۲.    
۳۱. نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۱۷۴.    
۳۲. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۶۱۳.    
۳۳. شیخ صدوق، محمد بن علی، ثواب الاعمال، ص۱۰۳.    
۳۴. شیخ طوسی، محمد بن حسن، امالی، ص۴۵۰، ح۱۰۱۶.    
۳۵. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۸، ص۱۹۶.    
۳۶. متقی هندی، علی، کنز العمال، ج۱، ص۵۱۰.    
۳۷. احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج۲، ص۳۴۱، ح۸۵۰۲.
۳۸. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۶۱۲.    
۳۹. متقی هندی، علی، کنزل العمال، ج۱، ص۵۳۵، ح۲۳۹۶.
۴۰. مدیرشانه چی، کاظم، علم الحدیث، ص۱۱۶.
۴۱. فاطر/سوره۳۵، آیه۲۹ ۳۰.    
۴۲. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۶۱۰.    
۴۳. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۶۰۹.    
۴۴. شیخ صدوق، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۶۲۸.    
۴۵. نساء/سوره۴، آیه۸۲.    
۴۶. طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۲۰.    
۴۷. طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۲۴۱.    
۴۸. خدیوجم، حسین، اسرار قرآن، ص۲۶.
۴۹. مائده/سوره۵، آیه۱۱۸.    
۵۰. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۶۱۴.    
۵۱. امام علی علیه‌السّلام، نهج البلاغه، خطبه ۱۱۰.    
۵۲. نحل/سوره۱۶، آیه۴۴.    
۵۳. صدر، کاظم، جزوه نظام اقتصادی صدر اسلام، دانشگاه شهید بهشتی.
۵۴. حاکم نیشابوری، عبدالله، مستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۷۵۷، ح۲۰۸۷.    
۵۵. بیهقی، احمد بن حسین، سنن الکبری، ج۱۰، ص۱۵، ح۱۹۷۰۶.    
۵۶. متقی هندی، علی، کنز العمال، ج۱۰، ص۲۷۲.    
۵۷. مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۷۴، ح۲۴۰۸.    
۵۸. امام علی علیه‌السّلام، نهج البلاغه، حکمت ۱۰۴.    
۵۹. شیخ مفید، محمد بن نعمان، امالی، ج۱، ص۱۳۳.    
۶۰. بقره/سوره۲، آیه۱۲۱.    
۶۱. طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۲۶۶.    
۶۲. طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۲۶۶.    
۶۳. ترمذی، حکیم، نوادر الاصول، ج۲، ص۳۳۸.    
۶۴. متقی هندی، علی، کنز العمال، ح۲۹۱۱۸.    
۶۵. شیخ صدوق، محمد بن علی، ثواب الاعمال، ص۲۸۲.    
۶۶. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۶، ص۳۶، ح۳۰.
۶۷. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۵۲.
۶۸. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۶، ح۵۸۳۶.
۶۹. احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج۷، ص۲۵۱، ح۲۰۱۱۵.
۷۰. مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۷۴، ح۲۴۰۸.    
۷۱. ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، ج۵، ص۶۶۳، ح۳۷۸۸.    
۷۲. دارمی، ابومحمد، سنن دارمی، ج۲، ص۸۸۹، ح۳۱۹۸.
۷۳. الصحیفه السجادیة، ج۱، ص۲۶۷، الدعاء ۴۲.    
۷۴. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۹۳ ۱۹۴.    
۷۵. قرآن کتاب هدایت در دیدگاه امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی رحمة‌الله‌علیه ، ص۱۴۷، تاریخ سخنرانی: ۱۳۶۳/۶/۳.
۷۶. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، ج۸، ص۲۷.    
۷۷. طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۳۸۸.    
۷۸. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۱۳.    
۷۹. شیخ صدوق، محمد بن علی، ثواب الاعمال، ص۴۳۶.    
۸۰. ورام، ابوالحسین، تنبیه الخواطر، ج۲، ص۲۱۴.
۸۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۸، ص۴۴۶.
۸۲. اصفهانی، ابونعیم، حلیة الاولیاء، ج۱۰، ص۱۵.    
۸۳. سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، ج۲، ص۱۹۲، ح۵۷۱۱.
۸۴. آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، ح۹۵۶۹.
۸۵. طبرسی، علی، مشکوة الانوار، ص۱۳۹.
۸۶. شیخ صدوق، محمد بن علی، التوحید، ص۴۱۶.    
۸۷. شیخ صدوق، محمد بن علی، ثواب الاعمال، ص۱۶۱.    
۸۸. دیلمی، اعلام الدین، ص۳۸۹.    



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «مراتب انس با قرآن»، تاریخ بازیابی۱۳۹۴/۱۲/۲.    



جعبه ابزار